#پرسش_اعضا 🌸🍃
دوستان پرولاکتین خونم تازگیها بالاست البته بعد از یه سقط جنین که باردار بودم و نزدیک دوماه افتاد بعد دو سه ماه آزمایش دادم دکتر گفت پرولاکتین بالاست، هیچ دارویی هم بهم نداد موندم خطر داره یا نداره، چی بخورم چی نخورم چه کنم اجرتون با بیبی دوعالم، خدا خیرتون بده لطفا راهنمایی کنید،،،،
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم خوبین،سوال من اینه آیا کسی بوده که آقا مشکل اسپرم خیلی ضعیف داشته باشه وبچه دار شده باشند راهکار یا درمان سنتی داره،این آقاعمل واریکوسل هم داشتند ولی متاسفانه نتیجه نداشت،ممنونم برا دختر خاله ام میخواستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه اعضای گل
ببخشید یک ذکری به من بگید برای اینکه نماز صبح من قضا نشه
و اینکه یک پسر ۱۴ ساله دارم ،باهاش مشکل دارم ،خواهش میکنم هم راهنماییم کنید و هم آدرس یک مشاوره خوب با هزینه کم تو تهران یا شرق تهران (دماوند ،رودهن ،بومهن ،فیروزکوه)بهم معرفی کنید ،اجرتون با بی بی دو عالم ،برای تعجیل ظهور آقا صلوات
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام روی دستام لکه های قهوه ای داره لطفا برای از بین بردن لکه ها منو راهنمایی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
..
و اما مشکل من دقیقا همین بی نمازی هست بی نمازی دخترام البته بخاطر فضاهای لعنتی مجازی دشمن، دخترای منم تحت تاثیر اونا قرار گرفتند و من هر چی باهاشون صحبت میکنم بی فایده و بی نتیجه هست،، خودم نماز میخونم و حجاب رعایت میکنم و خیلی عامل دستورات الهی هستم خداروشکر.. اما دخترام برعکس من هستند..
واقعا اعصابم رو خورد کرده و خسته شدم از دست حرفا و کاراشون
درضمن همسرم فوت شدند، اگه ایشون بودند دخترام جرأت نمیکردند اینطور باشند
حالا لطفا راهنماییم کنید چکار میتونم بکنم
با تشکر 🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان ممنون ازگروه خیلی خوبتون،خواهش میکنم سوالمواورژانسی جواب بدین،من ۳۹سالمه،ازسن ۱۳سالگی که پریودشدم تابه الان همیشه خونریزی ماهیانه م خیلی زیاد بوده ودردم زیاده و خیلی اذیت میشم مخصوصا دوروز اول که اصلانمیتونم جایی برم همه ش نگرانم که اگه رفتم ازلباسم بزنه بیرون،چندوقت پیش یه مشاورطب سنتی بهم گفت موقع عادت ماهانه ت انگشتر عقیق قرمز به نافت،ببندتاخونریزیت کم بشه،میخواستم ببینم شما چنین چیزی شنیدین اگه کسی تجربه ای داره بهم بگه واگه راهکاردیگه ای بلدین بهم بگین چندروزدیگه باید پریودبشم ودهه محرمم شروع میشه دلم میخوادتومراسم عزاداریاباشم😭۱۴ساله ازدواج کردم وبچه دارهم نشدم 😭البته شوهرم اسپرمش ضعیفه،برابچه دارشدنم ومشکلات مالیم برام دعاکنین 🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم خوبید خسته نباشید ممنون از بابت گروه سوال جواب خدا اجرتون بده
خانمی من پسر 17ساله دارم تا خودشو شناخته فقط دنباله کارو پوله اونم چجور از هر چند وقتی میاد سراغ یه کارو میگیره ماهم راهنمائی میکنیم گوشش بدهکار نیست البته خرجشو پدرش میده بچه پر انرژی و با جنمیه به درسش هم چندان علاقهای نداره هرچی میگیم دنبال یه حرفه ای که برا یندات بهتر بشه برو اصلا گوش نمیده این از این مسئله یه موردی هم که هستش لایه دختر سیزده چهارده ساله حرف میزنه اونه به این کادو میده این به اون دختره با یه خواهرش که طلاق گرفته بعضی وقتا با پسر من میرم کافی شاپ البته اینارو پسرم همشو به من میگه خودمم حساسیت نشون میدم تشویق هم نمیکنم خودمون هم خانواده مذهبی هستیم خیلییی وقتا بیحوصله ولی اعصابه هر چی از دهنش درمیاد میگه باتوجه به اینکه منو شوهرم میانه خوبی داریم توخ.نه اصلا بد دهنیو جنگ ودعوا نداریم ولی نمیدونم من با این پسرم از بابت کار ودرس و و حرف زدن با اون دختره ووو خیلییی نگرانم بیزحمت راهنماییم کنید
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
یک راننده لبنانی تعریف میکرد؛
ایام تاسوعا و عاشورا تو تاکسی مداحی گذاشته بودم و مسافری وهابی رو سوار کرده بودم..
به مقصد که رسید از ناراحتی اش گفت کرایه رو امام حسین (ع) حساب میکنه و زد به فرار..
منم بخاطر کهولت سن نتونستم برم دنبالش..
چند لحظه بعد صدای زنگ موبایلم بلند شد
گوشیو که برداشتم دیدم یکی داره با گریه التماس میکنه و میگه...👇❌
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
یا حسین جواب دل مارم بده😭👆
#دعا_درمانی 🌱
ویـــژه پــنـجـشـنـبـه ها در باب
گشایش
یک ذکرجادویی
هر کس در روز پنجشنبه سیصد مرتبه
این دعا را بخواند:
« بسم الله الّرحمن الّرحیم مَن کانَ یُریدُ
العِزّةَ فلِلّهِ العِزّةُ جَمیعاً»
(سوره فاطر آیه ۱۰)
نزد علماء و فضلاء عزیز شود.
تحصیل علوم بر او آسان شود.
خبرهای خوش بشنود که از آن
خوشحال و خشنود شود.
از مال دنیا غنی شود.
بر دشمن پیروز شود
و جمله مرادات یابد ان شاءالله.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلندشو علمدار...😭😭😭
شب و روز تاسوعا که میشود، برای حضرتآقا کمی آرامتر روضهی عباس(ع) بخوانید...😭
تاسوعای حسینی تسلیت باد🏴
#حرف_اعضا ❤️🍃
باسلام دوستی گفته بودن که اگرکسی توزندگیش معجزه دیده بگه منم میخوام درموردمعجزه زندگیم بگم ازابتداعذرخواهی میکنم که صحبتم طولانی میشه همسرمن بعدازجداشدن ازهمسراولش بامن ازدواج کرددرحالیکه ایشون عمل کرده بودتابچه دارنشه ومن اینومیدونستم ولی به خانواده ام نگفتم وباتوکل بخداازدواج کردم بعدازازدواج همسرم عمل کردن تامابتونیم بچه داربشیم وبعدمشخص شدکه سرعت اسپرمهاشون کمه خیلی ناراحت بودم توی اینترنت سرچ میکردم وهرداروی گیاهی که میدیدم مفیده میخریدم واماده میکردم وهمسرم هم میخوردولی بیفایده بوددکترهم رفتیم دارونوشت ولی حدود۴سال پیش ۷۰۰تومن میشدماهم این پول رونداشتیم تااینکه شوهرم ناامیدشدومیگفت من بچه نمیخوام وکارمن شده بودگریه کردن ولی یه ماه محرم بدون اینکه من بدونم خواهرم نذرگهواره علی اصغرکردن ومادرم هم همینطوراون سال روزعاشورارفتم وسط هیات ودلم شکست کلی گریه کردم وگفتم یاامام حسین به من یه علی اصغربده وبه طرزمعجزه اسایی چندماه بعدحامله شدم وقتی فهمیدم فقط گریه میکردم میگفتم معجزه شده الانم باچشم پراشک مینویسم وخدابه من یه پسرخوشکل دادکه اسمش روعلی اصغرگذاشتم حتی قبل ازسونومیدونستم که بچه ام پسرهست اینم معجزه زندگی من امیدوارم بحق علی اصغرامام حسین دامن همه کسانی که بچه ندارن سبزبشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام خدمت اعضای گروه دختر من دو طرف دهنش یک چیز زائده مانندی در اومده فکر می کنم شق
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام به حبیبه خانم عزیزم وتمام خواهران بهترازگلم خداروشکرکه هستید برای درمان فشارخون بالا یک نسخه خیلی خوب بهتون میگم که سریع فشار روپایین میاره واون اینه .. رب انار سه قاشق غذا خوری ودو حبه سیررنده شده ونصف لیوان آب رو مخلوط کنید بخورید فشار بالا رو فوری پایین میاره ..برای ظهور امام زمان صلوات ..هردوستی که مشهد زندگی میکنه تقاضا دارم برای پسرهای من به اسم حمیدرضا واحمدرضا پیش ضریح امام رضا دعا کنید وازطرف من بگید نامه کربلای من امضا کنه واینکه دعاکنید بیام ازنزدیک حرم آقا خوش بحالتون که مشهد زندگی میکنید چون قسمت نمیشه بیام خداخیرتون بده .آمین .
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در مورد اون خانمی که گفته بچه یک سال و هشت ماهه دارن و قرص از عطاری خریدن واسه چاق شدن.اون قرصا ضرر داره هم واسه شیرت هم واسه خودت عزیزم.خواهر منم شدیدا لاغره.دقیقا همین دارو رو چندسال مصرف میکرد ولی وقتی نمیخورد بعد یه مدت دوباره لاغر میشد از اون بدتر که الان معده اش داغون شده همیشه از درد گریه میکنه و وقتی به دکترگفته این دارو رو واسه چاقی مصرف میکرده دکتر گفته علت درد معده ات این داروهاس.کلا معده اش داغون شده.مصرف نکنید تورو خدا.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در جواب اون خانمی که عکس قرص گیاهی فرستادن دو دلن بخورن یا نه میگن لاغرن خوب عزیزم خودت میگی بچم یک سال ۸ ماهشه خوب دیگه از شیر بگیرش من خودم رفتم دکتر گفت چرا بچه از شیر نگرفتی دقیقا سن بچه شما بود گفت دیگه بیشتر از این شیر دادن به بچه هم خودتو اذیت می کنی هم بچه شیرت دیگه اون خاصیت برا بچه نداره من هم از شیر گرفتمش
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام توصیه به دوستان:دنبال اذکار مختلف میگردین برای ازدواج خونه دارشدن بیحوصلگی آشتی محبت و ........ بالای کانال تو سه نقطه،جستجو رو بزنید و کلمه ی ۳۶۰ مرتبه رو تایپ کنید.اگر صفحه ی اول نبود،فلش پایین رو بزنید تا به اذکار برسید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
برای دختر عشایری که اومده سمت کرج و مشکل تیرویید داره.من به شما دکتر فاطمه آقا مهدی فوق تخصص غدد رو معرفی میکنم.دکتر بسیار کاربلد و معتقدی هستن.به امید خدا پیش ایشون برید پشیمون نمیشید.مطب ایشون کرج چهارراه طالقانی کوچه نسیم.
در پناه حق
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام ببخشید برا آن خانمی که یای کودک کوچکش بر اثر سوزش ادرار لح شده تجربه خودم نوه هام 3ماه بود هرچه پماد میزدم بد تر میشدگفتن روغن خوراکی جامد به پایش بکشد دو سه بار کشید فورا خوب میشه خیلی عالی است ترا خدا به گذار داخل گروه تا مادر بخونه انجام بده با تشکر از همه شما
راستی اگر شیر مادر میخوره اصلا لیمو ترش ن نخوره که شیرش اسیدی میشه بدتر میشه
سوزش آن زیادتر میشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت حبیبه خانوم واعضای گروه برای خانمی که موندن بین تیزهوشان ونمونه دولتی عزیزم اگر دوره راهنمایی هست بفرست نمونه دولتی اگر دبیرستان هست بفرست تیزهوشان من پسرم دوره راهنمایی هردو رو قبول شد ولی بامشاوره صحبت کردم گفت فقط دوره راهنمایی بفرستید نمونه دولتی چون از راهنمایی بفرستید تیزهوشان بچهها زده میشن از درس و نمونه فرستادم ودوره دبیرستان دوباره هردو روقبول شد فرستادم تیزهوشان ❤️
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
برای وزن گرفتن دختر خانمای ۶و ۴ساله
از سویق استفاده کنید ک خیلی جواب میده
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
با سلام خدمت همه اعضای گروه وخواهرم حبیبه🌹 خواهری که بچش دهنش بومیده اگه دندوناش خراب نیست چک کن ببین لوزه سوم نداره.چون دخترمن دهنش بو میداد لوزه سومشو عمل کردیم خداروشکرخوبشد.خواهری هم که بینی بچش کیپ میشه باز هم علتش لوزه سومه..یه راهنمایی به همه ی خواهرای گلم ترو خدا هیچوقت ظاهرشوهرتونو بادیگران مقایسه نکنید مثل آون خواهرکه گفت قدشوهرم کوتاهه.شوهرمن قدبلند وظاهری خوب داره اما متاسفانه خیلی وقتازندگیم جهنمه😔شکرگزارخدا باشید و هرچی خدامیده قانع باشید که حکمتی هست🌹خدایا شکرت 🌹
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
برای خانمی که برای درمان لاغری پرسیدن قرص هرویت خارجی .بخوردوماهه چاق میشی ازداروخونه بگیرقرمزجیگری هست وقرص آهن هست دخترمنم خوردوچاق شدصورتشم چاق شد بدون مشکل
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خارش پا بخاطر مصرف گرمی هست
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانمی که گفتن توی روستای اردبیل آبدرنانی هست که با بیماری پیسی رو بین میبره ؛ خاستم بدونم این صحت داره یعنی کسی رفته اونجا و بیماریش برطرف شده باشه ؟تو رو خدا تو رو به جون رقیه سه ساله من الان دو ساله در گیر پیسی هستم و خیلی هم قرص و دوا استفاده کردم ولی الان بدنم چند رنگ شده ؛ تو رو خدا جوابمو بدین که اگه بدونم واقعا تاثیر داره منم برم اردییل
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#چله_شهدا ❤️🍃
شهید نوزدهم 🍃
شهید علیرضا یاسینی☀️
ذکر صد صلوات 🌱
و یک زیارت عاشورا 🌱
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🍃
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا ❤️🍃 شهید نوزدهم 🍃 شهید علیرضا یاسینی☀️ ذکر صد صلوات 🌱 و یک زیارت عاشورا 🌱 اللهم ص
#زندگینامه 🌸🍃
سید علیرضا یاسینی در سال ۱۳۳۰ در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود. وی در سال ۱۳۴۸ وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز با هواپیمای اف-۳۳ برای تکمیل دوره تکمیلی به کشور آمریکا رفت.
پس از بازگشت به ایران با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری بوشهر مشغول خدمت شد.
یاسینی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از جمله خلبانانی بود که در عملیات ۱۴۰ فروندی در حمله به خاک عراق نقش مهمی ایفا کرد. وی به علت شایستگیهای نشانداده در ۱۰ اسفند ۱۳۷۲ به سمت رئیس ستاد و معاون هماهنگکننده نیروی هوایی ارتش ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت این سمت را بر عهده داشت.
شهید یاسینی مهارت خاصی در هدایت هواپیمای اف 4 داشت. در یکی از ماموریت ها هواپیمای وی در هنگام بازگشت از عملیاتی برون مرزی مورد تعقیب یک فروند میگ 23 عراقی قرار میگیرد که در اروندرود مورد اصابت موشک قرار میگیرد.
به محض برخورد، سیستم اجکت خلبان خود به خود فعال میشود و خلبان اجکت میکند ولی شهید سرلشکر یاسینی که به عنوان افسر کابین عقب در این پرواز بود، با مهارت خاصی هواپیما را درحالی که تقریبا سیستم هیدرولیک خود را از دست داده بود، در پایگاه ششم به زمین مینشاند.
در یکی دیگر از عملیاتها، وی از پایگاه ششم شکاری برای زدن هدفی در عراق به پرواز درمی آید و بعد از عبور از اروندرود، در محدوده خورموسی با ارتفاع پایین و با سرعت بالا درحال پرواز بود که ناگهان هواپیما با یک دسته پرندگان برخورد میکند. در این هنگام به دلیل شکستن کانپه کابین جلو، شهید یاسینی بیهوش میشود.
سرتیپ اقدام که به عنوان کمک در این پرواز بود، بعد از چند لحظه بیهوشی حالت عادی پیدا کرده و به تصور این که یاسینی اجکت کرده، سعی در بازگرداندن جنگنده میکند ولی به دلیل مشکلاتی که در سیستم ناوبری بوجود آمده بود، راه خود را گم میکنند.
بعد از دقایقی که با ناامیدی درحال گشتن به دنبال راه بودند، ناگهان صدای دلنشینی را که اکثر خلبانهای فانتوم با آن آشنا بودند، از طریق رادیوی هواپیما میشنوند و این صدای شهید سرهنگ خلبان هاشم آل آقا بود که بعد از تماس رادیویی از طریق ایشان، اعلام میشود که یاسینی اجکت نکرده و فقط چترش باز شده و روی صندلی میباشد.
آل آقا جلوتر حرکت میکند و اقدام با کمک شهید آل آقا، راه پایگاه را پیش میگیرد در این هنگام شهید یاسینی به هوش میآید و در حالی که تمام صورت او آغشته به خون بود، به دلیل دید بهتر تصمیم میگیرد تا هدایت هواپیما را به عهده بگیرد و در حالی که مجروح بود، هواپیما را به سلامت در پایگاه بوشهر به زمین مینشاند.
مسئولیتهای شهید یاسینی:
این شهید بزرگوار در طول دوران حیات خود بجز این که همواره به عنوان افسر خلبان کابین جلو اف 4 خدمت میکرد، مسئولیتهای فروانی هم داشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• فرمانده عملیات پایگاه سوم شکاری همدان
• فرمانده پایگاه های شکاری همدان و چابهار از سال های 1363 تا 1365
• افسر هماهنگ کننده آموزش خلبانان ایرانی در پاکستان در سال 1364
• فرمانده پایگاه ششم شکاری بوشهر در سال 1367
• مدیریت جنگ الکترونیک و معاون عملیاتی نهاجا (اواخر سال 1369)
• فرمانده منطقه هوایی شیراز در سال 1371
• معاون هماهنگ کننده و رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی از 10/10/1372 تا زمان شهادت
پروازهای متعدد جنگی او در نیمه دوم سال 1359 و نیمه اول سال 1360، دو سال ارشدیت برایش به ثبت رسانید و درجه نظامی اش از سروانی به سرگردی ارتقاء یافت.
همچنین شهید یاسینی 7 مورد تشویق در دستور، 5 مورد ارشدیت جمعی به مدت 60 ماه و اعطاء 2 مورد نشان درجه 2 فتح(از دست مقام معظم رهبری) در دوران حضور درخشانش در صحنه های سرنوشت ساز جنگ تحمیلی دریافت نمودند.
شهادت و پرواز ابدی:
در تاریخ 15/10/73 در ساعت 30/6 صبح هواپیمای جت استار حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، (شهید منصور ستاری، شهید یاسینی و شهید مصطفی اردستانی) از تهران به سمت کیش پرواز کرد تا فرماندهان در جلسه شورای هماهنگی نیروی هوایی در کیش شرکت کنند.
بعداز ظهر قرار می شود که هواپیما قبل از عظیمت به تهران، در پایگاه هوایی اصفهان توقفی کوتاه نماید. بعد از بازدیدی کوتاه از این پایگاه، هواپیما در ساعت 30/8 شب آماده پرواز به سمت تهران می شود و پس از دقایقی هواپیما به پرواز درمیآید
ناگهان در ساعت 42/8 شب از سوی خلبان اعلام می شود که به علت بازشدن پنجره کابین خلبان، هواپیما مجبور به فرود اضطراری می باشد. لحظاتی بعد هواپیما در حال گردش برای نشستن بر روی باند در 64 کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان، سقوط می کند و چراغ زندگی سید علی رضا یاسینی برای همیشه خاموش می شود و او به درجه رفیع شهادت نائل می آید.
#دل_نوشت 🌱
من؟ من دوستش داشتم! همه داشتند...
استثنا نداشت! هرکسی که او را میشناخت، دوستش داشت...
انگار یک راست از وسطِ قصهها آمده بود؛ مهربان، سر به زیر، قد بلند، چهارشانه، درسخوان، مودب، به موقعش جسور، به موقعش آرام...
اصلا همه ی خوبیها دنیا انگار خلاصه شده بود در او! خاطرخواه زیاد داشت، من هم یکیش!
توی دانشگاه که راه میرفت نگاهِ همه به او بود، من هم یکیش!
همه میدانستند که جامع الحسنات است، که ورزشکار است، که هنرمند است، که از اینجا تا خانه ی خدا جذاب است، من هم یکیش!
من؟ من از آنها بودم که همیشه سرش توی کتاب است و یک پایش توی نشریههاست و یک پایش توی فلان کلاس و بیسار همایش علمی و این بیمارستان و آن کارآموزی و شبِ شعر و چنین و چنان! زندگانیم روی برنامه نبود زیاد، همه چیزم "دِلی" بود، از آن هایی نبودم که حرفِ کسی برایم بُرو داشته باشد، "هرچه پیش آید خوش آید" طور روزِگار میگذراندم برای خودم!
جذابیت خاصی نداشتم، یک آدم معمولی بودم، مثل خیلی از آدمهای معمولیِ دیگر! زیاد سرِ خودم ول معطل نبودم، میدانستم با آن مقنعه ی همیشه ی خدا کج و لباس های خاک و خُلی، نمیشود لوند بود و دلبری کرد و دل بُرد...
اما شد!
زد و شاهزاده ی سوار بر اسبِ سفیدِ قصه ی ما، از بین همه ی آنهایی که لوند بودند و دلبری کردن میدانستند و مقنعهشان همیشه ی خدا تا بیخ گوششان کج نبود و خاک و خُلی نبودند، عاشقِ من شد! عاشقِ چه چیزِ من؟ نمیدانستم...
خودش میگفت دیوانه ی سادگیم شده است، همین که معمولیام، بی آلایشم، ساده ام، پاکم، خوبم، همین که مثل هیچ کسِ دیگری نیستم...
وَ چه از این بهتر؟ چه از این بالاتر؟
هیچ!
روزهای اول را...
یادش بخیر! همهچیز خوب بود، راضی بودم، خوشبخت بودم، دیوانه بودم، عاشق بودم، کور بودم، کور بودم، کور بودم...
اما کم کم اوضاع فرق کرد؛ کم کم همهچیز عوض شد...
از دور همه چیز بر وفقِ مراد بود،
از آن فاصله، از نزدیک اما، داستان یک جورِ دیگر بود!
به هم نمیآمدیم...
او اهل سوال و جواب کردن بود، اهل حساب پس گرفتن، اهل محاکمه کردن، قضاوت کردن، حکم دادن، مجازات کردن...
من نبودم؛
من بودم و جرئتِ آزمون و خطا...
امر و نهی کردن توی خونش بود، چنین بخند، چنان گریه کن، چنین باش، چنان نباش...
نمیشد؛
من حساب و کتاب کردن بلد نبودم!
میخواست مثلِ خودش بشوم، بی نقص، جذاب، خواستنی، اهلِ هنر، اهلِ معاشرت...
نمیتوانستم؛
من همین بودم، همین آدم معمولیِ همیشگی...
به خودمان که آمدیم، در ورایِ بگو مگوها و اختلافاتِ بی پایانِ همیشگی و جر و بحثهای بی پایان، تمام شده بودیم برای هم! دیگر نه میانمان احساسی بود، و نه احترامی...
دیر فهمیدیم اما فرق داشتیم، زمین تا آسمان! به هم نمیآمدیم، حتی یک ذره...
آواز دُهُل بودیم و از دور شنیدنمان برای هم خوش بود!
خوب بود، بد نبودم، اما نه برای هم، اما نه کنارِ هم...
هرچه بود گذشت؛ بعدترها یکی را پیدا کردم که شبیهِ خودم باشد، ساده، معمولی، بی حساب و کتاب عاشق، بی حد و مرز دیوانه، با خنده ها و گریههای بی پروایِ از تهِ دل و لباس های خاکی و کج و کوله...
او هم لابد یکی را پیدا کرده بود که مثل خودش همهچیز تمام و بی عیب و نقص باشد...
مهم نیست!
در نهایت اما فهمیدم گاهی وقت ها
رویای بعضی چیزها
از واقعیتشان زیباتر است...
مثل او
که خواستنش
دلچسبتر از داشتنش بود!
فهمیدم بعضی آدمها...
فقط از فاصله ی دور خوبند،
از فاصله ی خیلی خیلی دور!
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا 🌸🍃 اون شب کلی با بچه هام گشتم اوردمشون خونه مادر پدرمم از اتاق اومدن بیرون گفت
#داستان_زندگی_اعضا 🌸🍃
با شنیدن اسم بهار مادرم ساکت شد گفتم اره مادرم من دیگه هرگز چاهی که تو برام کندی توش نمیرم اون از عاطفه که بچه هاشو ول کرد رفت اونم از سمیرا که دست رو بچه هام بلند کرد، من بهار و پیدا میکنم و باهاش ازدواج میکنم چون اون لایق این زندگی که من دارم مادر بچه هام اونه ... نه کس دیگه.
مادرم مدام با ازدواج منو بهار مخالفت میکرد اما من پافشاری می کردم گفتم بهار و پیدا کردم ازش خواستگاری می کنم اگه قبول کرد از این خونه هم میریم انقدر پول زندگی دارم درحد خودم یه زندگی براش تهیه کنم.
۴ماه از رفتن بهار می گذشت و من هرروز میرفتم حجره تاشب می موندم که شاید بهار بیاد فرش مادرشو بیاره که نیومد.
کم کم شنیدم عاطفه به ایران اومده و مدام حرفش تو خونمون بود مادرم باز دلش میخواست من اونو به زندگیم برگردونم. یه روز اومدم خونه دیدم خالم با عاطفه تو پذیرایی نشستن. با دیدنش عصبی شدم گفتم بیا برو از خونه بیرون برو گم شو....
حتى نزاشتم سلام کنه خاله گفت اجازه بده عاطفه میخواد باهات حرف بزنه اومده بچه هاشو ببینه. گفتم چی؟؟
دیدم عاطفه اومد جلو گفت من اومدم بچه هامو ببینم تا اینو گفتم با پشت دست چنان زدم دهنش پرخون شد گفتم یادته اون روز بهت گفتم برگردی میزنمت خالم جيغ داد کرد. اونارو از خونه بیرون کردم گفتم حق نداری بیای اینجا بچه هام مادر دارن اونم بهاره نه کس دیگه..
چندهفته ای عاطفه مدام میومد جلو در و جلو حجره بیرونش می کردم، حتی یه روز بخاطر مزاحمتش زنگ زدم پلیس اومد رفتم به عنوان مزاحمت ازش شکایت کردم چون روزی که عاطفه داشت می رفت یه شرط گذاشتم که هرگز سمت بچه ها نیاد ازش امضا گرفتم.
یه روز که با بچه هام تو خونه بودم جمعه
بودم دیدم زنگ درخونه خورد با عصبانیت بلند شدم گفتم باز این عاطفه است نه اینجوری نمیشه باید خودم ادبش کنم. رفتم پایین درو باز کردم يهو تا اومدم حرف بزنم بهار و دیدم.. دهنم قفل شد دست و پاهام بی حس شدن، گفت سلام ببخشید مزاحم شدم دلم برای بچه ها تنگ شده اومدم بچه هارو ببینم. اومد داخل حیاط دیدم پروا و پریای من بدو بدو اومدن تو حیاط بهار و دیدن جیغ میزدن به سمتش میدوییدن بهارم به سمتشون رفت محکم بغلشون کرد من فقط اشک میریختم حالم خوب نبود....
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌸🍃
سلام لطف میکنید اگه سوال منم بزارید گروه 🙏من 37سالمه یه کیست تو سینه راستم داشتم جراحی کردم .بعد ازمدتی جاش روز به روز گوشت اضافه آورد دکتر مراجعه کردم گفت مستعد گوشت اضافه هستی حالا سه ساله امانم بریده بس که سوزش و خارش و درد دارم نمیدونم چه کار کنم بدبختی من اینجاست که تو سینه چپم هم 5تا کیست دگه هم در اومده جراحی که نمیتونم بکنم نمیدونم چکار کنم آیا کسی مث من بوده راهنماییم کنه با تب سنتی درمان بشم .برام دعا کنید .ممنون از لطفتون .
این عکس جای جراحی کیست هست که هردفعه بزرگتر میشه ودرد وسوزش زیادی داره 😔
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
یک راننده لبنانی تعریف میکرد؛
ایام تاسوعا و عاشورا تو تاکسی مداحی گذاشته بودم و مسافری وهابی رو سوار کرده بودم..
به مقصد که رسید از ناراحتی اش گفت کرایه رو امام حسین (ع) حساب میکنه و زد به فرار..
منم بخاطر کهولت سن نتونستم برم دنبالش..
چند لحظه بعد صدای زنگ موبایلم بلند شد
گوشیو که برداشتم دیدم یکی داره با گریه التماس میکنه و میگه...👇❌
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
یا حسین جواب دل مارم بده😭👆
🔴راز یک اشتباه بزرگ🔴
ﺑﭽﻪ ای ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﮐﯿﻒ ﺑﺨﺮﻡ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺗﺎ ﭘﻨﺠﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﺪﻩ و ﻫﺮﺑﺎﺭ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﺶ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺧﻮﺏ ﺑﺨﺮﻩ ولی ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﻦ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ؛ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﺶ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ؟؟؟ بچهه ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ!!! خلاصه ﺩیپلمشو ﺑﺎ ﻣﻌﺪﻝ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ و بازم ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺑﺨﺮﻡ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺨﺮﻡ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! باباش دوباره ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ آخه ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﺕ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ؟؟؟ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﮕﻢ!!!
ﻭﻗﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺨﺮﻡ! ﻣﯿﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ!!!
تا ﺑﻌﺪ از ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ پدر در ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻔﺴﺎﯼ ﺁﺧﺮﺷﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ که ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ به ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ من ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻮ ﺗﻮﭖ تنیساﺭﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯽ؟؟ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ...👇❌
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
چه نامردی در حق پدرش کرد😕👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 بیتو حسین تنهاست!
روضه سوزناک میثم مطیعی برای حضرت عباس (ع)
عاشورای حسینی تسلیت باد🏴
#التماس_دعا 🙏🤲
#دعا_درمانی 🌱
نجات از مستاجری
هر روز بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه
بخواند
تاثیر این ذکر در دراز مدت به شرط ایمان
به قدرت خداوند حتمی است هر چند
شخص فقیر و مسکین باشد
« وَ قُل رَبِّ اَنزِلنی مُنزَلاً مُبارَکاً وَ اَنتَ
خَیرُالمُنزِلین»
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🖤#سلام_امام_زمانم🖤
🔅 السَّلاَمُ عَلَيْكَ (ایها) اَلثَّائِرُ بِدَمِ اَلْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاَءَ...
🏴سلام بر تو ای منتقم داغ های کربلا... 🤚
این صدای اَینَ الثائر سرزمین کربلاست، که گوش تاریخ را پر کرده...
🏴برگرد واین دلهای داغدار را التیام بخش!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
🤲#اللهمعجللولیکالفرج
🖤#امام_زمان
عاشورای حسینی تسلیت باد🏴
#چله_شهدا ❤️🍃
شهید بیستم🍃
شهید محمد حسن دهقانی☀️
ذکر صد صلوات 🌱
و یک زیارت عاشورا 🌱
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🍃
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا ❤️🍃 شهید بیستم🍃 شهید محمد حسن دهقانی☀️ ذکر صد صلوات 🌱 و یک زیارت عاشورا 🌱 اللهم ص
#زندگینامه 🌸🍃
از همان نوجوانی دلش با شهدا بود. ایام نوروز که میرسید، نمیتوانست در شهرشان بماند و عازم راهیان نور میشد. از شملچه تربت شهدا را هم برداشته و برای روز مبادا نگه میداشت. بالاخره روز مبادا فرا رسید و این شهید در وصیتنامهاش نوشت: مقداری از تربت سیدالشهدا (ع) و تربت شهدای شلمچه را در قبرم بگذارید تا شاید مشمول شفاعت آنها بشوم.
شهید روحانی مدافع حرم «محمدحسن دهقانی» از اساتید مدارس علمیه از جمله مدرسه حقانی بود. ضمن اینکه در مرکز ملی پاسخگویی به مسائل شرعی هم حضور فعالی داشت. او همیشه خود را طلبه میدانست و در مؤسسه اخلاق درس میخواند.
دلدادگی به مسیر شهدا در کارها و برنامهها و رفتارش پیدا بود. سال ۹۴ بزرگداشت شهدای روحانی را در مسجد محلهشان برگزار کرد. در سال ۹۵ دبیری ستاد بزرگداشت شهدای روحانی را بر عهده گرفت تا اینکه از نمایندگی، ولی فقیه در سپاه قدس از او خواستند برای تبلیغ بین رزمندگان مدافع حرم به سوریه برود. او در ماه مبارک رمضان راهی سوریه شد. در آنجا شهید دهقانی که مدرس و مبلغ بود، لباس تبلیغاش تبدیل به لباس رزم شد. شهیدی که سالها قبل از جنگ سوریه با ورزشهای رزمی مثل تکواندو خود را به لحاظ جسمی آماده جهاد کرده بود.
مادر شهید دهقانی درباره دومین فرزندش گفت: محمدحسن دومین پسرم بود. در دوران جوانی ایام عید نوروز به جای دید و بازدید، به راهیان نور میرفت. بعد هم برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه شد. قبل از آخرین اعزام به او گفتم برای اربعین همه به کربلا میروند، تو داری به سوریه میروی؟ گفت: حضرت زینب (س) تنهاست؛ میروم تا تنها نباشد. پسرم به سوریه رفت و شب اربعین حسینی شهید شد.
فاطمه رستمی ۱۶ سال همراه و همسنگر شهید دهقانی بود که هیچ وقت مانع رفتن همسرش به تبلیغ نمیشد؛ این بانوی صبور اگر چه میدانست ممکن است در سوریه اتفاقی برای همسر بیفتد، اما باز هم مانند ۱۶ سال زندگی که با یک مبلغ داشته، مانع رفتن او به سوریه نشد. این همسر شهید بیان داشت: در ۱۶ سال زندگی مشترک، هیچ موقع مخالفتی با اینکه همسرم تبلیغ برود نداشتم. او میگفت حسرت به دلم گذاشتی که یک بار بخواهم جایی بروم و مخالفت کنی!
وی ادامه داد: در بحث سوریه هم من به سختیهای سفر و مدت طولانی واقف بودم، اما سوریه فراتر از تبلیغ بود و اعتقاد داشتم که وظیفه است و اگر هر شخصی بخواهد به سوریه برود و خانواده ممانعت کند، این اتفاقی که در سوریه افتاده، در ایران هم رخ میدهد. همسرم احساس وظیفه میکرد، در آنجا باشد. او در ماه مبارک رمضان اولین اعزام به سوریه داشت و بعد از سفر اول از سوریه، با همسرم تماس میگرفتند و میخواستند باز هم اعزام شود، اما به خاطر بحث درسی نمیتوانست برود. شهید دهقانی دنبال فرصتی بود که دوباره عازم سوریه شود تا اینکه مدارس علمیه به دلیل پیادهروی اربعین تعطیل شد، او از فرصت استفاده کرد و آماده اعزام شد.
بالاخره در ایامی که زائران اربعین راهی پیادهروی شدند، محمدحسن به سوریه رفت. سفری که ابتدا قرار بود حدود ۲ ماه طول بکشد، اما ۱۵ روز بعد از این سفر حجتالاسلام دهقانی که ۴۰ ساله بود، در مجلس روضه اربعین حسینی و در جوار حرم حضرت زینب (س) بر اثر عوارض شیمیایی به شهادت رسید.
محمدحسن که در اعزام اول به سوریه، مرتب با دخترانش محدثه و مطهره تلفنی صحبت میکرد تا که تسکینی برای دلتنگیهای دخترانش باشد، در آخرین سفر کمتر موفق به تماس تلفنی شد. محدثه که دختر بزرگتر شهید است، در این دو هفته بیتاب پدر میشود و دنبال راهی میگشت برای اینکه صدای پدر را باری دیگر بشنود، اما این انتظار و بیتابی نتیجهای نداشت. دو روز که از اربعین گذشت، محدثه خبر نداشت که پدرش آسمانی شده، بیتابیاش بیشتر شد، طوری که گوشی تلفن را از خود جدا نمیکرد و منتظر میماند تا اینکه این انتظار با شنیدن خبر شهادت پدرش به پایان رسید.
محمدحسن به گفته همرزمانش به شهید خندان معروف بود. از دوستان و همرزمانش کسی اخم و عصبانیت او را ندیده بود. شاید این خندان بودن او به گریههای مستانه شبانهاش به درگاه الهی بر میگشت؛ گریههایی که او را به آرامشی رسانده بود که فقط بر خلق خدا لبخند میزد و همیشه به این فکر میکرد که پدرانه طلاب را تربیت کند.
دهقانی در نخستین اعزامش به سوریه، شیمیایی شده و حتی این جانبازی را از خانوادهاش پنهان میکند. بعد از جانبازی وقتی به او فرم میدهند که نحوه شیمیایی شدن و مکان و زمان آن را ثبت کند، این کار نکرده بود. این شهید در مرحله دوم که به سوریه میرود، بر اثر عوارض شیمیایی و تأثیر آن روی طحال و قلب در مجلس روضه اباعبدالله (ع) با صورت از روی منبر به زمین میافتد؛ این شهید به قدری عطش داشته که در لحظات آخر میگوید دارم از تشنگی خفه میشوم؛ همرزمان هر چه تلاش میکنند، نمیتوانند به او آب بدهند و این مجاهد با لب عطشان به شهادت میرسد.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا ❤️🍃 شهید بیستم🍃 شهید محمد حسن دهقانی☀️ ذکر صد صلوات 🌱 و یک زیارت عاشورا 🌱 اللهم ص
شهید دهقانی که از خادمین حرم حضرت معصومه (س) و عاشقان مسیر شهدا بود، در وصیت نامهاش این عشق و ارادت دیده میشود. او در وصیتنامهاش نوشته است: مرا در قم دفن کنید تا در پناه بیبی فاطمه معصومه (س) که سالها جیرهخوارش بوده باشم. مقداری تربت سیدالشهدا (ع) و مقداری از تربت شهدای شلمچه را همراهم بگذارید. شاید مشمول شفاعت آنها شوم. همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضههایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید.
شهید مدافع حرم حجتالاسلام محمدحسن دهقانی در اول مردادماه سال ۱۳۵۷ به دنیا آمد. او از اساتید مدرسه علمیه حقانی و ملاصادق قم، خادم افتخاری حرم حضرت معصومه (س) و کارشناس احکام نماز جمعه پردیسان قم بود که در روز ۸ آبانماه سال ۱۳۹۷ در اربعین حسینی در ریف سوریه به شهادت رسید. او در آن زمان مسؤول مخابرات گردان ۱۱۰ امام حسین (ع) بود. از این شهید دو فرزند به نامهای محدثه و مطهره به یادگار مانده است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽