#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
ای سایهسار سیّد لولاک، موی تو
خورشید و ماه آینه گردان روی تو
وی اوّلین ستارۀ محراب آفتاب
پیشانی بلند فلک، سجده جوی تو
آذین گوش هوش زنان تا قیامت است
دُرّ شهادت از لب تهلیلگوی تو
صف میکشند زیر دو دستت فرشتگان
بر جُستن تبرّک از آب وضوی تو
بی اختیار خُلق عظیم آورد به چشم
اشک از حدیث خاطرۀ خُلق و خوی تو
با آنهمه بلیّه که دیدی، نبی ندید
یکبار شِکوه در دلِ بیآرزوی تو
شد بینیاز شِعب ابیطالب از قریش
در سایۀ سخاوت طبع نکوی تو
از کربلا نسیم عجب عطری آورد
این بوی سیب آمده میراث بوی تو
پرورده گوهری صدف دامنت که شد
دریای رشک مریم عَذرا به بوی تو
هر مادری که مادر زهرا نمیشود
الله و اکبر از تو و از آبروی تو
گیرم زنان مکّه سراغت نجُستهاند
گو تا یکی مباد پیِ پرس و جوی تو
حوّا و ساره آمده از امر ایزدی
در التزام مریم و آسیّه سوی تو
خوشتر از آن تکلّم زهرا شنیدهای
کز دست غم هماره شدی چارهجوی تو
دارد به لب حدیث که مادر غمین مباش
من کوثرم که ریخته حق در سبوی تو
غمگین مباش مادر زهرا دگر بخند
زیرا کند بهشت خدا آرزوی تو
بانو «یتیم» را برسان جنّتالبقیع
تا توتیای دیده کند خاک کوی تو
#مرتضی_جام_آبادی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
بدون عشق بیتی درخورِ املا نخواهدشد
وبی اذن قلم شاعر غزل انشاءنخواهدشد
غزل در وصفِکوثرآفرین بانوی اسلامست
کهجز در مدحاوگفتن،زبان گویانخواهدشد
بر آدم همسری آمد بر احمد نیز همتایی
چههمتاییکهقدرشوکتش حوّانخواهدشد
یکی مَرد و یکی زن هردو اماکفو یکدیگر
که دریا روبهرو جز باخودِ دریانخواهدشد
چهبیهودهستبینامشکلامیبرزبانراندن
از اسلامی که بیایثار او احیانخواهد شد
خدیجه،یک زنستامابهمردانآبرو دادهست
کهتااوهست درمیدان نبی تنهانخواهدشد
مپندار از عروجش مصطفی تنهابماند نه
که ذکر لااله ای دوست! بی الّا نخواهدشد
اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت
زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهدشد
از اوکه مادر زهراست زهرا دختری آورد
که زن درنسلاوجز زینبکبری نخواهدشد
نهچونمریم،نهچونحوّا،نهچونهاجر،بجززهرا
چهمیجویی؟کهدر زنهاچواوپیدانخواهدشد
"امیرالمومنین"یکمَردو"امّ المومنین"یکزن
به غیرازاین اگرباشدلقب معنانخواهدشد
#محسن_ناصحی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
تنها مگذار ای نفس تازه جهان را
در غربت آیینه دو چشم نگران را
بردار سر از دامن رفتن که نگیری
از چشمهی بیداری خلقت هیجان را
بی تو چه کند فاطمه با کودکی خود
مگذار سر شانهاش این بار گران را
ای ثروت اندوخته ات عشق محمد
با خود به دل خاک مبر گنج نهان را
لبخند بزن رو به پیمبر که ببندند
دو دوخترک لات و هبل چاک دهان را
جای کفن از یار عبا خواسته ای تا
آسوده کند خاطره اش خاطرتان را
هنگام خداحافظی همسرت انگار
در بین عبا عشق نگه داشت زمان را
شد خیره به روی تو که خوابیده ای آرام
تا بیشتر از پیش نبینی خفقان را
در شعب علی ابن ابیطالبِ فردا
هرلحظه تحمل نکنی زخم زبان را
خوب است بخوابی و نبینی که بخوانند
پروانهی پر سوخته زهرای جوان را
در روشنی خون دل کوچه نبینی
شش ماهگی گم شده با تیر و کمان را
بر نیزه نبینی غم هفتادو دو سر را
پیشوپس این بغض گران شمر و سنان را
در شأن شما پیشکش آنگونه نداریم
در روضه بگیر ازمن دلسوخته جان را
#سید_ابوالفضل_مبارز
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
از اهل مکه کینه ی بسیار دیده ای
هم شانه با پیمبرت ازار دیده ای
در بذل جان و مال خودت کم نزاشتی
در راه دین اهانت اغیار دیده ای
زخم زبان به حد فراوان شنیده ای
جان مرا همیشه گرفتار دیده ای
با این وجود خانه ی تو بیت امن بود
در بین خانه حمله ی کفار دیده ای؟
همسایه از صدای تو شاکی نمی شود
زخم زبان به مرد عزادار دیده ای؟
از دوستان کنایه به جانت خریده ای؟
لبخند زهردار به بیمار دیده ای؟
اتش به جای تسلیت ایا شنیده ای؟
حوریه بین یک در و دیوار دیده ای؟
وقتی که غنچه ی تو زمان رسیدن است
جای کمک حرارت مسمار دیده ای؟
#حسن_کردی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
ای سلام آورده جبریل از خداوندت، سلام
وی محمّد برده نامت را به لب با احترام
همسر و همسنگر و همگام با خیرالانام
سایهات تا صبح محشر بر سر دین مستدام
ای شده وقف خداوند تعالی هست تو
وی تمام هستی خالق به روی دست تو
پاکتر از پردۀ بیت الهی دامنت
خلعت زیبای اُمالمؤمنینی بر تنت
بوی عطر عصمت مریم دهد پیراهنت
نقش لبخند نبی در «یا محمّد» گفتنت
کیست تا مثل تو بانو کُفو طاهایش کنند؟
کفـو طاهـا، مـادر ام ابیهـاش کنند؟
این بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت
میسزد پیغمبر اسلام، همسر خواندت
نی عجب گر حیدر کرار، مادر خواندت
یا که جبریل امین زهرای دیگر خواندت
بین امت با وجود آن همه نعت و سپاس
ناشناسی ناشناسی ناشناسی ناشناس
ذات حق، دانندۀ اسرار داند کیستی
هر که هستی احمد مختار داند کیستی
بعد احمد، حیدر کرار داند کیستی
فاطمه، آن عصمت دادار داند کیستی
ای درود آفرینش بر تو و بر شوهرت
وی سلام الله بر دامان زهرا پرورت
در مقام زن ولی مردانگی قانون توست
تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست
بردباری، صبر، دینداری همه مرهون توست
هر که از اسلام دارد بهرهای، مدیون توست
مصطفی زآغاز، یاری جزتو وحیدر نداشت
در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت
این سه اصل آمد از اول باعث ترویج دین
هست تو، خُلق نبی، تیغ امیرالمؤمنین
از تمام هست خود یکسر فشاندی آستین
راستی این است در اسلام، دین راستین
با علی همگام در احیای قرآن بودهای
پیشتر از بعثت احمد مسلمان بودهای
مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز
مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز
بر تو میبالد محمّد، بر تو مینازد حجاز
با محمّد خواندهای پیش از شب بعثت، نماز
مـادر زهرا سلام الله بر جان و تنت
یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت
کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن
گشت مهمان در جوار قرب حی ذوالمنن
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن
جامۀ ختم رسالت شد بر اندامت کفن
گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت
شد روان از دیدهاش بر چهره اشک ماتمت
ای در امواج بلاها با محمّد رهسپر
در هجوم سنگها جان محمّد را سپر
بر محمّد از همه زنهای عالم خوبتر
مصطفی را سوز داغت ماند عمری بر جگر
بارها زین غصه چشم سید بطحا گریست
بلکه در شـام زفاف حیدر و زهرا گریست
مابه توگریان، تورا لب درجنان پر خنده باد
همچوجان درقلب یاران خاطراتت زنده باد
شوکت و جاه و جلال و عزتت پاینده باد
منطقت تا حشر بر بوجهلها کوبنده باد
جان شیرین محمّددرلب خندان توست
میوههای نخل«میثم» مدح فرزندان توست
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_خدیجه_زمینه
#امالمومنین
#زمینه
بند اول:
فاطمه و اشک و خونجگری
دیگه نمیمونه بال و پری
باید آروم آروم آمادشه
برای روزای بی مادری
یافاطمه جونم فدات
فدای غم و غصه هات
سخته ببینی مادرت
جون میده به پیش چشات
سرت سلامت
فدای چشمای ترت
سرت سلامت
میسوزه قلب مضطرت
سرت سلامت
شده عزای مادرت
وای مظلومه خدیجه
بند دوم:
داره فکر فرداشو میکنه
فکر غم و درداشو میکنه
خدیجه با گریه به شوهرش
سفارش زهراشو میکنه
اشک تو چشای ترش
میسوزه دل مضطرش
نکنه یه روزی بیاد
سیلی بخوره دخترش
یه روز میادکه
دل پره درد ومحنه
به پیش حیدر
بازوی زهرا میشکنه
یه پست نامرد
لگد به پهلوش میزنه
بند سوم:
این لحظه ی آخر پریشونه
کسی غصه هاشو نمیدونه
با گریه پیمبر داره براش
روضه ی حسینش رو میخونه
میفته از رو مرکبش
العطشه روی لبش
سر حسینو میبرن
نوحه میخونه زینبش
برات بمیرم
غریب گیر آوردنت
برات بمیرم
برای نیزه خوردنت
با نعل تازه
تورو به خاک سپردنت
میدونی که من روسیاهمو
تویی تو فقط تکیه گاهمو
خدارو به خونت قسم میدم
تا اینکه ببخشه گناهمو
بند چهارم:
تو فقط آرامشم
اینه همه خواهشم
همیشه تو آقام بشی
همیشه غلامت بشم
آقای خوبم
ساکن کربلا حسین
آقای خوبم
منو نکن رها حسین
آقای خوبم
روحی لک الفدا حسین
.
#عبدالزهرا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
روضه
امشب قسمت بدم به اسم یا جواد
بازم این بنده تو سایه لطف تو میخاد
همیشه تو دل من به ذکر اعتماد بوده
جود و بخشش خدا از سرمم زیاد بوده
کرمت بد عادتم کرده که اینقدر بدم
اینقده وعده دادی بهم که بازم اومدم
توی این دنیای بی کسی امید من تویی
عقربا الیه من حبل ورید من تویی
وقتیکه دلم زغصه های این دنیا پره
وقتیکه مسیر زندگیم به بن بست میخوره
وقتی از عشقای غیر تو دلم خسته میشه
وقتی که درای دنیا به روی من بسته میشه
کی به غیر تو دل خسته امو آروم میکنه
چی به غیر عشق تو تکلیف و معلوم میکنه
دلم امشب یه یارت امام رضا میخاد
یه سلامی به آقامون از دم باب الجواد
من میخام از اونجا تا به کاظمین پر بگیرم
حالمو عوض کنم زندگی از سر بگیرم
دوست دارم باب المراد باشم و زانو بزنم
گردنم رو کج کنم به آقام رو بزنم
ای خدا بیا و امشب همه مارو ببخش
به جوونی آقام همه جوونارو ببخش
خاکستر وجود مرا میدهد به باد
سنگینی عزای تو یا حضرت جواد
تشنه میان خانه خود دست و پا زدی
یک جرعه آب همسر تو دست تو نداد
زهری که زره زره تنت را مزاب کرد
خونی به قلب فاطمه و بو تراب کرد
سوزانده تر ز زهر جفا ظلم همسر است
غربت میان خانه دلت را کباب کرد
پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست
اینجا کسی به فکر امام غریب نیست
وقتی که پای بغض علی در میان بود
جسم امام و هلهله اصلا عجیب نیست
گذر چه به لب رسیده نفسهای آخرت
لب تشنه ایی شبیه جد اطهرت
اما هنوز یاد گل یاس پرپری
یاد مدینه کردی و یاد مادرت
در پیچ و تاب بودی و میدید ام فضل
در اشک و ناله های تو خندید ام فضل
گر چه کنار تو رقص و شادی است
دیگر سر تو را که نبرید ام فضل
خندید بر نوای جگر سوز تو ولی
با پای خویشش جسم تو را زیر و رو نکرد
#شب_نهم
#ماه_مبارک_رمضان
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#زمزمه #شور (به سبک بیا نگار آشنا)
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
☑️ بند اول
مرو که پر شکسته ام ، به خاک غم نشسته ام
ترحمی ، ترحمی ، به زخم بالِ بسته ام
بهتر از همه مرو
بینِ زمزمه مرو
مام فاطمه مرو
( مام فاطمه مرو ۳ ) ۲
☑️ بند دوم
مرو مرو قرار من ، ای لحظه لحظه یار من
ز باغ زندگی من ، مرو مرو بهار من
ای بهار بیکران
ندحه ی خزان مخوان
یار و یاورم بمان
( مام فاطمه مرو ۳ ) ۲
☑️ بند سوم
به اشک و آه فاطمه ، نظر نما به زمزمه
مرو مرو که بعد تو ، شود غریب تر از همه
او رود مدینه وای
داغ ضرب کینه وای
سوز زخم سینه وای
( مام فاطمه مرو ۳ ) ۲
☑️ بند چهارم
مرو تو یار باوفا ، ز همسرت مشو جدا
پس از تو دخترت شود ، قتیل ضربه ی جفا
عمر تو پر از غمه
داغ و غصه ی همه
فاطمه یا فاطمه
( فاطمه یا فاطمه ۳ ) ۲
#محمد_مبشری
صدا ۰۰۲-۱۰۳.m4a
1.11M
#زمزمه
🏴وفات حضرت خدیجه س
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
#وفات
ام المومنین #حضرت_خدیجه سلام الله علیها
#علی_اکبر_نازک_کار #امیر_حسین_فاضلی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ثروتش گشت نذر دین خدا
همه جا یاور محمد بود
ثروتش در دفاع از اسلام
مثل تیغ علی سرآمد بود
همه سرمایه اش محبت شد
تاجر عشق ناب احمدی است
خانه ی او دل نبی خداست
مهر او هم گل محمدی است
کاشف الکرب مصطفی میشد
هر زمانی که دیدهی تر داشت
خانه ی مصطفی به گفتهی خویش
با خدیجه صفای دیگر داشت
درک دنیا به شان او نرسد
بسکه حدّ و مقام او بالا است
چه نیازی به مدح ما دارد
فخرش این بس که دخترش زهراست
بر لب بچه های زهرا بود
ذکر نام شریف او همه جا
همه هنگام خطبه می گفتند
که "انا بن خدیجة الکبری"
دم آخر نگاه گریانش
بی قرار و شبیه دریا بود
در کنار غریبی احمد
فکر بی مادری زهرا بود
در ازای تمام ثروت خود
عطری از جنس مصطفی می خواست
از خجالت به دختر خود گفت
حاجتش را، که یک عبا می خواست
این عبا گرچه شد کفن اما
خود او خواست اینچنین باشد
کفنی نیز جبرئیل آورد
تا که اینگونه بی قرین باشد
بی کسی، غم، کفن، عبا، غربت
شیعه از داغ واژه ها مبهوت
یک عبا گاه می شود کفن و
یک عبا گاه می شود تابوت
تا جوانان هاشمی برسند
حل این مسئله معما بود
پدر آورد عبا که جمع کند
بدنی را که ارباً اربا بود
سر نعش جوان خود جان داد
هفت دفعه به پیش چشم حرم ...
وسط خندهها و هلهلهها
ناله زد هفت مرتبه "پسرم"
ناله، پیکر، مقطع الاعضا
پیکر واژه ها پر از خون است
وَلَدی شد بُنَیَّ در گودال
ناله مادری که محزون است
پیکر شاه، پیرهن، غارت
بین گودال باز دعوا شد
اینطرف اضطراب، خواهر، آه
شمر از روی سینه اش پا شد
نیزه، شمشیر، خنجر و حنجر
قامت خواهری که گشت هلال
نعل تازه، صدای اسب، بدن
مادر از حال رفت در گودال
کاش مثل خدیجه و اکبر
تن او در عبا کفن می شد
یا اگر که عبا نشد جایش
کفنش پاره پیرهن می شد
ماند بر خاکها سه روز تنش
کفن او حصیر شد آخر ...
سر او نیز رفت بر نیزه
خواهرش هم اسیر شد آخر ...
.