eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_چهار قبل از من، عمه ملوک جواب داد و گفت نمیدونم چرا همچین بی عقلی کردید؟ صنم دختر خوبی
صبح سر سفره صبحانه ، عمه دوباره تاکید کرد که پنج شنبه قرار خواستگاری گذاشته.. این بار جدی تر گفتم کاش قبلش به خودم میگفتید.. من فعلا قصد تجدید فراش ندارم .. مادر لب گزید و سرزنش وار گفت یوسف.. عمه نمیتونه حرفی که زده رو پس بگیره .. زشته.. مخصوصا که اقوام همسر خدابیامرزشه... میدونستم عمه هنوز هم بعد از این همه سال و فوت شوهرش، با اقوام همسرش رودروایسی داره.. دستم رو به صورتم کشیدم و گفتم میترسم بیام و نپسندم و برای عمه بد بشه.. عمه صورتش باز شد و گفت اولا که دختری که برات انتخاب کردم مثل یه تکه ماه میمونه مطمئنم میپسندیش .. دوما ، اگر هم نپسندیدی واسه من بد نمیشه ولی الان نریم واسه من بد... ناچار سرم رو تکون دادم و گفتم باشه .. میریم .. نرفته میدونستم که جوابم چیه ولی فعلا مجبور شدم که قبول کنم .. مادر با افتخار به قد و بالام نگاه کرد و به عمه گفت گفتم احترام شما رو داره همیشه... خداحافظی کردم و به طرف حجره حرکت کردم .. به فکر صنم بودم و دلم دیدنش رو طلب میکرد ولی هربار زیر لب استغفراللهی میگفتم .. اسد دورادور مراقب یعقوب بود .. هنوز حالش خوب نشده بود و تو خونه استراحت میکرد .. حاضر بودم چند برابر پولی که قرار گذاشته بودیم رو بدم ولی یعقوب زودتر صنم رو طلاق بده.. چرا که لحظه ها برام به کندی میگذشت و میترسیدم نتونم حریف دلم بشم و توبه ام رو بشکنم ... پنج شنبه با تاکید مادر و عمه زودتر از حجره بیرون اومدم و به خونه رفتم .. هر دو آماده نشسته بودند .. مادر لباسهای منو به دستم داد و گفت زود باش آماده شو .. دیر میشه... لباسهام رو عوض کردم .. مثل یه تکلیف اجباری انجام میدادم .. مادر با دیر کردنم ، چند ضربه به در زد و گفت یوسف دیر شد .. صداش رو پایین آورد و گفت عمه دلخور میشه کمی بجنب... مادر کیسه ی نقل و نبات رو به همراه چادر نماز سفیدی برداشت.. میدونستم رسمه ولی برای کسی که میخواست واقعا ازدواج کنه نه من ... وقتی سوار اتومبیل شدیم مادر دستهاش رو بالا برد و آروم کنار گوش عمه گفت خدارو شکر .. نمیدونی چقدر آرزو داشتم واسه یوسفم خواستگاری برم .. اون دفعه که هیچی ندیدم و هیچ رسم و رسومی رو به جا نیاوردیم .. عمه گفت گذشته ها گذشته .. الان شگون نداره حرف ازدواج قبلیش رو بزنیم... خیلی زود رسیدیدم جلوی خونه ی بزرگی که عمه گفت نگه دار همین جاست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ #پرسش سلام من ۲۷ سالمه. وقتی ۱۹ سالم بود با یکی از فامیلا وارد رابطه شدم. خیلی هم
❤️ سلام تعهد داشتن تو زندگی خیلی مهمه ، کسی که به زندگی و همسر اولش متعهد نیست مطمئن باش به تو هم متعهد نخواد بود و زندگی خوبی رو برات فراهم نخواهد کرد . به نظرم اگه ما خانوما هم یادبگیریم به هیچ وجه پا تو زندگی یه زن دیگه نزاریم اونوقت هیچ خانومی خیانت نمیبینه و ضربه نمیخوره . همیشه ازاین دلیل ها که نمیدونم بهم نمیرسه و فلان و ....‌. برا خیانت هست ولی مهم تعهده . اختیار کردن یک همسر درعین داشتن همسر واقعا خیانته چراکه اون زن هرچه که باشه داره تو اون خونه زحمت میکشه ،بچه اون آقارو بزرگ میکنه با خیلی مشکلات میسازه و ......حقش نیست که طعم تلخ خیانت رو بچشه . و اینکه به خاطر بچه جدا نمیشم و .....بهونه ست ، فکر کن اون زن بفهمه که همسرش مجدد ازدواج کرده دیگه میتونه مادری کنه برا بچش ؟؟؟؟؟ اون خونه میتونه محیط مناسبی برای تربیت فرزند باشه ؟ در آخر مطمئن باشید با گذشتن از خواسته دلتون و احترام به اون خانوم و بچه ، خداوند بهترین ها رو نصیبتون میکنه .با آرزوی شادکامی ❤️❤️❤️❤️ سلام روزتون بخیر خواستم بگم این اشتباه رو نکن خودت ی زنی چطور میخوای زندگیه همجنس خودت رو خراب کنی زندگیتو رو آوار نساز آه زن وبچش دامنت میگیره من نمیخوام قضاوت کنم اما چند صباح دیگه مطمئن باش مثل دستمال کاغذی میندازتت دور اون آقا فقط بخاطر هوسشه که دنبالته این وسط فقط زندگیه خودتو اون زتو خراب میکنی از خدا بترس وبهش توکل کن ازش بخوا که راه درست رو بهت نشون بده تو رو ب حضرت زهرا زندگی خراب کن نباش ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میدونم دوستش داری و عاشقشی ، ولی برای یک بار هم که شده خودتو جای زن اون آقا بزار ، اگه با تو ازدواج کنه ، محبتش کاملا از زنش و کم‌کم از بچه اش میره و بهم ریختن یه زندگی میفته گردن تو ، اونوقت این دنیا اون دنیا مدیون میشی،حالا اتفاقات و درگیری های بعدش به کنار ، که شاید این آقا به خاطر مهریه و نفقه برگرده به زندگی قبلش چون از این اتفاق ها زیاد افتاده ، این آقا اگه انقدر تورو دوست داشت ، میتونست به پات وایسه ، تا خواهرت ازدواج کنه ، از من میشنوی این کاررو نکن ، فقط یه بارخودتو بزار جای اون زن ، احساست داره به عقلت غلبه میکنه ، مواظب باش ❤️❤️❤️❤️ سلام،باید بدونه که زندگی که برخرابه های زندگی دیگران ساخته بشه،هیچ گونه تاکید میکنم هیچ گونه خیر وبرکتی نداره،وثانیا اگه اون آقا عاشق واقعی بود کمی صبرمیکرد تا شرایط ازدواج شما هم فراهم بشه وبا هم ازدواج میکردید،نه اینکه یه دختر دیگه رو بدبخت کنه وحالا فیلش یا هندوستان بیفته،شماهم به خدا توکل شدو اینکار اشتباه رو انجام ندیدانشاءالله که خدا از انسانهای خوب خودش نصیبی براتون قراربده.التماس دعا،یاعلی ❤️❤️❤️❤️ سلام . این کار نکنید درسته عاشق هستید اما اون بچه و مادرش گناه دارن حقشون این نیست واقعا اشتباهه که همچین کاری بکنید ❤️❤️❤️❤️ سلام ببین عزیزم ب نظر من کارت اشتباهه تو میخوای عشقت رو ، روی خرابه های زندگی یه خانم دیگه بسازی... اون اقا اگه میگه ک ب خاطر فرزندش نمیخاد جدا بشه پس بشینه سر خونه و زندگیش و بخاطر فرزندش با همسرشون هم سازش کنند! کارت اشتباهه ب نظر من ❤️❤️❤️❤️ سلام تورو خدا پیام منو بزارین تو گروه در مورد اون خانومی ک قبلا عاشق بودن و به عشقشون نرسیدن الان ازشون درخواست ازدواج کرده واقعا برا این خانوم و خانومای امسال ایشون متاسفم چطور این کارو میخواین بکنید؟؟خب ما خانوما خودمون این برخوردا رو میکنیم همیشه مینالیم از خیانت شوهر،اگر زره ای غیرت تو وجود خودمون خانوما باشه هرگز بهمون خیانت نمیشه من خودم یه خانومم یه لحظه خودمو گذاشتم جای زن اول اون اقا ببین چ حسی بهم دست داد،شما خودت فکر کن زن همین اقا بودین ک دوسش داشتی این اقا میرقت یه زن دیگه میگرفت‌چ حسی بهت دست میداد؟بنظرم من اصلا این کارو نکنید چون اه و نفرین اون خانوم زندگیتون از اینم ک هست بدتر میکنه ببین خودت میگی خواهرم تقاص اینو پس میده ک نزاشت به عشقم برسم یه مدت دیگه اه و نفرین اون خانوم ک شما میخواین وارد زندگیش بشین نابودتون میکنه ک خودت هم مثل خواهرتون اعتراف میکنید من دارم تقاص اینو پس میدم ک وارد زندگی این خانوم شدم من با چشم خودم دیدم ک میگم به هیچ وج قبول نکید و وارده این زندگی نشید، ❤️❤️❤️❤️ سلام درباره خانم ۲۷ساله که با عشق قديميش،که زن و بچه داره دوست شده،وقتی داستان شمارو خوندم،خیلی براتون متاسف شدم اون آقا میتونست ازدواج نکنه و صبر کنه،اما صبر نکرد،مسیرش رو انتخاب کرد،بدون شما واقعا ناراحت شدم که به خودت اجازه دادی دوباره باهاش دوست بشی،زنایی مثل شما زندگی بقیه زنها رو هم خراب میکنن،از اول دوستی شما اشتباه بود الان اشتباه بزرگتره،چون داری اون آقا رو از زنش دور و دورتر میکنی، اون آقا هر بی مهری به اون زن میکنه،تا به تو برسه،اذيتش میکنه
❤️ سلام خانم وقتتون بخیر لطف کنید زودتر مشکل منو بزارین واقعا توی شرایط روحی بدی هستم باید تکلیفم روشن بشه باید به یه نتیجه ای برسم. من یه پسر ۲۲ ساله هستم، یه خواهر دارم ۱۶ سالشه کلا دوتا بچه ایم. مامانم دی ماه ۹۸ بخاطر بیماری قلبی فوت کرد ۴۲ سالش بود. من و خواهرم به شدت به مامانم وابسته بودیم جوری که وقتی من واسه دانشگاه رفته بودم یه شهر دیگه روزی سه بار زنگ میزدم به مامانم و کلی باهم صحبت میکردیم رابطه خیلی خوبی داشتیم هیچوقت ناراحتش نکردم اونم هیچوقت کوچیکترین دعوایی با من نکرد. وقتی مامانم بود تنها مشکل من این بود که پولدار نبودیم، بابام یه شغل معمولی داشت با درآمد کم همش ناراحت بودم که چرا من مثل رفیقای دیگم نمیتونم خرج کنم مامانمم نمیزاشت خودم برم سرکار میگفت تو باید درس بخونی به جایی برسی نمیخوام اذیت بشی تو سن کم. اما بازم با همه مشکلات وقتی مامانم بود من خوشبخت بودم از وقتی رفت دنیام سیاه شد زندگی برام بی معنی شد چند بار خودکشی کردم اما فایده نداشت هم من هم خواهرم داغون شدیم خیلی وقتا سعی میکردم بخاطر آبجیم قوی باشم اما نمیتونستم سخت بود کم میاوردم با ارزش ترین چیز زندگیم مادرم بود که از دستش داده بودم. بعد از فوت مادرم خیلی فامیل و آشنا هوامونو داشتن تنهامون نزاشتن خاله هام خیلی کنارمون بودن. من یه خاله مجرد دارم که ۳۵ سالشه بخاطر اینکه چند سال پیش پدربزرگم فوت کرد و مادربزرگم تنها شد خالم ازدواج نکرد که مادربزرگم تنها نشه، ۶ ماه از فوت مادرم گذشته بود که همه دوست آشنا و همسایه اومدن گفتن خالم بیاد با بابام ازدواج کنه که بچه ها زیر دست نامادری نباشن اما من با همه دعوا کردم گفتم این چه کاریه ما اصلا نمیخوایم بابامون زن بگیره خالم همینطور کنار ما هست. چند وقت گذشت سالگرد مادرم تموم شد باز همه اومدن گفتن باید پدرت ازدواج کنه جوونه نمیتونه تا آخر عمر تنها بمونه انگار همه بسیج شدن که بابای منو زن بدن، من نمیتونم با این موضوع کنار بیام به هیچ عنوان کسی نمیتونه جای مادرم بیاد تو خونه ما. این موضوع صد برابر داره منو عذاب میده تازه دارم با نبود مادرم کنار میام باز بخواد یکی بیاد جای مادرم رو بگیره نمیشه اصلا خواهرم شبانه روز گریه میکنه میگه نباید کسی غیر از مامان بیاد تو خونه وگرنه من میکشم خودمو، دلم به حال خواهرم میسوزه سنش کمه بچس دو ساله زندگیمون شده جهنم نبود مامانم داغونمون کرده این موضوع ازدواج بابام دیگه غیر قابل تحمل خواهش میکنم راهنمایی کنید آیا کار من اشتباهه؟ برای من کسی جای مادرمو نمیتونه بگیره، توروخدا بگین چیکار کنم بابام ازدواج نکنه، اقوام بیخیال بشن حالم واقعا خرابه. ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
سلام ایام به کام❤️ 😍 شما کسی رو دیدین کار خونگی بکنه؟؟ یا توی خونه درامد داشته باشه ؟؟؟ چی بوده کارشون و درامدشون چقدر بوده؟؟ خیلیا دنبال کار خونگی میگردن ایده بدید بهشون اونایی که فعالن😍🙏🏻 برامون تعریف کنید😍 ادمین 👇🌹 @baharakjan منتظریم ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چند روز بعد از شرکت به خونه ی لیندا رفتم .. سبد گل قشنگی گرفتم و همراه لیندا وارد خونه شدم ... مادرش زن پنجاه ساله ی فوق العاده شیک و با کلاسی بود.. پیش من حجاب نداشت و بلوز و دامن پوشیده بود .. دستش رو به سمتم دراز کرد و من چون محرمم بود به راحتی باهاش دست دادم .. خیلی مودبانه رفتار میکرد .. از خودم پرسید و پدر و مادرم ... دروغی بهش نگفتم فقط به خواست لیندا در مورد چیزی نگفتم.. دو سه روزی بود احساس میکردم لیندا ناراحت و نگرانه... وقت ناهار تو شرکت کنارش نشستم و پرسیدم لیندا چته؟ چی شده؟ قاشقی از غذا به دهنش گذاشت و سرش رو تکون داد و گفت هیچی .. چرا این سوال رو پرسیدی؟ +لیندا از صد کیلومتری مشخصه یه چی ناراحتت کرده .. من که کنارتم .. معلومه میفهمم... قاشق رو روی بشقابش گذاشت و نگاهم کرد و گفت چند روزه یکی اعصابم رو ریخته بهم... +خوب اینو که خودم فهمیدم .. اون یکی کیه؟ چیکار کرده؟ _خودمم نمیدونم کیه ولی هر ساعت بهم پیام میده ... بلاکش میکنم دوباره با یه شماره ی دیگه این کار رو میکنه ... چشمهام رو ریز کردم و پرسیدم چی میخواد ازت؟؟ بغض کرده بود .. دستمالی برداشت و چشمهاش رو پاک کرد و گفت نمیگه چی میخواد ... فقط یه سری چرت و پرت میگه... +گوشیت رو بده ببینم ... گوشیش رو که کنار دستش بود به سمتم هول داد ... برداشتم و گرفتم به سمتش .. رمزش رو بزن.. با عشق نگاهم کرد و گفت تاریخ روزی که برای هم شدیم .. روز.. ماه.. سال... عجیب بود که تاریخ اون روز رو حفظ بودم ... گوشی رو روشن کردم و وارد پیامها شدم ... _هرزه با مرد زن دار میگردی.... _آدرس خونه ی پدر شوهرت رو میخوای بری دست بوسی... با دیدن پیامها عرق سردی روی پیشونیم نشست .. این کی بود که از رابطه ی ما خبر داشت ... چطور همه چیز من رو میدونست و آدرس دقیق خانواده ام رو برای لیندا فرستاده بود... خشکم زده بود ... حتی نمیتونستم حرفی به لیندا بزنم ... https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df زندگی امیر حسین👆🏻😍 پر از استرس و 🙈🔞 و برای خیانتکارا😔 از دستش ندید به جاهای باحالش رسیده🙈😱
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۶۶🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052614.mp3
1.45M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۶۶🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ #پرسش سلام خانم وقتتون بخیر لطف کنید زودتر مشکل منو بزارین واقعا توی شرایط روحی ب
❤️ سلام میخواستم در مورد آقا پسری که مادرشون رو از دست دادن بگم که اولا روح مادرتون شاد و یادشون گرامی دوما همچین شرایطی رو من هم داشتم با این تفاوت که ما پنج تا بچه بودیم و من بچه ی بزرگ بودم و ۲۷ ساله بودم و ازدواج کرده بودم و بقیه خواهر برادرام از من کوچکتر بودن ،ما هم مادرمون رو توی سن ۴۶ سالگی بخاطر بیماری قلبی از دست دادیم و فامیل بعد از دو سه ماه شروع کردن به اینکه پدرتون باید زن بگیره ما هم مخالفت میکردیم اما پدرم هم راضی بود و بعد از سالگرد مادرم ازدواج کرد توی اون یکسال بدترین شرایط روحی رو داشتم که الان بار بیماری اون سال رو به دوش میکشم،خیلی سخت بود خیلی، تنها کسانی که توی این شرایط هستن فقط میتونن درک کنن که به آدم چی میگذره،من از تمام دوستان خواهش میکنم هیچ دخالتی برای ازدواج این چنین افراد نکنید که هرگز از ذهن بچه‌ها بیرون نمیره لااقل توی یکی دو سال اول نبود مادر اینچنین نکنین من خودم به هیچ عنوان کسانی رو برای پدرم خانمی رو معرفی میکردن نمیتونم ببخشم هرگز نمیتونم ،با این که الان از ازدواج پدرم راضیم ولی یه حس بدی بهشون دارم،برادر خوبم الان از اون زمان ۷ سال میگذره و من درسته اون زمان خیلی حالم بد بود ولی الان هم برای پدرم و هم برای خواهر برادرام خوشحالم که پدرم دوباره ازدواج کرد انگار که دوباره یک خانواده شدیم و این خانم همه ی مارو دور هم جمع کرد و دوباره اسم خانواده رو به ما برگردوند برادرم رو داماد و خواهرام رو عروس کرد ویه برادر مجرد هم خونه دارم درسته همه ی ما مخالف بودیم ولی الان خدا رو شکر میکنیم بابت این اتفاق،خداوند همه ی مادران و پدران آسمانی رو قرین رحمت خودش قرار بده و به شما و خواهر عزیزتون هم صبر عنایت کنه که فقط خدا میتونه حال هر کسی رو توی این شرایط خوب کنه 🙏 ❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین محترم خدا قوت وخسته نباشید راجع این برادر که میگن مادرشون فوت شدن خداوند رحمتش کنه روحش قرین رحمت الهی انشاءالله وبقیه بسیج شدن که پدرشون ازدواج کنن اول اینکه ازلحاظ شرعی وقانونی نمیتونید مانع ازدواج پدرتون بشین چون درهرصورت انشاءالله شما سروسامون میگیرین میرید دنبال زندگی خودتون واون که دوباره ازهمیشه تنهاترمیشه پس عاقلانه به موضوع فکرکنید نه احساسی. اینم بگم‌ که مادرم خودم هم ۴۲سالشون بود که سکته مغزی کردن وفوت شدن این حادثه مربوط به سال ۹۰ هنوز که هنوز باورمون نشده که نیستش هرشب خوابش میبینم فامیلای مادریم هفته مادرم ندادن خواستن دختر عموی مادرم که بیوه بود بدن به بابام مابچه ها وقتی فهمیدیم جیگرمون آتیش گرفت وقبول نکردیم بخاطرهمین همشون باهامون قهرکردن تا موقعی که سال مادرم دادن بزرگترای فامیل باهامون صحبت کردن بابام هم ۵۰سالش بود ما هم گفتیم چیزی که خدا حلال کرده وتو دین اومده ماکه حرامش نمیکنیم به بابام گفتیم کسی باشه که اخلاقش باماجور باشه اهل جنگ وجدل نباشه چون خانواده مذهبی هستیم خداروشکر یکی قسمت شد والان ۸سال باپدرم ازدواج کرده خیلی خانم وماهه بیشتر از ما هوای پدرم وداداشام داره اینم بگم که احترام متقابل وما خیلی احترامش داریم از گل نازکتر بهش نمیگیم یه خواهر ازش داریم شیرین ودوست داشتنی که اصلا فکر نمیکنیم از دومادرهستیم درست هیچکس جای مادر کسی نمیگیره ولی هیچ خونه ای هم نباید بدون زن باشه. شماهم سعی کنید عاقلانه باموضوع کنار بایید وتصمیم بگیرین کسی براپدرتون انتخاب کنید که هواتون داشته باشه انشاءالله که هرچه خیر وصلاح براتون رقم بخوره به این فکرنکنید که اگه پدرتون ازدواج کنه دنیا به آخرمیرسه ماهم عاشقانه مادرمون دوست داشتیم وقتی یهویی فوت شدن شوک بزرگی بهمون وارد شد که خیلی طول کشید بانبودش کناربیایم هیچ کار خدا بی حکمت نیست کامل درکت میکنم خداوند بهتون صبر بده ببخشی طولانی شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_پنج صبح سر سفره صبحانه ، عمه دوباره تاکید کرد که پنج شنبه قرار خواستگاری گذاشته.. این ب
مادر گفت آره ماشالله ، گفتم که .. حالا ایشالا میشناسیدش... مادربزرگ گفت آقا یوسف حالا یه نگاه ، حلاله .. ببین دخترمون رو میپسندی؟ همه با این حرف خندیدند منم لبخند کمرنگی زدم و سرم رو بالا آوردم و مرضیه رو نگاه کردم ... واقعا دختر زیبایی بود .. چشمهای درشت آبی رنگ داشت موها و ابروهای روشن... نگاهممون در هم گره خورد.. هول شد و موهاش رو زیر روسریش فرستاد.. سرم رو پایین انداختم .. منکر زیباییش نبودم ولی قلب من فقط با دیدن صنم به تکاپو میوفته .. کمی که گذشت عمه رخصت رفتن گرفت و من از خدا خواسته سریع بلند شدم و خداحافظی کردم .. عمه صورت مرضیه رو بوسید و گفت فردا میام که ایشالا دهنمون رو شیرین کنیم .. مرضیه سرش پایین بود و جوابی نداد.. همین که سوار ماشین شدیم مادر دستشو از پشت سرم گذاشت رو شونم و گفت مبارکت باشه .. خیلی خوشگله.. خانواده شم که دیدی چقدر خوب بودند.. +به دلم ننشست.. خوشم نیومد.. مادر زد پشت دستش و گفت یعنی چی؟ ایراد پیدا نکردی این چه حرفیه؟ عمه به مادر گفت آروم باش بزار ببینم چی میگه... دردت چیه پسر؟همین اولین بار که قرار نیست عاشقش بشی؟ من قرار گذاشتم فردا برم ... چی بگم بهشون؟ آبروم میره.. اینقدر مطمئن بودم میپسندی که خودم رو انداختم وسط ... مادر گفت شما الان ناراحت نشو .. بزار یوسف تا صبح فکر کنه مطمئن باش که نظرش عوض میشه.. تا خونه ساکت بودم و بعد از رسیدن شب بخیر کوتاهی گفتم و به اتاقم رفتم .. هنوز اتاقم عطر صنم رو داشت.. و من دلتنگتر از همیشه بودم .. چشمهام رو بستم و به یاد صنم بودم که در اتاقم باز شد و مادر وارد شد.. میدونستم میخواد در مورد چی حرف بزنه.. دوباره چشمهام رو بستم و گفتم مادر... به من ربطی نداره کی میخواد بگه، چطوری میگید.. من که نگفتم زن میخوام.. _آخه... +آخه نداره مادرجان.. گفتی بیا خواستگاری ، زشته ، عمه قرار گذاشته ، گفتم چشم .. عمه که قول نداده بود من میگیرمش.. مادر نفس بلندی کشید و از اتاق بیرون رفت .. صبح از اتاق بیرون اومدم . عمه و مادر تو ایوون صبحونه میخوردند.. کنار سفره نشستم .. عمه مثل همیشه تسبیح به دست داشت .. اشاره ی مادر رو به عمه دیدم ولی وانمود کردم متوجه نشدم .. اولین لقمه رو به دهان گذاشتم که صدای در بلند شد .. سلطانعلی در رو باز کرد و چند لحظه بعد برگشت و گفت یکی اومده .. میگه با عمه ملوک کار داره.. از اقوامشون هستم ... مادر بلند شد و گفت خیر باشه بگو بیاد ببینیم چی میگه.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام❤️ #چالش_سیزدهم😍 شما کسی رو دیدین کار خونگی بکنه؟؟ یا توی خونه درامد داشته باشه
کسی رو دیدین که کار خونگی بکنه؟ یا درآمد داشته باشه تو منزل؟ ❤️❤️❤️❤️ آره خودم گردو تو خونه میشکنم دو هفته سیصد درآمد دارم ❤️❤️❤️❤️ من تو خونه کاور مبل و وسایل برقی میدوزم ماهی ۱۰ به بالا دارم ❤️❤️❤️❤️ ما تو خونه لواشک درست میکنیم به شکل باکس و مدل های مختلف خداروشکر خوبه درامدش ❤️❤️❤️❤️ مامانم سبزی خشک، سبزی قرمه، سبزی کوکو و خلاصه هر نوع سبزی آماده میکنه ❤️❤️❤️❤️ من شمع سازم ☺️ خداروشکر خوبه درامدش. توی ۲ هفته ۲ میلیون کار کردم 👌🏻😁 ❤️❤️❤️❤️ آره خواهرم تو خونه لوازم آرایشی رو از یه جا دیگه سفارش میده و میفروشه ❤️❤️❤️❤️ من شومیز جینی میخرم چون خیلی کم سود میزنم در حد بیست تومن خیلی اسم درآوردم الان درآمدم ماهی بیست تومن تو خونه ❤️❤️❤️❤️ من تو خونه با نمد عروسک سرویس آشپزخونه و کلی چیز درست میکنم ❤️❤️❤️❤️ سلام کار من تو خونه قالی بافیه کار خیلی خوبیه درامدشم خوبه ❤️❤️❤️❤️ شاید باورت نشه ولی فقط خیارشور ماهی دو میلیون ❤️❤️❤️❤️ تو خونه انواع ترشی درست میکنم ماهانه بیمه به قیمت مواد از دو تا پنج تومن درآمدمه ❤️❤️❤️❤️ دختر خالم عروسکای خوشگل را اینترنتی میفروشه یکی از آشناها گل سرهای زیبا درست میکنه به علاوه خیاطی میکنه ❤️❤️❤️❤️ آره ما کرمانی هستیم اینجا برا عروس خیلی پته میخرن منو جاریم میدوزیم میفروشیم درآمد خیلی خوبی داره 😊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• بقیه ی معرفی و ایده در این کانالمون👇🏻😍 از دست ندید ایده های خانومهارو💪🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1073086497C706b877c24
💔 سلام من میلادم. کوچیکترین پسر یه خانواده شش نفره که بعد از سه تا خواهر که یکیشون ازدواج کرده و در یک خانواده ی متعصب ترک زبان با پدری فرهنگی و مادری که تو خونه آرایشگری میکرد چشم به این دنیا باز کردم. تا جایی که یادمه زندگیم بدون هیچ دغدغه فکری و هیچ کم و کسری بود و عشق و دردونه مادرم بودم. زندگیمو از وقتی سربازیم تموم شد براتون نقل میکنم خودمو به سر کوچه میرسوندم تا هلما، دختر همسایه و دیوار به دیوارمون که از بچگی چشمم جز اون کسی دیگه رو نمیدید، ببینم و هربار با دیدنش، تپش قلبم تند و تندتر میشد چون بهش علاقه داشتم.. یکی از همون روزا طبق معمول با عجله شلوار جین کاربنی رنگمو با تیشرت سفید ست کردم و روبروی آینه ایستادم شونه رو کشیدم رو موهای مجعدم و به حالت یه وری شونه کردم ادکلن و برداشتم و چندتا پیس پیس رو خودم زدم و یه مشت تخمه برداشتم و با سرعت از خونه بیرون زدم به سر کوچه که رسیدم هنوز زنگ مدرسه به صدا درنیومده بود انقدر تند و با عجله راه رفته بودم که عرق کرده بودم، با پشت دستم عرقمو خشک کردم و یه نفسی تازه کردم رفتم کنار دیوار ایستادم خودمو به دیوار تکیه دادم و دونه دونه تخمه رو با دندون شکوندم طولی نکشید که زنگ مدرسه به صدا دراومد خودمو صاف کردم و یه تکونی به لباسم دادم و سر جام وایسادم تا بهتر ببینمش. دخترا از مدرسه بیرون اومدن، چشم به چپ و راست چرخوندم با دقت به اطراف نگاه میکردم که هلما از کنارم رد نشه و من نبینمش با دیدن هلما که با دوستاش بگو بخند میکرد لبخند به لبم نشست من هم با قدم های آرومم یواش یواش پشت سرشون به راه افتادم دوستاش یکی یکی خداحافظی کردن و از کنارش متفرق شدن وقتی تنها شد به پشت سرش نگاه کرد و گفت تو خسته نشدی؟؟ آخه این چه وضعیه؟؟ آخه مگه تو چیکاره منی؟ حتی برادرام اینجوری منو تعقیب نمیکنن، نه یه بار نه دو بار... صد بار بهت گفتم من اصلا تورو دوست ندارم و هیچوقت بهت فکر نمیکنم ولی انگار دوست نداری بفهمی.. صداشو برام بلندتر کرد و گفت میخوای الان جیغ بزنم و بگم تو داری مزاحمم میشی؟ من با لکنت زبون گفتم نه نه اینکارو نکن لطفا.. آخه من کاری با تو ندارم فقط دارم راه خودمو میرم گفت آخه چرا هرروز تو با من همراهی میکنی.. آدم حتی معذب میشه با کسی حرف بزنه به چند قدمی من اومد انگشت اشارشو به طرفم گرفت و گفت نگاه کن نگاه کن ببین چی میگم.. من دیگه از این کارات خسته شدم.. اینو تو اون گوشت فرو کن که اگه همه شوهرای دنیا تموم بشن من زن تو نمیشم.. آخه چرا دست از سرم برنمیداری..؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ با سلام من دوتا کک مک بزرگ رو دوتا گونه ها دارم چکار کنم پاک بشه خیلی روش ها استفاده کردم آبلیمو و گوجه وزیتون و..... اما متاسفانه فقط کمرنگ شدن از بین نرفتن. لطفا اگر کسی تجربه درستی داره بگه خیلی برام مهمه پاک بشن ممنون از ادمین محترم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من یه سوال دارم وازاعضای محترم کانال می‌خوام هرچه زودتر منو راهنمایی کنین من دخترم ۲سال و نیمش هست و ۴روزه که از پوشک گرفتنمش اصلا همکاری نمیکنه میرم باهاش تو حمام کلی بازی میکنم که یاد بگیره خودش بدون پوشک جیش کنه بعضی وقتا شده تا دو ساعت طول می‌کشه که جیششو بکنه مایعات هم زیاد بهش میدم ۲ساعتی یه بار میبرمش اما خیلی طول می‌کشه که کارشو بکنه بیشتر وقتا هم یه کم کارشو می‌کنه بعد که می یارمش بیرون تو شلوارش دوباره جیش می‌کنه خیلی هم بامهربونی باهاش رفتار میکنم بعد از کارش هم بهش جایزه (در حد یه خوراکی که دوست داره) میدم الان دیگه خیلی کلافه شدم یعنی دلم برا خودش میسوزه که هنوز یاد نگرفته اینطور هم نیست که متوجه نشه خیلی هم می‌فهمه واز سن خودش بیشتر حالیشه دختر اولم خیلی راحت تر بود واینقد اذیت نشد حالا میخواستم اگه اعضای کانال تجربه ای دارن منو راهنمایی کنن که چیکار کنم و اینکه شورت آموزشی خوبه تهیه کنم براش که حد اقل خونه رو نجس نکنه ؟ منتظر راهنمایی های دلسوزانه تون هستم خدا خیرتون بده ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام وقت بخیر میشه از اعضا سوال کنید آیا ذکر یا نذر یا دعایی سراغ دارن برای خونه دار شدن؟ ممنون میشم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت شما ادمین گرامی وکسی که این پیام و میخونه❤️لطفا اگه میشه سوال منم بزارید اینکه ایا کسی تا حالا از لمینت متحرک دندان استفاده کرده ؟تجربه ای داره خوبه یابده؟واینکه ایا دندانپزشک هست درکانال که بدونه ایاخوبه یانه؟ واینکه میشه باهاش غذا خورد؟ ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 باتجربه ها لطفا راهنمایی بفرمایید🙏🏻🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••