eitaa logo
از کرخه تا شام
157 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
میثم یک #ادکلن داشت که خیلی دوستش داشت🌹 وقتی #می‌رفت به او گفتم دلـم که برایت تنگ شد چه کار #کنم؟😭 گفت هر وقت #دلت تنگ شد این ادکلن را بو کنی یاد من #می‌افتی😅👌 حالا او رفته و من این #ادکلن را نگه داشته‌ام 😞 هر موقع #دلتنگش می‌شوم آن را بو می‌کنم کمی از دلتنگی هایم را #جبران می کند 😔💔 همسر شهیـد #مدافـع_حـرم #شهید_میثم_نجفی🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔸پنجشنبه 5 آذر بود که با میثم حرف زدم. قرار بود جمعه جشن🎉 بگیریم و همه را دعوت کنیم💌 تا بیایند وسایل را ببینند. اما از آنجا که میثم در فضای مجازی پیچیده بود و همه ی فامیل می دانستند، دعوت ما را قبول نمی کردند❌ و بهانه می آوردند‼️ ⚡️ولی ما بی خبر بودیم 🔹خانه🏡 را مرتب کرده بودم و میوه آوردم و با آقا میثم ذوق لباس های بچه را می کردیم😍 زمان زیادی نگذشته بود که برادرم آمد دنبالمان و گفت: باید برویم خانه مهمان داریم 🔸وقتی رسیدیم شهرمان و همراه با یک نفر دیگر👥 داخل خانه نشسته بودند کسایی که می رفتن حاج آقا به خانواده هاشون سر می زد. با خودم گفتم: دوماه رفته سوریه و حالا که داره بر می گرده اومدن سر بزنن😕 🔹رفتم و نشستم. حاج آقا احوال پرسی کردند و در مورد زمان و از این دست سوال ها پرسیدند. بعد هم گفتند: شما از سوریه رفتن ایشون راضی بودین⁉️ گفتم: 🔸آرام آرام سوال می پرسیدند و بعد از اینکه احساس کردند من پیدا کردم، گفتند: آقا میثم شدن💔 آب دهانم را فرو بردم و با تعجب و حیرت به ایشان نگاه می کردم😥 نمی دانم چرا نتوانستم حرفی بزنم🚫 و همینطور ساکت بودم 🔹وقتی که دیدند هیچ نشون ندادم بلافاصله گفتند: خدا داده و و من تازه فهمیدم که علت این سوال و جواب ها اینه که 😭 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
✒️ 💠اخلاق آقا میثم در بیرون و داخل منزل یکی بود. خیلی شوخ طبع بود و سر به سر همه می‌گذاشت. خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل شعر و آواز می‌خواند. یادم هست یکبار که می‌خواستم نماز بخوانم، گفتم:« چقدر سر و صدا می‌کنی! کمی آرام باش» چون شلوغ می‌کرد و تمرکز نداشتم. 💠با خنده گفت: «زهره! روزی بیاید آنقدر خانه ساکت باشد که بگویی ای کاش سروصداهای میثم بود». شاید هر کسی ظاهر او را می‌دید فکر نمی‌کرد روزی شهید شود. خانواده‌ام بعد از شهادت فهمیدند میثم تکاور بود. 💠همیشه میگفت :دوست دارم معلومات بچه من بالا باشد. ما مسلمان‌ها وقتی به دنیا می‌آییم، امام حسین(ع) را راحت و همینجوری قبول داریم ولی در دوره جدید بچه‌ها مفاهیم را اینطور قبول نمی‌کنند و باید با دلیل برایشان توضیح دهیم. 💠دوست دارم با علت و دلیل به فرزندم بگویم خدا و امام حسین(ع) چگونه‌اند. دوست دارم کتابخوان شود و کتابخوانش می‌کنم و از این طریق به او یاد می‌دهم که خدا را بشناسد. دوست ندارم زیاد تلویزیون نگاه کند.» گاهی هم به شوخی به من می‌گفت: «زهره اگر بچه ما تلویزیونی شود، من ازت راضی نیستم.» 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
بار اول که خیره شدم تو صورتش وقتی بود که انگشتر فیروزه شوکردم دستش سر سفره ی عقد. نذر کرده بودم قبل ازدواج ،به هیچ کدوم از خواستگارام نگاه نکنم تا خدا خودش یکی رو واسم پسند کنه. حالا اون شده بود جواب  مناجاتای من، مثل رویاهای بچگیم بود. با چشایی درشت و مهربون و مشکی هر عیدی که میشد، میگفت بریم النگویی، انگشتری، چیزی بگیرم برات. میگفتم: بیشتر از این زمینگیرم نکن چشات به قدر کافی بال و پرمو بسته. عاشق کشی، دیوانه کردن مردم آزاری، یک جفت چشم مشکی و اینقدر کارایی؟؟میخندید و مجنونم میکرد... دلش دختر میخواستدختری که تو سه سالگی،با شیرین زبونی صداش کنه، بابا یه روز با یه جعبه شیرینی اومد خونه سلام کرد و نشست کنارم دخترش به تکون تکون افتاد. مگه میشه دختر جواب سلام بابا رو نده لبخندی کنج لباش نشست. از همون لبخندای مست کننده اش.یه شیرینی گذاشت دهنم گفتم: "خیره ان شاءالله... گفت: وقتش رسیده به عهدمون وفا کنیم اشکام بود که بی اختیار میریخت "خدایایعنی به این زودی فرصتم تموم شد؟" نمی خواست مرد بودنشو با گریه کم رنگ کنه. ولی نتونست جلو بغضشو بگیره. گفت:"میدونی اگه مردای ما اونجا نمی جنگیدن، اون جونورا، به یزد و کرمان هم رسیده بودن وشکم زنان باردارمونو میدریدن؟!میدونی عزت تو اینه که مردم بیرون از خاکشون واسه امنیتشون بجنگن..؟ گفتم: میدونم ولی تو این هیاهوی شهر که همه دنبال مارک و ملک و جواهرن، کسی هست که قدر این  مهربونیتو بدونه ؟باز مست شدم از لبخندش. گفت: لطف این کار تو همینه. تو تشییعش قدم که بر میداشتم، و زمانی که رو تخت بیمارستان حلما شو واسه اولین بار دادن دستم، همون جمله رو زیر لب تکرار کردم. به روایت همسربزرگوارشهید @azkarkhetasham