eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
208 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
97 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
به عشقت، زندگی آغاز کردم دلم را با دلت، همراز کردم نگفتم جز حدیث عشق با تو لبم را با سخن گر باز کردم چو دیدم قامت شمشادت ای یار! نثارش نرگس شیراز کردم به رسم سازگاری من همیشه به یادت کوک، دل، چون ساز کردم به شوق دیدنت، همچون کبوتر به سویت دم به دم، پرواز کردم تو موسی یا که عیسای مسیحی!؟ که با نامت، بسی اعجاز کردم خدا را شکر، با لطف الهی که حرفم را ز دل، ابراز کردم ۱۴۰۲/۰۷/۱۳
voice.ogg
1.39M
از سبوی عشق_محمدرضا قاسمیان به عشقت، زندگی آغاز کردم دلم را با دلت، همراز کردم نگفتم جز حدیث عشق با تو لبم را با سخن گر باز کردم چو دیدم قامت شمشادت ای یار! نثارش نرگس شیراز کردم به رسم سازگاری من همیشه به یادت کوک،دل، چون ساز کردم به شوق دیدنت، همچون کبوتر به سویت دم به دم پرواز کردم تو موسی یا که عیسای مسیحی!؟ که با نامت، بسی اعجاز کردم خدا را شکر، با لطف الهی که حرفم را ز دل، ابراز کردم ✍ 🎤پروانه
عاشقی کو در جهان کاو مست دیدار تو نیست؟ دیده‌ای را دیده‌ای آیا که خونبار تو نیست؟ یوسف مصر جهان! ای گرمی بازار عشق! کو زلیخایی که او با جان، خریدار تو نیست؟ می‌کند طوفان به پا، در سینه‌ام، موج غمت دل نباشد هر دلی پیوسته غمخوار تو نیست ای طبیب دردها‍! دارالشفای عالمی جان من! این پیکر افسرده، بیمار تو نیست؟ تا به کی در ابر پنهانی؟ نشان ده روی ماه گر چه چشمم لایق دیدار رخسار تو نیست ۱۴۰۲/۰۷/۱۷
اگر چه موسم گل، کار گل، خودآرایی است نصیب بلبل شیدا، چه غیر شیدایی است!؟ تو ناز می‌کنی عاشق بوَد خریدارت بهای ناز کشیدن، چه غیر رسوایی است؟ هزار عاشق و معشوق، با هم‌اند اما چه شد که سهم من از عشق یار، تنهایی است!؟ دلم گرفته از این سال‌های پاییزی است بیا بهار! که هنگامه‌ی شکوفایی است چه می‌شود که ببینم جمال ماهت را!؟ چقدر لحظه‌ی دیدار تو تماشایی است! ۱۴۰۲/۰۹/۰۶
دلم همیشه تو را جان خطاب خواهد کرد تو را چو روح در این تن، حساب خواهد کرد اگر دهی به دلم حق انتخاب ای گل! تو را برای خودش، انتخاب خواهد کرد میان باغ، خرامان اگر شوی ای سرو! چو رستخیز، قدت، انقلاب خواهد کرد اگر که از نظرم دورتر شوی یک دم برای دیدن رویت، شتاب خواهد کرد ز جام باده‌ی چشمت، شراب اگر نوشد شراب، شرم ز نام شراب خواهد کرد کجاست مژده‌ی وصلت؟ بهشت یعنی تو غم فراق تو ما را عذاب خواهد کرد ز اشتیاق تو هر بلبلی غزل‌خوان است حدیث حُسن تو صدها کتاب خواهد کرد ۱۴۰۲/۱۰/۲۴
ستایش کنم خالق مهربان را که از نیستی، هست کرده جهان را نبودیم جز مشت خاکی من و تو که بر مشت خاک از کَرَم داد جان را؟ به هر کودکی آنچه بایست، بخشید دهد پیر را عزّ و، نیرو جوان را زمین کرده فرش ره بندگانش به اندازه بخشد به هر کس، زمان را فلک را کمر بست بر خدمت خلق برافراشت از مهر این آسمان را ز حدّ شمارش، فزون داده نعمت شمارش توانی کنی کهکشان را؟ بیا سر به درگاه لطفش بساییم خدا آنچه خواهد، بخواهیم آن را دعا کن بیاید امام زمان(عج) تا عدالت بگیرد کران تا کران را خدایا! به خوبان، معجّل بفرما ظهور ولی‌ات، امام زمان(عج) را خدایا! خودت حفظ کن دین و کشور خودت دفع کن شرّ این دشمنان را ۱۴۰۲/۱۱/۱۹
به روی شانه‌ی من دوریت، چه سنگین است! مرا که نیست توانی، عذاب من این است!؟ عسل بدون تو مانند زهر در کامم چه روزگار دورویی! چه زهر آگین است! سخن مگوی ز دوری، که دوریت ما را به روی شعله‌ی آتش، شبیه بنزین است روا مدار برایم همیشه تلخی را به کام عاشق دلخسته گر چه شیرین است چگونه صبر کند از غم جدایی تو دلی که سوخته بی‌تو، دلی که خونین است!؟ ببین که بی‌گل رویت، خزان، بهارم شد چقدر عاشق دلخسته‌ی تو غمگین است! به درد بی‌کسی‌ام، مبتلا مکن جانا! چرا که وصل توام، التیام و تسکین است بیا بیا گل نرگس! فدای مقدم تو به شوق آمدنت، کوچه‌ها گل‌آذین است ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
ای صورت و موی تو مرا لیل و نهار! ای مستی دائمی‌ام! ای چشم خمار! من منتظرم، کی از سفر می‌آیی؟ ای بر دل بی‌قرارم آرام و قرار!
بر فصل خزان رسیده هنگام فرار با فرّ و شکوه می‌رسد چون که بهار کی این دل بی‌قرار آید به قرار!؟ روزی که رسد نگار ماهم به کنار
مردم! به خدا! روز شود این شب تار یک روز نمایان بشود چهره‌ی یار با یک گل نرگس که شکوفا بشود عالم همه پر می‌شود از عطر بهار
الهی! آمدم امشب به سویت با دلی دیگر ندارم غیر درگاهت، خدایا! محفلی دیگر من آلوده را بنگر که غرقم در گناهانم به غیر از ساحل عفوت، نبینم ساحلی دیگر برای توبه آوردم به سویت گوهر اشکی ولو ناقابل این هدیه ندارم قابلی دیگر تهیدستم ولی باشد امید من به الطافت که از درگاه خود هرگز نرانی سائلی دیگر خداوندا! رسولت را شفیع خویش آوردم ندارم غیر اولادش، شفیع کاملی دیگر چنان با لطف و احسانت، به قرب خود پناهم ده که بین ما نباشد هیچ حد فاصلی دیگر ۱۴۰۲/۱۲/۲۶
عمری است نازنینا! با درد، همصداییم نایی نمانده ما را، مسکین و مبتلاییم هر کس شنید وصفت، با جان شُدت خریدار تقصیر ما نباشد گر عاشق شماییم در کشور دل ما، سلطانی و سلیمان لختی امانمان دِه، چون هدهد صباییم آوارگان صحرا، مجنون وادی عشق دلدادگان کویت، مشتاق کربلاییم اذن ورودمان دِه، تا اربعین پیاده دل را زده به جاده تا کربلا بیاییم جان و دلی است ما را آن هم نه در خور تو بگذار تا نثارت، این نیمه جان نماییم ۱۴۰۳/۰۲/۱۰