سلام خدمت خانمی که مهریه ش ۱۵ سال پیش بخشیده و الان پشیمونه
خانمی اگه مهریه به صورت هبه یا بذل بخشیده باشید قابل مطالبه هست و میتونید برای برگشتش پیگیری کنید
عزیزم حتما اینو بزار واقعا از بعضی دختر خانمها و خانواده هاشون متعجب میشم مثله آقا پسری گفتن پدر دختر خانم گفتن ۵۰۰میلیون پول بده 😳😳😳😳پسرت نمیتونه خرج زندگی بده یعنی که چی.یا دختر خانمی گفتن آقا تو مسیر محل کار دیدن و پسندیدند و قرار چند ماه دیگه قراره عقد کنن .شرایط ضمن عقد رفتین پیدا کردین گزاشتن واقعا من شرایطط خوندم خجالت کشیدم😳😳😳اینارو از کجا آوردی همه شرایط با زوجه باشه عزیزم اینارو نگی پسره میره پشت سرشم نگاه نمیکنه از ما گفتن😐😐😐
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام وقت همگی بخیر میخواستم جواب خانمی رو که راجع به بخشیدن مهریه پرسید بدهم،باید ببینیم مهریه چطور بخشیده شده اگر ابرا مهریه انجام داده باشید دیگر قابل رجوع نیست ولی اگر هبه کرده باشید می توانید رجوع کنید و دوباره بگید مهریه ام رو میخواهم ،معمولا دفترخانه ها یکی دونفر شاهد از اقوام خانم می خوان که در جریان قضیه باشن وبعد حرفی داخلش نباشه که خانم احساساتی تصمیم گرفته و بعد پشیمون شده
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام حبیبه جان وقت بخیر دوست عزیزی راجع به ماسک عسل وقرص آسپرین برای صورت که من درگروه گذاشته بودم سوال کردن والله نمیدانم دربارداری هم میشه انجام داد یا نه هرچی باشه قرص آسپرین یک دارو هست وشیمیایی شایدبرا جنین خطرناک باشه عزیزی که سوال پرسیدن بهتره که تازایمان صبرکنن
خیلی ممنون هستم از دوست عزیزی که راهنمایی کردند برای ارتروز مادرم که پیوند کلیه انجام داده خدا خیرتان بدهد انشاءالله حاجت روا شید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره چند ماه دیگه هم گذشت و هم زمان چهارتا از دخترها فامیل خودم باردار بو
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ستاره
مامانم اومد و من رفتم خونه بی هوش شدم تا عصر. هر روز که می رفتم خونه اول لباسها مو در میاوردم می ریختم ماشین بعد یه ملافه پهن می کردم رو تخت و می خوابیدم.. عصر علی منو میبرد بیمارستان هر وقت توی خونه بودم صدای گریه مهرناز توی گوشم بود.. اون روز داشتم تو محوطه با علی می رفتم به سمت داخل بیمارستان ولی بخاطر بیداری و راه رفتنها دیشبش دولا دولا راه می رفتم ... کمرم درد می کرد. احساس می کردم بخیه هام داره کنده میشه. ساعد دست علی رو با دستم گرفتم. احساس کردم الان دلش بحالم می سوزه و کمکم می کنه ولی اون یهو با اخم برگشت نگام کرد و گفت چرا مثل پیر زنها راه میری. گفتم درد دارم. کلافه شد و جلو جلو تند رفت و ازم فاصله گرفت. ... خلاصه روز پنجم مهرناز بود همه بچه ها مرخص شدن بجز مهرناز... آخر روز یازدهمش علی ا مد امضا داد و مرخص کرد و تو خونه مراقبش بودیم تا زردی از بین رفت. خیلی بی تجربه بودم. مثلا علی می گفت هیچی نباید به بچه بدین بجز شیر خودت. مامانم می خواست گاهی قنداب بده... یا ترنجبین و ... ولی من نمی زاشتم می گفتم علی مدیونم کرده. زبون مهرناز همش بیرون بود تازه الان می فهمم بچم تشنه بود و اگه می زاشتم مامانم بهش آب جو شیده یا ترنجبین و ... بده شاید بیشتر دسشویی می کرد و زردی بالا نمی رفت..... چون بعد ها که حالا بتون میگم کی ،دکتر بهم گفت بخاطر شیر خودت بچه هات زردی میگیرن و نباید اول شیر خودت رو می خوردن....
خلاصه بعد از بیمارستان مامانم یواشکی بهش این چیزهای قدیمی ها رو می داد که من بعدها فهمیدم. همون شد که زردی بچم از بین رفت. .روز های سختی بود. بدخلقی های علی. خیانتش و تحمل آون شرایط... مهرناز شب ها نمی خوابید. و من به شدت اذیت میشدم . به کارها نمی تونستم برسم. مامانم طفلی بخاطر بد خلقیهای علی خونمون نموند.صبح ها میومد. و من بچه رو بهش می دادم و بی هوش می شدم. و حدودا دو و سه بعد از ظهر بیدار می شدم میدیدیم خونه مرتب و تمییز نهار آماده و مهرناز خواب خواب....
وقتی بیدار می شدم قبل اومدن علی مامانم می رفت. الهی دور ش بگردم. الهی خدا همه مادرها رو حفظ کنه. حتی یبار از علی پیش من گله نکرد. در ضمن خونه بابا م تا خونه ما کمی دور بود و دوبار باید سوار تاکسی میشد.. کرایه تاکسی و سختی مسیر و .... خدایا به همه مامان ها سلامتی و طول عمر با عزت بده. ..
خلاصه به قول زنعموم یه زی زی گولو می گفتم و همه چی ردیف می شد. به لطف مامانم..
مهرناز کم کم یه ساله می شد و من از تنهایی خودم که با وجود خواهر و برادر ازبچگی داشتم بیزار بودم
چون فاصله سنی من با اونها زیاد بود و من تهتغاری بودم. همیشه تنها. از طرفی علی و خواهر برادرهاش پشت سر هم بودن و باهم صمیمی و پشت و حامی هم بودن. دلم می خواست مهرناز هم مثل من تنها نمونه. به علی هم گفتم اونم استقبال کرد و وقتی مهرناز یه ساله بود من دومین بار باردار شدم. من اصلا تحمل غصه خوردن مامان و بابا م رو نداشتم و از طرفی غرور ی داشتم که نمی خواستم بین همه شکسته شدنم علنی بشه. پس رفتارها و خیانت های علی رو تحمل می کردم و هیچ سیاست شوهرداری هم بلد نبودم و فقط تحمل می کردم و همیشه دلخور از علی... و روز به روز به اون سرد تر میشدم و با آون بودن برام عذاب آور تر میشد. از طرفی نیازها ی اون زیاد بود و من بی تجربه و بی سیاست انگار شوهرمو ول کرده بودم. فقط پاسخگوی نیاز هاش بودم. مثلا یبار دیدم پای کامپیوتر فیلم بد جور نگاه می کنه. یا یواشکی با دخترها تو اتاق تلفنی حرف می زد و من رو داغون می کرد. و منم گاهی باهاش دعوا می کردم و گاهی گریه گاهی سکوت و .. روزها می گشت. .. و اوقات دیگرش رو هم با مادرش می گزروند. .. مامانش خرید داشت. مامانش پیاده روی می خواست بره. مامانش مهمونی می خواست بره. و ما آخر هفته ها اول مطمین میشدیم مامانش کاری با علی نداره بعد ما می رفتیم به خانواده من سر می زدیم
علی ارشد قبول شد و پول ثبت نام دانشگاه آزاد رو نداشت. غصه دار شد. بهش گفتم طلاها بفروشیم برو ثبت نام کن و ثبت نام کرد. ..مهربانو هم بدنیا اومد
زایمانی به شدت سخت و بدخلقی های علی ... تکرار تاریخ.
البته زردی هم داشت و ولی بستری نکردن. روز بعد زایمان مرخصی نکردن چون تب داشتم و می گفت خوب نیستی ولی علی رو التماس کردم رضایت بده منو ببره خونه. چون دلم واسه مهرناز تنگ بود. وقتی رفتم خونه و مهرناز مهربانو رو که دید گفت این چیه؟؟ اون موقع 21 ماهه بود. .
خلاصه برای من همچنان اون زندگی تلخ ولی با حضور دوتا فرشته معصوم می گذشت. یه شب بچه ها زود خوابیدن. لباس عوض کردم و به خودم رسیدم به علی گفتم بیا باهم باشیم. گفت باید برم پیش مامان حوصله اش سر رفته. پیام داده بیاین بالا. گفتم بچه ها خوابیدن نمیشه تنهایشان بزاری. گفت تو نیا خب من میرم و رفت...
این تقریبا کار همیشه ش بود. یادم یه شب هر دوتاشون گریه می کردن و یکی توی بغلم و یکی رو پام تکون می دادم.... و علی توی بالکن در حال حرف زدن با تلفن بود و غش می کرد از خنده و قهقه....
بچه ها من شاید از اول با سیاست بودم. می تونستم علی رو جذب کنم. میگم شاید اونم قربانی نابلدی من شد
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید🌸🍃
حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزبالله»، بهعنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیاتها را برعهده گرفت.
به گزارش ایسنا، حاج کاظم نجفی رستگار در نخستین روزهای بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به دنیا آمد. مانند دیگر کودکان هفت سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس سوم دبیرستان درسش را ادامه داد. پس از آن در صف عناصر انقلابی قرار گرفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز غائله کردستان و تحرکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای «شهید دکتر مصطفی چمران» راهی کردستان شد و آموزشهای چریکی را در آنجا فرا گرفت.
او پس از بازگشت از کردستان و آموختن فنون نظامی و جنگ شهری از سوی شهید چمران و جاویدالاثر «حاج احمد متوسلیان»، در «پادگان توحید» به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و بعد از مدتی به «فیروزکوه» رفت و کلاسهای آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد.
پس از مدتی حاج کاظم را به عنوان فرمانده یکی از گردانهای تیپ رسول الله(ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ۶ ماه فعالیت، «مسئولیت واحد عملیات» را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند.
حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزبالله»، بهعنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیاتها را برعهده گرفت.
وی در راه آمادهسازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به نام مبارک «سیدالشهدا(ع)» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهدهدار شد.
در مهرماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. تا اینکه پس از حضور مداوم در جبهه در جریان عملیات «بدر»، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت.
وصیتنامه شهید کاظم نجفی رستگار
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعه علی علیه السّلام قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچکترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد.
امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیلالله برساند که تنها راه نجات خود میدانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین به خصوص سیدالشهدا علیه السّلام بروم.
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر میخواهم. برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر مینمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند.
از همسرم عذر میخواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او میکنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنجهای فراوان کشید.
از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ 223 هزار تومان از علی تاجیک و 65 هزار تومان از حسین کاوکدو و 10 هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ 30 هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم.
والسلام
کاظم نجفی رستگار
ساعت 9 شب مورخ 3 اسفند 1362
شرق بصره (جفیر)»
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام میشع پیام منو اورژانسی بزارین یارانه این ماهمون نریختن شوهرم کارگره سه تا بچه کوچیک دوقلو شیر خشک مای بیبی چرانریختن کجا برم اعتراض کنم؟؟کسی مبدونه .مامان سه قلوها🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من یک پسر نوزده ساله دارم دی ماه پارسال به ضرب گرفتن معلم خصوصی به زور با تک ماده دیپلم تجربی گرفت بعدش گفتش من الاوبلا مهندسی معماری دوست دارم بایدترمیم معدل بزنم برم رشته ریاضی کنکور ریاصی بدم تا مهندسی معماری قبول بشم باکمک معلم خصوصی معماری دانشگاه آزاد وغیر انتفاعی قبول شد رفت ثبته نام کرد دوروز رفت باز میگه سخته میخوام انصراف بدم اصلا حاضر نیس برای ایندهش تلاش کنه
نمی دونم چکار کنم با این بچه
هر کی می تونه راهنمایی کنه چکار کنم با این بچه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت دوستان عزیز حبیبه عزیز
دوستان من ۳۶سال سن دارم دوتاهم بچه دارم هرچه می خوام تودرس بهشون کمک کنم نمی تونم بعدازنوگوگل درمی آوردم که خودم یادبگیرم بعدبه بچه ام یادبدم تابخوام به بچه ام بگم همش یادم رفته اینگارهیچی توکله من نیست توروخدابگیدچه کارکنم
سوال بعدی
من چندسال پیش رفتم دکتربرای مقعدم یبوست داشتم همراه باخونریزی دکترگفت مشکلی نداری حالامقعدم گوشت اضافی درآورده و زیاد ههم
خارش داره کسی هست راهنماییم کنه چه کارکنم خوب شم
ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام کدبانوی روستایی هستم و درد دل زنان روستایی
مریم خانم میخواد از این روفرشی های کش دار بگیره چون توانایی فرش نو را نداره بخره ایا کسی هست از این رو فرشی ها گرفته باشه ایا کج و کوله میشه ؟
ایا با جارو برقی جم میشه
ممنون میشم اگر زودتر پاسخ بدین چون میخواد هزینه را پرداخت کنه
🌹🌹🌹🌹
مادری میگوید دخترام بزرگ شده اما برای پاک کردن موهای زائد بدن مثل ....و زیر بغل از چه چیزی برا دخترا بهتره که استفاده بشه ؟آیا پورد نوره و دیگر پورد ها میتونه استفاده کنه ؟بهترین پاک کننده از لحاظ نداشتن عوارض چیه
چه راه حلی را سراغ دارید
ممنون میشم اگر راهنمایی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوبین دخترم ده سالشه خیلی لاغره بد غذاست کم غذا میخوره میشع راهکاری بدین یه کم چاق بشع در ضمن رنگ پوستش سبزس همش غصه میخورع که چرا خاهرم سفیده داداشم سفیده من سیاهم بخدا خیلی سر این موضوع ناراختم😔😔😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان من مدت یکی دوساله خیلی خیلی عصبی ام حتی در حالت معمولی هم عصبی ام رنگ صورتم تیره شده صورتم شکسته شده موهام دارن سفید میشن واقعا نمیدونم علت چیه حوصله هیچیو ندارم ۲۸ سالمه دوتا هم بچه دارم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
یه سوال دارم دخترم موهاش کثیف میشه پوست ریز ریز میشه سرش ..وقتیم از حموم میاد اینجوری میشه چکار کنم ۱۳ سالشه ❤️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام. خدمت ادمین. تروخدا مشکل منو اورژانسی بزارید تو گروه خواهشا تروخدا کسی میدونه جواب بده ده بار پیام دادم هیچکه حوابمو نمیده اگه میدونید کسی مثل منه پیام بزاره تا منم از نگرانی درام نگرانم😭😔. من مدتیه تقریبا. یه سال شده وقتی پریود میشم. بعد که تموم میشه دوسه روز اول پاکم دوباره لخته و خون ابه. لکه بینی دارم تا دوباره پریود که بشم. انگار کمرم درد میاد از داخل شروع میشه به لکه سونو هم دوتا فیبرم ۱۸ و۱۱ میلی دارم ایا. ممکنه مال فیبرم هست که لکه بینی دارم قبلا هم. داشتم. ولی اصلا لکه بینی نداشتم رفتم دکتر دوتا پروژسترون ۵ شبها میخوردم باز میاد دکتر دیکه رفتم. قرص استروژن کونژوگه گرفته ولی میاد لکه تروخدا اگه راهکاریی دارید یا علتشو میدونید راهنمایی کنید 😭😭😔چیکار گنم. میاد کمرم که میاد درد. شردع میشه. چند ماه میش هم. سونو وازینال انجام دادم پولیپ ۵ و۷ هن داشتم خسته شدم دکتر خوب هم تو شهرمون نداریم مقدور هم نییت برم تهران برا مدارا
دکتر. خوب تو تهران اراک. همدان . دوستان اگه میشناسن. معرفی کنن
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام
بهترین ها نصیب شما با کانال خوبتون ممنون سپاس از شما بزرگوار❤️
صحبت من با خانومی هست ک درمورد اعتیاد آقایون پرسیدن عزیزمن با خوردن دارو ی دونه قرص معلوم نمیشه اعتیاد کسی ...
اعتیادهای الان هم هزاران هزار نوع شده ...
بعضی ها معتادن ک حتی خانواده هاشون هم خبر ندارن و یهو دیدی دختر خانومی ک با اقای زیر ی سقف هم میرن بعد سال ها میفهمند طرفش اعتیاد داشته
البته خانوم های زیادی هم هستن ک اعتیاد دارند
ی سری از شرط و شروط ها هم هستن ک گزاشته میشه و بعد مرد زیرش نمیره و هاشا میکنه یا خانومو تو شرایطی قرار میدن ک اصلا شرط و حرفای زده شده را ازیادش میبره
اصل ونسب و در نظر بگیرین البته ادم ها چ خانوم چ آقا بعد از ازدواج تغییر میکنن شرایط زندگی🍀 کار 🍀بچه 🍀برخورد خانواده ها توقع ها ووو....
همه چی برمیگرده ب برخورد ورفتار وخواسته های دو طرف
بعد دو طرف باید صادقانه حرفاشونو بزننن مدتی با هم رفت و آمد کنن برن خونه هم بگردن بیشتر چیزا در چند جلسه اول تقریبا مشخص میشه ک هر دو طرف چطورن
بنظر من تا ۸۰درصد باید ی سری برخوردها و رفتارها مورد تایید باشند بقیش هم میمونه زیر ی سقف رفتن و وارد زندگی مشترک شدن
ماداشتیم ک موقع عقد قول درس خوندن دادن ک عملی نشد و زدن زیرش ک نباید درس بخونه
داشتیم با مهریه بالا ک خوشبخت نشدن ب طلاق کشیده شده
داشتیم دختر جهیزیه کامل کامل برده ولی بازم خوشبخت نبودن
اصلا ادم ها را نباید با هم مقایسه کرد یا نسخه ی ادم ها را نباید برای دیگری هم نوشت ادم ها متفاوتن بعد ازدواج را نباید سخت گرفت البته فقط فقط باید طرف مقابلتو خوب بشناسی
ن جهیزیه ن مهریه بالا ن تحصیلات بالا یا مراسمات انچنانی مورد تاییدی برای خوشبختی نیس ادمی خوشبخته ک قصدش از ازدواج خوشبخت کردن یکدیگر باشه راضی نگهه داشتن همدیگر باشه سالم زندگی کردن باشه
بنظر من زندگی خوبه ک دروغ در آن نباشه
زندگی سردی گرمی غم و غصه واخم و ناراحتی وشادی وخوشی وجر بحث و دارایی ونداری داره فقط باید عاقل باشی در زندگی ک زندگیت زندگی بشه ...
حالا ی سری صحبت ها وشرط و شروط هم داره ک خانواده یا زوجین میگزارن قبل ازدواج ک اون هم بستگی ب آقا پسر و خانوم دختر داره تا ببینیم درک طرفین یا وضعیت زندگی و مالی تا چ حد هست
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
ضمن عرض سلام و ادب سؤالی داشتم در خصوص روابط دوران عقد.
فرضکنید فردی تا زمان ازدواج واقعا خودش را حفظ کرده و به سمت گناه نرفته. اما اگر پس از عقد هم نتونه از همسرش کامجویی داشته باشه آیا این ظلم نیست؟
چرا برخی با افکار پوچ و بی معنی حلال خدا رو حروم می کنن؟
جایی می خوندم شاید دو نفر به هر دلیلی نتونن یا نخوان تا مدتی و تا فراهم شدن شرایط عروسی کنند. با این حساب آیا باید از لذت های مشروع خود با همسرشون در دوران عقد محروم بمونن؟ اگر اینطور باشه پس چه دلیلی برای خوندن صیغه محرمیت کامل در دوران عقد هست؟؟
از اونجایی که بالطبع دختر و پسر پس از جاری شدن خطبه عقد به لحاظ شرعی و قانونی زن و شوهر به حساب میان، چرا گاهی می شنویم که برای داشتن رابطه کامل مردد هستند یا از اون امتناع می کنند یا به فرض خانواده ی دختر او را از این کار منع می کنند؟
اگر ترس از بارداری در این دوران هست که روش های بسیاری برای جلوگیری وجود داره!
اگر هم از روی زرنگی یا بی اعتمادی ملاحظاتی صورت می گیره که کلا وصلت با چنین افرادی به صلاح نیست. چرا که پس از عقد، دوره شناختی که در نامزدی بود به پایان رسیده و یک زوج رسما زن و شوهر به حساب میان.
همچنین از نظر من سخت گیری های بیجا فقط باعث سرد شدن روابط زوج ها میشه.
خوشحال میشم نظرات شما آقایون و خانم های محترم را هم بدونم. و اینکه آیا با چنین محدودیت ها و تفکراتی در دوران عقد موافق هستید یا نه؟ همراه با دلیل.
ممنونم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💊💊💊کلسیم سازی با پوست تخم مرغ با نگاهی به طب سنتی
?خواص پودر پوست تخم مرغ?
?قسمت اول?
درصد جذب کلسیم این ترکیب بسیار زیاد است.
سرعت و قدرت اکثر این دارو در ترمیم بافت های هدف(استخوان ها، عضلات،دندان ها،ناخن ها، رباط ها، غضروف ها ومو و…) بسیار بالا است.
عوارض مصرف این دارو بسیار کم است.
?برخی عوارض گوارشی(درد معده ویا گاهی دل پیچه) در کمتر از نیم درصد مصرف کنندگان مشاهده می شود.
?این دارو در مبتلایان به سنگ های کلیوی هم قابل تجویز است اگر چه بهتر است احتیاط شود.
چه کسانی می توانند پوست تخم مرغ مصرف کنند.?
تمام بانوانی که قصد بارداری دارند وتمام بانوان باردار شیرده.
این دارو علاوه بر تاثیر مثبت در رشد جنین وسپس نوزاد، کیفیت وکمیت شیر مادر را زیاد میکند واز عوارض این دوران مثل ریزش مو یا مشکلات استخوانی پیشگیری میکند.
تمام بانوان یایسه
افراد دچار کمبود کلسیم یا کمبود ویتامین دی.
کودکان در سنین رشد
بیماران مشکل عضلانی واسکلتی، پوکی استخوان، نرمی استخوان، انواع مشکلات دیسک،دردهای کمری وگردنی، دردهای سیاتیکی وارتروزها و…
بیماران دچار ریزش مو.
بیمارانی که از ضعف، شکنندگی یا کمبود رشد مو شکایت دارند.
کسانی که از شکنندگی دندان ها شاکی هستند.
افرادی که دوران بهبودی ناشی از شکستن استخوان ها را میگذرانند
افراد سالم، باتوجه به کمبود کلسیم در رژیم غذایی ما ایرانیان!سالی یکی دو بار و هر بار دوسه هفته به مصرف این مکمل اقدام کنند..
?خاکروبه های شفا بخش?
قسمت دوم
? طرز تهیه:
پوست تخم مرغ ها را خوب بشویید وخشک کرده وآسیاب کنید.
?میزان مصرف:
در بزرگسالان:بین نصف تا یک قاشق چایخوری پودر پوست تخم مرغ در روز بسته به نوع بیماری،نیاز بدن،وزن، نیاز فیزیولوژیک و…مصرف شود.
درکودکان به نسبت سن و وزنشان از میزان فوق باید کاسته شود.
?روش های مصرف:
ریختن پودر پوست تخم مرغ در نمکدان و پاشییدن آن روی غذا به صورت روزانه.
مخلوط کردن پودر پوست تخم مرغ با آب، آب میوه، شیر، ماست و…
مخلوط کردن پودر پوست تخم مرغ با مقداری عسل ومصرف روزانه دو تاسه قاشق چایخوری تا مرباخوری
قرار دادن معجون فوق در یخچال وساختن قرص هایی به اندازه یک نخود فرنگی ومصرف روزی سه تا شش قرص.
پودر پوست تخم مرغ را در کپسول بریزید وروزی دو تاسه کپسول ۵۰۰ برای بزرگسالان و ۲۵۰ برای اطفال میل شود.
?روش شربت کلسیم:
این روش برای مصارف طولانی ونیز اطفال مناسب تر است.
به این صورت که یک قاشق چایخوری پودر پوست تخم مرغ را به مدت ۵تا۶ ساعت در یک استکان آب لیمو ترش بخیسانید وبعد صاف ومصرف کنید.طولانی تر شدن این زمان، غلظت محلول شما رابالاتر خواهد برد.
این شربت را به هرشکل که میخواهید مصرف کنید.مثلا روزی دو سه قاشق چایخوری از آن بخورید یا در سالاد یا غذاها از ان استفاده کنید.
هرقدر،آب لیموترش تازه تر باشد محلول باکیفیت تر خواهد بود.
?خاکروبه های شفابخش?
قسمت سوم
?یک مکمل طلایی?
مقدار ۴ واحد(پیمانه) پودر پوست تخم مرغ+۲ واحد پودر سنجد +۱ واحد پودر جوانه گندم.
این داروها را با هم مخلوط کنید.نتیجه یک مکمل عالی است که خواص متعددی دارد از جمله:
۱⃣ علاوه بر قدرت بیشتر در رفع کمبود کلسیم، بر انواع ضعف ها و کم خونی ها غلبه خواهد کرد.
۲⃣ سیستم ایمنی را بسیار تقویت می کند؛ به ویژه در کودکانی که دچار سرماخوردگی مکرر هستند.
۳⃣ طعم وبوی بهتری نسبت به پودر پوست تخم مرغ دارد.
۴⃣ تحمل گوارشی آن بهتر است.
یک تجربه از دکتر علیان نژادی?
برای اطمینان خودم یک کیلو پوست تخم مرغ را در ۲۰کیلو آبلیمو خواباندم.بعد از ۲۴ساعت آن را صاف کرده ومقداری از آن را به یک آزمایشگاه تشخیص طبی دادم تاسطح کلسیم آن اندازه گیری شود.
نتیجه فوق العاده بود??
به گفته آزمایشگاه، سطح کلسیم این محلول به قدری بالا بود که امکان ارزیابی آن با دستگاه های معمول آزمایشگاهی وجود نداشت وتنها بعد از ۱۰بار رقیق کردن، قادر به اندازه گیری سطح کلسیم آن شده بودند.
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
به گذشته پرمشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد كه چه روزهای تلخ و پرمرارتی را پشت سرگذاشته ، روزهایی كه حتی قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نماید. با خود فكرمی كرد كه چگونه یك جمله كوتاه فقط یك جمله كه در سه نوبت پرده گوشش را نواخت ، به روحش نیرو داد و مسیر زندگایش را عوض كرد و او و خانواده اش را از فقر و نكبتی كه گرفتار آن بودند نجات داد. او یكی از صحابه رسول اكرم بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود. در یك روز كه حس كرد دیگر كارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اكرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی كند. با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنكه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اكرم به گوشش خورد: هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم ، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نكند، خداوند او را بی نیاز می كند آن روز چیزی نگفت . و به خانه خویش برگشت . باز با هیولای مهیب فقر كه همچنان بر خانه اش سایه افكنده بود روبرو شد، ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اكرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اكرم شنید: هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم ، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می كند این دفعه نیز بدون اینكه حاجت خود را بگوید، به خانه خویش برگشت ، و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اكرم رفت ، باز هم لبهای رسول اكرم به حركت آمد و با همان آهنگ كه به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید همان جمله را تكرار كرد. این بار كه آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس كرد. حس كرد كه كلید مشكل خویش را در همین جمله یافته است . وقتی كه خارج شد با قدمهای مطمئن تری راه می رفت . با خود فكر می كرد كه دیگر هرگز به دنبال كمك و مساعدت بندگان نخواهم رفت . به خدا تكیه می كنم و از نیرو و استعدادی كه در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می كنم و از او می خواهم كه مرا در كاری كه پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد. با خودش فكر كرد كه از من چه كاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجالتا این قدر ازاو ساخته هست كه برود به صحرا و هیزمی جمع كند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشه ای عاریه كرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع كرد و فروخت . لذت حاصل دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این كار ادامه داد تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم كار را بخرد. باز هم به كار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد. روزی رسول اكرم به اورسید و تبسم كنان فرمود : نگفتم هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می دهیم ، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می كند.
داستان راستان/ استاد مطهري
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
نمی دونم پرسیدن این سؤال درسته یا نه؟ یا اینکه شاید واقعاً خنده دار به نظر بیاد ولی واقعاً ذهن من رو درگیر کرده و خوشحال می شم دوستان کمکم کنند.
من قبلاً فکر میکردم (یعنی اینطوری تصمیم گرفته بودم) که خوب نیست تو دوران نامزدی دختر و پسر شب پیش هم بمونن. مخصوصاً تو خونه خانواده دختر.
علتش هم این بود که احساس میکردم اینطوری هم هر دو نفر اذیت میشن و هم می شه آش نخورده و دهن سوخته.
از یه طرف هم فکر میکنم اون طوری دیگه کم کم یه سری احترامها بین خانواده دختر و داماد برداشته می شه و در واقع آدم دوست نداره این احترامها بین همسرش و خانواده خودش برداشته بشه.
می دونم که حق هر دو نفر هست که پیش هم باشن ولی چون برای یکی از فامیلهای ما این اتفاق افتاد و پدر خانمش و خانواده خانمش دیگه بیش از حد باهاش راحت شدن که بعضاً حرمتها هم برداشته می شه. من دوست ندارم این اتفاق بیافته. البته خانواده من اینطوری نیستن و مشکل بیشتر از منه. که با بعدش مشکل دارم. و علت این فکرم این بود.
ولی وقتی پست های مشابه رو می خوندم دیدم که اکثر آقایون در این مورد اذیت میشن. و وقتی با خودم فکر میکردم دیدم حتی تو تصوراتم هم نمی تونم بگنجانم که مثلاً شب من و ایشون تو یه اتاق بمونیم و بدون اینکه چیزی اتفاق بیافته. حالا فرداش هم با پررویی بریم بشینیم پیش خانواده من یا ایشون (ببخشید این کلمه رو استفاده کردم). درسته که اتفاق خاصی نیفتاده ولی خب این رو فقط ما میدونیم نه بقیه.
دیدم واقعاً توانایی انجام این کار رو ندارم. و از یه طرف هم شاید حق طرف مقابل باشه این مورد.
به خاطر همین تصمیم گرفتم بی خیال ازدواج بشم (میدونم واقعاً حرف خنده داری هست ولی من فکر کردم بهتره اون فرد هم با فردی ازدواج کنه که حداقل بتونه کنارش باشه) ولی هر چقدر فکر کردم دیدم این توانایی رو تو خودم نمیبینم که طوری رفتار کنم که انگار نه انگار. البته من خودم با اینکه دو نفر شب پیش هم باشن مشکلی ندارم ها (البته ممکنه برام سخت باشه ولی سعی میکنم باهاش کنار بیام). ولی با بعدش نمی تونم کنار بیام.
واقعیتش نمیخواستم این سؤال رو اینجا بپرسم چون شاید درست نباشه ولی از کس دیگه ای نمی تونم بپرسم چون مطمئناً بهم میخندن. ولی خب حتی اگه دو نفر زن و شوهر به هم ابراز علاقه کنند پیش من. من خجالت می کشم. البته میدونم کار اون ها اشتباه نیستها. و مشکل از منه واقعاً. اصلاً نمی دونم چرا اینطوریم. خانواده ام هم خیلی خونگرم هستن و مثلاً برادرام هر روز بهم ابراز علاقه می کنن. ولی تو این مورد نمی دونم چرا اینطوری ام.
اتفاقاً از ابراز علاقه خوشم میادها و اکثراً منطقی تصمیم میگیرم ولی هر چقدر فکر میکنم نمی دونم چرا نمی تونم باهاش کنار بیام. و اینم بگم که من در برخورد با آقایون اینطوری نیستم که مثلاً سرخ و سفید بشم و مثلاً تو محل کارم کاملاً عادی با آقایون رفتار میکنم.
ولی در مقابل فردی که دوست دارم نمی تونم عادی باشم و از یه طرف چیزهایی که توضیح دادم. (شاید درستش اینه که برعکس باشه ولی اینطوری نیست). و مطمئناً هیچکس دوست نداره چنین همسری داشته باشه. شاید اگه من خودم هم پسر بودم چنین آدمی برام اذیت کننده بود.
به خاطر همین تصمیم گرفتم سنگین و رنگین بشینم خونه و بی خیال ازدواج بشم. چون با اینکه کلی مطالعه در این مورد داشتم چیزی عوض نشده.
و اینم اضافه کنم که من فقط این مشکل رو دارم و دوست ندارم تصورات دوستان به دخترهای چادری بد بشه. چون من فقط اینطوریَم. و میدونم اشتباه ولی هر کاری میکنم درست نمی شه.
ممنونم از همه دوستان.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☕با دیدن این کلیپ دیگر چای نمی خورید❌
📍لطفا روشنگری کنید!
و نگذارید مردم ما بخاطر خوردن چای ، دچار کم خونی و یبوست و سیاهی چهره و گرایش به دود و سیگار و ... آورند. 😔
💠انتشار این کلیپ به نیت فرج 💠
⬅️هر نفر یک مبلغ #سبک_زندگی_اسلامی شود.
اگر میخواهیم مردم ما عمل صالح داشته باشند به فرموده خدای متعال در قرآن، باید خوراک حلال و طیب بخورند.📖
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽