#زمینه_شهادت_امیرالمؤمنین_ع
#پر_از_غمی_کجا
#لطمه_زنی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بند اول:
پر از غمی، کجا داری میری
بابا نگو که داری میمیری
از تو چشات میخونم ای بابا
انگار به داغِ مادر اسیری
ای بابا
بابایی ببین تو خواهشم
میدونی بری، یتیم میشم
بگو چیکار بکنم نری
هرچی که بگی روی چشم😭
بابایی
بی تو میمیرم
از همه سیرم
ای بابا
بابایی
توی این دنیا
نذاریم تنها
ای بابا
بابایی
نرو از پیشم
غرقِ آتیشم
ای بابا
تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ اَرکانُ الْهدی
وَ قَدْ قُتِلَ اِبْنُ عَمِّ الْمصطفی
بند دوم:
حاجت روا شدی و غرقِ خون
رفتی، نگفتی دختری داری
رفتی و ما شدیم ای باباجون
تو این زمونه بی کس و کاری
پاشو بابا
پاشو بابا که حالم بده
پاشو دوریتو بِهم نده
پاشو بابا مادر اومده
غمت آتیش به دلش زده
بابایی
من غریب میشم
بی حبیب میشم
بعده تو
بابایی
خیلی پیر میشم
من اسیر میشم
بعده تو
بابایی
دنیا نامرده
غمگین و سرده
بعده تو
تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ اَرکانُ الْهدی
وَ قَدْ قُتِلَ اِبْنُ عَمِّ الْمصطفی
بند سوم:
با حال زار میبینم از رو تل
جسم حسین و در ته گودال
غارت میره کهنه پیراهنش
بالای نعش اون میشه جنجال
میشه جنجال
یکی با سنگ یکی با عصا
میزنن بدجوری بی هوا
پاره پاره میشه پیکرش
زیر فوجِ تیغ و نیزه ها
میبره
شمر با یک خنجر
از حسینم سر
واویلا
میکوبه
به روی خاکا
تشنه دست و پا
واویلا
میپیچه
تو دل صحرا
ناله ی زهرا
واویلا
تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ اَرکانُ الْهدی
وَ قَدْ قُتِلَ حسین بنِ مرتضی
🎵📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#علیرضا_پناهیان
#مرتضی_کوشکی
#سبک_واحد_شهادت_امیرالمؤمنین_ع🏴
#کوفه_امشب_عزا_پوشه
#بسیار_زیبا👌😍
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بند اول:
کوفه
امشب عزا پوشه
تاریک و خاموشه
شبِ عزا و ماتمه
حیدر
غمگینه از دنیا
میسوزه هر دم با
یادِ غمای فاطمه
سی ساله که روزِ خوش نداره
روز و شب میباره
سر رو غم میذاره
واویلا
خونه دلِ زارش از مدینه
کوچَرو میبینه
زمزمش همینه
واویلا
به غم اسیره علی
داره میمیره علی
موهاش سفید شده و خیلی پیره علی
آه و واویلا علی
بند دوم:
کعبه
قرآن گرفته سر
از ماتمِ حیدر
وا غربتا وا غربتا
درِ ( دربِ)
خونه با آهِ سرد
میگه بهش برگرد
نرو به مسجد مرتضی
امشب دوتا میشه فرقِ سرش
میشه دور و برش
کل بال و پرش
غرقِ خون
شرحِ غمش حالِ مضطرشه
یادِ همسرشه
چشمای ترشه
غرقِ خون
حالش خرابه علی
چشماش پر آبه علی
خونِ سرش با صورَ~~تِش خضابه علی
آه و واویلا علی
بند سوم:
زینب
با دیدن بابا
چشماش شده دریا
میلرزه از گریه صداش
مولا
از شدت ضربت
نمیتونه راحت
صحبت کنه با بچه هاش
لکنت زبونش امون نمیده
رنگ و روش پریده
قامتش خمیده
واویلا
همدردِ اون دخترِ کوچیکه
اون سه ساله ای که
تو غمش شریکه
واویلا
بالا گرفته تبش
جون اومده رو لبش
یادِ رقیه شده روضه ی امشبش
آه و واویلا علی
🎵: #احسان_نوری
📝#یاحسین(طاها تحقیقی)
#حسین_نوری
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#بعلی_الهی_العفو
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانهاش زینب زمین خورد
نه تیغ اینقدرها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد
- - -
علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد
چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد
- - -
سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد
علی امشب هوایِ روضهها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد
- - -
همانهایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند
چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند
- - -
چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده
چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده
- - -
حسن با داغِ خود درگیرتر شد
تمامِ مسجد از شمشیر تر شد
علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد
- - -
نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند
فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند
- - -
زمین اُفتاد و مینالید بابا
که هر گوشه علی میدید بابا
عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا
- - -
علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت
کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت
- - -
صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانههای خود کشانید
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید
(حسن لطفی ۹۸/۰۳/۰۳)
@babollharam
مرثیه مولا علی علیه السلام
حیدر که رفت بودن او در حصار بود
اوراق درد و غربت او بیشمار بود
وقتی دگر نفس نکشید و به خواب رفت
یخ زد زمین چرا که دَمِ او بهار بود
فرقش شکست و عرش خدا هم شکسته شد
آیینهی شکسته و آیینه دار بود
حیف از دو دست او که کفن پوش خاک شد
دستی که دست خالق این روزگار بود
عالم تمام دست به دامان دست اوست
دستی که بهر دین خدا افتخار بود
صدها فرشته بوسه برآن دست میزدند
دستی که حلّ هر گره در هشت و چاربود
یکروز دست او به نوازش سر یتیم
یکروز دست او پُره پینه زکار بود
یکروزدست او به گدا میدهد نگین
شبها به دست و شانهء او کوله بار بود
یکروز دست او به سر دست مصطفی
یکروز بهر فاطمه دستش انار بود
مانند بید لرزه به تن دشمنان همه
وقتی که دست او به تن ذوالفقار بود
دستش هرآنزمان که به شمشیر میرسید
آوای دشمن از همه سو الفرار بود
دست کسی به پای رکابش نمیرسید
لشکر به دست حیدری اش تارومار بود
یکروز دست خیبری اش شد طناب پیج
روزیکه تیره تر شده از شام تار بود
دستی بلند بود و علی دست بسته بود
آنروز علی زهمسر خود شرمسار بود
کاری زدستهای علی برنیامد و
دشمن لگد به در زد و فکر شکار بود
این دستها به علقمه رفت و زتن فتاد
عباس یک تن و صف دشمن هزار بود
دریای کوچکی وسط مشک بر لبش
چشم رباب بود که چشم انتظار بود
از تیرها که پشت سر هم به او رسید
سرتا به پا تمام تنش استتار بود
تیری به چشم خورد و به عمق سرش رسید
امّا هنوز قامت او استوار بود
خم شد که تیر را بکشد بی کُلاه شد
دستی نداشت زخمی وبی اختیار بود
ضرب عمود آمد و زد آنچنان که بعد
بر روی نیزه کج سر او رهسپار بود
مجتبی صمدی شهاب
#حضرت_علی_ع
#حضرت_ابالفضل_ع
#رمضان
@babollharam
ناگهان دریای خون محراب و منبر را گرفت
جوی خون سرچشمه ساقی کوثر را گرفت
تیغ آن ملعون به یک ضربت دو جا آمد فرود
هم علی جان داد هم جان پیمبر را گرفت
یک برادر سر به روی سینه بابا گذاشت
یک برادر نیز بر زانوی خود سر را گرفت
تکیهی زینب نباید متکی باشد به غیر
پس نباید بازوان این دلاور را گرفت
جامعه بعد از امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
وقت رفتن سوی مسجد میخ در مانع نبود
دست زهرا بود آنکه شال حیدر را گرفت
دست زهرا تا قیامت حافظ جان علی است
مثل وقتی که میان شعلهها در را گرفت
وقت جان دادن علی میگفت زهرا آمده
بعد چندین سال خانه بوی مادر را گرفت
مثل زهرا که صدا زد «فضه دستم را بگیر»
بین بستر مرتضی هم دست قنبر را گرفت
از مصیبت های زینب گفت هنگام وداع
چند خطی روضه خواند و اشک دختر را گرفت
پیکری در قتلگاه و خنجری در دست شمر
کاش میشد تا از آن نامرد خنجر را گرفت
خواهری از روی تل دارد تماشا میکند
کاش میشد لااقل چشمان خواهر را گرفت
.
#توجه #توجه
📲 #استوری و #وضعیت ویژه شهادت امیرالمومنین علی(ع) و شب هایِ قدر هم اکنون در کانالِ وضعیت و استوری:
@babolharam_story
@babolharam_story
@babolharam_story
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمضان
#شهادت_حضرت_امام علی_ع
#یا_امیرالمومنین_
#کرمانشاه
#حتما_گوش_کنید_و_نشر_دهید
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#شور
#شب_نوزدهم
#ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
#شهید_محراب
.شور.لطمه زنی..(۱۵)
.برخیزکه شورمحشرآمد..
_____________________
بنداول..
برخیزکه هنگام سحرشد
داخل به مسجدگویاحیدرشد
گویابه محراب علی فداشد
ازتیغ ملجم.فرقش دوتاشد.
/حیدرمددیاحیدریاحیدر..۲
____________________
بند دوم...
برخیزکه وقت محشرآمد
گویاسوی مسجدحیدرآمد
برخیزوبانوای یاحیدر
آوای قدقتل ازدر آمد
حیدرمدد.یاحیدر.یاحیدر۲
______________________
بند سوم...
بغضی کشنده توی گلومه.
کار علی درمسجدتمومه
حیدرمیان بسترفتاده
زینب ازاین واقعه جان داده
/حیدرمدد.یاحیدریاحیدر.۲
_______________________
بندچهارم....
ای وای سر حیدرشکسته
دختربه چادرسر اوبسته
ماتم زینب تموم نداره
واسه سره بابا بیقراره
حیدرمدد.یاحیدریاحیدر..۲
مداح،،
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_علی
#مرثیه_امام_علی
شهادت امیرالمومنین(ع)
بین محراب علی شیرجهان افتاده
که از این واقعه عالم به فغان افتاده
بین محرب دعابود علی خورد زمین
فاطمه موی پریشان به جنان افتاده
شده منشق سر ه مولا،چه کندبا زینب
پیشواز سر بشکسته چسان افتاده
نفسی نیست دگر در دل این باغ خزان
پی او باد صبا اشک فشان افتاده
شده پاشیده زهم عرش برایت حیدر
جبرییل مویه کنُان، مویه کنان افتاده
باز گودال مرایاد توانداخت حسین
غارت خیمه ی سلطان، به سنان افتاده
شمرآمدپی گودال و دل زینب دید
سوی این باغ دگر باد خزان افتاده
دو سه باری به زمین خورد ودلش گفت حسین
گوشه ی خیمه چنین او نگران افتاده
#شب_قدر
#آرمین غلامی
@babollharam