#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
دل شده راهی دوباره سوی قم
بر مشام جان رسیده بوی قم
پر زدم تا کعبه دلجوی قم
سائلم من سائل بانوی قم
فاطمه اینجا پناهم داده است
حضرت معصومه راهم داده است
این حرم بوی خراسان می دهد
بوی الطاف فراوان می دهد
بهترین ها را به مهمان می دهد
مردگان را خادمش جان می دهد
تا اید قم خانه امید ماست
کاظمین و مشهد و کرببلاست
چون نگینی در جهان پیداست قم
مرکز فقه و اصول ماست قم
شعبه ای از عالم بالاست قم
یار ما در شادی و غم هاست قم
جای جای قم معطر گشته است
مرجع تقلید پرور گشته است
واشده از قم دری سوی جنان
گشته قم سنگ صبور عاشقان
دارد این شهر ملائک پاسبان
از مزار مخفی زهرا نشان
حضرت معصومه از روز الست
فاطمه در فاطمه در فاطمه است
اوست که اعجاز عیسی می کند
درد را نامش مداوا می کند
مثل بابایش گره وا می کند
دخت موسی کار موسی می کند
در قیامت هم قیامت می کند
خوب و بدها را شفاعت می کند
بود آن نور دو چشمان رضا
سخت دلتنگ و پریشان رضا
روز و شب دلواپس جان رضا
پیر شد از داغ هجران رضا
از مدینه تا به قم بی تاب بود
چشم او از غصه ها پر آب بود
گرچه بار غم روی شانه کشید
پای دوری رضا قدش خمید
جز ادب چیزی ازین مردم ندید
پیش دنیا شهر قم شد رو سفید
خیره بر قم بود چشم آسمان
احترامش کرد هر پیر و جوان
حرف مهمان است و حرف احترام
آی مردم هست ناموس امام
واجب التعظیم چون بیت الحرام
داد قم مهمان نوازی یاد شام
قبر خانم بین ویرانه نبود
دفن و تشییعش غریبانه نبود
بین ویرانه رقیه پیر شد
با لگد با تازیانه سیر شد
خسته از زخم غل و زنجیر شد
غیر زینب از همه دلگیر شد
زنده کرد او داغ هجده ساله را
کشت غسل او زن غساله را
🔸شاعر:
#محمدحسین_رحیمیان
_______________________
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
گرچه از دوریِ برادر خود
ذره ذره مریض تر می شد
عوضش میهمان مردم قم
لحظه لحظه عزیزتر می شد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانه ها وا بود
در میان اهالی این شهر
سر مهمانی تو دعوا بود
خوب شد پرده های محمل تو
هر کجا رفته ای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خم شد و رکابت شد
آب پاشیده اند و خاک مسیر
ذره ای روی چادرت ننشست
رد نشد ناقه ی تو از بازار
محمل چوبی ات سرت نشکست
کوچه ها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
می روی کوچه کوچه می گویی
ضربِ شامی عجب سنگین است
می رسی و حواس مردم هست
آب در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصه ای کم داشت
جای زنجیر و خار و نامحرم
گرد خود چند چشم محرم داشت
معجرت احترام خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
روی سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار روی آن سر نیست
آه بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضه ی تو
حرف دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریز روضه ی تو
عمه اش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کمکم کن رباب جای زمین
سر او را به دامنت بگذار
آمد از بین بازوان سر را
تا که بردارد عمه اش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک افتاد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
قرار بود بيايي کبوترش باشي
دوباره آينهاي در برابرش باشي
نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي
ميان راه پرستوي پرپرش باشي
«مدينه» شهر غريبي براي «فاطمه»هاست
نخواست گم شدهاي مثل مادرش باشي
خدا تو را به دل تشنه ی زمین بخشيد
که قاب روشنی از نور کوثرش باشي
به «قم» رسيدي و گم کرد دست و پايش را
چو ديد آمدهاي سايهي سرش باشي
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
و تا هميشه تو ياس معطرش باشي
کرامتت، همه را ياد او مياندازد
به تو چقدر ميآيد که خواهرش باشي
خدا نخواست تو هم با «جوادِ» او در طوس
گواه رنج نفسهاي آخرش باشي
نخواست باز امامي کنار خواهر خود ...
نخواست «زينبِ» يک شام ديگرش باشی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب جمعه_امام_حسین_گودال
🎤 #آقای_حاج آرمین غلامی
پی تو، ای دل و دلدار شب جمعه خوش است
درپی ات،سید و سالار شب جمعه خوش است
شب جمعه است دلم، یاد حسین افتاده
درحسینیه سیار شب جمعه خوش است
من حسینی شده از آن نفس گرم توام
گشتم ازعشق بدهکار شب جمعه خوش است
عشق تو داده نتیجه چه قیامت کردی
این همه لشکر زوار شب جمعه خوش است
در و دیوار نوشتم ز غم بی کسیت
می زنم تا به ابد زار شب جمعه خوش است
مادرت بود که آمدنیمه شب درحرمت
اه گوید در و دیوار شب جمعه خوش است
روضه خوانت شده زهرا، دراین صحن وسرا
گفت بااشک که ای یار، شب جمعه خوش است
درسرازیری گودال تنت شدپامال
ناله ی حیدر کرار شب جمعه خوش است
تو علی گشته ای و بودسنان هم قنفذ
وای از این همه تکرار شب جمعه خوش است
این چه سری است که شد ذکر لبم وای حسین
با زمین خوردنت هر بار شب جمعه خوش است
سر ِ پیری گذر ِ تو ، سره گودال افتاد
وای از آن همه آزار شب جمعه خوش است
هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش
چشم های توشده تار شب جمعه خوش است
خواهر توشده ای شاه برای پسرت
در دل شعله پرستار شب جمعه خوش است
کفنت خار بیابان شده و بی تو برفت
خواهرت بر سر بازار شب جمعه خوش است
#آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
🥀هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🥀
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
❤️ #حـــــسینجان_مقتل
👋 #زیارتےاربابــــ
اشعارگودال_امام حسین(ع)
درگیر وداره نیزه تنت جابجاشده
درزیرچکمه ها بدنت جابجاشده
چیزی نمانده ازبدن غرق خون تو
یا دکمه های پیرهنت جابجاشده
اینگونه پیش زینب خود دست وپامزن
در زیر دست وپا دهنت جابجاشده
جایی نیافتم که ببوسم تن تورا
آن نیزه های در بدنت جابجاشده
جاری شده زپیکره توخون برادرم
دیدم که شال پیرُهنت جابجاشده
ای پاره پاره تن.بدنت زیرنیزه هاست
یابوریا شده کفنت، جابجاشده
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
___________________
دلها چه مضطر میشود شبهای جمعه
غوغای محشر میشود شبهای جمعه
با روضه اب و لب ساقی تشنه
هر دیده ای تر میشود شبهای جمعه
یک گوشه از کرب و بلا هم ام لیلا
گریان اکبر میشود شبهای جمعه
شاه شهید سر جدا در قتلگاهش
دلتنگ مادر میشود شبهای جمعه
وای از دمی که روبرو بی بی عالم
با شاه بی سر میشود شبهای جمعه
کرب و بلا پر از صدای ناله های
زهرای اطهر میشود شبهای جمعه
یاد غروب روز عـاشورا، ارباب
محزون خواهرمیشود شبهای جمعه
از بعد عـاشورا میان قازریه
با روضه ها سر میشودشبهای جمعه
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
دلتنگی ما بهر حرم هر شب جمعه
یک رسم قدیمیست،بما ارث رسیده
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
#روزيتون_زیارت_كـربلاي_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مهدی_نوروزی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
❤️ #حـــــسینجان_مقتل
👋 #زیارتےاربابــــ
_گودال _حضرت امام حسین(علیه السلام)...
درسراشیبی گودال حسین راکُشتند
دور از چشم همه یکه و تنها کُشتند
پسر شیر خدا روی زمین افتاده
زینت عرش خدارا بر ه زهرا کُشتند
آخرین مرحله درگودی مقتل این بود
..خنجر از پُشت کشیدندوخدا را کُشتند
به لبِ تشنه سرت گشت جدا ازبدنت
بدنت رابه زیر مشت ولگدها کُشتند
اینچنین راه رسیدن به تو را فهمیدند
خولی وشمرتوراگوشه ی صحرا کُشتند
تنت افتادبدست خولی وشمروسنان
همچو گرگان تن توبرلبِ دریا کُشتند
زینت دوش نبی دو سرا بودی،تو
اکبرت را پیش چشم تو و طاها کُشتند
ساقی آب آورت را پیش چشمان شما
یاکه پیش دیده یِ زینب کبری کُشتند
يك نفرمردنباشدكه كند ياري تو
لشگری بی سر و پا خون خدا را کُشتند
همه جاحرف تو وحرف تن پاره ی توست
خولی وشمرتورایکه وتنها کُشتند
_-آرمین غلامی(مجنون)
التماس دعا
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
❤️ #حـــــسینجان_مقتل
👋 #زیارتےاربابــــ
تیرو سنان به روی تنت آرمیده بود
.نیزه به جسم وپیرهنت آرمیده بود
ازکشتنت چه پول ومنالی به جیب زد
آنکس که تیر ونیزه به جسم حبیب زد
باقتل توهمه به نوایی رسیده اند
گویا سرتورابه سلیبی کشیده اند
بر نیزه. ای غریب دوعالم تکیه مزن.
زیراکه میشوی تودراین دشت بی کفن
ای بی کفن تنت زچه پامال مرکب است
این شیونی که گشته بپا سمت زینب است
اینقدر دست وپا بره خواهرمزن حسین
ماندی زچه برادرمن بی کفن حسین
مجنون بیا نگر که به یغمارفته تنش
بعدازحسین رفته به غارت پیروهنش
📝 شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_ولادت
#علیرضا_خاکساری
نذر گل روی تو باید شهر را آذین کنم
اسباب شور و شادی عشاق را تامین کنم
وقتی که یاری میرسد عطر بهاری میرسد
شبهای دی را با دمت شبهای فروردین کنم
جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن
کام تمام شهر را با نام تو شیرین کنم
در زیر طاق گنبدت هفت اسمان گم میشود
در پلکان بارگاهت ناز بر پروین کنم
بین بهشت و سامرایت سامرایت مال من
اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم
تو هر چه باشد شاهی و من هر چه باشد نوکرم
این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم
اعجاز ابیات کمیت باشد به لطف اهل بیت
تنها کسی که شاعر کوی تو شد تحسین کنم
حرف دلم را پیش از اینها خواجه ی شیراز گفت
پس از لسان الغیب بیت دیگری تضمین کنم
"عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
دست شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم"
ای وارث ختمی مآب ای یادگار بوتراب
خورشید عالم تاب من بر عالم خاکی بتاب
شان رفیعت را بنازم ای عزیز فاطمه
وقتی برای تو امام عصر میگیرد رکاب
درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر
شان ات عزیز مصریان را از خجالت کرده آب
گنجینه ی اسرار را در سینه داری از ازل
با تو نمیخواهد بگردد شیعه دنبال جواب
هم اسقفان هم راهبان تسلیم اعجازت شدند
نه اهل معرفت که محتاج تواند اهل کتاب
دلتنگ دیدار تو باشد حق تعالی زین سبب
تصویری از روی تو را در عرش اعلا کرده قاب
در لقمه های سفره ات گویا جلالت ریخته
از برکت لطف تو سائل میشود عالیجناب
حاجات اصحاب و موالی را نگفته میدهی
محظوظ ابوهاشم شد از ان التفات بی حساب
چشمان تو خلق بهشتی مثل سامرا کند
احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب
از هر در صحنت دری سوی خدا وا میشود
پایین پا پیدا شود راهی برای فتح باب
جرم است اگر سجده به پایت حجت حق در زمین
جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب
از واژه های خسته کاری بر نمی اید دگر
شرمنده ام در شان تو هرگز ندارم شعر ناب
ناقابلی را چشمه ی مهر تو قابل میکند
اخر مرا هم لطف بسیار تو دعبل میکند
با دست تو وا میشود باب العطای دیگری
دارد به تو رو میزند امشب گدای دیگری
بی حد و اندازه کریمی چون کریم اهل بیت
در رحمت و جود و سخاوت مجتبای دیگری
هر انچه میخواهی بگیر از من گدایی را نگیر
من که ندارم جز در این خانه جای دیگری
تو شمع و من پروانه ام با غیر تو بیگانه ام
رنگی ندارد پیش من اصلا حنای دیگری
مسکین تو در میزند مرغ دلم پر میزند
روزی من کن از کرامت سامرای دیگری
عطر خوش سیب از سوی شش گوشه ی تو میوزد
داری به زیر گنبد خود کربلای دیگری
فرش حریمت بالشم انجا پر از ارامشم
از غیر دست تو نمیگیرم دوای دیگری
در جای جای بارگاهت رد پای مهدی است
سرداب سامرای تو دارد صفای دیگری
بحرالفضائل هستی و من هرچه میگویم کم است
مدح تو را میخوانم اما در فضای دیگری
ذریه ی سلطان طوس آیینه ی شمس الشموس!
دارد به دامن مادرت گویا رضای دیگری
شیر درنده رام تو فتح الفتوح اقدام تو
تو حیدر کراری اما از نمای دیگری
مانند ذکر یاعلی نامت گره وا میکند
ایوانت اقا کار ایوان نجف را میکند
در فطرت ما ریشه دارد مهر پنهانی ما
اسباب خدمت میشود افکار عرفانی ما
از لن تنالو البر حتی تنفقوا دریافتیم
باید که الگومان شود احکام قرانی ما
در قحطی انسان و انسان دوستی ای کاش که
چون ریزعلی باشیم و باشد فصل دهقانی ما
دل روی دل باید نهاد و شهر را اباد کرد
ویرانی هم میهنان ماست ویرانی ما
دفتر به پایان آمده اما حکایت باقی است
مضمون سرازیر است در ابیات پایانی ما
از پا در اورده ست داعش را نه تنها تیر و تیغ
او را زمین زد عاقبت نیروی ایمانی ما
ریز و درشت دشمن شیعه به خاک افتاده از
سیلی سنگین برادرهای افغانی ما
جایی برای عرض اندام سنان و شمر نیست
وقتی قیامت میکند کیسان ایرانی ما
بی شک شکار بعدی اش باشد فقط ال سعود
فتح مدینه میکند قاسم سلیمانی ما
خاکسترش بر باد داد بر دشمنانش یاد داد
شوخی ندارد باکسی گردان طوفانی ما
او خار چشم دشمن است فرمانده ای فیل افکن است
پایان گرفت از همتش شبهای بحرانی ما
چشمش به فرمان ولی دلواپس سید علی
چشم امید حضرت یار خراسانی ما
جای شهیدان دفاع از زینبیه خالی است
در سور و سات شادی و جشن و گل افشانی ما
حال دل پیروز را سرمستی امروز را
قبلا به زیبایی روایت کرده خاقانی ما
"عید است و پیش از صبحدم مژده به خمار آمده
بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده"
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_ولادت
#علیرضا_خاکساری
وقتی رسد ز میکده بار طعام ما
کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما
عکس تو در پیاله ی ما نقش بسته است
ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما
از دست تو رسید شراب طهورمان
باقی ست جای دست تو بر روی جام ما
جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد
جز تو کسی نداد جواب سلام ما
مست توییم در همه ی طول زندگی
هستی تو حسن مطلع و حسن ختام ما
پیداست رد پای تو حتی میان شعر
نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما
سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم
بر شعر نوسروده، ولی ناتمام ما
"هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما"
این شعرها به اذن خدا حرف می زنند
آری هنوز قافیه ها حرف می زنند
سرداب سامرای تو بیت الحرام ما
هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما
ما نذر کرده ایم که قربانی ات شویم
آقا بگو که سر ببرند از کدام ما ؟
یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم
شیری که خورده ایم ز مادر، حرام ما
مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد
این عشق را سند زده زهرا به نام ما
جز خانه ی کریم که جایی نداشتیم
پر شد همیشه خانه ات از ازدحام ما
از برکت نگاه تو ما رزق می خوریم
ذکر حسن حسن نمک هر طعام ما
در خاک کوی تو اثر از کامیابی است
از تربتت به کام و، دو عالم به کام ما
بد دردی است هجر حرم؛ مرهمی بده
در دست توست نسخه ای از التیام ما
وقت طواف مرقد شش گوشه ات رسد
یکباره عطر کرببلا بر مشام ما
اقبال مان بلند، که هستیم خادمت
حسرت برند حور و ملک بر مقام ما
از حرمت تو روز جزا حفظ می شود
در پیش دیدگان همه احترام ما
از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته ایم
با نوکری تو همه عزت گرفته ایم
ای حجت ملائکه مولای جبرییل
آیینه ی نمونه و مولود بی بدیل
گهواره احتیاج نداری چرا که هست
هر لحظه بالش سر تو بال جبرییل
حاجت به دست آمده از شوق بسته اند
حور و فرشته بر پر قنداقه ات دخیل
دلبسته ی نگاهت اهالی آسمان
بر خلقت زمین و زمان بوده ای دلیل
کوثرنشانی و همه ی عمر تشنه ی
یک بوسه بر قدوم تو لب های سلسبیل
لبخند عاشقانه ی دنیا! نهفته است
صدها رمان تازه در آن خنده ی طویل
جز تو کسی که لایق نام حسن نبود
چشمت جمیل، خال جمیل، ابرویت جمیل
پیغمبران به دیدن تو صف کشیده اند
یحیی و هود، یوسف و نوح، آدم و خلیل
در قدمت نجابت تو شک نمی کنیم
هستی شبیه مادر خود فاطمه، اصیل
تنها نصیب توست که قائم بپروری
دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل
عیدی بیا به این همه دل های غمزده
آقای خوب من! خبر از مهدی ات بده
غمبار میشود دلم از گفتن یمن
کی می رسد به گوش فلک شیون یمن
صدها هزار اویس به دندان گرفته اند
با جان و دل هر آینه از دامن یمن
زجر و سنان و شمر و شبث صف کشیده اند
زخم است می زنند فقط بر تن یمن
سرنیزه ی نشسته بر آن ها گرسنگی ست
هر نان سفره مان بشود جوشن یمن
در روضه گریه هم نکنند آن قبیله که
لبخند می زنند به جان کندن یمن
شیطان شود نژادپرست از خیال خام
می کوبد آب تفرقه در هاون یمن
باشد مدال صبر و فداکاری و وفا
از ساعت مخاطره بر گردن یمن
یک روز شام کینه و ظلمت سحر شود
پس دیدنی ست عاقبت روشن یمن
با این همه مقاتله چیزی نمانده است
تا صبحِ فتحِ بیست و دوِ بهمن یمن
آتش زنند ریشه ی آل سعود را
شام جهاد، لشگر شیرافکن یمن
با حوصله دهان بن عبدالعزیز را
می دوزد آشکار نخ و سوزن یمن
پر میشود زمین و زمان ساعت ظهور
از خنده ها و هلهله و بشکن یمن
پشتش به خاک می خورد آن روز بی گمان
با دست انتقام خدا، دشمن یمن
آن روز منتهی بشود سمت کربلا
تنها مسیر تازه ی راه آهن یمن
بیت الحسین در دل صنعا بنا کنیم
یک روضه با عقیق یمانی به پا کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_ولادت
#محمدحسین_رحیمیان
امشب که کار و بار گدایان گرفته است
بوی بهشت عالم امکان گرفته است
حاجات ما روا شده باران گرفته است
عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است
شکر خدا که روزی من لطف مادری است
امشب حسن حسن حسنم جور دیگری است
شادند عرش و فرش به شادی اهل بیت
غوغای دیگری است به وادی اهل بیت
روح الامین شده است منادی اهل بیت
واکرد چشم ، نایب هادی اهل بیت
امشب چه عاشقانه عطا می کند خدا
حاجات را نگفته روا می کند خدا
هم نور چشم مادر عالم تویی حسن
هم جانشین حیدر عالم تویی حسن
پشت و پناه و سرور عالم تویی حسن
ابن الرضای آخر عالم تویی حسن
جان و دل نقی و جواد و رضا تویی
چشم و چراغ و آبروی سامرا تویی
نازد به خود خدا که تویی از مظاهرش
کعبه گرفته غم که نبودی تو زائرش
قرآن نموده فخر که هستی مفسرش
ایران بها گرفت ، تو گشتی مسافرش*
بالا نوشته اند عَلَم عزت تو را
هر جا رسیده پات شده سُرِّ مَن رَأیٰ
یوسف تو و زمین و سماوات مشتری
از هرچه گفته اند و نوشتند بهتری
دارد امامتت به جهان لطف دیگری
کار تو هست مهدی موعود پروری
ایل و تبار من به فدای مقام تو
منجی عالم است مرید مرام تو
آقا اجازه ! خاک درت می شویم ما ؟
پروانه های دور سرت می شویم ما ؟
مشمول ندبه سحرت می شویم ما ؟
یعنی فدایی پسرت می شویم ما ؟
قربان یک نگاه تو جان و جوانی ام
من را بغل بگیر که صاحب زمانی ام
مات از هنر نمایی تو مانده این زمین
بعد از هزار سال تویی محشر آفرین
لب تر کن ای امیر ، بیایند مومنین
پای پیاده ، کرببلا ، روز اربعین
آنانکه زیر سایه تو با خدا شدند
دیوانه مسیر نجف ، کربلا شدند
* طی الارض امام حسن عسکری علیه السلام به گرگان:
در سال ۲۵۵ هجري قمري يكي از اهالي گرگان به نام جعفر بن شريف جرجاني عازم مكه شده و در بين راه به سامرا مي رود تا وجوهات شرعي مردم منطقه را به امام عسگري (ع) تحويل دهد، امام خطاب به او مي فرمايد كه به شهرت برگرد، ۱۹۰ روز بعد مصادف با صبح روز جمعه سوم ربيع الثاني به موطن خود مي رسي، به مردم اعلام كن من غروب همان روز نزد مردم آن منطقه خواهم آمد و اين امر محقق مي شود
حضرت پس از حضور در گرگان می فرمایند:
من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در میان شما هستم تا پرسش ها و حاجت های خود را مطرح سازید.
منبع: بحارالانوار
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_ولادت
#حسن_لطفی
زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است
کرانهایم ولی بی کرانِ ماحسن است
گره گره همه اما امانِ ما حسن است
پُر از حسن لبِ ما نوشِجانِ ما حسن است
هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است
رسید جلوهای و باز یاعلی گفتیم
پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم
دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم
حسن حسن همهی عمر با علی گفتیم
به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است
بساطِ عاشقیام جور شد به لطف شما
و سهمِ سفرهی ما نور شد به لطف شما
از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما
گدای سامره مشهور شد به لطف شما
تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است
برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند
برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند
به پای بوسی تو آستان کم آوردند
قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند
که عشق در رگ و در استخوانِ ما حسن است
گداشدیم بگوییم این سخن ها را
نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را
برای ما که نوشتند پَر زدن ها را
به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را
هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است
به روی شانه اگر گیسویت رها بشود
عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود
حسن نماز و حسن قبلهی دعا بشود
حسن رکوع و حسن سجدههای ما بشود
میان کرببلا هم اذان ما حسن است
نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله
که با تو جلوه کند جلوهای عظیم: الله
عصا بدست رسیده است پیشِ تو کلیم الله
کلیم تا که بگوید حسن کریم الله
چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است
اگرچه تکیهگَهِ خانهها پدر باشد
پدر همیشه همه کارهاش پسر باشد
پسر برای پدر پارهی جگر باشد
پسر که هست گدا هم که پشت در باشد
بزرگ خانهی صاحب زمانِ ما حسن است