eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
39 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
PTT-20210717-WA0082_171269130318.opus
100.2K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
◾نوحه ی سینه زنی ◾شهادت حضرت مسلم (ع) ◾سبک سنتی ◾بنداول مسلم بن عقیلم غم به دل دارم امشب من به جرم غم عشق بر سر دارم امشب کوفه شد قتلگاهم کن حسینجان نگاهم (۲) یاحبیبی حسینجان (۳) ◾بنددوم من سفیر حسینم یار و یاور ندارم سر به زانوی غربت نیمه شب میگذارم کوچه گرد غریبم غصه گشته نصیبم(۲) یاحبیبی حسین جان (۳) ◾بندسوم کودکانم اسیر و من اسیر تو هستم عهد و پیمان به خون حنجرم با تو بستم راس من را بریدن پیکرم را کشیدن (۲) یاحبیبی حسینجان (۳)
كوفه را با تو حسين جان سر و پيماني نيست هرچه گشتم به خدا صحبت مهماني نيست به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسيد آن چه مانده ست مرا غيره پشيماني نيست كارم اين است كه تا صبح فقط در بزنم غربتي سخت تر از بي سر و ساماني نيست جگرم تشنه ي آب و لبِ من تشنه ي توست بين كوفه به خدا مثل ِ من عطشاني نيست من از اين وجه ِ شباهت به خودم ميبالم قابل سنگ زدن هر لب و دنداني نيست من رويِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟ دلِ من راضي از اين شيوه يِ قرباني نيست موي من را دم دروازه به ميخي بستند همچو زلفم به خدا زلف پريشاني نيست زرهم رفت ولي پيرهنم دست نخورد روزيِ مسلمت انگار كه عرياني نيست كاش ميشد لبِ گودال نبيند زينب بر بدن پيرُهَن ِ يوسفِ كنعاني نيست سوخت عمامه ام امروز ولي دور و برم دختر ِ سوخته يِ شام غريباني نيست هرچه شد باز زن و بچه كنارم نَبُوَد كه عبور از وسط شهر به آساني نيست دستِ سنگين، دلِ بي رحم، صفات اينهاست كارشان جز زدن سنگ به پيشاني نيست دخترم را بغلش كن به كنيزي نرود چه بگويم كه در اين شهر مسلماني نيست 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اينجا به غير از شوره‌زاري نيست ، برگرد در اين خزان جاي بهاري نيست برگرد دستم به دامانت مكش دامن ز دستم آرامشم اينجا قراري نيست برگرد ديدي تمام نخلها سر نيزه بودند این باغ جز ابر غباري نيست برگرد اينجا براي سر بريدن دشت در دشت تيغ است امّا هيچ ياري نيست برگرد از تيرهاي حرمله پيداست حتّي رحمي به طفل شير خواري نيست برگرد وقتي زدستت آب مي‌نوشيد دشمن دل گفت اينجا چشمه ساري نيست برگرد بگذار بوسم بوسه‌گاه مادرم را آه اين گلوي ني‌سواري نيست برگرد 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
كوفه را با تو حسين جان سر و پيماني نيست هرچه گشتم به خدا صحبت مهماني نيست به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسيد آن چه مانده ست مرا غيره پشيماني نيست كارم اين است كه تا صبح فقط در بزنم غربتي سخت تر از بي سر و ساماني نيست جگرم تشنه ي آب و لبِ من تشنه ي توست بين كوفه به خدا مثل ِ من عطشاني نيست من از اين وجه ِ شباهت به خودم ميبالم قابل سنگ زدن هر لب و دنداني نيست من رويِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟ دلِ من راضي از اين شيوه يِ قرباني نيست موي من را دم دروازه به ميخي بستند همچو زلفم به خدا زلف پريشاني نيست زرهم رفت ولي پيرهنم دست نخورد روزيِ مسلمت انگار كه عرياني نيست كاش ميشد لبِ گودال نبيند زينب بر بدن پيرُهَن ِ يوسفِ كنعاني نيست سوخت عمامه ام امروز ولي دور و برم دختر ِ سوخته يِ شام غريباني نيست هرچه شد باز زن و بچه كنارم نَبُوَد كه عبور از وسط شهر به آساني نيست دستِ سنگين، دلِ بي رحم، صفات اينهاست كارشان جز زدن سنگ به پيشاني نيست دخترم را بغلش كن به كنيزي نرود چه بگويم كه در اين شهر مسلماني نيست 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
در دعای عرفه روح دعا میخواهم من ز دریای کرم کرببلا میخواهم عرفاتی نشدم کرببلایی نشدم من ز ساقی بلی جام بلا میخواهم در دفاع از حرم عمه‌ی سادات امروز روح سربازی در راه خدا میخواهم باز در شام سری بر سر نی جلوه گرست شده تکرار غمی راس جدا میخواهم خون سقا به رگ شیعه بجوشد هر دم سر ناقابلم افتاده ترا میخواهم همه‌ی هستی من باد فدای زینب در دفاع حرمش شور و نوا میخواهم کاش میشد که ذبیح حرمت میگشتم بعد رمی جمره کوی منا میخواهم 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
حج از حجاز عازم دشت بلا شده حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده این حاجیان سلاله ی زهرای اطهرند یک کاروان نور، سفیر خدا شده اینها فدائیان تولّای حیدرند ذبح عظیم، راهی دشت منا شده پنهان کنید از عرفه خیمه گاه را این خیمه گاه بازدِهش نینوا شده نور خدا به ظلمت شب بار بسته است یعنی که وقت هدیه ی خون خدا شده ای محرمان رکاب بگیرید عمّه را زینب پیمبر سفر کربلا شده رؤیت شده ستاره ی دنباله دار عشق از آسمان به سوی زمین راه وا شده اطفالِ خردسالِ زبان بسته را ببین حالا زبانشان به عمو آب وا شده 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اَللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم یا ابی عبدالله زمزمه - کربلا نزدیک عرفه - سبک نمی شه باورم ندیدنِ حرم سخته برام حسین چقدر بگم آخه به تو از دور سلام حسین شبای بارونی دلم هواتو می کنه حسین هوای اون ضریحِ با... صفـاتو می کنه الهی قسمتم بشه لطف امام رضا حسین با پدرمـادرم بـیام عرفه کربلا حسین حسین حسین حسین ۴ هرچی برات بگم از غصه هام کـَمـه به روی شونه هام حسین انگار کوهِ غمه این روزا که نامه رسید از مسلم واسه تو حسین بیشتر از همیشه می شم من دلواپس تو بی قیمتم ولی بازم دلم رو می خری حسین افتاد به دلم منو به حرم می بری حسین حسین حسین حسین ۴ نوکر تو درِ... خونه تو زد حسین هیچ کسی از حرم آقا نمی شه رد حسین قول می دم این دفعه رویِ... حرف خودم باشم حسین فقط بذار این عرفه منم حرم باشم هر کی میاد می گه دارم می رم به کربلا حسین مگه غلام سیاه تو دل نداره آقا حسین حسین حسین حسین ۴
4_5850387906950070684.mp3
2.06M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
عیدقربان عیدقربان حرم یار فقط میچسپد بوسه برتربت دلدارفقط میچسپد عیدقربان به حرم رفتن وبین الحرمین سراین کوچه وبازارفقط میچسپد دل شیدازده ام گشته قدمگاه حسین ع نیمه شب دیده ی بیدار فقط میچسپد میکنم جان ودلم نذر به درگاه حسین.. دلبری با رخ غمخوارفقط میچسپد دل مجنون همه شب غرق جنون است ولی تاسحرگریه ی دلدارفقط میچسپد گرنوشتیدبه روی کفنم نام حسین با گل تربت آن یارفقط میچسپد کی ملک پرسشی از نوکر ارباب کند چون جواب دولب یار فقط میچسپد جنت وباغ و بهشتم شب بین الحرمین دلبری در پی غمخوارفقط میچسپد عیدقربان شده ونذر توگردد جانم گریه ی حال نزارم فقط میچسپد شب عیداست مراصحن حسین مهمان کن دیدن تربت آن یار فقط می چسپد دست (مجنون )نرسیده است به دستت ارباب عیدقربان حرم یار فقط میچسپد ✅ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم عید قربان هاتیه ری له دره یزدان بکین ومنای عشق خالق نفس وگیان قربان بکین عید قربان هات و روژ ه امتحان بندگی جور اسماعیل امشو روی له بر جانان بکین عید قربان هات و روژ تابش مهریقین له فروغه هریقین، گیانان پره ایمان بکین عید قربان هات و روژشوق و روژ سرنوشت دامن گل هر و اشک شوق گلباران بکین عید قربان روژ عید و روژپیمان بستنه وی چنین روژه وفا له عهد و له پیمان بکین عید قربان جلوه ای و روژ تسلیم و رضاس گیان ودل تسلیم امر حضرت جانان بکین میزبان آفرینش میهمانی کردیه و ره اخلاص امشو، گیان و دل مهمان بکین له محیط بندگی و عشق وایمان ویقین توشه ای آماده بهر برزخ و میزان بکین وعذاوه حشر ایمن گشتیه ،امروژ اگه ری و سمت آستان عترت و قرآن بکین له چنین عید بزرگی وخداوند کریم آرزوی وصل مهدی وشو هجران بکین چوی منه (مجنون) ودریای ولایت پا بوکت ساحل گیان امشوی لبریزله مرجان بکین ✅ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم عید قربانم خداگشته عزا کشته شدیک عده حاجی در منا اولین باری که کشتید بس نبود قتل عام دومی کردی بپا بی حیا این فاجعه دیگربس است کی بود برحاجیان ظلمی روا گوییا ازدور می آیدخبر اهل عالم میرسد مولای مولا باد و طوفان را بهانه کرده اند قلب زهرا شدشکسته ای خدا میرسدمهدی وگیرد انتقام ازسعودیهای پست بی نوا کاش (مجنون) حاجتش گردد روا تاشود کشته درآن دشت منا ✅ # ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
خوشا آن‌کس که امشب در کنار کعبه جا دارد به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد همه در مکّه جمع و کاروانی خارج از مکّه، ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجا دارد امیر کاروان، فرزند زهرا با جوانانش برای حجّ خون عزم دیار کربلا دارد... ذبیح اکبر این کاروان باشد علی‌اصغر که حلقی تشنه اما تشنۀ تیر بلا دارد... حسین بن علی حجّی رود یاران که در این حج چهل منزل به روی نیزه‌ها سعی و صفا دارد چو حاجی می‌شود محرم بپوشد حلّه‌ای بر تن عزیز فاطمه بر تن لباس از بوریا دارد تنش در موج خون افتاده با خواهر سخن گوید سرش ذکر خدا از نیزه تا تشت طلا دارد... ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش در استلام حجر نیز یادی از ما کن همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان به سید الشهدایی به یاد ماهم باش دمی که از در باب السلام اشک فشان به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش کنار قبر رسول خدا کنار بقیع مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش مقیم شهر نجف کاظمین سامرا کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش استادحاج غلامرضاسازگار ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه خیره بر رحمت دستان حسینیم همه عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم بازهم پاره گریبان حسینیم همه وسط روز رسیدیم و همه می بینند عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم در پی نسخه ی درمان حسینیم همه حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم عاشق ذکرِ حسن جان حسینیم همه ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند ما بدهکار به احسان حسینیم همه او مناجات کند کار همه می گیرد تشنه ی وادی عرفان حسینیم همه عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب در ره عشق به قربان حسینیم همه اشک ما خرج برای غم اغیار نشد روزگاری است که گریان حسینیم همه آتش سینه ی ما از غم یک بی کفن است داغدارِ تن عریان حسینیم همه چشم هایش سرِ تشنه شدن از کار افتاد کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم مات از جود فراوان حسینیم همه خیزران... سنگ... نوک نیزه... مراعات کنید ما اسیر لب و دندان حسینیم همه ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
عرفه هست و دل،گشته غرق نوا پَر زد از عاشقی،طرفِ نینوا یا حسین یا حسین... عرفه هست و جان،بی قرارِ حسین زنده چون گل شود،در بهارِ حسین یا حسین یا حسین... حِس شود این نسیم،از دلِ آگهی عرفه میرسد،عطر ثارُالّهی یا حسین یا حسین... عالَمی میشود مَحوِ بوی ولا میرود قافله،به سوی کربلا یا حسین یا حسین... کاروان حسین،با نوا میرود بَهرِ معراج روح،تا خدا میرود یا حسین یا حسین... کربلا میشود،شور محشر به پا رأسِ سِبطُ النَّبي،از تنِ او جدا یا حسین یا حسین... بر حسین ظلم و کین،بی بهانه شود سَهم اطفال او،تازیانه شود یا حسین یا حسین... ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب نام این کار گذارید هنر، می چسبد سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی زدن نیزه به بالای جگر می چسبد ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟ یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد جعفر ابوالفتحی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🔘🔘🔘🔘 ✅بنداول اقا اسیرکوچه های دردم ببین تو آه خشک وسردم ببین چه بی یارم تنها مسلمم و یه کوچه گردم اقا حال سفیرت روبه راه نیست هیچ کسی اینجا تکیه گاه نیست حتی شبم شبیه قلبه این مردم کوفه سیاه نیست آقا بی یاور و یاروحبیبم تو شهر نامردا غریبم رسیده تا به آسمونا این ناله ی امن یجیبم حسین حسین غریب مادر 🔘➖➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم اقا از بیعت اینجا خبری نیست برای تو که لشگری نیست وقتی بیای کوفه می بینی که از سفیرت اثری نیست اقا ترسم اینه بشی گرفتار تو دست یک لشگر خونخوار دلواپسم خیلی برای دستا و چشمای علمدار آقا خسته ام و دل بیقراره به سمت تو دارم نظاره میخونم هی غریب مادر من از روی دارالعماره 🔘 حسین حسین غریب مادر 🔘➖➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم اقا کوفی دلش هزار تا رنگه اینجا پای عاطفه لنگه اینجا نصیب سر زینب از روی پشت بوما سنگه آقا غمها تو قلبم بی فروغه نیزه فروشی ها شلوغه از نیمه راه برگرد امیرم وعده های کوفی دروغه اقا به یاد غصه های زینب دلم گرفته تو دله شب می دونم می بینه تن تو غرق به خون و نامرتب اقا می میرم آخراز غمه سر تو چشمای خیس خواهر تو می بُرن انگشتت و حتی به طمع انگشتر تو 💠💠💠4⃣8⃣1⃣💠💠💠 🔘➖➖➖➖➖🔘 نفس استاد کربلایی نریمان پناهی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_6037389906844583785.mp3
3.36M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بعدِ آن شب‌ها که با امید غفران آمدم... بار دیگر محضرت العفو گویان امدم فکر کردی چون گنهکارم نمی آیم دگر؟؟ نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم! من تورا که می‌شناسم ،تو نمیگیری به دل.. گیرم اصلا با گناهان دوچندان آمدم این غرورم را نبین! ردم کنی دق می‌کنم بی پناهم بی کسم خیلی پشیمان آمدم آن جوانِ عاصیِ سرمست دیگر نیستم.. سن و سال از من گذشته دیده گریان آمدم خواستی راهم‌ نده اما نگو "در" هم نزن تو‌ که میبینی دم این خانه حیران آمدم میهمان یعنی حبیب تو، مزاحم نیستم سفره ات را باز کن حالا که مهمان آمدم مشکلم مشکل گشا دارد که آن هم حیدر است روی کردم به نجف گفتم علی جان آمدم من دلم شور محرم می‌زند کاری بکن.. از تو پنهان نیست تا اینجا پریشان آمدم تازه فهمیدم که قدر روضه را نشناختم سال‌ها در روضه‌ی آقا چه آسان آمدم کربلا آماده شو، دیگر حسینت راهی است به هوای قافله سوی بیابان‌ آمدم مسلمش روی قناره ،او خودش صحرانشین کوچه های کوفه را دیدم هراسان آمدم من خبر دارم که ارباب مرا بد می‌کشند به هوای بوی پیراهن به کنعان آمدم یک نفر با شمر میگوید که ذبحش مال تو شمر میگوید که جسمش را بچرخان! آمدم! آی مردم ذبح نه! والله اقا نحر شد بوی خون می آید از شعرم، به پایان آمدم شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا اشکِ خون می بارد آقا در فرازِ هر دعا شد توسل با دل و جانش به درگاهِ خدا بار اِلها! این حسین و این تو و اَمرِ قضا هر چه باشد با دل و جانم رضایم بر رضا ناگه از جانِ رسالت بر وی آمد این ندا میوه ی جانِ پیمبر حجِ خود را کن رها ترکِ این منزل، سفر کن سوی قومِ اشقیا تا که اصلِ حجِ تو کامل شود در کربلا قُرهًُ العینِ من ای فرزندِ زهرایِ بتول باید این حجِ تو در کرببلا گردد قبول باید از داغِ تو گردد سینه ی زینب ملول غارتِ بیگانه گردد خیمه ی آلِ رسول یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا چون خدا خواهد ببیند تا تو را صد پاره تن ظالمان غارت کنند از پیکرِ تو پیرَهن در دلِ دشت و بیابان بی حنوط و بی کفن تا بتازد نعل سمِ اسبها را بر بدن تا حسین عزمِ سفر کرده به سویِ کربلا تا ز لب جاری نموده ذکرِ تسبیح و ثنا بانگِ حُزّانِ ملائک از منا تا کربلا تا به گوشِ کعبه و تا زمزم و سعی و صفا زین مصیبت ناگهان عرشِ خدا لرزان شده دردِ این هجرت وجودِ جبرئیل نالان شده فاطمه در اشک و آه و مرتضی گریان شده بر حسینش نوحه گر پیغمبرِ سبحان شده آن امامِ عشق گوید زینب و عباسِ من جمله هم پیمان شویم ای لاله های یاسِ من کن علَم بر پا برادر ماهِ نیک اَنفاسِ من زینبِ محمل سوارم ای گُلِ احساسِ من یا حسین اِبن عَلی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا! هستی محرابی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
arafeh.mp3
1.27M
زمزمه به مناسبت روز عرفه عرفه روز مناجات،عرفات درگهِ حاجات عرفه روز رهایی،روز وصل و آشنایی سیّدی الهی الاعفو… عرفه روزیه که دل،میشه بی قرار دلبر نامِش و به لب میاریم،دم به دم با چشمای تر سیّدی الهی الاعفو… عرفه خوبه دل ما،پُرِ از لطف و عطا شه از میونِ این مناجات،راهیِ کرببلا شه سیّدی الهی الاعفو… عاشقا با سوز و ناله،همدمِ اشکِ دو عِینَن عده ای تو عرفات و،عده ای صحن حسینن سیّدی الهی الاعفو… توی این دعای زیبا،به نامِ غریب مادر وا میشه راهِ گُریزِ،روضه ی امامِ بی سر یا حسین غریب مادر… اون آقا که لبِ تشنه،سرش از بدن جدا شد سرِ پاکِش پیش زینب،ماهِ روی نیزه ها شد یا حسین غریب مادر… ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره این روزایی كه دم به دم غریبی رو حس می كنم با گریه یاد غربت عزیز نرگس می كنم تا كه بیای تو از سفر تا كه ببینی حالمو نذر نگاهت می كنم این اشكای زلالمو میون طوفان غمت شكسته بال و پر من كاشكی بیای پا بذاری به روی چشم تر من كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوی گلاب با مژه جارو می زنیم با اشكامون می پاشیم آب كاشكی بیای و سوغاتی برام بیاری بوی سیب یا كه یه مهر و تسبیح از تربت ارباب غریب كاشكی بیای برامون از تشنگی و آب بخونی بیای رو منبر بشینی روضۀ ارباب بخونی مسلمیه دم بگیری با گریه و شور و نوا بیای و با هم بخونیم "حسین من كوفه نیا" كوفه نیا كه اینجاها قحطی آبه به خدا حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا اینجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند با كعب نی منتظر رقیۀ سه ساله اند همه با فكر انتقام روز می كنن شباشونو نعلای تازه می زنن تموم مركباشونو رو خاك گرم كربلا سه روز می مونه پیكرت خورشید نیزه ها می شه اینجا سر مطهرت شاعر : یوسف رحیمی
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب نام این کار گذارید هنر، می چسبد سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی زدن نیزه به بالای جگر می چسبد ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟ یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد جعفر ابوالفتحی