eitaa logo
از کرخه تا شام
157 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
🔰حاصل زندگی من و ایوب، نیایش و محمد پارسا هستند. دخترم پنج سال دارد و پسرم سه ساله است. اما حرف‌های آنها برای اینکه مانع رفتن پدرشان بشوند برایم جالب بود. محمد پارسا با همان لهجه بچگانه‌اش و بسیار عصبانی می‌گفت مامان جان، اجازه نده شوهرت برود. گناه داره شهید می‌شود. 🔰ایوب هم بلند بلند می‌خندید. بچه‌ها گریه می‌کردند. وقتی که ایوب رفت سوریه، نیایش در خواب جیغ زنان بیدار شد و شروع به گریه کرد. با من دعوا می‌کرد که چرا اجازه دادی بابا به جنگ برود. اگر بابایم شهید بشود تقصیر توست. 🔰آن شب دلم خیلی شکست. بعد از شهادت پدر بی‌تابی‌هایشان بیشتر شد. می‌گویند همه بابا دارند و ما نداریم. گاهی اوقات آرام کردنشان برایم بسیار سخت است، چون با هیچ چیزی نمی‌توان آرامشان کرد. مدام از خاطرات پدرشان برای هم تعریف می‌کنند و می‌گویند یادش بخیر بابایی. 🔰دخترم به محمد پارسا می‌گفت: داداشی دلت برای بابایی نمی‌سوزه؟ من خیلی دلم می‌سوزه که تیر به سرش زدن. برای من بسیار عجیب است که اینها انقدر می‌فهمند و متوجه می‌شوند. راستش را بخواهید انقدر زود انتظار این حرف‌ها را نداشتم. خیلی ناراحتند که من اجازه ندادم پیکر پدرشان را ببینند. 🔰می‌گویند نگاه کن بچه‌های شهدا پیکر پدرشان را دیدند. محمد پارسا بعد از شهادت پدرش خیلی مراقب ما است و می‌گوید بابا گفته حواسم به شما باشد. ✍ به روایت همسر بزرگوارشهید 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
💠خواب دیدم که حضرت زینب کبری (س) پسرم را از من درخواست کرد. چند روز بعد محمد آمد و گفت می خواهم بروم سوریه. به او گفتم مادر جان برای چه می خواهی بروی؟ تو تنها پسر من هستی. 💠جواب داد وقتی حضرت زینب (س) مرا خواسته باید بروم. افتخار می کنم پسرم را در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) دادم. تنها سرمایه زندگی من محمد بود، شرمنده زینب (س) هستم که چیز دیگری ندارم تا فدایش کنم." ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
‼️به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا وی را به اسارت ببرند، اما با شجاعت بی‌بدیلی این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. ‼️هم‌رزمان وی در مراسم اربعین او نقل می‌کردند، «اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمی‌کرد، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آن‌ها درمی‌آمد و خدا می‌داند برای بازپس‌گیری چقدر خسارت و شهید باید تقدیم می‌کردیم.» 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
‼️شهید حسن حزباوی با صداقت و اهل حجب و حیا بود . اگر چه کم حرف می‌زد اما همیشه لبخند به لب داشت . انسانی متواضع وکم توقع و در مسائل کاری بسیار با جدیت و نمونه یک پاسدار وظیفه شناس بود چندین بار در رزمایش ها به خاطر همین جدیت و نظم و ذکاوتش مورد تشویق قرار می گیرند . ‼️همین رفتار وکردارش سبب شد تا یکی از برادران سنی مذهب در سوریه بعد از دوستی با شهید حزباوی و تحت تاثیر رفتارش به مذهب تشیع مشرف شد . بعد از غسل شهادت برای عملیات حرکت می‌کند وقتی همرزمانش محاصره می‌شوند می‌گوید : نباید اجازه دهیم بچه ها قتل عام شوند ، پشت تیر بار می‌نشیند و یک سره شلیک می‌کند تا محاصره شکسته می شود و نیروهای خودی موفق به خروج از محاصره می‌شوند . اما او در همان حالت از طرف تکفیری ها مورد هدف قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد . ❂○° °○❂ ‼️تا جان در بدن دارید تابع ولایـت فقـــیه باشــید و تا می توانید در این دنیا نیکی کنید که رمز موفقیت و شادی و آرامش این دنیا نیکی کردن به دیگران و حل مشکلات آنان می باشد . ‼️فرزندانم از شــما می خواهم که در تمام مراحل زندگی خدا را فراموش نکنید به یاد خدا باشید که در دنیا چیزی بهتر از آن نیست و سعادت دنیا و آخرت در یاد خدا نهفته است و حرف آخر خدایا ما که قرار است بمیریم پس چه خوب است که در راه تو بمیریم و من الله توفیق . 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
💠در مراسم خواستگاری گفت اولین چیزی که از تو می‌خواهم این است که بنده خوبی برای خدا، مادری خوب برای فرزندان و همسر خوبی برای من باشی. با این سه جمله حرفی برای گفتن نداشتم. گفت من از خودم هیچ چیزی جز ماهی ۱۸۰۰ تومان حقوق ندارم اگر پدرم امروز بگوید از خانه‌ام بیرون برو من چیزی ندارم، گفتم مهم خود شما هستید که اگر خوب باشید با کمترین امکانات هم می‌توانم زندگی کنم. 💠زمانی که قبول کردند به سوریه برود خیلی ذوق زده و خوشحال بود و به من گفت بالاخره خواهر امام حسین (ع) من را طلبید. وقت خداحافظی طوری رفت که مجبور نباشد پشتش را نگاه کند، حتی از من خواست آبی پشتش نریزم و مجبور شدم کاسه آب را داخل گلدان بریزم. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎رزمندهٔ دیروز ، مدافع امروز 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔰نزدیک عیدفطر سال 92 بودو به رزمندگان مقدار کمی‌پول سوریه ای به عنوان عیدی داده بودند، با فرمانده هماهنگ کرده بود تا در یکی از مساجد روزانه نیم‌ساعت‌کلاس قرآن‌ برگزار کند.عیدی اش شد هدیه تشویقی به بچه‌های روستایی کلاس قرآن. 🔰وقتی با ماشین در روستا عبور می‌کردند بچه ها شعارمی‌دادند : الله محی الجیش، محسن ‌سرش را بیرون می‌کرد و می‌گفت: الله محی الاطفال، یعنی خدا بچه ها را حفظ کند ... 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔸بچه های زینبیون میگفتند: پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای خانواده شهدا و جانبازان مشکلی پیش می آمد، این حیدر بود که وسط می آمد. 🔹آنها میگفتند: هیچ فرمانده ای به خوبی حیدر با آنها برخورد نکرد او در کنار یک سفره با انها هم غذا میشد و مراقب خانواده هایشان بود. 🔸استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و به خاطر اخلاق حسنه‌اش، افراد زیادی را جذب خود کرده بود و از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود. 🔹بسیار متواضع بود و تا زمان شهادت نزدیکانش هم نمی‌دانستند که فرمانده گروه‌های مقاومت را بر عهده داشته است. محمد جنتی در حماه سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس(ع) سر و دستش را فدا کرد.. 🔸سردار سلیمانی درباره این فرمانده شهید گفته بود: «حیدر یکی از بهترین‌هایم بود.» 📎فرماندهٔ تیپ زینبیون 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
💠همسرم خیلی سفارش امیرعلی را می‌کرد. به من می‌گفت من و تو باید الگوی عملی برای فرزندمان باشیم. باید طوری تربیت شود که لیاقت سربازی امام زمان (عج) نصیبش شود. باید نماز خواندن، قرآن خواندن و ارادتش به اهل بیت را از ما الگو بگیرد. 💠همیشه به حال شهدا غبطه می‌خورد. چه شهدای دفاع مقدس، چه شهدای مدافع حرم. هر بار که شهیدی می‌دید یا به تشییع شهدا می‌رفت می‌گفت خوش به حالشان. حتی به بستگان شهید هم غبطه می‌خورد، می‌گفت خوش به حالشان که نسبتی با شهید دارند. 💠وقتی این ذوق و اشتیاقش را می‌دیدم چیزی نمی‌گفتم، راضی کردن من کار سختی نبود. عقاید و باورهای‌مان یکسان بود و هر دو دغدغه اسلام را داشتیم. نمی‌خواستیم دست دشمن به خاک و ناموس کشورمان بیفتد. رفت تا شیعه تنها و بی‌یار نماند. هر چند نبودن‌هایش برایم سخت بوده اما خانواده‌اش آن‌قدر بزرگوار هستند که در نبودن‌های اکبر خیلی هوای من و امیرعلی را داشتند و جای خالی‌اش را با محبت‌های مادرانه و پدرانه‌شان پر می‌کردند. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۳/۳/۲۲ تبریز شهادت : ۱۳۹۷/۱/۲۰ حملهٔ هوایی اسرائیل به پایگاه T4سوریه @azkarkhetasham
اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده از خصوصیات او بود. کلاس اخلاق هم می‌رفت و وقتی می‌آمد خانه اگر نماز شبش قضا می‌شد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمی‌خواند، می‌گفت: خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید. یا به بچه‌ها می‌گفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. می‌گفت: "طلب بخشش و گذشت کردن باعث می‌شود خدا به ما نگاه ویژه‌ای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم. " @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان بسیارخوش اخلاق ، دست و دلباز ، مهربان و غیرتی بود نماز اول وقت و مداومت در زیارت عاشورا
از وقتی جنگ سوریه شروع شد، خیلی ناراحت بود که نرفته است. می‌گفت: نمی‌دانی چقدر جنگیدن در آنجا سخت است. اما ما نشسته‌ایم این جا و اسممان را شیعه گذاشته‌ایم. هیچ کاری نمی‌کنیم. وقتی از رفتنش ابراز نارضایتی می‌کردم، می‌گفت: پس جواب حضرت زینب(س) را خودت بده. وقتی می‌خواست برود و من ناراضی بودم همیشه کاری می‌کرد راضی شوم. اما سری آخر گفت: این بار اگر تو راضی نباشی، نمی‌روم. با خودم گفتم: نه از دلم می‌آید بگویم نرو، نه این که بگویم برو. اگر عمر آدم تمام شود، هر جا باشد می‌میرد؛ با تصادف، سکته و... آن وقت من هیچ وقت خودم را نمی‌بخشم که چرا نگذاشتم به آرزویش برسد. به هر حال احساس می‌کردم دفعه آخر است، اما نمی‌خواستم به خودم اجازه بدهم این حس بر من غلبه کند. وقتی که رفت، قرآن را باز کردم. آیه ۱۰۰ سوره توبه آمد: «وَالسَّابِقُونَ ألأوَّلوُنَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أعَدَّلَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرى تَحْتَهَا الأنْهارُ خالِدینَ فیها أبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم» یعنی: «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ.»  ✍به روایت همسربزرگوارشهید ولادت : ۱۳۶۱/۱/۲۹ تهران شهادت : ۱۳۹۴/۷/۳۰ حلب ، سوریه @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
همسرم به چند نکته توجه ویژه‌ای داشت، اول اینکه اعتقاد داشت دعا و عبادت وقتی موثر است که همراه با دلجویی از بندگان خدا و کمک به آن‌ها باشد. همیشه سعی می‌کرد کمک‌های مالی و غیرمالی به نیازمندان داشته باشد. در کنار نماز اول وقت، در حد ممکن عمل به مستحبات را هم داشت. دوم اینکه دعا برای تعجیل ظهور امام زمان (عج) ورد زبانش بود. در این باره نیز مطالعات زیادی انجام می داد که کتاب‌ها را به عنوان یادگاری برای دخترمان نگه داشتم. در خصوص علت انجام این سه عمل، می‌گفت: «انجام و فهم این اعمال می‌تواند به سلامتی روحی و جسمی یک فرد کمک کند.» به روایت همسربزرگوارشهید ولادت : ۱۳۶۸/۸/۸ گالیکش ، گلستان شهادت : ۱۳۹۵/۱/۳۱ حلب ، سوریه @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
علیرضا شبها توی سوریه نمازشب میخوند . اولین نفری بود که بلندمیشد اذان میگفت و نماز جماعت برگزارمیکرد ... استادقرآنمون بود و شبا میگفت : بیایین سورهٔ ذاریات بخونیم. بررسی کردم دیدم امام صادق(ع) فرمودند هرکس سورهٔ ذاریات را قرائت نماید چراغی درخشان موجب نورانیت او در قبرمیشود. نزدیک یک هفته بود که سوریه بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به فاطمه و ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم... @azkarkhetasham