eitaa logo
از کرخه تا شام
158 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
🖋 ❤️✨قبل از شروع مراسم ، علی آقا نگاهی به من کرد و گفت: شنیدم که عروس هرچه از بخواهد، اجابتش حتمی است. ❤️✨گفتم، چه آرزویی داری؟ درحالی ‌که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر به من دارید و به من می ‌اندیشید، لطف کنید از خدا برایم بخواهید. ❤️✨از این جمله تنم لرزید. چنین برای یک عروس در استثنایی‌ ترین روز زندگی‌ اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم. ❤️✨هنگام جاری شدن عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از نگاهم را به علی دوختم؛ آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود. ❤️✨مراسم ما در حضور شهید آیت ‌الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد. نمی‌دانم این چه رازی است که پاسداران این مراسم و داماد و آیت ‌الله مدنی همه به فیض نائل شدند... ✍همسر فاتح سوسنگرد، 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
✒️ هر وقت که برای سرو سامان دادن👌 پسرش نقشه ای می کشید و او را در به کنار می کشید می شنید که مصطفی می گوید‼️ :بچه های مردم تکه شدن ،افتادن گوشه کنار بیابون ها😭 ،اون وقت شما می گین کارهاتو ول کن بیا بگیر ! با همه این اوصاف شنیده بود.امام (ره )💞 گفته اند با شهدا ازدواج کنید. مادر هم که دست بردار نبود❌ و تو گوشش می خواند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری😍 بهشان نگفته بود که این خانم شهید است. ایشان همه خواستگارها را رد می کرد،🚫 را هم رد کرد.مصطفی پیغام فرستاد امام (ره ) گفتن : «با همسرهای شهدا ازدواج💍 کنید » باز هم قبول نکرد او می خواست تا مراسم سال شهیدش صبر کند.دوباره مصطفی پیغام فرستاد که شما سید ❣هستید می خواهم حضرت زهرا (س) باشم. دیگر نتوانست حرفی بزند . جوابش مثبت بود 💯.امام عقدشان را خواند. مصطفی گفت : «آقا ما را نصیحت🗣 کنید » امام (ره) به نگاهی کرد و گفت: « از خدا می خواهم💕 که به شما بدهد.»  📎 فرمانده قرارگاه عملیاتی فتح 🌷 ولادت : ۱۳۳۷ اصفهان شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۵ عملیات والفجر ۲ ؛ حاج عمران @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🏴با خودم می‌گفتم، «پسری که در این زمان به جای مالی، خانه و ماشین، دغدغه و آرزوی شهادت🌷 دارد؛ ارزش تحمل هر سختی را دارد.» البته بازهم می‌گویم، «معتقد هستم امام حسین (ع) من را یاری کرد تا بپذیرم توان با تمام سختی‌های زندگی با یک پاسدار را دارم😇 و ایشان کمکم کرد تا با شرایط کمیل مخالفت نکنم.» 🏴 پس از زمانی‌که ماجرای نذری امام حسین (ع) را به کمیل گفتم، با تعجب😳 گفت، «من هم دقیقا همان شب از آقا همین را خواستم. از ایشان یاری طلبیدم اگر این به صلاح من است کمکم کند تا برای رسیدن به عاقبت بخیری‌مان قدم 🚶بردارم.» 🏴به خاطر دارم حین شنیدن ، کمیل دعایی را زیر لب زمزمه می‌کرد. خیلی دوست داشتم بدانم چه دعایی📿 می‌کند. پس از مراسم عقد، یکی از اقوام با خنده به کمیل گفت، «همه متوجه حال شما شدند که در خود غرق شده بودی، چه دعایی را زمزمه می‌کردی؟» کمیل پاسخ داد، «دعا می‌کردم که عاقبت‌مان ختم به شهادت بشود.»😍 با تعجب گفت، 🏴«خدا نکند. دعا کن بشوید. به پای هم پیر شوید.» کمیل گفت، «هم برای خوشبختی ما دعا کنید 👌هم برای عاقبت به خیری‌مان که ان‌شالله عاقبت‌مان ختم به شهادت بشود.» من کردم که چطور می‌شود کمیل تا این حد آرزوی شهادت داشته باشد که حتی هنگام شنیدن خطبه عقد💍 خود مصمم باشد که مدام این را بیان کند... ✍ به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @azkarkhetasham