از کرخه تا شام
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده محمدرضا هم مداح بود و هم فرمانده; سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: یاز
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃
#شهید_سوختہ_در_عشق_خدا
✍تعریفش را از برادرم کہ همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یکبار یکے از نوارهایش را گوش دادم ؛ حالت عجیبے داشت، از آنچه فکر میکردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتے داشت.شب بود بہ همراه چند نفر از دوستان دور هم نشستہ بودیم، دعاے توسل شهیـد تورجے زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود....
✍صدای در آمد ،بلند شدم و در را باز ڪردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامے ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالے گفتم بفرمایید، البته قبلا هم به حجره ها و طلبہ هایشان سر مےزدند .ایشان هم درنهایت ادب قبول ڪردند و وارد شدند.
✍سریع ضبط را خاموش ڪردیم،
استاد در گوشهاے از اتاق نشستند، بعد گفتند: اگر مشکلےنیست ضبط را روشن ڪنید. صدای سوزناڪ و نوای ملڪوتے او در حال پخش بود.استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟گفتم : محمد رضا تورجی زاده.استاد پس از کمے مکث فرمودند :ایشان (در عشق خدا) سوختہ است.گفتم : ایشان شهــید شده فرمانده گردان یا زهرا (س)هم بوده.استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوختہ بوده ...
@azkarkhetasham
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : کارگران مشغولند،کار احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع : چند روزی مانده به اتمام ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : عید امسال، نماز، صحن بقیع
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : فلش راهنما ،مرقد زهرای شفیع
اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سِرِ المُستَودع فیها بِعَدد ما احاطَ به عِلمُک
@azkarkhetasham
#دستخط_ناب
🌷دست نوشته های روزانه و
ناب شهید علی بلورچی .
💠دلم برای بچه ها و رفقا ،
سخت تنگ شده است.
اعصابم خرد شده است .
نمیدانم چرا عملیات نمیشود؟
دوست دارم هر چه زودتر
عملیات شود!
خدا باید کمک کند ،
جداً سخت است.
انشالله خداوند لطف کرده
و شجاعتی عباس گونه
عنایت مان میکند و پس از
آن شهادت در راه خودش را.
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#عاشقانہ_بچہ_شیعہ♥️
یـہ روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون مےرفتیـم
سر یـہ چراغ قرمز ...🚗🚦
پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود...💐😍
منوچـہر داشت از برنامـہ ها
و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ...😌
ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود ...
منوچـہر وقتے دید
حواسم به حرفاش نیست ...
نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم ...🙂🌺🌹
توے افڪـار خـودم بودم ڪہ
احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ ...!!!😟
نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام ...☺️😳
همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود ..!
بغل ماشین ما ،
یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن …🚙
خانومـہ خیلـے بد حجاب بود …😰
بـہ شوهرش گفت :
"خـاااااڪـــــ بـر سرتــــــ ... !!!😵
ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ"😎✌️
منوچہر یـہ شاخـہ🌹برداشت و پرسیـد :
"اجازه هسـت ؟"
گفتـم : آره
داد به اون آقاهـہ و گفت :
"اینو بدید به اون خواهرمون ...!"👱♀
اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد
ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد💄
و روسریشو ڪـشـید جلو !!!😇💞
#جانباز_شهید_سید_منوچهر_مدق
#مذهبے_ها_عاشقترند
@azkarkhetasham
🔰امروز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱
پنج روز است که در #محاصره هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های #کانال_کمیل بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی از هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است.
امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود..
ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان #حضرت_زهرا سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند.
در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند.
نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...😭
کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به #قتل_عام بچه های باقی مانده کمیل و حنظله
بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند.
ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد :
ابراهیم شهید شد...😭😭😭
#شهید_ابراهیم_هادی
#سالروز_شهادت🌷
@azkarkhetasham