eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
170.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
برای درمان خانگی واریس می‌توانید از عصاره برگ مو استفاده کنید. 🔹️یک فنجان عصاره برگ مو را در چهار فنجان آب به مدت 15 دقیقه بجوشانید؛ سپس در پنج تا ده دقیقه اول پا را در تشت حاوی آب داغ و عصاره برگ مو بگذارید. 🔹️10 ثانیه بعدی پا را در آب سرد قرار دهید. 3 یا 4 بار این کار را تکرار کنید. 🔹️همیشه پا را ابتدا در آب داغ و سپس در آب سرد بگذارید. 🔹️سپس پاها را به سمت بالا ماساژ دهید با بالا نگه داشتن پا کار را تمام کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 پرسش سلام عذاب وجدان شدیدی دارم. دوران کارشناسی یه پسری از هم کلاسیام خیلی منو دوس داشت و هرجا میرفتم دنبالم میومد و بچه های دانشکده هم می دونستن این آقا پسر از ترم 1 تا ترم 7 بی وقفه دنبالم بود اما من هیچ محلی بهش نمیذاشتم. چون فک میکردم قصدش دوستیه منم تقریبا مذهبی و بسته بودم و این روابطو نمیپذیرفتم. علت این مسئله اینه که یه بار شنیدم داشتن با هم پچ پچ میکردن و میگفتن دختره چرا محل نمیده شاید باکسی دوسته و پسره گفت خوب چه اشکالی داره با کسی  دوست باشه با منم باشه!!! اما ترم 7 مسئله خیلی عوض شد نمیدونم چی شد این آقا به فکر ازدواج افتاده بود. مدام  خانوم دوستشو که هم کلاسیمون بود یواشکی میفرستاد زیر زبونم بره از ازدواج و ... میپرسید و نمیدونم چرا فک میکرد اگه بیاد بام حرف بزنه دعواش میکنم چون خانومه بهم گفت اگه کسی بخواد بیاد بات حرف بزنه باش دعوا میکنی!!! تا اینکه یه روز بعد پایان کلاس که البته هنوز بچه ها و استاد سر کلاس بودن اومد سمتم و من توجهی نکردم . نمیدونم چطور نگام میکرد که همه بچه ها متوجه شدن و دلشون براش سوخت و من فقط سرم پایین بود و نگاش نمیکردم اما همه بچه ها و استاد داشتن مارو نگا میکردن . بعد دوستاش اومدن دورشو گرفتن و گفتن بیا بریم نمیخواد بات صحبت کنه. پسره میگفت نه میخوام باش حرف بزنم . چرا نمیخواد بام حرف بزنه؟ صداش و برخوردش جوری بود که احساس کردم دلشو شکوندم . بعد استاد بام صحبت کرد که ایشون قصدشون ازدواجه اگه میخوایی من باش صحبت میکنم . منم از خجالت گفتم نه نمیخوام . اما ته دلم بغض کردم  استاد گفت مطمئن باش در آینده پشیمون میشی و همیشه به این فک میکنی که چی میخواسته بگه.  الآن حدود 4 سال از این اتفاق میگذره اما عذاب وجدان ولم نمیکنه همش فک میکنم آهش دنبالمه بغض دارم و جالبه که الآن متوجه عمق عشقش میشم بعضی رفتاراشو دلیل بر سبک سری و نادونیش میذاشتم اما حالا که بهش فک میکنم میبینم قلبا دوسم داشته و من متوجه نبودم . راستش ته دلم الآن عاشقشم نمیدونم درسته یا دلیلش عذاب وجدانه ولی خیلی دارم عذاب میکشم احساس میکنم غرورشو له کردم اما کاملا ناخواسته . خواهش میکنم راهنماییم کنین چیکار کنم بهتره دوسش دارم اما امیدی به برگشتش ندارم . شما آقایون بگید ایشون چه حسی داشتن آیا غرورش رو شکوندم و چیکار کنم که منو ببخشه و یا شاید برگرده . خیلی ممنونم برای پاسخگویی تون سلام ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سؤالی دارم. نمی دونم که تا حالا همچنین سؤالی پست شده یا نه!! دو برادر دو قلو دارم که ۳۰ سالشونه. و هنوز مجرد هستن. کل خانواده دوست دارن این دو تا رو هر چه زودتر براشون زن بگیرن. برادر بزرگترم وقتی ۲۶ سالش بود تنها برای اولین بار با خانواده م  به خواستگاری رفت که خانواده‌ی اون دختر خانم به برادرم جواب نه دادن. و تنها دلیلی که برای نه گفتن شون آوردن این بود که سه تا خواهر بزرگ‌تر عروس خانم مجرد بودن٬ اول باید اون ها ازدواج می کردن تا نوبت به آخریه برسه!  واقعاً راست هم می‌گفتن. حالا از اون زمان ۴ سال می گذره و اون خانواده دخترهای بزرگ‌تر شون رو هم شوهر دادن حالا مونده این آخریه که پیغام فرستادن آقا پسرتون تشریف نمیارن برای خواستگاری مجدد!!!  قبول دارم الآن حسابی به غرورش برخورده و حاضر نیست پاشو یه بار دیگه تو اون خونه برای مراسم خواستگاری بذاره. ولی این همون دختری بود که عاشقانه دوستش داشت و هر کاری کرد تا بهش برسه ولی خوب نشد. حالا هم بهش می گیم برو همین دختر رو که دوستش داشتی بگیر به ما خواهرا که میگه زندگی من به خودم مربوطه و نمی خوام تو زندگیم دخالت کنید و وقتیکه پدر و مادرم میگن یا زمین و نگاه می کنه و هیچی نمیگه یا میگه من زن نمی خوام!  اون یکی برادرمم که قربونش برم انگار نه انگار که ۳۰ سالشه. بهش می گیم تو چرا زن نمی گیری میگه مگه من چند سالمه؟ الآن تو این سن زن گرفتن خیلی زوده!! من واقعاً موندم برادرهام چرا زن نمی گیرن؟ به نظرتون چه علتی می تونه داشته باشه؟... یعنی ممکنه برادرهام اهل دوست دختر رو و روابط نامشروع شده باشن (اگه این طور باشه و مزه ی این جور روابط رفته باشه لای دندون شون دیگه قید ازدواج رو می زنند)... چرا آقا پسرهایی که از لحاظ مالی کامل هستن به فکر ازدواج نیستن (چون برادرهام از لحاظ اقتصادی هر دوشون کامل هستن و مستقل از پدرم)... یعنی ممکنه بی مسئولیت باشن یا از ازدواج بترسند؟... یا اینکه دنبال پرنسس رؤیا هاشون هستن؟ (که البته همه مون می دونیم که تو این دنیا هیچ کسی پرنسس و پرنس نیست)....یا ممکنه سخت پسند شده باشند؟  مرسی 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهید محمد ناظری 💜
زندگینامه شهید محمد ناظری سردار شهید محمد ناظری متولد سال ۱۳۳۴ در محله امامزاده حسن تهران بود. عمده هم سن و سالان سردار ناظری از آن محله بعدها در نیروهای ویژه ارتش (نوهد) به خدمت در آمدند. حاج محمد هم در سالهای منتهی به انقلاب به طور غیر رسمی و توسط برخی افسران ارتش که از رژیم پهلوی جدا شده و به مردم پیوسته بودند نخستین دوره‌های تکاوری خود را دید. مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه بعد از انقلاب اسلامی نیز حاج محمد در پادگان لاهوتی تهران و تحت نظر امیرعلی سادات طوسی دوره ویژه تکاوری کلاه سبزهای ارتش را گذراند و به جهت نبوغ و آمادگی بالا بعد از مدت کوتاهی بعنوان مدرس و مربی در این دوره ها حضور یافت. از دیگر مربیانی که سردار ناظری تحت نظرشان دوره تکاوری دید استاد کرمعلی شجاعی بود که استاد بین المللی به حساب آمده و به پاسداران صلح سازمان ملل نیز آموزش می داد. مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه اولین حضور جدی سردار ناظری در مناطق ناآرام به نخستین سالهای انقلاب و ایجاد ناآرامی توسط گروهک های ضد انقلاب بر می گردد. حاج محمد نیز در آن سالها در بسیاری از شهرهای ناآرام در دوران اوج اغتشاش حضور می یافت که از این، می توان به حضور و مبارزه علیه ضدانقلاب در غائله های گنبد، آمل وکردستان اشاره کرد. با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۵۹ نیز حاج محمد بلافاصله به جبهه های حق علیه باطل شتافت و نخستین ماموریت او نیز شناسایی نیروهای دشمن در منطقه شوش دانیال بود که از قضا این عملیات شناسایی از یکی از قدرتمندترین و مجهزترین گردانهای رژیم بعث صورت پذیرفت. هر چه جنگ پیش می رفت ارزش نیروهای ویژه و جنگ های نامنظم بیشتر به چشم می آمد و حاج محمد نیز بعنوان یکی از نیروهای زبده این مدل جنگ در بسیاری از عملیات های چریکی و نامنظم جضور جدی داشت. یکی از عملیاتی که تاثیر محسوسی در بالارفتن روحیه رزمندگان اسلام و تحقیر رژیم بعث داشت ماجرای پالایشگاه کرکوک و حانقین بود. چاه های نفت این دو شهر که از اهمیت خاصی برای رژیم بعث برخوردار بوده و حفاظت از این دو شهر بشدت مورد تاکید صدام ملعون بود، در همان دوران به خود دسته ای می بیند که لباس های محلی و الاغ خود را به آنجا می رسانند. این دسته، گروه حاج محمد ناظری بودند که با لباس مبدل خود را به منظقه کرک و خانقین رسانده و با انهدام پالایشگاه نفت آن دیار توانستند ضربه جدی به رژیم بعث وارد آورند. سردار ناظری در سال ۶۴ به عضویت نیروهای ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که تحت نظر نیروی زمینی بود در می آید و در آن زمان با حاج قاسم سلیمانی نیز روابط نزدیکی را داشته است. برادر حاج محمد، یعنی تیمور ناظری نیز در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده بود و مادر او نیز یکی از شهدای مظلوم فاجعه حج خونین سال ۶۶ بود. بعد از پایان دفاع مقدس نیر سردار حاج محمد ناظری همچنان به مربی بودن خود ادامه می دهد و مسئول دوره های متعدد جنگ های نامنظم و چریکی بوده و نفرات زبده بسیاری را بعنوان چریک و تکاور به بدنه نیروهای نظامی کشور معرفی کرده است. بعد از حمله امریکا به افغانستان و عراق و پس از آن که حضور نیروهای نظامی غربی نظیر ناتو، ارتش های کشورهای اروپایی و به خصوص ارتش امریکا در منطقه غرب آسیا حضور پررنگی پیدا کرده بودن، لازم بود تا نیروهای نظامی ایران حراست دقیق تری و گسترده تری از مرزهای خاکی و آبی کشور انجام دهند. از این جهت بود که اواخر سال ۸۶ از طرف ستاد فرماندهی کل قوا نیروی دریایی سپاه مامور شد تا یگان ویژه ای به منظور حضور فعالانه در برابر نیروهای بیگانه در خلیج فارس و آمادگی لازم برای عملیات در مواقع ضروری تشکیل دهد. و این چنین بود که یگان های ویژه جنگ های نامنظم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خلیج فارس تشکیل شده و توانست تا حد بسیاری به موازنه قدرت حاضر در خلیج فارس منجر شود. فرماندهی این یگان های بر عهده سردار حاج محمد ناظری بود و او در جزیره فارور اقدام به تربیت نیرو و برگزاری دوره های تکاوری لازم برای مقابله با دشمن می پرداخت. مقابله جدی با دزدان دریایی سومالی، برقراری امنیت در منطقه استراتژیک خلیج فارس و حضور عزتمندانه در برابر نیروهای بیگانه در مواقع لازم، اتفاقاتی بود که با حضور نیروهای تحت اشراف سردار ناظری مانند یگان های تکاوری سید الشهدا علیه السلام در خلیج فارس افتاد. اتفاقی که به نظر بسیاری از کارشناسان توانست ایران را قدرتمندترین کشور حاضر در خلیج فارس نماید. در شاهکار نظامی اخیر، سردار حاج محمد ناظری یکی از فرماندهانی بود که به پیشبرد این عملیات حساس می پرداخت و نقش کلیدی در انجام موفقیت آمیز آن داشت.
مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه در سالهای اخیر و بعد ایجاد ناامنی در کشور سوریه و پس از آن که نیروهای نظامی ایران نیز در این کشور حضور مستشاری بهم رساندند، بخشی از نیروهای تربیت شده توسط سردار ناظری به جهت آمادگی های بالا و تخصص در جنگ های نامنظم به سوریه اعزام شدند تا بتوانند از حریم عمه سادات دفاع نمایند و مفتخر به حضور به عنوان «مدافعان حرم» گردند. از شاگردان سردار ناظری که در دفاع از حرم حضرت زینبت سلام الله علیها به افتخاز شهادت نائل امد می توان به شهید امیر سیاوشی اشاره کرد که در ریف جنوبی حلب و در دی ماه سال گذشته به شهادت رسید. سردار محمد ناظری در سالهای گذشته و به واسطه حضور در مستند مسابقه فرمانده شبکه افق، مورد توجه مردم قرار گرفته بود و در سه فصل تولید شده از این مستند مسابقه بعنوان فرمانده ارشد حضور داشت. سردار محمد ناظری شب گذشته و بعد از انجام آموزش های روزمره و پس از سخنرانی در بندر لنگه در جزیره فارور خلیج فارس دچار ایست قلبی ناگهانی می شود و تلاش پزشکان برای احیای این رزمنده دلاور تا نیمه شب ادامه می یابد که متاسفانه به نتیجه نرسیده و نیمه شب گذشته سردار محمد ناظری بعد از عمری خدمت خالصانه و دلاورانه به سرزمین مقدس ایران همزمان با میلاد حضرت سیدالشهدا و قمر بنی هاشم علیهما السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد. سردار حاج محمد ناظری فرمانده یگان نیروهای ویژه نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شب گذشته بدلیل عارضه شیمیایی درگذشت و به درجه شهادت نائل شد. روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد: سردار دریاداردوم پاسدار محمد ناظری فرمانده یگان تکاوری اباعبدالله(ع) ندسا در حین انجام مأموریت در منطقه نازعات به یاران شهیدش پیوست. دریاداردوم پاسدار ناظری از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس و فرماندهان قدیمی و زبده نیروی دریایی سپاه بود که در یگان هوابرد و ناوگردهای اعزامی ندسا برای تأمین تردد کشتی‌ها و شناورها در خلیج عدن طی سال‌های اخیر، نیز خدمات ارزنده‌ای ایفا کرد. وی همچنین در تربیت و آموزش نیروهای تکاور نیروی دریایی سپاه نقش قابل توجهی داشت. بنابر این گزارش، وی از فرماندهان قدیمی و کارکشته نیروهای ویژه سپاه پاسداران بود که در هشت سال دفاع مقدس در جبهه های نبرد حضور مستمر داشته و منشا خدمات و فداکاری های بیشماری بوده است. همچنین مستند مسابقه فرمانده که از شبکه های مختلف صدا و سیما در حال پخش می باشد به فرماندهی و مدیریت ایشان ساخته شده است. سرلشکر محمدعلی جعفری در پیامی شهادت سردار سرافراز محمد ناظری ، فرمانده یگان تکاوری نیروی دریایی سپاه را تبریک و تسلیت گفت. به گزارش روابط عمومی سپاه، درپی شهادت جانباز سرافراز سردار دریادار پاسدار محمد ناظری، فرمانده یگان تکاوری نیروی دریایی سپاه، سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند. متن پیام سرلشکر جعفری بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم درود خداوند بر مجاهد فی سبیل الله، ((سردار والامقام شهید محمد ناظری))که سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت و تلاش بی وقفه در میدان پاسداری از آرمان‌های متعالی اسلام عزیز تحت رهبری امام و مقتدای خویش حضرت امام خامنه ای ( مدظله العالی) در ایام نورانی شعبان المعظم و مقارن با روز پاسدار و با عشق و ارادت به حضرت ابا عبدالله الحسین و حضرت ابوالفضل العباس (علیهم السلام) در حین مأموریت در منطقه نازعات به یاران شهیدش پیوست. خوشا آن شهید ارجمند و بی ادعا را که سراسر عمر پربرکت خود را چه در دوران دفاع مقدس چه پس از آن با همراه داشتن سختی‌های ناشی از عارضه شیمیایی، بی دریغ و عارفانه در خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی، سپری نمود و با توشه ای مملو از مجاهدتهای صادقانه و خالصانه به دیدار حضرت حق شتافت. اینجانب شهادت آن پاسدار حریم ولایت را به محضر حضرت ولی عصر (عج) و نایب بر حقش مقام عظمای ولایت و رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی)، خانواده محترم و بازماندگان معزز وی تبریک و تسلیت عرض نموده و هم نشینی آن عزیز با قافله شهیدان و سید و سالارشان ابا عبدالله الحسین (ع) و علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) را از خداوند متعال مسئلت دارم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 ((جناب حاج آقاى ناجى )) در اصفهان فرمودند: يك روز صبح زود خادم آخوندبه حمام مى رود و مى بيند آخوند در حمام قديم توى خزينه است ، جلو مى رود و سلام مى كند. آخوند مى گويد: سلام و زهر مار فلان فلان شده . كى گفته تو اينجا بيايى و شروع به ناسزا گفتن ميكند. خادم تعجب مى كند و مبهوت مى ماند. صبح اول صبحى ما مگر چكار كرده بوديم كه باما اوقات تلخى كرد و ناسزا گفت . خلاصه دل چركين مى شود ولى چيزى نمى گويد. تا اينكه چند روز از اين ماجرا ميگذرد و مرحوم آخوند قليان مى كشيد، سر قليان را براى مرحوم آخوند چاق مى كند و ميآيد خدمت آخوند و مى گويد: آقا چند روز پيش ‍ صبح آمدم حمام ، آخر چه قصورى از ما سرزده بود كه على الطلوع اينهمه چيز به ما بار كرديد؟ مرحوم آخوند مى گويد: خوب شد گفتى . من مى خواستم از تو معذرت خواهى كنم . آقا چه معذرت خواهى اينهه به ما چيز باركردى ، بعد معذرت خواهى ميكنى ؟ آخوند مى گويد: من صبح داشتم مدرسه مى رفتم توى خيابان وكوچه يك سرى حيواناتى راديدم كه درب مغازه هارابازمى كنند و بعضى حيوانات طرف من مى آمدند، از بس ترسيده بودم دويدم توى حمام كه تو آمدى ، مى دانستم تو آدم خوبى هستى ، گفتم بگذار يك مقدار ناسزا بگويم كه حجاب شود، من مردم رابه شكل حيوانات گوناگون نبينم . و از حمام مى خواهم به مدرسه بروم ديگر نترسم . چون خيلى ترسيده بودم و خُب حجاب رفع شد، خلاصه ما را ببخش . 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 حضرت ((آية الله خزعلى )) دامة فرمودند: شخصى در بايگانى يك اداره كار مى كرده . رئيس اداره پرونده اى را از او مى خواهد، هر چه مى گردد پيدا نمى كند اين كار تا چهل روز ادامه پيدا مى كند ولى نتيجه اى نمى گيرد. رئيس اداره ناراحت مى شود مى گويد: اگر پرونده را تا فردا پيدا نكنى تو را از اداره بيرون و اخراجت مى كنم . اين شخص خيلى ناراحت مى شود، يكى از آقان به ايشان مى گويد: چيه چرا اينقدر ناراحتى ؟ مى گويد: جريان از اين قرار است ، ايشان مى گويد خُب با آقاى ((شيخ رجبعلى )) صحبت كن . گفت : ايشان را نمى شناسم ، اتفاقاً داشتند صحبت مى كردند ايشان داشتند از آنجا رد مى شدند. گفت : همين آقايى كه عبا روى دوشش است همين است . برو با او صحبت كن تا تو را راهنمائى كند. گفت : اين تا سلام كرد، شيخ فرمود: تو به خاطر پرونده آمده اى ؟ پرونده گم كرده اى ؟ گفت : من متحير شدم و گفتم : بله . چه طور؟ فرمودند: اين چوبى است كه خدا به تو دارد مى زند به خاطر اين كه تو با زن برادرت و بچه هاى برادرت قهر كرده اى صله رحم نكردى به خاطر اين كار خدا چوبت مى زند. تو چرا با خانواده برادرت و بچه هاى يتيم برادرت ارتباطت را قطع كردى ؟ گفت : آخه آقا زن فلان .... آقا فرمودند: همين كه دارم بهت مى گويم . اگر مى خواهى پرونده ات پيدا شود، بايد بروى صله رحم كنى ، قدرى ميوه بگير و برو بچه ها را بخندان و خوشحال كن تا فردا پيدا شود، در غير اين صورت همين است كه دارى . گفتم : چشم آقا مى روم . بعد همين كه خواستم حرفى بزنم ، فرمود: همين كه بهت گفتم ، برو معذرت خواهى و كمك كن . من رفتم ميوه گرفتم و آمدم در خانه و از زن اخوى معذرت خواهى كردم و با بچه ها هم خيلى گرم گرفتم و اين ها را قدرى خنداندم و صحبت كرديم و بعد آنها را به منزل دعوت كردم و خيلى خوشحال شدند و فرداى آن روز رفتم توى اداره و اولين پرونده كه دست گذاشتم ديدم همان پرونده است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
❤️🍃 پرسش سلام زن 26 ساله ای هستم که 2 ساله ازدواج کردم. من 4 سال قبل ازدواجم با مردی آشنا شدم که خیلی بهش علاقمند شدم. اون هم همین طور. ولی 10 سال با هم اختلاف سنی داشتیم. رابطه بین مون محترمانه و در عین حال پر از احساسات و محبت بود. البته فقط یکبار همدیگه رو دیدیم و بیشتر با پیام  و زنگ صحبت میکردیم و با هم آشنا شدیم . من خیلی دوستش داشتم. بنده ارشد خوندم و ایشون هم همین طور . هر دو از سطح خانوادگی خوبی هم برخوردار بودیم. خانواده ها اصلا در جریان نبودن. من ساکن تهران و ایشون اصالتا جنوبی هستن. گذشت و این عشق بین مون بنا به دلایل شخصی البته از طرف ایشون بهم خورد. و من با مرد دیگه ای ازدواج کردم که کاملا سنتی به هم معرفی شدیم. با یکسال تفاوت سنی . اوایل به همسرم علاقه داشتم ولی الان حس میکنم اونی نیست که من میخوام. خانواده شون خیلی سنتی هستن. و ما اجازه نداریم دو تا خیابون دورتر از اونا زندگی کنیم. بعد از دو سال اون مردی که دوستش داشتم ازم خبر میگیره. مدام بهم زنگ میزنه. همش میگه پشیمونه. ولی من باور نمیکنم. از طرفی زندگی با همسرم برام خیلی خیلی سخت میگذره. همسرم آدم خوبیه ولی بشدت احساساتش کمه و من بشدت احساساتی هستم. تو رابطه بین مون تا الان از عمق وجودش یکبار درست حسابی بهم نگفته دوستم داره. آدم پاک و مومنیه. منم تقریبا ولی اون بیشتر. احساس گناه میکنم. حس میکردم علاقه ام بهش بیشتر میشه ولی حس اون عشق لعنتی اول ام مانع میشه. شوهرم ظاهرش خیلی معمولیه. قدش کوتاه، لاغر و خیلی زن ذلیل. من دلم میخواد اون صاحب نظر باشه ولی نیست. همه چی رو دیر میگیره. دلم میخواد اون ابهت داشته باشه ولی نداره. من برام ظاهر مهم بود ولی بخاطر خدا بیخیال شدم چون جنبه های بهتری ازش میدیدم. من موندم با زندگی که از درون خودمو پاشوندم و به هیچکس درد دلم رو نمیتونم بگم. همه از بیرون تصور میکنن من زندگی فوق العاده ای دارم ولی ندارم. خیلی بغض دارم و همش بابت ازدواجم بخودم لعنت میفرستم. من آدم بسیار متعهدی بودم و هستم. دلم میخواست با کسی که عاشقش بودم ازدواج میکردم ولی نشد... پیش خودم فکر میکردم عشق اول رو فراموش کردم ولی نشد ... از طرفی بازگشت مجدد اون آقا رو نمیتونم باور کنم چون مقصر رفتنش خودش بود نه من. جواب زنگ و تلفنش رو نمیدم چون خیانت به شوهرمه. از طرفی زندگی برام بشدت یه طرفه شده. شوهرم خیلی بچه است حس میکنم. شایدم من حساسم. نمیدونم ... تو رو خدا راهنماییم کنید. ❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️ با سلام من 22 سالمه... با آقایی به صورت معمولی یعنی بدون هیچ رابطه عاطفی در ارتباطم و چند باری با بقیه دوستامون گروهی رفتیم بیرون.. ( البته محل اشنایی ما فضای مجازی بود ) تحصیلات سطح بالا و ظاهر معمولی دارن.. بعد از مدتی من متوجه شدم این اقا از من خیلی خوشش امده اولش با شوخی بحث ازدواج رو پیش میکشید .. تا جایی که بعد از چند ماه دیگه علنا بحث ازدواجو میکردن و حتی تایم مشخص کردن و با وجود مخالفت من ایشون باز منتظر بودن اون تایم مشخص که خیلیم دیر نیست برسه و اقدام کنن. حالا من از وقتی فهمیدم من خوششون امده هر چقدر بیشتر انعطاف نشون میدادن در مقابل گیر دادن من.. بیشتر عصبانی میشدم.. البته بگم در کنار این ها من خیلی پر انرژیم موقع صحبت با ایشون و همین انرژی و خوش برخورد بودنم باعث شده این اقا جذبم بشن... این اواخر اینقدر ایشون جدی دیگه بحث ازدواج رو پیش میکشیدن و علنا میگفتن با وجود مخالفت تو من کار خودمو میکنم.. منم از لج و لجبازی بی دلیل و ناز کردن خیلی شدید میگفتم نه اونم با ناراحتی و دلخوری . خلاصه این اواخر خیلی ناامیدش کردم..حالا پشیمون شدم....ایشون هم یه جورایی انگاری که نا امید شده باشن بخاطر حرفای من .یه مدت هست که از حرفا و رفتاراش میشه فهمید عقب کشیده از حرفش و یه جورایی بیخیال شده.. حتی از اینکه همدیگرو ببینیم دوباره.. البته هنوزم خیلی غیرتی و حساس هستش به ارتباطم با بقیه. به پوششم. و همیشه  تذکر جدی میده که مراقب کارام باشم... و نسبت به پسرا حتی استادم مثلا خیلی حسوده.. به شدت بدش میاد من غیر درس به حاشیه فکر کنم و ذهنم مشغول باشه . اینم بگم من کاملا از رفتارش هنوزم حس میکنم با بقیه فرق دارم واسش. حالا من واسم سوال..ایشون چرا یه جورایی نامید شد و عقب کشید از حرفش یکمی؟ من اشتباه فکر کردم که ایشون حرفاش جدیه؟ زیادی جدی گرفتم حرفاشو؟ ( اینم بگم قبل از مطرح کردن ازدواج ایشون مخالف ازدواجی بودن که منبعش مجازی بوده اما هر چقدر که میگذشت و به حدس من ایشون بیشتر از من خوشش میومد.. و با اخلاقم اشنا میشد.. نظرش هم تغییر میکرد به مرور..
دقیقا شبیه این جمله میشه گفت که مهم نیس چه معیاری برای ازدواج داری وقتی عاشق یکی بشی بعد از اون معیاراتو طبق اون میبینی و تغییر میدی..) حالا با همه این حرفها نظر شما چیه دوستان؟ ایشون جوگیر شده بود یا شوخی میکرده یا من نا امیدش کردم؟ دلم نمیخواد از دستش بدم. چیکار کنم بفهمم نیتشو؟ 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃 پرسش سلام زن 26 ساله ای هستم که 2 ساله ازدواج کردم. من 4 سال قبل ازدواجم با مر
پاسخ اعضا 🌙🌺 . سلام در پاسخ خانمی که گفتند پوستشون خشکه خشکی پوست رو باید اول از طریق مزاج شناسی درمان کنند بدنشون بلغم هست باید از عطاری شربت بلغم بگیرند در کنارش کرم مرطوب کننده هر نوع که باشه بزنند درست میشه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام.ببخشید خانمی که گفتن خاتم سلیمانی ناف و...جامیندازن اگه متوجه شدن کارشون خوبه لطفا توگروه ادرسشوبدن من هم برم پیشش من هم مشکل شمارو دارم😭 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🔰جهت دفع بيمارى يا خروج جن از بدن يا برداشتن سنگينى از شخص در گوش شخص اذان گفته و 7 بار سوره حمدو آيات آخر سوره حشر را بخوانيد. سلام به حبیبه خانم لطفا این دعا رو برای اون دختر خانوم ده ساله که میگی علائم جن زدگی داره بذارید مشکلش حل بشه حتما ممنون از زحماتتون 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خدمت همه دوستان عزیز خدمت اون خانمی که دیابت بارداری دارند اگر خیلی بالاست که حتما باید تحت نظر پزشک باشند اما اگه کمی بالاست باید رژیم بگیری بیشتر غذای کبابی بخوری کدو رو رنده کن با ماست بخور ماکارونی هم اگه خواستی بخوری در حجم کم و دم نکشیده باشه برای این که قند آن نیفته هم صبح ها خرما بخور اگه به پزشک مراجعه کنی حتما رژیم می دهند خیلی باید مواظب باشی من خودم با رژیمی که دکتر داد کنترل کردم و اصلا به دارو نرسید پیاده روی هم برو انشالله خودت و فرزندت در سلامت کامل باشید 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام در جواب دوست عزیزی که گفتن قند بارداری دارن منم قند بارداریم ۹۷ بود وقتی فهمیدم میوه،غذا و هر چی که دوست داشتم خوردم ولی شربت،بیسکویت،کیک و هر چیزی که با قند و شکر باشه دیگه استفاده نکردم و به توصیه یکی از دوستام شب قبل خواب و صبح ناشتا یک لیوان شیر شتر میخورم الان خدا را شکر قند ۷۵ هست امیدوارم برای دوست عزیزمون مفید باشه ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
تدابیر أيلول اولین ماه : 🍂 ، 30 روز است🍁 (23 شهریور تا 21 مهر) 🌼در این ماه هوا پاکیزه میشود. 🌾و غلبه افزایش می یابد، که اصلاح آن نوشیدن شربت است. 🐐خوردن شیرینی جات، و گوشت های معتدل مثل و بره مفید است. 🚫و از خوردن گوشت گاو، زیاده روی در سرخ کردنی( ) و حمام رفتن زیاد پرهیز شود. 🌸و از معتدل استفاده شود. 🚫🍉و همچنین از خوردن انواع (خربزه، گرمک، طالبی، هندوانه) و (خیارچنبر) پرهیز شود. 🌼🌻🌼ا🌻🌼🌻 أيلول؛ ثلاثون يوما، فيه يطيب الهواء و يقوى سلطان المرة السوداء، و يصلح من شرب المسهل، و ينفع فيه أكل الحلاوات، و أصناف اللحوم معتدلة كالجداء و الحولى من الضأن، و يجتنب فيه لحم البقر ، و الاكثار من الشواء ، و دخول الحمام، و يستعمل فيه الطيب المعتدل المزاج، و يجتنب فيه أكل البطيخ و القثاء🍃 📚رساله‌ذهبیه امام‌رضا (علیه‌السلام) ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 درمان اسهال : روزی 1 قاشق مرباخوری کوچک اسپند شسته و تمیز را روی زبان ریخته با آب قورت داده شود . درمان اسهال خونی : مقداری نبات را ذوب کرده . دو الی سه قاشق غذاخوری تخم بارهنگ را داخلش ریخته ؛ بعد از یک الی دو دقیقه با آب مخلوط کرده ، بگذارید تا جوش بیاید . پس از ده دقیقه جوش خوردن ملایم ؛ از آن استفاده نمایید . هر 6 ساعت یک استکان میل شود . 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔴درمان واریس ارزان ترین راه برای جلوگیری از ابتلا به واریس شستن پاها با آب سرد است. 🌀پس از اتمام کار روزانه پاهایتان را 5 دقیقه در تشت آب سرد قرار دهید و ماساژ دهید. بعدازحمام کردن پای خود را باآب سرد بشوئید . 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 رفع_جویدن_ناخن عرق بهارنارنج ،گلاب و عرق بیدمشک مخلوط کرده وهرروز یک الی دو استکان بخورید همچنین میتوان دمکرده گل گاوزبان و سنبل الطیب یک لیوان شبهابخورید 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔻پنج قدم برای کوچک‌کردن شکم: 🔹1-داشتن برنامه‌ غذایی با فیبر زیاد، کیفیت پروتئینی خوب و میزان چربی مناسب همچون کلم بروکلی، هویج، سیب، روغن زیتون فراوری ‌نشده، آووکادو، گردو و روغن نارگیل و حذف غلات فرآوری شده همچون نان سفید و پاستا 🔹2-غذایتان را خوب بجوید و پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏از آن که کاملا سیر شوید، از غذا خوردن دست بکشید. 🔹3-دویدن پیوسته را در برنامه ورزشی خود بگنجانید، حداقل هفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ای سه بار. 🔹4-با تمرین‌دادن تمام ماهیچه‌های شکمی خود را سفت کنید. 🔹5-استرس خود را کنترل کنید، آرام نفس بکشید و در لحظه زندگی کنید. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔮درمان خانگي موخوره: – روغن بادام و بنفشه و كتيرا براى درمان موخوره مفيد است. – نوك موها را چند سانتيمتر كوتاه كنيد. – از برس ها و شانه هايى از جنس مواد طبيعى ( چوب و …) استفاده كنيد. – از روغن هاى گياهى به موهايتان بماليد. – از شامپو هاى طبيعى كه اسيدى و قليايى نيستند استفاده كنيد. – هنگام شست و شوى موها از آب خيلى گرم استفاده نكنيد. – كمتر از سشوار استفاده كنيد. – گاهى موهايتان را ببافيد. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🌸زنجبیل و هل و مقداری نمک را کوبیده یک ق.غ از مخلوط ، در یک لیوان آب جوش ریخته تا دم بکشد سپس صاف کرده و روزی دو بار یک فنجان نیم ساعت بعد از غذا میل کنید 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ✅ 🔸لیمو 🔹عرق گل ✍🏻1 قاشق غذاخوری از هرکدام را با هم ترکیب کنید و یک تکه از پارچه کتان را به محلول به دست آمده آغشته کرده و روی گردن قرار دهید . پارچه آغشته به محلول باید شب تا صبح روی محل تیرگی گردن باقی بماند... 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ✍️ 🍃 نتیجه گرمی بدن وصفرای سوخته بدن است یعنی گردش خون دراین نواحی باغلظت توام شده است 🌸مالیدن حنا 🌸حجامت قوزک پا 🌸مالیدن روغن ختمی 🌸خوردن دمنوش بنفشه،ختمی،پنیرک 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔘 دیابت ✅این نسخه برای هر نوع دیابت می توان استفاده کرد ✍تخم شنبلیله 8 واحد +عدس الملک (تخم مارچوبه ) 1 واحد +نارنجک خشک شده 1 واحد +مریم گلی 2 واحد +لیمو عمونی 1 واحد +گزنه 2 واحد + ✍همه رو آسیاب کرده و مخلوط می کنیم ⚠️یک قاشق مربا خوری بعد هر وعده غذایی مصرف شود. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 3⃣ درمان مشکلات روده ( باد روده . درد روده. کولیت روده . زخم روده ) : استفاده از همان عرق نعناع و بارهنگ . فقط با این تفاوت که به جای عرق نعناع از یک لیوان گلاب استفاده گردد . 🌴 اگر مشکل روده همراه با مشکل معده بود مانند یبوست ؛ همانطوری که گفتم نصف لیوان گلاب و نصف لیوان عرق نعناع باشد با یک قاشق مرباخوری تخم بارهنگ . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 صبرا .. ذهنم جرقه زد محمدی...همون روزا ک دو روز بود نیومده بود واتساپ و من
❤️🍃 صبرا گفتم مجید یادته یک هفته قبل ازماهگرد نامزدیمون رفته بودیم پارک...گفت اره...بهش گفتم اون موقع ک دستمو گرفته بودی سرم رو شونت بود یادته داشتی راجع بانتخاب اسم حرف میزدیم با هم و تو گفتی اسم پسر بگو  گفت اره  بهش گفتم من دلم میخواست یه پسر داشتیم اسمشو میذاشتیم رستاک، رستاک چون با ر شروع میشه  (اسامی اینجا مستعار نوشتم..اسم نامزدم اولش ر داشت) اینو ک گفتم خودم داشتم هق میزدم...عاشقانه میپرستیدمش ووحالا واقعا گیر بودم بین حسای مختلف  جواب داد ک قلبم درد گرفت  کلی استیکر گریه گداشت  و گفت من لیاقتتو نداشتم صبرا اون شب تا ده صبح گریه می کردم..نامزدمم تا هفت هشت صبح باهام حرف میزد.. فرداش رو تو تنهایی و یکم بی خبری از هم گذروندیم...ظهرش ی تماس باهاش داشتم ک چرا بهم نمی گی درست قضبه چیه..گفت صبر کن الان وقتش نیست... تصمیم گرفتم بهش فرصت بدم بهم قضیه ها رو بگه  دو روز بعد ظهر اومد دنبالم...طفلک روزه بود..توگرمای هوا ساعت چهار بعد از کارش اومده بود دنبالم...منم رفتم و چرخ میزدیم و حرف میزدیم...نشستم حرف زدیم با هم...اولش گفت خب بپرس چی مبخوای بدونی  بهش گفتم از روابطتت از بیست و چن سالگیت تا الان..چون ظاهرا هنوز درگیری هست باهاشون مجبورم بپرسم... عصبی شد برا اولین بار..داد زد سرم ک عزیزم این چ سوالیه..از بیست و سه سالگیت تا الان هر ... خوردی بگو...اصلا من ده تا رابطه داشتم با هر ده تاشونم.... داشتم  و توواگه فکر می کنی من با سی و شش هفت سال سن رابطه نداشتم ب سلامت عقل خودت.شک کن... اینجا بود ک من مبهوت شدم...بهش.گفتم من قبلا اینو ازت پرسیدم ی چیز دیگه گفتی داد زد که مگه میشه راستشو میگفتم خب نمی موندی باهام در ضمن ی حیایی ی حرمتی بینمون باید بمونه یا نع  من و تو فردا میخوایم زن و شوهر بشیم نمیشه خیلی چیزا رو بگیم.... اون روز اولش بد اخلاقی کردیم دوتامون اولش..به بابام زنگ زدم..با هر دومون حرف زد و گفت بی بحث و حساسیت بی جا یا خودتون حرف بزنین یا بعدا بیاین پیش من حرف بزنین.. اون روز نامزدم کم کم اروم شد..منم یکم برخوردمو بهتر کردم..با هم یکم شوخی کردیم و اروم اروم همه کذشتشو بهم گفت... گفت ک خواستگاری هر دو مورد دو بار رفته و با هر دو خانوادش مخالفت کردن  بهش گفتم چرا خانواده مخالف بودن...گفت برای کیس اول بابام مخالفت کرده و نگفته دلیلشو...اون زمان بیست و چهار سالم بوده و بعد ک اون خانم متوحه شد خانوادم مخالفن باهام قطع ارتباط کرد و یه چند ماهی هم ازم بزرگتر بود اون خانم...تا بعد طلاقش سال نود و هفت زمانی ک سی و چهار سالم بود رفتم خواستگاریش باز...ک بابام زنگ زد گفت اگه رفتی قلم پاتو میشکونم و گفت اینحا بوده ک بابامو گفتم بهم دلیل بده..گفته این دختر یه کاری میکنه و خودم تحقیق کردم فهمیدم...نامزدم گفت ب همین بسنده نکردم رفتم تحقیق دیدم حق با بابامه و تو همون حین هم خودم اون خانمو در حال انجام اون کار دیدم و دیگه برا همیشه قید ازدواج باهاشو زدم...و به روشم واوردم ک چرا نمیخوام..بهش کفتم کاش نمیگفتی بهش..گفت دیگه ناراحت بودم و تو اون سن رفتم بهش کفتم هر چند درست نبوده بگم  (الان یادم اومد با سی و چهار سال سن خودش چ کارایی کرده و از من ک بیست و شش سالمه و دختر تو خونه ای هم بودم چقدردتو این داستانا ایراااد گرفته بخدا)  قضیه کیس دومو هم اینطوری تعریف کرد: گفت ک از بیست و شش سالگی باهاش دوست بودیم تا الان..خودم اذر ماه بهش کفتم دارم ازدواج میکنم...اما یه دوست مشترکی داریم و به واسطه اون میدونه هنوز عقد نکردیم...و به هر راهی متوسل شده این چند وقت...بهش گفتم خب چرا تو ک بهش گفتی داری ازدواج می کنی  گفت اون هیچ وقت نپذیرفته ک من باهاش ازدواج نمی کنم و همیشه تلاششو برا ازدواج میکنه...و خیلی هم تلاش می کنه...و حتی پرونده داره پیش فلان مشاور ک من رفتم و بهش  گفتم من نمیخوام ازدواج کنم باهاش و ب هر راهی کلا متوسل شده...گفت فکر میکنه اینکه قصیه ما چندین ماه طول کشیده و هنوز عقد نکردیم.. الکی بهش گفتم دارم ازوواج می کنم و دارم از سرم بازش میکنم... بهش گفتم با این هم خانوادت مخالف بودن گفت اره  بهش گفتم چرا  گفت نمیشه بگم..ابروومردمه...و این خانمم دو سالی ازم بزرگتره...و بابام گفته ب هیچ عنوان نمیتونه عروس خانواده ما باشع  و گفت ک سال97 خواستگاری این موردم رفتم...(در این حد ک مامانش زنونه رفته بهش گفتم چطورممکنه تو ی سال خواسنگاری هر دو رفتی؟گفت اون زمان خانوادم خیلی بهم فشار اوردن برا ازدواج...منم میخولستن خودمو رد کنم...بهشون گفتم برینوخواستگاری این موردا و واقعا هم میخواستم هر کدوم شد دیگ ازدواج کنم گفتم بهش اخه چطور ممکنه ینی ب هر دو علاقه داشتی  گفت من خواستگاری یکیشون فروردین رفتم خواستگاری کیس دوم بهمن یا دی بوده ک رفتم..هفت هشت ماه زمان کمی نیست...
و بعد از اونم دیگه با همین محمدی کیس دوم کامل کات بودم یسال....  گفت من خیلی وقته بهشون گفته بودم ک نمیخوام با شماها ازدواج کنم.. خودشون هی ادامه دادن...  بهش گفتم چیزی ک برام سواله اینه ایا تو این مدت سالها شده همزمان با هر دو ارتباط داشته باسی؟؟گفت خیلی کم شده اونم ن اونطور ک فکر کنی من دنبال منفعت طلبی نبودم ک هر دو رو با هم بخوام گفت من اونو ول کردم دیگه و تو مرام من نیست بخوام دست زنمو بگیرم ببرمش با یکی از گذشتم حرف بزنه  و اصلا شاید اون ی بخشی بگه ی چیزی بگه بخواد رابطه ما رو بهم بزنه..و اصلا کار درستی نیست و من همینکه اونو ول گردم مثل ی شیر زخمیه خودش و دیگه لازم نیست هیچی  بهش گفتم مطمین باش منم کسی ک تو گذشتت بوده و الان اینقدرمستاصل شده ک دیگ به تهدید توسل کرده یا کلا افراد گذشتتو نمیخوام ببینم و نمیخوام از خودم و زندگیم بهشون نشونی بدمو اصلا از نظر انسانی و حسی هم کار درستی نیست... گفت منم همینو می گم  بهش گفتم راجع ب روابط جنسی من حدسشو زدم ولی دوست نداشتم اینقدر واضح بگی و حالا ک گفتی ببخش ک میپرسم اما ثابت بودن؟ گفت عزیزم داری بهم توهین میکنی...بهش گفتم میدونم سخته ولی..گفت تو هر ازمایشی بخوای با هم می ریم برات میدم دیگه نپرس چیزی... بهش گفتم اون خانم صاحبی کیه..گفت اون واسطه کیس اوله...بهش گفتم خیلی صمیمانه حرف میزنه..گفت اون شب جلو اپارتمان اون خانمی ک دیدی همین خانم بوده... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 سلام روز بخیر میخواستم از کانال خوبتون تشکر کنم ویه مطلبی رو هم مشاوره بهم بدین یکی از فامیلهای نزدیک شوهرم ازدواج کرده ودوتا بچه داره وطلاق گرفته وباز به یه آقا پول دار شوهر کرده واولش هی می گفتن اون خانمش براش طلا خریده واون خریده وخلاصه که چقدر این دوتا هوو با خوبن واین مشورت می ده به اون وخیلی دروغ گفتن واین خانمم تا تونسته با زبان این مرد رو کشیده طرف خودش وزن اولشم یه بویی برده ولی مرده حاشا کرده وگفته دشمن دارم واین فامیل ما هم نامردی نمی کنه وبازبان هر چی این دارایی داره به نام خودش می کنه ۲۰ میلیارد براش یکی دوسال پیش خانه خریده زمین ویلا ویه پسرم براش آورده ۷ تا خونه آپارتمان به نام خواهر برادر یعنی خریده که من می دونم اونا اصلا پولی نداشتن وتو دهات می نشستن آمدن شهر حتی مادر این خانم تو خونه یه ثروتمندی پرستار شد واز یه زنی مراقبت می کرد دو سال نشده آپارتمان خرید وگفت از کار کردمه به دروغ و خودشون می گن دخترمون چند کیلو طلا داره یه جای خوب شهر هم می نشیند خانم و بچه هاش کلاس خصوصی تو منزل خونه به نام بچه ها خلاصه یه بریز وبه پاشی خانم برای خودش درست کرده که چندین بار سر کوفت وسرزنش این خانم رو شوهرم به من داد در صورتی که من سن بالایی دارم اون بچه من محسوب می شه گفت برو خ‌ونه داری وشوهر داری رو از اون یاد بگیر این خانم شده همه کاره طایفه و اگر یکی عروسی کنه این بیشترین کادو اگه بمیره این پول وپز می ده وخرج مراسمش می کنه تا یه چند وقت پیش تو شهر اون خانم اولش که مانمی شناختیم رفتیم وشوهر بهش به آقا زنگ زد وگفت ما می‌خواهیم بیاییم شما رو ببینیم منم گفتم نرویم صلاح نمی دونم خونه هووی دختر فلانی بری از آنجایی که هیچ وقت اهمیت به حرف من نمی دهد وعده کرد ورفتیم راستی نگفتم برادر این خانم هم بره تو دم ودستگاه خودش ومهندس مهند س بستن بهش وبرو بیایی پیدا کرده خلاصه رفتیم خونه طرف تا اون آقا گفته بوده به شوهرم که اینجا کسی نمی دونه خیلی من داماد شمام وخواهر زنش هم اونجا بود گفته نفهمه. شوهرم به من گفت این باجناق ش چیزی نمی دونه از طرفی خانمش به من گفت شما رو من قبل ندیده بودم آشنای کی هستین گفتم فلانی وتو اون شهر باغ داشتن مرده ترسیده بود لو بره یه جورایی مارو دست به سر کرد ورفتیم تو باغ. خانمش گفت ما هم می‌آییم مرد گفت عزیزم شما نیازی نیست رفتیم باغ یهو دیدیدم با خواهرش آمدن ودوباره پرسید شما آشنای کی هستین منم نمی دونستم زنه نمی دونه، اسم هووش رو آوردم بنده خدا گفت کیه ، اسم شوهرش رو بردم مرده آمد باغ شک کرد وآمد کنار خانمش ومنم رفتم وگفت تورو قرآن تور امام حسین اگه چیزی می دونی به من بگو من دیدم الانه که یه اتفاق بیافته وشرش دامنم رو بگیره تازه شوهرم منو می کشت بهش یواشکی گفتم اگه تونستم بهت می گم خلاصه دیگه مرده اینو ول نکرد تا آمدیم خونه مراسم سینه زنی وهییت بود رفتیم مرده پا به پای زنه می‌آمد و زنه رفت سر قبر پدرش ونشست به گریه کردن خلاصه بلند شد وراه افتاد دیدم مرده فقط ما رو می پاد ونگاهش به ما هست از اونجا به بهانه بد بودن جا بلند شدم وظهر شد می خواستیم بریم مسجد وخونه دیدم دوباره زنه قسم داد منم مجبور شدم قسم دروغ بخورم وبگم اون یه آقا دیگه بوده وشباهت اسمی با شوهرت داشته ولی گفت تو اول چیز دیگری گفتی عذز خواهی وگفتم غلط کردم ببخشید اومدیم خونه مرده به شوهرم گفته بود زنم نمی داند . دستشویی رفتم مرده آمد وشوهرم همانجا گفت تو یه چیز گفتی که این اینقدر حساس شده خلاصه تو اتاق که رفتیم یه ساعت استراحت کنیم می خواست منو بزنه خیلی از اون روز تا حالا از قسم دروغی که خوردم وراستی فکر می کردم این زن اول چقدر طلا داره و چه سر ولباس ی دیدم بیچاره یه زن معمولی وپاهش رو کنار سفره دراز کرد وگفت زانو درد دارم عذر خواهی کرد گفتم یه دکتری هست آدرسش رو می دم مرده فهمید گفت نه آرتروز این دیگه خوب نمی شه وخلاصه یه جورهایی محترمانه عذرمون رو خواست ولی عذاب وجدان دارم خداحافظیکه می کردیم یواشکی بهش گفتم خاطرت جمع من چیزی نگفتم وگر نه شوهرم تو همون مسافرت یه دعوا راه می انداخت وکتک رو می زد آخرش هم چند وقت بعد کار خودش رو کرد ‌و کتک رو زد خیلی دلم می خواد اون خانم بدونه ویه خرده از پک وپز این هووش کم بشه وتازه یه دوسه روز پیش فهمیدم اون خانم یکی از بچه هاش رو قاچاقی فرستاده خارج شوهرم می گفت الان یونان باکشتی داره می ره حالا به نظر شما خدا رو خوش میاد اون زن دکتر نره با پای دردش که درمان داره قیافش مثل ماه می ماند واین اینطور با مکر وسیله ثروت رو بالا بکشه من عذاب وجدان دارم وآدرس ازش ندارم نمی دونم چکار کنم لطفا منو ببخشید خیلی زیاد شد وپاسخ رو بدین دلم همچی سوزه برای اون زن معصوم از همه جا بی خبر 👇❤️ @adminam1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عوارض احتمالی سقط جنین ‌ ✅در این ویدیو با حضور دکتر کاشی در مورد سقط جنین چه به صورت قانونی یا غیر قانونی عوارضی مانند عفونت شدید رحم تب و لرز و خون ریزی شدید ممکن است رخ دهد صحبت می کنیم . این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️ ‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 وظیفه پزشک نسبت به دو مصدوم وخیم الحال🌸🍃 پرسش :اگر دو مصدوم را جهت معالجه نزد پزشکى ببرند، که هر دو در شرایط خطر جانى قرار دارند، چنانچه یکى از آن دو، عضو خانوادهاى باشد که این پزشک، طبیب خانوادگى آنان مىباشد، و اقدام پزشک براى معالجه هر یک از آن دو مستلزم رها ساختن مصدوم دیگر مىباشد، که در نتیجه مصدوم دیگر خواهد مرد، لطفاً با توجّه به امور زیر بفرمایید: وظیفه طبیب پرداختن به معالجه کدام یک از این دو مصدوم است؟ ۱. طبیب هیچ گونه تعهّد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده مصدومى که وى پزشک آنان است نداده باشد. ۲. نسبت به معالجه اعضاى خانواده یکى از آن دو، تعهّد شرعى داشته باشد. ۳. مصدوم و مجروحى که وى پزشک خانوادگى آنان مىباشد حالش بسیار وخیم، ولى احتمال خطر مرگ براى وى کمتر است. پاسخ : در صورت اوّل و دوّم با توجه به اینکه هر دو بیمار در شرایط مساوى قرار دارند طبیب مخیّر است، ولى اگر تعهّد شرعى نسبت به یکى از آنها دارد او را مقدّم دارد. و در صورت سوم، باید آن را که خطرش بیشتر است مقدّم دارد. بیان بیماری شخص برای دیگران🌸🍃 پرسش :بیان بیماریهاى بیمار براى سایر پزشکان یا برخى از اعضاى خانواده و اقوامش که از آن اطّلاع ندارند، چه حکمى دارد؟ پاسخ : آنچه براى درمان او لازم است جائز است، و بیش از آن مجاز نیست مگر به اجازه بیمار. تقاضاى بیمار برای مخفى ماندن برنامه هاى درمانى🌸🍃 پرسش :آیا بیمار مىتواند درخواست کند که کلّیه برنامه هاى درمانى او محرمانه انجام شود؟ پاسخ :در صورتى که افشا شدن آن لطمه اى به او بزند، حقّ دارد چنین درخواستى کند. مخفی کردن وضعیت جسمی بیمار توسط پزشک 🌸🍃 پرسش :لطفاً بفرمایید در چه صورتی پزشک اجازه دارد وضعیت جسمی بیمار را پنهان کند و به او دروغ بگوید؟ پاسخ : در صورتیکه بیمار بر اثر اطلاع از بیماری خود دچار ناراحتی قابل ملاحظه ای شود یا درمان او به تاخیر افتد این کار جایز است کتمان وخامت بیماری به خاطر مصلحت🌸🍃 پرسش :گاه به خاطر مصالح بیمار یا اطرافیان وى مجبور به کتمان حقیقت هستیم. این کار چه حکمى دارد؟ پاسخ : در صورتى که مصلحت ایجاب کند این کار لازم است. وظیفه پزشک در مورد مطلع کردن بیمار یا خویشان او نسبت به بیماری که علاجی ندارد🌸🍃 پرسش : شخصى سرطان دارد و طبیب مىداند هرگونه اقدام در جهت معالجه او بىفایده است، و اگر به بیمار و کسان وى اطّلاع دهد گرچه ضربه روحى و صدمات روانى به آنان وارد مىشود، امّا از صرف هزینه فراوان براى معالجه جلوگیرى مىشود، و طبیب هم مورد شکایت نسبت به کتمان بیمارى قرار نمىگیرد. و اگر اطّلاع ندهد، اموال فراوانى خرج معالجه مىشود که بىفایده خواهد بود، و طبیب هم مورد اعتراض واقع مىشود. با توجّه به اصرارى که بیمار و کسانش در مورد دانستن واقعیّت دارند، تکلیف طبیب چیست؟ پاسخ : با توجّه به اینکه ضربه هاى روحى از یکسو، و هزینههاى درمان از سوى دیگر کاملاً متفاوت است، طبیب باید آن طرف را اختیار کند که صدماتش کمتر است. کتمان نتیجه آزمایش ازدواج توسط پزشک 🌸🍃 پرسش :جوانى جهت ازدواج براى آزمایش به پزشک مراجعه مىکند. پزشک وى را دچار بیمارى مسرى مىیابد، و یا متوجّه مىشود که معتاد است. در اینجا، اگر واقعیّت را براى دیگران، که منتظر نتیجه آزمایش هستند بگوید، پرده از روى راز پنهان بیمار برداشته مىشود، که قطعاً براى بیمار تبعات سوئى به دنبال خواهد داشت. و اگر نگوید همسر آینده وى دچار بیمارى مسرى شده، و گرفتاریهایى پیدا مىکند، و ممکن است براى طبیب هم مشکل ساز شود. تکلیف طبیب چیست؟ پاسخ : با توجّه به اینکه این گونه آزمایشها نوعى مشورت با طبیب است، کتمانکردنواقعیّت خیانتدر مشورتمحسوبمىشود، وباید واقعیّت را بگوید. وظیفه پزشک نسبت به اعلام بیماری شخص به مسئولین 🌸🍃 پرسش : اگر بیمارى به پزشک مراجعه نماید، و پزشک هم در معاینات وى به سرّى از اسرار بیمار مطّلع شود که در صورت کتمان، نفع بیمار و کسان وى در آن لحاظ مىگردد، و بیمار هم خواهان مکتوم ماندن آن بیمارى پنهان باشد، ولى اگر به اطّلاع مسئولین مملکتى و حکومتى برساند، نفع و مصلحت جامعه در آن وجود دارد، اینجا طبیب چه تکلیفى دارد؟ پاسخ :تنها در موردى که مصالح جامعه به خطر مىافتد لازم است آن را فاش کند، و به مسئولین مربوطه اطّلاع دهد.
💎💎💎 راستش موضوع برمیگرده به پارسال؛ ترم اول ورودی بهمن بودم . اینجا قبلا نظر خواهی کرده بودن که یه نفر نظرم رو جلب کرده اینا . دوستان گفتن جو گیر شدی، این حرفا هوا هوسه بیخیالش شدیم . ترم اول چون من رشتم برق بود اون فکر کنم حسابداری  (( دقیق نمیدونم هر چی هست مربوط به انسانیه ))  با هم یه کلاس بیشتر مشترک نبودیم . خلاصه طبق نظر یه عده ما گفتم حتما هوس بازم ترم اول نرفتم جلو الان بعد یک نیم سال  هنوز  با خودم میگم چرا همون ترم اول نرفتم جلو بگم یه وقت بذاریم با هم آشنا شیم . سو برداشت نشه چون من عاشق نشدم (( از کلمه عشق اینا بدم مید خیلی لوس بازیه )) اینکه چرا من نظرم بهش جلب شد این بود که بر خلاف بقیه آرایشی نبود ولی با این حال چهره ش نظرم رو جلب کردم  اصلا تیپ جلف نمیزد سنگین  بود تیپش همین نظرم جلب کرد که شاید این ارزش شناخت داشته باشه . چون دیدین دیگه  یه عده با اون سر وضع که میان دانشگاه ( نمیشه قضاوت کرد ))  یه تقریبی میشه که چه عقاید ارزش هایی داره . به خواهرم موضوع رو گفتم گفت اشتباه کردی که فرصت سوزندی و از این حرفا . الان ترم سه هستم   ترم دو کلا یکی دو بار بیشتر ندیدمش که بازم پشیمونم چرا نرفتم جلو ، دو سه ترم دیگه این دانشگاه نیستم (( آزاد میخونم ))  بعدش ممکنه دانشگاهمو عوض کنم . حالا نمیدونم تو این یک سال خورده که  هستم بازم  میشه پیداش کرد یا نه. گفتم میشه رفت مسوول واحد اسم فامیل طرف بهش بگیم بگه کدوم کلاسا درس داره ؟ گفت اسم پسر هم بهشون بگی بت نمیگن چه برسه به دخترا که شاید کارت به کمیته انظباطی بکشه . یکی از هم ترمی هام گفت به خانوادت بگی که آمارش رو بگیرن گفتم من که اینو نمیشناسم هیچی نشده برم به خانوادم برم بگم ؟  اومدیم و رفتن و دیدن دختره کلا عقایدش یه چیز دیگه بود فقط ظاهرش بر طبق معیارم بود اونوقت دیگه ممکنه به نظر من اهمیتی ندن . شما چقد احتمال میدین تا یک سال نیم دیگه بشه دوباره دیدش ؟ چون قصد دارم که اگه دیدیمش فرصت نسوزنم یه تایم 4 ماهه برا اشنایی درباره عقاید ارزش هاش اهداف زندگی و کلا هر چیزی که بشه بیشتر شناختش براش بذارم. اگه خوب بود که به خانواده ها میگم اگه نه که هیچی دیگه  فعلا شرایط ازدواج ندارم ولی در دوران دانشجویی توانایی کار کردن هم دارم . رشتم برقه میتونم تو کار آزاد یا چیزی شبیه به اون مشغول بشم (( بماند که به هنر علاقه دارم بیشتر ولی مشکلی نیر هنر نیاز رفتن به دانشگاه نداره ))  خانوادم نظرم در باره ازدواج زیر 26 سال مطلوبه خوشبختانه ازدواج تو سی و خورده سال رو اصلا قبول ندارن درباره نظر اون دختر بگم فکر کنم چون بهش نظر داشتم فهمیده بود، حتی ترم بعدش چراغ سبز نشون داد به اصطلاح ولی من چون نمیدونم چطوری سر صحبت رو باز کنم نرفتم جلو ضایع بازی در بیاورم خیط بشم. الان عذاب وجدان دارم که دختره مردم  هوایی کردم نرفتم جلو  چون من همون طور که گفتم تا از عقاید این دختره سر در نیارم نمیتونم مطمئن بشم اونی که میخوام هست یا نه . خلاصه کلا بگم اگه کسی نظرتون جلب کرد برید تکلیف خودتون مشخص کنین با اون, مثل من  فرصت نسوزونین مثل چی پشیمون بشین .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سقط خود به خودی ‌ ✅در این ویدیو با حضور دکتر کاشی در مورد انواع سقط که ممکن است به دستور پزشک و حفظ سلامت مادر انجام شود و یا سقط های خود به خودی صحبت می کنیم . این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️ ‌
🌱 شاعر با اخلاص ، مدّاح با وفا، مخلص اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام ((حضرت حاج آقاى هاشم زاده اصفهانى )) فرمودند: در اصفهان يك تكيه بانى بود بنام ((ميرزا محمد)) كه ايشان حالاتى داشت . يك روز به او گفتم براى ماتعريف كن كه در اين قبرستان چه ديدى ؟ گفت : يك روز جنازه اى را از بروجن بنام ((آسيد حسن )) آوردند اينجا دفن كردند، صاحبان آن جنازه بعد از اتمام دفن آمدند پيش من و گفتند: ما مى خواهيم هر شب سر قبر اين مرحوم چراغى روشن باشد، اين يك دله و پيت نفت و اين هم چراغ و اين هم مزد اين كارت ، مبادا يادت برود و اين چراغ راروشن نكنى . گفتم : چشم روى چشمانم . آنهارفتند. من هم هرشب چراغ را سر قبر اين بنده خدا روشن مى كردم ، تا اينكه يك شب زمستان هواخيلى سرد بود. گفتم ، امشب ((آسيد حسن )) چراغ نمى خواهد؛ كى حالش را دارد توى اين سرما برود سر قبر چراغ روشن كند. ولش كن ؛ او مُرده وكسى هم نمى بيند. نفت هاى دَله و پيت را هم ريختم توى چراغ خودم . در اين هنگام ديدم يكى باشتاب در حجره را مى زند!، هم شب است و هم هوا سرد، اعتنا نكردم ، گفتم : هركس كه هست يك مقدار در ميزند و بعد خسته مى شود مى رود، ديدم خير همينطور دارد در ميزند، بلند شدم دم در آمدم و گفتم كيست ؟ گفت : در را باز كن . گفتم : توكى هستى ؟ گفت : من سيد حسن هستم ، نفتهايم را كه توى چراغت ريختى هيچى ، چرا چراغم را روشن نكردى ...؟ ترس و وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود، گفتم : چَشم ؛ آقا ديگه روشن مى كنم . گفت : مبادا ديگه چراغ قبر مرا روشن نكنى ؟ گفتم : چَشم ، آمدم بيرون كسى را نديدم . آمدم سر قبر و چراغ را روشن كردم . ايشان فرمودند: خدا رحمت كند ((استاد حسين مشكل گشا)) را، ايشان يكى از مردان خدا بود. نجّار بود. واين اواخر كلبندى چينى هاى شكسته را بهم وصل مى كرد. او مرد بزرگوارى بود كه خدمت آقا ((امام زمان )) عليه السّلام رسيده بود. ايشان مى فرمود: آن وقتى كه در اهواز كارمى كردم آنجا خيلى كم كسى نماز مى خواند و وقتى كسى را مى ديدم نماز مى خواند خوشحال مى شدم . يك روز همين طور كه روى چوب بست بودم ، ديدم يك مردى يك چيزى مثل گونى پوشيده و داخل در شط شد و خودش را شست . بعد آمد جاى مسحش را خشكاند، بعد وضوگرفت و ايستاد نماز، من خيلى از اين خوشم آمد. گفتم : خدا كند اين با من رفيق شود. يك شب آمد گفت : استاد. گفتم : بله . گفت : من يك قدرى از اين چوب ها را ببرم آتش روشن كنم گرم شوم ؟ گفتم : ببر. دوباره شب ديگر آمد، گفتم : اگر بخواهى مى توانى پيش من بيايى . گفت : اى استاد من كجا شما كجا. شما استاد هستى من رعيت بى چيز با هم جور در نمى آيد. گفتم : اين حرفها را نزن ((ما همه بنده خدا هستيم و با هم فرق نمى كنيم )) بيا پيش من . گفت : من سه تومان به اين بقاله بدهكارم . گفتم : برو به بقاله بگو بدهكارى شما را پاى مشكل گشا بنويسد. خلاصه بعد از آن آمد پهلوى من . نزديك ((ماه مبارك رمضان )) كه شد، گفت : استاد من روزه مى گيرم اگر شما روزه نگيرى رفاقتمان نمى شود. گفتم : نه من هم روزه مى گيرم ، يك مّدتى كه با من بود. يكى از اين شبها يك نامه از اصفهان آمد كه بچه ات گلويش درد مى كند، من وقتى خواندم ناراحت شدم . گفت : استاد ناراحت نشو بچه ات گلويش خوب شد. گفتم : تو از كجا مى دانى ؟ گفت : انشاءالله گلويش خوب شد. حالا اين هفته نامه مى آيد مى گويند كه گلويش خوب شد. گفت : اتفاقا يك نامه آمد و گفتند: گلويش خوب شد. اين بنده خدا ((سيد آقا)) مريض شد و ماه مبارك چند روز روزه گرفت ، مرضش شديدتر شد. هركارى كردم كه روزه ات رابخور روزه اش رانخورد. هى مى گفت : استاد اگر مى خواهى رفيق داشته باشى كارى بامن نداشته باش فقط افطار كه شد بنشين و براى من جگاره سيگار تا سحر بپيچ ، و اين تا سحر جگاره مى كشيد و سحر و افطار يك آب جوش مى خورد و تبش ‍ شدّت داشت و هر كارى كردم كه دكتر برايت بياورم بيا ببرمت دكتر. گفت : خير. يك روز از بس اين تب داشت كه آن طرف نفس مى كشيد اينجا من مى سوختم ، اوقات من تلخ شد گفتم : بابا آن كسى كه روزه را واجب كرده همان هم دستور داده وقتى مريض هستى روزه ات را بخور. و دكتر برو. گفت : خير استاد من امروز خوب مى شوم شما برو سر كارت . من با خودم گفتم ؛ اين يك ساعت ديگر مى ميرد، سر كار رفتم اما چشم براه بودم تا شب خبرى نشد، شب كه آمدم ديدم اينجا را جارو كرده و آب پاشيده پِرمز را روشن كرده آب جوش آورده حالش بسيار خوب است . گفت : استاد نگفتم من امشب خوب مى شوم . بعد از ماه مبارك رمضان يك روز صبح به من گفت : استاد. گفتم : بله . گفت : امروز پالتوات را بردار عصر باران مى آيد. گفتم : تو از كجا مى دانى فقط خدا مى داند كى باران مى آيد. گفت : باران مى آيد پالتوت را بردار.
به او اعتنا نكردم و رفتم سر كارم تا عصر شد يك گله ابر آمد بالا سرم تا آمدم از روى چوب بست پائين بيايم تمام لباسهايم خيس شد، وقتى پايين آمدم ديدم اين ((سيد آقا)) پالتوى مرا آورد و گفت : استاد سرما را خوردى حالا بگير بپوش وقتى آمديم توى منزل . گفتم : سيد آقا تو از كجا خبر اينها را دارى ؟! گفت : اى استاد من مى دانم فردا چطور مى شود. بعد متوجه شدم همه اينها بر اثر تقوى و اخلاص و بندگى خداست كه اين بنده خدا داشت .
خانم بی سرو صدا بیا اینجا کارت دارم🤫🤫🤫 خسته شدی اینقدر رفتی پزشک اخرم درمان نشدی😔😔 عفونت رحم خشکی رحم خارش رحم بوی بد رحم کیست رحم تنبلی تخمدان داری 😱😱 میدونستی اضافه وزن از مشکل رحم هستش🤔🤔 وووووووووووووووو بیا اینجا با روش های عالی درمان بشین 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3710255558C9f0dd9b7e8 درمان ریشه ای بدون برگشت 💯💯 گنجینه: خانم حسین‌زاده 🙏🙏
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf چه صبری داری خدا😭👆
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
🕊 کمک برای درمان یک درد سنگین! 🏮پسر بچه ۱۰ ساله به علت برق گرفتی شدید ، هر دو دست و یک پاش رو از دست داده ، برای امکان پروتز و تقویت بازو در حال کار درمانیِ ! هزینه پروتز هم چند صد میلیونِ! متاسفانه خانواده اصلا توان پرداخت هزینه های سنگین رو ندارند. 🍃 تسلای دل امام زمان عج و به نیت فرج برای تامین بخشی از هزینه های درمانی این کودک معلول و بازگشت امید به زندگی اون ، با هر مبلغی که دارید سهیم باشید؛() شماره کارت‌ به‌ نام مجموعه جهادی 👇 ●
6063737005258387
6063731105809819
5041721112091989
5892107046668854
کد دستوری👈‎
*6655*1*33#
🪩 ارتباط مستقیم با گروه 👇 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/S7QfvmVIh2MaXNEm ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛ مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می شود.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
🕊 کمک #فوری برای درمان یک درد سنگین! #روایت_یک_غم 🏮پسر بچه ۱۰ ساله به علت برق گرفتی شدید ، هر دو دس
این کودک معصوم برای تهیه دست و پای مصنوعی، چشم امید به ما داره !! برای درمان ِاین کودک معصومِ معلول شده در حد توان سهیم‌ باشید...🙏 مجموعه جهادی ، مورد تایید کانال ماست ؛ با خیال راحت مشارکت کنید ✅✅
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه صد و سی و دو قرآن کریم سوره مبارکه الأنعام ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
Quran-page-132.mp3
2.55M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه صد و سی و دو قرآن کریم، سوره مبارکه الأنعام با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید