eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
💜🍃 سلام به حبیبه عزیزودوستان گلم من قبلا هم پیام گذاشتم عزیزانم من خیلی دلم میخواد بمیرم چند بارخواستم خودمو بکشم من یک مادر به دردنخور ترسو بودم شوهرم هرروز سر مسائل بیهوده کتکم میزد پدرومادرم رو وقتی کوچک بودم از دست دادم برای فرارازتنهایی باپسر یکی ازاقوام ازدواج کردم من ظاهری زیبا واز نظر تحصیل با استعداد بودم شوهرم خیلی بددهن و بداخلاق بود من خیلی روحجابم حساس بودم بااین حال خیلی سختگیر بود حتی اجازه نداشتم با برادرم صحبت کنم باید جلو برادر وعمو ودایی هم چادر میپوشیدم باکسی رفت وآمد نمیکرد بجز خانواده خودش من باید تمام کارهای مادرش رو انجام میدادم وبه شدت تو زندگیم دخالت میکردند خدابهم دوتاپسر زیبا وباهوش داد امامن تمام عقده هام رو سر طفل معصوم بچه هام خالی میکر دم وکتکشون میزدم بدون اینکه اذیت کرده باشند زندگی من هرروز مثل جهنم بود هیچ اختیاری تو زندگی نداشتم نه انتخاب لباس نه اظهار نظر شوهرم خودش همه چیز میخرید منو پیش همه کوچیک میکرد پیش خانوادش میگفت توبیکسی از زیر بوته بوجود اومدی و توهین خیلی زیاد بچه هام بزرگ شدن ودچار افسردگی ومن یک مادر بی عرضه که نتو نستم بابچه هام رفیق باشم وکمکشون کنم به قدری درگیر مشکلاتم بودم که بچه هامو فراموش کردم پسر کوچکم وقتی هجده سالش شد دچار افسردگی شدید و میخواست خودشو ازبین ببره وفقط گریه میکرد یک روز خیلی باهاش حرف زدم ویک راز وحشتناک رو برام گفت که وقتی دوازده سالش بوده بارها تومدرسه توسط چهار نفر از بچه های راهنمایی مورد تعرض قرا رگرفته بود دنیا روسرم خراب شد هر لحظه از خدا آرزوی مرگ میکردم چند بار تصمیم گرفتم خودمو ازاین زندگی لعنتی خلاص کنم اماازخدا ترسیدم پسرم رو پیش یک روحانی بردم واون فرشته نجات پسرم شد و حالش خوب شد به زندگی برگشت الان دانشجوی بسیار درسخون وموفقی شده خدا روشکر ومتاسفانه اون روحانی به علت کرونا از دنیا رفت من همیشه براش دعامیکنم شوهرم الان خیلی پشیمون شده اما دل من تکه تکه شده مشکل من الان پسر بزرگم هست بیست وچهارسالشه دوساله ازخونه بیرون نرفته درس نمیخونه پسر خیلی خوبیه فقط افسرده شده ومن الان ازدست خودم خیلی عصبانیم که چرا نفهمیدم من بلد نبودم زندگیمو مدیریت کنم تا بچه هام آسیب نبینن الان همتون سرزنشم میکنید ‌که چه طور مادری بودم اما من شرایط خیلی سختی داشتم ازبچگی بدون پدرومادر وهیچ پناهی جز خدا نداشتم ازتون خواهش میکنم برای من وبچه هام دعا کنید اگه میرید کربلا یامشهد یاقم دعام کنید چون شوهرم منو نمیبره و من آرزو به دل برای زیارت ارباب وامام رضا موندم دعام کنید خدا کمک کنه حال پسرم خوب بشه میدونم دلاتون مثل آب زلال وپاکه من هستم مادر تنها . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 ❌❌❌❌ارژانسی سلام دوستان این سر خواهر زادمه،ی مدت حالت قارچ داشت حالا اینطور عفونی شده عفونت مثل آب ازش میاد بیرون یه مدت کلا سر و صورتش هم ورم کرد ناجور،خیلی دکتر پوست رفته داروها آنچندان فایده نداره اگه راه حلی هست ممنون میشم 👇💜 @adminam1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام وقت بخیر عزیزم من یه خانم ۳۵ ساله هستم که ۴تا بچه دارم و شوهرم ناراحتی عصاب دا
❤️🍃 درجواب این مادر عزیز میخاستم بگم خدا قوت مادر قوی برای اینجور مسائل حتما از یه پزشک کار درمان کمک بگیر مراکز کاردرمانی و گفتار درمانی برای همین مشکلاته عزیزم هم خودت نیاز به استراحت داری هم پسر گلت نیاز به کمکی فراتر از کمک های مادرش من پسر خودم مشکل توجه و تمرکز داشت کلاس اول هست الان شش ماهه ک مراجعه کردم و واقعا راضی هستم پسر منم قدرت یادگیریش ب شدت پایین بود،دو سال کرونا همش تو خونه بودیم فرستادمش پیش ۱ که جبران بشه و بتونه راحتر ارتباط برقرار کنه ولی نصفش بخاطر ویروس کلاسا تعطیل میشد رفت پیش ۲،ولی متاسفانه مربیه با تجربه و آگاهی نداشت ک مشکل مارو متوجه بشه فقط میگفت توجه نمیکنه، جواب سوال نمیده حواسش پرته وارد کلاس اول ک شد مشکلات بروز پیدا کرد، اصلا تو یادگیری حروف الفبا همکاری نمیکرد، هر روز حرف هارو باید از اول بهش یاداوری میکردم، مشکل دست ورزی داشت، روی اصول مداد دست نمیگرفت😔 یه حرف رو ده بار تکرار میکردم برای بار یازدهم میگفتم تو بگو، میگفت یادم رف😐😔 معلمش همون ماه اول اینقد با تجربه رو بود تموم مشکلاتش رو از بین ۴۰تا دانش اموز تشخیص داد و ارجاع داد به مرکز درمانی خدا خیرش بده برای شما دوست عزیز هم همین توصیه دارم، انشالله ک به زودی مشکلتون حل شه ببخشید ک اینقد طولانی شد🌹 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام با اجازه میخواستم از خانم که گفتن مامان مهیار هستن وشوهرشون زگیل روی زبشون داره بگم که متاسفانه این مریضی واگیر دار مخصوصا بین زن وشوهر هست اگر تهران هستن من دکتر واقعا خوبی میشناسم که از پذیرش ۲۴ هم میشه وقتشون را گرفت که مطبشون در صادقیه که میشه با مترو هم رفت وبعد سوال کرد وپیاده مطبشو پیدا کرد بنام دکتر سید ناصر اسماعیلی شماره مطبشون‎021 4400 0561هست ادرسشونم اریا شهر (فلکه دوم صادقیه)،خیابان اعتمادیان،پشت بیمارستان ابن سینا ،ساختمان پزشکان فدک طبقه دوم مطب دکتر اسماعیلی هست عزیزم من یکی از نزدیکانم نیز مشکل داره وپیش این دکتر تحت درمانه انشاا...که هر کس این مشکلو داره خدا رفع کنه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام خدمت دوستان خواهری که از دست پسرش خیلی گله مند بود که تمرکز نداره و اصلا درس یاد نمیگیره من خودم معلم بازنشسته هستم اینجور دانش آموزان رو زیاد داشتیم خواهرم چرا خودت رو اذیت میکنی برو آموزش و پروش منطقه تون و مدرسه اختلا لات ثبت نامش کن تو مدرسه ی اختلالات تمام دانش آموزان هستن که مشکل پسر شما رو دارن و اونجا بچه بدون استرس درس میخونه و معلم هم اونجا درسهای کمتری میده و در یادگیری بچه تون خیلی تاثیر داره شما حتما یه سری به اون مدارس بزنین و با مشاورشون صحبت کنید ازشون تست میگیرن 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 در رابطه با خواهری که گفتن مادر بزرگشون گوشهایشان صدای عجیب و غریب میدا و دکتر مغز و اعصاب هم بردن مادر منم چند ماه پیش همین مشکل رو داشت میگفت تو گوشم صدا ی زیادی هست صدای گریه میاد طوری شده بود که میرفت در اتاق رو باز می‌کرد میگفت یه بچه گریه میکنه چون پیر هم هست گفتیم چطور شده یک شبه الزایمر گرفته میگفت اینجا کجاست درختها کجان میخوام آب بدمش منم بردیمش دکتر مغز و اعصاب گفتن سالمه دکتر گوش بردمش قطره داد فورا خوب شد گفت گوشش چرک کرده شما هم حتما دکتر حلق و گوش خوب ببرید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 🟢️ قوانین معکوس دنیا ❗️ ✅ در دستگاه خداوند ، برخی معکوس عمل می‌کند❗️ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹صدقه دادن ، ظاهراً پول را کم می‌کند، اما در واقع معکوس عمل می‌کند و ما را از فقر نجات می‌دهد. 🔰امام معصوم می‌فرمایند : اگر فقیر شدی ، بیشتر صدقه بده❗️ 🔹خمس و زکات هم معکوس عمل کرده و ما را غنی‌تر می‌کند. 🔹دنبال قدرت ندویدن ، معکوس عمل می‌کند و قدرت به دنبال تو می‌دود. 🔹 فکر آباد کردن آخرت ، معکوس عمل می‌کند و دنیایمان را آباد می‌کند. 🔹وقتی وقتمان را صرف نماز ، قرآن ، عبادت و بندگی کردیم ، معکوس عمل کرده و برکت به وقتمان می‌دهد. 🔹معکوس کمتر خوردن ، سلامتی‌ است. 🔹وقتی یاد مرگ کنیم ، معکوس عمل می‌کند و دلمان زنده و شاداب می‌شود. 🔹وقتی چشم‌هایمان را از حرام ببندیم، بیشتر از بقیه می‌بینیم و می‌فهمیم و از دیدنی ها لذت می بریم! 🔹وقتی سکوت اختیار کنیم ، بیشتر از کسی که زیاد حرف می‌زند،جلوه می‌کنیم. 🔹حجاب و پوشاندن از نامحرم ، به ظاهر محدودیت است ، اما "وقار" و بزرگی زن را بیشتر می‌کند ، قرآن نیز بر این موضوع تأکید دارد. 🔹وقتی جانت را در راه خدا می‌دهی و شهید می‌شوی ، معکوس عمل کرده و خداوند تو را زنده می‌کند: 🔰هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند ، مرده مپندارید بلكه زنده‏‌اند و نزد پروردگارشان روزى می خورند. 🔹وقتی نیرنگ می‌زنیم و چاهی برای کسی می‌کنیم ، معکوس عمل کرده و خودمان دچار نیرنگ می‌شویم و در چاه می‌افتیم! 🔹وقتی پذیرای میهمان‌ می‌شویم ، به ظاهر هزینه می کنیم ، اما برکت به سفره‌مان می‌آید. 🔹وقتی بچه‌دار می‌شوی ، قانون معکوس‌ های دنیا إعمال می‌شود و به جای هزینه بیشتر، برکت و رزق ما زیاد می‌شود! 🔹برای نشاط و شادی خود باید به فکر رفع مشکلات دیگران باشیم و دل دیگران را شاد کنیم تا ؛ دل خودمان شاد شود. ✅ و این گونه است که ؛ خداوند از مردم می‌خواهد اندکی در کار دنیا و قانون حاکم بر آن ( معکوس عمل کردن ) تأمل کنند. بلکه به بیراهه‌ای که شیطان به دروغ جلوی آن‌ ها تزئین می‌کند ، پا نگذارند. ✅ و بد نیست یاد کنیم از قانونی که شهید ابراهیم هادی به آن عمل کرد ، اگر به دنبال دیده نشدن و کار برای خدا باشی، معکوس عمل می شود ، خداوند کاری می کند که مشهور آسمان و زمین شوی. ✳️ # ثواب _ نشرش _ با شما ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی🌸🍃 سمانه داخل جعبه رو باز کردم یه پاکت روش بود : یه تومار بود . همش هم تکراری از ح
🌸🍃 سمانه اونجا یه امامزاده بود با آرش رفتیم توش ! دوتایی واسه خودمون دعا کردیم ! چون تنها کلید مشکلاتمون خدا بود . اون خواست ما عاشق هم بشیم امیدوار بودم خودش هم ما رو بهم برسونه ! بعدازظهر  اومدم خونه بدون ِآرشم .. یه روز کامل پیش هم بودیم ُاین واسم خوشبختی ِبزرگی بود ! کلی واسه نبودنش گریه کردم! وابستش بودم میخواستمشُ انگاری دیگه طاقت یه لحطه نبودنش رو نداشتم ... فرداش مثه همیشه رفتم سر کار .. همش خاطرات روز قبلش رو واسه خودم زنده میکردم ُمیگفتم ای کاش امروز باز دیروز میشد ! ای کاش دیروز تموم نمیشد ! بی حوصله بودم ُدل به کار نمیدادم . مجید اومد ُ با بی حوصلگیم پیش خودم گفتم " باز دوباره این پیداش شد" مجید خندید ُگفت ایشالا دیروز بهتون خوش گذشته باشه ُ بعد اضافه کرد یه روز ندیدمتون دلتنگتون شدم بعد خندید ُگفت دیگه مرخصی بی مرخصی !! خنده ی کنایه داری کردم ُگفتم : جاعوضش الان من دلتنگ ِدیروزم  روزا با بودن آرش زندگیم جور دیگه ای بود . بیشتر شبا شام رو با هم میخوردیم ُعلاقمون روز به روز بیشتر میشد :)   یه روز آرش گفت به خونوادش گفته که یا من یا هیچ کس !! با برخورد شدید روبه رو شده .. میگفت هر اتفاقی افتاد در کنارش باشم وقتی خونوادش ببینن اینقدر ما پشت همییم ُهمو میخواییم مجبور میشن بالاخره رضایت بدن ! یه شب شاد و سرخوش از آرش خدافظی کردم اومدم خونه . بابا تو حیاط دستش رو سرش بود نشسته بود گفتم چرا اینجا نشستی بابا ؟! گفت همینوطوری بابا ٬ تو برو تو ُ!! مامان سر سجادش هق هق گریه میکرد ! گفتم لابد دلش گرفته :( سر از مهر برداشت ٬ چشماش قلوه خون بود :(((( گفتم چیزی شده؟ ! نگام کرد پرسید کجا بودی ؟ گفتم با آرش بودم !! دوباره شروع کردن به گریه کردن ُ گفت تو رو به این قبله قسمت میدم دست از سرش بردار .. تو و اون همتراز هم نیستین ! قسمت تو این بوده تو فقر بزرگ بشی ُ با فقرم بمیری ... بغض کردم گفتم چی شده مگه ؟؟؟؟ گفت بابا مامان آرش اومدن اینجا !! بابا که رفته در رو باز کنه هولش دادن اومدن تو ُ !!! داد ُهوار راه انداختن گفتن به این دختر فلان فلان شده َت بگین دست از سر پسر احمق ما برداره وگرنه روزگارمون سیاه میکنن ! گفتن کاری میکنن باهامون که جاروپلاسمون رو جمع کنیم شبونه از این شهر بریم ! جوری عربده میزدن که همسایه هاریختن تو خونه پادرمیونی !!! تا چشمشون به همسایا افتاده گفتن دخترشون خرابه  !!! کارش اینکه روزا وشبا میره بالای شهر دنبال کثافت کاری !!! مامان میگفت یه عمر آبرو جمع کردیم تا این بی آبروها خیلی ساده آبرومون رو بریزن   میگفت نگاه ِچپ چپ منیره خانوم ُ نچ نچ کردن شهناز خانوم ُیادش نمیره ! میگفت آقا کاظم رو کرده به بابا گفته شما که نون حلال میذاشتی سز سفره زن ُبچه ت پس چرا ... ؟؟؟ همینجوری گولی گولی اشکام میومد پایین. گفتم تو وبابا هیچ چیز نگفتید ؟؟؟؟ مامان گفت چی داشتیم بگیم به این بی آبروها ؟؟؟ داد زدم واسه بی آبرو باید بی آبرو شد!! اصن هر چی سرتون بیاد حقتونه از بس ساده اید ... چرا از دخترتون دفاع نکردید !! من به درک!!!!!! چرا از آبروی جمع کردتون هیچ دفاعی نکردید؟؟؟؟ نذاشتم مامان چیزی بگه رفتم تو اتاق ُتا جون داشتم گریه کردم !!! حالا دیگه شده بودم خرابه !!! همیشه همینطور بوده همش در کنار فقر ٬ ف ح ش ا رو میذارن ! از این آدما بیزار بودم . از مامان بابام از خودم ... اونشب کلی فکرای ناجور خورد تو ذهنم گفتم باز خودم رو خلاص کنم . گفتم وقتی هیچ تکیه گاهی ندارم زندگی به چه دردم میخوره ! بیشتر از خونواده ی آرش دلم از دست مامان بابای خودم خون بود که هیچ دفاعی ازم نکردن !!! از چیزی که نبودم ُبهم نسبت دادن ُمامان بابام لال شده بودن !!! شب تا صبح بیدار بودم . مامان میومد تو اتاق محلش نمیذاشتم. میگفت نمیخوای بخوابی ؟! با عصبانیت گفتم منتظرم شما بخوابید برم بالای شهر ..... !!! سری تکون میداد میرفت ! سرم رو زانوها بود  ُداشتم فکر میکردم .. به اینکه به کجا میرسم ! چیکار کنم ! مَنگ بودم ... صدای اذون بلند شد ! رفتم تو حیاط وضو گرفتم نشستم پای سجاده ... بلند بلند گریه کردم‌. داد میزدم می گفتم ازت شاکیم . ۲۳ سااااااال از نداریمون تحقیر شنیدم ُدیدم حسرت چیزایی که دوستام ُهم سنام داشتن خوردم هیچی نگفتم حالا باید بازم به خاطر این فقر لعنتی اینجوری تقاص پس بدم .. بشم ف اح ش ه ای که نیستم ُنبودم آرومتر که شدم سرم بدجور درد میکرد . صدای گریه شنیدم رفتم پرده رو زدم کنار دیدم بابا دستش به سرشو داره گریه میکنه ! دوباره اشک ریختم دلم به حالشون میسوخت میگن مرد گریه نمیکنه اما این پیرمرد به خاطر شرمندگیش جلو زن و بچه اش ُ بی آبروییش جلو دروهمسایه داشت زار میزد ! ....
اتفاق ترسناکی که برای این خانم افتاد❌ سلام ،این اتفاق عجیبی که برام افتاده برمیگرده به دوهفته پیش که شوهرم گفت با شریکش میخوان برن شهرستان جنس بار بزنن و شب هم نمیاد. شب قبل از سفر دیدم هی سر سفره با غذاش بازی میکنه و حرفای عجیب غریب میگه حتی شبم اتاق خوابو اشتباهی رفت . توی خوابم تا صبح ناله کرد و هزیون گفت,. دیدم حالش بده گذاشتم به حساب پرخوری شام سر شب و گیر ندادم .ساعت ده صبح شوهرم حاضر شد ، خلاصه راهیش کردم که بره .ولی هنوز نیم ساعت نگذشته بود داشتم برای خودم ناهار درست میکردم که دیدم شوهرم شاد و شنگول کلید انداخت و ساک و سوغاتی به دست وارد شد گفتم عه چرا پس برگشتی؟؟ با تعجب نگام کرد و گفت توقع داری برنگردم خونه م؟از دیروز توی راهما ،بیا اینارو از دستم بگیر خیلی خستم .گفتم از دیروووز؟؟.😳👇🏻♨️ https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 داستان واقعی یک 👆🏻🔞
💜🍃 سلام عزیزم ارژانسی بزارین خداخیرت بده خیلی کمردردبدی دارم نمیتونم بشینم یابلندشم خواهشن راهنمایی کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خداقوت خواهشاسوالم رااورژانسی بگذاریددخترم تازه باردارشدن خیلی هم ضعیف است دراصفهان چه دکترزنان وزایمان خیلی خوبه که بابیمه تامین اجتماعی هم قردادداشته باشه مهربونم باشه خرجشم بالانباشه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر لطفا چند تا راهکار برای از بین بردن بوی بد پا و کتونی بگین مخصوصا وقتی که مدرسه میریم و پا چند ساعت تو کتونیه وانیلو امتحان کردم اما متاسفانه جواب نداد ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باعرض سلام تشکرازتمام کسانی که مشکل وحل مشکل درکنال میزارن ماهم حرفهای اموزندشونومیشنویم خداخیرهرکسی که این کانالوزده بده🙏🙏 داداشم میخواد ازدواج کنه ولی کسی روپیدانکردیم کانال همسریابی درمشهدکسی داره بگه ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خداقوت خدمت ادمین جونم ❤️ سوال من اورژانسی هست اون خواهری که گفتن بارداربودن واریس اذیتشون کرده رفتن پیش طب سنتی رگ پاشون روگرفته واینا چی کرده که بهترشدید؟ یه چنین چیزی تو گروه گفته میشه آدرس طب سنتیتون رو بفرستید حاذق هستند طبابتشون ؟؟ من باردارم ماه 6پای راستم از کف پا تا قسمت زنانگیم واریس داره خیلی اذیت میشم خدا خیرتون بده ترجیحا تواستان همدان طب سنتی خوب داریم آدرس بفرمایید؟؟؟ التماس دعا برای همه مادران بویژه گل دختری ازدیار کریمان دعامیکنم زودتری مادربشن وقت سرخاروندن هم نداشتم باشن 🤲 پیام بزارن تو گروه مادری گرفتار با دوقلوهاش ازکریمان ان شاءالله ....❤️😘 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به تمامی هم گروهیای عزیز لطفا ی ذکر یا دعایی بهم بگید که مجرب باشه می‌خوام برای پسرم دوسال بود دخترعموشو دوست داشت دختره بهش گفته بود دوستت دارم پسرم بخاطر این رابطه خیلی اذیت شد وفادار موند اما چند روز پیش دختره بهش پیام داده من با یکی دیگه هستم خداحافظی کرده و پسرم داره دیوانه میشه و کلی عصبانی و ناراحته میگه نمیتونم فراموشش کنم در حالی که چند روز دیگه پسرم کنکور داره و امتحان نهایی داره این بدترین ظلمی بود که این دختر برای پسرم کرد دم امتحانش اومده اینجوری پسرمو چزونده😭😭 پسرم چقدر گریه کرد خودشو زد بخاطر این دختر به فکر اینه که بره بلایی سر پسره بیاره خدا خیرتون بده ی ذکر یا دعا بگید که بچم فراموشش کنه و دلش آروم بشه و حواسش به سمت درس و امتحاناش‌بره اجرتون با خانم فاطمه الزهرا😭😭😭 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشیدمن میخوام طلابخرم ولی میگن دست نگه دارارزونترمیشه حالاموندم چکارکنم بخرم یاصبرکنم به نظرتون ارزونترمیشه خواهشا اگه کسی تجربه ای داره راهنماییم کنه اجرتون باامام زمان🙏🙏🙏 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 سلام علیکم 📚برای رفع کمخونی ها ۱-دیزی آبگوشت گوسفندی ۲-عصاره گوشت گوسفندی و بلدرچین و یا گنجشک و کبوتر ۳-فلافل اب دار یا نخودآب با اندکی گوشت ۴-نخودچی و کشمش و بالاخص مویزسیاه گوشتی ابدار ۵-شیره آهن زیادی دارد که غلظت خون ایجاد میکند . ۶- شیره خون را زیاد کرده وخون رقیق میشود. ۷-شیره خون و گلبول سفید رافعال میکند. ۸- وقتی شیره باهم خورده شود خونی جبران میشود. ۹- انواع سوپ های گندم دار و حلیم ۱۰- قهوه هسته خرما عالیست درتقویت کمرو مثانه ۱۱- گزنه اندکی درتمام طبخ غذاها ۱۲- زرده تخم مرغ ( محلی ) ۱۳-انگور ۱۴- هفت مغزخشکباربالاخص مغزبادام درختی ایرانی ۱۵- فالوده سیب با عرق بیدمشک ۱۶- خرمای شیره دار ۱۷-عرق یا دمنوش بهارنارنج با عسل ۱۸- سیب درختی قرمز رسیده ( نه ترش نباشه ) ۱۹- پرهیزازترشیجات ۲۰- عصاره گوشت بلدرچین ۲۱- کوکوسبزی و یا خورشت قورمه سبزی و یا سبزی خوردن با دهها خاصیت ویتامین خونی ۲۲- میوه انبه ۲۳- تخمه هندوانه ایرانی( ژاپنی نه ) ۲۴- سیرابی گوسفندی ۲۵- خورشت بامیه گیاهی ۲۶- شیرویا دوغ شتر ۲۷- تخم بوقلمون دارای آهن بینظیر ۲۸- خیساندن برگ زردآلو و یا قیسی بدون تیزابی با انجیرخشک بصورت ترکیبی هرروزمیل شود ۲۹- روزی فقط ۱۱ دانه سیاهدانه جویده شود ۳۰- نان جو حداقل هفته دوبار ۳۱- ممنوعیت چای سیاه و همه نوع کافئین ها ۳۲- توت فرنگی غیرگلخانه و یا مربای ان ۳۳-ممنوعیت میوه های خام ۳۴- عرق بوقناق بعدغذا فقط نصف استکان ۳۵- خیسانده انجیرخشک با عرق یونجه ۳۶- انارسیاه شیرین ۳۷- ممنوعیت جدی از خوردن نان سفید بدون سبوس ( لواش یا تافتون حتی بربری و نان ساندویجی ۳۸- شیربرنج با شیره انگور یا شعله زرد ۳۹- پوشیدن لباس قرمز درمنزل ۴۰- کباب گوسفندی بدون ماست و دوغ ۴۱- عرق یونجه برای افزایش ویتامین دی ادامه دارد 📚محقق طب سنتی و طب اسلامی حسین معارفی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 با سلام. در موردی خانمی که مشکل پسر ۱۱ ساله خودشون را گفتند باید بگویم که من هم یک دختر ۱۰ ساله با این شرایط دارم و یک پسر هم دارم کلاس اول مثل دختر ایشون که از اول سال تا بحال من دوباره کتاب این بچه را دیدم‌. اما در مورد پسرشون چون من خودم داشتم و در اطرافیان هم دیده ام. شاید فرزند ایشون تشنج می کنه و این مادر عزیز متوجه نمی شوند. چون بچه خواهرمن هم همین رفتار را در کودکی داشت. و تشخیص تشنج داده شد .حتی دختر خود من هم تشنج داشت. پس اول به یک متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنند تا نوار بگیرند ومطمئن شوند که تشنج ندارد .چون تشنج در لایه های عمیق مغز مثل سایر تشنج ها شدید نیست بلکه بصورت تیک های عصبی خود را نشان می‌دهد و گر ان‌شاالله نوار سالم بود .به متخصص اعصاب و روان مراجعه کنند تا دارو تجویز کنند بهتر می‌شود. دختر من دو سال اول را در دوران کرونا گذراند ولی با پیش،دبستانی همین مشکلات را داشتیم . و الان که کلاس چهارم است من واقعا پیر شدم و تمام وقتم برایش گذاشته می شود ولی تکرار وتمرین اثر دارد مثلا یک شعر را ۵۰ بار می خواند تا حفظ کند. ولی نسبت به قبل بهتر است .چون من از یک سالگی متوجه تشنج شدم و دکتر بردم ولی اشتباهی که کردم همزمان در مدارس از دکتر اعصاب و روان غفلت کردم. ولی خواهرم چون من یک سری تجارب داشتم وقتی رفتار بچه را دیدم پیشنهاد مغز و اعصاب دادم و نوار گرفتند تشنج داشت دارو خورد خیلی بهتر شد . و زیر نظر دکتر اعصاب و روان هم هست و کلاس اختلالات یادگیری را با توصیه دکتر اعصاب وروان رفته و بچه ای که در کلاس کلمه ای املا نمی نوشت یا در امتحان برگه را فقط نگاه می کرد الان خیلی پیشرفت کرده. پس شما مادر عزیز هم که با ما همدرد هستید نگران نباشید و بچه را نزد متخصص مغز واعصاب اول و بعد نزد اعصاب و روان ببرید و از حرف های دیگران که دارو نده و این موارد دوری کنید و اگر در مورد تشنج خدای نکرده مثبت بود حتما نوارها را نگه دارید چون پسر است برای سربازی و معافیت لازم است.چون من پسر بزرگم که الان ۲۳ سال دارد او هم تشج داشت و دارو مصرف می کرد ولی نوارها را نداشتم و از سربازی معاف نشد . ولی خدا راشکر الان دانشجو است. تیک های عصبی مثل پلک زدن .ناخن جویدن .ترس زیاد .ایجاد صدا با دهان را جدی بگیرید و از عنوان این دکترها هرگز نترسید. سوالی بود در خدمتم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام دوستان گلم یه لک افتاده پشتم آیا کسی می‌دونه چی هست؟خیلی نگرانم😔 👇💜 @adminam1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 سمانه اونجا یه امامزاده بود با آرش رفتیم توش ! دوتایی واسه خودمون دعا کردیم ! چ
🌸🍃 سمانه مامان آماده شده بود تا باهم بریم سر کار . بدون هیچ حرفی از خونه زدم بیرون ! مامان هرچی صدام زد هیچی نگفتم ! مونده بودم چیکار کنم ! کجا برم ؟! به کی بگم ؟! میرفتم ُگریه میکردم . واسم مهم نبود مردم تو خیابون درموردم چی فکر میکنن .. باید آرش رو میذاشتم کنار ! باید قبول کنم همه ی فاصله هامون رو   به هق هق بابام فکر میکردم آتیشم میگرفت ! چقدر این پیرمرد خار شده بود چقدر تحقیر شده بود . دوسشون داشتم جفتشون رو ! به خودم گفتم هیچ مردی ارزش اینو نداره که به خاطرش مامان بابام تحقیر بشن !اما با آبروی رفته مون تو محل چیکار کنم ؟! داغون بودم داغون ... گوشیم زنگ خورد آرش بود. رد تماس دادم . رو یه نیمکت نشستم ُبه آدما خیره شدم ! به اتوبوس ٬ تاکسیا ٬ ماشینا .. همه و همه ! دل خوش سیری چند ؟! گوشیم زنگ خورد . مجید بود ! گفت مامانم گفته یه ذره ناخوشم ! میخواست حالم رو بپرسه ٬حالم از اینم بهم میخورد ..فکر میکردم اینم فکر میکنه من از اوناشم!!!! به آرش زنگ زدم جواب نداد بعد بهم sms داد سر کلاسه .. کلی اکسیژن دریافت کردم حالم بهتر شده بود گفتم دیگه فقط و فقط به مامان بابام فکر میکنم ُقید ازدواج رو واسه همیشه میزنم . کار میکنم ادامه تحصیل میدم ُخودمو از این منجلاب فقر میکشم بیرون ...  آرش .... یاد و خاطرش رو برای همیشه تو قلبم نگه میدارم ٬ اگه تو واقیعت نمیتونم ٬تو رویام میتونم باهاش باشمُ باهاش زندگی کنم :) نزدیک ظهر بود رفتم خونه.. تو راه آرش زنگ زد . جوابشو دادم بعد بهش گفتم این آخرین تماسمونه ! گفت دیوونه شدم ؟!؟ بهم گفت مگه قول نداده بودم تنهاش نذارمو پشتش رو خالی نمکنم . گفتم بارها بهت گفتم اگه قرار بود ما قسمت هم بشیم سرنوشتامون یه جور نمیشد . گفتم واسه همیشه دوسش دارمو اجازه نمیدم هیچ عشقی غیر از عشق اون بیاد تو قلبم   کلی جروبحث کردیمو بعدش خدافظ سبک شده بودم ! اومدم خونه .. ناهار یه چیزی سرسری خوردمو واسه شام دم پختک بار گذاشتمو منتظر مامان بابا موندم .. اومدن خونه جفتشون گرفته بودن ! تا شادی منو دیدن چهرشون باز شد ٬ گفتم بیایید دست پخت گل دخترتونو بخورید حظش رو ببرید :) آرش بارها و بارها پیام داده بودو زنگ زده بود ! sms دادم تو روخدا برو پی زندگی خودت ..  زنگ زد ! جواب دادم .. گفت چی شده ُخودش حدس زده بود میتونه کار کاره خونوادش باشه جریان رو واسش گفتم ... گفت کاری میکنه تا مامان باباش بیان جلوی اهل محل بگن غلط کردن ! منم تو دلم بهش خندیدم ُگفتم به همین خیال باش . من با اینکه با خونواده آرش زندگی نکرده بودم اما میدونستم چه جونورایی هستن ... چند روز بعد سرکارم مشغول بودم که یکی از همکارام اومد گفت فلانی مامانت تو دفتر آقای رییسه ِانگار با یکی از مهمونا بحثشون شده! سریع رفتم تو دفتر دیدم مامانم داره اشک میریزه ُمیگه : به پیر به پیغمبر من نمیدونم ... میخوایین دست رو قرآن میذارم .. خودتون میدونید چند ساله من اینجا کار میکنم همچین چیزی اتفاق نیوفتاده بود !!! آقاهه و خانومه که چند شب پیش اومدن سویئت گرفتن رو به مامان کردن ُگفتن لابد خودش پا داشته در عرض چند ثانیه رفته بیرون ... اومدم جلو گفتم چی شده !مامان نگام کرد .. باز مامانم جلوی من له شد باز خرد شدن مامانمو دیدم! گفت بهم تهمت دزدی زدن   دستم یخ کرد داشتم خفه میشدم ! نگاه به آقاهه کردم گفتم چی شده ؟! گفت ما دو دقیقه رفتیم بیرون به این خانوم گفتیم بیاد اتاقمون رو تمیز کنه خانومم برگشت سرویس جواهرش رو ببره میبینه نیست !!! گفتم خانومتون چشمشون رو باز میکردن مواظب بودن ! میگن مالت رو بپا همسایتو دزد نکن !! گفت شما کی باشید ؟؟! گفتم هر کی میخوام باشم شما بیجا میکنید به مادر من بگین دزد ... نگاه به رئیس کردم گفتم شما چرا آخه ؟؟؟  مامان من اینجا حق آب و گل داره !! گفت ما هم بهشون میگیم اما ایشون ول کن نیستن و میگن مطمئنن تو هتل بوده آقاهه زنگ زد ۱۱۰ بیاد .. مُردم .. خرد شدم .. گریه کردم ! چیکار میتونستم بکنم !! بدبختی پشت بدبختی ... .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 ملکیت قبر🌸🍃 پرسش :آیا قبر به‌منزله ملک شخصى محسوب می‌شود؟ پاسخ :در زمین‌هاى موقوفه و مباح، قبر ملک نمی‌شود; ولى اگر زمین را خریدارى کند، یا زمین مباح بوده و قصد تملّک و حیازت نموده است، مالک می‌شود. ورود فرد جنب یا حائض به قبرستان🌸🍃 پرسش :آیا رفتن زن حائض یا جنب به قبرستان اشکالی دارد؟ پاسخ :بهتر عدم حضور در قبرستان است. زیارت قبور علما و بزرگان در شب🌸🍃 پرسش :با توجه به این‌که شب رفتن به قبرستان کراهت دارد، آیا شب رفتن به زیارت قبر علما و بزرگان نیز کراهت دارد؟ پاسخ :اگر در داخل قبرستان بوده باشد همان حکم ثابت است اما اگر مانند قبر مرحوم مجلسی (ره) جای مستقلی است و صدق قبرستان نمی‌کند آن حکم شامل آن نمی‌شود. ساخت‌وساز بنای شخصی در زمین قبرستان🌸🍃 پرسش :آیا می‌توان زمینى را که وقف خاصی یک آبادى یا شهرک است و در آن قبرستان بوده، تخریب کرد و دوباره براى ساخت‌وسازهاى شخصى استفاده نمود؟ پاسخ :درصورتی‌که وقف براى دفن اموات باشد نمی‌توان آن را تغییر داد; مگر این‌که دفن اموات در آن ممکن نباشد. در این صورت می‌توان براى کارهاى خیر از آن استفاده کرد; مانند مسجد و مدرسه و درمانگاه. محو اسماء مقدسه بر سنگ‌قبر در صورت هتک حرمت🌸🍃 پرسش :اگر کلمات مقدسه روی قبور حک‌شده باشد مثل الله در عبدالله و الحسین در عبدالحسین و امثال‌ذلک وظیفه‌ی فقهی ما در این خصوص چیست؟ آیا باید سنگ‌قبر را محوکنیم؟ یا فقط پا نگذاریم کافی است؟ یا وظیفه‌ی دیگری داریم؟ خصوصاً که گاهی در یک قبرستان‌ که وارد می‌شویم مملو از این کلمات است و رعایت بعضی مسائل، گاه به حرج می‌انجامد. پاسخ :درصورتی‌که زیر دست و پای عابرین باشد آن‌ها را محوکنید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽