#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام به همه وادمین محترم
ازوقتی که وارد این کانال شدم پیام ها رو که میخونم همه از جادو وجنبل دعا نویس وهمزاد حرف میزنن
نمیگم این چیزا نیست هست ولی خیلی کم آخه مگه مردم بیکارن برن کلی پول بدن برا دعا و جادو دیگران
از شما ها هم خواهش میکنم دنبال این جور کار ها نرید واقعا گناه بزرگیه
من که تا حالا نه دعا میدونم چیه نه جادو خدا رو شکر تو در و همسایه و فامیل و همشری هامون از این چیز ها نیست به همین خاطر زیاد اعتقاد ندارم همه چیو میسپارم دست خدا
تا وقتی که خودتان به این چیزها فکر میکنید مشکلتان درست نمیشه باور کنید شما به هر چیزی که فکر کنید همان چیز براتون پیش میاد و اتفاق میافته
چرا تو خودتان دنبال مشکل نمی گردین
مثلا یکی میگه حسود زیاد دارم یکی میگه مادر شوهرم فلان خواهر شوهرم فلان یا خواهر ،برادر،همسر اول خودتان رو جستجو کنید که ۸۰ درصد مشکلها تو وجود خودمان هست چرا که اون رفتاری رو که خودمان دوست داریم درمقابل دیگران انجام میدیم از نظر ما درسته ولی از نظر طرف مقابل خیر
نمیگم آدمهای بد نیستن هستن ولی باید عاقلانه وسنجیده رفتار کنیم
در این کانال هیچ وقت کسی رو قضاوت نکردم
چون حرف طرف مقابل رو نشنیدیم
هر کسی به محکمه رود حرف خودش رو میزند
من هم مثل همه انسانها توی زندگی سختیهای خودم رو کشیدم برای هیچ کسی نگفتم فقط با خدا درد ودل کردم همیشه هوامو داشته وخیلی جاها کهخودم فکرش رو نمیکردم نجاتم داده وابروم رو حفظ کرده که بعدا متوجه شدم حکمت این کار چه بوده
دنیا جای راحتی نیست جایی است که باسختی ها به کمال برسیم و به آرامش ابدی برسیم
مطمن باشید اگه دلمان پاک باشه نیتمان خالص عالمان صالح بدونه اینکه چیزی از خدا بخواهیم خودش میدهد
البته باید دعا کنیم و فقط از او بخواهیم
همان طور که در قرآن آمده بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
ولی خواهش میکنم راضی باشین به رضای خدا زیاد آه و ناله نکنید که رزق و روزی رو میبرد
از داشته هاتون خوبی های زندگیتون یاد کنید خدا رابه خاطرش شکر کنید تا رحمت ونعمت خدا بر سر شما ببارد انشالله
حرفهای ناگفته زیاده که تو این کانال نمیگنجه
انشاالله صبور باشین خدا به حق چهارده معصوم گره از کار همتون بگشاید
برای من هم دعا کنید مشکلات زیادی دارم دست حق همراهتون
ادمین محترم خواهشا پیام من رو در کانال بگذار🌹🌹🌹
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
سلام خدمت شما و دوستان گرامی من مشکل بزرگی دارم اونم اینه که هر چیزی که میخرم چه لباس چه وسیله ی خونه هر چیزی زود پشیمون میکنم لباس باشه میگم کاش رنگ دیگه میخریدم کاش جنس دیگه میخریدم این زود خراب میشه یا خدا نکنه وسیله ی خونه بخرم خودم و شوهرم بیچاره میکنم با این که خییییییلی هم سخت پسندم چیزی بخوام بخرم تحقیق میکنم از کسانی که تجربه دارن یا کارشون اینه از گوگل تحقیق میکنم و ... بازم امکان نداره پشیمون نشم خدا میدونه که صدها بار میگم این چه غلطی بود کردم کاش فلان مارک میخریدم کاش اینو نمیخریدم مخصوصا اگر کسی بگه خوب نیست مارکش یا چرا این رنگی و این مدلی خریدی دیگه آنقدر با خودم فکر میکنم و غر میزنم به جون خودم و شوهرم که خدا میدونه دیگه شوهرم ایندفعه بخاطر کولر گازی که خریدیم و من خیلی تحقیق کردم از چندین نفر که کارشون و تخصصشون کولر بود گفتن این مارک خیلی خوبه و .... چند نفر از اطرافیان گفتن که این مارک چرا خریدی این بدرد نمیخوره مصرفش بالاس (در حالی که چند نفر متخصص پرسیدم گفتن خیلی کم مصرفه اینورتر نیست اما خیلی کم مصرفه پول برقمون هم ماه اول زیاد نیومد ) ولی بازم من دودلم انقدر هی تکرار کردم و هی ب همسرم غر زدم و گریه کردم و اعصابم خراب بود شوهرم قسم خورد که دیگه برات هیچی نمیخرم من حوصله ی کاراتو ندارم هر چیزی ک خریدم به جا تشکر فقط اعصاب خودت و مارو خراب کردی... مبل خریدم همین کارو کردم تلویزیون خریدم همین کارو کردم فرش خریدم همینطور گاز همینجور سینک چه میدونم کابینت زدم سرامیک کف خونه همینطور هرررررر چیزی خریدم همین کارو کردم ی جوراب ی روسری پارچه حتی لوازم آرایش هر چی که فک کنید وسیله ی خونه که گرون قیمت تره که دیگه واویلااااا سر تک تک شون مریض شدم بس حرص و جوش زدم جیگر خودمو و بقیه رو خون کردم خودم حالم از خودم و این اخلاقم بهم میخوره هیچوقت کیف چیزی که خریدم نکردم شوهرم حق میدم دیگه عاصی شده از دستم توروخدا اگه راه حلی دارید بهم بگید بخدا خودمم گفتم دیگه چیزی نمیخرم خسته شدم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نیکا تقریبا ده روز بعد از تماسم با نگار پلیس با حکم جلب اومد دم خونمون. اینم بگم
#داستان_زندگی 🌸🍃
نیکا
بعد از یک سال و خورده ای آزمون اختبار شرکت کردم و به عنوان وکیل پایه یک دادگستری تو مراسم تحلیف شرکت کردم . حالا میتونستم برای خودم دفتر بزنم اما هیچ سرمایه ای برای این کار نداشتم . از استادم خواهش کردم ک همونجا تو دفترش مشغول ب کار بشم و ایشون ک تو این سالها کاملا با شرایط زندگی من آشنا بودند بدون هیچ منت و چشم داشتی قبول کردند .
تابستون سال ۹۵ بود . تازه از دادگاه خانواده برگشته بودم دفتر . تازه یه چای از فلاسک ریخته بودم برای خودم ک خانم منشی در زد . گفت یه مورد قرارداد نمایشگاه داریم آقای برجی گفتن شما ببینید . گفتم بیار اخروقت نگاه میکنم .گفت نه خود موکل اومده اینجا حضوری سوال داره.گفتم بگید بیان تو
مشغول مرتب کردن مقنعه ام بودم ک دوتا آقا وارد شدن . یکیشون برگه قرارداد رو بهم داد و درباره کلماتی ک متوجه نمیشد ازم سوال میپرسید. نمایشگاه ماشین داشت و بخاطر مشکلات حقوقی ک با یکی از مشتریاش پیدا کرده بود اومده بود ببینه این کلمات و عباراتی ک بیشتر از ۱۰ ساله داره ازشون استفاده میکنه اصلا چه معنی دارن !
با حوصله مشغول توضیح دادن بودم . اول جلسه ازم خواهش کرد اگه امکان داره صدامو ضبط کنه ک چیزی رو فراموش نکنه منم گفتم اشکالی نداره.تقریبا همه سوالاش رو پرسیده بود .تمام مدت جلسه ک حدودا ۱ ساعت طول کشید اون نفر دوم حتی یک کلمه حرف نزد و من متوجه نگاه های سنگینش شده بودم
تو تمام این مدت تو دانشگاه و محل کارم ادمای زیادی رو دیده بودم . اما بخاطر خانواده و محلی ک توش بزرگ شده بودم هرگز اعتماد ب نفس و توانایی وارد شدن به یه رابطه رو نداشتم . تمام اون روزای سیاه بعد دعوای برادرم و پسرعمم هرگز از خاطرم پاک نمیشد . تو تمام زندگیم تو دنیای من فقط یک جنس زن وجود داشت و هرگز توانایی فکر کردن ب جنس مخالف رو نداشتم . دیدن زوج های جوان و به ظاهر عاشقی ک تو دور و برم میدیدم برام مثل دیدن آدم فضایی ها عجیب بود . با این ک خواهرام و برادرام همگی ازدواج کرده بودن اما من هیچ درکی از این بابت نداشتم و این موضوع برای یه دختره ۲۵ ساله خیلی عجیب و تقریبا غیر قابل باور بود .
برگردیم ب اون روز .جلسه ما تقریبا یک ساعتی طول کشید . آخر وقت موکل راضی و خوشحال و من خسته و داغون از اون همه حرف زدن .
موقع بدرقه و خداحافظی ناخودآگاه به چهره اون نفر دوم با دقت نگاه کردم .به قیافه اش میخورد نهایتا ۳۰ سالش باشه .پوست سفید و بی نقصی داشت . موهای مشکی فر و چشمای درشت و سبز رنگ .با ته ریشی ک خیلی بهش میومد . با تیپ و قیافه ای ک مشخص بود آدمای ثروتمندی هستن و البته از شغلشون هم مشخص بود . نمیدونستم چه نسبتی باهم دارن . باهم برادرن یا شریک .
بک ماهی از اون روز گذشت.و من حسب عادت همه چیز رو فراموش کرده بودم . شب دیر وقت بود ک برگشتم خونه .پدرم تا منو دید شروع کرد ب فحاشی . کلماتی ک معذورم از گفتنش .من از تعجب دهنم باز مونده بود
یک سال بعد فوت مادرم پدرم با زن مطلقه همسایه ازدواج کرده بود و ب قول معروف حسابی بهش ساخته بود .با این ک نزدیک ۷۰ سالش شده بود اما حسابی سرحال بود و برگشته بود ب روزای اوج جوونیش ک من دختر ۵ ساله رو حتی از زدن لاک منع میکرد.
من دیگه کاری ب کارش نداشتم . اونم با زنش خوش بود .صبح از خونه میزدم بیرون آخر شب برمیگشتم . همه جونم رو گذاشته بودم برای کار بخاطر این ک تا میتونم از تجربیات استادم استفاده کنم و هم این ک بتونم یه پولی جمع کنم و تا برادرم از زندان آزاد نشده از اون خونه برم .نمیتونستم تصور کنم اگه بیاد بیرون و بفهمه من نه تنها شوهر نکردم ک رفتم دانشگاه و حالا شدم وکیل یه قیامتی به پا میشه
برگردیم به اون شب .خسته تر از اون بودم ک دلیل کارش رو بپرسم . ب اتاقم رفتم .با لگد درو کوبید اومد تو . گفت خیلی بهت خوش گذشته این مدت خیال کردی داداشت ک مردن و بابات هم ک دیگه لب گوره هر غلطی میخوای میتونی بکنی کدوم .....خونه بودی تا الان .
جوابی ندادم . بدون حاشیه و توضیح اضافی گفت تو سر و گوشت میجنبه.بخاطر کثافت کاری داداشت از تو غافل شدم اما دیگه بسه هرچی خوردی خوابیدی هر غلطی دلت خواسته کردی .آخر هفته آماده باش برادرزاده لیلا ( زنش ) میاد خواستگاری .عقد میکنی دستت رو میگیره میری سر خونه زندگیت
خیلی جدی و محکم حرفاشو زد .زنش هم پشت سرش ایستاده بود .پدرم حقوق بازنشستگی داشت منم کم و بیش گاهی ب زنش پول میدادم ک ساکت بشینه و کاری ب کار من نداشته باشه.
صبر کردم و هیچی نگفتم .بعد ک حرفاش تموم شد از ته دلم قهقهه زدم و خندیدم . اون قدر خندیدم ک حسابی عصبانی شد و بهم حمله کرد .دستش رو گرفتم دیگه جون مقابله نداشت .برای اولین بار تو تمام زندگیم سرش داد زدم .
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🌹🌹🌹
تبخال چیست؟
تبخالها اغلب تاولهایی بر سطح پوست هستند که شکل ظاهری آنها مانند زخم و تاولهای کوچک و به هم چسبیده است که به علل گوناگون که در ادامه به آنها میپردازیم بهوجود میآیند. تبخالهای ظاهر شده بر روی پوست معمولا بعد از یک مدت 2 الی 3 هفتههای درمان پیدا کرده و هیچ اثری بر روی پوست از خود به جای نمیگذارند.
همانطور که گفته شد، ممکن است تبخال در هر نقطه از بدن ایجاد شود. همه تبخالهایی که در نقاط مختلف بدن ما به وجود میآیند، ریشه در ویروس دارند. ویروس “هرپس سیمپلکس” در زمان ورود به بدن تبخال ایجاد میکند و بیشتر در نقاطی این کار را انجام میدهد که مرطوب و مخاطی هستند، نقاطی مثل دهان، روی لب و اعضای تناسلی. لبهای ما هم به دلیل مرطوب بودنشان مکان خیلی خوبی برای رشد ویروس هرپس هستند. هرپس نوع یک، در دهان ما تبخال میسازد، یک عارضه پوستی غیرخطرناک ولی آزار دهنده که معمولا در کمتر از دو هفته از بین میرود. دو هفتهای که باید در طول آن بیشتر از وسایلی که استفاده میکنیم، غذاهایی که میخوریم و افرادی که با آنها روبوسی میکنیم، مراقبت کنیم.
⇦•تبخال را با سیر درمان کنید
🔘✍یک حبه سیر را له کنید پنبه را به آب آن بزنید و به تبخال بمالید
استفاده از این نسخه برای درد و عفونت گوش نیز مفید است.
🍃 - دو تا سه عدد سيب را قطعه قطعه كنيد و در يك ليتر آب سرد بخيسانيد سپس 15 دقيقه بجوشانيد و پس از هر وعده غذا 2 فنجان بنوشيد.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎
🔴 علل ایجاد #سکسکه و روش درمان آن
♻️ سکسکه علل مختلفی دارد که بسته به نوع علت، درمان و تدابیر مربوطه به شرح ذیل میباشد:
1️⃣ علت: ممکن است به دلیل خوردن غذایی #تند و تیز مثل فلفل ایجاد شود.
✅ درمان: در این صورت جرعه جرعه نوشیدن آب گرم و خوردن آش جو با روغن بادام شیرین و قی کردن با نوشیدن #سکنجبین و آب گرم مفید است.
همچنین نوشیدن سکنجبین با پوست هلیله زرد و یا خوردن نان با آب #انار نافع است.
2️⃣ علت: ممکن است عامل ماده غلیظ یا باد غلیظ و #سوءمزاج_سرد باشد. که غالباً بعد از خوردن غذاهای غلیظ و سنگین ایجاد میشود. در این صورت آروغ ترش و تهوع و زیادی آب دهان وجود دارد.
✅ درمان: برای درمان بهتر است شوید و ترب را جوشانده کمی سکنجبین به آن اضافه کرده آنرا میل کنید و سپس قی کنید تا ماده مزاحم از معده پاک شود سپس ایارج فیقرا مصرف شود تا معده را پاکسازی کامل نماید. جویدن #کندر و پونه و مصطکی نیز مفید است. اگر #زنیان و سداب و آویشن و پونه را کوبیده الک کرده و صبح ناشتا یک قاشق غذاخوری میل شود بسیار موثر است.
⬅️ عطسه کردن، نفس عمیق کشیدن و نگه داشتن آن، ترس و اندوه نیز می تواند موجب قطع سکسکه شود. بستن دست و پا نیز می تواند مفید باشد.
💥 تذکر: توجه کنید که در افراد مسن گاهی بیماری قلبی با سکسکه بروز میکند که نیاز به بررسی بیشتر دارد.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎
🔴تدابیر درمانی آبله مرغان
✍از مهمترین نکات هنگام بیماری آبله مرغان استفاده از مواد غذایی ای است که در طب سنتی در دسته سردی ها و خنکی ها گنجانده می شوند
سوپ ماش و گشنیز، آش جوجه خروس با آب لیمو ترش، لعاب به دانه، شیر خشت، عرق و شربت تمشک، هندوانه، لیمو ترش، سیب، گلابی از خوراکیهای مفید در این زمان است
به شدت از خوردن هر نوع مواد غذایی گرم اجتناب شود
برای خارش و درد تاول های پوست سر، مقداری سدر و ماست و شاتره و گل ختمی را ترکیب کرده و ماحصل را روی سر گذاشته تا چند ساعتی بماند سپس بشویید.
از یبوست اجتناب شود و سعی شود دو بار در روز اجابت مزاج داشته باشد(استفاده از خاکشیر و آلو مفید است)
برای تب های شدید پاشویه با عرق بید مفید است.
در طول درمان بیماری فرد حداقل پوشش را داشته باشد و حتما لباس های نخی و آزاد به تن کند
🌹 حجامت بویژه در ابتدای بیماری بهترین اثر را برای آبله مرغان دارد
که با صلاحدید طبیب بسته به شدت بیماری و وضعیت بیمار انجام میشود
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت تجربه گر نزدیک به مرگ از دعای همسر در حرم امام حسین علیه السلام ...
یا حسین به فریادمون برس
یااباعبدلله 😭😭😭
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام پسری دارم ۱۷ ساله لکنت زبان داره هرکاری بگین کردم خوب نمیشه اگه راهکاری دارین بگین ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزان خیلی حالم بده خواهش میکنم اگه کسی میتونه راه کار بده.
همسرم خیلی مودب و خوش برخورد بود ولی خیلی خالی بند بود و همیشه به خواسته هاش باخالی بندی میرسید کم کار بود وبلند پرواز وآخرش معتاد شد وچندسال پنهان کرد تا اینکه آشکارشد که کریستال میکشه بماند که چه سختی هایی رو تحمل کردم تا بارها وبارها ترکش دادم بعد بازمتوجه شدم که شیشه مصرف میکنه چندین بار ترکش دادم ولی نشد که نشد....دوتا پسر دارم جدا شدم بعد گذشت سالها تنها بزرگ کردن بچه ها بماند با چه دشواری حالا پسر بزرگم همون رفتارهای پدرش رو داره برای رسیدن به خواسته هاش دروغ میگه کم کار و پرتوقع هست سرکار نمیره بااینکه یک ساله زن عقد کرده همه خرج هاش تو خونه منه همیشه هم پول میخاد به روش های مختلف نمیدونم چه برخوردی داشته باشم میترسم اعتیاد پیدا کنه لطفا بگین چکار کنم چه رفتاری داشته باشم خیلی داغونم همه جوونیم گذاشتم الان که میبینم نتیجه نداشته دارم روانی میشم...ممنون عزیزان که وقت میزارین و میخونین ...ساحل هستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من از طریق دوستم با کانالتون آشنا شدم
نمیدونم چی بگم حال روحی ام مناسب نیست
با همسایه دیوار به دیوارم دچار مشکل شدم
بچه اش خیلی گریه میکنه هر دوتا بچه اش
منم از روی دلسوزی همینجور که بخوام حرفی بزنم بهش گفتم امروز بچه گریه کرد
برگشته لیست بالا بندی پیام برام فرستاد که تو فضولی
فالگوش ایستادی سرت تو زندگی خودت باشه
ناراحتم از اینکه خیلیی کمکش کردم از هر لحاظ که بگی
بخدا هیچ وقت فالگوش نیستادم
چون ساختمون خلوت همش چهار واحد بی سرو صدا
الان حالم بده که نمیتونم از اینجا بار کنم وجود همچین آدمی برام قابل تحمل نیست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم ازت خواهش میکنم پیام بزار کانال خیلی حالم خرابه دارم دیونه میشم . من ۷ سال ازدواج کردم و عروس خاله شدم از روز اول خاله شروع کرد ب اذیت کردن من شوهرم تک پسره همیشه میخان تو زندگی ما دخالت کنن شوهرم خوبه ولی تحت تاثیر حرفا خانوادش قرار میگیره دوسال مشترک بودم ک چقدر زجر اور بود در حدی حق نداشتیم با شوهرم دوتایی تو اتاق باشیم مادر شوهرم دعوا مینداخت ک ما تنها تو حال نشستیم شما تو اتاق دارین یا منو با خودش ب زور میبرد چند ساعت هفته بازار ازشوهرم دورم میکرد شوهرم نمیتونست حرف بزنه باهاش قهر میکردن چند سال خونمون جدا کردیم ولی بی فایده من ۴ سال پدر مادرم تو یه حادثه از دست دادم از روز اول من درک نکرد شوهرم تنها میره خونشون باهاش بحث دعوا میکنن ک زنت کو چرا زنت نیامده اونجا میرم بهم احترام نمیزارن با قهر کردن با شوهرم کاری میکنن ما طبق خاسته اونا عمل کنیم من ک خونش میرم موهام میبافم از پشت یکم بیرون آخه من پیاده نیستم ک با ماشین خودمون میریم اونجا دم در پیاده میشم میرم تو خونشون باز دو هفته با شوهرم قهر کردن ک زنت حجابش خوب نیس زندگی ما رو بی دلیل تلخ دارن وگرنه شوهرم خیلی دوستم داره وقتی اونا باهاش قهر میکنن اینم میره تو حال خودش واقعا موندم در برابر آین شیطان صفت چکار کنم خستم کرده تو رو قرآن یه راهی جلو پای من بزارین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم تو رو خدا پیامم بزار کانال خیلی ب کمک نیاز دارم . من تو خونه پدر شوهرم مشترک زندگی میکنم زندگی برا ما جهنم کردن مادر شوهرم خیلی دخالت میکنه دیگه تحمل توان برام نمونده خانما دعایی ذکری بگین شوهرم دل بکن از این خونه بریم . هر صبح با سر صدا دعوا مادرش از دل خواب میپرم کم اوردم😭😭پدر مادرم فوت کردن جایی ندارم بزارم برم حداقل دعایی بگین شوهرم خونه عوض کنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوست عزیز واسه بیماری پانیک آدرس اون طب سنتی رو در تبریز میشه لطف کنیدممنون.
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
✅چرا بعضی از فرزندان کم عقل اند؟
✍پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: در حال جنابت، به قصد بچه دار شدن با همسرت هم آغوش نگرد. بهتر است غسل کنی، آرام گیری، پاک و طاهر شوی و سپس ... اگر چنین نکردی و فرزندی مجنون و کم عقل نصیبت شد، کس دیگری جز خود را سرزنش مکن.
📚 وسائل الشیعه، ج ۱،ص ۹۹
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دستورالعمل عارف واصل علامه سید موسی زرآبادی استادِ استاد مقام معظم رهبری برای توسّل به حضرت علی اصغر علیه السلام ...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
در عصر خلافت متوكل ، زنی ظاهر شد و به هر جا می رفت می گفت : من زینب دختر فاطمه (س) هستم و با این نام ، از مردم پول می گرفت . او را نزد متوكل آوردند، متوكل به او گفت : تو زن جوانی هستی ، از زمان پیامبر (ص) تا حال بیش از دویست سال می گذرد . او گفت : پیامبر (ص) دست بر سر من كشید و دعا كرد كه خداوند جوانی مرا در هر چهل سال به من باز گرداند، و من خود را آشكار ننموده بودم تا اینكه فقر و تهیدستی باعث شد كه خود را آشكار سازم . متوكل ، بزرگان آل ابوطالب و آل عباس و قریش را طلبید و ماجرای ادعای آن زن را به آنها گفت . جماعتی از آنها گفتند: زینب دختر فاطمه (س) در فلان سال و فلان ماه از دنیا رفت . متوكل به زینب ادعائی گفت : در برابر روایت این جماعت چه می گوئی ؟ او گفت : اینها دروغ می گویند، زندگی من پوشیده و پراسرار است ، برای من زندگی و مرگ ، مفهوم ندارد . متوكل ، به علمای حاضر گفت : آیا شما غیر از روایت ، دلیل قاطعی بر دروغگوئی این زن دارید؟ من از عباس (جدم ، عموی پیامبر) بیزار باشم اگر این زن را بدون دلیل قاطع ، مجازات كنم . حاضران (كه از همه جا دستشان كوتاه شده بود)، به یاد امام هادی علیه السلام افتادند و گفتند: ابن الرضا(امام هادی) را در اینجا حاضر كن ، شاید او دارای دلیلی باشد كه آن دلیل در نزد ما نیست . ناچار، متوكل برای امام هادی (ع) پیام فرستاد، امام هادی (ع) حاضر شد، متوكل ادعای آن زن را به عرض حضرت رسانید، حضرت فرمود: او دروغ می گوید، زیرا زینب (س) در فلان سال و فلان ماه و فلان روز از دنیا رفت متوكل گفت : این جمع حاضر نیز، چنین روایت كردند، ولی من سوگند یاد كرده ام كه بدون دلیل قاطعی كه خودش تسلیم آن گردد، او را مجازات نكنم . امام هادی (ع) فرمود: این دلیل در نزد تو نیست ، بلكه در نزد من است كه هم آن زن را و هم دیگران را وادار به تسلیم می كند. متوكل گفت : آن دلیل چیست ؟
امام هادی (ع) فرمود: گوشت فرزندان فاطمه (س) بر درندگان حرام است ، او را وارد این باغ وحش كن ، اگر او دختر فاطمه (س) باشد، آسیبی نمی بیند . متوكل به زن گفت : تو چه می گوئی . زن گفت : او (امام هادی) می خواهد مرا بكشد... بعضی از دشمنان گفتند: چرا امام هادی (ع) به این و آن حواله می كند، اگر راست می گوید: خودش وارد باغ وحش گردد... متوكل به امام هادی (ع) گفت : چرا تو این كار را نمی كنی ؟ . امام فرمود: من حاضرم ، نردبانی بیاورید، نردبان آوردند، آن حضرت از پله های آن به پائین كه باغ وحش بود رفت ، درندگان و شیرها به حضور امام آمدند، دم خود را به عنوان تواضع تكان می دادند و سرشان را به لباس امام می مالیدند، و امام دست بر سر آنها می كشید و سپس اشاره به آنها كرد كه به كنار بروند، همه آنها، به كنار رفتند و خاموش ایستادند. متوكل از امام هادی (ع) معذرت خواهی كرد، و امام از باغ وحش بیرون آمد آنگاه متوكل به آن زن گفت : اكنون نوبت تو است از این نردبان پائین برو. فریاد زن بلند شد: شما را به خدا دست از من بردارید، من دروغ گفتم ، من بر اثر تهیدستی ، و پول جمع كردن ، چنین ادعائی را كردم . متوكل دستور داد او را به جلو درندگان بیفكنند، مادرش واسطه شد و تقاضای بخشش كرد، متوكل او را بخشید. و به نقل بعضی او را جلو درندگان انداخت ، و درندگان او را خوردند.
داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)/ محمد محمدي اشتهاردي
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
🧞♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته
🧞♀بازگشت معشوق و بختگشایی
🧞♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر
🧞♀فروش_ملک و آپارتمان معامله
🧞♀جذب پول و رونق کسب و کار
🧞♀گره_گشایی در مشکلات زندگی
⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
❌#داستان_واقعی ❌
پدربزرگم می گفت یه روز بعد از آبیاری مزارع داشتم برای ناهار برمی گشتم طرف خونه، زمین بغلی تپه مانند بود ،دیدم یه چوپان قد بلند بالای تپه خوابیده و کلاهشو هم کشیده رو صورتش ... پدربزرگم می گفت من فکر کردم حتما این چوپان از ده بغلی اومده و اینجا خوابیده . می گفت هرچی چوپان رو صدا زدم که چرا اینجا خوابیدی و اهله کدوم دهی؟هیچ جوابی نداد و کوچکترین اعتنایی به من نکرد بنابراین یه سنگ برداشتم و به طرفش پرتاب کردم . می گفت سنگ به چوپانه نخورد ولی یکدفعه چوپانه مثل دیوونه ها از زمین بلند شد . پدربزرگم می گفت تا چوپانه از زمین بلند شد دیدم از دستاش ...👇⛔️
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
پرام ریخت😰
#درد_دل_اعضا 💜🍃
سلام عزیزم وقتتون بخیر 🌸
میشه ازتون خواهش کنم پیام منو بذارین تو گروه ..
من یه برادر دارم الان توی ۱۸ سال هس
این برادرم خیییلی پسر خوب و با معرفتی بود و خیییلی ساده ..
همممه ازش تعریف میکردن که خیلی زرنگ و باهوشه و فلان
خلاصه داداشم گیر رفیق ناباب افتاد
با کسایی میگشت که اصلا ما نمیدونستیم پدر مادرشون کی هست
اول لب به مشروب زد بعد حشیش و گل و از این جور زهرمارا
حتی یه روز مش روب خورده بود بعدش هم ....کشیده بود
انقدر حالش خراب شده بود یکی از دوستای خودش که پسر خوبی هم هس دیده بودش تو کوچه که با موتور خورده زمین اوردش دم خونه اصلااا نمیتونس رو پاهاش وایسه بردیمش بیمارستان سرم و اینا رو از دستش کند نموند بیمارستان فرداش هم هیچی از اینا یادش نمیومد .
خلاصه این گردن نگرفت فقط کللللی باهاش صحبت کردیم نصیحتش کردیم گفت نه دیگه با اینا نمیگردم.
خلاصه یه روز یکی از دوستاش جلوی مامانمو گرفت گفت خاله پسرت .... مصرف میکنه خییلی چیز بد و خطرناکی هست ببریدش کمپ ترک کنه مامانم داشت دق میکرد ب من زنگ زد من یکم تحقیق کردم دیدیم واقعا خیلی چیز خطرناکیه .بهش که گفتیم اولش داد وبیداد راه انداخت که کی این چرت و پرت هارو گفته غلط کرده بعد دید نه دیگه نمیتونه گول بزنه قبول کرد بردیمش مشاور و کلاس و اینا بلکه درست بشه ترک کنه میومد پیش مشاور ولی بازم غلط خودشو میکرد دیگه انقدر شدید شده بود که پاهاش سست شده بود از راه رفتنش مشخص بود چیزی مصرف کرده چشماش قرمز شده بود صحبت کردنش عوض شده بود مامانم زنگ زد مشاور گفت این اصلا انگار حرف های ما و شمای مشاور و نمیفهمه داره خودشو بدبخت میشه
خانم مشاور یه جایی برای ترک اعتیاد معرفی کرد که اجباری نبود و جای خیییلی خوبی بود پدرم با برادرم صحبت کرد هر جور بود راضی شد که بره ترک کنه
خلاصه ما بردیمش دو ماه موند اونجا هفته ای یک بار میرفتیم بهش سر میزدیم براش وسایل میبردیم بعد یک ماه رفتیم اوردیمش مرخصی دو روز موند خونه خیلی خوب شده بود خودش سعی میکرد پیش دوستاش نره ماه دومش هم رفت بعد که تموم شد خوب بود ولی بااااز مش روب و سیگار و میکشید تقریبا بعد ۴۰ روز دوباره مامانم فهمید که .... مصرف میکنه تقریبا از وقتی که شروع کرد ب کشیدن تا تقریبا ۱۰ روز بعدش ب چنان روزی افتاده بود مامانم یه چشش اشک بود یه چشش خون .
دوباره بردیمش همون کمپ و باهاش صحبت کردیم ۳_۴ ماه بمونه.. موند خوب بود اولش..الان دوره سومش هست اخراشه یک هفته پیش اوردیمش مرخصی که هی زنگ زد بیام دلتنگ شدم و اینا
اومد و به یه بهونه که ب یکی بدهکارم و اینا ۷۰۰ از بابامینا گرف که ببرم قرضمو اینا هم از اونجایی که ۳ ماهه اونجاس و اصلا فکرش هم نمیکردن که دوباره در حال مصرف باشه پول و دادن
خلاصه مامانم چون نگرانش بود حواسش خیلی بهش بود تا اینکه نصف شب مامانم پامیشه و میبینه برادرم بیدارع و نمیتونه بخوابه بهش شک میکنه بعد که میخابه میره وسایلش و میگرده و کلی مواد پیدا میکنه و اینا😭
انگار دوره اولش پاک بوده ولی از دوره دوم و این دوره سوم در حال مصرف بوده .خودش میگه واسه خودم نیس برای کسی گفته خریدم ولی دروغ میگه مادرم میگه دور بینیش قرمز شده انگار تو دماغی میزنه..ب زور از مامانم گرف گف کسی گفته براش بخرم با خودش میخاس ببره کمپ منم یواشکی زنگ زدم اطلاع دادم وقتی بردیمش پیادش کردیم گشته بودنش و پیدا کرده بودن
تو روخدا کسی راه حلی داره چیکار باید کنیم مامانم خداشاهده داره دق میکنه منه خواهر جیگرم کبابه بابام نمیدونه ازش شیشه پیدا کردیم بدونه دق میکنه..
خودش داره میبینه بابام کلللللی بخدا اضافه کاری میره با پادردش و مریضیش واینا تا هزینه اونجا رو جور کنن بازم کم میارن بخداااا برای خرج خونه خودشون چیزی نمیمونه. دلش یعنی یکم نمیسوزه ..
اصلا انگار نمیفهمه هررر چقدر صحبت میکنیم باهاش اخه همچین پسر باهوش و زرنگی چرا باید اینطور شه
بخدا تو فامیل هممه تعریفشو میکردن کسی اگه راه حلی نذر و نیازی دعایی ذکری چیزی میدونس میشه بگه توروخدا ممنونتون میشه
و در اخر میشه برای داداشم دعا کنید خدا ب راه راست هدایتش کنه عاقبت بخیر بشه 🥺
اجرتون با امام حسین 🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽