Quran-page-274.mp3
2.69M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه دویست و هفتاد و چهار قرآن کریم، سوره مبارکه النحل
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
درخواستی/
#جهت_خانهدار_شدن
♦️عزیزانی که با مشکل مسکن روبرو هستند و خونه ندارن و یا حتی خونه دارن ولی کوچیکه و میخوان بزرگتر داشته باشن حتما این کار را انجام بدهند ( مخصوصا اقایون ) در مدت یکسال انشاءالله صاحب خونه خواهید شد🔻
🤲بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه این آیه شریـفه را تلاوت کنیــد🤲
🌷وَ قـُل رَبّ ِ اَنــزِلـنـی مُـنـزَلاً مُبارَکاً وَ اَنـتَ خَیـرُالـمُنـزِلـیـن🌷 سوره مبارکه المومنون آیـه بیست و نُه
#جهت_فروش_خانه
1️⃣آیه الکرسی را نوشته و پس از آن نوشته شود
💠یا حفیظ یاحفیظ احفظنی فاستبشرو ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم💠 در منزل قرار دهید.
2️⃣سوره قارعه را نوشته و در منزل قرار دهید.
3️⃣آیه ۳۳ سوره الرحمن از: یا معشر الجن … تا … الا بسلطان را ۷۰ مرتبه بخوانید.
4️⃣سوره زلزال را از نزدیک یا دور ۷ بار خوانده و به آن سمت بدمید و اگر با هفت بار فروش نرفت روزی ۷۰ بار بخوانید.
#تخلیه_ملک_استیجاری
♦️اگر كسی ملكی را اجاره داده باشد و مدت اجاره به اتمام رسیده باشد ولی مستاجر از تخلیه ملك سر باز میزند مالك به مدت چهل روز بلافاصله بعد از نماز صبح بدون اینكه حرفی بزند و یا بلند شود و یا كاری كند چهل مرتبه💠 آیه ۱۱ سوره حم دخان💠 را تلاوت كند
💠ربَّنا اكشف عنّا الْعذاب انّا مومنون💠
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #چهارشنبه ۱۷ بهمن | دلو ۱۴۰۳
🗓 ۶ شعبان ۱۴۴۶
🗓 5 فوریه 2025
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️9 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️24 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️33 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️38 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده، ای پاینده
❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز #زیارت این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه #موجب_عزت_دائمی میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #پنجشنبه : طبق آیه ی ۷ سوره #انعام میباشد.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰زمان #استخاره: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر.
🌺 #دعا_جهت_دفع_بلا
🌺 دعا جهت دفع بلا که میتوانید گذشته از سوار شدن بر وسایل نقلیه آن را بخوانید و به راحتی و با توکل بر خدا سوار اتومبیل خود شوید. در المحاسن از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده اند که هر کس هنگام سوار شدن بر وسیله اي بگوید: بِسْمِ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ خود و وسیله اش تا زمانی که از آن پیاده شود در حفظ خداوند باشد و از آفات و بلایا ایمن گردد. و نیز از آن حضرت آمده که ایشان هنگام سوار شدن این آیه را می خواندند: سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ و هم چنین هفت بار سبحان الله و هفت بار الحمد لله و هفت بار لا اله الا الله میگفتند.
🔸امروز روز نیکویی است.
🔸امروز برای شروع کارها پسندیده است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود خیلی زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود، پس از چند روز پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن با احتیاط باشد.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت خوب است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸در این روز، سفر خوب و پسندیده است.
🔸کسی که در این روز متولد شود سعادتمندخواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹 حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث رعـشه اعضاء میشود.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بـازوی راسـت » است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب از میان شـرق و شمـال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح05:36 طلوع آفتاب07:01
☜ #اذان ظهر12:18 اذان عصر15:14
☜ #غروب آفتاب17:36 اذان مغرب17:55
☜ #اذان عشاء18:43 نیمهشب شرعی23:36
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯اگر عضلات روحت رو قوی نکنی دقیقاً مثل این شخص با بالا پایین روزگار ،گرون شدن دلار ،از دست دادن همسر و غیره نابود میشی.
🗯دنیا کوتاه نمیاد خودت رو قوی کن
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام ...
دختری 25 ساله هستم که به تازگی با یک پسر همسن خودم برای ازدواج وارد مرحله آشنایی شدم.... این آقا حدود دو سال پیش از من خواستگاری کردن و من جواب منفی دادم ولی با توجه به اینکه مدام به من ابراز علاقه میکردن من تصمیم گرفتم بهشون جواب مثبت بدم... ولی قرار گذاشیم که تا یک سال دیگه این موضوع رو به خانواده هامون نگیم..... چون الان من شرایط ازدواج ندارم.
اما من هنوز به این آقا هیچ علاقه ای ندارم و دارم براش فیلم بازی میکنم و الکی بهش می گم منم دوست دارم و بهت علاقه دارم و ... و هنوزم توی ذهن خودم دارم با عشق قبلیم زندگی میکنم اما چون این آقا شرایط خیلی خوبی داره و می تونه واسه من زندگی خیلی آروم و خوبی بسازه من بهش جواب مثبت دادم.
من تنها امیدم به اینه که یه روزی به این فرد علاقمند میشم. ایشون آدم خیلی خوبی هستن اما من می ترسم که بعدا نه تنها زندگی خودمو بلکه زندگی اونو هم خراب کنم..خودم به کاری که دارم میکنم آگاهم و ااز الان که بهش متعهد شدم روی عهد و پیمانی که باهاش بستم میمونم و هیچ وقت بهش خیانت نمی کنم....اما از این می ترسم که نتونم هیچ وقت بهش علاقمند بشم!
به نظرتون چیکار کنم؟
1-همین الان رابطمونو قطع کنم؟ هر چند میدونم که ضربه خیلی بدی می خوره و خودش بارها بهم گفته که اگه تو باهام ازدواج نکنی دیگه سراغ هیچ دختری نمیرم!
2-یا اینکه این یه سال که تعیین کردم صبر کنم و به رابطه ای که باهاش دارم ادامه بدم طبق این اصل که همنشینی محبت میاره شاید بهش علاقمند بشم؟
3-البته اینم بگم که ایشون فرد مذهبی هستن و من نه طبق مد پیش میرم و با اینکه تمام مسائل اسلام رو رعایت میکنم اما هیچ قید و بندی نسبت به حجاب ندارم و خیلی دختر سر و زبون داری هستم و معمولا با پسرای دیگه هم خیلی راحتم اما تا به حال دوست پسر نداشتم.ایشون به من گفتن که با این مسئله مشکلی ندارن به نظرتون به قولش عمل میکنه با توجه به اینکه خانوداه خیلی مذهبی داره و حتی خواهرش توی حوزه تدریس میکنه؟
ممنون
#ایدی_ادمین 👇🌻🌻
@adminam1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯شگرد جالب پدر دکتر عزیزی 🤌
🗯جسم اگه خسته نشه ، شب ها بی تربیت میشه🤔
#دکتر_سعید_عزیزی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام لطفا سوالمو بزارید🙏 تورو خدا هر کس میدونه جواب بده من نه دانشجو هستم نه دانش
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
وقت همگی بخیر ..در جواب خانومی که براشون سریال زیر خاکی و گنج سوال شده بود ..بله عزیزم وجود داره وهم دیدم وهم شنیدم که در اطراف محل زندگی خودم گنج گرفتن که همین گنج گرفتن حتما که سکه و طلا نیست میشه اشیا باارزش وعقیقه هم باشه بخدا قسم دیدم خانوادهی گنج از زیر زمین منزل خودشون پیدا کردند گرچه به مال بسیاری دست پیدا کردند اما همش نحسی و گرفتاریهای بسیاری داشتند و...بوده خانواده ی که جز خوشی ووثروت بسیارررررر هیچ ناراحتی وگرفتاری نداشتند ...منظورم اینکه اومد نیومد داره گنج به دست آوردن...در پناه خدا باشید 🌹
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام. من همونم که دامادمون میاد هی یه سر خونه مادرم. گفتید کار ندااره؟ چرا سرکار میره شرکت از ۶ صبح. تا ۴ بعدطهر بعد از ۴ میاد تا ۷ خونه مادرم میشینه خیلی سختشه میخواد معزرت بخوام بره سرویس بهداشتی. روش نمیشه مادرم حموم بره روش نمیشه دراز بکشه دیگه مادر پدرم کلافه شدن حتی برادرام . بعد ۷ میره تا ۹ میگرده اینور اونور مغازه داداشم میره اینطرف اونطر ف دوباره ۹مییاد تا ۱ و ۲ مادرم دیگه از دستش گریه میکنه دیگه خواب و میزنه سرشون اینا هم مریص احوال متدرم لگنش شکسته. نمیتونه راه بره برا دستشویی مکافات داریم بیچاره بردیم د اتاق پرت که نببینه دیکع همه خسته شدیم هر راه کاری بگید انجام دادیم از نمک از. سوره کوثر از بی محلی از اینکه یدفعه داداشم دعوا کرد یه بحث انداخت بازم میاد من خونمو عوص کردم از ترسم. دعوت نمیکنم جرات ندارم بیاد خونم یعنی دیکه مادرم خستع شده. هروز دوبار میاد حس میکنم میگه نمونم جا منم باشم هی با همه هم میجنگه هی دعوا. بعد هی اگه بیوفته لج باکسی چنان بلایی سرش میاره که هممون میترسیم ازش .زنش که خوواهر ما هست. میکشتش در اگه تحت امرش نباشه. سریع طلاق میده بچه میگیره ازش پاک آسی شدیم اللن چن روزه رفته مسافرت داریم نفس راحت میکشیم دیکه میکیم کاش تصادف کنه. برنگرده خیلی سخته هروز. دوبار بعصی اوقات تا ۴ بار میاد. و. تا ۱ نصفه شب دو نصفه. شب میمونه مادرم مریص احوال پدرم. مریص. واقعا. نمیدونم فازش چیه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام روز شما بخیر عید شما مبارک خانمی که یچی توی گلو گیر کرده شما چربی خون بالا داری یکم ابغوره بخور ضرر نداره امتحان کن توی غذا خودت ابغوره بریز بهتر شدی ادامه بده گاهی شوید دم کن یاروغذادبپآش امتحان بیضرری هست....خانمی که بچه معده درد داره سه روزصبح ناشتا نبات ابسرد بده ب بچه ازشب یک لیوان اب کن ی تکه نبات ی ریزه خاکشیر بذارکنار صبح ناشتا بده بخوره ۲ساعتی چیزی دیگه نخوره هالا که همه کار کردی این کارراهم کن خوب میشه ضررهم نداره اما ۳تا صبح بیشتر نده خوب شدقطع کن ۳روز دوباره شروع کن ۳روز
خانمی که همیشه اسهالی عزیز خاکشیر خفه بخور خوب میشی باین صورت چای تازه دم یک قاشق خاکشیر بریز توی لیوان چای که تازه دم کردی پررنگ باشه بریز روی خاکشیرنعلبکی روبذاردر لیوان تا خاکشیر خفه بشه ۵ یا ۶دقیه بعدبدون شیرین کردن بخور ...خیلی پررنگ نه ازچای معمولی یکم پررنگتر چندروزی تکرار کن خوب میشی چای پررنگ معده را جمع میکنه نون کمتر بخور شویدپلو ماش پلو کته ماست بخور چندروزی غذای گوشتی نخور نون سوخاری بخوراین جوروقتا دوغ هم خوبه کمی..یاعلی ع....
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام وقتتون بخیر. خواهری که گفتن پسرش ازکلاس چهارم معده دردداره. چون عصبی هست. پیش پزشک همویاپاتی ببرن انشالله حتمن خوب میشن. اگرشیرازهستن دکترناصرکنعانی عالی هستن. پسرخودم هم همین مشکل رو داشت ازکلاس اول تاپنجم همینجوربودهردکتربردیم فایده نداشت. تااینکه یک نفرخداخیرش بده دکترکنعانی معرفی کرد. سه ماه خوب خوب شد. وتاالان که بیست سال داره خداروشکر مشکلی نداره
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خانمی که قند بارداری دارن سویق جو از عطاری بگیرن قبل از هر وعده غذای یک قاشق غداخوری میل کند
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام و وقت بخیر خدمت دوستان و حبیبیه خانم وآدمین کانال 🌺🌺خدمت دوستمون ک گفتن دختر ۲۲ ساله دارن و در سن ۱۵ سالگی عمو دخترشون آومده خواستگاری دختر خانمش و قبول نکردین بهش بدین و زن عموش دختر شما رو طلسم کرده و الان زن عمو سرطان داره و شما هم نمیدونی چکار کنی بنظر من توسط خواهرشورت ب زن عموش بگه خودش بره طلسم دخترتون رو باطل کنه شاید کمی از بار گناهش کم بشه و شما هم از این عذابی ک براتون درست کرده خلاص شین با آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری دختر خانمتون آن شالله 🌺🌺من هم باشم هم استانی شما خواهر عزیز
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ننه گلی
( ادمین: دوستان گلم داستان گلی که دیروز شروع کردیم تکراری بود یعنی قبلا گذاشته بودیم این داستان رو امروز جدید شروع میکنیم به اسم ننه گلی هستش🙏)🌸
سلام خانم های گل.شبتون بخیر🌹🌹😍
امشب داستان زندگی ننه گلی رو براتون میذارم.
هر سه تا شخصیت اصلی داستان فوت شدن لطفا توهین نکنید...ممنون از نگاه زیباتون
یکی از شب های گرم تابستان که شوهرم رفته بود سرکار ،بچه ها رو که خوابوندم دیدم ننه گلی نشسته تو رختخواب و با تسبیحش آروم آروم ذکر میگه.چند لحظه بی صدا محو صورتش شدم با وجود اینکه دیگه پیر شده بود اما هنوز خوشگل بود،پوست سفید،چشمهای آبی،بینی کوچیک و....تو ذهنم گفتم حتما داره برا بابا حسین ذکر میگه😍
ننه گلی مادر شوهرم بود،البته نامادری شوهرم بود در اصل اما حق مادری رو تموم کرده بود برا شوهر و خواهر شوهرم...خیلی بابا حسین و دوست داشت عاشقش بود،وقتی من ازدواج کردم بابا حسین دو سه سالی میشد که فوت شده بود...همیشه اسمش و میاورد ،خاطراتش و تعریف میکرد.
دیدم امشب بهترین موقعیت که داستان زندگیشو برام بگه🌹رفتم کنارش نشستم و گفتم ننه برام میگی چطور با بابا حسین ازدواج کردی؟؟؟😍😍
ننه هم از خدا خواسته شروع کرد به تعریف کردن
سالم بود و نسبت به دخترهای هم سن و سالم هیکل و قدم بزرگتر نشون میداد و البته همه می گفتن خیلی خوشگلی،نمیدونم بخاطر خصوصیات ظاهریم بود یا موقعیت و اسم و رسم پدرم که خیلی مرد مومن و با اعتباری بود تو روستا خواستگارام زیاد بودن،از همون بچگی نظر زنهای روستا و آشنا و فامیل رو بخودم می فهمیدم..اما جواب پدرم به همه این بود که گلی هنوز بچه س....
زمان ما واسه شستن ظرف و لباس و تهیه اب خوردن باید سر چشمه می رفتیم.با دخترهای هم سن و سالمون.
خیلی اوقات خوبی داشتیم سرچشمه طوری که گاهی سختی و سردی کارها رو فراموش میکردیم....
یروز با یکی از دخترهای همسایه لب چشمه رفتیم که لباس ها رو اب بزنیم، یهو صدای پای اسبی بالای تپه کوچک که نزدیکمون بود توجه ما رو جلب و کرد و برگشتیم نگاه کردیم.یه پسر جوان و خیلی هیکلی با ابهت رو اسب نشسته بود و داشت ما رو نگاه میکرد فهمیدیم غریبه س.سریع رو برگردوندیم و با آخرین توان و سرعت لباس ها رو جمع کردیم و اومدیم سمت خونه...یه دلهره و نگرانی داشتیم یجوری که از مردها ما رو ترسانده بودن ،میخواستیم سریع برگردیم خونه...
.چند روز از اون ماجرا گذشته بود اما نمیدونم چرا اون قیافه پر ابهتش و نمی تونستم از ذهنم دور کنم....
تا اینکه..
چند روز بعد متوجه شدم قرار برام خواستگار بیاد.پسری از شهر نفت سفید که خودشم همون شرکت نفت شاغل بود و اسم رسمی داشت .بعد ها فهمیدم حسین اونروز که من و دیده کنار چشمه بقول خودش یه دل نه صد دل عاشقم شده و از چند نفر پرس و جو کرده که فلان دختر با چشمهای آبی و....که اهالی روستا معرفی کرده بودن و تونسته بود از طریق ریش سفید و بزرگترها پدرم و راضی کنه و بیاد خواستگاری ....
خلاصه که با کلی برو و بیاها بساط عروسی برپا شد و من به عقد حسین دراومدم و رسما زنش شدم و اومدیم نفت سفید...
من روز به روز بیشتر و بیشتر شیفته حسین میشدم و دوسش داشتم اما زندگی همیشه ناملایماتی داره که نشون بده مثل جاده پر پیچ و خم و باید تلاش کنی و انرژی بذاری تا به مقصد برسی؛ واسه ماهم همین جور پیچ و تاب داشت
روزها و ماه ها می گذشت اما خبری از بارداری من نمیشد و هربار اقوام و آشناها میپرسیدن باردار نیستی؟وقتی کلمه نه رو از من میشنیدن هر کدوم راه کار و دارو و دکتر و دعا نویس و...پیشنهاد میدادن...
خیلی تلاش کردم و دارو خوردم اما انگار خدا نخواست و نشد....😫
از طرز نگاه کردن حسین به بچه ها می فهمیدم چقدر دوس داره پدر بشه و ته دلش یه حسرت داره اما خب زن بودم و حس عاشقی و زنانگی و حسادت و ترس از دست دادن شوهرم ....
9سال گذشت و خبری نشد از بارداری ...
از نظر وضع مالی و زندگی خیلی خوب بودیم اما گوشه ی دلمون آرزو و حسرت داشتن بچه و انتظار...
تو یکی از روستاهای نزدیک نفت سفید یکی از عموهای حسین زندگی میکرد اسم زنش بی بی ناز بود...
حسین هر چند وقت یکبار برا دیدن پسرعموهاش و اقوام دیگه به اونجا رفت و آمد میکرد..با وجود اینکه بی بی ناز خیلی احترام داشت و خیلی زن با تدبیر و بزرگی بود و همه برا حرفش ارزش قایل میشدن نمی دونم چرا ته دلم نمیتونستم دوسش. داشته باشم.بی احترامی نمیکردم اما کامل هم جذبش نمی شدم.اکثر موقع ها هم خود حسین تنها میرفت و میومد..
خلاصه بعد 9سال از زندگیمون یروز غروب حسین اومد دیدم یه خانم ریزه میزه و ظریف و خجالتی همراهشه...
گفت گلی این خانم تو ترمینال نشسته بود برا ماشین مسجد سلیمان اما دیگه ماشین رفته بود .....
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
وصیتنامه شهید علی عباس حسین پور
امروز در این غروب تصمیم خود را گرفته ام. من می روم...
چندی قبل در تشییع جنازه شهیدی یکبار و فقط یکبار بویی از بهشت بوی دلنوازی که تا آن زمان در عمرم استشمام نکرده بودم حس کردم.من می روم با کوله باری از گناه و معصیت.به این امید طالب شهادت هستم که بعد از شهادت آقایمان بر سر بالینمان خواهد آمد و گنهکارانی همچو من را شفاعت خواهد کرد.
خدایا از تو می خواهم در لحظه ای که شهادت برایم میرسد از تمامی دوستیها و عشق و محبتها جز دوستی و محبت به خودت آزادم سازی.
بارالها دلم چنان گرفته که گویی غم دنیا همگی بر من وارد گشته.دلم از این دنیای مادی از هواهای نفسانی،از وسوسه های شیطانی از گناهان کبیره و صغیره،از زیر پا گذاشتن حق مظلوم و...گرفته.
می خواهم بال بزنم، پرواز کنم،عشق در وجودم موج می زند.معبود و معشوق مرا فرا می خواند.کفنم را بیاورید تا بپوشم.خون من از خون امام حسین (ع)و علی اصغر (ع)بخون خفته رنگین تر نیست.
خدایا احساس می کنم که اعضای تنم میله های زندانی هستند که مرا به اسارت خویش درآورده اند و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان بی فایده است مگر به لطف و رحمتت.خدایا مرا در صف شهیدان قرار ده و توفیقی عطا کن تا هرچه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم.
برادر بدون تأمل بپاخیز تند و تیز حرکت کن دیگر غسل احتیاج نیست منتظر شستشو نباش با یک جنبش خودت را به خدا پیوند بده و در او فنا شو.آنجاست که خداگونه شده ای.دیگر این دنیای پست فانی تحمل ماندن تو را ندارد تو باید پرواز کنی.
بارالها من بارها می خواستم در عزیمت به جبهه وصیت نامه بنویسم ولی هر بار مردد بودم و توان این نوشتن از من گرفته شده بود.علیرغم گفته های برادران عزیز رزمنده در جبهه قبل از عملیات در بر به شهادت رسیدن من،ولی در دلم این رخنه کرده بود که من حالا نوبتم نشده است،ولی این بار بطور ناخودآگاه قلمم روان شده،روحم بال درآورده، هر روز و شبم شده است گریه در فراق دوست.
بارالها من 2 بار تا مرز شهادت رفتم ولی مجروح گشتم،پس کی نوبت وصل من می شود.در دلم این نقطه روشن شدن و هر روز روشن تر می شود که این بار سوم برنخواهم گشت تا مصلحت الهی چه باشد.
بارالها این بار درآمدنم به جبهه دستم باز شده قلمم گیرا شده نوشته هایم پر از عشق شده حالم عوض شده دنیا همچون قفسی برایم تنگ شده و بر دلم احاطه دارد.یقینم افزون شده عشق به طاعت تو در دلم موج می زند.می دانم می دانم بوی این سعادت ابدی به مشامم می رسد.مثل اینکه وقت دیدار است بدنم می لرزد از شوق دیدار.ولی خودم را محکم می گیرم تا نگویند از ترس مرگ است.
خدا ای خدا چقدر در انتظار این لحظه ساعتها و روزها بسر بردم.خدایا چگونه تو را سپاس گویم بخاطر این همه لطفت.
بارالها معبودا دست از مس وجود شسته ام از آن بعد حیوانی انسان،خود را بالا کشیده ام قدم بر روح الهی خود گذاشته ام می خواهم در پناه تو در کنار رزمندگان جهاد فی سبیل الله همزمان با جهاد اکبر علیه نفس سرکش و خودخواه طغیان کنم و بر تمامی پلیدیهای دنیا که به ظاهر خوشرنگ و دلپذیرند چشم پوشم و زندگی جاوید را بر این زندگی دون و پست ترجیح دهم.
درباره شهید
شهيد علي عباس حسين پور در مرداد سال 1345 در خرم آباد به دنيا آمد،تحصيلات ابتدايي را در مدرسه سعيد به پايان برد و اين درست زماني بود كه شهيد محراب آيت ا...مدني به خرم آباد تبعيد شده بود .او مرادش را يافته بود و هميشه در منزل آن شهيد حضور مي يافت و در جلسات وي شركت مي ورزيد و مكبر نماز آن حضرت و دست پرورده و شاگرد آن شهيد بزرگوار بود.
وي در عمليات والفجر 8 در حاليكه به گفته دوستانش 40 روز در استقبال از شهادت روزه بود به عنوان غواص خط شكن شركت كرد و در حاليكه در سياهي شب از موج هاي عظيم رودخانه وحشی اروند كه در اثر جزر و مد در شب به وجود مي آيد گذشت،توانست همراه با ديگر همرزمان خود خط مستحكم دشمن را در ساحل فاو بشكند و راه را براي عبور نيروهاي پياده هموار سازد.
وي در غروب 23 بهمن 64 در فاو هنگام گرفتن وضو از ناحيه گلو مورد اصابت تركش و بمب شيميايي قرار گرفت و در حال گفتن ذکر يا زهرا به شهادت رسيد.
نكته بسيار جالب و قابل توجه اينكه پيكر مطهر ايشان به جاي اينكه به زادگاهش خرم آباد انتقال يابد به مشهد مقدس فرستاده شد و اين نشانه اوج اخلاص و ارادت وي به علي بن موسي الرضا (ع)و همچنين لطف و عنايت حضرت به ايشان بود.به طوري كه بعد از رسيدن جنازه به مشهد مقدس پيكر او را در حرم مطهر به طواف بردند و سپس در دانشگاه به عنوان اولين شهيد دانشگاه به گرد او حلقه زدند .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
👈فرمول از استاد طالقانی جهت رفع نفخ.ترشی.ضعف هضم معده.آروغ
⬅️زیره سیاه یک واحد
⬅️رازیانه یک
⬅️ آویشن دو واحد را با هم مخلوط و پودر کرده
با سه برابر عسل مخلوط کنید.
👈🏻طریقه مصرف:
🔻یک قاشق مرباخوری نیم ساعت قبل از وعده غذایی یا دو ساعت بعد از غذا
🔹جهت رفع ضعف هضم دقیقا بعد از غذا میل شود.
🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊
چندماه پیش خارش واژن داشتم
هروقت درسالهای گذشته این مشکل برام پیش میومد میرفتم دکتر زنان ومیگفتند که عفونت داری وباید پماد وقرص استفاده کنی .😞
اینبارکه این مشکل برام پیش اومد باخانم دکتر کیوانی عزیز متخصص طب اسلامی درمیون گذاشتم.
توصیه های خانم دکتر:
ایشون اول فرمودند یک تاسه روز فقط سیب بخارپز بخورید.باسیب کم کم بهبودی حاصل می شود.
به بخارپزبخورید.
گوشت نخورید.
شربت آبلیمو بخورید.
عناب بخورید.
خاکشیر بخورید.
باپودر جوانه جو ونخود سوپ درست کنید.
سرکه انگبین بخورید.
فصل بهار صفرازیادمی شود.
فرنی وشیربرنج خوب است.
یک روز من سیب بخارپز خوردم وشیربرنج .خانم دکتر دستوردادندنخودآب با کمی گشنیز وکمی ران مرغ درست کنم.
سبوس برنج دم کنیدوبخورید.
کمپوت آلبالو بخورید.
گوشت وتخم مرغ وگرمی نخورید.
دستورات خانم دکتر را انجام دادم ومشکل حل شد .وبه هیچ دکتر شیمیایی مراجعه نکردم وهر وقت صفرای بدنم بالا بره واین مشکل پیش بیاد همین دستورات رو انجام میدم مشکلم برطرف میشه.
الحمدلله شکر به خاطر وجود نازنین خانم دکتر بزرگوارم.
🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌
✅ درمان افتادگی گونه ها و تنظیم هورمونی
👈 وقتی خانمی ساختمان صورتش به هم ریخت و افت گونه پیدا کرد یعنی این زن نظام هورمونی اش مختل شده و از نظر جنسی هم معمولاً سرد است.
👈 خانم ها برای تنظیم هورمون باید گرمی تن ( با غذاهای گرم مزاج و کم کردن سردی ها) و خوراک رازیانه (هر روز یک لیوان عرق رازیانه یا جوشانده تخم رازیانه + یک قاشق عسل )داشته باشند.
👈 وقتی تن گرم شد آن وقت افتادگی گونه ها و سینه و همچنین سردی جنسی او نیز درمان می شود که امروزه زمینه ساز بسیاری از طلاق ها در جامعه محسوب می شود.
«برگرفته از بیانات ارزنده حکیم خیراندیش پدر طب سنتی ایران»