eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
. آنقدر بخشیدی که دستانت ، بخشندگی را هم هوایی کرد ثروت به پاهای تو افتاد و    از تو غرورش را گدایی کرد   من هم کنار آسمان بودم ، وقتی نماز نور را خواندی در روزهای غربت و سختی ، مردانه پای عشق خود ماندی   بانو کسی دیگر نمیگوید : مردانگی در سیرت زن نیست مردانگی ها را نشان دادی ، مردانگی تنها به گفتن نیست   فرمود پیغمبر به یارانش : باید شبیه همسرم باشید از او شنیدم توی جنت هم ، قسمت شده تا مال هم باشید   تو همسرش بودی و می مانی ، قدر تو بیش از دیگران  باشد اصلاً برای چون تویی بانو ، باید کفن از آسمان باشد   با چشم خود دیدم برای او ، سال عروجت سال غم ها شد شکر خدا آن روزهای سخت ، زهرای تو ام ابیها شد تو مادر زهرا شدی پس دین باید در اینجا نکته بین باشد ننگ است در عالم زنی دیگر غیراز تو ام المومنین باشد   یادت میاید گفت پیغمبر: خورشید بر شب میشود غالب؟! بانو منم همرزم دیروزت ، یعنی علی ابن ابیطالب   امروز اینجا بر مزار تو ، آورده ام زهرا و زینب را زینب دوسالش هست و میداند ، زن میتواند بشکند شب را... 🔸شاعر: ___________________________ ♨️سبک و شعر بابُ الحَرَم در https://eitaa.com/babollharam
گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامی هـا هـرگز نشد آشفته از بی احترامی هـا آری نشان از داغیِ بازارِ تهـمت هـاست وقتی که خالی میشود دورت ز عامی هـا در مهـربانی شهـرہ بود آنقَدْر که حتی خوردند از نان حلالِ او حرامی هـا حتی سگی را رد نڪرد از سفرہ ی لطفش لبخند میزد در جوابِ بی مرامی هـا در بین شهری که محبت را نمی فهـمید تنهـا "حَسَن" هـم سفرہ میشد با جُذامی هـا من شک ندارم کامِ او با زهـر شیرین شد زهری که مرهـم بود خود بر تلخکامی ها 🔸شاعر: _________________________ ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇 https://eitaa.com/babollharam
🔹براساس آیات۱۰۹سورهءبقره و۲۲سورهءنور در هفته و ماه و سالتان خوش باشید در دوری من به حالتان خوش باشید با گرمی بزم دوستان دلشادم پس غیبت من حلالتان خوش باشید..! 🔹براساس آیات۱سورهءهمزه و۱۱حجرات یارب نکند رها کنم‌ این در را یادم بده راه و مسلکی بهتر را تا آن که نشان دهم بزرگم هرگز کوچک نکنم یک نفر دیگر را... 🔹براساس آیات۱۸سورهءلقمان و۸۳سورهءبقره خدایا سجده ام باطل نباشد کمک ‌کن پای من در گِل نباشد کمک کن باراِلاها روزگاری اگرچیزی شکستم دل نباشد... 🔹براساس آیات۱۲۲و۱۶۰سورهءآل عمران،۱۲و۲۶سورهءمائده،۵۲سورهءتوبه،۱۱سورهءابراهیم،۱۰سورهءمجادله و۱۳سورهءتغابن از دشمن و از رفیق دلخسته منم پُر گشته ز جای تیغ نامرد تنم یارب تو‌عنایتی کن و یاری کن تا من به کسی غیرِ خودت رو نزنم... 🔹براساس آیهء۳۴سورهءفصلت از دشمن و از رفیق خود دلسردیم باشد همه مَرد ما فقط نامردیم پشت سر ما اگرچه بد می گویند با گفتن حُسنشان تلافی کردیم 🔹براساس آیهء۸سورهءممتحنه با هق هق و اشک و گریه گفتیم بسی در دوره ی ما که نیست فریادرسی افتاد اگر به دست تو تیغ ، ببُر هرچیز که شد ولی نَبُر نانِ کسی 🔹براساس آیه ی۱۲سوره ی حجرات تو جای اذان کاش ازاو میخواندی از ارزش حفظ آبرو میخواندی یا جای کشیدن والضالْینت یک ذره "ولاتجسسوا" میخواندی!!! 🔹براساس آیات۵۷سورهءانعام و۱۲سورهءحجرات در گفتن عیب هرکسی سرمستم آنقدر که راه توبه اش را بستم عمری همه را فقط قضاوت کردم گویا ز خدا نیز خداتر هستم...! 🔹براساس آیات۳۸سوره حج،۱۵و۱۹سورهءنور پشت غمِ دین همیشه جوشی بودم در دکهء آبروفروشی بودم ای کاش در این خدا خدا کردن ها یک ذره هم اهل عیب پوشی بودم !!! 🔹براساس آیه ی۵۳ سوره ی زمر ای کاش همیشه هرکجا می گفتیم از مِهر و گذشت ، بارها می گفتیم یا جای بزرگیِ گناهانِ کسی از وسعتِ بخشش خدا می گفتیم...!
اِمشَب برایِ مَطلَعِ شعرِ پُر ازآهـَم ماتَم گرفتَم آهـ! "بیت النور" میخواهـَم! شُڪرِخُدا شَهـرَم خیابانِ ارَم دارَد مَن خوب میدانم ڪہ زهـراهـَم حَرَم دارَد پَرمیڪِشَم دَر خاطراتِ ڪودَڪے هـایَم انگار دَستَم را گرفتہ باز بابایَم پَس پابہ پایَش میرَوَم تا جانِ آیینهـ سے سالِ قَبل از این و دَر ایوانِ آیینهـ بَہ بَہ چہ دورانِ خوشے بَہ بَہ چہ دورانی سوهـان برایَم میخَرَد بابا چہ سوهـانی از دَستِ بابا میڪِشَم این دستِ ڪوچَڪ را هـے میدَوَم سَرتاسَرِ صَحنِ اَتابَڪ را ناگاہ میبینَم ڪہ بابا رَفتہ از پیشَم حالا خودَم بابا شُدَم با ڪودَڪِ خویشَم! بعدَش بہ خود مے آیَم و خود را ڪہ میجویَم میگریَم و زیرِلَبَم آهـستہ میگویَم: آرے بَدَم امّا دِلَم دیگَر چہ غَم دارَد؟ شُڪرِخُدا ، شُڪرِخُدا شَهـرَم حَرَم دارَد اینبار اَگَر رَفتے حَرَم شَب بود دقَّت ڪُن غیراَز ڪَبوتَر صَحنِ او خُفّاش هـَم دارَد! پَس مَن چِرا دَر نااُمیدے غوطہ وَر باشَم وقتے ڪہ بانو این هـَمہ لُطف وڪَرَم دارَد هـَرجایِ این دُنیا ڪہ باشَم غیرِ شَهـرِ خود حِس میڪُنَم دُنیایِ مَن یڪ چیز ڪَم دارَد هـَرچَند شَهـرِ مَن پُراَز غَمهـایِ پنهـان است هـَرچَند شَهـرِ مَن هـَوایَش سَخت دَم دارَد اَمّا بہ دُنیایے نَخواهـَم داد این دَم را یڪ تارِمویِ ڪاج هـایِ سَبزِ شَهـرَم را اینجا شَمیمَش اختیارِ دلبَرے دارَد اینجا مُحَرَّم هـَم صَفایِ دیگَرے دارَد ((بَر سَنگفَرشِ صَحنِ او بال ِمَلَڪ خوردهـ اَز سُفرہ ے او آب هـَم اینجا نَمَڪ خوردهـ)) هـَربار اینجا پیشِ او بے اختیارِ خود میگریَم و میگویَم از رَسمِ دیارِ خود عُمْریست رویِ حُرمَتِ سادات پابَندیم مارویِ مهـمان آب را هـَرگِز نمیبَندیم ما رَسمِمان این بودہ مِهـمان را نَرَنجانیم اَز بام هـا گُل بَر سَرِ مِهـمان بیَفشانیم خواهـَر فَراوان دوست مے دارَد بَرادَر را اصلاً نمے خواهـَم بِخوانَم روضہ ے "سَر" را اَشڪَم چِڪید و عاشقانہ روسپیدَم ڪَرد بانو نگاهـے ڪَرد و انسانے جَدیدَم ڪَرد این روسپیدے یادِ مَن آوَرد بابا را میشُست دَر حوضِ حَرَم او صورتِ مارا حالا مَن و فَرزَندَم و یڪ عشقِ دیرینهـ حالا مَن و فَرزَندَم و ایوانِ آیینهـ از دَستِ گَرمَم میڪِشَد یڪ دَستِ ڪوچَڪ را هـے میدَوَد سَرتاسَرِ صَحنِ اَتابَڪ را ...! ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
. بازهم بعد از نمازِ خود شدم گرمِ قرآن خواندنِ بی قاعده ناگهان فکرِ مرا مشغول کرد آیه ی پنجاه و چارِ مائده غرقِ خود بودم صدوده ثانیه دین و دنیایَم پُر از ابهام شد بود غوغایی درونِ سینه ام یاعلی گفتم دلم آرام شد آیه مهرومحبت چیست جز این که ما دورِ وجودِ حیدریم از محبَّت خارها گُل می شوند هرکجا نام علی را می بَریم بر کویرِ سینه ی ما از ازل بارها باریده بارانِ علی آن گروهی که خدایَم وعده داد چیست غیر از وصفِ یارانِ علی حَق علی ، اوّل علی ، آخر علی دین علی ، مسجد علی ، منبر علی دل علی ، دلجو علی ، دلبر علی مِی علی ، ساقی علی ، ساغَر علی حَق علی ، کعبه علی ، قرآن علی سَر علی ، سرور علی ، آقا علی پس اگر که خسته جانی هی بگو یاعلی و یاعلی و یاعلی حیدرِ کرار ، مَردِ بی فرار صاحبِ یکتای شمشیرِ دو دَم مردِ خندق ، مردِ خیبر ، مردِ بَدر قهرمانِ حمله های پُشتِ هم شاهِ مردان حیدرِ دُل دُل سوار پهلوانی مهربان و دل رحیم پادشاهی که قَدِ او هیچگاه خَم نشد جُز پیشِ طفلانِ یتیم آن که یارانش همه می ایستند روبه روی زورگو پُر زورتر خاکی اند اما همیشه بوده اند پیشِ مغرور از خودَش مغرورتر آیه ی پنجاه و پنجِ مائده مستیِ نابِ مرا تکمیل کرد وصفِ مولا در دو آیه پُشتِ هم شکِ من را به یقین تبدیل کرد بعدِ قرآن خواندنم دیدم که آه در دلِ این آیه ها او منجلیست زیرِ لب گفتم که آری راست گفت آن خداوندِعظیمی که علیست! 🔸شاعر :