#چالش_یازدهم ❤️🍃
من خیلی اذیت شدم از دست شوهر که همش اعصبانی بوده .. بد بین هست شکاک هست .. به خدا دخترم میگه میخاستی همون روزها طلاقت را میگرفتی.. خب من کوچیک بودم میگفتم شاید بهتر بشه ولی نشد تازه بدتر هم شده ... من حتی نمیتونم یک روز با خواهرام بروم بیرون میاد دعوا میکند فقط دلشوره انداخته تودلم ..واعظطراب نمیدونم باید چیکار کرد خیلی جوشی هس😭😭😭 جوانیم را ازدست دادم صاحب چند درد شدم هنوزم ول نمیکند
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد چالش آشنایی من چهارده سالم بود که خونه جدید اسباب کشی کردیم بعد دوماه همسرم که دوست داداشم بود موقعی که داداشم میرفت سربازی جلوی در خونه من یه لحظه سرمو از در حیاط آوردم بیرون همسرم که همسایه چند قدم بالاتر ما بودن و همراه داداشم بودن یه لحظه منو دیده و به قول خودش میگه انگار منو برق گرفت قلبم افتاد😍😍 از اون موقع عاشقم شد حالا فکر نکنین خیلی زیبا بودم نه معمولی بودم با یه وجب سبیل 😂😂😂. هنوزم خواهرم میگه من موندم شوهرت چجوری با این همه سیبیل عاشقت شد. البته اینم بگم بعد ازدواج به شدت زیبا شدم و الآنم که ۴۳سالمه انگار سی و دوسهسالمه 😍 خلاصه تا بعد دوسال که همراه داداشم سربازیش تموم شد بیچاره تا بیاد خواستگاری من با یه شخص دیگه نامزد کردم شوهرم میگه آنقدر رفتم پشت مدرست گریه کردم واز خدا تورو خواستم و ولی گفتم خدایا در هر حال خوشبخت بشه. و بعد سه روز صیغه محرمیت که داشتیم به طور معجزه آسایی قضیه ازدواج به هم خورد منم از اون قیافه پسره خوشم نمیومد😝😝و همسرم خوشحال بدو بدو اومد خواستگاریم😍😍. الان بیست و شش سال میگذره و دو تا پسر داریم و خدارو شکر خوشبختیم انشالله خوشبختی سهم تمام زنان و مردان سرزمینم باشه 🙏 اینم اضافه کنم که باید در زندگی مشترک مخفی کاری و دورویی نباشه. همیشه همسرم از سرکار بیادو بره میرم استقبال و بدرقه همیشه تو خونه آراسته هستم وسعی میکنم مرد خسته از سر کار میاد خونه خونه رو بهشت کنم براش و بهش خوش بگذره. بعد ناهار یا شام هم کلی حرف از وقایع روزانه باهم صحبت میکنیم و به قول همسرم از هم صحبتی با هم سیر نمیشم همسرم میگه آنقدر در زندگی ارامش دارم که نگوووو😍😍. اینارو گفتم که بعضی زوجای جوان بدونن ساختن زندگی خوب تا حد زیادی دست خودم آدمه ... داشتن صداقت و عشق و احترام ...تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام .
من 46 سالمه حدودا 26 ساله که ازدواج کردم ازدواجی که اصلا علاقه ای توش نبود وفامیلی بود.شوهرم پسر داییمه .من عاشق کس دیگه بودم ولی به اجبار با پسر داییم ازدواج کردم.با وجود سه تا بچه که الان پسر بزرگم ماشالله 25 سالشه .دخترم 18 وپسر کوچیکم 11 سال .ولی همچنان عاشق اون شخص هستم با اینکه 26 ساله ندیدمش عشقم بهش همون قدر جوان وبا شکوه هست...
نمیتونم فراموشش کنم وهیچ وقت علاقه ای به شوهرم پیدا نکردم .
میخوام از دختران سرزمینم بخوام به هیچ عنوان به زور ازدواج نکنن مثل من حسرت به دل نشن خدای نکرده.
هیچ جور نمیتونم به عشقم فکر نکنم چیکار کنم اسمش اگه گناهه باشه
تو وجودمه تو قلبمه بی نهایت دوستش دارم..از مردن میترسم نه به خاطر خودم به خاطر عشقی که تو دلمه نمیخوام این عشق بمیره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید میگم به حبیبه جون وتیمشون.اشنایی مندبا همسرم اینگونه بود که همسرمن با شوهر خواهرم دوست بودن و من حتی یکبار ایشون رو ندیده بودم همسرمن از شوهر خواهرم خواسته بودن که کیس مناسبی اگه سراغ دارن واسه ازدواجشون بهشون معرفی کنن .شوهرخواهرم هم دوست من رو که در همسایگی خونه خواهرم بودن رو بهشون معرفی کرده بود وباهماهنگی من قرار بود یه جوری من دوستم رو بیارم تو کوچه تا شوهرخواهرم وهمسرم رد میشن ایشون رو ببینه ببینم چه شکلیه و... درصورتیکه من هیچی به دوستم نگفته بودم قبلش.موقعی که اقایون خواستن رد بشن من کلی استرس گرفتم که دوستم بو نبره از دستم ناراحت بشه.خلاصه جناب همسر حین رد شدن چشمشون منو میگیره وبه شوهر خواهرم میگه من اونیکه فلان مانتو تنشه به دلم نشسته در صورتیکه دوستمم خداییش خییلی خوشگل بود وشوهرخواهرم هنگ میکنه که این اون نیست 🙈والان چجوری من به خواهر خانمم بگم 😢.....خلاصه وصلت صورت گرفت وبعداز چندین سال یادمون میفته کلی میخندیم که قسمت هرچی باشه همون میشه☺️☺️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
چالش چگونگی اشنایی با همسر
خواهر بنده جاری خواهرشوهرم بود
خواهرشوهرم از اخلاقو ادبه خواهر۲قلوم خوشش اومدو منو گرف برا برادرش
ولی الان خواهرشوهرم متاسفانه از همسرش جدا شده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من همسرم که پسر دایی م میشد وتا بیست سالگیش ندیده بودمش روزی که آمده بودن ب مامانم سر بزنن ی دفعه من در رو باز کردم همون لحظه پسر دایی م خشکش زده بود و گفت سلام شما منم گفت شما مزاحم شدید پس شما 😁اونم خندید وهمون شد اول اشناییمون☺️کاش همون موقع گفته بودم اشتباه آمدید در همسایه رو بزنید😁😁😁😁
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🇮🇷🇮🇷🇮🇷✳️ نزله چیست؟
به فضولات مغزی که از راه بینی خارج میشود زکام میگویند.
و به فضولات مغزی که به حلق و گلو میریزند، نزله میگویند.
عوارض نزله:
❌نزلهها بسیار خطرناک هستند و حتماً باید از بدن خارج شوند.
❌نه در مغز بمانند و نه در گلو بریزند و وارد دستگاه گوارش بشوند.
حکما به یبوست میگویند ام الامراض و به نزله میگویند ابوالامراض
یعنی پدر بیماری ها
❌بسیاری از بیماریهای چشم مثل آب مروارید و تنبلی چشم و عفونت چشم، بیماریهای گوش مانند عفونت و ضعف گوش، برخی دندان دردها، بسیاری از مشکلات معده مثل درد و زخم معده، مشکلات روده مثل اسهال و زخم روده و کولیت (قولنج)، سرفه و آسم و ... ناشی از نزله هاست.
❌اگر از راه گوارش وارد خون شود به حساس ترین نقاط مثل رحم و پروستات آسیب میرساند.
بسیاری از مشکلات رحم مانند کیست و فیبروم و ... از نزلههای مغزی است.
❌اگر در سر بماند و خارج نشود باعث سکته، صرع، فلجهای مغزی (ام اس و ...) میشود.
💠انواع نزله:
هرکدام از زکام و نزله دو نوع سرد و گرم دارد که راههایی برای تشخیص دارند:
1. حرارت نزله:
نزلههای گرم ناشی از عوامل گرم هستند. عوامل خارجی مثل آفتاب، حمام، هوای گرم، بوییدن چیزهای گرم، دود آتش است.
عوامل داخلی مثل فعالیت زیاد فکری، غذاهای صفرا زا، عصبانیت و ... هست. (علت تشنگی در ابتدای نزله گرم، خارج شدن رطوبات از مغز است.)
و نزلههای سرد ناشی از عوامل سرد (هوا و آب سرد، نپوشاندن سر پس از حمّام، خوردن سردیجات زیاد و ...)
2. غلظت نزله: معمولاً نزله سرد غلیظ (خلط سبز یا سفید) است ولی نزله گرم رقیق و آبکی (زرد یا سرخ) میباشد.
3. تأثیر نزله: نزله سرد در بینی و گلو، درد ایجاد میکند.
نزله گرم سوزش و آلرژی و خارش. نزله گرم سرخی چشم و بینی و صورت هم دارد..
✅نکته: شاید بتوان گفت چرندیات غربیها در مورد میکروب و ویروس دلالت بر سردی و گرمی بیماری میکند.
زیرا میکروبها در گلو چرک و درد ایجاد میکنند اما ویروسها اکثراً سوزش و التهاب در گلو و لوزهها ایجاد مینمایند.
❌همین نزلهها اگر در سینوسها جمع شود میشود سینوزیت.
علائم سینوزیت (بیماری بسیار رایجی که بعضاً با آسم و آلرژی و میگرن اشتباه میشود و پزشکی جدید در تشخیص و درمان ناتوان است):
سردرد و سنگینی سر بالاخص هنگام خم شدن، ترشحات پشت حلقی بالاخص صبح، بوی بد دهان، بیاشتهایی بالاخص برای صبحانه، تنگی نفس و بدخوابی شبانه، سرماخوردگی مکرر، سنگینی گوش، خستگی چشم مخصوصاً هنگام مطالعه (گاهی فقط همین یک نشانه هست)، گرفتگی بینی، پف دور چشم، عدم تمرکز، مشکلات عصبی
4. تأثیر نزله از تب: نزله گرم با تب بدتر و نزله سرد با تب بهتر میشود.
بخور سرد و گرم به این دلیل است..
✅ بسیاری اوقات روزهای اولیه زکام و نزله (که سوزش وجود دارد) باید بنفشه خورد و بخور داد و در روزهای بعد از گرمیها استفاده کرد.
5. نزله سرد بیشتر همراه سردرد است (چون غلیظ است در سر و گردن میماند که باید سریع تخلیه کرد) و نزله گرم بدون سردرد است (چون رقیق است سریع عبور میکند و به پایین بدن میرود)
نکته: بیشترین زمان تولید و حرکت نزله ها، سحر و صبح هست که سحرخیزی از تأثیرگذاری نزلهها جلوگیری ميكند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر تمایل به ترشی داری معدت سرده!
✅در این ویدیو با حضور دکتر زارعی در مورد اینکه علت تمایل بیش از حد به شیرینی ممکن است کبد چرب باشد و تمایل بیش از حد به ترشی نشان دهنده سرد بودن معده است صحبت می کنیم .
این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام
میخوام درسهایی که از زندگی پدر مادرتون باهم یا خواهر و شوهر خواهرتون یا برادر و زن برادرتون با هم یاد گرفتین که عبرتی باشه برای زندگی آینده خودتون رو اینجا بگین منظورم اینه مثلا تصمیم میگیرین که تو زندگی خودتون کاری که مادرتون کرد رو انجام بدین یا بر عکسش؟ چرا؟
برای مثال خوده من هیچ کمبودی نداشتم و ندارم تو خونه ی پدریم ولی برای زندگی آینده ی خودم تصمیم دارم بارداری رو بذارم برای همون سال اول چون نازایی و سقط جنین خیلی زیاد شده بخاطر بعضی مواد غذایی و جلوگیری های زیاد از حد و..... که بعدا هی امیدوار نشم باردار بشم .
ولی بخاطر جلوگیری های گذشته ام بچه نمونه و سقط بشه و حسرت بچه رو بخوریم ( به علت لقاح خارج از رحم یا لیز شدن رحم یا تنبلی تخمدان یا کیست و.... که همگی مانع بر سره راهه بارداری هستن) .
یا وقتی کارمند شدم تحت هیچ شرایطی طی 4-5 سال اول تولد بچم سر کار نرم و مرخصی بگیرم چه با حقوق چه بی حقوق! چون هر چقدر هم پدر و مادر با محبت باشن بازم بچه نیاز داره که حضور پدر و مادرشو همیشه حس کنه ، نه مثه من که بچه بودم همیشه ترس اینو داشتم الان مامانم و بابام میرن سرکار و پیشم نیستن .
متاسفانه اگه خونه و زندگی نیاز به حقوق زن نداشته باشه زن هم ترجیح میده بیشتر با بچه اش باشه هر چند مادر من هیچی واسه من و پدرم دریغ نکرد ولی زن کارمند خودش خسته و داغون میشه.
همین الان بچه ی بعد از من همیشه با ترس و لرز میخوابه و بیدار میشه که هر لحظه امکان داره مامانم پیشش نباشه بدبختی تو این شرایط وابستگی به پدر و مادر بیشتره و دوری از اونها هم سخته و من وقتی ناراحتی خواهر/برادر بعد از خودم بخاطر دوری از مامانم ( بیشتر مادرم هر چند به پدرم هم وابستس ) رو میبینم هم یاد بچگی های خودم میوفتم .
هم واسش کلی غصه دار میشم و دوست دارم زمین و زمانو بهم بدوزم تا دیگه اینجور پر بغض نباشه.
منتظرم دوستان شما هم از تصمیماتتون بگین
💜🍃💜🍃💜🍃💜🍃💜
سلام
من یه خانومم، 29 سالمه، تک فرزند خانواده بودم، بچه باهوشی بودم، اما از بچگی از پدرم خشونت فیزیکی و روانی دیدم. همیشه بهم میگفت که منو نمیخواسته و اگه من نبودم خوشبخت بود.
وضع مالی خوبی هم نداشتیم، توی مدرسه همیشه بهترین بودم، ولی ازم حمایت مالی نشد نتونستم رشته خوبی توی کنکور قبول بشم اما با همه مشکلات دانشگاه رفتم و با یه آقایی آشنا شدم، همدیگه رو دوست داشتیم با سختی ازدواج کردیم و توی شهر ایشون زندگی مون رو شروع کردیم.
تنها بودم همیشه، ولی تحمل می کردم، بعدها فهمیدم توی خیلی از مسائل مالیش بهم چیزی نگفته و یه جورایی مشکلات مالی بزرگی رو ازم پنهون کرده با این استدلال که من ناراحت نشم، مرتب یه سری مشکلات مالیش به گوشم میرسه که خبر نداشتم.
مثلا یه وام بزرگ میگیره و من ازش خبر ندارم و میگه دوست ندارم مسائل کاری و مالی رو تو بدونی و ناراحت بشی، فهمیدم که به شدت از خانوادش حمایت میکنه و چون پدر بی مسئولیتی داره برای خواهر و برادرهاش پدری میکنه، با این هم مشکلی نداشتم و مجبورا کنار اومدم، ولی فهمیدم که همه داشته های مالی مون رو با اونا شریک میشه بدون اینکه اون ها ریالی داده باشن.
احساس بی پناهی کردم و نا امید و دلسرد شدم، درسته خیلی به من ابراز علاقه میکنه و آدم خوش اخلاقی هست، اما رفته رفته حس تنهایی من بیشتر شد، حس کردم یه غریبه ام. من پدر حمایتگری نداشتم دلم میخواست شوهرم حمایتگرم باشه، اما لحظه آخر اون خانواده ش رو به همه ترجیح میده، فکر کردم که ازش جدا بشم اما من دوسش دارم و اینکه دلم نمیخواد برگردم به خونه ای که اون پدر توشه و دوباره روزهای بد گذشته ام شروع بشه.
ترجیح دادم همین طوری زندگی کنم و قبول کنم که اولویت دوم شوهرم هستم و منم باید به فکر خودم باشم، مرتب کلاس رفتم، کار می کنم و سعی می کنم درآمدی داشته باشم هر چند کم باشه، مدتیه فکر می کنم که بچه دار بشم تا برای خودم اطرافیانی داشته باشم.
چون میدونم برای بچه اش پدر خوبی میشه و آدم بی مسئولیتی نیست، خواستم کسی بیاد توی زندگیم که من پشتیبان اون باشم اون هم پناه من باشه، از تنهایی در بیام، کسی باشه که از خون خودم باشه. اما میترسم یه آدم بی گناه رو وارد مشکل خودم بکنم.
احساس افسردگی دارم، یه مدت دارو خوردم، خیلی هم به خودکشی فکر می کنم، اما با این مشکل هم کنار اومدم و یه جورایی سعی می کنم زندگی کنم، به نظر شما چیکار کنم؟، همسرم که تغییر نمیکنه، منم که دوسش دارم، برای اون خانوادش خیلی اهمیت دارن و همیشه میخواد پشتیبان اونا باشه، حتی از لحاظ مالی و حتی با اینکه خودمون چیز زیادی نداریم ولی اونا رو توی کمترین داشته های مالی شریک میکنه.
منم از خودم میپرسم پس آینده مالی ما چی میشه، موندم من با این تنهایی و بی کسی توی شهر غریب چه کنم، بچه داشته باشم بهتره یا نداشته باشم، منم حق زندگی و آرامش دارم ولی نمیدونم کی قراره بهش برسم، یعنی من باید همه آرزوهام رو خاک کنم و همین جوری ادامه بدم، آیا کسی شرایط مشابه منو داره که راه حلی به من بده؟
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 ساغر با پولایی که جمع کردم و وامی که گرفتم( شوهرم نمیدونه وام رو) تونستم ماشینم
#داستان_زندگی 🌸🍃
ساغر
داد زد 😞🤦🏻♀️قلبم مثل گنجشک میزد واقعا حس کردم ازش میترسم و همه زندگیمو کرده دعوا و جواب پس دادن و استرس
گفت چرا حواست نیست چرا به من اهمیت نمیدی و … اخرشم گریه کرد🤦🏻♀️
من ترسیده بودم هیچی نمیگفتم بعد منم زدم زیر گریه
اومد منو بغل کرد سرمو بوسید
گفتم توام زندگیمو همش دعوا کردی دیگه ازت میترسم هرچی میشه منو مقصر میدونی یا باید بهت جواب پس بدم سر مسخره ترین چیزا اذیت میکنی منو
بعد بهش گفتم شاید اشتباه کردیم
گفت چیو اشتباه کردیم؟ گفتم ازدواجمونو😞
از بغلم اومد بیرون رفت اونور دیگه هم حرف نزد باهام
ته دلم این نبودا ولی خب خسته شده بودم
هم عاشقش بودم هم اذیت بودم وقتی همه چی خوب بود فکر میکردم یه چیزی میشه باز دعوا میشه
خیلی ناراحت شد
منم گفتم اینهمه وقته میای منو عوض کنی
بس کن نمیشه دیگه من کاری نمیکنم همش به من حس گناه میدی منو بازخواست میکنی واسه هرچی.
خسته شدم دیگه چرا اینقدر عذاب میدی منو.
من داشتم سکته میکردم اگه یارو هلت میداد یا تو یارورو هل میدادی سرش میخورد چیکار میکردم من
تو گفتی دیگه دعوا نمیکنم ولی کردی
( تو دوستیمون قول داده بود)
جای اینکه من شاکی باشم ازت تو سر من داد میزنی یا من ازت بترسم
گفتم دیگه نمیخوام باهات هیچجا برم چون لحظه هایی باهاتم رو تو ترس میگذرونم که چیزی نگی باز
( حالا در این حد نیست ولی خب خسته بودم دیگه)
بعدم گفتم بریم جدا شیم ( انگار شمشیر خوردم وقتی اینو گفتم خیلی ناراحت شدم حتی تصورش هم نمیتونم بکنم)
گفت کاش نمیشنیدم چی گفتی و نمیذاشتم حرف بزنی
و رفت بیرون از خونه
من مثل ابر بهاررررر گریه میکردم
دو ساعت بعد زنگ میزدم جواب نمیداد
نصف شب شده بود نیومده بود .پتو که انداخت روم بیدار شدم اینقدر گریه کردم خوابم برده بود رو کاناپه.
نشستم
شوهرمم نشست رو مبل. چشاش خون شده بود… گفتم کجا بودی هیچی نگفت
چند دقیقه بعد گفت میخوای جدا شی
منم مثل … زدم زیر گریه باز گفتم نه
اونم گفت منم نمیخوام و اونم گریه کرد🤦🏻♀️
من گریه اون گریه مثل احمقا😑
همو بغل میکردیم گریه میکردیم😂 ( دیوونه شده بودیم اینقدر دعوا میکردیم ولی همو دوست داشتیم)
تازه با مشاور رفتن رابطمون این بود با این همه اختلاف توی شخصیتامون اگر نمیرفتیم که قطعا یکی اون یکیو کشته بود
بعدا بهم گفت اون شب رفته جاده چالوس جایی که اولین بار همو بوسیدیم و قرار ازدواج گذاشتیم😞 منم گفتم الکی نگو رفتی ارکیده شام خوردی🤣🤣 اونم میگفت نه بخدا
اینو فهمیدیم با این همه اختلافی که داریم توقع یه زندگی صاف نباید داشت
که البته همه ی دعواهارو شوهرم شروع میکنه و اونم فکر میکنه من با رفتارم شروع میکنم
( البته میگم ما لحظات خوبم کنار همدیگه داریم که واقعا خیلی بیشتر از دعواهامونن و جفتمون همو درک میکنیم و باهم ساعتها حرف میزنیم و من خیلی بهش محبت میکنم ولی خب وقتاییم که دعوا میکنیم واقعا بد دعوا میکنیم)
شوهرم وقتی میاد خونه حالش خوبه منم حالم خوبه کنار هم ارومیم واقعا مثل رفیق میمونیم و این مارو نگه داشته تو این زندگی ولی یهو یه چیزی میشه … مثلا حداقل دو ماه یک بار… ولی زیاد…
اینقدر عاشقشم گفتم بهش بیا چند روز بمونیم تو خونه هیچجا نریم هیچ کار نکنیم توام نرو سرکار بمونیم ور دل هم دیگه و بهونه دعوا پیدا نکنیم واقعا از بهترین روزامون بود.
رفتیم باز مرتب مشاور، رابطمون بهتر داره میشه
اینو بخوام بنویسم واسم سخته… خیلی سخته…
چند وقت بود که من میرفتم دانشگاه واسه ادامه تحصیلم و سرکار هم میرفتم
پریودیم عقب افتاد… بیبی چک گذاشتم دیدم مثبته دو تا دیگه گذاشتم دیدم مثبته… سکته کردم… خیلی ترسیدم… نمیدونستم باید چیکار کنم و هول کردم سعی میکردم احساسی فکر نکنم و احساسمو خاموش کنم و منطقی فکر کنم…
از طرفی ما به فکر مهاجرت بودیم و کارمون جور نشده بود و برنامه هامون خراب شده بود و …
امادگی هیچجوره نداشتم ولی شده بود
خیلی سریع تصمیم گرفتم بندازمش… بدون فکر…. چون واقعا ترسیده بودم …
ولی دیدم نمیتونم… به شوهرم گفتم حاملم اونم شوکه شد… کلا دوره خوبی بود دعوا که اصلااا نداشتیم شوهرم دیگه گیر نمیداد… همشم که دورم میچرخید …. بچم ۹۴ روزش بود… پسر بود…
توی چهار راه داشتیم میرفتیم یه ادم (🙂 واقعا ادم؟) چراغ قرمزو رد کرد زد در سمت شاگرد که من بودم….
از نظر جسمی که داغون شدم و شانس اوردم که زندم… ولی بچم سقط شد… از وجودم درش اوردن…
حالم خیلی بد بود اصلا نمیدونستم کجام و انگار چند سال با بچم زندگی کرده بودم حالا نبودش… شبانه روز اشک میریختم
شوهرمم دیگه سرکار نمیرفت از بس من داغون شده بودم کارم فقط گریه بود از طرفی حال جسمیم هم بد بود درد داشتم
مشاوره نمیرفتم
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
رهن با چک و سفته🌸🍃
پرسش :یکى از مسائل لازم در اسناد تجارتى (چک، سفته، برات) پشت نویسى آنهاست که به وسیله پشت نویسى انتقال آنها صورت مى گیرد امّا نظر به این که اینها در بین تجّار و بازرگانان ارزش تجارتى دارند و حتّى به جاى وجه نقد معامله و معاوضه مى شوند آیا مى توان این اسناد را به طور مستقل (نه این که همراه با قراردادى نزد بانک وثیقه باشند) به عنوان مال مرهونه (مال در گرو وثیقه) وثیقه و گرو گذاشت یا نه؟
پاسخ :اگر چک و سفته از فرد معتبری باشد می توان آن را به عنوان وثیقه پذیرفت.
دریافت کارمزد های کلان بانکی🌸🍃
پرسش :گاهی دیده می شود که بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری نام کارمزد بر روی سودهای کلان خود می گذارند و می گویند ما ۲۶ درصد کارمزد می گیریم. نظر معظم له در این خصوص چیست ؟
پاسخ :این اسم عوض کردن است وگرنه همان رباخواری است؛ کارمزد بیش از چهار درصد رباخواری است و اگر دریافت کارمزد از چهار درصد بیشتر شود باید تحت عقود اسلامی همچون مضاربه و اجاره به قصد تملیک و امثال آن صورت گیرد و این مساله باید با جدیت پیگیری شود و این نکته را هم نباید فراموش کرد که اداره پرسنل صندوق ها با چهار درصد کاملاً ممکن است.
کارمزد در وام های قرض الحسنه🌸🍃
پرسش :آیا کارمزدهایی که بانک ها از وام گیرندگان می گیرند حلال است؟
پاسخ :چیزى را که صندوق هاى قرض الحسنه به عنوان کارمزد و حقّ الزّحمه در برابر خدماتى که براى نگهدارى حساب اقساط و امثال این امور مىگیرند اشکال ندارد، ولى احتیاط واجب آن است که این مبلغ متناسب با زحمات و هزینه هاى بانک باشد، نه این که همان سود پول را به نام کارمزد بگیرند و حداکثر کارمزد ۴ درصد است.
حکم کارمزد مجدد سالیانه برای یک وام🌸🍃
پرسش : معظم له فرموده اید: کارمزد بیش از چهار درصد در وام های قرض الحسنه جایز نیست؛ آیا بانک می تواند هر ساله چهار درصد کارمزد برای یک وام دریافت دارد؟
پاسخ :تنها گرفتن چهار درصد از کل وام به عنوان کارمزد بی اشکال است و کارمزد سالیانه جایز نیست.
حکم دریافت کارمزد مجدد برای تمدید مدت پرداخت وام 🌸🍃
پرسش :گاه وام گیرنده نمى تواند در موعد مقرّر تمام اقساط را پرداخت نماید، بدین جهت تقاضاى تمدید مدّت سر رسید را دارد. با عنایت به این که پرداخت به موقع اقساط توسّط وام گیرندگان موجب مى شود، تا ضمن پرداخت وام به افراد دیگر، کارمزد دیگرى نیز جهت پوشش هزینه ها اخذ گردد، آیا مى توان به خاطر تمدید مدّت وام، کارمزد مجدّدى دریافت نمود؟
پاسخ :در صورتى که مبلغ دریافتى صرف مصارف کارمزد شود، مانعى ندارد.
کسر کارمزد از اصل وام 🌸🍃
پرسش :آیا کارمزد وام را مى توان از اصل وام قرض الحسنه کسر کرد، و ما بقى را پرداخت نمود؟
پاسخ :اشکالى ندارد; مشروط بر این که بیش از هزینه هاى صندوق نباشد
تعریف سفته🌸🍃
پرسش :سفته چیست؟
پاسخ :«سفته» به ورق هاى مىگویند که پول نیست بلکه سند بدهکارى است، به همین جهت معامله به خود آن واقع نمىشود
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدود صد روز از شهادت رئیس جمهور می گذرد و همچنان داغش سنگین است😔
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
💠 تدابیر نوشیدن آب 💠
🚰مقدار مصرف آب باید به اندازه نیاز هر فرد تعیین شود.
❗️تشنگی و طبیعی بودن حجم و رنگ ادرار، دو راهنمای اصلی برای تعیین مقدار مصرف آب هستند.
🚰پرهیز از نوشیدن آب از نیم ساعت قبل از غذا و یک تا دو ساعت بعد از غذا.
🚰آب نوشیدنی می بایست کمی خنک باشد، نه یخ و یا بسیار سرد!
🚰بهتر است آب، آرام آرام مکیده شود تا خوب با بزاق و ترشحات دهانی و گوارشی آمیخته و هم دمای بدن شود.
🚰پرهیز از نوشیدن آب بلافاصله بعد از حرکات شدید ورزشی، حمّام گرم، رابطه جنسی و میان خواب و بلافاصله بعد از خواب و در حالت ناشتا، بویژه اگر سرد باشد.
🚰پرهیز از نوشیدن آب بلافاصله بعد از خوردن میوه ها و بعد از مصرف غذاهای شیرین یا چرب و یا شور.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام ،همسرم عمل دیسک گردن انجام داده بدنش هم ضعیفه کسی میدونه چی بهش بدم بخوره تقویت بشه و زودتر رو پا بیاد ؟آخه موقع بلند شدن سرگیجه داره
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام توروخداسوال منوجواب بدین توروخدا من مدتیه دچاروسواس شستشوهستم دکتررفتم داروشیمیایی هممصرف کردم ولی خوب که نشدم هیچ بدترهم شدم من چه داروبخورم چه نخورم وسواس شدیدمیشه بطوریکه دردوسه روزیک مایع صابون راباشستن دستام تمام میکنم خانوادم از دستم عاصی شدن دیگه اززندگی ساقط شدم توروخداکمکم کنین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت خواهران گرامی
پسرم 24 سالشه دچار مریضی cidp شده تمام روز و شب اشک میریزم ب مدت 10 روز بیمارستان بستری شد براش ivig براش تزریق کردن الانم ک دکتر براش کورتون تجویز کرده دوز خیلی بالا اصلا حال خوبی نداره خواهران اگه کسی درمانی یا دکتر خوبی سراغ داره ممنون میشم راهنماییم کنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر
منم سوالی داشتم گفتم شاید دوستان بتونن کمکی بکنن
مشکل من شوهرمه . شوهرم نه بداخلاقه نه بددل نه خیانت و ... فقط خیلی کم روعه حالا من با این اخلاقش که اکثر مهمونی ها و جمع های خانوادگی حضور پیدا نمیکنه کنار اومدم ولی اون حتی برای گرفتن حق و حقوقش خجالت میکشه سر هر کاری میره با هرکسی کار میکنه نمیتونه پولشو بگیره
از پارسال با آشنایی یه کاری رو شریکی شروع کردن الان کل سودش و اون آقا برمیداره ما هنوز هیچی
همه ی سرمایمون هم دادیم بابت اون کار ماشینمون و فرختیم هرچی طلا و ...داشتم دادیم (قبلن با یکی از فامیل کار میکردن ادم منصفی بود بدون اینکه شوهرم چیزی بگه حقشو میداد به دلایلی نشد ک ادامه بدن)
الانم تا خرخره تو قرضیم از پارسال از سوپری سرکوچه نسیه گرفتیم همچیو
کلی حساب داریم حتی یه دونه مرغ یا یه کیلو میوه نمیتونیم بگیریم در این حد بی پولیم اما بازم نمیتونه حرفشو بزنه سهمشو بگیره هرچقد باهاش حرف میزنم بی فایدس انگار نه انگار. وقتی میخاد حرف از حق و پولش بزنه انگار میخاد جونش دربیاد در این حد سختشه
در حالی ک نزدیک سیصد چهارصد میلیون پولمون مونده دست مردم ما داریم توی چنین وضعیتی زندگی میکنیم دیگه دارم از دستش دیوونه میشم
میدونم این آدم سالم نیس اختلال روانی داره اما پول مشاور و روانشناسم ندارم ممنون میشم اگ راهی دارین جلو پام بزارین
#ایدی_ادمین 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#تجربه_اعضا 🌻🍃
سلام در مورد خانمی که دنبال کار در خانه هستید و یک شرکت در اصفهان پیدا کردید که به شما گفته اول پول بریز به حساب .خاستم بگم خانم تو رو خدا قبول نکن اینها کلاه بر دارند .من خودمم مثل شما دنبال کار در خانه بودم و از قضا با این شرکت که در اصفهان بود آشنا شدم و ...آخر دست وقتی بهشون زنگ زدم یه شخصی از اقوام پیشم نشسته بود و از من میخاست یه سری چیزها از اون بپرسم دقیق یادم نیست چه سوالاتی بود مثلا شماره مهندسی شرکتتون بود نمیدونم یا از این چیزها .بعد اون طرف بمحضی که سوالات مهمی ازش پرسیده شد و فهمید با فرد فهمیده ای روبرو هست فورا قطع کرد و شماره و همه چیزش رو از توی ایتا حذف کرد و هیچ اثری از خودش نزاشت ....چون خودش میدونست کلاه برداره و ما میتونیم از طریق پلیس فتا شکایت بکنیم تا بقیه را مثل ما فریب نده .پس شما هم بترس که توی این دامها نیفتی .
یکدفعه دیگه هم یه فرد نا شناسی بهم زنگ زد و گفت شما تقاضای کسب و کار خونگی داشتید .خوب من توی گروه های مختلف تقاضا داده بودم .این فرد سوءاستفاده گر یه سری سوال برای فریب از من پرسید مثل اینکه در چه زمینه هایی علاقه داری ؟؟آیا به کارهای ظریف علاقمندی ؟یا چقدر سرمایه داری ؟؟برای اینکار حاضری سرمایه گذاری کنی ؟؟موجودی بانکی ات در حال حاضر چقدره؟؟و داشت منو اغفال میکرد رسید به جایی که گفت خوب ما برای شما کار ایجاد میکنیم ولی قبل از آن باید تمام موجودیت را بریزی به حساب ما .
خدااا شاهده اگه شوهرم و پسرم اون شب خونه نبودند و جلوی منو نگرفته بودند من گول او را خورده بودم .با وجودی که من خودم همیشه به بچه هام هشدا ر این کلاه بردارها را میدادم و میخام بگم از افراد با احتیاط هستم ولی اون با شگردهای خودش منو نرم نرمک خام کرد و لبه پرتگاه رسوند .شما هم اصلا توی فضای مجازی دنبال کار نگرد که کلاه سرت بره .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام درجواب دختر خانومی که میگفت از ترم دوم عقائدش عوض شده
چندتا سوال دارم ازت
اینکه گفتی نگاه جنسیتی نداری و با پسرا راحتی واقعا داری حقیقت رو میگی یا داری با دروغ ذهنت این حرفو میزنی ؟؟؟ واقعا چه طوری نگاه جنسیتی نداری اگه این طور باشه پس چه طور در آینده میخوای ازدواج کنی؟؟؟ چون همسر آینده ات یه مرده و تو یه زنی پس نمیشه آدم نگاه جنسیتی نداشته باشه فکر کنم الان که عقائدت عوض شده بهتر میفهمی چون به احتمال خیلی کم شاید بین پسرای که بهشون نگاه جنسیتی نداشتی ،شاید از یکیشون خوشت اومده باشه و بقیه اشم خودت بهتر میدونی
و اینکه گفتی مادرت از کجا فهمیده که عقائدت عوض شده وقتی جزء رفیقایی صمیمیت نیست باید بهت بگم که تو، توی وجود اون مادر به وجود اومدی هرچه قدر جلوش حفظ ظاهر بکنی و پنهان کنی ولی مادر وجودش سراسر حس میکنه که جیگرگوشش داره چی کار میکنی و کجایی راه رو داره اشتباه میره چون تا به این سن رسیدی بزرگت کرده پس مطمئن باش دقیق اطلاع داره که چی کار میکنی
و اینکه گفتی نمیدونی چه طور انقدر عوض شدی ،واقعا نمیدونی؟؟؟ یا خودت رو به ندونستن زدی که آزاد باشی ؟؟؟ چون وقتی آدما عوض میشن که خدا رو از زندگیشون حذف میکنن تا راحت باشن و اینکه پرسیدی که داری راه رو درست میری یا اشتباه باید بهت بگم که اگه خدا کمکت نکنه راهت راه اشتباهیه ،احتمال اینکه کارت به جای باریک نرسه خیلی کمه واگه هم حفظ بشی از خطرات راهی که داری میری فکرنکن از زرنگیته نه خدای بالاسرته که هنوز چشم ازت بر نداشته
ان شاءالله خودت رو باحرفای مثل اینکه مذهبایا مغزشون پوسیده است و این حرفا خودتو گول نزنی
ببین نازنین ! تو که داری دنبال مجوز میگردی آنهم از آدمها !!!! ، برای راحت بودن در اون ارتباطی که تو دنبالش هستی ، فقط یک راه وجود داره 👇
بدون اخه و اما و اگر و بدون تعارف و بدون رودرواسی و تامل و تفکر و فقط و فقط باید خدا را از زندگیت حذف کنی ،
بله خدا را باید از زندگیت حذف کنی …
نمیشه هم خدا را بخواهی
هم دنبال یک رابطه راحت با نامحرم هم باشی …
مثلا همین این معیار محرم و نا محرم هم که میگیم ، دغدغه و تکیه کلام خداشناس ها هست ، خدا نباشه تمام .
همین حرفهایی که برای تو خسته کننده و شبهناک و تکراری شده….
بنابراین اگر تو خدا را حذف کنی، بعدش دیگه
از همون مدلی که میخواهی راحت میشی چون خود جناب شیطان دستت را میگیره و قدم به قدم میبرتت.
و ازت همان موجود راحتی را میسازه که قراره باهات بقیه فرزندان خودش راحت باشن .
نمیبینی جامعه را؟ تا دنیا بوده همین بوده وقتی خرج و مرج شد ناگهان دچار عذاب الهی میشن و باز تصفیه میشن و باز کم کم اول شبهه بعد هم بد عملی و بعد هم همه گیر شدن و بعد عذاب الهی …
قبل از تو نیز بعضی های دیگه هم که به چنین ارزشهایی پشت کردند عاقبتشون چی شده؟
… همینها که میگی راحتن
اینها همان قربانیان راحت طلبیها هستند ….
کسانی که طبیعت تنبیهشون میکنه …
این روزها که زیاد میبینی تو کوچه خیابون و شهر و روستا … هر چه کمسواد تر گستاخ تر و راحتر… واگیر دارن بخدا…
همین دراکولاهای رنگا رنگ که تو سن و سالهای مختلف میبینی با یک نگهبان کنارشون راه میرن….
همین ناخنهای درازهای فسفری با مژه های کیلویی و قیافه های یک شکل که انگار صد قلو دنیا اومدن ….
همینها که با لباسهای پاره پوره که از بالا و پایین یک وجب اب رفته و براشون کوچیک و کوتاه شده 🤢
خلاصه به محض اینکه دستت را از دست خدا بیرون بکشی
تنها نمی مونی اصلا نگران نباش
سریع خود جناب شیطان با ایادی و ابزارهاش میاد کمکت
ازت از همین سپاهی که اخیرا راه انداخته میسازه و تحویل جامعه راحت طلبان میده که همدیگر را زود پیدا کنید و زیاد معطل نشی .
ببین رفیق حرف من نیستها!!!
یک شاعر بزرگوار خیلی سال پیش گفته
با خدا باش ، پادشاهی کن ،
بی خدا باش هر چه خواهی کن
خلاصه گفتم کمکت کنم دنبال توجیه نباشی
اسم چادر و اسلام و خدا را هم خراب نکن اگر بهش ایمان نداری و برات اجباری و تکراری و غیر اختیاری شده .
بله اینها حرمت داره نباید الکی تو دست کسی باشه که ازش برای عوام فریبی استفاده کنه
اینطرف قضیه کلی شناخت و معرفت و مطالعه و تحقیق و اندیشه و انتخاب درست را می طلبه و باور اینکه بنده خدا و احکام او بودن انسان را به زندگی سعادتمند در دو جهان میرسونه .
و موفقیت در این راه را جهادی میبینه که متعلق به انسانهای بزرگ و عاقل و فهمیده و ارزش والا و بالا را طالبند.
انسانی که از طریق خالق خود به بهای خود واقف هست و با تلاش و جهاد پا روی هوا و هوس گذاشته تا سعادتمند شود و به بهشت بره و خود را به کمتر از اننمیفروشند.
خلاصه انتخاب با خودته
نا گفته نماند
تو انسان هستی و مخلوق ان خدایی هستی که خالق تست ،
پس شک نکن که هر راهی را انتخاب کنی حتما خدا را ملاقات خواهی کرد .
چه با او اعتقاد داشته باشی و فرمانبردارش باشی ، او را در بهشت ملاقات میکنی،
و چه به خدا اعتقاد نداشته نباشی و بری دنبال آنچه دلت میخواد و نفس سرکش ترا بدان دعوت میکند و شیطان هم میشه معلمت پس ،حتما در جهنم او را ملاقات خواهی کرد . و سرنوشت و نتیجه اعمالی را که با دست خودت و انتخاب خودت برای خودت رقم میزنی را با تمام و کمال دریافت خواهی کرد .
والسلام
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
آقا سید مهدی قوام (رضوان الله تعالی علیه) مرد بسیار بزرگ و با سعه صدری بود؛ اعجوبه ای!
شبی دزدی وارد منزلش میشود؛ همین که فرشی را جمع کرده و در حال بردن بود، آقا سید مهدی بیدار میشود، با کمال خونسردی به او میگوید: می خواهی این فرش را چه کنی ؟
دزد می گوید : میخواهم آن را بفروشم.
آقا سیدمهدی میگوید: اگر بفروشی، آن را از تو خوب نمیخرند؛ من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد! برو آخر بازار عباس آباد، بگو: سیدمهدی فرستاده! آن را بفروش و برو کاسب شو!
بعداً دیدند همان شخص، اهل عبادت و تقوی شده؛ و از همان فرش کاسبی و مغازه راه انداخته است.
در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند.
در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است!
آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید!
آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند!
زن می آید، آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟!
زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم!
سید آن پاکت پر از پول را از جیبش در می آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین - ع - است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا!
مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا) زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند.
شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند!
زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم!
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
شبهایی که آقای حاج شیخ رجبعلی جلسه میرفته، مأمور بردن و آوردن ایشان، مرحوم صنوبری بوده است...
یک روز آماده می شود که حاج شیخ را ببرد به جلسه، خانم ایشان از بچه اش ناراحت شده، گویا بچه کاری می کرده، اذیت می کرده، یک دفعه به صورتی که بجه غافل بوده می زند به پشت او؛ تا این ضربه را می زند، کمر خودش خمیده شده و به شدت شروع می کند به درد گرفتن!
آقای صنوبری وقتی خانمش را در این وضع می بیند، می گوید: من می خواهم بروم دنبال آقا شیخ رجبغلی، تو هم بیا توی ماشین؛ سر راه تو را به درمانگاهی می برم...
رفتیم آقا شیخ رجبعلی را سوار کردیم.... همینطور که داشتیم می رفتیم گفتم: آقای حاج شیخ! ایشان که عقب ماشین نشسته، خانم من است، می خواهم ببرم دکتر؛ ایشان را دعا بفرمایید!
آقا شیخ رجبعلی گفت: دکتر نمی خواهد؛ بچه را آنطور نمی زنند!
گفتم: آقا چکار کنیم؟!
فرمود: خوشحالش کنید... یک چیزی بخرید تا خوشحال شود! گفت: رفتیم یک چیزی، اسباب بازی یا خوردنی گرفتیم و دادیم دست بچه؛ همینکه خوشحال شد، کمر این خانم که از شدت درد خمیده شده بود، مثل فنر باز شد و کاملاً خوب شد!
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
چه صبری داری خدا😭👆
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️
از حضرت امام صادق (ع) نقل است
که اگر فرزندتان سرکش شده
اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد
با اعتقاد تام و باور کامل ،
این سوره مبارکه را(107) مرتبه
با نیت خالص و توجه به خدا بخواند
فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و سیزده قرآن کریم
سوره مبارکه المائدة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-113.mp3
2.16M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و سیزده قرآن کریم، سوره مبارکه المائدة
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#ختم_جهت_رسیدن_به_مقصود
#زودتر_از_آنچه_که_فکر_میکند
جهت بزرگی و عزت و طلب جاه و الفت دلها و فراخی روزی و هر آرزویی که دارد هر روز 1001 آیه 19 سوره ی شوری گوید آنچه که مقصود او باشد زودتر از آنکه گمان دارد به وی عنایت گردد .
اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيزُ ﴿۱۹﴾
📓 منبع : رهنمای گرفتاران ص 170
📓 🌿🌺🌿
#خوش_اخلاق_شدن_و_نیکو_نام_شدن
هر که چهل روز هر روز 365 بار بخواندحق تعالی اخلاق نیک گرداند و اگر هر روز 41 بار بخواند حق تعالی رفتار بد از او ظاهر نگرداند و نامش به نیکویی گیرند و اگر هر روز 21 بار خبواند پیش پادشاهان عزیز باشد
یا حَمیدُ تَحَمَّدتَ بِالحمدَ وَ الحَمدُ فی حَمدِ حَمدَکَ یا حَمیدُ
📓 منبع : کونوز لااسرار ج 1 ص 120
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❤️ #تقویم_روز
🗓 #پنجشنبه ۸ شهریور | سنبله ۱۴۰۳
🗓 ۲۴ صفر ۱۴۴۶
🗓 29 اوت 2024
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹درخواست قلم و دوات توسط نبی برای نوشتن وصیت، 11ه-ق
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️6 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️11 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️14 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️15 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. #ذکر روز #پنج_شنبه #موجب_رزق_و_روزی میشود.
❇️ #ذکر (یا #رزاق) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رزق_فراوان میشود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📚 #تعبیر_خواب شب #جمعه : طبق آیه ی ۲۵ سوره #فرقان میباشد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹امروز روز مبارکی است.
🔸امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹کسی که امروز گم شود، به زودی پیدا میشود. ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن موجب سود است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،انجام شود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در 《 جگر 》 است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:06 اذان ظهر 12:05
☜ اذان مغرب 18:54 طلوع آفتاب 05:34
☜ غروب آفتاب 18:36 نیمه شب 00:21
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌺 #خواندن_دعا_جهت_حاجت_روایی
🌺 اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاِسْمِکَ الْعَظیمِ الْأَعْظَمِ الْأجَلِّ الْأَکْرَمِ الْمَخْزُونِ الْمَکْنُونِ النُّورِ الْحَقِّ الْبُرْهانِ الْمُبینِ الَّذی هُوَ نُورٌ مَعَ نُورٍ وَ نُورٌ فی نُورٍ وَ نُورٌ عَلی کُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ فَوْقَ کُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ تُضییءُ بِهِ کُلُّ ظُلْمَهٍ وَ یُکْسَرُ بِهِ کُلُّ شِدَّهٍ وَ کُلُّ شَیْطانٍ مَریدٍ وَ کُلُّ جَبّارٍ عَنیدٍ لاتَقَرُّبِهِ اَرْضٌ وَ لایَقُومُ بِهِ سَماءٌ وَیَاْمَنُ بِهِ کُلُّ خائِفٍ وَیَبْطُلُ بِهِ سِحْرُ کُلِّ ساحِرٍ وَبَغْیُ کُلِّ باغ وَحَسَدُ کُلُّ حاسِدٍ وَیَتَصَدَّعُ لِعَظَمَتِهِ الْبَرُّوَ الْبَحْرُ وَیَسْتَقِلُّ بِهِ الْفُلْکُ وَ حَتّی حینَ یَتَکَلَّمُ بِهِ الْمَلَکُ فَلایَکُونُ لِلْمَوْجِ عَلَیْهِ سَبیلٌ وَ هُوَ اسْمُکَ الْأَعْظَمُ الْأَعْظَمُ الْأَجَلُّ الْأَجَلُّ النُّورُ الْأَکْبَرُ الَّذی سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ وَاسْتَوَیْتَ بِهِ عَلی عَرْشِکَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ اَسْئَلُکَ بِکَ وبِهِمْ اَنْ تُصَلَّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَکَذا. به جای کذا و کذا حاجت بخواهد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #پنجشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۶:۴۴
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🔴در روزگارے ڪه زنها در خیابانها لباسهای تنگ و ناجور مےپوشندو
لاڪ هاے شبرنگ مےزنند،
و در روز و شب مثل چراغ ها، برق مےزنند💡🕯
از دامن این زنها دیگر مردها بہ معراج نمےروند❌
بلڪه به تاراج مےروند😔
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
داستان کرامت اهل بیت سلام الله علیها به نام خالق یکتا
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت شما اعضای گروه 🌹🥰من دختر چادر ومذهبی و ۱۷ساله بودم که داشتم دیپلم می گرفتم که سرو کله خواستگار ها پیدا شدن و خانواده عمه ام هم من رو برای پسرشون خواستگاری کردند ومن اصلا پسر عمه ام رو دوست نداشتم وخجالت میکشیدم که بگم دوستش ندارم و راضی به ازدواج به اون نیستم ومدتی از این قضیه گذشت تا اینکه شوهر خواهرم یه خواستگار از اقوامشون برای من درنظر گرفته بود ومردد بود به خاطر خواستگاری پسر عمه ام و مونده بود که عنوان کنه به پدر ومادرم تا اینکه فرشته نجات من شدوبا من صحبت کرد ومتوجه شد که من دلم رضا به ازدواج با پسر عمه ام نیست واین قضیه رو به خانواده گفت واون ها هم جواب رد دادن به پسر عمه ام😍 خواستگاری اقوام شوهر خواهرم رو هم پدرم رد کردند وگفتن همون یه بار فامیل شدن کافیه واین دخترم می خواد درس بخونه ومن مشغول درس ومدرسه بودم که توی پاییز ۱۳۷۸اتفاق شیرین زندگی ام اتفاق افتاد وخانمی امده بود توی محله ما ودنبال یه دختر خوب برای پسرش که کارمند هم بود می گشت تا رسیده بود به یکی از عمه هام کنار نانوایی وعمه ام فهمیده بود دنبال دختر خوب برای پسرش هست و دختر عمو هام رو معرفی کرده بود واون رو برده بود خونه عموم ینا وخلاصه اون خانم دختر عموم رو که همسن وسال من بود رو نپسندیده بود وگفته بود اگه کسی دیگه ای رو می شناسی بمن معرفی کن وعمه ام من رو پیشنهاد داده بود وگفته بودم دادشم تازه دختر شوهر داده وفکر کنم دختر اخریش رو شوهر نده واون خانم اصرار که بریم دختره رو ببینیم وعمه ام گفته بود من به یه بهانه ای دختر داداشم رو میگم بیاد اینجا شما ببینش اگه پسندت شد با خانواده اش صحبت کن شاید قبول کردند من خونه بودم که دخترعمه ام امد گفت مامانم امپول داره بیا براش بزن اون موقع من امپول زدن رو بلد بودم وبرای اقوام درجه یک می زدم خلاصه من که رفتم اصلا خبر نداشتم بدون هیچ امادگی نه ارایشی نه لباس مهمونی 😅رفتم خونه عموم وتا رفتم عمه و اون خانم وبقیه جلوی من بلند شدن وخانمه محکم من رو بغل کرد وبه نشانه تایید به عمه ام با اشاره فهموند که من پسندیدم وخلاصه من نشستم واون سعی کرد از پسرش تعریف وتمجید کنه وبگه که پسرمن اهل هیچ دود ودمی نیست ومی خواد ازدواج کنه ومن تورو نشون کردم واسه پسرم🥰 خلاصه من هم از شدت خجالت سرم رو به زیر انداخته بودم صورتم بشدت از شدت خجالت قرمز شده بود 🤦♀️🤦♀️🤦♀️تا اینکه بحث تموم شد ومن رفتم خونه واون خانم هم ادرس خونه عمه ام رو گرفته بود که برن بعدا با پسرشون بیان خواستگاری ویه هفته از این قضیه گذشت تا اینکه یه روز سر زده بدون اینکه ما خبر داشته باشیم با پسرش ودخترش امده بود در خونه عمه ام وبا اصرار زیاد ازش خواسته بودند ادرس خونمون رو بهشون بده وعمه ام تا دم در خونه اونا رو همراهی کرده بود وخودش جرات نکرده بود بیاد داخل وخلاصه زنگ درخونه ما بصدا درامد وداداشم در و باز کرد دید که این خانواده هستند ومجبور شد تعارف کنه بیان داخل 😅😅خلاصه ماکه حسابی دستپاچه شده بودیم😲😲 خونه رو سریع مرتب کردیم ومن رفتم اتاقم تا اماده بشم خلاصه مادر من آش درست کرده وبود مادرشوهرم رفت توی اشپزخونه وبا مادرم خوش وبش کرد وگفت به مادرم نمی دونم خواهر شوهرتون با هاتون صحبت کرده یا نه ولی من امروز پسرم رو اوردم تا دختر وپسر همدیگه رو ببینند تا اگه پسند همدیگه شدن با پدرشون صحبت کنیم خلاصه مادرم میگفت پدرش نیست ونمی تونم اجازه بدم خلاصه اون خانم با چرب زبونی مادرم رو راضی کرد تا من واقا پسرشون باهمدیگه صحبت کنیم که توی همون جلسه اول اقا پسرشون من رو پسندیدن ومن هم خوشم امد از اقا پسرشون دوباره رفتن وما قرار شد نتیجه رو بعدا بهشون بگیم وخلاصه مرتب زنگ میزدن ومنتظر جواب بودن پدرم هم در جریان گذاشتیم وپدرم اول مخالفت می کرد ومی گفت من دستم تنگه وبزارین یکی دوساله دیگه تا من هم قسط هام رو بدم که برای خواهرت جهزیه خریدم تا بعدا ببنیم که خدا چی می خواد ولی اینبار من شهامت این رو داشتم که به مادرم بگم من هم از این وصلت راضیم🥰 وقسمت ومقدر شد این ازدواج برای ما که موانع ومشکلات اقتصادی از سر راه پدرم برداشته شد واین ازدواج سر گرفت ولی خانواده عمو مینا خیلی ناراحت شدن وبا ما قطع رابطه کردند گفتن که این خانمه امده خونه ما ودختر مارونپسندیده وباعث شده عابروی ما بره وبرای دختر ما بد شده وما هر کاری کردیم که ما این وسط بی تقصیر هستیم قبول نمی کردند البته حسادت هم می کردن وخواستگار من هم خوب وهم ایده آل خلاصه این یه امر خیر ماباعث کدورت چند ین سال شد ولی این وصلت خواست خدا بود هرکسی یه تقدیری داره وجلوی قسمت رو نمیشه گرفت ومن اصلا فکرش رو نمی کردم که من از یه شهر دیگه ومحمد از یه شهر دیگه بهم دیگه برسیم چونکه غریبه
بودند وکاملا اتفاقی بود این وصلت
بلخره دوسال بعد هم دختر عموی من هم از دواج کرد وما هم دختر اخریش رو گرفتیم برای دادش کوچیکه همه اختلاف خانوادگی هم حل شد خدا رو شکر خلاصه الان ۲۴ ساله که از ازدواج ما میگذره حاصل ازدواج من همسرم دو دختر ویه پسر هستش که پسرم سال اخر دانشگاه حقوق هستش ونویسنده سه جلد کتاب برای امام زمان عج هستش به اسم انتقام ازشیاطین ودخترم هم ۱۸سالشه وحوزه علمیه درس می خونه ویه دختر ۸ساله واون هم هدیه حضرت زهرا س هستش که برای خودش داستان دیگه ای داره که اینجا جاش نیست صحبت کنم
ومن از ازدواجم خیلی راضیم وهمیشه شوهر خواهرم رو دعا می کنم که فرشته نجات من شد که تصمیم درستی در زندگی ام بگیرم البته این هم لطف خداوند مهربان بود شوهر من خیلی اهل بیتی هستش وبا همین حقوق کارمندی هر ساله توی دهه فاطیمه برای حضرت زهرا س ۵شب روضه می گیریم واین افتخار برای من هستش که برای اهل بیت نوکری کنم وحتی شده گوشواره ها مون رو من ودخترام فروختیم وتوی این راه هزینه کردیم چونکه اهل بیت توی زندگی بی نهایت قضا وبلا رو از خانوادمون دور کردند واگه مایل بودین دراینده چند نمونه از کرامات ومعجزات حضرت زهرا س براتون خواهم گفت که ببنید هر چی برای اهل بیت هزینه کنی اونها زیر بار منت ما نخواهند رفت وهر چی هزینه کنی هزاران برابر بر می گردونند وسعی کنید هر کجا گره توی زندگی تون افتاد یه روضه خونگی برپا کنید حتی شده به یه چای وشیرینی ساده و۵نفر مستمع بخدا قسم اگه رفتین در خونشون نا امید برتون نمی گردونند این خاندان خاندان کرم وبخشش هستند 😭😭😭😭برای همه شماوبچه های شما سلامتی وعاقبت بخیری خواهانم
التماس دعا یا حق
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام ،همسرم عمل دیسک گردن انجام داده بدنش هم ضعیفه کسی میدونه چی بهش بدم بخوره تق
پاسخ اعضا 🌺🌙
سلام برای خانمی که کابینتش کپک نارنجی میزنه.
اگه کابینتت فلزی نیست به احتمال زیاد اب کشیده به خوردش چند روز در کابینت باز بزار ویکی دوتا پنکه جلوش بزار تا حسابی خشک بشه حتی کابینت از وسیل خال کن اینطوری بهتر هوا میخوره
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام خانمی که گفتن تازه دیسک کمر گرفتن و تو فامیلشون کسی دیسک نداره عزیزم من چند سال دیسک دارم و غضروف های زانو هام از بین رفته دکتر میگه رعایت کنی خوب میشی بدتر نمیشی عذرخواهی من کلا از سرویس فرنگی استفاده میکنم روی زمین اصلا نباید بشینین فشار میاد به دیسکتون تشک حتما خوشخواب یا سفت باشه یه پتوی سفت روی زمین حتما برین استخر راه برین من یکسال اینقدر خراب بودم دکتر گفت برو کلاس شنا رفتم خوب شدم گرمیجات بخورین وقتی میخواین تو خونه کار کنین کارتون رو با کمربند یا چادر ببندین پیاده روی روزی نیم ساعت بزنین ورزش های مخصوص دیسک کمر تو اینترنت عضلات کارتون رو قوی کنین من حتی نماز رو بیشتر به خاطر زانوهایم پشت میز میخونم وقتی میخواین خم بشین از روی زمین چیزی بردارین حتما زانوهاتون رو خم کنین که یهو فشار نیاد به دیسک و بگیره رعایت کنین زود خوب میشین حداقل بدتر نمیشین
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام عزیزم خانمی که تنگی کانال کارپال دارن تو طب سنتی رفعش میکنن ونیازی به عمل نیست دکتر فرج قاسمی توقم طب داره تو گوگل بزن میاد نوبت بگیر برات درستش میکنه برام دعا کن
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام صبح بخیر
در خصوص اون خانمی که دختربچه دوساله داره و پس از بیداری تا شب گریه میکنه باید عرض کنم که یکی از بچه های فامیل اینجوری بود و خیلی جاها برای درمان بردند ولی تاثیری نداشت تا اینکه یک شخصی تشخیص داد که باید بقول قدیمیها ناف این بچه رو بگیرند، و نزد یک طبیب سنتی برد و بعد از به اصطلاح گرفتن ناف خوب شد و الآن چند سالیه که داره راحت زندگی میکنه.
اینو عرض کردم تا شاید ان شاءالله کمکی کرده باشم.
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام من از شوهرم ۳سال بزرگترم.۴سال باهم بودیم و بعده ۴سال ازدواج کردیم.سال ۹۴ عقد کردیم.ازونموقعم زندگیمون خوبه باهم خوبیم و راضییم.همهچیز بستگی ب مرد و گذشتو اخلاق مرد داره بنظرم.شوهرم ازاول گفت با سنم مشکلی نداره تا الانم یبار توروم نزدهکه تو بزرگتری.خواستم درجواب داستان غزلو امیرعلی بگم ب خواهرمون
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام برای خواهری مینویسمکه زایمان سخت داشتن.دقیقا منم همین مشکلو داشتم و ازونموقع هیچوقت اون عذابیکه دادن منو یادم نمیره و بعده ۶سال هنوز نفرینشون میکنم چون ماما همراه گرفتم ک هیچکار برام نکرد خدا لعنتشکنه و پرستاراکه خیلی بدرفتاری کردن.یکی پولدار باشه سزارین میکننو کلی احترام داره ولی خدانکنه یکی بیپول باشه تواین کشور اوه اوه.فقط همرو باید ب خدا سپرد.ولی خواهرجان خدا بمن رحمکرد من شوهرم راننده بود بیمه تکمیلیشد.ماهم برای اولی پول نداشتیم ک رفتم طبیعی بیچاره کردم خودمو.ولی دومیرو تکمیلی بود شوهرم رفتم بهترین بیمارستان خصوصی تومشهد.بیمارستان رضوی.سزارین کردم با بهترین دکتر.البته ۵تومن پارسال ازم زیرمیزی گرفت.هزینه سزم توبیمارستان ۱۴تومن بود ک فقط ۱۸۰۰ گرفتن ازما بخاطر تکمیلی بودیم.برو دنبالش ببین اگه میشه ب شوهرت بگو بیمه تکمیلیکنه خودشو.اول بپرس بیمش زایمانو قبولمیکنه یانه بعداینکه ازالان بگرد دنبال دکتریکه سز اختیاریکنه.ان شاللهکه خدا کمککنه سزارین بشی🤲
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
يكى از وابستگان امام صادق (عليه السلام) گويد:
يك نفر از ياران حضرت بيمار شد و ما عدهای از ياران امام براى عيادت او بيرون رفتيم. در راه با حضرت صادق (عليه السلام) روبرو شديم.
پرسيدند: كجا میرويد؟ عرض كرديم به عيادت فلانى مىرويم .
فرمودند: بايستيد. ما ايستاديم.
حضرت فرمودند: آيا #سيب، #به، #تُرنج( نارنج یا مرکبات) ، كمى #عطر يا قطعهاى #عود با يكى از شما هست؟!
عرض كرديم: از اين چيزها با خود نداريم.
حضرت فرمودند:
مگر نمىدانيد كه بيمار از اينكه چيزى برايش ببرند، آرامش مىيابد!؟
📚الكافى، ج5، ص317
📚وسائل الشیعه،ج 12،ص427»
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 ساغر داد زد 😞🤦🏻♀️قلبم مثل گنجشک میزد واقعا حس کردم ازش میترسم و همه زندگیمو کر
#داستان_زندگی 🌸🍃
ساغر
شوهرم همه کار میکرد واسم ولی حتی ازش تشکر نمیکردم بهونه هم میگرفتم من واقعا عزادار بودم… شوهرم اگر میرفت سرکار زود برمیگشت ( همه کاراشو برادرشوهرم میکرد)
من بهونه گیر تر شده بودم و شوهرم مهربون تر
نمیذاشتم هیچکس جز شوهرم پیشم باشه حتی مامانم یا خواهرم
( با مامانم خوب نیست رابطم زیاد)
(جز یه نیرو که گرفته بود برای اوضاع خونه و خوراکمون که اصلا هم حرف نمیزد)
وضع جسمیم داشت بهتر میشد و حالم خوب بود ولی شوک تصادف روم بود
روحی؟ اصلا
اصلا بهتر نبودم
شوهرم خیلییی صبوری کرد بهم محبت کرد عشق رو دوباره بهم برگردوند و پای زندگیمون موند و کمکم کرد جلسات مشاوره رو ادامه بدم اینبار با موضوعی دردناک تر ولی😞
دیگه شوهرم شده بود همه چیز
ارتباطمو کلا با همه قطع کرده بودم
بهونه میگرفتم صبوری میکرد
رابطه ج.ن.س… که اصلا نداشتیم
تا ۴ ماه این اوضاع ادامه داشت ولی رو به بهبود بودم
اوضاعم بهتر شد و جسمم خوب بود
اون حتی اشاره هم نمیکرد به رابطه ولی میدونستم اذیته ولی صبوری میکرد
بعد ۴ ماه رفتم سمتش واسه رابطه و …
قبل اینکه این اتفاق پیش بیاد عاشقش بودم
ولی بعد ازون از عشق رفت بالاتر…
من اونو به همه چیم ترجیه دادم و میدم…
بهترین دوستمه، زندگیمه، عشقمه…
ساعت کاریش رو بخاطر من کمتر کرد
برای من هم باشگاه زد که سرگرم بشم و روحیم بهتر بشه…
( سالن بزرگی نیست ولی خب خوبه راضیم و شده دلخوشی من)
وقتی سالن رو نشونم داد بال در اوردم واقعا( سر کوچمونه🤦🏻♀️😂)
روزی ۱۲- ۱۳ ساعت با عشق کار میکردم تا چرخش رو بچرخونم… خداروشکر راضیم
بعد که به رزق افتاد، خودم کمتر وایمیستادم چون دیگه تصمیم داشتم بیشتر توی زندگیم باشم و واسه شوهرم
فقط روزی ۳-۴ ساعت میرم ( ۴ روز در هفته )
و بیشتر پی شوهرم و زندگیمم…
هنوزم دعوا داریم ولی مثل سابق جنگ و داد نیست😂
خیلی بیشتر باهم کنار اومدیم… منم همه کار واسش میکنم
چند وقته سرش خیلی شلوغ شده و از سه شنبه باز رفته سفرکاری با برادرشوهرم … ( با برادر شوهرم همکارن)
ولی دلم واسش تنگ میشه و میخوام باشه….
شوهرم عاشق اینه دختر کوچولو داشته باشه…
هنوزم مشکلات داریم…
هنوزم دعوا هست…
فقط ما برخوردمون فرق کرده…
میگه اینقدر مهربون شدی دیگه دلم نمیاد سرت داد بزنم🥺😂( عوضش تا یقه حرصم میده😒)
هنوزم حساسه روی همون مسائل
هنوزم گیر میده به رفتارم
ولی نه دیگه با داد و فریاد…
اون مرد بداخلاقی که میگفتن باهاش ازدواج نکن الان یکی از مهربون ترین مرداست…
منم از کله داغ بودن ( تاحد خیلی کمی😂😁) افتادم و دیگه دنبال اثبات خودم به خودم نیستم و میدونم که شوهرم واسه جفتمون بهترین زندگی رو میخواد…
خوشحالم که همو نگه داشتیم تو زندگی…
بازم مشکلات داریم
مثلا با پدرشوهرم که همه جا از ما بد میگه و میخواد ما جدا شیم چون فکر میکنه من زن زندگی نیستم…
البته مغز شوهرمو میخوره و شوهرمم قطع رابطست باهاش( ولی بعضی اوقات میاد خودشو میچپونه)
و کلا رابطش با خانوادش بده چون دل خوشی هیچوقت نداشته ازشون و خب هربار میریم یا میان، داستانی میشه
کلا فامیلشون با من رابطشون بده…
به جز برادر شوهرم و
خانواده دوستم که توسط دوستم با شوهرم اشنا شدم( شوهرم فامیل نزدیکشونه)
و خب اینکه خانوادش مزاحمت و اذیت زیاد ایجاد میکنن … ( مشکل روانی دارن)
حتی از ما پرس و جو کرده بودن🤦🏻♀️
و خیلی چیزای دیگه هست که شوهرم به من نمیگه
مطمئنم با مهاجرتمون اگر انجام بشه، خیلی از مشکلاتمون حل بشه و بتونم مامان بشم🥺
خدایا هرچی خیره
خودت مشکلاتمو و راه جلومو هموار کن
پایان✅✅✅
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید محمدرضا عسگری فرد
متولد ۱۳۵۳ خرمشهر متاهل و دارای سه فرزند (۱ دختر و ۲ پسر ) سومین شهید مدافع حرم خرمشهر ۱- از سال ۱۳۷۰ تا زمان شهادت یعنی ۱۳۹۴ حضور مستمر در مسجد جامع بعنوان پایگاه اصلی فعالیت های فرهنگی ، مذهبی و اجتماعی ۲- با تشکیل پایگاه مقاومت حضرت اباالفضل العباس (ع) مسجد جامع خرمشهر فعالیت خود را در مسولیت های مختلف از جمله جانشین و فرمانده پایگاه از سال ۷۲ تا ۷۴ بعنوان بسیجی و با ورود به سپاه بعنوان پاسدار رسمی ادامه داد . ۳- فعالیت در برنامه های قرآنی و عقیدتی مسجد بطور مستمر و جذب و تربیت جوانان خرمشهری در فضای مسجد و بسیج ۴- حضور در نمازهای یومیه به ویژه نماز جماعت صبح در مسجد جامع تا زمان شهادت ۵- برگزاری و قرائت دعاهای هفته با صوت دلنشینش ۶- عضویت در مجمع مداحان خرمشهر بعنوان مداح . قاری قرآن و مجری برنامه های شهر ۷- در تاریخ ۷۴/۸/۲۱ به عضویت سپاه خرمشهر درآمده و بصورت متخصص در امور مخابرات بعنوان جانشین و سرپرست این واحد بعنوان نیروی کاملا متخصص در امور ارتباطات فعالیت نمود و از سال ۹۰ وارد سپاه آبادان شد و بعنوان مسول عقیدتی در ناحیه آبادان فعالیت نمود تا اینکه در سال ۹۲ بعنوان فرمانده گردان مستقل امام حسین زیر نظر لشکر ۷ ولیعصر منصوب گردید . و در سال ۱۳۹۴ در دو دوره بعنوان مستشار نظامی ایران به سوریه مامور گردید . تا اینکه سر انجام در تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۴ مصادف با ۱۱ محرم ۱۴۳۷ در عملیات محرم در منطقه شیخ الهلال استان حماه در کشور سوریه از ناحیه چشم چپ مورد اصابت تیر مستقیم تروریست های داعش قرار گرفت و به آرزوی خود یعنی شهادت نائل آمد . نکته قابل توجه : تولد ایشان در آبان ماه ۱۳۵۳می باشد . ورد ایشان به سپاه در آبان ۱۳۷۴ و شهادتش نیز در ۳ آبان ۱۳۹۴ بوده است .
وصیت نامه شهید محمدرضا عسگری فرد💜
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين و صلی الله و علی محمد و آله الطاهرین خدا را شاکرم که توفیق خدمت در دفاع از حریم آل الله را نصیب این حقیر کرد و بنا بر وظیفه شرعی این وصیت را می نویسم . از تک تک اعضای خانواده ، ارحام ، دوستان و همکاران گرامی خاضعانه حلالیت می طلبم و التماس دعا دارم اگر به هر نحوی حقی از شما ضایع کردم ، اکنون دستم کوتاه است . شمارا به حق حضرت زینب (س) حلالم کنید . در این لحظه که این چند خط را می نویسم به گذشته که می نگرم ، می بینم چقدر عمر گرانمايه را که می بایستی به نحو احسن در راه اطلاعت خدا صرف می کردم ، ارزان از دست داده ام . لذا از همه شما خواهش می کنم در حد توان کاری برایم بکنید . شاید مورد رحمت و مغفرت الهی قرار بگیرم . خطاب به خانواده : خدمت خانواده عزیز و دوست داشتنیم سلام علیکم امیدوارم که همواره در سایه امام زمان (عج ) محفوظ باشید . چون قرار است مدتی پیشتان نباشم لذا مناسب دیدم چند خطی برایتان نامه ای بنویسم . زینب جان امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشی و به رسالت واقعی ما مسلمانان که بندگی خدا و خدمت به مخلوقین است به نحو احسن انجام وظیفه کنی . ببخشید اگر گاهی باعث آزرده خاطرت شدم . در ایامی که نیستم خواهش می کنم مواظب مادر و برادرانت باش هر چند باشد شما بزرگتر این خانواده ای بعداز پدر و مادر ، اعتقاد من این است که اگر بخواهی و مدیریت زمان داشته باشی با اندکی حوصله ، هم کارهای منزل و بچه ها به نحو احسن انجام می شود و هم انشالله در مدارج علمی و تحصیلی موفق خواهی بود . آقا مجتبی مرد خانواده ، از اینکه دراین مدت شاید زحماتت بیشتر شود مرا ببخش ولی به هر حال از مرد خانواده انتظار می رود بار منزل را به دوش بکشد . پسرم لطفا در ایامی که بابا نیست مواظب مادر ، خواهر و برادر کوچکت باش . مبادا بگذاری فشار زندگی به آنان رنج دهد و در امورات کوچک همچون خرید منزل و یا رساندن خواهر و برادرت به مدرسه یار مادرت باش . سعی کن حداقل در این ایام برنامه ریزی بهتری برای خانواده داشته باشی و یار و مدد کارشان باشی با درس خواندن خوب ، کمک به مادر ، حداقل در امورات مربوط به حسین (بازی ، مهد قرآن ، تمارین و اشعار آن ) نظافت منزل ، حتما ساعات خروج از منزل را برای بازی یا مسجد می روی به مادرت اطلاع بده تا نگرانت نشود و به خواهرت تا می توانی احترام بگذار و با سر گرم کردن حسین محیط خانواده را برای مطالعه او بهتر مهیا کن . مجتبی جان ببخش اگر گاهی دلت را شکستم ان شاء الله قول می دهم برگشتم برایت دوست خوبی باشم . حسین بابا ؛ من تورا و تمام اعضای خانواده را خیلی دوست دارم . اگر توانستی مانند همیشه و بلکه بیشتر ، هر شب قبل از خواب مادر ، خواهر و برادرت را ببوس و صبحها با سلام کردن و صبح بخیر گفتن روحیه بخش خانواده باش . همسر گرامی از اینکه هر از گاهی بار سنگین خانواده را به دستت رها کرده و دنبال کارهایم می روم حلالم کن . از اینکه بعضاً باعث رنجیده خاطر شدنت شدم واقعآ ببخش .