eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ خیمه ها تا برپا شد چشم زینب دریا شد کربلا با تو تازه کربلا شد کشتی غم پهلو زد در گل بوی هجران دارد این ساحل خواهری دلشوره می گیرد ای دل،ای دل اعوذو بالله من کرب و البلا چشم طفلان بارانی پس چه شد این مهمانی مادری در دل دارد نوحه خوانی آیه استرجاع می خوانی قصه را تا آخر می دانی میشود اصغر روی نیزه آسمانی اعوذو بالله من کرب و البلا
۱ عمه از این غم،پژمرد دخترت از این غم،مرد پیش چشمم لبهایت خیزران خورد خون و خاکستر،دارد رویت مثل من آتش دیده مویت خون تازه می آید بابا از گلویت ای پدر جان عشق تو پیرم کرد تو شدی همچون زهرا دختره نازه بابا با قد خم سر کردی چادرت را از سر نیزه دیدم حالت زخمی و خونی گشته بالت مادرم را دیدی در صحرا خوش بحالت دختر من ای عزیز بابا
۱ ای کریم بی همتا کن قبولم ای، آقا گره از کارم وا کرد مهر زهرا ای که در کویت عابس داری حر تو گشتم، بهر یاری چون وهب پاییز عمرم را کن بهاری ای حسین جان کن حلالم آقا آمدی در پیش ما ارفع راسک عندنا دیده ام نامت را در لوح زهرا تو گنه کردی،من بخشیدم چون پشیمانی در تو دیدم دانه دانه اشک چشمت را من خریدم توبه کردی من حلالت کردم
۱ ای عمو عبدللهم بهر یاری در راهم تا شود آغوش تو قتلگاهم شور عشقت رادر سر دارم شد دعای بابایم یارم در ره عشقت، جان به جانان می سپارم ای عموجان من یتیم حسنم از نفس افتاد آخر مثل روزی که مادر به زمین خورد از کینه پشت آن در هستیم رفته دیگر بر باد شاه دین از صدر زین افتاد نرسد بر تو، تا من هستم دست جلاد
۱ غرق ذکر مولایم از تبار زهرایم من در این صحرا مثل مجتبایم در میان قلبم غوغا شد چاره ی کار من پیدا شد نامه ی بابای مظلومم ره گشا شد ای عمو جان من یتیم حسنم... روی خاک این صحرا میزنم من دست و پا شده ام با این سینه مثل زهرا میرود بر نیزه سر من تا نبیند چشم تر من می خورد سیلی همچون زهرا مادر من ای عمو جان من یتیم حسنم...
۱ بسته شد راه چاره شد دل من صدپاره در حرم خالی مانده گاهواره میزنی پرپر در آغوشم بی تو رخت ماتم میپوشم میکند سنگینی این غم بر روی دوشم ای علی جان لایی لایی اصغر قتلگاهت ای جانم شد قنوت دستانم میدهی جان در پیش دیدگانم ازنگاهت شرمنده هستم با دل خون چشمت را بستم پیکر خونین تو مانده روی دستم ای علی جان لایی لایی اصغر
۱ میروی سوی میدان در پی ات چشمم گریان میروی و میرود از تنم جان از نفس افتادم من، آخر جان من قدری آهسته تر تا نیاید عمه در میدان، بین لشگر ای علی جان ای عصای بابا پر شده از تو صحرا اکبرم شد اکبرها شد جوان رعنایم اربااربا بعد تو بابا اف بر دنیا گشته از خونت صحرا،دریا قطعه قطعه پیدا کردم،من یوسفم را ای علی جان بی تو من میمیرم
۱ کاشف الکرب ارباب خیمه ها بی تو بی تاب کس ندیده سقایی تشنه ی آب مهر زهرا آب و تو سقا خیمه ها تشنه تو در صحرا حسرت لبهایت مانده بر قلب دریا یا ابالفضل ای علمدار حسین سینه میسوزد از غم شد جدا فرقت از هم کو قد رعنای تو ای رشیدم می وزد عطر و بوی کوثر از نجف آمد بابا حیدر آمده مادر برخیز از جا ای برادر یاابالفضل ای علمدار حسین
۱ بی پناه و نیمه جان بین آن نیزه باران غرق در خون افتاده ، شاه عطشان می زند سویی زینب بر سر می بُرد سویی خنجر حنجر بین گودال خون پیچیده ، آه مادر ای حسین جان ای غریب مادر دشمنان شاد و خوشحال مادرش رفته از حال زیر دست و پا جسمش ، شد لگدمال بی کس و بی یار و دلداری اشک چشمان زینب جاری می بَرد رأس دلدارش را ، نیزه داری ای حسین جان ای غریب مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ آوای ماتم و ماه محرم است باز این چه شورش است در خلق عالم است از بارگاه قدس غم میزند صلا نوحو علی الحسین حی علی العزا ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم ای شاه کم سپاه بر لشکرت سلام بر راس اطهر و بر پیکرت سلام دل از غمت حسین کرب و بلا شده صاحب زمان ما صاحب عزا شده ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم حضرت مسلم بن عقیل (ع) خورشید عمر من آمد به روی بام با جسم غرق خون بر تو کنم سلام بر روی دارم و دارم چنین سخن با خود کفن بیار ای شاه بی کفن ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم
۲ این سرزمین بود پایان راه ما اینجا جدا شود از هم نگاه ما راس تو چون شود خورشید آسمان من همسفر شوم با خولی و سنان ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم از این زمین به من گفته شه نجف این تل خاکی و گودال آن طرف اینجا قرارمن آنجا قرار توست طفلان کنار من زهرا کنار توست ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم گر چشم من تر و گر چشم تو تر است از داغ حنجرو از داغ معجر است ما را رها مکن ای سایه ی سرم من با تو آمدم من با تو می روم ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم
۲ داغ یتیمی ام برشانه ی دل است گیسوی من ببین در چنگ قاتل است قاتل کشیده است این سو به آن سویم شد خون سر حنا بر دست و بر رویم ای عمو جان ای عموجان ای عمو جان ای عموجان بود آرزوی من گردم فدای تو من دست و پا زنم در پیش پای تو جای پدر بیا از بهر دیدنم بر گو مبارک است این قد کشیدنم ای عمو جان....... چشمان بی سویم باشد به راه تو بر تو نگاه من بر من نگاه تو بهر زیارتت از خون کنم وضو پا بر زمین کشم تا پا شوم عمو ای عموجان......
۲ از حس مادری دل کنده ام حسین از لشکر کمم شرمنده ام حسین بنگر به دیده ی اختر شمار من این دو ستاره هست دارو ندار من ای حسینم ای حسینم ای ضیائ هر دو عینم رخصت بده دو گل نذر چمن کنم من هم کنارشان بر تن کفن کنم ای شاه کم سپاه خواهر فدای تو گریم به غربتت گریم برای تو ای حسینم ای حسینم ای ضیائ هر دوعینم غم شعله زد به دل ای غمگسار ما صوت غریبی ات برده قرار ما قلب حرم شده از غصه زیر و رو از گریه های تو از خنده ی عدو ای حسینم ای حسینم ای ضیائ هر دو عینم
۲ جای پدر بود بر تو نگاه من آغوشت ای عمو باشد پناه من در بین قتلگاه بر حال ما دو تن در نوحه فاطمه گریه کند حسن ای عموجان ای عمو جان ای عموجان ای عموجان عباس تو اگر بی بال و پر شده دستان کوچکم بر تو سپر شده بر روی زخم تو زخم دگر زدند چندین نفر چرا بر یک نفر زدند ای عموجان......... با تیر حرمله شد لاله گون تنم بر دست و سینه ات من دست و پا زنم من را دگر عمو از خود مکن جدا من با توام شریک در نعل تازه ها ای عمو جان.........
۲ داغ یتیمی ام برشانه ی دل است گیسوی من ببین در چنگ قاتل است قاتل کشیده است این سو به آن سویم شد خون سر حنا بر دست و بر رویم ای عمو جان ای عموجان ای عمو جان ای عموجان بود آرزوی من گردم فدای تو من دست و پا زنم در پیش پای تو جای پدر بیا از بهر دیدنم بر گو مبارک است این قد کشیدنم ای عمو جان....... چشمان بی سویم باشد به راه تو بر تو نگاه من بر من نگاه تو بهر زیارتت از خون کنم وضو پا بر زمین کشم تا پا شوم عمو ای عموجان......
۲ از من جدا شدی ای پاره ی تنم در پشت خیمه ها قبر تو میکنم شرمنده ام که تیر شد چاره ات علی این خاک تیره شد گهواره ات علی ای علی جان ای علی جان لایی لایی اصغر من بر اشک دیده ام خندیده دشمنت لرزد به دست من ای نازنین تنت تا پشت خیمه ها ای بود و هست من کم دست و پا بزن بر روی دست من ای علی جان...... خجلت زده منم از روی مادرت یک دست من تن و دستی بود سرت تیر سه شعبه ای کرده دو تا تو را یک آن نموده است از هم جدا تو را ای علی جان.....
۲ ای روشنی ی دل از روی ماه تو با زانو آمدم تا قتلگاه تو خون از دهان تو می گیرم ای علی حرفی بزن که من می میرم ای علی اکبر من اکبر من ای علی ی اکبر من دشمن چه کرده است با جسم اطهرت هر سو نظر کنم افتاده پیکرت بر گریه های من خندیده دشمنت چون گیسویت علی پاشیده شد تنت اکبر من........ بر خیز و گریه از چشم ترم ببر بر خیز و عمه را سوی حرم ببر بر دیده می کشم پیراهن تو را بین عبای خود چیدم تن تو را اکبر من ........
۲ در جمع تشنگان غوغا بپا شده بابا رسیده و قدش دو تا شده بابا رسیده و دستش روی کمر گویا که میدهد از ماتمی خبر ای عموجان ای عموجان ای عموجان یا ابالفضل پاشیده شد چرا دیگر سپاه ما بابا بگو کجاست پشت و پناه ما نزدیک خیمه شد از چه عدوی ما ترسیده کودکی پس کو عموی ما ای عمو جان....... خواب و خیال ما دیگر عزا شده صحبت ز غارت در خیمه ها شده بابا از این غمی که پشت تو شکست دیگر گمان کنم وقت اسیری است ای عمو جان.......
۲ پروانه ی توام ای شمع محفلم یک امشبی بیا بنشین مقابلم تسکین خواهرت قرآن بخوان حسین ای جان من مرو پیشم بمان حسین ای حسینم ای حسینم ای ضیائ هر دو عینم ای آسمان من غرق ستاره ام امشب فقط تو را گرم نظاره ام فردا به اشک و آه باید کنم نگاه تو دست و پا زنی در بین قتلگاه ای حسینم...... امشب کنار من عباس و اکبر است رخسار تو حسین خورشید انور است فردا کنار من شمرو سنان بود آتش به جانم از نامحرمان بود ای حسینم.....
۲ آخر جدا شدی ای جانم از بدن می میرم ای حسین رحمی به حال من آهسته تر برو ای شاه کم سپاه دیدار بعد ما در بین قتلگاه ای حسینم ای حسینم ای ضیائ هر دو عینم رخصت اگر دهی با جمع کودکان صف بسته می شویم دنبال تو روان غربت نشسته است بر ماه روی تو من جای مادرم بوسم گلوی تو ای حسینم....... ترسم ببینمت ای حجت خدا در زیر خنجر و بالای نیزه ها تابی نمانده ای پشت و پناه من تو دست و پا مزن پیش نگاه من ای حسینم.....
پرچمِ تو کلِّ دنیا را مسخّر می کند نامِ زیبایت دهانم را معّطر می کند عشقِ تو مانند خورشیدی ست،می تابد به من ذرّه ای از مهر تو دنیا منّور می کند مانده ام مشهد بخوانم یا بهشتِ اهلِ دل؟ حال و روزِ این حوالی خستگی در می کند گنبد و صحن وسرا،ایوان طلا با جلوه ای آخرش قلبِ تمام شیعیان زر‌ می کند «صحنِ گوهرشاد»با آن حس و حالِ معنوی مرده را جان داده و جایش مطهّر می کند ای بقربانِ تمامِ زایرانت یا رضــــا مَحرمت گشتن وجودم را کبوتر می کند می پرم هر شب به قصد ِ یک طوافِ عاشقی حس و حالم را همین پرواز بهتر می کند من نبودم لایقِ درگاهِ تو سلطانِ عشق مادرت با یک نگاهش شورِ محشر می کند آخرش مثلِ غلامانت شدم شکرِ خدا رأفتِ تو هر کسی را مثلِ نوکر می کند محسن راحت حق
نیمه شبها تا سحر ذکر رضا باید گرفت اینچنین حاجات خود را از خدا باید گرفت در جوار مرقدش هرگز به کم قـانع مشو چونکه از مشهـد بـرات کربلا باید گرفت دست خالی آمدم امشب به درگاه شما هرچه میخواهد دل از راه دعا باید گرفت چشم در راه دعای خیرتان هستم، فقط یک ضمـانت از تو در روز جزا باید گرفت می شود امشب دل من عازم باب الجواد اجر و مزد نوکری را پس کجا باید گرفت؟ در شب میلادتان دل غرق رحمت میشود تکه نانی امشب از دست شما باید گرفت محسن زعفرانیه