⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی
اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
عالیه این دعا 😳👆
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
دوستان من مدت یک سال و یکی دو ماه هست که عقد کردم. مشکل من اینه که خانوادم خیلی برام مهمتر از همسرم هستن و با اینکه با عشق و علاقه همسرم رو انتخاب کردم ولی علاقه و وابستگی ای که به خانوادم دارم رو نسبت به همسرم ندارم و احساس میکنم عاشقش نیستم.
چون همه کارهایی که خانوادم برام انجام دادن و میدن رو با همسرم مقایسه میکنم نسبت بهش سرد میشم. من مسأله مالی رو ملاک انتخاب و ازدواجم قرار ندادم و الآن پشیمونم. چون بخاطر این موضوع همسرم خودخواه شده و علاقه ای به اینکه حتی یه روسری برا من بخره نداره. اگه پولی هم دستش بیاد فقط برای خودش هزینه میکنه و توقع داره من بازم چیزی ازش نخوام!
حتی پول شارژم هم دلم نمیومد ازش بگیرم، اگه برای خرید با هم میرفتیم یه چیزی که میخریدم خودم هزینه ش رو پرداخت میکردم. چون شاغل نبود و معذب بودم ازش پولی بگیرم. تنها خریدی که برای من کردن خرید عقد و عید بود که اونم با هزار منت و اخم و تخم که دست رو ارزان ترین چیزها میگذاشتم که بحث پیش نیاره.
با وجودی که هزینه خرید عقد و عیدی ای که ما براش به انتخاب خودش خریدیم از هزینه هایی که برای من میکردن خیلی بیشتر بود. هم ما و هم اونا رسم اینکه برا عقد و عید واسه داماد چیزی بخرن نداریم و فقط برای عروسی میخریم. حتی زن داداش هاش هم هیچ کدوم این کارها رو نکردن، چون رسم نداشتیم هیچکدوم.
ولی خودش می اومد میگفت شما هم باید برای من عیدی بخرید یا کت و شلوار و بقیه وسایل عقد رو بگیرید! از اینکه با وجود موقعیت و شرایط خوبم این همه کم توقع بودم و هیچی ازش نخواستم پشیمونم و احساس میکنم ارزش خودم رو تو چشم همسرم و خانوادش پایین آوردم.
اون ادعا میکرد عاشق منه و بدون من نمیتونه زندگی کنه ولی من تو هیچ کدوم از این رفتارهاش عشقی نمیبینم. تا زمانی که براش هزینه ای نداشته باشم منو دوستم داره ولی زمانی که بخواد یه چیزی برام بخره انگار مظلومه و من ظالم ترین همسر میشم براش! من واقعا دیگه روم نمیشه واسه خیلی از هزینه هام مدام دستم رو جلو خانوادم دراز کنم.
با وجودی که هیچی برام کم نمیذارن ولی معذبم. دوست ندارم فکر کنن همسرم برام هیچی هزینه نمیکنه. واسه حل این مسائلم چیکار باید بکنم این فکرها روز به روز داره علاقه م رو نسبت بهش کمتر میکنه.
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماز خوب بخوانیم
👤آیت الله جاودان
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید وتشکر از کانال خوبتون. خدا خیرتون بده ک مشکلات مردم رو تو کانال در
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام وقت بخیر
خانمی ک فرمودید قدتون کوتاهه واسه رانندگی
تهران آموزشگاه بهار در میدان انقلاب کسانی ک مشکل دارن میرن اونجا چون ماشیناشون مجهزه
برای کسانی که قدشون کوتاهه صندلی اصلاح شده میخواد کلاج ترمز رو تلسکوپی میکنن میارن بالاتر
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام برای خانمی که گفتن دستشون اگزما داره ،شما اصلا نباید از مایع دستشویی استفاده کنید بیشتر این حساسیت ها از مایع دستشویی هست به جاش از صابون استفاده کنید.یک مدت رعایت کنید خوب می شوند
🌸🌸🌸وخواهر عزیزی که گفتند فرزندشون شوره سر دارند داخل شامپو سرکه سیب اندازه نصف استکان بریزید و همیشه موقع استحمام خودشون و فرزندشون استفاده کنند هم موها را نرم می کنه وهم شوره را از بین می برد.
ممنون از گروه خوبتون من هم مامان مهدی
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام برای خانمی که بچه چهار سالش حرف کم میزنه سوره اسرا بنویسه بزاره داخل آب بده هر روز بچه بخوره ...
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام برای خانمی که پدرش زندانه ذکر یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر 360 مرتبه تا نتیجه.....🍁✨ #آزادی_از_زندان✨🍁
🔰برای آزاد کردن شخصی که بدون انجام جرمی به زندان افتاده است باید که این آیه ها را هر روز ده مرتبه بخواند و بر انگشت های خویش بدمد ان شاء الله به زودی از قید زندان رها شود البته قبل و بعد از آیه باید هفت مرتبه صلوات فرستاده شود و آیات این است :✨🌸
💠✨بسم الله الرحمن الرحیم
وکفیٰ بِاللهِ ولیاً و کفیٰ باللهِ شهیداً و کفیٰ بالله علیماً و کفیٰ باللهِ حسیباً و کفیٰ باللهِ هادِیّاً و کفیٰ باللهِ نصیراً✨💠
سلام خدمت همه دوستان ،خدمت اقایی که گفتن بخاطر شغلشون باید شهر دیگه ای برن وهرجا میرن خواستگاری به همین دلیل رد میکنن حتی خانواده خودشم برای خواهرش همین طرز فکر را دارن.....
من ۱۹ساله بودم که با یه بچه ۴ماهه بخاطر شغل شوهرم به شهر دیگه ای که ۴ساعت فاصله با شهر خودمون داشت رفتم قبل از زایمانم هم یکسال یا مادر شوهر زندگی کردم اما توی شهر غریب چون نیست ،بالاخره یه دختر اول زندگی به یه راهنما وکمکی نیاز داره،مثلا یه وقت آدم خودش مریض میشه، یه شب بچه تب میکنه،یه وقت مهموند اری داره ،اما همه مثل هم نیستن من در برابر سختیها مقاوم بودم ،غصه هامو توی خودم میریختم وپیش هیچ کس اعتراض نمیکردم ،اگر مرد کمک و همراه خانومش باشه هرجای دنیا که باشه فرقی نمیکنه ،اگه مرد درک داشته باشه باهم زندگی را میسازن ومشکلات را برطرف میکنن،ولی اگر درکش پایین باشه زندگی برای یک زن توی شهر غریب واقعا سخت میشه ،که از من متاسفانه ...😔
بعضیها برعکس چون نزدیک خانواده ها هستن مشکلاتشون بیشتر هست
من بعدها که اومدم نزدیک خانواده تازه مشکلاتم بیشتر هم شد
ان شاالله که یه دختر خوب قسمتتون بشه اما شما هم در شهر غریب مونس وهمدم خوبی برای ایشون باشید
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام عرض میکنم خدمت دوستان وآرزومیکنم خداوند با عنایت فرزندی سالم وصالح دامن خواهرم از کریمان رو سبز کنه عزیزان این چه حرفیه که میگید از خدا به زور بچه نخاه مگه شما جای این زن هستین وقتی درزندگی نبود بچه توی ذوق میزنه پس الن از خدا چی بخاد اصلا چیزی دیگری معنا داره که از خدا بخاد کسی که درزندگیش بچه سالم داره نمیتونه این خانوم رو درک کنه نمیتونه معنی حسرت رو درک کنه اینها همش جمع میشن روی هم عقده میشه وهزاران مریضی وافسردگی بعد شما میگی از خدا نخاه خواهر گلم اتفاقا از خدا بخاه بچه سالم ونامدار بهت بده خواهرم خدا هست وهزاران راه درمان خودم خبر دارم هزینه ها سربه فلک میزنه ولی برای ناباروری فکر کنم درصدی تخفیف هست در اقوام مادریم زنی ۴۳ ساله ناباروربعد ازاینکه چندبار آیو اف کرد ونگرفت اینبار رفت تو بهترین کلینیک خصوصی تهران آخرین امیدش رو امتحان کرد والن بارداره خدااگه بخاد بنده کیه اگه همه راهارو رفتی ونشد بدون خدا نخاسته برات خواهرم من از رو هوا حرف نمیزنم من خودم دلشکسته بچه هستم وهزاران حرف شنیدم ومیدونم نبود بچه چه داغی هست وجیگرمیسوزونه من ناراحت میشم میگن چون اقوام مابزور بچه خاست اینجورشد هرکس مصلحتی داره عزیزم بچه رو نذرکن آدم باید هرچیزی رو دراین دنیا تجربه کنه از خدا نخام چون ینفر خاسته اونجورشده خدایا به آبروی محمد مرا درآرزوی آنچه برایم مقدرنکردی خسته وسرگردان نکن🙏🙏🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
فقط به خودم و حمید فکر کردم و درد مشترکمون نمیدونم چقدر توی بغلش بودن اما ثریا جدامون کرد و گفت _ب
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ستاره
انگار چشم هاش ی برقی زد و خوشش اومد
_میخوابیدی اینجوری اذیت میشدی خب
_نتونستم دلواپس بودم ترسیدم زنگ بزنم عصبی بشی از نگرانی داشتم خفه میشدم خیلی بد بود دیگه بیخبرم نذار
نگاهش خاص شد به سمتم اومد و گفت
_نمیدونستم انقدر نگرانم میشی اصلا نمیرفتم
منتظر نگاهم میکرد از حالت بدنش فهمیدم که میخواد بغلم کنه به سمتش رفتم و محکم بغلش کردم دست هاش زو دورم حلقه کرد و زمزمه میکرد
_ هیچی نیست،اروم باش قشنگم، خیلی دوستت دارم امیدوارم منو ببخشی
خیلی اروم لب زدم
_بخشیدم
موهام رو با دستش نوازش کرد اروم از بغلش بیرون اومدم
_بیا بریم بخوابیم صبح زود باید بریم اگاهی
حمید متعجب تر از قبل نگاهم کرد و با تردید پرسید
_بیام اتاق تو؟
_اره بیا وقتی میگم بخشیدمت یعنی همه این قهر و اشتیا تموم دیگه
ذوق زده نگاهم کرد
_ خیلی ممنونم که بهم ی فرصت دوباره دادی به جون جفتمون اینبار گند نمیزنم
به سمت اتاق رفتیم حمید همش قربون صدقه م میرفت نمیذاشت بخوابم کم کم داشتم از اینکه بهش فرصت دادم پشیمون میشدم دلم میخواست بزنم تو دهنش ولی نمیشد برای همین به ناچار تحمل کردم
صبح با صدای الارم گوشی از خواب پریدم چشمهام از بیخوابی میسوخت و اینو مدیون حمید بودم نگاهم بهش افتاد چقدر مظلومانه خوابیده بود هر چی تو صورتش جستجو کردم دیگه خبری از حمید گذشته نبود دروغ چرا خیلی شکسته و افتاده شده
_حمید پاشو دیر میشه ها باید بریم اگاهی
اگاهی رو که گفتم انگار به برق وصلش کردن سریع توی جاش نشست و گفت
_خواب موندیم؟
_نه عزیزم سر موقع بیدار شدیم فقط باید زود بریم ببینیم چی شده
خیلی سریع حاضر شدیم ثریا ام بیدار کردم صبحانه خوردیم و به پارکینگ رفتیم ثریا سمت ماشین خودش رفت و گفت
_بچه ها منو ببخشید امروز کارم خیلی واجبه میخواستم باهاتون بیام منتهی دیشب پیام دادن و گفتن حتما فردا بیا نمیتونم باهاتون بیام
با اینکه خیلی دوس داشتم ثریا هم بیاد و در کنارمون باشه اما اصرار نکردم و گفتم
_عزیزم من دوس دارم باهامون بیای حضورت ارامشمه اما نمیخوام اذیت شی یا مزاحمت شم
بعد از خداحافظی سوار ماشینش شد و رفت من و حمیدم سوار ماشین حمید شدیم
_دوس داشتی بیاد؟
_اره ولی حس میکنم دیگه اونم باید بره دنبال کار و زندگیش و اینکه همش کنار خودم نگهش دارم کار درستی نیست
_موافقم اون دوست خوبیه ولی زندگی شخصی هم داره
حمید ماشینو به حرکت در اورد
هر چقدر بیشتر به آگاهی نزدیک میشدیم بیشتر استرس میگرفتم و میترسیدم حمید که متوجه استرسم شده بود دستمو توی دستش گرفت و گفت
_ برای چی انقدر میترسی دیگه بدتر از این نیستش که بگن فوت شده ما بچهمونو دفن کردیم مگه بدتر از اینم هست؟
نفس صداداری کشیدم و گفتم
_ نه نیست ولی بازم سخته چرا باید ما رو بخوان؟
_ الکی به خودت استرس نده هرچی هم که بشه بدتر از این نیستش که بچهتو بذاری توی قبر و روش خاک بریزن.
ماشین رو ی جا پارک کرده و پیاده شدیم هم قدم با هم به سمت آگاهی میرفتیم و هر لحظه استرس من بیشتر از قبل میشد وقتی که وارد آگاهی شدیم و به اتاق مربوطه رفتیم ی مامور اونجا بود که منتظر ما بود با خوشرویی با ما احوالپرسی کرد بعد از اینکه نشستیم مامور آگاهی خودش رو معرفی کرد و گفت
_ کاظمی هستم برای ی سری از مسائل صداتون کردم اینجا تا با هم صحبت کنیم فقط خواهش میکنم به تمام سوالای من با دقت جواب بدید و همکاری کنید تا انشالله به ی نتیجه خوب برسیم
من و حمید منتظر نگاهش کردیم که پرسید
_چرا دخترتون رو دفن کردید ؟
حمید با تعجب گفت
_پس چیکار میکردیم جنازه رو روی زمین نگه میداشتیم ؟
مرد با انگشتش بالای ابروش رو خاروند و گفت
_نه میخوام ببینم دلیل خاصی برای این همه عجله بود که زودتر دفنش کنید؟
حمید سرش رو تکون داد و گفت
_نه دلیل خاصی نداشت
ببینید نمیدونم باید چه جوری بهتون این مسئله رو بگم گفتنش برای خودمم سخته چه برسه به شما که پدر و مادر اون دختر خانم هستین و نگرانیهای خاص خودتون رو داشتید فرزند دیگهای هم دارید حمید آروم گفت نه
مرد نفس عمیقی کشید و گفت حقیقتش توی سطح شهرمون دو نفر دیگه هم هستند که دقیقاً دخترشون مشکل مشابه دختر شما را داشته یعنی یه دفعه غیبشون زده و هیچ خبری ازشون نیست همکارام اشتباه کردن که به شما اجازه دفن اون جسد رو دادن ممکنه که اون دختر شما نباشه از شدت تعجب توی جام تکون خوردمو به حمید خیره شدم حمید سعی کرد آرامشش رو حفظ کنه و گفت منظورتون چیه آقای محترم همکاراتون گفتن چون مدارک دختر ما باهاش بوده پس جسد دختر ماست خواهش میکنم انقدر با احساسات و اعصاب موازی نکنید من و خانومم هر دو به خاطر این مسائل شدیداً عصبی شدیم و آسیبهای روانی خیلی بدی دیدیم اول به ما گفتید فوت کرده و یه جسد بهمون دادید حالا میگید ممکنه زنده باشه و یکی از اون دو نفر توی قبر دختر منه مامور به
صندلی پشتش تکیه داد و گفت
حق با شماست من خودمم سر در نمیارم که چرا این اتفاق افتاده شاید بهتون اجازه دفنش رو میدادن اما صداتون کردم بهتون بگم ممکنه جسدی که توی اون قبر دختر شما باشه و ممکنه یه نفر دیگه باشه به هر حال فعلاً نمیتونیم نظر قطعی بدیم اما با وجود اون دو تا پرونده به نظرم دسترسی ما به عامل اصلی این اتفاقات خیلی بیشتر می شه
به زمین نگاه کردم و گفتم
_ من میتونم ی چیزی بگم ؟
آقای کاظمی منتظر نگاهم کرد و گفت
_ بفرمایید
با زبونم لبمو تر کردم و گفتم
_ حقیقتش من به امیر خیلی شک داشتم و اصلاً نمیتونستم قبول کنم که دخترم فوت کرده همین الانم مطمئنم که دخترم زنده است ولی نمیتونم ثابت کنم برای همین دیروز با دوستم یواشکی امیر رو تعقیب کردیم
کاظمی دقیق نگاهم کرد و گفت
_کار خیلی بدی کردید ما خودمون ایشون رو زیر نظر داریم این کار شما ممکن بوده که باعث بشه امیر بفهمه یا شک کنه و کار ما رو خراب کنید
مطمئن گفتم
_نه متوجه نشد فقط ی جا دوستم تعقیبش کرده بود گفت شنیدم ی نفر ازش پرسید حالا واقعاً کشتینش اونم گفته نه همه ش صحنه سازی بود
کاظمی دقیق نگاهم کرد و گفت
_ ممکنه دختر شماروگفته باشه یا ی نفر دیگه رو جواب درستو مطمئنی نمیشه بدیم ولی خواهش میکنم دیگه این کارو انجام ندین
باشه گفتم که کاظمی ادامه داد
_ ممکنه به هر طریقی امیر متوجه بشه شاید ی دوستی آشنایی شما رو ببینه و بهش بگه یا ی نفر از گروه خودشون مراقبش باشه و بهش خبر بدن اینجور چیزا خیلی مهمه و ممکنه هر حرکت اشتباه و نسنجیدهای کل تحقیقات ما را خراب کنه و نتونیم به ی نتیجه مطلوب برسیم خواهش میکنم دیگه این کارو انجام ندید
از آگاهی که خارج شدیم حمید جدی بهم گفت
_واقعاً این کارو انجام دادید
سرمو بالا پایین کردم اخم ریزی کرد و گفت
_ میدونی این کار چقدر خطرناکه میدونی ممکن بوده خودتونم بگیرن اگه ی اتفاقی برای تو بیفته من چیکار کنم بعد از دلربا تنها دلخوشی و انگیزه زندگی من تویی و فعلاً هرجوری که بتونی لج میکنی و منو عذابم میدی
سرمو پایین انداختم شرمنده بودم خودمم تازه متوجه شدم چه اشتباه بزرگی انجام دادم حمید به سمت ماشین رفت و منم عین ی جوجه اردک دنبالش راه افتادم سوار ماشین شدیم تا خونه کلامی حرف نزد به محض رسیدنمون به خونه عصبی گفت
_ الان باید برم سر کار میترسم برم تو تنها بمونی ی کاری دست خودت بدی بمونم کارمو چیکار کنم تو خودت بگو من همون کارو بکنم
شرمنده سرمو پایین انداختم و گفتم
_حق با توئه من اشتباه کردم دیگه اون کارو انجام نمیدم الان که بهمون گفتن دلربا ممکنه زنده باشه و اون جنازه رو اشتباهی بهمون داده باشن کلی انگیزه و امید گرفتم خیالت راحت هیچ کار اشتباهی انجام نمیدم دیدی کاظمی خودشم گفت هر اشتباهی میتونه نتیجه پرونده رو عوض کنه منم دیگه هیچ کاری نمیکنم که بخواد مانعی بین پیدا کردن دلربا بشه برامون
مردد نگاهم کرد
_من میرم سرکار ولی زود میام توروخدا کاری نکن
حرفی زدم خداحافظی کرد و رفت
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
درمان شوره سر
✅️ دو ساعت قبل از حمام میتوانید از روغنهایی مانند روغن گل سرخ، روغن گل بنفشه، لعاب گل ختمی، لعاب اسفرزه و آب چغندر پخته را بر روی سر مالیده و در صورتی که برایتان مفید بود هر بار قبل از حمام این کار را تکرار کنید.
🔹️گل ختمی و دانه اسفرزه هنگامی که آب گرم روی آنها بریزید بعد از مدتی مایع غلیظ و ژله مانندی ایجاد میشود، سپس با پارچهای این لعاب را از گل یا دانه جدا کرده و لعاب آن را بر سرتان بمالید. در صورتی که با چند بار استفاده از مواد به نتیجه مطلوب نرسیدید احتمالاً بدن دچار نوعی از سوء مزاج است و به پاکسازی نیاز دارد که در این شرایط باید به طبیب سنّتی مراجعه شود
🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋
♈️ ارتباط زیبایی پوست با روده بزرگ
🔷 پوست ارتباط مستقیمی با گوارش و دفع شما دارد
🔷 حتما دیده اید کسانی که مواد مخدر مصرف می کنند پوستشان تیره میشود و در عین حال این مواد شکم را سفت کرده و ایجاد یبوست نیز میکنند
🔷 اگر پوست صورتتان تیره و کدر است و یا از طرفی رنگتان پریده، روده بزرگتان دچار مزاج "سردی" شده
🔷 اگر پوستتان جوش قرمز می زند، روده شما بیش از حد گرم است.
🔷 اگر پوستتان لکه های سیاه دارد، روده تان مزاج خشکی دارد
🔷 اگر پوستتان چروک شده در اینصورت نیز مزاجتان رو به خشکی است.
🔷 اگر پوستتان زرد و و یا چرب است، مزاج رطوبت در روده زیاد شده
💢 پوست شما آئینه گوارش و هضـــــم غذای شماست ؛ اگر پوست صورت شما گلگون، صاف و براق است، شما بهترین نوع انرژی را در روده ها دارید و گوارشتان صحیح انجام میشود
🍐🍐🍐🍐🍐🍐🍐🍐🍐
❌ هفت ظلم به رحم 👇
1⃣ سرد نگه داشتن کف پا، شکم و کمر
2️⃣ نشستن روی زمین سرد یا ماندن طولانی در فضای سرد
3⃣ راه رفتن با کف پاهای برهنه روی کاشی یا کف چوبی خانه 👈 که سرما مستقیم به رحم منتقل میشه
4️⃣ عدم دریافت ویتامین دی کافی
⬅️ کمبود ویتامین D و ویتامین A طبیعی ( نه شیمیایی) با افزایش خطر ابتلا به #فیبروم مرتبط است؛ فیبروم رحم ممکن است در طول پریودی، #نفخ و گرفتگی را تشدید کنه
5️⃣ شنا در زمان قاعدگی به دلیل باز بودن رحم
6️⃣ مصرف غذاهای سرد در زمان قاعدگی، ترشیجات، فست فودها، خیار و گوجه و کاهو، نوشیدنیهای سرد
7️⃣ خانمها نسبت به مورد هفتم هوشیار باشین : اگر موقع ظرف شستن یا کار با آب «پیشبند» نمیبندین، بزرگترین ظلم را به رحم خودت میکنید.
⚠️ نبستن پیشبند موجب خیس شدن لباس و برخورد لباس خیس با بدن باعث سردی اندامهای داخلی بدن از جمله رحم میشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💁♀هفت نکته در مورد پوست و زیبایی قسمت ۱
♻️استاد بنی هاشمی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
تضییع حق الناس با آلوده کردن رودها و دریاچه ها 🌸🍃
پرسش :ریختن فاضلاب ها در چشمه ها، رودها و دریاچه ها موجب تلف شدن هزاران هزار جاندار آبزى و صدمات غیرقابل جبران به طبیعت است نظر مبارک نسبت به انجام چنین کارى چیست؟
پاسخ :آلوده کردن رودخانه ها و دریاچه ها به طورى که موجب اتلاف جانداران آبزى شود و در نتیجه مردم گرفتار خسارت و زیان گردند، جایز نیست.
تضییع حقوق دیگران با آلوده کردن هوا🌸🍃
پرسش :اگر کسى از وسیله اى استفاده مى کند که موجب آلودگى هواست، در حالى که امکان استفاده از وسایلى که آلودگى کمترى ایجاد مى کنند نیز وجود دارد وظیفه شرعى وى چیست؟
پاسخ :هوا از مواهب بزرگ الهى است، نباید آن را بى جهت آلوده کرد.
کشتن حیوانات موذی 🌸🍃
پرسش :آیا انسان می تواند بدون عذر حیوانات موذی را بکشد؟
پاسخ :اگر هیچ راه دیگری برای دور کردن و دفع ضرر این قبیل موجودات وجود نداشته باشد کشتن آن ها مانعی ندارد.
استفاده امواج وای فای با توجه به ضرر داشتن آن 🌸🍃
پرسش :من برحسب نیاز تو خونه از اینترنت wifi استفاده میکنم خواستم بدونم باتوجه به امواج مضر اثبات شده آنها و تاثیر منفی روی همسایه ها، آیا این مساله حق الناس و گناه حساب میشه یا خیر؟
پاسخ :
در صورتی که به تصدیق اهل اطلاع ضرر قابل توجهی داشته باشد به حکم لاضرر جایز نیست و حق الناس است.
تقدم حق الناس بر حق الله🌸🍃
پرسش :شخصی مرده است ولی مقداری پول از او بجا مانده است ولی بسیار کم است و بدهی به عنوان حق الناس دارد و زکات و خمس هم نداده است . حالا وراث این شخص ، اول باید کدام یک از موارد بالا را بدهند ؟
پاسخ :احتیاط آن است که حق الناس مقدم بر حق الله است .
تکلیف پولی که نمی داند تحت چه عنوانی در خیریه مانده🌸🍃
پرسش :فردی که در یک موسسه خیریه فعالیت دارد به همین دلیل مبالغ مختلفی (مثل ماهانه ایتام - صدقات و نذورات) به دستش می رسد. اکنون حدود پنج هزار تومان نزد او موجود است که نمی داند به چه عنوانی دریافت نموده وظیفه ی شرعی او برای رد حق الناس چیست؟
پاسخ :اگر آنرا به ایتام نیازمند بدهد، چنانچه صدقه و نذر مطلق هم باشد، قبول است.
دزدی از اموال پدر قبل از بلوغ🌸🍃
پرسش :دزدی فرزند از مال پدر در دوران قبل از بالغ شدن چه حکمی دارد؟
پاسخ :باید بعد از بلوغ از پدر حلالیت بطلبد.
کم کردن مبلغ از فاکتور جدید بجای اضافه مبلغ فاکتور قبل🌸🍃
پرسش :حسابدار پیمانکاری هستم، درلیستهای قبلی مبالغی فاکتور اضافه برایش نوشتم، آیا میشود بدون اینکه به او بگویم اندازه مبلغی که در فاکتور قبلی اضافه نوشتم را از فاکتورهای جدیدکم کنم تا حسابمان برابرشود و بخشیده شوم؟
پاسخ :مانعی ندارد.
ملکیت قطعه معیوب بعد از تعویض🌸🍃
پرسش :اگر به مال شخصی خسارتی زده باشد و آن را با خرید مماثل جبران کند و یا در تصادفاتی که خاطی قطعه معیوب را با قطعه نو عوض می کند جنس معیوب جایگزین شده متعلق به کیست؟
پاسخ :متعلق به کسی است که جبران و جایگزین کرده است.
جبران خسارت حیوان موطوئه🌸🍃
پرسش :پسر حیوانی را وطی کرده و پدر حیوان را فروخته و خریدار حیوان را ذبح کرده و خورده است، پسر پول حیوان را به چه کسی برگرداند؟
پاسخ :پول را به خریدار گوسفند بدهد و اگر دسترسی ندارد از طرف او به فقرا صدقه دهد.
اطلاع ازحرام بودن درآمدی که سرمایه گذاری شده🌸🍃
پرسش :شخصی مسئول انعقاد قرارداد و جذب سرمایه برای شرکتی که مضاربه انجام می داد بود و حقوق خود را به صورت پورسانت دریافت می کرد بعد از مدتی بدلیل اشتغالات متعدد از آنجا انصراف داده و حقوق این مدت را در بانک سپرده گذاری پنج ساله کرده بعد از یکی دو سال مطلع شده است شرکت مزبور کلاهبردار بوده و سرمایه مردم را بالا کشیده اند حکم اصل حقوق و سود حاصله از آن چیست؟
پاسخ :در صورتی که می داند از اموال حرام بوده باید به صاحبانش برگرداند و اگر دسترسی ندارد به فقرا صدقه دهد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
به نام خدا
با سلام
بنده دختری مجرد هستم و تا مقطع لیسانس در یکی از رشته های علوم انسانی ادامه تحصیل دادم. مدت ها پیش اینجا مطلب گذاشتم. گفته بودم برادری دارم که مبتلا به بیماری روانی ست. در مورد کار هم عرض کنم که خودم خانه داری رو ترجیح دادم. چون علاقه ای به کار بیرون از منزل نداشتم.
از دوران کودکی زیاد با کسی ارتباط نداشتم. همیشه خودم و برادرهام تو روابط اجتماعی ضعیف بودیم. البته الان نسبت به قبل بهتر شدم. سعی میکنم با مطالعه روی بیانم کار کنم. فامیل که هر کدوم به فکر خویش بودند و هستند. رابطه ی گرم و صمیمانه ای ندارند. یعنی مثل غریبه ها هستند. البته بین شون چند نفر دشمن ما هستند.
من که نه خواهری و نه دوست صمیمی داشتم که بتونه جای خواهر رو برام پر کنه. این رو هم بگم که درون گرا هستم و در جمع های شلوغ دچار اضطراب میشم حتی موقع غذا خوردن. مشکل دیگری که دارم راجع به پدرم هست. او در هیچ موردی با ما تفاهم نداره. من قصد داشتم اموزشگاه رانندگی برم، هر بار که با پدرم صحبت می کردم به شدت مخالفت می کرد، تا اینکه دفعه ی اخر یک دعوای سختی بین مون در گرفت که از اون موقع دیگه در این مورد حرفی نزدم.
انگار من بیچاره هیچ حقی تو این دنیا ندارم. وضع مالی پدرم خوبه، ولی مادرم جرات نمیکنه در مورد خرید خونه و ماشین باهاش حرف بزنه، یک زلزله ای درست میشه که نگو و نپرس. ما حتی از تفریح و شادی هم تو زندگی محروم هستیم. همیشه تو خونه ی ما سر رفت و آمد با فامیل جر و بحث میشه. مادرم دوست نداره به خاطر رفتار بدی که دارند باهاشون ارتباط داشته باشه ولی پدرم برعکس مادرمه، طوری رفتار میکنه که انگار ما گناهکار و مقصریم و جایگاه مون جهنمه و اون ها بهشتی هستن.
لطفا"حرف از قطع رابطه نزنید که اصلا" امکانش نیست. رفتار پدرم باعث شده نسبت به زندگی دلسرد بشم و اعتماد به نفسم رو از دست بدم. هر چقدر هم میخوام روحیه ام رو تقویت کنم نمیتونم. دیگه خسته شدم. فقط به روش های مختلف خودم رو سرگرم میکنم. همه اش باید خودم خودم رو دلداری بدم و آروم کنم.
گاهی وقت ها میشه که اصلا"حوصله ی هیچ چیز حتی خودمم ندارم. هر آدمی به یک همراه و پشتیبان تو زندگی اش احتیاج داره. دوست داره کسی حمایتش کنه و مشوقش باشه. اون هم دختری مثل من که روحیه ی حساسی داره. خب من هم دلم میخواد یکی دوستم داشته باشه و بهم محبت کنه. از دست پدرم ناراحتم. اهل هیچ رابطه ای نبودم چون اعتقاداتم اجازه نمی داد. دلم خیلی گرفته. پدرم همیشه میگه شما آدم های ساده ای هستین، زبر و زرنگ نیستید.
به مادرم میگه تو باعث شدی که بچه هات گستاخ و جسور بار نیان. در حالی که من اصلا "با حرفاش موافق نیستم. گستاخی با شجاعت فرق میکنه. یک آدم در حین داشتن ادب خوبه که جرات مند باشه.
کلاس های مختلف هنری رو رفتم ولی همه رو نیمه تمام رها کردم. گاهی وقت ها میرم خرید یا پیاده روی. در ضمن موقعیت ازدواج ندارم. در حالی که دخترهای فامیل اصلا"دست به سیاه و سفید نمی زنند و خونه داری هیچی بلد نیستند یکی یکی دارند ازدواج می کنند. خونه شون که میرم خودم ظرف می شورم، ولی از این به بعد دیگه میخوام نشورم! زن دایی ام مریض شده بود، ولی دختر دایی ام بی خیال نه مادرش رو برد دکتر و نه غذایی درست کرد، حالا خانوم میخواد عقد کنه. من که حسود نیستم.خب دیگه مثل اینکه قسمت نیست.
نمی دونم چطوری باید با احساس تنهایی کنار بیام. تا حالا هیچ دوستی که روحیاتش بهم بخوره پیدا نکردم. هر طور که خودم رو سرگرم کنم باز فکرش میاد سراغم. ترس از آینده، فکر زندگی با برادری که بیماری روحی داره. وقتی قرصاش رو نمی خوره غیر قابل تحمل میشه.
این حرفا فقط یک درد و دل بود. همین. اگه نظری دارید بیان کنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید وتشکر از کانال خوبتون. خدا خیرتون بده ک مشکلات مردم رو تو کانال در
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خانمی که عکس دست همسرش رو توی کانال گذاشته بود اگر واقعا اگزما تشخیص دادن سرکه انگبین استفاده کنند دو واحد عسل .دو واحد نعناع .یک واحد سرکه ی طبیعی نتیجه اش رو میبینند اگر دکتر پوست هم برند داروی ترکیبی دست ساز میدند انشالله دست شون خوب میشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام عزیزم وقتتون بخیر درباره اون خانمی که گفتن دندونانش خرابه برن اصفهان خیابان اوحدی دندانپزشکی نیک تا۱۰۰میلیون وام میدن دندوناش درست میکنن من خودم رفتم فک بالاکامل ایمپلنت کردم حالا ازمن ۱۰۰بیشترشده ولی شاید اون خانم کمتربشه خواهش توکانال بزارید هرکی نمیتونه بره قسطی درست کنه ممنون ازشما
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
باسلام و خسته نباشی خدمت مدیر گروه و تمامی اعضای گروه خدمت اون آقای که فرمودن میرن خاستگاری و خانواده ی دختر میگن ما دختر به شهر دیگه نمیدیم من تجربه خودم رو میگم که کاملان حق دارن من خودم به شخصه نزدیک بیست و یک سال زندگی مشترک خیلی سختی از طرف خانواده شوهر کشیدم و اینکه خیلی از طرف خود شوهر و متاسفانه کم و بیش از طرف خانواد ه اش خیلی سو استفاده شد و چون راه خیلی دور بود و اینکه خیالشون راحت بود خیلی ظلم کردن برا همین به اندازه ی انگشتان کف دست هستن کسانی که خدا ترس و مومن واقعی باشن که دختر احساس غریبی نکنه و حمایتش کنن نمیدونم برا من ب شخصه که خوب نبود یعنی وقتی یاد گذشته میکنم به جز افسوس و ناراحتی چیزی برام نبود شاید من هم جاهای مقصر بودم ب هرحال بی تجربه ساده ولی حقم این هم ظلم نبود نمیخوام بگم چون خودش ی کتاب هست ب طور خلاصه میگم بازم ببخشید طولانی شد از ما که گذشت انشاءالله که همه ی جوونها عاقبت بخیر بشن بهترین ها برای همه رقم بخوره برای ظهور امام زمان علیه السلام صلوات 🌸
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام درمورد اقایی که گفتن ازدواج کنن میرن یه شهر دیگه ....بگم من هم وقتی ازدواج کردم از زادگاهم دورشدم اومدم تهران ..من همزمان دانشگاه هم میرفتم خیلی سختم بود سنم هم کم بود...درزمان های بارداری خیلی تنها بودم..یه بار یادمه سر بچه اولم ویارشدید داشتم ونمیتونستم عذا بپزم دو الی سه روز رفتم خونه پدرشوهرم..بعد از دوسه روز پدرشوهرم گفت برو خونتون به خودت تلقین نکن..این حرف هیچوقت یادم نمیره خیلی دلم شکست..اومدم خونه به مادرم گفتم گفت بایه دستمال بینی تو ببند بعد غذادرست کن ...حتی همسرم ازبیرون غذا میگرفت نمیتونستم بخورم...خلاصه اینکه دوری دختر از خانواده خیلی خیلی سخته...
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام.پاسخ من درباره اقایی هستش که به خاطر شغل وشرایط فضای کاری باید توی یه شهر دیگه که زادگاهشون نیست زندگی کنه ومشکل وسوالشون درباره ازدواج و همراهی خانم به شهر غریب هستش.
برادر من خود بنده 17سالم بود وتک دخترخانواده بودم وبعداز ازدواج 1200کیلومتر ازخانواده ام دورشدم به خاطر شغل همسرم وخداروشکر چون روحیه وپذیرش بالایی داشتم واز اول همسرم رودوست داشتم به عشق ایشون قبول کردم شهر غریب ازدواج کردم الهی شکر تا الان مشکلی نداشتم .درسته روزهای اول دلتنگی داره اما خدا خودش کمک میکنه.حالا راه حل شما داداش گل:
شماتو تماس اول برای خواستگاری بزار برید دختر خانم شما روببینه خانم ها وقتی علاقه مند بشن وشما روبپسندند وشما اخلاق خوب داشته باشید باشما تاقله قاف هم میان بعد مطرح کنیدبا خانواده دختر خانم.
2_سعی کنید انتخاب درست داشته باشید که شرایط شما روبپذیرن ودختری باشه که وابسته نباشه ومنطقی باشه .
3_نگران نباشید راه دور هم انقدر سخت نیست شما خوب باشی وخوش اخلاق وهمسر اینده ات رو درک کنی اون سختی هاروتحمل میکنه.بالاخره این همه ادم دارن توشهر غریب
زندگی میکنند.
فقط همون اول باخانواده دختر خانم صحبت میکنید وخود دخترخانم مطمئن باشید که شرایط شما روبپذیرن.
من خودم توشهر غریب خدا دوتا بچه بهم داد وکلا دوران بارداری تنها بودم اما به قول گفتنی خداروشکر قوی شدم والان حتی بعد از اتمام کار همسرم تصمیم ندارم برگردم به شهر خودم .چون اینجا به خاطر روابط عمومی خوبی که داشتم دوستان زیادی پیدا کردم.با فرزندام سرگرمم.شما هم نگران نباش دادش من بالاخره خانواده ها به شما سرمیزنن.شما پیش اونها میرید سخت. نگرید.قوی باش دلت روبسپار به خدا.خودش همه چیز روحل میکنه برات.فقط باور داشته باش.
🌻
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام برای نوشتن دعا از زعفران و گلاب روی کاغذ بی خط استفاده کنین وبرای نوشتن از یک خودنویس نو استفاده کنید نیازی نیست که مخزن خودنویس را با زعفران پر کنین بلکه خودنویس را در زعفران غلیظ زده وبعد بنویسید وقتی رنگ زعفران کم رنگ شد دوباره نوک خودنویس در زعفران غلیظ بزنین و ادامه دعا را بنویسین
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔:
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اصبغ بن نباته روايت كرده روزى من با مولايمان ، اميرالمؤ منين (ع ) بودم كه چند نفر از اصحابش داخل شدند، از آن جمله ابوموسى اشعرى ، عبدالله بن مسعود، انس بن مالك ، ابوهريره ، مغيرة بن شعبه ، حذيفه بن يمان و غير ايشان .
گفتند اى اميرالمؤ منين (ع )، چيزى از معجزات را به ما بنمايان كه خداوند تو را بدان مخصوص گردانيده است .
فرمود شما را به اين مسايل چه كار؟ و چرا سؤ ال مى كنيد از چيزى كه بدان راضى نمى شويد. خداوند تعالى مى فرمايد ((به عزت و جلال و عظمت مقامم ، كسى را از آفريده هايم عذاب نخواهم كرد، مگر با حجت و برهان و علم و بيان ، زيرا رحمت من بر غضبم سبقت گرفته است و رحمت را بر خودم لازم گردانيده ام ، پس من رحم كننده و مهربانم و دوست برترم . من منان بزرگم و عزيز كريمم . هنگامى كه رسولى بفرستم ، به او برهانى عطا كنم و بر او كتابى نازل نمايم ، پس هر كس به من و رسولم ايمان آورد، آنان كامياب و رستگارند و هر كس به من و رسولم كفر ورزد، آنان زيانكارانند كه مستحق عذاب من هستند)).
گفتند اى اميرالمؤ منين ، ما به خدا و رسولش ايمان آورديم و به خداوند توكل كرديم . على (ع ) فرمود پروردگارا شاهد باش بر آن چه كه مى گويند و من دانا و خبيرم به آن چه كه مى كنند. سپس فرمود به نام خدا و بركاتش برخيزيد. راوى گويد همراه آن جناب برخاستيم تا اين كه ما را به جبانه (صحرا) آورد و در آن جا (سابقا) آبى نبود. نگاه كرديم ناگاه باغى سرسبز داراى آب ديديم . آن گاه در ميان باغ بركه هاى آب و در درون بركه ها ماهى هاى (زيادى ) ديديم ، گفتيم به خدا قسم اين دلايل امامتند، پس يا اميرالمؤ منين ، معجزات ديگرى به ما بنما و الا ما قسمتى از آن چه كه خواستيم دريافتيم . فرمود خدا براى من كافى است و او كفايت كننده خوبى است . آن گاه با دست ديگر خود به طرف صحرا اشاره فرمود ناگاه كاخ هاى زيادى كه با در و ياقوت و جواهر مزين شده بودند و درهايشان از زمرد سبز رنگ بود و در ميان قصرها دختران سياه چشم و پسران زيباروى و درختان و پرندگان و گياهان فراوانى وجود داشت ، نمايان شد و ما در تحير و تعجب فرو مانديم . كنيزان و پسران زيبارويى كه مانند درّ در صدف بودند مى گفتند يا اميرالمؤ منين ، شوق ما به شما و شيعيان و دوستان شما فراوان گشت و حضرت با دست ايشان را اشاره به سكوت فرمود.
سپس پاى بر زمين زد، زمين گشوده شد و منبرى از ياقوت سرخ ظاهر گرديد. آن گاه بر فراز آن رفته ، حمد و ثناى خدا نموده و بر پيامبرش درود فرستاده و سپس فرمود چشم هايتان را بر هم نهيد. ما چشم بر هم نهاديم و در آن زمان صداى بال هاى فرشتگان را همراه با گفتن تسبيح و تهليل و تحميد و تعظيم و تقديس مى شنيديم . سپس در مقابل حضرتش ايستاده و گفتند امر كن ما را به هر چه فرمان توست اى اميرالمؤ منين و اى خليفه رب العالمين ، صلوات خدا بر تو باد. فرمود اى فرشتگان پروردگارم ، هم اكنون ابليس ابليسان و فرعون فراعنه را برايم بياوريد. راوى گويد به خدا قسم كمتر از يك چشم به هم زدن او را نزد آن جناب حاضر كردند، پس فرمود چشم هايتان را بگشاييد. چشم گشوديم در حالى كه نمى توانستيم از شدت شعاع نور ملايكه نگاه كنيم . گفتيم يا اميرالمؤ منين از خدا بترس در مورد چشمهاى ما (مبادا به آنها آسيبى برسد) زيرا ما از شدت نور، چيزى را نمى بينيم . صداى زنجيرها و به هم خوردن غل ها را شنيديم . در اين حال ، بادى سخت وزيد و ملايكه گفتند اى خليفه خدا لعنت اين ملعون را زياد و عذابش را دو برابر فرما. گفتيم يا اميرالمؤ منين ، از خدا در مورد چشم ها و گوش هاى ما بترس (كه آسيبى به آنها نرسد). به خدا قسم نمى توانيم اين سرّ و اين قدر (بار) را تحمل كنيم .
راوى گفت هنگامى كه او را به سختى در مقابل آن حضرت كشيدند، برخاست . و گفت واويلا از ظلم به آل محمد، واويلا از گستاخى من بر ايشان . سپس گفت اى سرور من به من رحم فرما، من نمى توانم اين عذاب را تحمل كنم . حضرت (ع ) فرمود خداوند به تو رحم نكند و تو را نيامرزد اى پليد نجس خبيث ناپاك شيطان . آن گاه متوجه ما گرديده فرمود شما اين شخص را با نام و قيافه مى شناسيد؟
گفتم بله اى اميرالمؤ منين .
فرمود از او بپرسيد تا به شما خبر دهد كيست .
گفتند تو كيستى ؟
گفت ((من ابليس ابليسان و فرعون اين امت هستم . من كسى هستم كه با سرور و مولايم ، اميرالمؤ منين (ع ) و خليفه پروردگار جهانيان جحد ورزيدم و نشانه ها و معجزات او را انكار كردم )). سپس اميرالمؤ منين (ع ) فرمود چشم هايتان را به زير اندازيد و ما چشم به زير انداختيم . آن گاه تكلم فرمود به كلامى آهسته تر و به ناگاه خود را در جاى قلبى كه در آن بوديم يافتيم كه نه قصرى و نه آبى و نه بركه اى و نه درختى در آن جا بود.