eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
97 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای تاج امامت بسرت یوسف زهرا وی خَلعت عصمت به برت یوسف زهرا شک نیست که سلطان جهانی تو پس از این از بعد وفات پدرت یوسف زهرا باباست گرفتار نگاه و نفَس تو مادر بزند بوسه سرت یوسف زهرا المنة لله که تو حجت حقی عالم همه تحت نظرت یوسف زهرا صد شکر که این تاج ولایت بسر توست شمشیر علی بر کمرت یوسف زهرا پیغمبر اکرم شده بس مفتخر از تو ای هیبت احمد سپرت یوسف زهرا تو منجی زهرایی و او چشم براهت کی میرسد از ره خبرت یوسف زهرا چشمان پر اشک حسنین است بسویت عباس شده خونجگرت یوسف زهرا تو قبلۀ دلهایی و معنای نمازی ما شیعۀ اثنی عشرت یوسف زهرا رفتی به پس پردۀ غیبت بسلامت برگرد دگر از سفرت یوسف زهرا زیباست که طاووس جنان رخ بنماید گسترده شود بال و پرت یوسف زهرا بازآ که کلام تو کلام اللهِ محض است این است بقرآن هنرت یوسف زهرا برگرد که احکام همه مانده معطل اسلام شده دربدرت یوسف زهرا لعنت به کسانی که همه حق تو بردند شد غصب تمام ثمرت یوسف زهرا ای رفته به تاراج حقوقت، أقِمِ الحَرب شد شیعۀ تو پشت سرت یوسف زهرا روزیکه مسلط بشوی بر همه عالم جمع شهدا دور و برت یوسف زهرا بر بام فلک پرچم تو یکسره بالاست تا کفر ببیند اثرت یوسف زهرا در هم شکند قدرت پوشالی بت ها با ضربت تیغ و تبرت یوسف زهرا گردن بزنی چون همه طاغوت جهان را یکجاست فقط درد سرت یوسف بر ضارب زهرا بزنی ضربت سیلی ای مادر تو منتظرت یوسف زهرا ای منتقم محسن شش ماهه کجایی صد روضه شده همسفرت یوسف زهرا در روضۀ ارباب چه بی صبر و قراری قربان تو و چشم ترت یوسف زهرا ما منتظر فجر ظهوریم اماما تا صبح قریب سحرت یوسف زهرا از خون شهیدان حرم فتح دمیده محسن حججی شد قمرت یوسف زهرا
عبد خدا و مرد خدا سیدالکریم مِنّا به نزد آل عبا سیدالکریم در وصف دوست ، حضرت هادی به غمزه گفت: هستی بحق تو دوست ما سیدالکریم بر سائل تو در حرمت میرسد جواب اینجا کجاست کرب و بلا سیدالکریم تا دین خویش عرضه کنی برامام خویش کی میشوی ز یار جدا سیدالکریم مُلک ری است قبله ی دلهای فاطمی اینجاست ملک خون خدا سیدالکریم خونِ تو را اگرچه به مقتل نريختند مانند سیدالشهدا سیدالکریم اما برای مردم دنیا تو حجتی آری تویی تو حجت ما سیدالکریم قبر حسین بر سر و رویت خراب شد یعنی شدی دوبار فدا سیدالکریم یکبار تحت قبّه ی ویرانه ی حسین یکبار پیش پای رضا سیدالکریم عمری گریستی به تنِ پاره پاره ای آخر شدی شهیدِ جفا سیدالکریم هرگز به زیر سم ستوران نرفته ای خنجر نخورده ای ز قفا سیدالکریم از روضه های داغ ، تو دق کرده ای یقین از کوفه تا به شامِ بلا سیدالکریم دریاب ای ولیِّ خدا اهل درد را ای نایب الامام الا سیدالکریم ما را وصال کرب وبلا گر نصیب نیست هستیم پس دخیل تو یا سیدالکریم شاعر :
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: دستی میان زندگی ام سایه گستر است این دست ، دستِ مادریِ دخت کوثر است مهر و محبتش ز ازل داده اَم خدا این مهر با محبت ارباب یکسر است او باب رحمت است به عشاقِ اهلبیت در آسمانِ قافله ی عشق ، اختر است نور علی و فاطمه شد حاصلش چنین : زینب گلی ز گلشنِ بابا و مادر است آن باونیی که عالمه ی بی معلمه ست شاگردِ حق ، عقیله ی آل پیمبر است چون او زنی در عالم خلقت نیامده والله مثل شیر خدا مرد پرور است بارِ ولای آل علی روی دوش او یعنی که با امام زمانش برابر است از انبیاء یکسره ، تا جمع اولیاء مدیونِ زینبند که او دادگستر است هر چند مجتباست برادر بزرگ او اما حسن رهینِ مددهای خواهر است عباس اگر امیدِ حرم بود ، بی گمان امّید او به زینب کبرای اطهر است مبعوث شد چنین به رسالت به کربلا بعد از حسین ، واقعه را او پیمبر است تنها نه او امید دل پنج تن ، که خود در کربلا امید دل شش برادر است اصلاً بدون حضرت او کربلا نبود با او فقط قیام برادر میسر است شاهی که سی هزار حریفش نمی شوند علت همینکه زینب او چند لشکر است زینب زنی که اهلِ امامت به ماسواست یعنی که در ولایتِ عظما چو حیدر است تنها علی ندیده نَود زخم ، در اُحد زینب میان معرکه مولای دیگر است بانوی بانوان دو عالم که فاطمه ست فرمود : زینب آیتِ عظمای محشر است از کودکی است واله و سرگشته ی حسین دنباله ی حسین در عالم ، سراسر است تا چشم او بروی برادر فتاد ، گفت : ای اشنا ، فدای تو جانم ، مکرر است جبریل نامِ نامیِ او را ز سوی حق آورد و گفت : بانیِ این نام داور است زینب نه زِینِ اَب ، که به تاکید جدّ خود تاجِ سر تمام عوالم مقدّر است از احترام واجب او گفته مصطفی سِرِ خدا چو فاطمه ، این ناز دختر است همتای بی بدیل حسین است زینبم آئینه ی تمام نمای برادر است زینب فقط ، برادر خود را نه خواهر است والله بر برادر خود عینِ مادر است اکسیر اعظم است نگاه مبارکش یعنی اسیر خصم نه ، مجذوب رهبر است در زیر کعب نی ، به قیامش ادامه داد هرگز نگفت قلبم از این غم مکدّر است در راه حق ، اسارت و زندان به نزد او زیباییِ تمام،،،عجب عشق باور است! چشم از امام خویش دمی بر نداشته با اینکه دید ، بر سرِ نی سایه ی سر است وقتی که دست ، زیر تن پاره پاره بُرد گفت این قلیل هدیه ی ما نزد داور است ناقه سوارِ کوفه و شام آخرِ حیاست خود الگوی حجاب ، ولی پاره معجر است یک ذره زیرِ کوهِ بلا ، کم نیاوَرَد از بسکه او مقاوم و از بس دلاور است شد قهرمانِ صبر به اوج اسیری اَش یعنی اسارتش به شهادت برابر است تسلیم در برابرِ امرِ خدای خویش در مکتبش ، رضای خدا درسِ آخر است در بندگی تک است مقام اطاعتش چون مادرش کنیز خداوند اکبر است حتی به او دعای فرج میشود مُجاب یعنی برای منتقمِ خویش یاور است  امر فرج ، به موی پریشان زینب است رمز ظهور ، شام غریبان زینب است
بسم‌ الله الرحمن الرحیم درد و بلاها را تحمل میکنیم آقا اما به جان فاطمه دیگر بیا جانا در زیر صد کوهِ مصیبات و بلا، ماندیم راهی نمانده جز فرج، تعجیل کن آقا غم‌های ما پیش مصیباتت، مصیبت نیست با اینهمه، سخت است دردِ روزگار ما زهرا تو را میخواند از پشت درِ خانه زینب تو را میخواند ای نور دلِ زهرا فرقِ شکسته، از دلِ محراب میگوید برگرد ای زرّیۀ زهرای من، بابا رأس بریده از تنور، از دِیر، از نیزه هر دم تو را خوانَد، بیا یابن الحسن مولا جدِّ غریبت را ببین زیرِ سم مرکب گه استغاثه دارد و گاهی دعا، حاشا حاشا که از گودال آقایت تو را خوانَد تو بی جواب او را رها سازی در آن غمها از گوشۀ ویرانه ای، یک دختر کوچک دستی گرفته بر کمر، دستی بسر، تنها آن دختر دردانه با دندان بشکسته دارد تو را میخواند ای دردانۀ طاها بازآ که درد و داغ های عترت و قرآن درمان ندارد غیر تو ای یوسف زهرا @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم می دهد بال و پر خستۀ جبریل خبر پیشِ چشمان علی رفت ز دنیا کوثر دور می کرد ز دُور و برِ خانه همه را ماند، یک جمعِ یتیم و تنِ سردِ مادر غنچه اش گوشۀ یک باغچه ای مدفون بود به کجا دفن کند حال،گُلَش را حیدر این گُلِ لِه شده را با چه دلی بردارد با چه حالی بدهد غسل به یاسِ پَرپَر زیر پیراهن اگر غسل دهد دستور است باز می کرد علی از سرِ زهرا معجر آب می ریخت به پهلو و به سینه امّا باز می ریخت ز خونابه گهی خون جگر زینب از گوشۀ آن حجره تماشا می کرد وای از زخمِ تنِ مادر و حال دختر پیکر فاطمه را با چه کسی باید بُرد راهِ تشییع ، نمانده ست برایش دیگر بر سرِ دوشِ علی می رود آیا پرِ کاه یا فراتر شده تابوت ز فتح خیبر زیرِ تابوت همین چند یتیمند فقط حسنِ سر به گریبان و حسین و خواهر عاقبت شد گُلِ پرپر به دلِ خاک نهان اینچنین رَدِّ امانت شده بر پیغمبر می رسد صوتِ حزین تا تهِ گودال به گوش آه از پیکر بی غسل و کفن ، خاک بسر
بسم‌ الله الرحمن الرحیم عمري گذشت و خدمت مادر نداشتم يك روز هم ، تقرب كوثر نداشتم مادر بخوانَمَش ولي اصلاً شباهتي با مادر شهيدة پرپر نداشتم او بارها به سوي من آمد خميده قد تا حال يك قدم به سويش بر نداشتم مادر بيا به جان حسينت مرا ببخش ايكاش من شبيه حسين سر نداشتم محشر كه هيچ ، كار تو صد جا شفاعت است با آنكه من هواي تو مادر نداشتم تو رشتة ولاي علي داده اي بمن با اينكه من لياقت حيدر نداشتم والله اگر كه فاطمه دستم نمي گرفت كاري به كار آل پيمبر نداشتم مادر اگر به دست ولي اَم نمي سپرد هرگز چنين اطاعت رهبر نداشتم اين دل ، سراي مادر و باباي زينب است بي زينبش كه اين همه دلبر نداشتم از كوچه بر دلم ، حسنش سوز مي دهد ورنه به سينه اين همه محشر نداشتم من بي حسين كشته ی زهرا نمي شدم بي كربلا غلامي حيدر نداشتم من كشته ، مردة حسنينِ پيمبرم ورنه چنين حيات مطهر نداشتم
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر من و حریم ولی خدا خدا را شکر کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد من و عنایت خیر النسا خدا را شکر مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد که با حسین شدم آشنا خدا را شکر خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن کشید آخر کارم کجا خدا را شکر خدا نوشت که من مادر اباالفضلم که او شود به حسینم فدا خدا را شکر شوند جمله پسرهای من غلام حسین کنند نوکری مجتبی خدا را شکر عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر نویدِ پورِ علمدار داده مولایم برای یاری کرب و بلا خدا را شکر برای روز علمداری اش دعا بکنیم که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر شنیده ام که شود پاره پاره معجرها حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر پس از گذشت اسارت که از سفر آیی سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر 🔸شاعر:
بسم‌ الله الرحمن الرحیم روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم دَمِ در، بر قدمِ دختِ علی افتادم خویش را خادمه ی زینب کبرا دیدم خواستم مادری از بهریتیمان بکنم عالَمی فاصله تا ام ابیها دیدم چونکه آقام به یافاطمه میکرد خطاب غمِ بی مادری از چهره ی گلها دیدم یاوه گویان چقدَر پشتِ سرم حرف زدند چه بگویم، چقدَر طعنه ز اعدا دیدم قصد کردم که خدا هر چه دهد طفلانم همه را نذر یتیمان حرم گردانم از همان روز که رخسار قمر آوردم باورم بود، سپاهی ز جگر آوردم خواستم یارِ حسینم بشوم، از این رو در ره کرب و بلا چار پسر آوردم قصه ی کوچه ی غم را که شنیدم ز حسن لشگرِ منتقمان را به ثمر آوردم داستان در و دیوار عزادارم کرد بهر زینب پس از آن، چند سِپر آوردم میخِ در را که شنیدم، نفَسم سخت گرفت ناله ها در دلِ شب تا به سحر آوردم غمِ بازوی ورم کرده کبابم میکرد روضه ی سوختنِ فاطمه آبم میکرد سوختم در همه ی عمر بر آن عمر کمش گریه کردم همه شب از غمِ آن قدِّ خمش قصد کردم، شود عباس علمدار حسین تا که در معرکه گیرد کمی از کوهِ غمش از خدا خواسته بودم به صفِ کرب و بلا بشود منتقم سیلیِ اهلِ ستمش من بمیرم که به جبهه پسرم سقا بود نتوانست در آنروز شود منتقمش از خجالت پسرم کشته شد، از تیغ نشد از لب تشنه ی آن سَرور و اهل حرمش چشمِ گریانِ سکینه جگرش را سوزاند نیزه نه، طفلِ حرم چشم ترش را سوزاند کاش بعد از پسرم یاور زینب بودم جای زهرا همه جا مادر زینب بودم وقتِ بوسیدنِ حنجر که هجوم آوردند کاش همچون سپری بر سر زینب بودم کاش در حمله ی بی وقفه ی غارتگرها مانعِ غارتِ آن معجر زینب بودم کاش زیر لگد و کعب نی و سیلی و مُشت سپرِ قافله و لشگر زینب بودم کاش در کوفه و در شام و در آن مجلسِ شوم وسط معرکه دور و بر زینب بودم تهمتِ سختِ کنیزی به حرم کشت مرا بر سر نیزه حیای پسرم کشت مرا ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم كيست زهرا آنكه عطر سيب جنّت مي دهد نام زيبايش به جان و دل محبت مي دهد كيست زهرا آنكه خلقت بي وجودش هيچ نيست او كه پيوند نبوت با امامت مي دهد كيست زهرا بانويي از جنس باران جنس نور رحمت نابي كه بر هر سينه بهجت مي دهد كيست زهرا دختري بهتر ز مادر بر پدر آنكه درس مادري بر كل خلقت مي دهد كيست زهرا حضرت انسيه ی حوراستي نور آن حوريّه بر انسان طهارت مي دهد كيست زهرا حضرتِ عبدِ عبيدِ كردگار آنكه با رفتار خود درس اطاعت مي دهد كيست زهرا آنكه دارد بر بشر فخر و شرف هركه پويد راه وي بر خويش قيمت مي دهد فاطمه آموزگار مكتب پيغمبران فاطمه بر اوليا درس شجاعت مي دهد مِهر او صدجا گِره از كارها وا مي كند نام او حتي به هر مظلوم قدرت مي دهد در جهان زهرائيان برتر ز خَلق عالمند پس خدا ايرانيان را خويش رفعت مي دهد هركه دارد حبّ زهرا را خداوند كريم بر محبّ حضرتش از غيب نصرت مي دهد پرچم زهرا به هر كشور شود در اهتزاز بي گمان آن خطّه را الله عزت مي دهد هركه شد از راه زهرا سوي ديگر منحرف دير يا زود عاقبت از دست، دولت مي دهد هركه سازد راه زهرا را مرام خويشتن دير يا زود عاقبت تشكيل دولت مي دهد گفتمانِ پيشرفتَش هم شعاري بيش نيست آنكه روي مصلحت شور عدالت مي دهد سالكِ بي ادعا در هر فراز و هر نشيب با دل و جان تن به فرمان ولايت مي دهد مكتب زهرا كجا و مكتب بيگانگان مكتب زهراي اطهر درس غيرت مي دهد □□□ كيست زهرا نام او ما را وجاهت مي دهد كيست زهرا آنكه دلها را حلاوت مي دهد بانوان فاطمي درس تشخّص خوانده اند چون فضيلتهاي او زن را اصالت مي دهد روز مادر را به مادر مي توان تبريك گفت مادر هستي اگر زهراست ، رخصت مي دهد چادرش غير مسلمان را مسلمان مي كند با حجاب و عفتش تعليم عفت مي دهد چون به محراب نماز خويش مي سازد و قيام هر ركوع و سجده اش خوف قيامت مي دهد با وجود آن مصيبت هاي سخت و بي شمار خطبه هاي آتشينش درس همت مي دهد در ميان كوچه هنگام حمايت از علي ناله ی بیداري او عطر حكمت مي دهد هركجا بيداريِ دلهاست مرهون وِي است قصة پر غصه ی او درس عبرت مي دهد گر كه اُمتهاي اسلامي به او روي آورند خود نشانِ توده ها، راه هدايت مي دهد عصمت الله است و دين در حصن او دارد قرار حجت الله است و دلها را درايت مي دهد يوسف زهرا به او وقتي توسل مي كند پيرو دستور او پايان به غيبت مي دهد بعد حكم مهدي اَش رو مي كند سوي حسين وز ميان قتلگاهش اذن رجعت مي دهد بر تمام مومنين و شيعيان و شاهدان مُهر رجعت را بدستان كرامت مي دهد روز محشر چون ندا آيد كه آمد فاطمه حضرت سبحان به او اذن شفاعت مي دهد چونكه اسباب شفاعت را بگيرد روي دست دست قهّار خدا حكم قضاوت مي دهد ايزد منّان ميان آيه هاي مُصحَفَش بر جفا كاران او دستور لعنت مي دهد اين دعاي خير بايد زينت لبها شود اِنتقم يا منتقم! تيغ تو نصرت مي دهد
💐 💐 با آمدنِ امام، دل دریا شد بر دامنِ صخره باغِ لاله وا شد ایرانِ عزیز از ستم شد آزاد اسلام، ز انفجار نور احیا شد از روح خدا چو نور ایمان جوشید با خون شهید، فجرِ دوران جوشید از برکت انقلاب اسلامی ما جمهوری اسلامی ایران جوشید برخیز که وقت جانفشانی شده است نور دهۀ فجر جهانی شده است از یُمن وجود رهبرِ مقتدر است میراث امام، جاودانی شده است ما یاریِ انقلاب با خون کردیم از بعدِ امام، کارِ افزون کردیم تنها نه ز مملکت، که از منطقه هم شیطان بزرگ را بیرون کردیم دشمن ز نظام ما دلش پر درد است این خود ثمر هزار دستاورد است صد شکر قیاممان چهلو یک ساله شده یعنی که گُلِ ظهور سر واکردَ است دریاب شب بیست و دوی بهمن را بر بام برو ذلیل کن دشمن را با ذکر خدا بجای خیلِ شهدا فریاد بزن سقوطِ اهریمن را
بسم الله الرحمن الرحيم به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز ▶️ الا ای نغمه های ناله پرداز محرم از همین حالا شد آغاز مدینه دارد آهنگ جدایی حسین فاطمه شد کربلایی الا ای اشک های پر ز احساس بپاشید آب پشت پای عباس غمی از تربت پیغمبر آید که نجوای علی اکبر آید الهی دشمنت خواری ببیند قد و بالای زینب را نبیند صدای ناله ای در بین زن ها زده شعله به روی جان و تن ها الهی می روم با او از این جا مبادا بی حسین آیم خدایا وصیت های زهرا را گرفتم شبانه راه صحرا را گرفتم مبادا رهبرم تنها بماند میان لشگر غم ها بماند الهی با حسینم درد دل هاست کمی آهسته تر مادر همین جاست مبادا ای دوای زخم سینه روی بی خواهر از شهر مدینه تو باید سرو من باشی برادر مبادا بی کفن باشی برادر مبادا شاخه هایم بی گل یاس جدا گردد ز تن دستان عباس و یا بی قاسم و اکبر بمانم عزادار غم معجر بمانم روم با قوم نامحرم اسیری ببینم در جوانی رنگ پیری به نام خارجی از دین و اسلام روم با دخترت تا کوفه و شام
کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن چند روزیست که زهرا به تبسم گوید مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن حمزه کُش هم که شود وحشی،اگر احمد خواست آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن 🔸شاعر: ____________