eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
32 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه وار سوزِ تو را می خریم ما تا صبح دور شمع غمت می پریم ما آتش به جان بال و پر ما را بکش حسین از فُطرس در تو مگر کمتریم ما!؟ بین گذر نگاه به خِیل گدا بکن... کاسه‌به‌دست در دل این معبریم ما تا که میان روضه ی تو گریه می کنیم انگار که ز "زمزم" مَکّه سریم ما وقتی تو پادشاه تمامیِّ عالمی پس خوش به حالمان که همه نوکریم ما اوج کمال روح‌..،به "گریه" رسیدن است یک عُمر در طریقتِ "چشمِ تریم" ما "روح الامین" به گریه ی ما رَشک می برد در روضه از ملائکه دل می بریم ما اشکی که خرج بزم تو باشد..،عنایت است مدیون لطفِ زینبِ غم‌پروریم ما برپایی مجالسِ ماه محرمت بر عُهده ی رضاست..،بر این باوریم ما کفّاشِ روضه های تو بوده است جدِّ من... فرزندهای خادم پُشت دریم ما دستِ "رقیه" نان دهنِ دخترم گذاشت... جیره‌بگیرِ سفره ی این دختریم ما در دسته ها که مشک به سرشانه می کِشیم احساس می کنیم که آب‌آوریم ما این گریه مِهر خانمِ پهلو شکسته است در اصل چِکّه های لبِ کوثریم ما چادر نماز فاطمه سقف حسینیه است... تا حشر زیر سایه ی این مادریم ما ای بی سَری که سر به سر غم گذاشتی وقتی تو سروری ز سران هم سریم ما ▪️ ▪️ بر روی ذبح تو چِقَدر شمر کار کرد... لطمه‌زنان کُندی آن خنجریم ما بعد از تو وای بر حرم بی پناهِ تو... دلواپسِ کم آمدن معجریم ما شاعر:
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اُسکُتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى دست بسته برسى ، مى شكند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها لااقل کاش ابالفضل برایش میماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا میخواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین، کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها شاعر: گروه شعری
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین بنویسیدتنى زيرلگدپیدابود شمرملعون به روی سینه ی اوبا پا بود بنویسید نگاه حرمله خيره بر اوست که نگاه خسته اش به آسمان هاوا بود بنویسیدميان لشكری بلوا شد سره پیراهن كهنه بخدا دعوا بود بنویسیدبراى ذبح سر آمده اند شمر ملعون و سنان مقصدشان اینجا بود بنویسیدکه غارت شده پیراهن او مادری شاهداین واقعه در آنجا بود به سرنعش حسین بود که آمدمادر ناله زدفاطمه ،غش کردبه جسمی بی سر _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین سر زلفت به روی نیزه رهابود حسین گاه راست هدف سنگ بلابود حسین سر تو بر سره. سرنیزه به هرسومیرفت حنجره پاره ی تو چه بی صدابودحسین کاش هرگز سرت ازنیزه نیفتدبه زمین لیک دیدم سر توبه زیرپابودحسین جای سنگی به لب وآن دهنت پیدابود خواهرت ازغم توغرق نوابودحسین باز بانیزه عدو بر سروپشتم زده است ضرب شلاق عدو برتن مابود حسین درمیان دشت گویا دخترت گم شده بود دخترسه ساله ات بگوکجابودحسین دل(مجنون)همه شب به اضطراب غم توست به هوای تو دلم غرق بلا بود حسین 📝شعر .آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین حسین جان.. سرتوبرفرازنیزه هابود لبانت قاری طشت بود سرت زخمی زسنگ کوفیان شد سرت مجروح چوب خیزران بود سرت از بهرمن دریای نور است سرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست لبانت بوسه گاه بوتراب است سر توشاهدبزم شراب است چودیدم نیزه ی روزخیانت بدیدم جای چوبی برلبانت عدومیزدمراباصدجسارت ببین اموال مارا کرده غارت تنت راپیش مامسلوب کردند سرت آویزه بریک چوب کردند طلای دختران غارت نمودند ببین(مجنون)که معجر می ربودند 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین راهبا من زاده ی پیغمبرم من حسینم نور چشم حیدرم من کیم عشق خدای عالمم راهبا کوی خدارامظهرم بوده هرجا بر سرم تاج شرف راهبامن عرش حق رالنگرم ایکه تمجیدیم به قرآن آمده راهبامن ماسوا رامفخرم من که خودقدرت به هستی داده ام راهبا من خود ولی داورم.... درکتاب آسمانی آمده راهبا برماسوا من سرورم جدمن احمدبود بابم علی راهبا زهرای اطهر مادرم من حسینم رحمت بی واسطه راهبامن برخلایق سرورم کوفیان مهمان نوازی کرده اند راهبا کردند غمگین خاطرم کوفیان یاران ماراکشته اند راهبامن بی کس وبی یاورم بعدمن شداهلبیتم خار وزار راهبارفته اسیری خواهرم راهبا(مجنونم)ازاین واقعه شاعرم امابه کویش ذاکرم. . 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)... .
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین تو وزخم سنان ونیزه داران من وشلاق دشمن ای حسین جان من ویک کاروان بی گوشواره من وقنداقه ی بی شیرخواره ببین برناقه ی عریان نشستم ببین چون پیره زن قد شکستم تو وکوه غم وسنگ لب بام من ونامحرمان کوفه وشام من واین دختران قدخمیده تو وحلقوم ورگهای بریده شداز داغت سکینه موپریشان که آمدمادرت گیسوپریشان هوای دیده ی (مجنون) بهاریست به سر امشب وصال روی یاریست 📝شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. .
چه تلخ می شود این روضه ها بدون شما چه تلخ تر همه ی عمر ما بدون شما  منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت کجا روم چه کنم بی شما بدون شما پیامبرفرمودند: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه. من و علی ، دو پدر این امت هستیم. یعنی تا امام زمان، همه ی امامان باباهای ما هستند،اگه یه بچه با باباش حتی زیارت بره،بچه است،دستش رو باباش رها کنه،احساس کنه باباش رو گم کرده،بی قرار میشه، فقط ناله میزنه و اشک می ریزه،دیدی تا حالا؟سئوال میکنی بچه چی شده؟فقط گریه میکنه،هق هق میکنه، کدوم از ما همچین حالی داریم؟ کدوم از ما از آقامون خبر داریم؟از این بابای مهربون.  کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما  تمام لطف نفسهای ما حضور شماست چگونه بال زنم تا خدا بدون شما  قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر چرا امام زمان،شال عزا به کمر بسته؟آقایی که می فرماید: در این مصائب اگه اشک چشمم خشک بشه خون گریه می کنم.وقتی امروز ببینه عمه اش زینب با قد خمیده داره میآد،دیگه رو پا ایستادن امام زمان مشکل میشه.  قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر چه سرد می شود این روضه ها بدون شما
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن الشبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیدهای؟ جای سم ستور به یک سینه دیدهای؟ یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر محمود اسدی
گریه های توست اگر گریه می كنیم ای روضه خوان گریه ی ابن الشبیب ها یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند آتش هزار بار به باغ فدک زدند یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است یعنی هنوز دست علی بسته مانده است یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند خد التریب را چه كسی درك می كند یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد یابن الشبیب ! جرم یتیم سه ساله چیست ؟ دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست یابن الشبیب ! قصه ی معجر نگفتنی است جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟ در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند یابن الشبیب عمه ی ما داد می زند حسین حسین حسین حسین حسین
. من زینب غم‌پرورم اُمّ‌ حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه در کربلا لب تشنه او را سر بریدند در پیش چشمان ترم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه بگو به اینها صدقه بر ما حرام است من دختر پیغمبرم اُمّ‌ حبیبه امروزِ زینب را نبین من روزگاری بودم در اینجا محترم اُمّ‌ حبیبه پرده نشین کوفه بودم من که حالا در کوچه ها دربه درم اُمّ‌ حبیبه یادت می آید موی ما را شانه میزد پهلو شکسته مادرم اُمّ‌ حبیبه یادت می آید در مدینه با تو گفتم هستی تو مثل خواهرم اُمّ‌ حبیبه سر بسته میگویم برایم خواهری کن فکری برای معجرم اُمّ‌ حبیبه 🔸شاعر: *
شهادت حضرت سجاد -(می سوزه قلب زار من) می سوزه قلب زار من به یاد داغ کربلا برای غربت تو و لبای خشک بچه ها سخته برام تحمل این همه درد سخته برام نباشه دورمون یه مرد سخته برام کسی بهت رحمی نکرد با گریه مانوسم کارم غمه دور عمه زینب نامحرمه واویلا واویلا وا غربتا توی دلم غمی به پاس جلو چشام کرببلاس همیشه گریه میکنم روضه ی من توو قتله گاس توو قتله گاه یه عده پست میزدنت توو قتله گاه غرق به خون شد بدنت توو قتله گاه غارت شده پیرهنت بابای مظلومم ای بی کفن ای غریب مادر دور ازوطن واویلا واویلا وا غربتا دیدم غمارو باچشام درنمیاد دیگه صدام روسرمون آتیش وسنگ میزدن از رو پشت بام ناسزا بود جای محبت و سلام ناسزا بود ورد لب مردم شام ناسزا بود قاتل ما توو یک کلام وای ازشهرشام و قوم یهود رقیه وسیلی روی کبود واویلا واویلا وا غربتا شاعران :علی بهرامی نیا،ابوذررییس میرزایی
4_5857106472751598452.mp3
2.46M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
دلتنگ حرم: کوچه به کوچه پای سرت گریه می‌کنم با لاله های خون جگرت گریه می کنم از روی نیزه بی کسی ام را ببین حسین در این مسیر یکسره خوردم زمین حسین حقّم بده اگر که شدم محتضر حسین با قاتلین تو شده ام همسفر حسین حقّم بده که پیرم و قامت خمیده ام زیرا به دوش، بار جسارت کشیده ام دشمن به زخم ِداغ تو هی می زند نمک هر جا که نام تو ببرم می خورم کتک وقتی که ناله ای بزند، پاره ی تنت با تازیانه می رسد از راه دشمنت تا آن که از عزیز تو دفع خطر کنم مجبور می شوم که تنم را سپر کنم بنگر رسیده است به آخر توان من تقسیم شد میان همه سهم نان من دارد نشان ز پیکر رنجور وخسته ام در این مسیر نافله های نشسته ام در بین راه بوده مرا بدتر از عذاب زخم زبان حرمله بر همسرت رباب تا که به همسر تو غمی بی امان دهد گاهی کمان و تیر خودش را نشان دهد گاهی به روی نیزه سری را نشان دهد ترسم رباب از غم شش ماهه جان دهد از چشم کلّ قافله برده همیشه خواب هر نیمه شب شراره ی لالایی رباب
4_5944983423478138849.mp3
681.9K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله در کوفه مصیبت حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🏴بند اول هلال ماه زینب پشت و پناه زینب پشتمو داغ تو حسین شکسته سرت چرا رو نیزه ها نشسته داروندار زینب صبر و قرار زینب رفتی و از غمت قدم خمیده دور و برم یه عده ای پلیده تو رفتی من بعدت شدم،اسیر چنگ اعدا قرآن بخون که صوت تو،به قلبمه تسلا سالار زینب... 🏴بند دوم محرم راز زینب سوز و گداز زینب ببین که خواهرت شده زمینگیر شده موهاش سفید و از غمت پیر قوت پای زینب بشنو نوای زینب شده بوسیدنت برام یه حسرت شمر و ببین که‌ میکنه جسارت میخوام ببوسمت ولی،سر تو از منه دور سایه ی روی سرمه،سایه ی شمر مزدور سالار زینب... 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
4_5857441183847941508.mp3
6.5M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
‍ ‍ 🔅 سبک: تلفیقی روضه ای شعر. کربلایی رضا نصابی 🎙 نفس کربلایی حسین عینی فرد ◼️ 🖋 رونیزه ها سر دیدن سر برادر دیدن غارت معجر دیدن ام المصائب یعنی غنچه پر پر دیدن ضجه مادردیدن شیر خواره بی سر دیدن ام المصائب یعنی لحظه ی غارت دیدن خیلی جسارت دیدن طعم اسارت دیدن ام المصائب یعنی خنده ی اغیار دیدن طعنه و ازار دیدن کوچه و بازار دیدن کوفه غوغا بود وسط نامحرما زینب کبری بود انگاری عیده یکی داره گوشواره به دخترش میده ام المصائب یعنی بزم حرامی دیدن بی احترامی دیدن بازار شامی دیدن ام المصائب یعنی پژمرده لاله دیدن گریه و ناله دیدن مرگ سه ساله دیدن تو کوچه ها و تو بازار من و زدن من و زدن من و زدن کنار نیزه ی علمدار من و زدن من وزدن من و زدن ام المصائب یعنی کتک به هر جا دیدن تازیونه ها دیدن ضربه های پا دیدن لگد بر در خورد در شکسته به هستیه حیدر خور د زدن ناموسش و به غرورش برخورد ام المصائب یعنی غصه و غم ها دیدن رد قدم ها دیدن دست قلم ها دیدن ام المصائب یعنی غرقه به خون تن دیدن غارت پیرهن دیدن غرقه به خون تن دیدن ــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دور کن از من غم و دلشورهٔ بیهوده را قسمتم کن یک خیال کاملا آسوده را دست هایم را بگیر آقا که خیلی خسته ام سخت ویرانم! ببین آرامش ِ فرسوده را جز تو با هر کس نشستم تیشه زد بر ریشه ام پاک کردم از وجودم جز تو؛ هر که بوده را هستی ام را، هر چه را دارم به نام خود بزن جان و مال و خانه ام را؛ کلّ این محدوده را عمر؛ طی شد با بطالت، هر محرّم آمدم گریه کردم این مسیرِ رفته و پیموده را   نیست گریان در قیامت هر که شد گریانِ تو* اشک می ریزم میانِ روضه این فرموده را معصیت یک غدهٔ بدخیم و تو «نِعم الطبیب» جانِ من بردار از قلبِ مریضم «توده» را شک ندارم که خدا با قصدِ بخشش میدهد- -دستِ تو کوهِ گناهانی که نابخشوده را بهترینها را برایم خواستی اما ببخش من به دستانت سپردم یک دل آلوده را! *پيامبر(ص): اى فاطمه(س)؛ همه چشم ها در روز قيامت گريان است جز چشمى كه بر مصيبت هاى حسين(ع) بگريد/بحار الأنوار-ج۴۴ص٢٩٣ شاعر:
حضرت_شریفه الحسن ای حسن جان دخترت، زخم شده بال و پرش تیره و تار شده، کل جهان در نظرش ای حسن جان دخترنازت شریفه شدشهید نیمه جان گشت رسیدی تو،به بالای سرش دخترک، خسته، شکسته بدنش می سوزد ارث جامانده ی زهرا شده درد کمرش هرکجا بود که آغوش عمو جایش بود حال، دیدارمحمدبه جنان شدسفرش دخترک وای چه سخت است ببیند هر روز قصدرفتن کرده او ازخانه پیش پدرش نام توباشدشریفه، ای گل باغ حسن توبه بابا دلبری وتوشدی تودلبرش چه بگویم همه ازداغ غمش نالیدن با همان اشک بصر آه کشید از جگرش -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد زینب به فتح شام، سپاه شهاب برد پس درس های مادر او بی نتیجه نیست از زخم بی حساب، نباید حساب برد با دست بسته،خسته، غریبانه،خطبه خواند کاخ یزید را وسط گریه ،آب برد آنسان که تیر و نیزه و تیغ از تن حسین... آن چوب خیزران هم از لب تشنه، ثواب برد وقتی که چشم آل علی بر غرور اوست نتوان که صبر از دل عُلیاجناب برد جای مدافعان حرم ضجّه می زنیم ناموس مرتضی که به بزم شراب برد!؟ راضی به بغض دختر احمد نمی شویم ما بی تفاوت، از غمتان، رد نمی شویم شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شعر شهادت امام سجاد(ع) -( با ما بگو زتسویه ی بی مرامها ) با ما بگو زتسویه ی بی مرامها از چشم هرزه و نظر ازدحامها دیدم محاسن تو زخونت خضاب شد از بس که سنگ خورده ای از پشت بامها گویا شبیه شهر مدینه به کوفه هم با خنده داده اند جواب سلامها تا نام فاطمه زدهان شما پرید گویا دوباره تازه شده انتقامها نا مردمان کوفه فراموششان شده از آن سفارشات و از آن احترامها با تازیانه بر تن اطفال می زدند بس وحشیانه پیش نگاه امامها (مسلم)به پای غربت مولا قیام کن  دیگر بس است صحبت خود را تمام کن شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
یا ابا عبدالله الحسین -(کل عین باکیه یوم القیامه) شور _ زمینه کل عین باکیه یوم القیامه الا عین بکت علی مصاب الحسین گریه میکنم قتیل الادعیا شدی مقطع الاعضا شدی منحور فی الوری شدی گریه میکنم گریه میکنم برای عریان پیکرت برای زخم حنجرت به غارت انگشترت گریه میکنم گریه میکنم خنجر به خنجر میزدند لشکر به لشکر میزدند در پیش خواهر میزدند گریه میکنم گریه میکنم زهرا تو گودال گریه کرد زدی پرو بال گریه کرد میرفتی از حال گریه کرد گریه میکنم گریه میکنم برای زخمای تنت شد پاره پاره کفنت به روی نیزه بردنت گریه میکنم گریه میکنم که گشته بی حد جای زخم به گریه آمد جای زخم هزارو نهصد جای زخم گریه میکنم شاعر: