شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 عاطفه ظهر شده بود اما هنوز از کوثر خانوم خبری نبود روحالله هم از گرسنگی فقط گر
#داستان_زندگی 💜🍃
تازه اون موقع بود که فهمیدم سروش سرباز معلمه
توی یکی از روستاهای اطراف که راه زیادی تا شهر نداره
به کمک عزیز و رقیه خانوم بالاخره روحالله خوابید
روحالله،یه نوزاد دوماهه خیلیخوب جای خالی مادرشو احساس میکرد و دل همه ما رو غصهدار تر میکرد
همه بیصبرانه منتظر یه خبر یا یه نشونه از کوثر خانوم بودیم
به قول عزیز یه مادر اگه دست خودش باشه بههیچوجه نمیتونه از جگر گوشهاش لحظهای دور بمونه
پس این وسط یه اتفاقی براش افتاده بود که از صبح برنگشته بود و خبری ازش نبود
سروش سکوت و شکست و گفت
بهنظرم اگر قرار به برگشت بود برگشته بود مسلماً یه چیزی شده و ما باید پلیس رو در جریان بزاریم
آقای مرندی گفت
منم همین فکرو میکنم اما ما هیچ عکس و نشونهای از این زن نداریم
رقیه خانوم گفت
اول از همه باید شوهرشو در جریان بزاریم شاید اون بدونه کوثر کجاست
آقای مرندی گفت
این وقت شب چطور اخه
اصلا اگر ندونست اگر در جریان نباشه میدونی چه بلایی بر سر اون مرد میاد
سروش جواب داد
مطمئنا براش سخته اما یه درصد به این فکر کنید که محمود آقا نشونهای داشته باشه که بتونه بهمون کمک کنه ما که شناختی نسبت بهشون ندارم شاید همون گروه کوثر خانوم رو...
سکوت کرد که عزیز نگران گفت
خدا نکنه مادر خدا نیاره اون روزو
سروش گفت
باید پلیس رو در جریان بزاریم
آقای مرندی فکر کرد و گفت
شما شماره خونه جدید آقای شاکری رو دارید؟
برای لحظهای نگاه منو سروش بهم افتاد که عزیز گفت
آره آره عاطفه میدونه
عزیز رو کرد به من گفت
عاطفه مادر شماره خونه فریبا رو بده آقای مرندی
تا گفتم
بله چشم
سروش گفت
حاجی بهتره بریم پاسگاه محل آقای شاکری از این محل رفتن کاری از دستشون برنمیاد
آقای مرندی گفت
زنگ بزنیم بهشون شاید آقای شاکری بتونن راهنماییمون کنن
آقای مرندی رو به من گفت
دخترم یه زنگ بزن به خونه دوستت بزن
دوباره آهسته گفتم
بله چشم
بلند شدم شماره خونه فریبا رو گرفتم با خاله احوالپرسی کردم و گفتم
میشه با آقای شاکری صحبت کنم؟
خاله پرسید
اتفاقی افتاده؟
گفتم
آقای مرندی باهاشون کار دارن
خاله مکث کرد و گفت
الان صداش میزنم چند لحظه گوشی رو نگهدار
همون لحظه در زدن آقای مرندی به چهرههای نگران همه نگاه کرد و گفت
من خودم در رو باز میکنم
آقای مرندی رفت توی حیاط رقیه خانومو عزیز هم دنبالش
آقای شاکری از پشت خط گفت
بله
به سروش نگاه کردمو گفتم
آقای شاکری
سروش لبشو خیس کرد و با مکث اومد سمت تلفن
گوشی رو از دستم گرفت و گفت
سلام آقای شاکری سروشم پسر آقای مرندی
از پنجره به بیرون نگاهی انداختم مریم بود یه شیشه شیر هم دستش بود
همون لحظه شنیدم که سروش صدام زد
عاطفه خانوم
تا برگشتم دیدم گوشی رو از بغل گوشش کنار گرفته و میگه
کوثر خانومه؟
سرمو انداختم پایین و گفتم
نه دوستمه
حرکتی نکرد که کوتاه نگاهش کردمو گفتم
مریم
سر تکون داد و گفت
میشه بیزحمت حاجی رو صدا کنید
دوباره گوشی تلفن کنار گوشش گرفت و گفت
آقای شاکری یه لحظه الان خود حاجی میاد
رفتم توی حیاط و گفتم
ببخشید آقای شاکری پشت خطن
آقای مرندی و رقیه خانوم رفتن داخل که عزیز گفت
مریم دخترم زحمت کشیدی مادر حالا بیا تو
مریم گفت
ممنون باید برگردم فقط یک کاری هم با عاطفه داشتم
عزیز گفت
عاطفه بیا پیش رفیقت
رفتم سمتش و گفتم
ممنون مریم واقعاً اگر امشب تو و مامان نبودین نمیدونم چه بلایی سر روحالله میومد
مریم گفت
خدا کنه آدم کاری از دستش بر بیاد و بتونه انجام بده
مامانمگفت امشب تا صبح ممکنه روحالله چند بار بیدار شه این شیر شیر مادر تا صبح براش کافیه
گفتم
دست مامانت درد نکنه حتما ازشون تشکر کن
مریم با منومن گفت
عاطفه میشه قبل شروع امتحانا بازم یهکم با هم حساب کار کنیم ؟
دستشو گرفتمو گفتم
معلومه که میشه حتما بازم تمرین میکنیم تا هر دو برای امتحان آماده باشیم
بهش نگاه کردم سرش رو بلند کردم و گفتم
برای همین اینقدر سرتو پایین گرفتی؟
گفت
میدونی چیه مامانم که نمره امتحانو دید خیلی خوشحال شد خیلی تشویقم کرد نمیخوام باز نمره تک بیارم ناراحت شه
گفتم
مطمئنم اگه خودت بخوای میتونی
منم توی همون جلسه تمرین متوجه شدم تو ذهن خیلی خوبی برای یادگیری داری اگه حتی به خاطره دل مامانتم داری درس میخونی پس سعی کن همیشه با نمرات خوب خوشحالش کنی
تو میتونی من مطمئنم
مریم لبخند زد و گفت
همش فکر میکردم از اون موقع هی بهم میگی خنگ
اخم کردم و گفتم
اولاً کسی به رفیقش نمیگه خنگ دوماً تو با اون هوش و ذکاوت خنگ محسوب نمیشی
مریم دستمو فشرد و گفت
کاش از اول اومده بودیم توی این محل و من و تو زودتر با هم رفیق میشدیم
#ادامه_دارد
#نکات_سلامتی 🍎
📌 #چهلحدیثدرحوزهسلامتیازامامعلی (علیه السلام)
۱- #آب 💦
از ایستاده آب خوردن در شب بپرهیزید که باعث دردی میشود که درمان نداشته باشد.
۲- #آب_باران 🌧
آب باران بنوشید که بدن را پاکیزه نموده و بیماریها را دفع نماید.
۳- #آب_سرد ❄️
تطهیر با آب سرد بواسیر را قطع میکند.
۴- #آفتاب ☀️
اگر خواستید در آفتاب بنشینید پشت به آن بنشینید، زیرا آفتاب بیماری درون را ظاهر میسازد.
۵- #آویشن 🍃
آویشن پرزهای معده را تقویت کرده و سالم نگه میدارد.
۶- #ادرار 🔺
بول کردن در حمام باعث فقر و پریشانی است.
۷- #اسپند 🌱
ریشهی اسپند شادی آور و در ساقه و برگ آن درمان هفتاد و دو بیماری وجود دارد .
۸- #اشڪ 💧
خوردن عدس دل را نازک میکند و اشک را جاری میسازد.
۹- #اعصاب 📍
خوردن به قلب را قوت بخشد و معده را پاکیزه نماید و اعصاب را خوانا سازد و ترس را از دل میزداید.
۱۰- #انار 😋
به کودکان خود انار دهید تا زودتر به سخن آیند.
۱۱- #انجیر 🍀
خوردن انجیر انسدادها را نرم میکند و برای باد قولنج مفید است , در روز از آن بسیار، ولی در شب اندک بخورید.
۱۲- #شستن_لباس 👕
شستن لباس غم و اندوه را میزداید.
۱۳- #انگور 🍇
انگور هم قاتق است و هم میوه و هم غذا و هم شیرینی است.
۱۴- #بادرنجبویه 🌿
بادرنجبویه سدّه را میگشاید و اشتهای به غذا آورد و سل را برطرف سازد و به هضم غذا کمک کند.
۱۵- #بخور_کردن 😰
بخور کردن موجب سلامتی سر از بیماری است و بدن را از درون پاک میکند و انواع بیماری سر را از بین میبرد.
۱۶- #حجامت 🔺
حجامت ،بدن را سالم و خرد را استوار میسازد.
۱۷- #بلغم 💧
ریشهی ترب بلغم را قطع و غذا را هضم نماید.
۱۸- #بنفشه 🌸
حرارت تب را به بنفشه و آب خنک بشکنید که گرمای آن از گرمای جهنم است.
۱۹- #بوی_دهان 😷
جویدن کندر دندانها را محکم و بلغم را دفع میکند و بوی دهان را از بین میبرد .
۲۰- #به ☺️
خوردن به قلب ضعیف را تقویت مینماید و معده را پاک و دل را قوی و ترسو را شجاع و کودک در رحم را زیبا میسازد.
۲۱- #بهداشت_فردی 💫
امیر مؤمنان دستمالی داشت که
پس از وضو ساختن روی خود را بدان خشک میکرد سپس آن را به میخی میآویخت و کسی جز او به آن دست نمیزد.
۲۲- #بیماری 😒
خوراکت را کم کن تا بیماریات کم شود.
۲۳- #بینی 👃
روغن بنفشه در بینی بچکانید که حضرت رسول (ص) فرمودند: اگر مردم فواید این روغن را بدانند آن را سر میکشیدند.
۲۴- #پرخوری 🍱
پرخوری بدن را بدبو کند و از زیرکی جلوگیری کند.
۲۵- #پرندگان
از خوردن پرندگانی که سنگدان و چینهدان و خار پا ندارند و پرندگانی که سلاحشان ناخنشان میباشد بپرهیزید.
۲۶- #پوست 👌
استعمال نوره (جهت زدایش موی زاید) پوست بدن را پاکیزه و منافذ آن را باز میکند.
۲۷- #پیری 👴
چهار چیز موجب پیری زودرس میگردند: خوردن گوشت مانده و نشستن در جای نمناک و از پلهها بسیار بالا و پایین رفتن و با پیرزن نزدیکی نمودن.
۲۸- #تب
عناب تب را برطرف میسازد.
۲۹- #تند_خویی 😡
کسی که دوست دارد کمتر خشمگین گردد از گوشت دراج بخورد.
۳۰- #چاشت 🍳
هر که خواهد عمرش طولانی باشد چاشت را بامداد بخورد.
۳۱- #چشم 👀
دست شستن پیش از غذا خوردن و بعد از آن چشم را جلا میدهد.
۳۲- #حسد 😏
حسد دل را بیمار نموده و اندوه شدید آورد.
۳۳- #ختنه 🔺
در ختنه کردن فرزندانتان شتاب کنید که برایشان پاک تر است.
۳۴- #خرما 😋
خرما بخورید که در آن درمان دردها است.
۳۵- #خطمی 🌺
شستن سر با خطمی چرک ها را میزداید و جانوران موجود در آن را نابود میکند.
۳۶- #خواب 😴
پرخوری و بسیار خوابیدن بدن را تباه سازد و زیان به بار آورد.
۳۷- #خوره ⚡️
در حمام آجر و سفال بر پای خود نسایید که مورث خوره است.
۳۸- #دارو 💊
نوشیدن دارو برای بدن مانند صابون است برای لباس , آن را تمیز مینماید ولی کهنهاش نیز میکند.
۳۹- #شانه_کردن 👌
ایستاده شانه کردن باعث فقر و پریشانی میگردد.
۴۰- #کفش 👞
نیکو انتخاب نمودن کفش به سلامتی بدن و نیز به طهارت در نماز کمک میکند.
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام خسته نباشید. یه سوال داشتم خواهرزادم ۷ ماهشه الرژی به پروتئین گاوی داره جو دوسرپرک دادتش حالا تومدفوعش کمی خونه دلیلشو میدونین؟ واینکه کسی چه تجربه ای داره چی بهش بدیم بهش حساس نباشه ممنونم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت همه عزیزان
من یه سوال اوژانسی داشتم خیلی ناراحتم و استرس دارم. موقع اقدام برای بچه همسرم از نوره استفاده کرده بود و چند جا خوندم که باید ۱۲ ساعت اینا بعد از استفاده از نوره اقدام به بارداری کرد. حالا میترسم که مواد شیمیای نوره برای نطفه خطرناک باشه و خدای نکرده بچه ام مشکل داشته باشه. کسی میتونه به من کمک کنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت آدمین عزیز وهمه دوستان انشالله بیماری وگرفتاری از تک تکتون دور باشه.. دوستان شوهرم متاسفانه چند سالیه که گرفتار بیماری تنگی مجرای ادار شده وپروستات هم داره.. دوبار عمل تنگی مجرا کرده ولی باز دوسال یه بار برمیگرده واز زندگی میندازتش میگن عمل ساده ای وبرای آقایون مشگل هست.. از خواهرا خواهش میکنم اگه کسی میدونه لااقل چکار کنیم یا چه داروی گیاهی وجوشنده ای اگه هست که شدتشو کم میکنه اگه اطلاعی دارن به منم بگن انشالله خدا هربیماری رواز تون دور کنه خیلی عذاب میکشه شوهرم.. اگرم دکتر خوبی دراین زمینه دریزد میشناسین بهم معرفی کنید.. فکر کنم دکتر اورولوژی.... ازتون سپاسگذارم😔🙏🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت حبیبه خانم و همه دوستان .یه سوال داشتم من یه پسرچهارساله دارم که به شدت به من وابسته است بیرون که میبرم باهیچکس بازی نمی کنه ازکنارمن تکون نمیخوره سمت تاب وسرسره که میریم اگر بچه ی دیگه ای اونجا باشه بازی نمی کنه نمیدونم چکار کنم اگر کسی تجربه ای داره ممنون میشم بهم بگه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام برای طحال بزرگ پسر ۱۱ساله چه پیشنهادی دارین ممنونم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام یه سوال داشتم کسی بوده از کانالهای ایتا لباس خریده باشه براش ارسال نکرده باشه چیکار کردید تا حق خودتون را گرفتید؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت همه شما .مادرم ۶۸سالشه خیلی زانودرد داره عکس گرفتیم دکترگفته ساییدگی وارتروز شدید داره وزنش هم بالاست به خاطر اینکه نمی تونه پیاده روی کنه امکان عمل هم نداره چون پولشو نداره وکسی هم نیست ببرتش دکتر خودم هم هیچ امکانی ندارم حتی ماشین هم نداریم داروی مکمل هم خورده ولی فایده نداره خواهش می کنم اگرکسی دارویی وراهکاری بلده یا داروی جدیدی رهنمایی کنه ممنون یااگرذکری برای شفا ازهمه شما خواهش می کنم مادرمو دعا کنید تشکرمی کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خانمای عزیز من مدتهاست کیست سینه دارم هرچی رفتم دکتر ویتامین ای یا گل مغربی دادن وبعداز استفاده بی فایده بوده چکار کنم درمان بشم اینا آب بشه خیلی اذیت میشم توراخدا اگه کسی راهکار داره که به تجربه رسیده اطلاع بده ممنون میشم
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇💜
@adminam1400
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام عزیزم خوبی خدا خیرتون بده این دوسوال بالا من در مورد جوش زیر پوستی و این سوال ناخن بزار گروه تا کمکم کنن ناخنهام این شکلی شدن درمانی داره آیا نشانه مشکل یا کمبود ویتامین یا بیماری هست لطفا راهنمایی بفرماید
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید. یه سوال داشتم خواهرزادم ۷ ماهشه الرژی به پروتئین گاوی داره جو دوس
پاسخ اعضا🌱❤️
در جواب اون خانمی که گفتن پدرومادرش از اول باهم دیگه اختلاف داشتن و بچه ها مجبور به ازدواج شدن باید بگم چقدرررر زندگیتون شبیه زندگی منه عزیزم چون پدرم از ابتدای زندگیمون با خانم های نامحرم در ارتباط بود سر این قضیه مادرمو کتک میزد تو خونه همش اوقات تلخی و جنگ و دعوا بود تنها دلخوشیم مادرم بوده و هست چون خیلی صبوره منم ۲۰ سالگی برای فرار از شرایط خونه پدری از چاله به چاه افتادم شوهرم معتاده بیکاره بچم مریضه پدرشوهر و مادرشوهرم سربار زندگیم هستن و کلی مشکلات مالی و اخلاقی و .... میخوام بگم ک واقعا ماها نباید حق فرزندی رو حلال کنیم همیشه ک نباید ادم عاق والدین بشه یه بار هم ما نمیبخشیم این ملعون شده ها رو تا اگر حساب و کتابی به کار این دنیا هست خدا خودش درست کنه
دوستامو میبینم ک بخاطر داشتن پدرومادر عالی چه زندگی هایی دارن ولی من بخاطر بابام همیشه پیش همه سرافکنده و کوچیکم
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام عزیز آن خانومی که دخترشون مشکل پوستی داره بیارن تهران بیمارستان رازی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام عزیزان احتمالن این آقا اولین بارش نبوده که خیلی راحت یه خانومو خونش راه داده جدا شو برو دنبال زندگی خودت تا آواره بشه
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام عزیزی که گفتن دهان همسرشون مشکل داره ببره پزشک گوش حلق بینی یا طب سنتی هردوش
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام و خسته نباشید بخاطر کانال زیبای شاید برای شما هم اتفاق بیفتد...در مورد خانمی که از سینوزیت مادشون پرسیدن زالو درمانی بهترین گزینه برای درمان سینوزیت هستش .برای یکی از آشناها این مشکل پیش اومده بود رفتن زالو انداختن خوب خوب شدن . انشالله که مادر شماهم به زودی درمان بشن دکترها فقط بلدن جراحی کنن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام در جواب دختر خانم 14 ساله ای که زنعموشون یه دفعه ای اومدن خونه شون و حرف پسرشونو پیش کشیدن، عزیزم شما حتما به مادرت بگو و براش تعریف کن چی گفته و شما چی جواب دادی بعدم به مادر بگو که جوابت منفیه
شما اگه میدونی پسر عموت اهل مسکرات و اینجور کاراس چرا قاطعانه ردش نمی کنی؟؟؟
هر چقدر هم مادر بایسته جلوی خانواده پدریتون اونا فکر می کنن که نظر خودش رو داره تحمیل می کنه، شما الان دیگه بزرگ شدی و خوب و بد رو از هم تشخیص میدی
باید تصمیم جدی بگیری و نظرت رو پیش مادربزرگ و زنعموت بگی تا دست از سرت بردارن
وگرنه ممکنه در آینده با سکوتت این بحث جدیتر بشه و تن به چیزی بدی که نمی خواستی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
با سلام و احترام خمت همه خواهران عزیز گروه خواهری از دیار کریمان نوشتههای را خواندم خیلی ناراحت شدم ناامید شیطانه از رحمت خدا ناامید نباش من نمی دانم کدام شهر زندگی میکنی ولی برا مشکلتون یک پزشک خوب میشناسم که تشخیص عالی ومخصوص سقط های مکرر هست هر کسی پیشش با دست پر بر گشته خانم دکتر سیده سهیلا عارفی مطبش تهران وبیمارستان بهمن هستند هر کی مشکل نازایی دارد یک نسخه حتما پیششون برن حتی خانمی که ۳۲سال سن داشت وتازه ازدواج کرده بود وتوده رحم داشت وناامید بود بعد از درمانش بچه دار شد من با چشم خودم دیدم ان شاءالله مشکل همه خواهران حل بشه خیلی التماس دعا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
آورده اند كه چون این آیت : یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم . فرود آمد، جابر گفت : یا رسول الله ! اولوالامر كیستند كه حق تعالی طاعت ایشان را با طاعت خود و طاعت تو مقرون كرده است ؟ گفت : یا جابر! هم خلفانی و ائمه المسلمین بعدی ، اولهم علی بن ابی طالب . ایشان خلیفتان من اند و امامان مسلمانان اند بعد از من . اول ایشان علی بن ابی طالب علیه السلام است ، آنگه حسن و حسین علیه السلام ، آنگه علی بن الحسین ، آنگه محمد بن علی علیه السلام كه در تورات معروف است به باقر، و تو او را دریابی یا جابر! و چون وی را بینی سلام منش برسان . بعد از آن یك یك را نام برد تا به حجه القائم علیه السلام رسید. گفت : مردی بود كه نامش نام من بود و كه نیتش ، كنیت من بود. حق تعالی به دست وی مشارق و مغارب زمین را بگشاید. او را غیبی بود كه به آن غیبت بر امامت او ثابت نماند مگر مؤمنی كه حق تعالی دل او را با ایمان امتحان كرده بود. جابر گفت : گفتم : یا رسول الله ! شیعت او را به انتفاع باشد؟ گفت : باشد، همچون انتفاع مردمان به آفتاب ، اگر چه ابری در پیش او آید. چون ظاهر شود جهان را پر عدل و داد كند بعد از آنكه پر جور و ظلم شده باشد. شعر:
متی تطلع الشمس المنیره للهدی
فتترك عرنین الظلاله اجدعا
یروح به الدین الحنیفی غالبا
و یصبح خد الظلم بالعدل اضرعا
جابر گفت : حق تعالی مرا عمر داد تا امام محمد باقر علیه السلام را دریافتم . روزی پیش امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام نشسته بودم . پسرش محمد باقر علیه السلام از حجره زنان بیرون آمد. او كودك بود. چون او را بدیدم گوشت و پوست من بلرزید. گفتم : ای كودك ! روی فرا كن ، روی فرا من كرد. گفتم : پشت بر من گردان ، پشت بر من گرداند. گفتم : شمایل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دارد، به خدای كعبه . گفتم : باقری ؟ گفت : ای جابر! برسان پیغام جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم . گفتم : مولای من ، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا بشارت داد كه تو را دریابم . گفت : چون وی را دریابی ، سلام منش برسان . یابن رسول الله ! جدت رسول خدا تو را سلام می رساند. گفت : علی جدی رسول الله ما دامت السموات و الارض و علیك یا جابر! بما بلغت ، السلام. جابر گفت : من پیش وی آمد و شد می كردم و از وی مسئله می پرسیدم . روزی از من مسئله (ای) پرسید. گفتم : به خدای كه من در نهی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نروم كه گفته است : ایشان كه از شما عالمتر باشند، از ایشان بیاموزید و ایشان را میاموزید. امام محمد باقر علیه السلام گفت كه راست گفت جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، و لقد اءوتیت الحكم صبیا ، یعنی : مرا در كودكی علم و حكمت داده اند؛ كل ذلك بفضل الله علینا و بركاته.
داستان عارفان / کاظم مقدم
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85
چه صبری داری خدا😭👆
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وخداقوت به همه عزیزان گروه می خواستم درد دلم رو بهتون بگم این جریانی که براتون میگم نه قصه است نه داستان ونه افسانه عین واقعیت که برام اتفاق افتاده وشما اولین نفری هستی که براتون می گم ما توروستا زندگی می کنیم (البته تازه شهر شده )چندین سال پیش که هنوز دختر بودم وازدواج نکرده بودم توروستامون برق زیاد میرفت چندساعت هم طول می کشید که برق بیاد یه بار شب بود که ماتوی پذیرایی نشسته بودیم (یعنی حال)خانه به زبون خودمون که یهو برقها رفت ماهم همون جا دراز کشیدیم که برق ها بیاد ناگهان همین طور که دراز کشیده روبرو نگاه می کردم احساس کردم یه نوری تو چشم خورد تو تاریکی بعدش احساس کردم یکی اومد بالا سرم ولی خوب درها بسته بود وقتی بالا سرم رو نگاه کردم پاهای کلفتش رو دیدم ولی بی خیال شدم چون تنها نبودم خواهرامم بود بعد گذشت یه ربع ،بیست دقیقه فکر کردم رفته اما دوباره پاهای کلفتش رو بالا سرم دیدم این دفعه بی اختیار دستم را روسرم گذاشتم متوجه شدم ای خدا همه جای سرم خیس خیس همین طور موها مو لمس می کردم و شوکه بودم باور کنید در کمتر سی ثانیه همه موهام خشک شد وتموم شد از اون جایی که حتی یه دلیل علمی برای این اتفاق پیدا نکردم بی خیال شدم اما تو دلم فکرمو مشغول کرده راز اتفاق اون شب چی بوده ؟خداوند می دونه عین واقعیت رو گفتم خواهش می کنم اگر اگه کسی اطلاعاتی تو این زمینه داره کمکم کنه چون بعد سالها هنوز یه دلیل منطقی و علمی براش پیدا نکردم اما اوضاع الانم از کجا بگم چند روز حالم خیلی خیلی بده خیلی دلشوره و نگرانی واضطراب دارم صبح که از خواب بیدار میشم تاشب همین حالت رو دارم شادی وخنده اصلا ندارم گرفته وغمگین و بی حوصله ام دلم برای بچه هام می سوزه نمی دونم چکار کنم انگار یکی از درونم داره فشارم میده اشکم جاری میشه نه میتونم زندگی کنم نه می تونم بمیرم خواهش می کنم بگید چکار کنم ؟تورو خدا شما رابه الله قسمتون میدم بعد از دعاهاتون برای منم دعا کنید بچه کو چک دارم برام دعا کنید این چه مدل زجر روحی نمی دونم فقط برام دعا کنید وبگید چکار کنم چه بلایی سرم اومده ؟یامهدی مظلوم برای فرج هرچه سریع تر مشکل گشای عالم ۵بار اللهم عجل لولیک الفرج ۵بار هم صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد (وعجل فرجهم)انشاءالله همه بندگان خدا درسراسر دنیا خوشبخت بخت و عاقبت بخیر بشن منم پشت سر اونها الهی آمین اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم درپناه خدا🌍
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید. یه سوال داشتم خواهرزادم ۷ ماهشه الرژی به پروتئین گاوی داره جو دوس
پاسخ اعضا🌱❤️
سلام خانمی که گفتن خیر تو کرج سراغ دارید به این آدرس مراجعه کنید کرج کارخانه قند کوچه هفت دستگاه کوچه اعتصامی خیریه حضرت خدیجه حتما کمکتون میکنن
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
سلام خجالت داره واقعا تو ناقصش کردی الان هم میخوای ترکش کنی از خدا بترس ویلچری باشه چ اشکال داره کور که نیست از خدا بترس و پشت زنت رو بگیر وان شالله هم درمان بشه چرا دلش رو میشکنی پرستار بگیر برا بچه ات از کجا معلوم تو زن زندگی پیدا کردی و جای این خانم رو برات گرفت ماوخانمها یه چیز میگیم تو چرا باور میکنی بهش بچسب و زندگیت و گناه این دختر رو ک با دستهای خودت فلجش کردی نگیر گناه داره واهش دامنگیر تو وخانواده ات میشه
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
سلام عزیزم برا دهان همسرت فقط رب اناروگیاه شاطرهرا دمکن عالیه وبا جوش شیرین خوب میشه
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
سلام به همه دوستان عزیز خانمی که خانه دارهستند میخوان محصولاتشون روبفروشن عزیزم شما میتونید تو ایتا کانال بزنید واونارو بفروشید واز کانال درآمد ایتا از زینب جوکار کمک بگیرید تو ایتا جستجو کن میاد
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
با سلام
اون خانمی که میره خونه پدرش کارهاش رو انجام میده . به پدرتون بگید پام پیچ خورده دکتر گفته یک مدت استراحت مطلق داشته باش .بعد هم دو روز کارگر بگیر قشنگ همه ی خونت رو تمیز کن یک تغییراتی هم بده .برای این میگم کارگر بگیر چون میگی خیلی خونه ات کثیفه، فکر کنم تنهایی سخت باشه ،تغییر دکور بده ،ملحفه هات رو تا اندازه ای که میشه نو کن چند تا گلدون تازه بخر و....چیزهای تقریبا کم هزینه ای میشه ،بعد از یک مدت هم به پدرت بگو اگه این زنت بلد نیست کار کنه ،طلاقش بده یک زن بگیر که احساسِ مسئولیت سرش بشه ،
خبر بده چی کار کردی
یاعلی
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
سلام روی سخنم با دختری از دیار کریمان است
دخترِ خوب شما همیشه دیگران رو به خوبی راهنمایی میکردی
و به دیگران میگی توکلِ تون به خدا باشه و کفر نگید و،،،،
حالا تو دوسه تا پیام که فرستادی ،خودت داری ناشکری میکنی و هم کفر میگی
عزیزم هیچی رو زورکی از خدا نخواه ،وقتی با همون بچه به بن بست رسیدی ،روزی صد بار خودت رو لعنت میکنی ،بسپار به خدا بچه خوبه ولی خدا صلاح تو رو بهتر از خودت میدونه ،همه چیز در زندگی بچه نیست ،خودت رو افسرده کردی
یا علی
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
در جواب اون آقایی که خانمش وسواس داره
میخواستم سوال کنم که مادرتون مدرک روانپزشکی شون رو از کدوم دانشگاه گرفتن ؟
واقعا خجالت آوره
عوضِ معالجه ی اصولی و همدردی با همسرت ،بدترین بلا رو سرش آوردی ،
با یکی که پا و نجسی نداره هم این کار رو (پوشک مدفوع روی فرش مالیدن ) بکنید حالش بد میشه
اون آقایی که همراه خانمش بوده تصادف کردن خانمش آسیبِ نخاعی شدن
سوالتون بیشتر به نظر میاد تخیلی باشه
در غیر این صورت هر توهینی که بهت بشه کمه ،،،
مادر و خواهرت هم همینطور
اگه خواهر خودت بود هم مادرت همین رو میگفت ؟
در ضمن با تو بوده تصادف کرده ،
خجالت نکشیدی این سوال رو پرسیدی ؟
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
کسانی که حق قصاص را به ارث می برند🌸🍃
پرسش :آیا طبقه دوّم و سوّم ارث، حقّ قصاص دارند؟
پاسخ :تمام کسانى که از مال ارث مى برند حقّ قصاص دارند مگر زوج و زوجه که حقّ قصاص ندارند ولى در دیه سهیمند.
تقسیم ارث اگر وارث فقط یک نفر از یک گروه باشد 🌸🍃
پرسش :اگر وارث فقط یک نفر باشد ارث چگونه تقسیم می شود؟
پاسخ :اگر میت همسر داشته باشد ابتدا باید سهم الارث همسر را بپردازند و بقیه را به آن شخص بدهند و اگر همسر ندارد و ورثه او فقط یک نفر از یک گروه باشد در این صورت تمام مال به او می رسد؛ لازم به ذکر است تا وقتی یک نفر از یک گروه وجود داشته باشدگروه بعدی ارث نمی رسد.
ضمان جریره در عصر حاضر 🌸🍃
پرسش :با توجّه به نظر برخى از حقوقدانان در مورد شخصى بودن جرایم و جنایتها، و با عنایت به وضع کنونى جوامع، یعنى عدم تمایل اقارب نسبى به پرداخت دیه خطاى محض، بحث عاقله و ضمان جریره سالبه به انتفاء موضوع است. آیا صورتهاى دیگرى از ضمان جریره، با توجّه به نیازهاى کنونى جامعه قابل تصوّر است؟
پاسخ :بیمه حوادث بى شباهت به نوعى ضمان جریره نیست بنابراین نمى توان گفت که در دنیاى امروز ضمان جریره وجود ندارد ولى بیمه گر ارث نمى برد. چون در مقابل ضمان جریره، عوضى مى گیرد.
وصیت به نحوه تقسیم ارث قبل از فوت🌸🍃
پرسش :آیا وصیّت به تقسیم ارث قبل از فوت جایز است؟ مثل این که زید وصیّت کند که پس از فوتش،فلان باغش مال فلان پسرش، و فلان خانه اش مال فلان دخترش باشد. آیا چنین وصیّتى نافذ است؟
پاسخ :چنین وصیتی باطل است.
سهم الارث شخصی که مرگ مغزی شده🌸🍃
پرسش :آیا به کسی که مرگ مغزی شده ولی هنوز به کمک دستگاه به زندگی اش ادامه می دهد ارث تعلق می گیرد؟ در این هنگام با او چه معامله ای می شود؟
پاسخ :احتیاط آن است که سایر ورثه سهم او را جدا کنند و با وارثینش بعد از پایان حیاتش مصالحه کنند.
وظیفه ورثه نسبت به املاک و اموال مشکوک میت 🌸🍃
پرسش :املاک و زمین هایى از پدرانمان به ما ارث رسیده است ولى چگونگى تملّک آنها براى ما روشن نیست، آیا مى توانیم این زمین ها را مانند بقیّه اموال طبق قانون ارث تقسیم کنیم؟
پاسخ :اگر زمین را پدران شما احیا کرده اند و قبلا موات بوده، طبق قانون ارث به ورثه آنها مى رسد و همچنین اگر خریدارى کرده باشند، و اگر هیچ سندى نسبت به سابقه این زمین در دست نیست وشاهد و گواهى نیز وجود ندارد، ملک از آن کسى است که در دست اوست یعنى ملک اجداد شما بوده و باید به قانون ارث عمل کنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 💜🍃 تازه اون موقع بود که فهمیدم سروش سرباز معلمه توی یکی از روستاهای اطراف که راه ز
#داستان_زندگی 🌸🍃
عاطفه
حالا بیا بریم داخل یه چایی بخوریم توی این سرما ایستادیم
گفت
نه دیگه باید برگردم باز صبح میبینمت
مریمو بدرقه کردم و گفتم
مراقب باش آهسته برو خداحافظ
وقتی رفتم داخل که عزیز گفت
خوش میان خونه خودشونه
آقای مرندی هم در جواب گفت
عزیز خانوم ما مزاحم شما شدیم خاطرم نبود به آقای شاکری بگم تشریف بیارن منزل خودمون
عزیز گفت
این چه حرفیه فقط خدا کنه مادر این طفل معصوم پیداشه خیال همهمون راحت شه اون زن توی این شهر کسی رو نداره
آقای مرندی گفت
آقای شاکری که اومد با هم میریم پاسگاه انشالا که یه نشونهای سرنخی پیدا کنیم
سروش بلند شد و گفت
حاجی فعلا من میرم خونه
رقیه خانوم فوری گفت
کجا مادر تنهایی چرا میخوای بری خونه؟
سروش گفت
خستهام مادر میرم یهخورده استراحت کنم
آقای مرندی گفت
پسرم منو آقای شاکری که بریم پاسگاه خانمها تنهان بهتره تو هم اینجا باشی شاید خبری چیزی بشه
عزیز اشاره کرد و گفت
اتاق عاطفه اونجاست سروش جان برو اونجا استراحت کن
متعجب به عزیز نگاه کردم که سروش گفت
نه عزیز خانوم راحتم مشکلی نیست
عزیز اما گفت
برو مادر خجالت نکش اون اتاق کارگاه شلوغپلوغ بههمین خاطر میگم بری توی اتاق عاطفه
سروش سرشو انداخت پایین که رقیه خانوم گفت
برو یه استراحتی بکن
رقیه خانوم به من نگاه کرد و گفت
البته با اجازه عاطفه جان
ناچار لبخندی زورکی زدمو گفتم
نه خواهش میکنم بفرمایید فقط برم کتابامو جمع کنم
فوری رفتم سمت اتاقو تندتند یه نظمی به اتاق دادم
وقتی در اتاقو باز کردم و گفتم
بفرمایید سروش نزدیک شد و گفت
ببخشید واقعاً خسته راهم
رفتم کنار و سرد گفتم
خواهش میکنم
فکر نمیکردم فریبا و شاهرخ همراه آقای شاکری اون وقت شب بیان خونمون ولی با شنیدن صدای احوالپرسیش با عزیز درعین ناباوری دیدم اومده
خیلی خوشحال رفتم سمتش و گفتم
فریبا خوش اومدی
از آخرین باری که اومده بود خونمون چند وقتی میگذشت
البته اون موقع هنوز فریبا مجرد بود
از آغوش هم جدا شدیم که فریبا گفت
با شاهرخ بیرون بودیم همینکه اومدم خونه دیدم بابا داره میاد خونه شما ازش خواستم ما هم همراهش بیایم
گفتم
کار خیلی خوبی کردین
به شاهرخ نگاه کردمو گفتم
خوش اومدین آقا شاهرخ بفرمایید داخل
شاهرخ با لهجهای بین فارسی و انگلیسی گفت
ممنونم
با رفتن آقای مرندی و آقای شاکری فریبا و شاهرخ اومدن داخل اما عزیز اجازه نشستن بهم نداد و اشاره کرد همراهش برم آشپزخونه
صدای تبریک و آرزوی خوشبختی رقیه خانوم رو به فریبا میشنیدم که عزیز آهسته گفت
قوری رو بشور چای تازهدم کن
عزیز و آهسته برگشت سمتم و گفت
فریبا تازهعروس اومده خونمون باید یه هدیه بهش بدم من میخواستم دعوتشون کنم ولی حالا که خودشون اومدن قالی دستبافی که خودت بافتی رو میذاریم جلوش
متعجب گفتم
عزیز شما چرا اینقدر امشب کارای عجیب میکنین؟
عزیز میوهها رو توی سبد حصیری چید و گفت
چون امشب همه رو باید دستبهدست هم بدیم تا مادر این بچه پیدا شه هر کی هر کاری از دستش بر بیاد باید انجام بده
عزیز نگام کرد و گفت
معطل چی هستی عاطفه چایی رو دم کن
عزیز خاست از آشپزخونه بره بیرون ولی برگشت و بهم گفت
نبینم رفتی کنار فریبا نشستی به حرف و خنده اون دیگه الان شوهر داره شاید خوشش نیاید زنش بگه بخنده
با لبای آویزون گفتم
عزیز
عزیز رفت اما گفت
چای رو دم کن
چای و میوه رو که بردم کنار عزیز یعنی مقابل فریبا نشستم که شاهرخ با همون لهجه گفت
نظرم کار شما درست نبوده نباید به کسی که هیچ شناختی نسبت بهش ندارین جا و مکان میدادین
اون روز جمعه که خونه فریبا بودیم اصلا لهجه نداشت و عین بلبل فارسی صحبت میکرد حالا چی شده بود که اینجوری حرف میزد؟
عزیز گفت
نه پسرم مطمئن باش هیچ مادری نمیتونه از جگر گوشهاش به این آسونی بگذره
رقیه خانمم گفت
درسته ما شناختی نسبت بهشون نداریم ولی توی این مدت که با همزندگی کردیم خوب متوجه مشکلات و صحت حرفاشون شدیم
فریبا به روحالله که به خوابی عمیق فرورفته بود نگاه کرد و گفت
آخی چقدرم بچشون ناز
فریبا به شاهرخ نگاه کرد و گفت
مگه نه؟
شاهرخ نگاهی به روحالله انداخت و گفت
منکه هنوزم فکر میکنم یه مسئلهی پنهانی این وسط هست
رقیه خانوم گفت
انشاءالله که اینطور نباشه
فریبا رو به من با چشم و ابرو حرصی اشاره کرد به رقیه خانوم که عزیز گفت
بفرمایید چاییتون سرد میشه
فریبا بلند شد و گفت
عاطفه یهلحظه میای تو اتاق کارت دارم
تا من بلند شم و بهش بگم توی اتاقم نره فریبا رفت سمت اتاق در رو باز کرد
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله به یكی از خانه های خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند تعداد اصحاب بسیار بود و اتاق پر شده بود. جریربن عبداللّه در این هنگام وارد شد اما جایی برای نشستن نیافت و در نزدیكی در نشست. پیامبر صلی اللّه علیه و آله عبای خود را برداشت و به او داد و فرمود: این عبا را زیر انداز خود قرار دهد. جریر عبا را گرفت و بر صورت خود گذارد و آن را می بوسید و گریه می كرد، آنگاه آن را جمع كرد و به پیامبر صلی اللّه علیه و آله رو كرد و گفت : من هرگز بر روی جامه شما نمی نشینم . خداوند تو را گرامی بدارد همان گونه كه مرا گرامی داشتی . پیامبر صلی اللّه علیه و آله نگاهی به سمت چپ و راست خود كرد و سپس فرمود: هر گاه شخص محترمی نزد شما آمد او را گرامی بدارید و همچنین هر كسی كه از گذشته بر شما حقی دارد او را نیز گرامی بدارید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
وقتی كه اخبار نبوت پیامبر اسلام (ص) به حبشه رسید، نجاشی پادشاه عادل و حقجوی حبشه به وزرای خود گفت : من می خواهم این شخصی را كه در مكّه ادعای پیامبری می كند، امتحان كنم ، به این ترتیب كه هدایائی را نزد او می فرستم ، و در میان هدایا نگین یاقوت و نگین عقیق می گذارم ، اگر او دنیا طلب باشد و ادعای پیامبری را برای رسیدن به پادشاهی ، نموده باشد، از آن نگین ها، یاقوت را برای خود بر می دارد، و اگر پیغمبر به حق باشد، عقیق را بر می دارد. به دنبال این تصمیم ، هدایای گرانقیمتی تهیه كرد و در میان آنها نگین یاقوت و عقیق گذاشت و برای پیامبر(ص) فرستاد. هنگامی كه این هدایا به پیامبر(ص) رسید، آنها را پذیرفت و بین اصحاب خود تقسیم نمود، و برای خود چیزی برنداشت جز نگین عقیق را كه سرخ بود، سپس آن را به علی (ع) و فرمود: ای علی ! یك سطر (جمله) روی این نگین بنویس و آن جمله لااله الاالله باشد. امام علی (ع) آن نگین را گرفت و نزد حكاك (نگین ساز) برد و فرمود: روی این نگین دو جمله بنویس ، یك جمله را كه رسول خدا(ص) دوست دارد و آن لااله الاالله است و یك جمله را كه من دوست دارم و آن : محمد رسول الله است . نگین ساز به همین سفارش عمل كرد، امام علی (ع) نزد او آمد و نگین راگرفت و به حضور پیامبر (ص) آورد، پیامبر (ص) دید روی آن به جای یك جمله سه جمله نوشته شده است ،به علی (ع) فرمود: من گفته بودم یك جمله (لااله الاالله) نوشته ، نه سه جمله . علی (ع) عرض كرد: سوگند به حق تو، من به نگین ساز گفتم : یك جمله را كه تو دوست داری (لااله الا الله) بنویسد و یك جمله را كه من دوست دارم (محمد رسول الله) بنویسد، ولی از جمله سوم هیجگونه خبری ندارم . هماندم جبرئیل بر رسول خدا (ص) نازل شد و عرض كرد: پروردگار بزرگ می فرماید: تو آنچه را دوست داشتی (یعنی لااله الا الله) نوشتی ،و علی (ع) آنچه را دوست داشت (یعنی محمد رسول الله) را نوشت ،و من نیز در آن نگین جمله ای را كه دوست دارم یعنی علی ولی الله را نوشم .
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
شخصی نزد رسول اللّه خدا صلی اللّه علیه و آله آمد و عرض كرد: یارسول اللّه ! بستگانم بامن قطع رابطه كرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند آیا من هم با آنها قطع رابطه كنم ؟ پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: با این وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر می دارد. آن مرد گفت : پس چه كنم ؟ حضزت فرمود: ایجاد رابطه كن باكسی كه با تواضع رابطه كرده است و بخشش به كسی كه تو را محروم ساخته است و عفو كن كسی را كه به تو ظالم كرده است . در این صورت از سوی خداوند پشتیبانی در برابر آنها خواهی داشت.
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)/ محمد رضا اکبري
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽