eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
207 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
98 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6007966632087917204.mp3
4.86M
حال زندانی غم را باید از زندان بپرسی لذت عیش مدام از بی‌سر و سامان بپرسی بگذرد فصل خزان از راه می‌آید بهار تا کی از شهریور و از مهر و از آبان بپرسی؟ نشنوی ای کاش! هرگز ماجرای تلخ طوفان شرح حالم را اگر از لاله و ریحان بپرسی می‌شود یک روز حال شب‌نششینان غمت را جان به قربان لبت، ای غنچه‌ی خندان بپرسی!؟ می‌شود اشک خدا را دید در چشمان مردم حال و روز خلق اگر از خالق رحمان بپرسی باغ مست بوی گل را کی غم از داغ کویر است!؟ حال این گلدان خالی باید از گلدان بپرسی از بهشت اخراج گردی گر طمع ورزی به گندم مصلحت را از چه آدم باز از شیطان بپرسی!؟ ما برای حفظ ایران، جان خود بر کف نهادیم ارج ایران عزیز ای کاش! از ایران بپرسی خانه‌ی دل می‌شود آباد، آری با حضورت با نگاهی حال ما گر از دل ویران بپرسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6007966632087917201.m4a
4.13M
حال زندانی غم را باید از زندان بپرسی لذت عیش مدام از بی‌سر و سامان بپرسی بگذرد فصل خزان از راه می‌آید بهار تا کی از شهریور و از مهر و از آبان بپرسی؟ نشنوی ای کاش! هرگز ماجرای تلخ طوفان شرح حالم را اگر از لاله و ریحان بپرسی می‌شود یک روز حال شب‌نششینان غمت را جان به قربان لبت، ای غنچه‌ی خندان بپرسی!؟ می‌شود اشک خدا را دید در چشمان مردم حال و روز خلق اگر از خالق رحمان بپرسی باغ مست بوی گل را کی غم از داغ کویر است!؟ حال این گلدان خالی باید از گلدان بپرسی از بهشت اخراج گردی گر طمع ورزی به گندم مصلحت را از چه آدم باز از شیطان بپرسی!؟ ما برای حفظ ایران، جان خود بر کف نهادیم ارج ایران عزیز ای کاش! از ایران بپرسی خانه‌ی دل می‌شود آباد، آری با حضورت با نگاهی حال ما گر از دل ویران بپرسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای یاد تو هر روز و شبی همسفر من! پر کرده صبا عطر تو در رهگذر من در ظلمت شب‌های فراقم، همه نوری خورشید تویی، ماه تویی در نظر من چون کوه بوَد هجر تو بر شانه، شگفتا! از بار غمت خم نشود گر کمر من تا چند بدوزم به رهت دیده؟ و تا کی الماس کند نذر رهت، چشم تر من؟ کی بگذرد این ظلمت یلدایی هجران؟ ای کاش! برآیی ز افق، ای سحر من! بر دیده‌ی من کاش! گذاری قدمت را ای فرش قدم‌های تو ای ماه! سر من ۱۴۰۲/۱۲/۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دیده و دل، روز و شبت گشته ثناگو! بنگر صنما! کرده به یادت، دل من خو از باده‌ی عشقت همه دل‌ها شده لبریز! مست‌اند ز بویت همه گل‌ها، گل شب‌بو! سرو، آن قد و بالای تو را دید و خجل شد از نرگس مستت، گل نرگس شده جادو با تیر مژه صید کند آهوی دل را چشمان سیاه تو در آن سایه‌ی ابرو مانند لبت، غنچه چنین بسته نباشد چون روی گلت باز، که دید ای گل مینو!؟ بی جاست اگر سرو خطابت بکند، کس چون سرو ندارد به برش، مثل تو لیمو عطر تو صبا برد به هر برزن و کویی صد غلغله برپا شده ای ماه! در آن کو تدبیر فلک یک سرِ مویی نگشاید زآن دل که شود بسته به آن حلقه‌ی گیسو سر تا به قدم، حُسن و ملاحت، همه خوبی کی چشم فلک مثل تو بیند به ترازو!؟ بیمار توام سخت، طبیبم! به کجایی؟ عمری است زدم بر در احسان تو زانو ۱۴۰۲/۱۲/۱۹