eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸‏"فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُون؛ درحالیکه ظالم و ستمگر بودند، طوفان آنان را درهم پیچید." (العنكبوت، ۱۴) 🥀 ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام من دختری ۱۹ ساله هستم، تو سن ۴ سالگی دیگه از محبت مادری محروم شدم و وضع خونه مون از لحاظ عاطفی با زن پدرم افتضاح بود، این ها رو گفتم تا سندی باشه بر یک ضعف بزرگ به اسم کمبود محبت. تا ۲ سال پیش هم وضع مالی مون افتضاح بود و حالا بهتره، من بخاطر پول رفتم رشته تجربی و کنکور دادم پارسال، اما رشته ی خوبی قبول نشدم. خرداد ماه با یه پسری آشنا شدم که خیلی شبیه من بود از لحاظ روحی. کتاب خون بود، دانشجو بود و روحیه درونگراش جذبم کرده بود، پسر خیلی خوبی بود از نظرم، قابل توجه آقا پسرهایی که الان میان تهمت بزنن وضع مالی معمولی خیلی معمولی داشت و قیافه و هیکل معمولی هم داشت مثل خودم شهرشون ۴ ساعت از من دوره. وقتی قبول نشدم بهش گفتم که بره و خودش رو حروم نکنه، اما اون گفت که پیشم میمونه و برام برنامه مینویسه و مشاوره میده و کلی بهم محبت کرد و گفت هرگز نمیره از پیشم. راستی یکی از کشمکش های ما راجع به رابطه بود، آخه حتی اگه از دین هم نگاش نکنیم خیلی زود بود ۴ ماه؟  خلاصه که بعد از مهر ماه که دلم بهش خوش شده بود و درسم رو خوب میخوندم کم کم بد شد، هر ۱ بد اخلاقی منو ۱۰ بار تلافی میکرد و اشکم رو در میاورد که چند روز پیش بهم گفت نمیخوام باهام باشی ... به نظرتون الان من چیکار کنم؟، خیلی احساس خالی بودن دارم، تو رو خدا راهنماییم کنید،  دومین سال کنکورمه، بعضی از پسرها از هر در محبتی خودشون رو به دخترهای کمبود محبتی نزدیک میکنن تا ازش سوء استفاده کنن، بعد هم بگن خودش خواست، اگر هم طرف پا نده براشون مهم نیست زود مثل ... پرتش میکنن بیرون. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام و عرض ادب، خدمت اعضای محترم. در جوابِ اون خانم 39ساله ای که به علت فقیر بودن خانواده نتونستن ازدواج کنن. باید بگم، عزیزم درسته که ازدواج خوبه ولی نباید هدفت باشه هدف درست زندگی کردنه، الانم که شما شاغلی و دستت تو جیبِ خودت هست خیلی ازخانمهای متأهل که مشکلاتِ خانوادگی دارن، به شما حسرت میخورن،، که ای کاش مستقل بودن ومیتونستن خودشون زندگیشونو اداره کنن. اتفاقا خداشمارو دوست داشته که به خاطرِ فقر یه آدمِ معتاد یا فقیرتر از خودتون نیومده خواستگاریتون وبه بدبختیاتون اضافه نشده، چون من یه خانواده سراغ دارم به خاطرِ همین شرایطی که شما داشتین دختراشونو به آدمایِ مشکل دار شوهر دادن. دوتاشون با بچه جداشدن، یکیشون هم 11سال عقد کرده بود چون پسره میگفت پول ندارم خونه اجاره کنم بعد دختره رو گول زد مهریشو بخشید بعدشم طلاقش داد. بهترین روزهای جوونیشو به پایِ یه پسره لااوبالی سوزوند آخرشم اسمِ مطلقه روش موند.حداقل شما دختری، فکر کن اگر یه شوهر معتاد داشتی، یا یه خانواده ی شوهرِ بی شعور که آزارو اذیت برات داشتن یا یکی مثلِ من که تا یکسال پیش خودمو خوشبخت میدونستم ولی الان که یه پسرِ جوون دارم که سیگاری ورفیق بازه نه درس میخونه، نه سر کار میره، نه اهل نماز و روزه، به هیچی اعتقاد نداره، فقط یا خوابه یا تو خیابونا ول معطله هزارتا حرف و حدیثم از فامیل و دوست وآشنا میشنوم، همش میگم کاش ازدواج نکرده بودم که یه همچین بچه ای داشته باشم، اونم به خاطرِ ژنتیکش هست که به پدر بزرگش رفته.البته پدرشوهرم جوهره ی کاریش زیاده ولی متاسفانه اعتقاداتش هیچه. الان دیگه از خانواده ی همسرم هم بدم میاد وهمش با همسرم به خطرِ پسرمون بحث وجدل داریم خلاصه نا شکری نمیکنم ولی ترجیح میدادم مثلِ شما مستقل بودم تا اینکه متأهل و اینهمه مشکلات.. حرفم اینه مثبت فکر کن. ناامید نباش اگر موقعیتشو داری برو کارهای خیر انجام بده حتما که نباید خودت بچه داربشی، برو بهزیستی یا کمیته امداد سرپرستی یه بچه رو تقبل کن، کلی انرژی مثبت پیدا میکنی. حتما خدا تورو تو این موقعیت قرارداده تا خیری برایِ هم نوعات داشته باشی تا میتونی کارهای خیر انجام بده تا خودت از وجودِ خودت لذت ببری و شاکر خداباشی برای خوشبختی وعاقبت بخیری جوونهامون صلوات ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام به دوستان خوب گروه وادمین گرامی لطفا دوستانی که اطلاعات دراین زمینه دارند یا
پاسخ اعضا 🌙🌸 ‌ سلام عزیزم اینو بزار برای دختر خانم ۱۸ساله که بچگی چت داشته با نامحرم ولی الان دختر خیلی خوبیه عزیز دلم اصلا نیازی نیست به دیگران بگی گذشته همچین کاری کردی بالاخره هر آدمی به اشتباهی داره مهم الانه که تو یه فرشته ای 😘💋 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام عزیزم اینم بزار برای دوستانی که گفتن عنبر نسا چطوری برای صورت استفاده کنیم دوستان گلم عنبر نسا بکوبین به کلپوره قاطی کنین بریزین تو ظرفی آب بریزن روش یشب تا صبح بخیسه صبح بزنین بصورتتون امیدوارم نتیجه بگیرید اگر دیدین بهتون نمیسازه دیگه نزنین....اگر نتیجه گرفتین برای حاجت دلم صلواتی بفرستین دعایی بکنین 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام.حبیبه خانم لطفا لطفا این پیام رو حتما بذارید.ممنونم. خانمی که طلاهای دوران مجردیت رو گذاشتی خونه مادرت و نیاوردی خونه خودت که شوهرت خرج نکنه،عزیز دلم خیلی اشتباه کردی که حتی به خانواده خودت اعتماد کردی. الان دیگه دوره قدیم نیست که تو خونه طلا نگهداری.با این قیمت بالایی که داره عین گنج میمونه. تو خونه خودت زیرزمین خاک میکردیش بهتربود تا بزاریش خونه مادرت. بعدشم الان بانکها صندوق امانات دارند چرا اونجا نذاشتی که خیالتم راحت باشه تهمت هم نشنوی. اگه چیزی از طلاهات مونده حتما برو بیار و یابانک بذار یا تو خونه خودت پنهانش کن یجای مطمعن. پایدارباشی گلم🌷 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خدمت همه دوستان وحبیبه خانم در پاسخ دوستی که برای کوچک کردن سینه سوال کرده بودن عرض کنم دکتر علی کربلایی خانی خیلی دکتر خوبیه مامان خودم ۸سال پیش،پیش همین دکتر عمل کرده خیلی هم راضییم خدا خیرش بده اون موقع هم تهران مطب داشت هم کرج میتونین تو گوگل سرچ کنین اسم آدرس و شمارش میاد خیلی بینظیر کارش امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم سلامتی امام زمان صلوات ❤️❤️❤️❤️ 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام جواب خانمی که گفتن پریود بودن پاک شدن ۱هفته بعد باز پریود شدن و سینه هاشون سفت شده مشابه خودمم همین جوری شدم باردار بودم خبر نداشتم پریود دومیم لانه گزینی بوده البته درارتباط با لخته چیزی نمیدونم 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام در جواب اون دوستی که گفتن بیرون زدگی دیسک دارن یک دکتر اورتوپد اصفهان هست روبه روی بیمارستان صدوقی اسمش را نمیدونم ولی شنیدم بدون عمل دیسک را جا میندازه وبیمار باید به میزان زمانی که دکتر تجویز میکنند استراحت مطلق بشن حتی برای دستشویی هم از جا بلند نشن ولگن بزارن براشون تا خوب بشن . 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام در جواب اون خانمی که شوهرش عقیم بوده وقبل ازدواج نگفته وخانوادش هم خبر ندارن بخاطر یه بچه طلاق نگیر یه بچه از اقوام یا بهزیستی یا زایشگاه بیار بزرگ کن بخاطر بچه اصلا ناراحت نباش 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام در جواب اون دوست عزیزی که نمیخاد پسرش کارگاه خیاطی بره بعد از نماز صبح روزی ۱۶۱ بار یامانع بگو درپایان اسم پسرت بگو فرزند مثلا علی فرزند فهیمه رو از این کار مانع شو تا روزی که این کار و ترک کنه بگو 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلام خدمت تمامی دوستان عزیز خدمت خانمی که گفتن پسرم میکروب معده داره وغذا نمیتونه بخوره یه نفر توی همین گروه گفته بودن که بخاطر میکروب معده چند سال هرچی دکتر رفته فایده نداشته ولی بامخلوط کردن ماست وشیر که درست کردن وچند بار خوردن مشکلشون حل شده من شنیدم که قدیمیها این مخلوط را به عنوان غذا میخوردن ان شاالله که برای پسر شما هم مفید باش 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام دوست عزیزی که خواهرات نمیزارن ازدواج کنی از اون خونه برو وبرای خودت جایی دیگه زندگی کن تاوقتی اونا هستن نمیزارن ازدواج کنی بادعاواین جورچیزا درست نمیشه اونا ازحسودی هیچوقت نمیزارن ازدواج شما سربگیر 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خانم محترمی که درعقدهستی وبکارتت ازبین رفته وشوهرت مناسب نیست عزیزم اولا اشتباه کردی وقتی میدونستی فعلا نمیتونی عروسی بگیری عقد کردی من خودم نمیزارم حتی یک روز دخترم توعقدبمونه اگه میخوان هموبشناسن نامزدباشن چون نامزد باشی پسر نمیاد خونه آدم شب بمونه تنهابیرون نمیرن یا دختر بره مسافرت یا خونه پسربمونه داماد تونامزدی حدخودشو میدونه .عقدوعروسی باهم بایدباشه .وقتی هنوز توکشورما بکارت مهمه چراادای غربی هارو درمیاریم اونابکارت مهم نیست براشون .الان هم که فهمیدی اشتباه کردی طلاق بگیر یعنی چی بعدعروسی چه بخوای چه نخوای وحتی اگه بکارتت هم آسیب ندیده بود بعدسه سال کی باورش میشه شمادست نخورده هستی هرکی بیاد خواستگاری وبفهمه عقدبودی میگه بکارت نداری پس فرصتتو ازدست نده شاید چندسال دیگه هم این آقا عروسی نگرفت که بعدش طلاق بگیری اگه هم میخوای تحمل کنی باخودت روراست باش نبودبچه واهمیت ندادن به روابط خوانوادگی وعقاید یکسان نداشتن هرکدومش جداگانه غیرقابل تحمله این
که سه تاشوباهم داره اگه میخوای باهاش زندگی کنی ودوسش داری کمترحساس باش ازحالا که همش کارت شده گریه وناامیدی چندوقت دیگه از پامیوفتی درضمن اون فقط وقتی که خودش رابطه میخواد به شمامحل میده ونیاز شما براش مطرح نیست وباهاتون هیچ جانمیاد بعدعروسی بدتر هم میشه چه دوست داشتنیه فقط خودش ارضابشه بخصوص بااین از خودگذشتگی که شماکردید وموضوع بجه دارنشدنش راچشم پوشی کردید باید هرچی شمامیگفتید به دیده منت قبول میکرد خیلی پرروه بعدوقتی میرید پیشش بهونه میاره برای رابطه شاید مشکلش باعث کم شدن میل جنسی هم شده باشه خداکمکت کنه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 سحر ...بابای حامد سکوتمو گذاشت به حساب اینکه منتظر زیر لفظی ام، یه کارت هد
❤️🍃 سحر بعد از عید همه چیز رفت رو دور تند، قرار بود عروسی خرداد ماه برگذار بشه و دیگه زمانی نمونده بود، اجاره های تهران خیلی بالا بود و قرار شد سال اول یه خونه سمت خونه پدری حامد که ورامین بود، اجاره کنیم دلم نمیخواست به حامد فشار بیاد،سعی می‌کردم همه چیزو با کمترین قیمت بخرم،حامد از باباش اصلا کمک نگرفت، می‌گفت میخوام رو پای خودم وایستم و من چقدر افتخار میکردم به این غرورش یه خونه 60 متری اجاره کردیم که دیگه وسیله هارو بعد از خرید مستقیم ببریم همونجابرای بیشتر خریدامون دوتایی میرفتیم و واسه خرید هرچیزی کلی می‌گشتیم تا قشنگ ترینش رو پیدا کنیم...دو هفته مونده به عروسی رزرو آرایشگاه و تالار و بقیه چیزا تموم شد،خانواده حامد رسم دیدن جهیزیه داشتن، دوست نداشتم این رسمو ولی به خاطر خودشون که خیلی خوب بودن حرفی نزدم...پذیرایی تو خونه خودشون انجام شد و بعدش برای دیدن جهیزیه همه رفتن خونه ما، کنار مامانم وایستاده بودم و به بقیه نگاه میکردم که یه خانم سن بالا که از همسایه های مادرشوهرم بود خیلی بلند گفت اشکال نداره، مگه ما اول زندگی چی داشتیم، کم کم با هم می‌خرن... یه نگاه به مامانم کردم اخماش رفته بود توهم، بعدش به خونه نگا کردم و سعی کردم بفهمم چی تو خونمون کمه... مادرشوهرم اما زودتر از ما جواب داد خداروشکر خیلی بیشتر از نیاز خرید کردن،حالا حالاها به چیزی احتیاج ندارن...دلم خنک شد، یه نگاه پر از عشق و تشکر برای مادرشوهرم فرستادم...چقدر خوب بود که با حامد آشنا شدم، که هم خودش و هم خانواده ش تصورات بدِ منو از آدما تغییر دادن...صبح روز 8 خرداد 93 بود، خاله نسرینم و همسرش و خانوم جون اومده بودن تهران... با خاله نسرین رفتیم آرایشگاه، قرار بود کارم ساعت 12 تموم بشه که بعدش بریم باغ، ولی تا ساعت 2 طول کشید، آرایشگر خیلی حساس بود و آروم کار می‌کرد...وقتی کامل آماده شدم،حامد اومد تو سالن، دورمون پر از خانم بود و حامد سرش پایین بود، زن عموی بزرگ حامد هم کنارمون بود و داشت فیلم می‌گرفت، از حامد پرسید خانمت خوشگل شده؟ حامد خیلی آروم گفت صد در صد  و همه زدن زیر خنده، آخه اصلا منو نگاه نکرده بود هنوز، دقیقا رو به رو وایستاد و سرشو گرفت بالا، چشمامش برق زد و یه لبخند قشنگ نشست رو لباش...زل زده بود تو چشمام، دیگه هیچ صدایی رو نمیشنیدم، فقط دلم میخواست زمان تو همون لحظه ثابت بمونه...بالاخره از چشماش دل کندم و سرمو انداختم پایین، حامد دسته گل تو دستشو که فقط رز قرمز بود رو گذاشت تو دستم... آروم از آرایشگاه رفتیم بیرون، حامد کلاه شنلمو جلو تر کشید و کمکم کرد سوار ماشین بشم. بعد از چند ساعت عکسای تو باغ و آتلیه رفتیم تالار، انقدر دیر رسیدیم که نشد بریم اتاق عقد... موقع رقص دو نفره، بالای سرمون آبشار روشن کردن و از شانس بد من یکیشون لَق بودافتاد پایین و رفت زیر دامنم، یه دفعه یه سوزش وحشتناک روی پام حس کردم، اما نمیخواستم کسی بفهمه، نمیخواستم جشن خراب بشه، با پام هلش دادم کنار و فقط به حامد گفتم بریم بشینیم... دیگه هیچی از جشن نفهمیدم و فقط دلم میخواست زودتر تموم بشه... اون شب منو حامد بین دود اسپند و صدای صلوات راهیِ خونه مشترکمون شدیم ... روزای اول خیلی سخت می‌گذشت، نمیدونستم چه جوری کارای خونه رو مدیریت کنم که به همش برسم، با کلی وسواس غذا میپختم و موادش رو با پیمونه اندازه میگرفتم و آخرشم انقدر بد میشد که خودمم نمیتونستم بخورم،اون روزا یاد مامانم می‌افتادم که همیشه خونه رو تمیز و مرتب نگه می‌داشت و غذاش به موقع آماده بود و من هیچ وقت نمیفهمیدم چقدر خسته میشه ولی چیزی نمیگه.. سه ماه بعد از عروسیمون طبقه اول خونه مامانم خالی شد و چون قیمتش مناسب بود، تصمیم گرفتیم بریم اونجا که هم به محل کار حامد نزدیک باشیم و هم من یه چیزایی از مامانم یاد بگیرم ،اوایل دی ماه بود، دو روز بود خیلی حال بدی داشتم، معدم میسوخت، از همه غذاها  متنفر شده بودم، به اصرار مامانم رفتمو آزمایش دادم، حتی یه درصدم فکرشو نمیکردم اما دو  سه ساعت بعد که رفتم جواب آزمایش رو بگیرم فهمیدم یه نفر سوم داره به جمعمون اضافه میشه... از ذوق دلم میخواست جیغ بزنم، میدونستم خیلی زوده اما خوشحال بودم چون عاشق بچه ها بودم، همونجا وسط آزمایشگاه به حامد زنگ زدم، خبر داشت که رفتم جواب آزمایش رو بگیرم... گفت چی شد؟ گفتم داری بابا میشی... چند ثانیه مکث کرد، انگار حرفمو درست نفهمیده بود، بعدش صدای ذوق زده شو شنیدم که گفت جدی میگی؟؟ وای باورم نمیشه... انقدر خوشحال بودیم که هرکسی که نمی‌دونست فکر می‌کرد چندساله منتظر بچه ایم...دوران بارداری شیرین ترین دوران زندگیم بود با اینکه حالت تهوع جونی برام نذاشته بود.... همه اطرافیانم حواسشون به من بود، حامد نمیذاشت تکون بخورم و تو دلم هی قند آب میشد... ...
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 ادامه✅ به قدری ظرافت فکری داشت که گاهی اوقات متحیر می شدم که این مرد به چه
❤️🍃 ادامه . درمدتی که در بستر جانبازی بود مدام می گفت: «اگر قرار نبود من شهید شوم چرا حضرت زینب (س) از درون ضریح آن کاغذ را به من داد.» گویا باید می آمد و خانواده اش را می دید و بعد عروج می کرد. 25 بهمن تا یک اسفند از او خبری نداشتیم تا اینکه متوجه شدیم ایشان را به بیمارستان بقیه الله تهران منتقل کرده اند و با برادرانش تماس گرفته بودند. دوم اسفند اخوی بزرگ آقا مصطفی تماس گرفت و بعد از احوال پرسی گفت: مصطفی آمده تهران، دارد برمی گردد، یک مشکلی هست ولی نترسید. بند دلم پاره شد و ترسیدم که به یکباره صدای خنده مصطفی را از پشت گوشی شنیدم که می گفت: من هیچیم نشده و گوشی را گرفت و گفت: چیزی نیست؛ فقط پایم پیچ خورده. گفتم: اگر چیزی نیست، پس چرا بیمارستانی؟ برادرش گفت: چرا بهش دروغ میگی واقعیت رو بگو و گوشی را از دستش گرفت و گفت: زخمی شده و خمپاره 60 کنارش خورده؛ اما من همین که صدای مصطفی را شنیدم برایم کافی بود و خیالم راحت شد تا وقتی که روی برانکارد به منزل آوردنش و من یک شهید را در مقابلم دیدم. زیر پوست رانش پر از ترکش بود به طوری که دکتر گفته بود نمی شود به آنها دست زد چون ماهیچه هایش آش و لاش می شود. 27 ترکش فقط در پای چپش بود سه ترکش نزدیک شاهرگ گردندش داشت که بلع را برای او دشوار می کرد و پزشک نیز احتمال حرکت آنها و قطع راه تنفسی اش را داده بود. یک ماه فقط با قاشق سوپ درون گلویش می گذاشتم چون ترکش ها بلع را برای ایشان دشوار کرده بود. گاهی اوقات پسرم که می خواست با حاجی شوخی کند و ترکش ها را فراموش می کرد و دستش را در گردن حاجی می انداخت، یکباره حاجی می گفت اگر یک ذره دیگر فشار بدهی کار من تمام است. به نظر من مصطفی در سوریه به شهادت رسید، ولی حکمت بزرگی که بازگشت او داشت به خاطر روحیه دگرخواهی او بود که می خواست مرا هم با پرستاری هشت ماهه در اجر خودش شریک کند و بازهم نمی خواست تنهایی چیزی از آن خودش باشد. وقتی کمد لباس هایش را باز می کردیم یک لباس گران قیمت و اصطلاحا مارک دار نمی دیدیم زیرا ایشان اکثرا البسه خود را از دستفروشان می خرید حتی وقتی ما برای مناسبتی یک لباس شیک و گران قیمت برایش می خریدیم ناراحت می شد. زندگی را ساده می پسندید می گفت: نمی شود من سوار فلان ماشین بشوم جلوی همسایه ها و کسی نداشته باشد و به من نگاه کند. من باید در سطح بقیه که در کنارشان هستم باشم. زنگ می زد شهرستان و پیگیر می شد که چه کسی گرفتاری دارد تا حل کند یکی از اقوام که شوهرش از کارافتاده بود ماهیانه مبلغی به حسابش واریز می کرد مدام دنبال حل کردن مشکلات دیگران بود. وضعیت جالبی نداشت پای راستش دو تیر خورده بود و استخوان پاشنه پای ایشان خرد شده بود که دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. چشم راست ایشان دید نداشت و پرده گوش راستش نیز پاره شد بود که یک عمل نیز روی گوشش انجام شد، ولی با این حال می گفت: من برمی گردم. می گفتم: شما شرایط جسمیت نامناسبه، پاسخ می داد: دو تا گوشو دوتا چشم داشتم که با یکی هم می توانم کار انجام دهم فقط می ماند پا که در حد رفع تکلیف می توانم راه بروم؛ و شروع می کرد در اتاق پذیرایی به دویدن. حیف بود حاجی رفت از این بابت که خیلی او را می خواستند. روزی نبود که رزمندگان سوری با پلارکارد حاجی دوست داریم یا کی برمی گردی؟ برایش عکس نفرستند چون واقعا دوستش داشتند. در این هشت ماه یکبار نشنیدم حاجی آخ بگوید. فقط لبخند می زد می پرسیدم درد داری؟ می گفت: چیزی که حضرت زینب بدهد درد نیست همه اش شادی است؛ و تا لحظه آخر هیچ شکایتی از او نشنیدیم. یک شهریور تولدش بود، شب تولدش کیک پختم تا دور هم جشن بگیریم خواهر آقا مصطفی هم سررسید و کلی عکس گرفتیم و سه روز بعد از عمل جراحی گوش راست و در اثر جراحات و عفونت ترکش های نزدیک شاهرگ گردن هفتم شهریور مصطفی شهید شد. وقتی حالا به عکس ها که در واقع آخرین عکس های ما بود توجه می کنم می بینم چقدرخودش را شاد نشان داده است. حاجی هشت سال در دفاع مقدس در جبهه ها حضور داشت و جانباز و دچار موج گرفتگی شده بود. موقعی که دخترم می خواست کنکور شرکت کند گفتم آقا مصطفی کد جانبازیت چنده؟ گفت: بگذار از معلومات خودش استفاده کند و قبول شود؛ وابسته به این چیزها نباشید. هیچ وقت اسناد و مدارکی دال بر مجروحیت و جانبازی ایشان ندیدیم. بعد از سوریه ترکش های ریزی در بدنش بود که با موچین از بدنش درمی آوردم در پوست پایش یا در لاله گوشش بازهم می گفتم: حاجی تمام بدنت مجروح است. تو حق داری سهمی داشته باشی می گفت: «نه من برای خدا رفتم و با کس دیگری معامله کرده ام» و واقعا هم خدا همیشه بهترین ها را به ما داده است. یکی از همرزمان و دوستان قدیمی اش چند شب قبل از شهادت مصطفی به منزل ما آمده بود و به حاجی گفته بود که برایش آرزوی شهادت کند. ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🍃
🍎 ☕️☕️☕️☕️☕️☕️ طرز تهیه انواع چای و خواص آنها در بین چای ها خصوصا برای ما ایرانی ها بطورکلی می توان گفت نوشیدن چای معمولی طرفداران زیادی دارد. اما به جز چای معمولی چای های گیاهی دیگری هم هستند که جنبه دارویی دارند و خواص آنها درمان بیماری های متعددی را موجب می شوند. چای گل گاو زبان خواص: آرام بخش اعصاب، خواب آور، ضد سردردهای عصبی، ضد سودا و صفرا، ضد قولنج و اسپاسم، ضد تشنج و صرع، تقویت کننده قوای جنسی طرز تهیه: ۴ قاشق چایخوری گل گاوزبان یا ۱ قاشق سنبل طیب بعلاوه ۱ عدد لیموعمانی چای بادرنجبویه (طبیعت بسیارگرم) خواص: در بعضی مزاج ها بالا برنده فشارخون، مقوی قلب و اعصاب خون ساز، تقویت کننده سلول هـای مغزی، خـواب آور، آرام بخش، نشاط آور، ضد بوی بددهان (گیاه مورد علاقه حضرت علی (ع)) طرز تهیه: یک قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات تذکر: افرادی که دچار فشار خون هستند با احتیاط مصرف کنند. چای دارچین(طبیعت گرم) خواص: محرک اعصاب، ضد وسواس و جنون، مؤثر در درمان ناراحتی های گوارشی، دیابت، دردهای استخوانی و سردی بدن، مفرح و تقویت امور جنسی، تقویت کبد و معده طرزتهیه: چند قلم دارچین + ۲ لیوان آب چوش + نبات چای زنجبیل (طبیعت گرم و خشک) خواص: بالا برنده فشارخون، ضدضعف اعصاب، تقویت حافظه، ضد درد مفاصل، تقویت کننده قوای جنسی، مقوی معده، خون ساز، ضد سم غذایی طرزتهیه: یک قاشق چایخوری کوبیده زنجبیل + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای اسطو خودوس (طبیعت گرم و خشک) خواص: آرام بخش اعصاب، تقویت کننده سلول های مغزی، ضدمیگـرن ضدزکام و آسم و برونشیت، ضد اگزما، مؤثر در درمان روماتسیم طرز تهیه: یک قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای آویش (طبیعت معتدل) خواص: بالا برنده فشارخون، تقویت اعصاب، رفع کولیتهای مزمن، مدر ( ادرارآور)، ضد انگل و رطوبت بدن، ضد صفرا، مؤثر در درمان زکام ، سرفه و آسم، اشتهـارآور، کاهش دهنده غلظت خون، مقوی جهاز هاضمه ( گوارش )، تقویت بینایی طرز تهیه: یک قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای نعنا یا پونه (طبیعت گرم) خواص: ضداسهال و استفراغ، ضد نفخ، مقوی معده، خوش بوکننده دهان، رفع خستگی، مؤثردردرمان بیماری های ریوی از جمله تنگی تنفس آسم، سرفه، مقوی قلب ، مؤثردر درمان سرماخوردگی طرز تهیه: یک قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای اکلیل کوهی (طبیعت گرم و معتدل) خواص: گیاه معجزه گر، مقوی اعصاب، مدر (ادرارآور)، ضد عفونت کلیه، ضد صفرا، ضددلهره و اضطراب، ضد زکام و سرما خوردگی، آسم، سیاه سرفه تقویت کننده بدن، مقوی معده، ضد دردهای روماتیسمی، استخوان و کمر، مؤثر در دفع سنگهای کلیه و کیسه صفرا طرز تهیه: ۲ قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای مرزنجوش (طبیعت گرم) خواص: آرام بخش، بهترین داروی میگرن کهنه و سردردهای، ضد نفخ، ضد سرماخوردگی، ضد اسهال، خلط آور، تب بر، اشتهاآور طرز تهیه: ۱قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای بهارنارنج (طبیعت گرم) خواص: آرام بخش، تقویت کننده قلب و اعصاب، مفرح و نشاط آور طرز تهیه: یک قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای گلپر (طبیعت گرم و خشک) خواص: تقویت کننده قوی حافظه، ضد فراموشی، ضد صرع، کمک به درمان اسهال، تقویت کننده قوه جنسی کمک به هضم غذا، اشتهاآور، ضد جوش و دُمل طرز تهیه: یک قاشق غذاخوری + ۲ لیوان آب جوش + نبات چای آلبالو (دم کرده میوه آلبالو) خواص: اشتهاآور، کمک به هضم غذا، پایین آورنده فشارخون طرز تهیه: آلبالو رسیده بدون دم ۲۰۰ گرم + ۴ لیوان آب جوش + نبات چای دارچین و زنجبیل خواص: این نوشیدنی برای تسکین دردهای دوران پریود خانم ها بسیار مفید است. طرز تهیه: چوب دارچین خرد شده یک قاشق غذاخوری + زنجبیل به اندازه یک بندانگشت یا یک قاشق چایخوری پودرآن + ۳ لیوان آب جوش ۳۰ دقیقه روی حرارت ملایم دم بکشد، در زمان مصرف بهتر است با کمی عسل شیرین شود. چای پونه کوهی و آویش خواص: این نوشیدنی برای فصل پاییز و زمستان بسیار مناسب بوده و خاصیت ضد عفونی کننده دارد، برای سرماخوردگی و دردهای پریود خانم ها بسیار مناسب است. طرز تهیه: یک قاشق غذاخوری آویش + یک قاشق غذاخوری پونه + ۳ لیوان آب جوش (بهتراست در زمان مصرف با عسل شیرین شود) چای میوه گل نسترن (طبیعت گرم) خواص: پایین آورنده فشار خون و قندخون، سرشار ویتامین ث، ضد سرماخوردگی، مقوی معده، ضد اسهال طرز تهیه: میوه گل نسترن (۱۵ عدد) در یک قوری (۲ لیوان آب جوش) به همراه مقداری نبات دم کرد میل شود. ️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام عزیزان درپناه خداوندباشیدلطفاجواب سوال من رواورژانسی بدیددستتون رومیبوسم میخواستم بندربرم یه سری وسایل برقی بخرم به نظرتون خوبه برم اگه خوبه چه جاهایی وسایل برقی خوب هست تراخدابگیدممنون میشم🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به دوستان ایرانی...ی نظری از شما می خواستم اینکه من ۳۸ ساله هستم ودوتا بچه دارم حالا نظر دارم باردار بشم موندم ایا بچه بیارم یا نه.... ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ دوستان عزیزم مریم هستم طورخداکسی ذکری دعایی بلده یه مشکل اداری برای ادامه تحصیل پسرم پیش امده...میخوام زودیه نامه ازمدرسه ش بگیرم..جورنمیشه سایت مدرسه واین نامه اگه اواین چندروزبرای پسرم جوربشه خیلی خیلی حیاتی هست.ذکریادعایی بلدهستیدمامان مریم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان من خانم۵۱ ساله هستم یه مشکل بزرگ دارم انشالاه هیشکی دوچار نشه که خیلی سخته من وقتی جوان بودم شوهرم میل جنسی زیاد داشت ومن هیچ میلی نداشتم النکه منو شوهرم پا به سن گذاشتیم شوهرمم کمی اعتیاد داره اثلن میل جنسی نداره الان خودم اینقد میل جنسیم زیاده که دارم عذاب میکشم راستش به ناچار بغضی موقها خود ارضای میکنم با این که مذهبی هستم ااز این بابت خیلی ناراحتم هر دفعه توبه میکنم ولی نمیتونم ترک کنم از شما خاهرا خاهش میکنم کسی راه کاری داره برا کم کردن میل جنسی کمکم کنه خدا خیرتون بده با تشکر از ادمین عزیز خاهش میکنم سوال منو زودتر تو گروه بزارید خدا نگهدار ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من خانمی هستم 47 ساله موقعه پریودی 3روز اول شدیدوروز چهارم وپنچم لکه بینی وگاهی قطع کامل خون است امابعضی ازمواقع دوروز سه روز نمازمیخونم روز هشتم نهم متلا یه تکه لخته کوچک یابعضی مواقعه بزرگ میبینم دکتربهم گفته هنوز زوده یائسه بشی دلیل این مواردچیه؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام مهربانو حبیبه خانم لطفا سوالمو بذارید خانما عزیز سلام🌹🌺من باقی فرم بدنم خوبه فقط باسن و ران هام خیلی چاق و بزرگه، طوری که خجالت میکشم، راهکاری چیزی میدونید بهم بگید؟؟ 🙏ممنونم ازتون مامان طاها از شیراز ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام شوهرمن چند وقط خیلی بداخلاقی می کنه حتا بعضی موقع ها بددهنی می کنه وفوشهای بد می ده منم موندمچیکار کنم تورا خدا یک راهی بزارید جلویپام که چیکار کنم واقا دیگه نمی تونم. تحمل کنم بچه هام بزرگن اخلاقش برای اوناهم غیر قابل تحمل واین که بعضی موقع ها مواد استفاده می کنه وقتی استفاده می کنه. بدتر میشه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام کسی دکترمغزواعصاب اطفال براتشنج بچه که کارش خوب باشه وجواب گرفته باشه سراغ داره شمارشویاادرسشوبگه توتهران میگم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام میخواستم خانمی که از شربت سرکنگبین و رب انار نتیجه دیدن بپرسم. بعد از چند ماه نتیجه دیدن ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به هم گروهای عزیز لطفاً به سوال من زود جواب بدین خواهشن پدر من همیشه پادرد داره حالا چند وقتی هست که میگه انگشتای شست پام که به هم میخوره انگار زخم وکف پا حس میکنم ورم داره حس میکنم پام سنگینه ایا کسی ازشما این مشکل داشته که خوب شده باشه یا دکترخوب تواصفهان سراغ دارین که معرفی کنیدممنون از جواب شما 👇🌻 @adminam1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ــ🌺🍃┅═ঊঈ 🌺﷽🌺ঊঈ═┅╮ ـ🍂خوردن خرما خوردن خرما با اب انجیر زیتون انگور ✍کاهش درد عــــادت ماهانه‼️ 🎥 حڪـــیم خیراندیش 📲لطفا انتشار دهید😊👌
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزان درپناه خداوندباشیدلطفاجواب سوال من رواورژانسی بدیددستتون رومیبوسم میخوا
پاسخ اعضا 🌙 ‌ سلام در جواب دختر خانمی که میگن همسرشون همسایه شون بوده و درسش رو ول کرده و حالا نماز و روزه رو هم به جا نمیاره عزیز دلم من در تعجبم شما چطور می تونی در برابر همچنین آدم بی فکر و نااهلی انقدر مظلوم باشی، شما داری به خودت ظلم می کنی این آدم مشکل داره و نمیتونه بچه دار بشه به طوریکه معـــــــــاف شده از سربازی😐 شما می خوای برای همیشه با لذت مادر شدن خداحافظی کنی که به پاش نشستی؟ 🤔 اینم بذاریم کنار بگیم عیب نداره مریضه، خوب این آدم اگه شعور و معرفت داشت با این مشکلی که داره دنیا رو به پات می ریخت تا از دستت نده ، در حالیکه انقدر بی مسئولیت هستش که از لحاظ مالی تقریبا هیچی نداره و خانواده اش هم که حمایتش نمی کنن امیدت به این بود که با خداست و مومنه که اونم داری میگی دیگه نماز نمیخونه و اهمیت نمیده، با همین روند خواهرم این آدم چند صباح دیگه شما رو دچار مشکلات دیگه ای هم می کنه، میل جنسیش ضعیفه و شما بعد عروسی دائما از این لحاظ اذیت میشید چون رابطه کامل داشتید هم مهریه کامل بهتون تعلق می گیره واقعا این آدم به درد زندگی نمیخوره، شما جوان و خوشگل و الحمدالله متدین هستید و لیاقت بهترین زندگی و بهترین همسر رو دارید، خواهش می کنم عمرت رو تلف نکن به خانواده ات بگو که بچه دار نمیشه و محلت نمیده و برات ارزش قائل نیست و بگو کمک کنن جدا بشی دادگاه هم حق رو میده به شما، خام وعده وعیدهاشم نشی که به محض اینکه خیالش راحت بشه طلاق نمی گیری همه رو فراموش می کنه 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 باسلام خدمت ادمین مطلب و براخانمی می نویسم که یه دختر داشته وباردار بوده رفته خونه مادر شوهرش مهمونی دعوتش کردن . خواهرشوهرش تب داشته نگفته یانمی دونسته عروس استوری گذاشته چقد زشت چقد زشت دعوتت کنند بعد انجوری استوری بزاری. خوب شد دعوتشون نکردی وگرنه جنازه شوهرت وخانواده ش جلوشون میذاشتی اگر خانواده خودتت بودند دوری میکردی واستوری میکردی نه عزیزم این خانواده شوهر بیچاره هستن عروسا فقط می‌خوان مردا و خانواده شون زحمت بکشن خودشون ازهمه ی خوشی ها محروم کنند فقط به حلق شماعروسا بخورنن وپاشون از خونه پسرا بکشن بیرون وعروس بمونه وخانوادش مطلبی جایی خوندم آخرالزمان میشه هیچ پدر شوهر ومادر شوهری خونه پسر جایی نداره اصلا راهشون نمیدن مردا هم بی غیرت میشن خونه میشه زن سالاری بهانه الکی میارن مادرت این گف واون گف پدرت اون گف خواهرت و برادرت دیگه بماند دیگه مرد بخاطر زندگیش کوتاه میاد بالاخره جایی ندارن. دلتون به حال امام زمان بسوزه چی میکشه اینارو می بینه یه خورده فکرکنید جوری مدیریت کنید عدالت داشته باشید که از چشم شوهرتون نیفتید ببخشید تند رفتم واقعا کشیدم خدایه عروس مثل خودتون توکاسه تون بذ اره برای سلامتی امام زمان صلوات 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام جواب دخترم ۱۷ساله برای شب ادراری پودر سنجد بگیر بخور خوب می شوی ان شاالله 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام مادری ک به کارهایت نمیرسی و شوهرت گلایه داره عزیزم همه چی بستگی داره به خودت ... همه ما بچه دارم بچه قد و نیم قد اگ بخایم اینجوری زندگی کنیم فاتحه مون ساخته ست عزیزم صیح قبل از بچه ها بیدار شو اگ اقات خونست برو لباس مرتب بپوش و موهاتو قشنگ ببندیه رژ ساده کمی ازحالت پژمردگی در میای بعد برو سراغ کارهایت .. من خودم شوهرم یه هفته خونست یه هفته نیس. مغازه هم دارم با۲ تابچه بخدا بعضی وقتا فک میکنم یادم نمیاد چ ساعتی استراحت کردم ولی هیچ وقت نه خونم شلخته ست غذام سروقت همه کارام و رسیدی به حودم سرجاش... غذای ناهار اگ خورشت باشه ازشب قبل میزارم کاری بهم نداره اماده کردم میزارم بپزه اگ مرغ سرخکردی دارم اونم ازشب قبل سرخ میکنم صبح میزارم بپزه صبح ساعت ۸ پامیشم یاشاید زودتر برنج ابکشی میکنم میزارم کارمو میرسم تاوقتی بچه ها خابن اگ غذای حاضری دارم شب اومدم درس میکنم اگ نه ک بعد ناهار اماده میکنم اقام ک خونست چای میارم میوه میارم یعنی من درشبانه روز ۵ ساعت استراحت نمیکنم حتی شبا تا دختر کوچیکم بخابه ۲ میشه منم بعد ۲ میخابم ساعت ۸ نشده بیدارم شما میتونین وقتایی ک بچه ها بیدار هم هستن به کارتون برسین من کار میرسم با بچه ها حرف میزنم سرگرمشون میکنم چیکار کنیم باید تحمل کنیم تا بزرگ بشن شاید کارمون کمتر بشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
28.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوزش و گزگز کف پا و درمان علتش عدم خون رسانی درانتهای پاها مخصوصا افرادیکه دارای دیابت هستند راهکار🔽 هرروزغروب ها به مدت ۲۰ دقیقه پایت را دراب نمک گرم بگذار و بعد خشک کن و یکی از روغنهای بنفشه یا زیتون یا سیاهدانه به پاهایت بمال و بعد یک کیسه مشما بکش و تا صبح بماند و برای مدتی تکرارکن انشالله به مرور گزگز و یا سوختن پاها و سوزش پاها بهبود میابد دکتر حسن اکبری متخصص طب سنتی 🌸
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf چه صبری داری خدا😭👆
❤️🍃 سلام من دختری 42 ساله هستم حالا خواستگاری دارم که 44 ساله ش هست و معلم. دوست مادرم معرف بود. روز اول با دو تا از همکارای مردشون ناظم و یک قاری قرآن و معرف اومدن خواستگاری! که هر دو ضمانت ایشون رو کردن و گفتن ایشون مومن و مذهبی و خوش اخلاق ان. بگذریم که خیلی پیر به نظر میان و من به قول ایشون 25 هم بزور نشون می دم. قیافه شون به دلم ننشست , ولی با این همه تعریف گفتم فعلا این رو ندید بگیرم. بار دوم با مادرم و معرف رفتیم یک ساعتی بیرون و ازشون پرسیدم چرا تا حالا ازدواج نکردین ؟ گفتن مادرم 25 ساله مرده و کسی نبوده سر و سامان بده. دو تا خواهر و یه برادر داره و یکیش از خودش بزرگتر و ازدواج کرده. ایشون گفتن که برام صداقت خیلی مهمه . چند روز بعد تولدشون بود و من به اصرار مادرم یک حافظ نفیس براشون خریدم. بعدش گفتن من باید پدر و برادراتون رو ببینم و یه شب اومدن افطار خونه ما که پدرم هم ناراحت شد ولی به روش نیاورد. خلاصه من هر بار گفتم چرا خواهرتون زنگ نمیزنه و انگار بی خیال ان .گفتن که من بزرگم و خانواده گفتن که خودت باید انتخاب کنی ما آخرش میایم. هفته بعدش تلفن زد و گفت عید فطر با خانواده میان و ان شاء الله حرفا رو تموم میکنن. معرف هم گفتن واسه بله برون فامیلاتون رو دعوت کنید. پریشب تولد من بود رفتیم بیرون و گفت که خودت کادوت رو انتخاب کن من بلد نیستم تا حالا از این کارا نکردم. خلاصه یه بلوز خرید و بعدش که پرسیدم چند نفر میان مراسم تا مادرم تدارک ببینن گفتن 7 نفر و فقط هم یه خواستگاری ساده س. می خوان بیان تو رو ببینن. بعد یه هفته هم واسه جواب زنگ میزنن. خلاصه من یه جوری ازش دور شدم و به مادرم زنگ زدم که زنگ نزنی ها .این میگه یه خواستگاری ساده س. بیچاره مادرم از استرس تا صبح تهوع و سر درد داشت. ظهر دیروز هم معرف اومد خونه مون .گفت پسره گفته من 9 سال پیش دختری رو عقد کردم و بعد دیدم دستاش میلرزه و مریضه دو هفته بعد با حکم جدا شدیم. باباش گفته حتما باید بهشون بگی تا اگه ما اومدیم اونجا سکه یه پول نشیم. پسره هی تاکید می کنه فکر نمی کردم اصلا مهم باشه میخواستم برم شناسنامه المثنی بگیرم ما دو هفته بیشتر عقد نبودیم. مادرم که مریض بود شب فشارش رفت رو 18 و رسوندیمش دکتر. خلاصه تا صبح بنده خدا ناراحت بود. صبح اومده مادرم میگه عیبی نداره مشکل از خانواده شه. اونا باید میگفتن این بیچاره چی کار کنه و خودش پسر خوبیه. واسه سن تو هم بعد از این همینا میاد. پدرم هنوز نمی دونه. من خیلی ناراحتم و میگم کسی که خانواده ش راضی نشدن یه زنگ بزنن و یا به خاطرش بیان خواستگاری حتما یه چیزی هست. و این همه صداقت رو تاکید داشت همین بود. هر سری من رو می دید می گفت من تعجب می کنم شما با این وجاهت چرا ازدواج نکردین. الان هم به معرف گفته این دختر حتما یه عیبی داره من می دونم!!! خواهرش هم زنگ زد و گفت ما ناراحت بودیم ایشون  ما رو خواهر حساب نکرده بیاره و ما بهش گفتیم که  قبلش بگو. بگذریم از حرفا نمیخوام مادرم ناراحت شه و احساس میکنم از سادگی من سوء استفاده کردن. شما به من بگین چیکار کنم 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
32.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت سوم 🔸موضوع: نقش مزاج در پیشگیری از طلاق 🌱با تدریس: دکتر محمدعلی اخوان ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزان درپناه خداوندباشیدلطفاجواب سوال من رواورژانسی بدیددستتون رومیبوسم میخوا
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ سلام وقت خوش 🟢خانمی که از خانواده سطح بالا وبا آبرو هستی وبا مردی که ازهمه جهت بهت دروغ گفته ازدواج کردی وحتی آقا بچه دار نمیشه 🟢خانم محترم من هم حقوقدانم هم از یک خانواده آبرودلر هستم هم تا حدودی شرایط شما را تجربه کردم 🟢خواهرم قبلا هم تو این گروه اعلام کردم این باور غلطی هست که متاسفانه خانواده های سنتی ومذهبی ونجیب ایرانی با این تصور که اگه حق وحقوق شرعی وقانونی خودشون اعمال کنن آبروشون میره 🟢آبروی انسانها با همین اعتقاد غلط هم پیش دیگران هم نزد خدا میره 🟢شما با قبول شریک زندگی که هم کفو شما نبوده وحتی از حق بچه دار شدن محروم ت کرده در واقع قانون خدا را زیردپا گذاشتی وبه نفس خودت ظلم کردی ازحرفم ناراحت نشی چون همین حرف چندسال پیش یک پزشک بهم زد وخیلی ناراحت شدم ولی بعدها متوجه شدم واقعیت تلخ هست 🟢خانم محترم من این نوع زندگی را متاسفانه تحمل کردم وبچه دارهم شدم همسرم تمام مسوولیت زندگی را به دوش خودم انداخت خیانت کرد آبروم برد وبا تربیت غلطش بچه هام هم اذیت میشن 🟢این ازدواج شما هم با این اوصاف شرایط خوبی نداره وشخصی که به شما دروغ گفته وحتی عقیم بودن خودش پنهان کرده قانونا وشرعا در ازدواج تدلیس کرده وعقد نکاح باطل هست وخیلی راحت میتونید طلاق بگیرید 🟢با این شرایط در آینده هم ازنعمت داشتن اولاددمحروم هستید هم نیازهات ازجهت مالی وعاطفی وحتی جنسی برطرف نمیشه 🟢آبروی شما با احقاق واعمال حق هیچ وقت از بین نمیره اینکه نتونی حق خودت بگیری باعث از بین رفتن آبروت میشه 🟢بهرحال من تجربه شخصی خودم که شرایط شما راداشتم نوشتم ای کاش ۱۹ سال پیش یکی برای من تجربه خودش گفته بود که فکر میکردم اگه ازدواج نکنم آبروم میره اگه وقتی تو عقد متوجه شدم طرف وخانواده ش هم سطح من نبستن طلاق بگیرم آبروم نمیره 🟢بهترین ها را برات آرزو میکنم موفق وموید باشید 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام به همراهان همیشگی خواهری که از تومور نخاعی برادرت گفتی خواهرجان خداراشکر ۸۰ درصد برداشته شده ان شاء الله اون ۲۰ درصد دیگه هم با پرتو درمانی خوب میشه دکتر ودارو وسیله هست پیگیر درمان باشید توکلتون به خدا باشه شک نکنید ویقین وایمان کامل داشته باشید که برادر عزیزتان خوب میشه اداره عالی امور دست خداست برای سلامتی برادرتون وبهبودیش گوسفند نذر کنید وبه مسمتندان بدید درآعوش خدا باشید ☘☘☘☘ 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام 🔷پاسخ نظر سنجی آقای۲۵ ساله در شرف ازدواج 🔷جوان محترم که خداراشکر معتقد هستید و توکلتون به خدا علت این اخذ مهلت ده روزه از طرف دختر خانم برای پاسخ به خواستگاری چه سیاست زنانه چه نازکردن چه مهلت لازم برای فکر کردن باشه همش خیر هست وکاملا طبیعی است 🔷مطمئن باش اگه طرف سریع جواب مثبت بده شما در آینده قدر نخواهید دانست این ذات ما انساهاست که هر چی را بدون مشقت و سختی به دست میاریم قدر نمیدونیم پس اصلا ذهن خودت درگیر این موضوع نکن چه بسا تو این ده روز مسائلی دیگه روشن بشه 🔷حال اگه پاسخ طرف بعد این ده روز منفی بود مطمئن باش این ازدواج به صلاحت نبوده تلاشت بکن ولی اگه ازدواج سرنگرفت خودت ناراحت نکن چون شما مرد هستید وباید اینقدر اقتدار داشته باشید که در نه شنیدن وخدای نکرده سایر ناملایمات زندگی نشکنی 🔷 هرچن همه برای ازدواج میگن در کارخیر حاجت به هیچ استخاره نیس که متظور اینه انسان برای ازدواج عجله کنه نظر شخصی خودم که ۵۰ سال از خدا عمر گرفتم وتجربه ازدواج اصلا برام خوب نبود اینه که برای ازدواج شده انسان یک ماه کامل روی انتخابش وخصوصیاتش فکر کنه چون پای یک عمر زندگی وتدوام نسل هست 🔷برای شما جوان خوب وسایر جوانان باایمان ومعتقد کشورم اعم از دختر وپسر آرزوی خوشبختی میکنم یا حق ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 سحر بعد از عید همه چیز رفت رو دور تند، قرار بود عروسی خرداد ماه برگذار بش
❤️🍃 سحر انقدر ضعیف بودم که تا ماه آخر هیچکس نمیفهمید من باردارم، معده م هیچی رو قبول نمی‌کرد و به زور دارو و سرم سرپا بودم...یادمه تنها چیزی که دوست داشتم گوجه سبز بود، تو فصل بهار هر روز صبح یواشکی میرفتم یه پلاستیک پر گوجه سبز میخریدم و تو نیم ساعت همشو میخوردم و تا شب از درد معده گریه میکردم...اوایل تیر ماه بود، خیلی دلمون میخواست بریم مشهد اما برام سخت بود تو ماشین بشینم، به خاطر همین تصمیم گرفتیم آخرین سفر دونفره مون رو با قطار بریم... اون سفر بهترین سفر عمرم بود و خیلی به هردومون خوش گذشت، اما دو روز بعد از اینکه از سفر برگشتیم  حال من بد شد و راهی بیمارستان شدیم... حدود یه هفته بستری شدم، خونمون سمت شرق بود و بیمارستان شهرک اکباتان ،و چون مسیر طولانی بود حامد تو اون یه هفته هرشب تو لابی بیمارستان می‌خوابید که من هرکاری داشتم زود بتونه انجامش بده...دو روز آخر دیگه نمیتونستم بیمارستانو تحمل کنم و روز هفتم با التماس های منو توصیه های دکتر بالاخره مرخص شدم...هنوز یک ماهو نیم تا تولد پسرمون مونده بود، تو اون یه هفته انقدر دکتر بهمون استرس داد که مامانم مجبور شد تند تند بدون نظر من سیسمونی رو بخره ماه آخر خیلی آروم می‌گذشت، دکتر تاریخ زایمانم رو 13 شهریور زده بود، یعنی درست وسط تولد منو حامد27 مرداد بود، صبح زود با حامد رفتیم بیمارستان برای چکاپ، یه حس خاصی داشتم...حامد میگفت خدا کنه دکتر بگه امروز به دنیا میاد و من میخندیدم به این همه اشتیاق... با دکتر صحبت کردیم و بعد از نوار قلب، جلوی چشمای متعجب ما زنگ زد و اتاق عمل رو برای یک ساعت بعد رزرو کردبه حامد نگاه کردم، خوشحال بود، ولی من یه حالی بدی داشتم،اسم اتاق عمل وحشت انداخته بود به دلم رفتیم پذیرشو کارای بستری رو انجام دادیم، ساعت 1 بود که همراه یه پرستار رفتیم تو اتاقی که حامد رزرو کرده بود...یه خانم اومد و کمکم کرد آماده بشم، حامدم زنگ زده بود به خانواده هامون و توی راه بودن، با فیلم بردار هم صحبت کرده بود که از اتاق عمل فیلم بگیرن...دستم توی دستای حامد بود، خیلی می‌ترسیدم، به حامد گفتم اگه من برنگشتم مواظب پسرمون باش، تورو خدا زن نگیریا، حامد ولی انقدر ذوق داشت که فقط می‌خندید ...روی ویلچر نشستم و آروم آروم رفتیم طرف اتاق عمل، حامدم کنارم میومد که یهو صدای مامانمو شنیدمکه صدام می‌کرد، پرستار ویلچر رو نگه داشت و مامانم بغلم کرد و بعد گفت ما همینجا منتظرتیم... چشمام باز پر شده بود، انگار داشتم برای عمل قلب باز میرفتم... حامد عقب تر وایستاده بود، چشماش خیس بود، حالم بدتر شد... دیگه نگاشون نکردم و از درِ راهرو اتاق عمل رفتم تو و اونا پشت در موندن....ساعت و 1:42، 27مرداد ماه پسر کوچولومون به دنیا اومد، به جرات میگم اولین باری که صدای گریه پسرم رو شنیدم ، قلبم از خوشی رو به انفجار بود...حواسم به پسرم بود که روی تخت نوزادان بود و دکتر داشت معاینه ش می‌کرد، که یه دست گرم نشست روی دستام، صورتمو برگردوندم و نگام قفل شد تو چشمای مردی که قول داده بود هيچ جا تنهام نذاره و عجیب پای حرفش مونده بود😭 ارزوی خوشبختی برای همتون دارم ❤️ ...پایان.. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خروپف در خواب ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 ادامه . درمدتی که در بستر جانبازی بود مدام می گفت: «اگر قرار نبود من شهید شو
❤️🍃 ادامه✅ . آقا مصطفی به ایشان گفت: «اولا تو شهید نمی شوی دوما اگر شهید شدی مزارت کجا باشد؟» او گفته بود کنار عباس کردونی (شهید مدافع حرم اهوازی) حاجی جواب داده بود: «آنجا که جای من است!» و نمی دانم از کجا این قدر دقیق جایش را می دانست. خواهر شهید عباس کردونی با ما تماس گرفت و گفت: من شما را نمی شناسم ولی عباس را خواب دیده ام که در یک کوچه قدیمی و با یک آقایی که محاسن جوگندمی دارد دست در دست هم دارند و ایشان را به درون خانه ای قدیمی (خانه خود عباس) برد و در را بست و من از خواب پریدم و به خواهرم گفتم: عباس مهمان دارد. گفت: چطور؟ گفتم: اهواز شهید داده. هر چند آخر شب متوجه شدیم که قرار است ایشان را در قطعه دیگری دفن کنند ولی صبح وقتی سر مزار برادرم حاضر شدیم از روی عکس ها با تعجب دیدم که این شهید همان است که من در خواب دیده بودم. خوابش درست بود زیرا ابتدا قرار بود ایشان را در جوار برادر شهیدش احمد رشید پور دفن کنند ولی از آنجا که مصطفی همیشه می رفت کنار مزار شهید کردونی و عجز و لابه می کرد از برادرش خواستم که اگر بشود همانجا و در کنار دوستانش آرام گیرد. مشکلاتی پیش آمد که اجازه نمی دادند مصطفی را در قطعه شهدای مدافع حرم بگذاریم چون حاجی جانباز که شده بود دنبال جمع آوری مدارک نرفت به همین خاطر بعد از شهادتش مدارک کاملی در رابطه با جانبازی ایشان وجود نداشت و اثبات شهادت ایشان دشوار شد و برادرش هم مدام می گفت: مصطفی کار را برای ما دشوار کرد! به همین دلیل قبول نمی کردند ایشان را در قطعه مدافعان حرم به خاک بسپارند تا بالاخره با پیگیری هایی که صورت گرفت مشکلات مرتفع شد. من با مصطفی رشد کردم و به بسیاری از حقایق ایمان آوردم ایشان هم در زندگی و هم در مرگش بهترین معلم برای من بود. با اینکه مصیبت فقدان حاجی برایم بسیار دردناک است اما در یک بهت و حیرت نیز قرار دارم که چه ایمانی و آرمانی است که اینان را از همه متعلقات و زیباترین چیزهایی که دارند و در سال های عمر خود آنها را پس انداز کرده اند و یا زحماتی برای آنها کشیده اند اعم از زن وبچه و زندگی و... رها می کنند و به جهاد می برد. وقتی به مصیبت خودم فکر می کنم حقیقتا در برابر مصیبتی که به عقیله بنی هاشم وارد شد پر کاهی در برابر انباری از کاه است. زنی در بیابان تک و تنها سر 18 جوان خود را بر سر نیزه می بیند و همین مصائب است که به من آرامش می دهد و به ایشان توسل می کنم. وقتی مصطفی به شهادت رسید همه ما را تکریم کردند و ما را در آغوش کشیدند و بچه ها را نوازش کردند، اما وقتی فکر می کنم که روز عاشورا چه بر سر زینب(س) آمد با آن همه مصیبت سنگ بارانش کردند من از روی حضرت خجالت می کشم. برای مصطفی خوشحالم چون اگر در بستر و یا خانه جان می سپرد حقش ادا نمی شد، تنها چیزی که مرا آزار می دهد فراق اوست. به خدا ایمان دارم چون به گفته امام صادق علیه السلام وقتی خدا ستون خانه ای را می برد خود جایگزین آن می شود. حالا که آقا مصطفی این همه اهداف زیبا داشت فقط یک پیام برای رهبری دارم و عرض می کنم: تا نفس داریم آقا پشتیبان شما هستیم؛ شاید جهاد بر زنان واجب نباشد ولی اگر زنان در هر نقش اجتماعی که دارند بتوانند بهترین ایفا کننده باشند بزرگ ترین جهاد است. اگر صد بار دیگر هم مصطفی زنده شود دوباره او را برای شهادت آماده می کنم و جان و مال و فرزندانمان را فدای ولایت می کنیم. تنها خواسته ای که داریم زیارت روی آقا و منور کردن منزل و کلبه محقر ما و قدم نهادن ایشان بر دیدگان ماست. ما ثابت می کنیم از آن دسته زنانی نیستیم که پشت مسلم را خالی کردند؛ ما به شهدای خود مفتخریم. هر چند رنج این مصیبت بسیار سنگین است اما برای جان دادن در صراط مستقیم آماده ایم و همیشه سرمان بالاست. احساس می کنم دینم را به بشریت و اسلام ادا کردم هر چند در مقابل بی بی زینب سرم پایین است و در برابر مصیبت ایشان به چشم نمی آید. من شهادت ایشان را مرهون لقمه و شیر حلال می دانم، پدر و مادر ایشان لقمه زحمت کشیده به فرزندان خود خوراندند و دوشهید تقدیم اسلام کردند. البته آقا مصطفی هم ارادت زیادی به والدینش داشت و مدام به آنها سرکشی می کرد. حتی منزلمان را برای نزدیکی به آنها جابه جا کرد. حالا بعد از شهادت حاجی پدر و مادرش مدام نام او را صدا می زنند و گاهی اوقات که زنگ خانه به صدا در می آید فکر می کنند مصطفی است. وقتی رفتم بالای سرش اول به او تبریک گفتم و بعد عرض کردم: الحق آن کسی که اسم تو را گذاشت مصطفی می دانست که تو برگزیده ای. خوش به سعادت آنها که در این دوره که فساد اپیدمی و جزء افتخارات برخی شده این راه را برگزیدند. وقتی شهید رشید پور را به خاک سپردیم دیدم پرچم قرمز بزرگی را روی مزار گذاشتند و گفتند این پرچم گنبد حضرت زینب است و من دیدم که فرستادن صله همچنان ادامه دارد.
فردا که برای زیارت مجدد رفتیم دیدم این بار پرچم سیاهی بر روی مزار است این بار گفتند: این پرچم حرم حضرت رقیه است. با خودم گفتم: ببین چطور با این بزرگان معامله کرده است. در عین بیقراری آرامش غریبی دارم چون چیزی به جز زیبایی در آن نیست. من که از او راضی بودم و هستم حتی بعد از شهادتش امیدوارم خدا هم از او راضی باشد زیرا واقعا کراماتی دارد ولی ترجیح می دهم سکوت کنم تا هم فضیلتش از بین نرود و هم ادامه دار شود. یکی از دوستان حاجی تعریف می کرد روز تشییع در حالی که زیر تابوت شهید را گرفته بودم به یکباره از دلم گذشت ای کاش کسی پیدا می شد و مرا روز عرفه به کربلا می برد، مگر نمی گویند شهیدان زنده اند در همین فکر بودم که گوشی موبایلم زنگ خورد و یک نفر گفت کاروان برای عرفه عازم کربلاست و یک نفر جا دارد. گفتم اسم کاروان چیست؟ گفتند: «باب المراد» و تعجب کردم که به سرعت حاجتم را داد. دوست داشتم این شعر حمید رضا برقعی را بخوانم: باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است هان! بترسید که دریا به خروش آمده است خون این طایفه این بار به جوش آمده است صبر کن! سنگ که سجّیل شود می فهمید آسمان غرق ابابیل شود می فهمید پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک ذوالفقاری ز نیام آمده بیرون اینک هان! بترسید که این لشکر بسم الله است هان! بترسید که طوفان طبس در راه است پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است بانگ هیهات حسینی است رسیده است از راه هر که دارد هوس کرب وبلا بسم الله هر وقت دلم برای مصطفی تنگ می شود این شعر را می خوانم و دلم محکم می شود که همسرم جزو لشکر بسم الله است. غبطه ای در مورد شهدا و به ویژه آقا مصطفی در وجودم هست این است که اینها ره صد ساله را در یک جهش میان بر یک شبه با شهادت طی کردند. پایان ✅ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🔻🔻🔻مرگ تدریجی و خاموش تلفن همراه به برق وصل است و امواجی را تا مغز مخابره میکند ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام دوستان من متولد 75 ام قدم بلنده حدودا 168 دانشجو هم هستم و تهران زندگی میکنیم من یه مشکلی دارم اینکه لاغرم ! خیلی لاغرم .. البته نه اینکه بد فرم باشماا نه فقط اندامم مث باربیه! از بچگی همینطور بودم ولی خیلیییی خسته شدم از لاغریم دوس دارم یکم تپل شم چون اگه تپل هم شم مطمئنم کلی تغییر میکنم و خوشگلتر میشم من حدودا وقتی راهنمایی بودم حداقل لپام بیشتر بود و خیلی خوشگلترم بودم اما الان لپام اب شده و لاغرتر شدم :( حتی وزنم تاچند وقت پیش 56بود یدفه نفهمیدم چجوری اومدم حدود 50!51!49! با اینکه خیلیییییی ماشالله خورد و خوراکم عالیه هرروز تقریبا گوشت و غذاهای چرب میخورم همه بهم میگن چقدرمیخوری اما اصلا استعداد چاقی ندارم اصلا چااااق نمیشم :(( همه میگن تو که انقد میخوری چرا چاق نمیشی. با اینکه یخورده تنبلم هستم و خیلی وقتا کارم خوردن خوابیدنه اما دریغ از یذره تغییر!! که چاق شم هر کی جا من بود تا حالا 100 کیلو شده بود حتی مدت کمیه رفتم عطاری و چیزایی مث عرق یونجه و جوگندم بهم داده بخورم تا چاق شم اما هنوز ک اثری نداشته.. اصلا یه جورایی دارم ناامید میشم از خودم آخه ازون ورم یکی هست احتمال داره نامزد کنیم اون بهم میگه خیلی لاغری و باید چاق شی حتی جلسه بعدی که رفتم باهاش حرف بزنم هم میگفت پس چرا چاق نشدی !!! گفتم بابا طول میکشه به همین زودی که نمیشه... حالا ماه بعد قراره ببینمش خیلی میترسم ببینتم و بگه حالا ک 1ماه گذشته چرا چاق نشدی!! چی بهش بگم اخه؟؟!!!! :(( بهش گفتم طول میکشه باید صبرکنی ولی خودم اصلا دارم ناامید میشم میگم فک نکنم هیچوقت چاق شم :( اگه اینجوری پیش بره و تپل نشم اصلا هیچوقت ازدواج نمیکنم با هیچکس چون اعتماد بنفس ندارم کسیم پیدا شه بگه من لاغر دوس دارم بازم راضی نمیشم چون خودم ک لاغر دوس ندارم تازه خانواده طرفم میگن دختره چه لاغره البته گاهی شده دوستام گفتن یخورده پهلوهات و صورتت چاق شده ولی خیلییی کم و اونم فقط تو لباس باز معلومه..دوست دارم دستام یخورده گوشت بیارن اخه :-( خیلی ناراحتم و اعتماد بنفسم اومده پایین بچه ها ❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓ سلام به همگی من دختری ۱۸ساله هستم، حجابم کامله و چادریم، همیشه تمیز و آراسته هستم ( هم خونه و هم بیرون )، هیچ موقع آرایش نمیکنم فقط یه ضد آفتاب میزنم اونم بدون رنگ، چهرم متوسطه ( قابل قبوله )، آشپزی و شیرینی و ... هم مهارت کافی دارم ، و دوست دارم در آینده یک قنادی که انواع دونات و شیرینی و کیک و ... داره بزنم ( البته با کمک خانواده )، همیشه بیرون از منزل باوقار و سنگین و با متانت با همه رفتار میکنم. در برابر نامحرم خیلی موبادنه و سنگین و مغرورانه برخورد میکنم ( البته اخم و بداخلاقی نمیکنم، خودمم بالاتر از همه نمیبینم )، با همجنس خودم خوش برخوردم ولی اجازه نمیدم به حریم خصوصیم وارد شه و بخواد دخالت بکنه، ولی من صورتم از ۶ سال پیش تا الان جوش میزنه، اوایل بلوغم خیلی جوش میزدم، ولی الان خیلی کم شده، بیشتر جوش های ریز هستن، گاهی وقت ها یه جوش بزرگ میزنه با اینکه اصلا دارویی به صورتم نمیزنم و نمی خورم. نسبت به قبل تعدادش کمتره، ولی جای جوش هام به طور ارثی میمونه بدون اینکه دستکاریش کنم... الانم چند تا جوش به صورتمه و بقیه ش هم جاهای اوناست ، دکترم میگه جوش هات هورمونیه، نمیتونی هیچ وقت اونا رو از بین ببری ولی میتونی  کنترلشون کنی ... قبلا هم به طور کامل درمان شد با استفاده از محلول و کرم و قرص تتراسایکلین ولی دوباره بعد از قطع دارو بعد چند ماه برگشت ... الان من موندم که آیا به خاطر جوش هام کسی منو نپسنده ؟ دخترهای هم سن و سالم خیلی خاستگار دارن ( چون شهرمون همه همدیگه رو میشناسن ) ولی من نه ... تا الان فکر کنم ۴،۵ نفر از مامانم منو خاستگاری کردن، الان من فکر میکنم شاید نکنه به خاطر جوش هام کسی منو نمی پسنده... البته من الان قصد ازدواج ندارم، و نمیخوام تو این سن ازدواج کنم، آخه هنوز باید خیلی چیزها یاد بگیرم تا بتونم یک زندگی رو اداره کنم... ولی فقط برام این موضوع سوال شده بود، اصلا خودم رو با دوستام مقایسه نمیکنم، و از این دخترا هم نیستم که به خاطر بالا بودن تعداد خواستگار به خودم مغرور شم ، اصلا اینطور نیستم، می دونم دخترای بزرگتر از من هم شاید کم خاستگار داشته باشن ( ان شاء الله همشون خوشبخت بشن ) ... ولی واقعا برام سوال شده بود که نکنه به خاطر جوش هام خواستگارها منو نمی پسندند . 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 فرو بردن وسائل معاینه به دهان بیمار روزه دار🌸🍃 پرسش : آیا فرو بردن وسایل غیر خوراکى (مانند وسایل معاینات پزشکى و دندانپزشکى) در دهان به هنگام روزه، باعث بطلان روزه مىگردد؟ پاسخ : موجب بطلان روزه نمىشود، مگر اینکه آلوده به آب دهان شود و آن را بیرون آورد و سپس وارد دهان کند و رطوبت آن ابزار به قدرى باشد که در آب دهان مستهلک نشود و آن را فرو برد. استفاده از اسپری ریه 🌸🍃 پرسش : فردى مبتلا به نفس تنگى شدید است، آیا مىتواند از اسپری آسم که مخصوص تنگی نفس می باشد، استفاده کند و روزه او باطل نمی شود؟ پاسخ :  اسپری هایی که برای افراد مبتلا به آسم استفاده می شود با توجّه به اینکه معمولا گاز رقیقی بیش نیست، روزه را باطل نمی کند. فرو بردن چرک گلو🌸🍃 پرسش :آیا فرو بردن چرک گلو باعث باطل شدن روزه مىگردد؟ پاسخ :  اگر به فضاى دهان وارد نشود یا بدون اختیار فرو رود مانعى ندارد. وارد کردن دارو از طریق سوند معده برای روزه دار🌸🍃 پرسش : وارد کردن دارو از طریق سوند معده (لولهاى که از طریق دهان یا بینى وارد معده بیمار مىشود) چه حکمى دارد؟ پاسخ : جایز نیست; مگر در مواقع ضرورت که آن نیز موجب بطلان روزه است. فرو بردن اخلاط سینه🌸🍃 پرسش :آیا فرو بردن اخلاط سینه موجب ابطال روزه مىشود؟ پاسخ : اگر به فضاى دهان نرسد موجب ابطال نیست. حکم تزریق انواع آمپول برای روزه دار🌸🍃 پرسش : حکم تزریق انواع آمپول برای روزه دار چیست؟ پاسخ : تمام انواع آمپول های دارویی یا تقویتی یا بی حسی  و مانند آن که به صورت عضلانی تزریق می شوند و همچنین تزریق عضلانی واکسن برای افراد روزه دار اشکالی ندارد ولی تزریق آمپول ها و سرم های وریدی (که در رگ تزریق می شوند) جایز نیست. تزریق خون به بدن روزه دار 🌸🍃 پرسش :آیا تزریق خون به بدن روزه دار روزه را باطل مىکند؟ پاسخ :تزریق خون، بنابراحتیاط واجب، روزه را باطل می کند اما باید تا آخر روز از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید و بنابر احتیاط واجب قضای آن روز را نیز بجا آورد. قطره چشم و گوش و بینی برای روزه دار🌸🍃 پرسش : استفاده از قطره از طریق چشم، گوش، یا بینى برای روزه دار چه حکمى دارد؟ پاسخ :  ۱- قطره گوش و بینی: اگر یقین دارد به فضای حلق می رسد و فرو می رود برای روزه اشکال دارد. ۲- قطره چشم: اشکالی ندارد مگر در صورتی که وارد فضای دهان شود و عمدا فرو ببرد. قرص و دارو برای روزه دار🌸🍃 پرسش :آیا خوردن داروهاى خوراکى که به هیچ وجه جنبه غذایى نداشته باشد، بلکه جهت تسکین آلام بیمار به کار مىرود مبطل روزه است؟ پاسخ : خوردن قرص و داروهای دیگر روزه را باطل می کند. چنانچه امکان تغییر ساعت استفاده از آن، به قبل از اذان صبح و بعد از اذان مغرب وجود داشته باشد و این کار برای بدن ضرر نداشته باشد باید روزه بگیرد. در غیر اینصورت نباید روزه بگیرد . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
✅✅✅ 👈 : ✍ چرا بیشترین تعداد ها در اوایل صبح اتفاق می افتد؟ : این همان رازی است که تاکنون به مردم گفته نشده ✍ وقتی فردی شام پرچربی بخورد، حدود 8 ساعت بعد (یعنی نزدیک اذان صبح) شیرابه غذا از معده وارد روده‌هامی شود و چربی زیادی جذب خون خواهدشد، به این ترتیب ویسکوزیته (چسبندگی) و غلظت خون بالا می‌رود . ✍ اول صبح سردترین موقع روز است که بدن انسان در خواب است و ضربان قلب و فشار خون به پایین‌ترین حدّ خود می رسد . ✍ پاها که دورترین نقطه به قلب هستند، با قلب در یک سطح افقی قرار دارند وچون آن ها سردترین نقطه بدن هستند، اغلب از پتو بیرون می مانند و سردتر می‌شوند، به همه این‌ها، افزایش چربی و غلظت خون را هم بیفزایید تا پازل لخته شدن خون در انتهای پاها تکمیل گردد . ✍ چنین فردی، هنگامی که صبح برای نماز یا دستشویی بیدار می‌شود، چندتا پله را بالا می‌رود یا برای خرید نان تا سرکوچه می‌رود، بدنش گرم می شود و ضربان قلبش بالا می‌رود، فشار خونش افزایش می یابد و لخته از پاها کنده می شود و وارد جریان خونش می‌گردد، وقتی فرد حرکت می‌کند یا سر به سجده می‌گذارد، لخته وارد مغزش می شود و رگی را مسدود می‌کند، به دنبال آن فرد سکته مغزی می‌کند، بعد می گویند خوش بحالش موقع نماز مرد خدایش بیامرزد . 👈 اگر هم زنده بماند، بخشی از بدنش از کار می‌افتد، بستگی دارد کدام رگ و چقدر آسیب دیده باشد . ✍ اگر لخته وارد کبد شود، کبد می تواند خود را بازیابی کند، اگر لخته وارد کلیه شود، کلیه بعدی هنوز کار می کند و شما به زودی متوجه اختلال کلیه نمی شوید، اگر لخته در پاها بماند، واریس ایجاد می کند، اگر لخته وارد قلب یا مغز شود، سکته را ایجادخواهد کرد . 👈 دستوراتی برای پیشگیری از سکته 1- اگر به سن چهل سالگی که رسيده اید، نبايد شب‌ها غذای چرب بخورید(چون تا صبح سکته شما را تهديد مي‌کند . 2- اگر هم به میهمانی رفته اید، کم غذا بخورید . 3- حتماً بعد غذا، کمی سرکه یا آبلیموی طبیعی بخورید . 4- شب هاقبل ازخواب یک تادو لیوان آب بنوشید تاسیرآب گردیدکه نیمه شب برای دستشویی رفتن بیدار شوید و خون‌تان غلیظ نشود. (چون غذاهای چرب، آب بدن را می‌کشند). 5- درفصل سرما پاهای خود را با پوشیدن جوراب گرم نگهدارید . 👈 (کرسی بسیار مفیداست) یکی از دلایل طول عمر و سکته نکردن قدیمی ها استفاده ازکرسی بوده . 👈درمان کسی که سکته کرده ✍ بسیار مشکل است و اغلب اگر فوت نکنند، فلج خواهند شد که عمدتاً غیرقابل برگشت است، زیرا ضایعه مغز و اعصاب قابل ترمیم نیست . ✍ در کشورهای غربی آمپولی از ترکیبات بزاق زالو که سریعاً لخته‌ها را حل و برطرف می‌کند، در 3 ساعت اول به بیمار تزریق می‌شود، اگرچه این آمپول در کشور ما یافت نمی‌شود، اما بهتر از آن، زالودرمانی در ساعات اول سکته است، اگردرساعات اولیه چند عدد زالو روی شقیقه ها و پشت گوش ها انداخته شود، نیم ساعت بعد بیمار سرپا می شود و بهبود می‌یابد. معجزه ای که بارها امتحان شده و جواب داده است . 🙏تأکید می‌کنم این کار باید هرچه زودتر انجام شود، نه این که یک‌سال بعد، از همه جا نا امید و مستأصل، برای زالودرمانی ببرید که کمترین نتیجه را خواهد گرفت، زیرا مغز دیگر تخریب شده ونتیجه قطعی نخواهد داشت . 👈 چه کسانی در خطرند؟ 👈 کسانی که چربی خونشان بالا است . 👈 کسانی که غلظت خون دارند . 👈 کسانی که نمک زیاد مصرف می کنند . 👈 کسانی که گرفتگی عروق دارند . 👈 کسانی که فشار خونشان بالاست . 👈 کسانی که پاهای سردی دارند . 👈 کسانی که سابقه سکته در خانواده دارند . 👈 کسانی که سن بالایی دارند . (البته امروزه سن سکته به ده سالگی هم رسیده). ✍قبل از این که سکته کنید و کارتان به دست ورثه و بیمارستان و سرخانه بکشد☠ 1- پیشگیرانه زالودرمانی کنید تا گرفتگی های احتمالی در قلب یا مغزتان رفع شود . 2- همیشه به نسبت سِنِتان حجامت کنید(حجامت عام) که در رفع غلظت خون بسیار مؤثر است . 3- بعدازمصرف هر وعده غذا، کمی سرکه یا آبلیموی طبیعی در یک لیوان آب بنوشید . 4- در خوراک خود دقت کنید، زودترشام بخورید ومقدارکم . 🙏به خاطر انسان دوستی به اشتراک بگذاریدتادوستان وعزیزان شماهم از این مطالب آموزنده آگاه شوند ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) با گروهى از زنان مسلمان كه بنا به نقل واقدى 14 نفر بودند، از مدينه حركت كردند و روانه اُحد شدند تا از نزديك جريان كار و حادثه هولناك را ببينند و پيامبر خدا را ملاقات نمايند. حضرت فاطمه زهرا(عليهاالسلام ) با آن گروه از زنان كه دلشان مى تپيد و از آسيب رسيدن به پيامبر(ص) نگران بودند پس از مدت كوتاهى توانستند خود را به اُحد يا بهتر بگوئيم به ميدان رزم برسانند. وقتى آمدند كه ، پيامبر خدا چند روز پيش در هنگام رزم سراسر بدنش ‍ مجروح شده بود، ناراحتى حضرت زهرا (عليهاالسلام ) به اندازه اى بود كه نمى توانست آب بياشامد، در اين صحنه زنهاى مسلمانى كه با حضرت زهرا(عليهاالسلام ) بودند، نگفتند: چون ما زن هستيم بايد در خانه بنشينيم ، بلكه آنها را تعليم به حقايق و درخشان اسلام را به خوبى از رسول خدا مى آموختند و به وظيفه خود آشنا بودند، حجاب اسلامى آنها موجب نمى شد كه دست از وظيفه خود بردارند از اينرو هر كدام مشكى پر از آب كرده و به دوش مى گرفتند و به رزمندگان آب مى دادند، زخم خوردگان را مداوا مى نمودند. تا آنجا احساس وظيفه مى كردند كه خود حضرت زهراى اطهر (عليهاالسلام ) نيز غذا و آب به دوش مى كشيد و از پادر آمدگان ميدان رزم پرستارى مى كرد و به كمك اميرالمؤ منين على (ع) زخمهاى پيامبر را شستشو و مداوا مى نمودند. پس از اين داستان مى آموزيم كه زنان هم مى توانند با حجاب كامل در اجتماع خدمت كنند. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 به نام خدا اسم قبلى من زابنيه است ماجراى تشرفم به اسلام از اين قرار است كه در آلمان در همسايگى ما يك خانواده مسلمان اهل تركيه زندگى مى كردند. دختران آنها در مدرسه با من دوست بودند و با هم رفت و آمد داشتيم وقتى كه من به خانه آنها مى رفتم مى ديدم آنها نماز مى خوانند كم كم جذب آنها شده و با اسلام آشنا شدم در تاريخ 4/12/1990 در مسجد اسلامى هامبورك به سرپرستى برادر محمد مقدم به دين اسلام تشرف يافتم . آيا فكر نمى كنيد الگوى حجابى كه اسلام براى زن در نظر گرفته زحمت دارد؟ هر موجودى براى مصونيت از آسيب دشمن و بيگانه به دنبال حفاظ و مأ من و پناهگاهى مى گردد تا در پناه آن احساس امنيت و آرامش كند شما اگر يك لاك پشت را در نظر بگيريد، مشاهده مى كنيد كه چگونه درون پوستى سخت و مقاوم مى رود تا از گزند و دشمن ايمن باشد. چرا انسان وزن مسلمان اينگونه نباشد آدم وقتى كه دنبال محافظى مى گردد تا او را انگشت نماى غير نكند و او را از جلب توجه بديگران حفظ كند چه بهتر كه حجاب را انتخاب نمايد. حجاب براى من نه تنها زحمت و تحميل نيست ، بلكه يك اصل مسلم و خدشه ناپذير است كه از عقيده ام سرچشمه گرفته است و در صددم كه عقيده و حجابم را براى همگان ابراز داشته و توضيح بدهم . اين من بودم كه در حجاب وارد شدم و دريافتم كه حجاب يك ارزشى است و ارزشهاى ديگر در كنار حجاب به من ارزانى مى شود، نه اينكه حجاب بر من تحميل شده باشد. من خودم اينطور تصميم گرفتم . 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 بعد از ظهر عاشورا وقتى خیمه هاى حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) را آتش زدند و به فرمان حضرت سجاد (علیه السّلام) همه فرار كردند. دختركى از فرزندان امام حسین (علیه السّلام) مى گوید: من فرار مى كردم ، عربى ، مرا دنبال كرد و با نیزه به پشت من زد كه به زمین افتادم ، آنگاه چنان گوشواره مرا كشیده ، كه گوشم را درید و من بیهوش شدم ، وقتى به هوش آمدم دیدم عمه ام زینب سر مرا به دامن گرفته نوازش مى كند. این دختر دلسوخته اى كه آشیانه اش ویران شده ، به آتش كشیده شده ، پدرش و برادرانش شهید شدند، لب تشنه است ، سه روز است آب به رویش ‍ بسته است ، وقتى به هوش آمد، نگفت : عمه تشنه ام ! نگفت : عمه گوشم مجروح است ! نگفت : عمه مرا تازیانه زدند! نگفت : پدرم كو! برادرم كو!... فقط وقتى متوجه شد چادر به سر ندارد با گریه التماس كرد! عمه جان چادر ندارم !! آیا چادرى ندارى كه خود را با آن بپوشانم؟ حضرت زینب گریه كرد و فرمود: دخترم چیزى براى ما باقى نگذاشته اند! پی نوشت: 1- گوهر صدف، ص 57 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf چه صبری داری خدا😭👆
💎 معجزهٔ ترک " اعتیاد " در منزل و محل کار💎 ♦️ ترک بدون دَرد و خُماری ♦️ پاکسازی و سم زدایی کامل بدن ♦️ روشی گیاهی،با پشتیبانی ۲۴ ساعته ♦️ارائه روند درمانی کاملا تخصصی ♦️ ارسال و مشاوره به‌ صورت رایگان با بیش از 30,000 رضایت درمانجو 📣 لینک کانال : 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1914110813Ccc5a58d69a ♦️فرم ثبت مشاوره و درمان 🧕 https://app.epoll.pro/43989275 https://app.epoll.pro/43989275
سوره جهت تسخیر شرعی در یک هفته😍👇🏻 اگر مردی را دوست دارید و میخواهید که به خواستگاری شما بیاید یا محبت دختری را جهت ازدواج خواهانید ولی این وصلت سر نمیگیرد سوره ی را به همراه این ✅ به مدت یک هفته صبح و عصر بخوانید به مطلوب خود خواهید رسید😍 سوره به همراه کلمات 👇🏻👇🏻✨✨ https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از یک هفته اثر گذار هست👆😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا