شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام دوستان وباتشکر از کانال خوبتون من همیشه دعا گوی شما هستم ایشالله باظهور امام
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام وادب به همگی میشه دعا کنید برا همه مریضها وشوهر آبجی من سرطان کلیه داشت الآن ۲هفته هست بیمارستانه میگن زده به ریه آبجیم و۴ تا بچه هاش خیلی روزای بدی دارن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀بیشتر وقت ها ما پدر مادر یا بزرگترها خودمون بی اعصاب و بی حوصله هستیم
خودمون بیماریم میاییم ب بچه ها سخت می گیریم وگیر میدیم ومیگیم بچه مون بیماره بدترین بیماری هم با محبت خوب میشه 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
عزیز من اجازه ندین معلم یا مدیر یا هر کس دیگه اسم بیماری را رو بچتون بزاره و هر کسی واس بچه هاتون نزارین نسخه بپیچونه
کلاس بچه هاتون عوض کنید لطفااا خاهشااا اجازه ندین ک کسی بخاد با روحیه بچتون بازی کنه وسرکوفت بزنه و یا بگه ک فلانی تو تنبلی یا درس نمیخونی با معلم بچه هاتون صحبت کنید تا بچه هاتونو تشویق کنند خودتون بچه هاتون تشویق کنید جایزه بگیرید ببرید مدرسه تا بدن بچه هاتون جلو بچه نگین یا درس نمیخونه یا عادت داره ب فلان کار، نسبت ب بچه هاتون مسولیت پذیر باشید اجازه ندین هرکسی با احساس و اینده بچه هاتون با نظرات پوچشون بازی کنند
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀دختر خانومی ک با فکروخیال ب اینده و ازدواج فکر میکنن
عزیزمن شما درست بخون درحال زندگی کن آینده هم ب امید خدا ی ادم خوب ک پیدا شد ازدواج کن بعد خیالاتت را عملی کن🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام وعرض ادب
برای همه ی شما عزیزان بهترین ها رو آرزو دارم
دوستانی که سرکنجبین استاد احسانیان رو میخواستن تهیه کنن ونتونستن من زیاد خریدم ۷ تا اضافه هست میفروشم اگر کسی خواست آیدیم رو از ادمین بگیره در خدمتم
تشکر
انشاالله خدا به همه سلامتی وطول عمر بده🌹🤲🤲
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام ودرود خدمت عزیزان
آرزوی توفیق روز افزون برای عزیزان دارم
دوست عزیزی که فرمودن ۴۰ ساله هستن وهمسرشون قرص متادون مصرف میکنه واصلا توجه بهتون نداره
دوست عزیزم جای فکر نداره خدا چقدر دوست داشته که تا الان هم بچه دار نشدی
مردی که الان این مدلی هست بچه بیاد که خیلی بدتر میشه خرجت که نمیکنه.احساسی که نداره .فکر کنم معتاد هم باشه این دیگه نیاز به فکر نداره هر چه زودتر جدا شو
ماها مجبوریم به خاطر بچه ها تحمل کنیم شما دلت رو به چی خوش کردی خوش به سعادتت که راحت میتونی جدا شی بازم با یه مشاور صحبت کن به خدا آدمی که بد باشه عوض نمیشه مگه معجزه شه که اونم از محالات هست
موفق باشی عزیزم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥معیار پیداکردن رفیق چیست؟
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
فرشته
سال ۷۶ به دنیا اومدم . بعد از کلی دعای مامان و بابام ، خدا منو گذاشت تو آغوششون . اسمم رو گذاشتن فرشته . بابام میگفت خدا لطف کرده و یکی از فرشته های قشنگشو به ما داده . چیز زیادی از زندگی سه نفرمون یادم نیست . ۴ سالم بود ک توی یه تصادف بابا و مامانم رو از دست دادم . تنها چیزی ک یادمه و کابوس هرشبمه روز خاکسپاری بابا و مامانم بود . عمم با بی رحمی پارچه روی صورتشون رو کنار زد و گفت ببین فرشته اینا بابا و مامانتن و بعدش اونارو توی قبر گذاشتن . مامان بزرگم میگه که با دیدن اون صحنه تا ماه ها نمیتونستم حرف بزنم . هنوزم ک هنوزه چهره مامان و بابام عین یه کابوس پای ثابت خوابامه .
سرپرستی منو پدر بزرگ و مادربزرگم به عهده گرفتن . بابابزرگم چون تنها یادگار پسرش بودم ، به بهترین نحو بزرگم کرد . بهترین مدرسه بهترین لباسا بهترین وسایل . از هرچیزی بهترینشو برام فراهم میکرد . و منم عین پدر و مادر واقعیم عاشقشون بودم
امروز تولد ۱۴ سالگی منه . باباعلی عین هر سال یه جشن گرفته . همه منتظر عمه هستیم تا بیاد و شام بخوریم . ولی نه تلفنشو جواب میده نه خبری ازشون هست . مامان زینب توی اتاق هی به عمه صبا زنگ میزنه بلکه جواب بده . اینم از شانس قشنگ من . ساعت ۱۱ شب شده بود و خبری از عمه صبا نبود . بابا علی ک بی حوصلگی منو دید ، رو به مامان گفت : زهرا خانم اون کیکو بیار بچم بی حوصله شده . دوباره همهمه توی خونه راه افتاد . با بچه ها دست میزدیم و میخندیدیم کیک رو جلوم گذاشتن و شمع ۱۴ رو روش روشن کردن . یه ارزوی کوچیک کردمو شمع رو فوت کردم . بعد از کیک خوردن وقت بازکردن کادوها بود . که صدای زنگ در بلند شد . مامان زینب با ذوق گفت : بچم صبا اومد . در رو باز کرد که صدای گریه عمه صبا توی خونه پیچید . با تعجب به عمه صبا زل زده بودیم که با صورت کبود وارد خونه شده بود . بابا علی از جاش بلند شد و با تعجب گفت : چی شده صبا؟!
عمه روی زمین نشست و زد زیر گریه . با تعجب نگاهش میکردم . که گفت : ناصر این بلا رو سرم اورده اقا جون .
ولی شوهر عمه ک دست بزن نداشت یعنی من تا حالا ندیدم ک عمه رو کتک بزنه .
اخمای آقا جون توی هم رفته بود . عموهام از عصبانیت صورتشون قرمز شده بود . کادوهامو جمع کردم و به اتاقم رفتم . کم کم عمو هام و خانواده هاشون رفتن . اخرین نفر خانواده عمو حسین بود . شاهین ، پسر بزرگه عمو حسین که ۲۰ سالش بود ، به اتاقم اومد و جعبه کوچیکی رو به دستم داد وگفت : تولدت مبارک فرشته
اونا هم رفتن و فقط من و بابا علی و مامان و عمه موندیم . عمه همچنان گریه میکرد . مامان هم بغلش میکرد و دلداریش میداد . بی خیال نسبت به اونا جعبه ای که شاهین بهم داده بود رو باز کردم . یه گردنبند خیلی خوشگل و نقره ای رنگ بود با اینکه ظریف بود ، ولی خیلی خیلی خوشگل بود . ولی چرا شاهین جلوی همه بهم ندادش ؟ با تعجب گردنبند رو توی جعبش گذاشتم و خوابیدم . صبح با صدای مامان از خواب بیدار شدم و اماده شدم که برم مدرسه . سر سفره صبحونه بودم که صدای حرف زدن عمه با شوهرش ب گوشم رسید عمه گریه میکرد و بهش فحش میداد .
بعد از مدرسه منتظر بابا موندم تا بیاد دنبالم . کم کم همه بچه ها رفتن ولی من همچنان منتظر بودم . صدای بوق ماشینی توجهمو جلب کرد . با دیدن شاهین به سمتش رفتم که گفت : اقا جون گفت بیام دنبالت . سوار ماشین عمو حسین ، که الان زیر دست شاهین بود شدم و پرسیدم : چرا بابا علی نیومد؟؟
ماشین رو به حرکت دراورد و گفت : ناصر اومده ک عمه رو ببره گفت من تورو ببرم یه چرخی بزنیم . با اخم گفتم : چرا من با تو چرخ بزنم ؟؟ منو ببر خونه درس دارم .
لبخندی زد و گفت : کادوتو دوست داشتی ؟؟
اخمم بیشتر شد و گفتم : چرا باید همچین کادویی برام بخری ؟؟ چرا جلوی همه بهم ندادیش ؟؟
باز خندید و گفت : اونا رو بیخیال ولی تا وقتی که من هستم اونو ازگردنت جدا نکن .
با تعجب بهش زل زده بودم که دستش رو به سمت مقنعم اورد و گفت : پس چرا گردنت نیست ؟؟؟
با عصبانیت مقنعم رو درست کردم و گفتم : بار اخرت باشه به من دست میزنی .
انگار بهش برخورد چون خیلی سریع اخم کرد و منو به خونه برد . بدون خداحافظی از ماشینش بیرون رفتم و به خونه رفتم . صدای بحث ناصر و عمه بالا گرفته بود ، بی توجه سلامی کردم و با اتاقم رفتم . از حرکت شاهین عصبانی بودم . جعبه رو از توی کشو دراوردم و به گوشه اتاق پرتش گردم . پسره ی بی ادب .انگار نامزدشم . مسخره
هرلحظه صدای ناصر بالا تر میرفت . با صدای جیغ عمه از اتاق بیرون رفتم که عمو حسین رو دیدم که با ناصر گلاویز شده بود . بابا علی از هم جداشون کرد و ناصر رو بیرون انداخت و گفت : هنوز من نمردم که صبا رو کتک بزنی
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🇮🇷🇮🇷نسخهی #آنفولانزا
از زبان حکیم حسین خیراندیش
۱. حجامت گرم كتف ١٤ مرحله
۲. حجامت گرم ريه ١٤ مرحله
۳. دوسين هر ٨ ساعت، ١ ق م
۴. نازيل هر شب ٣ تا ٥ قطره داخل بيني
۵. بخور نعنا
۶. روغن سياهدانه روي ملاج
۷. سـير و شـير يا شـير و پياز پخته شده، ١ ليوان شـير و ١ عدد پياز يا سـير هر ١٢ ساعت
۸. سـوپ گندم پخته شده با سبزيجات گرم و عرق يونجه
۹. حجامت قله ريه در صورت اختلال تنفـس
۱۰. حجامت احتقان ريه در صورت اختلال تنفـس
۱۱. حجامت عـام در صورت زمينه قبلي
۱۲. قليان عرق نعنا هر ٨ ساعت به مدت نيم ساعت
🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🔴 گرمی و داغی کف پا
♻️ افراد زیادی از داغ شدن کف پا زجر میکشند که در صورت آسیب و بیماری این امر تشدید میشود.
🔹 مهمترین علت این معضل غلظت خون و سوختن اخلاط در کبد و رسوب مواد زائد در عروق پا است که معمولاً همراه با ضعف و احساس سوزن سوزن شدن کف پا خود را نشان میدهد و ممکن است ایجاد عدم تعادل کند.
🔹 علتش غلبه صفرا و سوختن خلط صفرا و تبدیل شدن آن به سودا است که این افراد نباید در مصرف غذاهای گرم و خشک افراط کنند.
🔹 درمان:
۱. روغن مالی و ماساژ ناحیه کبد و کف پا با روغن بنفشه هر بار به مدت ۵ دقیقه است. (حداقل یک هفته)
۲. نیم ساعت قبل از ناهار و شام یک لیوان آب سیب با یک قاشق مرباخوری روغن بادام شیرین
۳. پرهیز از خوردن شوریها، تندیها و تلخیها
🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🔴 خارپاشنه، علت و درمان
♻️ علت: غلبه خلط سودا؛ این خلط که بیشترین ماده خاکی را دارد، سنگین شده و به سمت اندام تحتانی (کف پا) حرکت میکند و باعث خارپاشنه میشود.
🔷 درمان:
🔹 باید با ورزش و ایجاد حرکت و حرارت، عنصر آتش را در بدن افزایش داد. این حرکت(ورزش)، با افزایش حرارت در بدن، حرکت دیگری در خون ایجاد میکند؛ یعنی خون غلیظ در اندام انتهایی را حرکت داده و به سمت اندام فوقانی هدایت میکند. با ادامه ورزش، حرارت بر این رطوبت غلیظ تصرف میکند و آن را تبدیل به بخار دخانی میکند که این بخار دخانی، تبدیل به مو میشود. پس ورزش با این عملکرد، علاوه بر درمان خار پاشنه، باعث بهبود ریزش مو در این افراد نیز میشود.
🔹 مصرف سرکنگبین، استفاده از روغن سیاهدانه در موضع و ضماد سیاهدانهای که مقداری در سرکه مانده و سپس له شده، در موضع کمک کننده است.
🔹 با استفاده از یافتههای فوق درمییابیم که ازاله منظم موهای بدن (دو هفته یکبار)، به خروج بهتر مواد زائد از بدن کمک میکند، زیرا مو و ناخن از فضولات هضم چهارم (هضم بافتی) است که از بدن خارج میشود.
🔹اینکه برخی با انجام لیزر، مانع رشد موی سطح بدن میشوند، در واقع مانع خروج مواد زائد بدن خود میشوند که بسیار مضر است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمان دیابت
در این ویدیو دکتر اسماعیلی عزیز درمان دیابت نوع دو رو بهمون اعلام می کنند.
این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بزارین ❤️
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
وصیتنامه شهید نوروز علی ایمانی نسب
ملت شهيد پرور ايران! اطاعت از امام راهتان و پيروي از دستورات اسلام وظيفه شماست. امام را دريابيد که دريافتهايد و تنهايش نگذاريد که نميگذاريد.
وصیتنامه شهید نوروز علی ایمانی نسب که در خرداد ماه سال 60 و هفت سال قبل از شهادت نوشته شده است :
سلام بر امام زمان (ع) و ياور مستضعفين و نائب بر حق امام حسين (ع)
سلام بر امت شهيد پرور قهرمان ايران
سلام بر تمام مردم آزاده دنيا
سلام بر پدر و مادر عزيزم که مرا در دامان پاکشان پرورش دادند تا بتوانم سربازي از سربازان نايب امام زمان باشم .
ولي چند پيام براي شما پدر و مادرم – برادران و خواهرم – ملت قهرمان ايران و همرزمان دلير و شجاع دارم :
اوّل به شما پدر و مادر برادران و خواهر عزيزم کنم از اينکه مرا در راه اسلام و برياني پرچم جمهوري اسلامي از دست مي دهيد ناراحتي مداشته باشيد که من در جايگاهي بهتر و بالاتر از اين دنياي مادي جاي دارم :
و به شما اي برادرانم : اميدوارم که همچون من لباس رزم بپوشيد و راه مرا که راه اسلام و اطاعت از امام هست ادامه دهيد :
و تو اي خواهرم : تو بايد همچون زينب پيام مرا به تاريخ برساني و کاخ يزيديان را به لرزه افکني و از دامن پاک تو همچون فاطمه (ع) حسين ها و حسن ها و زينب ها پرورش يابد :
و شما ملّت شهيد پرور ايران : اطاعت از امام راه شماست و پيروي از دستورات اسلام وظيفه شماست . امام را دريابيد که دريافته ايد ، و تنهايش مگذاريد که نمي گذاريد و همين پشتيبان روحانيت مبارز و اين ياوران امام باشيد که سعادت شما و نسل آينده شما در گرو همين اطاعت است .
و شما اي همرزمان و برادران پاسدار : بجنگيد و کاخ هاي ستم را يکي پس از ديگري ويران کنيد که پيروزي با شماست و بدانيد : تا زماني که فقط براي خدا و اسلام و راه امام که راه اسلام است مي جنگيد پيروزي با شماست .
درباره شهید
نوروز علی ایمانی نسب
نام پدر: محمد
متولد: 1339
سمت : فرمانده گردان ادوات تیپ 12 قائم ( عج)
تاریخ شهادت : 1367/5/5
محل شهادت : اسلام آباد غرب
پایان ماموریت : پایان جنگ،همزمان با شهادت
نوروز علی فرزند محمد ايمانينسب در شانزدهم مهر هزار و سيصد و سي و نه، در سرخه پا به جهان گشود.
دوم راهنمايي را ميخواند که به پدر کشاورزش پيشنهاد داد او را سرکار بفرستد.
پس از پايان دوره سربازي، از اولين نفرات اعزامي به جبهه بود. به جز چند روزي که براي مرخصي ميآمد يا براي درمان مجروحيتها، بقيه روزها و سالها را در جبهه گذراند.
در فرم اعزام به جبهه قسمت « تاريخ پايان مأموريت » جملهي « پايان جنگ » را نوشت.
پس از ازدواج، در سال هزار و سيصد و شصت و يک، خانوادهاش را هم با خود همراه کرد؛ به شهرهايي که در تيررس موشکهاي دوربرد و بمباران عراقيها قرار داشت.
مسؤوليت دژباني لشکر هفده علي بن ابيطالب عليهالسلام، مسؤوليت قبضه، سپس واحد خمپاره، جانشيني ادوات لشکر هفده و در نهايت فرماندهي گردان ادوات تيپ دوازده قائم آل محمد عجلالله تعالي فرجهالشريف از وظايف مهم ايمانينسب بود.
در عملياتهاي رمضان، خيبر، بدر، والفجر مقدماتي يک، چهار و هشت، کربلاي چهار و پنج، نصر هشت، بيتالمقدس دو و مرصاد شرکت داشت. در والفجر هشت از ناحيه چشم و قبل از عمليات کربلاي يک پايش مجروح شد.
سرانجام همانطور که خواسته او بود همزمان با پایان جنگ در عملیات مرصاد به فیض شهادت نائل آمد.
به هنگام شهادت در عمليات مرصاد، در پنجم مرداد هزار و سيصد و شصت و هفت، دخترش، زهرا، پانزده روزه و پسرش، مجيد، حدوداً سه ساله بود. ايمانينسب با تير مستقيم منافقين به پا، پشت گردن و قلب به شهادت رسيد.
گلزار شهداي سرخه محل تجديد عهد همرزمان با اين شهيد است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام حبیبه جان ممنون از مطالب خوبی که داخل گروه میزاری خدا قوت ،میخواستم تجربیات دوستان عزیز و یا اطرافیانشون رو درباره ی عمل فمتو لیزیک یا فمتو اسمایل و یا لازک برای برداشتن عینک و ضعیفی چشم رو بدونم اگر دوستان لطف کنن بگن کدومو تجربه کردن و ازش راضی بودن و دلیل رضایتشون چی بوده ؟؟مثلا نقاهت کمتر ، درد کمتر یا دید بهتر چشم ها ممنون میشم اگر لطف کنید سئوال منو داخل کانالتون بزارید کمک بزرگی بهم کردید بابت عمل چشمام 🙏🙏🙏❤️❤️پیشاپیش از دوستانی که پاسخ میدن ممنونم 😘😘😘
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به حبیبه خانم ومن پارسال آهن خونم بالا بود فولیک اسید دکتر بهم داد دوباره امسال پایین زانو روی زمین میزارم میسوزه رفتم آزمایش میگه آهن خون خیلی بالاست .میخوام ببینم کسی مشکل من را داشته من را راهنمایی کنید.خیلی ممنون ما از کانال خیلی راهنمایی میشیم .کمال تشکر از حبیبه خانم را دارم. صلوات
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام همسایمون مشکلی داره اگه بلدید راهنمایی کنید
خانومه میگه تو دعوا توحرف زدن عادی جلوی بچه ها توحالات خوش وناخوشی شوهرش بهش فحاشی میکنه فحش ناموسی میده فحش پدرمادر میده وقتی این زن میگه چرامیگی میگه خودت کاری کردی که نبایدمیکردی یاحرفی زدی که نباید میزدی این زن باید چکارکنه هردفعه میخاد محبت کنه به شوهرش یادش تنگ بشه براش یادوستش داشته باشه یاداین حرفامیفته وسردمیشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
یه سوال داشتم واسه دوستم دوستم یه مشکلی داره شوهرش راننده س بارمیبره شهرای دور دلشم واسه زنش تنگ نمیشه همش توسفره دوستم چکارکنه تاشوهرش بی قرارش بشه زود زود بیاد خونه کنارهمسرش وکمتربره این شهر واون شهر
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت همهخواهرایگروه بنده همونخانمیهستم که گفتم میخوام برای بارداری اقدام کنم گفتم چیکار کنم بچمزیباوباهوش بشه چن نفر از خواهرای گروه لطف کردن کتاب ریحانهبهشتی روبهمن معرفی کردن ازهمتونسپاسگزارم الهی خیرببینید حتماً این کتابومیخرم براهمتونم یه دور تسبیحصلواتفرستادم خیرببینید
ویه چیزی دیگه اینهکه راستش من مشگل کم شنوایی مادرزادی دارم راستش دونفراز فامیلامون این مشگل منودارنچونارثیهبینمون الان من خیلی میترسمبچم مثل خودم بشه مشگل شنوایی داشته باشه باشوهرمفامیلنیستیم شکرخداشوهرمسالمه باهم هیچ نسبت فامیلی نداریم هزینه دکترم درتوانمنیستکه هی برای ازمایش زیرتحتنظردکترباشم که بچم مثل خودم نشه توروخدا بگید آیا میشه بچم سالم باشه خیلی استرس دارم😔😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر دخترم ۱۰ روزهصورتش جوش زده ۱۸ ساله است تا بحال هیچ جوشی نداشته نمیدونم چرا حالا آبلیمو زدم به صورت لطف کنید راهنمایی کنید متشکر حاجت روا باشین
#ایدی_ادمین 👇👇🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام حبیبه جان ممنون از مطالب خوبی که داخل گروه میزاری خدا قوت ،میخواستم تجربیات
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خانم عزیزی که برا درشون اسلیو کردن وسنگ کیسه صفرا دارن. بزن تو تلوبیون یه برنامه تلویزیونی چند ماه پیش یه آقای دکتر طب سنتی درمان برا کیسه صفرا دادن. میگفتن یه هندونه رو باپوست بذار بپزه و.... ان شاء الله بتونید پیداش کنید
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام خانمی که دنبالتون درد میکنه احتمال داره بزنه به دیسکت ن پاره بشه. برو متخصص تا دنبالتون رو جا بندازه
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام خدمت همگی،خانمی که برادرشون اسلیو کردن و حالا سنگ کیسه صفرا دارن
هسته خرما را بشورن و دم کنن یا بجوشونن و بخورن تا زمانی که سنگ ها دفع بشه انشالله
برا با تقوا شدن همسر دعا کنید لطفا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
با سلام به ادمین عزیز و اعضا گروه
خانمی که گفتن موتور سیکلت رو دزد
برده،، برادرم ماشینش رو گم کرد نذر کردم ۱۴ بار به نیت ۱۴ معصوم یا ۵بار
به نیت پنج تن آل عبا سوره ی مزمل
رو بخونم با کمال نا باوری پیدا شد،
برا پیدا شدن اشیا گم شده جواب میده به لطف خدا🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام من کیسه صفرا عمل کردم از اون موقع زیر دنده طرف راستم قد یک گردو سفته به پهلو که دراز می کشم بیشتر حسش میکنم سونوگرافی
هم دادم چیزی نبود میگن از عوارض
عمل هست ( من سنگ صفرا و عفونت داشتم ) ،، یک خانمی رو تو مطب دکتر دیدم گفتن من دخترم سنگ صفرا داشت دکتر گفت باید عمل کنی منم رفتم عطاری اسفرزه
گرفتم
طریقه ی مصرف: یک قاشق غذاخوری
اسفرزه بریز تو یک لیوان آب ولرم بعد
از نهار بخور ، به مدت ۸ روز ،، بعد ۳ روز نخور ،، دوباره ۸ روز بخور .
هر چی سنگ تو صفرا بود دفع شد از
طریق مدفوع ،، سونوگرافی که دادیم
هیچی سنگ نبود دکتر تعجب کرده بود،،،،، اون بنده ی خدا گفت برا دفع
سنگ کلیه هم خیلی خوبه .
کاش زودتر میدونستم کیسه صفرا عمل نمی کردم
اینو نوشتم شاید برا کسی مفید باشه
انشاالله
اون بنده خدا هم گفت برا ثوابش گفتم ،،، اگه جواب گرفتین برا منم دعا کنین مشگل زیاد دارم،،
یک نکته: هر دارویی که مصرف میشه چه گیاهی چه شمیایی فقط وفقط خدا باید بخواد اثر کنه و اینو از
خود خدا بخواین🤲
در پناه خدا سلامت باشین انشاءالله
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
با سلام خواهر عزیزی که گفتن واسوس در طهارت ونجات دارند حتما عضو گروه. درمان واسوس فقهی استا د بیگدلی شوید من خودم ۱۸ سال واسوس بودم وهستم ولی از وقتی با این گروه آشنا شدم بهتر شدم به امید شفای همه مریضان
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام خدمت همه عزیزان کانال درجواب خانمی که شوهرش خیانت کرده حالا بادخترش باگوشی صحبت میکنه خواهرعزیزم به نظرمن بایه مشاوره خوب صحبت کن که بادخترت صحبت کنه بش بگه پدرش چکارکرده به هیچ عنوان دیگه نزار باپدرش صحبت کنه چون دخترتو نسبت به شمابدبین میکنه کاری میکنه که دخترت فکرکنه مقصرشمایی عزیزم کلا بچه هارو ازش دورکن وحضانت بچه هاروبگیر وخودتو راحت کن طلاقتو بگیر تاکی میخای بدویی تودادگاه وقتی چیزی هم نداره بهت بده برای چی وقتتو تلف میکنی بالاخره یه روزی تعخاس کارشو هم خودش هم مادرش هم اون زن پس میدن خداجاحق نشسته مطمعن باش اگه بتونی کاردرمنزل پیداکنی خیلی بهتره حتمادخترتو دورکن ازش تموم هدفش اینه ذهنشو نسبت بهت بدکنه خدا کمکت کنه عزیزم قوی باش بخاطر بچه هات یارانتو بگیر مال بچه هاروهم جداکن خدابزرگه انشالله درست میشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
سلمان فارسى روايت كرده كه : روزى خدمت پيغمبر(ص ) بودم يك اعرابى آمد و گفت : اى محمد مرا از آنچه در شكم اين شتر است خبر ده تا بدانم ، آنچه آورده اى حق است ، و به خداى تو ايمان آوردم و از تو پيروى كنم ، پس پيغمبر (ص ) به على (ع ) رو كرد و فرمود: جوابش را بده ، على (ع ) مهار شتر را گرفت و دست بر سينه اش كشيد، سپس دستش را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا! تو را به حق محمد و اهلبيتش ، و به اسم هاى نيكو و موجودات كاملت اين شتر را به زبان آور تا ما را از آنچه در شكم دارد خبر دهد، ناگاه شتر رو به على (ع ) كرد و گفت : يا اميرالمؤ منين ! روزى اين مرد بر پشت من سوار بود و به زيارت پسر عمويش مى رفت و با من مواقعه كرد و من از او آبستنم .
اعرابى گفت : واى بر شما اين پيغمبر (ص ) است يا او؟
گفتند: او پيغمبر است و اين وصى و پسر عموى او است .
اعرابى گفت : گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، و تو پيغمبر خدايى ، و از پيغمبر خواست كه از خدا بخواهد، شر چيزى را كه در شكم شتر است برطرف كند، و خدا شر را از او گرداند، و اسلام آن مرد نيكو شد.
راوندى فرموده : عادت اين شتر اين است كه از مرد آبستن نمى شود، ولى خداوند اين عادت را در اين جا براى معرفى پيغمبرش ايجاد كرد، با اين كه ممكن است نطفه مرد تا آن وقت به همان هيئت در شكم شتر مانده و هنوز علقه (:خون بسته ) نشده بود، و خدا شتر را به سخن آورد تا صدق سخن پيغمبرش معلوم شود.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
امام صادق (ع ) فرمودند: اميرالمؤ منين (ع ) در روز جمعه بر بالاى منبر در مسجد كوفه خطبه مى خواند كه صداى دويدن مردم را شنيد كه بعضى ، بعضى را پايمال مى كردند. حضرت به ايشان فرمود: شما را چه شده ؟
گفتند: يا اميرالمؤ منين ، مارى بسيار بزرگ داخل مسجد شده كه ما از آن هراسانيم و مى خواهيم آن را به قتل برسانيم .
حضرت فرمود: احدى از شما به آن نزديك نشود و راه را براى او باز كنيد كه او فرستاده اى است و براى حاجتى آمده .
راه را برايش گشودند او نيز از ميان صف ها گذشت و از منبر بالا رفت ، دهانش را بر گوش اميرالمؤ منين (ع ) نهاد و در گوش آن حضرت صدايى كرد و اميرالمؤ منين (ع ) گردن خود را كشيده و سرش را تكان مى داد. سپس اميرالمؤ منين (ع ) مانند صداى او صدايى برآورد و مار از منبر به پايين آمد و در ميان جمعيت فرو رفت . مردم هر چه توجه كردند، ديگر او را نديدند. عرض كردند: يا اميرالمؤ منين ، اين مار بزرگ كه بود؟
حضرت فرمود: اين ، درجان بن مالك ، جانشين من در ميان جن هاى مسلمان است ، آنها در موضوعاتى اختلاف كرده بودند؛ لذا او را به نزد من فرستادند و او نزد من آمد و از مسايلى پرسش نمود و من جواب مسايلش را دادم ، سپس بازگشت .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
چرا میگم شغل ما برای خانم ها مناسبه ؟؟👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👈🏻آنلاینه 📲
👈🏻تو خونه انجام میشه 🏠
👈🏻بدون سرمایه میتونی شروع کنی 💵
👈🏻ساعت کاری دست خودته 🕰
👈🏻تیم حمایتی داری 👩💻
👈🏻نیاز به بیرون رفتن از خونه هم نیست👩🍳
👈🏻میشه با یه برنامه ریزی هم به کارهای خونه رسید و هم کسب درآمد کرد💰💵
یه فرصت عالی برای خانمهایی که جویای کار هستند 😍👌
فکر کردن رو کنار بزار و همین الان فرم زیر رو تکمیل من👇
https://formafzar.com/form/jtlqs
#مریم_عباس❤️❤️❤️
هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش ..
اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم ..
آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم ..
عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم ..
دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم ..
دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم ..
در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت ..
با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی ..
قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا ..
عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟
با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇
ادامه 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
داستان #زندگی عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻
ترکونده کل #ایتا رو💪🏻🔞