#نوحه
#شهادت_امام_صادق_ع
آن طائر بهشتی
تنها در آشیانه
چون شمع در دل شب
می سوخت عاشقانه
سوزش شرار سینه
ذکرش ترانه ی دل
آهش به اوج افلاک
اشکش به رخ روانه
کی دیده زاهدی را
وقت عبادت شب
با دست بسته دشمن
بیرون بَرَد ز خانه
( آه و واویلا ) تکرار
او با کُهولت سن
با قامت خمیده
این با قساوت قلب
در دست تازیانه
کاهیده بُد تن او
کز بهر کُشتن او
منصور ، لحظه لحظه
بگرفت از او بهانه
آن زاده ی پیمبر
ارثیّه اش ز حیدر
این بود کز سرایش
آتش کِشد زبانه
( آه و واویلا ) تکرار
هر چند خانه اش سوخت
از دود و شعله افروخت
دیگر نخورد یارش
سیلی در آستانه
آوُخ که کُشت منصور
او را به زَهر و انگور
دردا که گشت خاموش
آن گریه ی شبانه
هفتاد سالِ عمرش
هفتاد سال غم بود
هر لحظه دید بیداد
از فتنه ی زمانه
( آه و واویلا ) تکرار
آن عزّت رفیعش
آن غربت بقیعش
جز تلّ خاک نبوَد
از قبر او نشانه
فردا اگر چه در خاک
مدفون شد آن تنِ پاک
تا روزِ حشر باشد
این نور جاودانه ...
( آه و واویلا ) تکرار
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#روضه_جانسوز_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#و_عبرت_از_تاریخ_آن_حضرت_علیه_السلام
وقتِ ناله ست و آهِ طوفانی
فرصتِ گریه های بارانی
وقتِ تکرارِ چند جمله شده
باز بر بیتِ وحی حمله شده
خاطراتِ هجوم تازه شدند
واردِ خانه بی اجازه شدند
باز دیوار و در، سپس آتش
ریخت بر هم کسی مناجاتش
دود و آتش دوباره شعله کشید
وسطِ کوچه کارِ قبله کشید
وای از اِزدحام، در کوچه
شد قنوتِ امام، در کوچه
قلبِ دین را دوباره افسردند
رهبری را ز خانه میبردند
سَرورِ شیعه در اسارت شد
سخت دشمن پیِ جسارت شد
باز در ریسمان، دو دستِ ولی است
صادقِ فاطمه، شبیهِ علی است
شد دوباره امامِمان بی یار
بی عبا، بی عمامه، بی دستار
روضه تکرار شد دوباره چرا؟
او پیاده، عدو سواره چرا؟
پیرِ هفتاد ساله، جا میماند
پا برهنه، سه ساله را میخواند
گرچه، اُمُ الائمه را خوانده
زیرِ سمّ ستور کِی مانده
اهلِ بیتش به سرزنان، اما
کس نزد تازیانه بر آنها
هتکِ حرمت ز او فراوان شد
لیک آخر، رها ز عدوان شد
بود اگر ناله ی حزینه ی او
نَنِشستند روی سینه ی او
نَرُبودند کهنه پیرهنش
نشده هیچ نیزه در دهنش
بود اما شبیهِ جدِ غریب
بی مددکار و بی معین و حبیب
با وجودیکه بود گِرداگِرد
پای درسش، هزارها شاگرد
هیچکس یاری اَش به او نرسید
در گرفتاری اَش به او نرسید
آنهمه گفته بود، از تاریخ
از غمِ زخمِ سینه و سرِ میخ
گفته بود از امامِ کَت بسته
از تهاجم، به مادری خسته
گفته بود از سقیفه و شورا
از علی، تا امامِ عاشورا
گفته بود از حرامیانِ سخیف
از نظر، بر مخدراتِ شریف
گفته بود از غمِ پس از گودال
از خیام و ربودنِ خلخال
باز هم ماند این ولی تنها
مثلِ مظلومِ دین علی تنها
عبرت امروز هم همانگون است
کربلا، کربلای گردونَ است
چرخِ گردون، رسانده نوبتِ ما
کربلا هست و درسِ عبرتِ ما
بشنو از مکتبِ سلیمانی
حرف حق از لبِ سلیمانی
ای عزیزان من، حرم اینجاست
دوستان! اَرضِ محترم اینجاست
این زمین در خودش حرم دارد
این حرم صاحبِ کرم دارد
این دیار از شلمچه تا به دمشق
صد هزاران شهید داده ز عشق
طاعت از رهبرِ جمارانی
هست تا سید خراسانی
نگذارید او شود تنها
در میانِ هجومِ دشمن ها
امتحانی سترگ در پیش است
پس جهادی بزرگ در پیش است
جبهه را میتوان به دست و زبان
یار باشیم تا امامِ زمان
تا ظهور این جهاد، تمرین است
درسِ عبرت ز روضه شیرین است
همه جا غرقِ روضه باید شد
تا سفیر حسین، شاید شد
خطی از انتظار باید داد
روضه را انتشار باید داد
یارِ مهدی ببین که چون گِریَد
همچو او جای اشک، خون گِریَد
ایکه گویی حسین نعم الامیر
زینبِ او هنوز مانده اسیر
#حاج_محمود_ژولیده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#چهار_پاره_مرثیه
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#نوحه
#شهادت_امام_صادق(علیه السلام)
#سبک_حاج_ناظم
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
رفت از جها ن آئینه ی حقایق
چشم وچراغ دین امام صادق
شهر مدینه کربلاشد= بیت ولاغرق عزاشد
بقیة الله= آجر ک الله = بقیة الله آجرک الله
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
کرده دلم یاد مدینه آ مروز
بشنو تو فریاد مدینه امروز
شد کشته مظهر حقایق= رهبر دین امام صادق
بقیة الله آجرک الله= بقیة الله آجرک الله
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
مداد عالم شیعه را نوید است
افضل من الدما ء هر شهید است
عالم عالمان توهستی = پناه شیعیان توهستی
بقیة الله آجرک الله= بقیة الله آجرک الله
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
مکتب تو مکتب آ سما نی است
مذهب تو مذهب جاودانی است
قبر تو خلوتگه راز است= کلام آخرت نماز است
بقیة الله آجرک الله = بقیة الله آجرک الله.
#شیدا_نیشابوری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
غبارِ صبح تماشاست! هرچه باداباد!
تو هم بخند،جهانِ خراب میخندد!
#بیدل_دهلوی
@babollharam
صبح
طلوع آفتاب است
در نگاه تو
و من
بزرگترین مزرعه
آفتاب گردان
#مهدی_جمشیدی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#واحد
#شهادت_امام_صادق_ع
حقپرستان را امامی هست، دینش دلبری
نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:
آیههای احمدی را با حدیث جعفری
حرف او عشق است، فهمش را به عاشق میدهند
صادقان، دلهایشان را دست صادق میدهند
مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه
سیدِ طاووسها، طاووس بُستانش همه
شیخها، علامهها، طفل دبستانش همه
گردنافرازانِ دانش، گَرد میدانش همه
جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما
لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نور، مجرم بود اما، در نظام کورها
ترس میانداخت حقش، در دل منصورها
در هراساند از وجودش، چون که میدانند کیست
حجتاللهی که جوشان در رگش، خون علیست
باز از این کوچه، امام دیگری را میبرند
باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند
باز هم تنها، غریب مادری را میبرند
پا برهنه، سیدی را، سروری را میبرند
نسبتی خورشید را، با نیمهشب بردن نبود
حق پیر آسمانیها، زمین خوردن نبود
روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است
باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است
با طنابی بر دو دستش، روضهخوان کوچه است
در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
امشب اینجا جلوهای از خیمههای کربلاست
باز آتش، شعلهور در خانۀ آل عباست
حضرت شیخالائمه در میان کوچههاست
گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست
روضهای جانسوز در این واژههای ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است
خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صادقها و باقرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد
بر خلاف زندگیِ از خطا آکندهام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمندهام
دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم
مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که میباید شدند
مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند
غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هماند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکماند
دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است
#قاسم_صرافان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
1_4697209085.mp3
4.23M
#نوحه
#شهادت_امام_صادق_ع
حاج_محمود_کریمی
آن طائر بهشتی
( واویلا ، واویلا )
تنها در آشیانه
( واویلا ، واویلا )
چون شمع در دل شب
می سوخت عاشقانه
( واویلا ، واویلا )
سوزش شرار سینه
( واویلا ، واویلا )
ذکرش ترانه ی دل
( واویلا ، واویلا )
آهش به اوج افلاک
اشکش به رخ روانه
( واویلا ، واویلا )
کی دیده زاهدی را
( واویلا ، واویلا )
وقت عبادت شب
( واویلا ، واویلا )
با دست بسته دشمن
( واویلا ، واویلا )
بیرون بَرَد ز خانه
( واویلا ، واویلا )
او با کُهولت سن
( واویلا ، واویلا )
با قامت خمیده
( واویلا ، واویلا )
این با قساوت قلب
( واویلا ، واویلا )
در دست تازیانه
( واویلا ، واویلا )
آن زاده ی پیمبر
ارثیّه اش ز حیدر
( واویلا ، واویلا )
این بود کز سرایش
( واویلا ، واویلا )
آتش کِشد زبانه
( واویلا ، واویلا )
هر چند خانه اش سوخت
( واویلا ، واویلا )
از دود و شعله افروخت
( واویلا ، واویلا )
دیگر نخورد یارش
( واویلا ، واویلا )
سیلی در آستانه
( واویلا ، واویلا )
آن عزّت رفیعش
( واویلا ، واویلا )
آن غربت بقیعش
( واویلا ، واویلا )
جز تلّ خاک نبوَد
( واویلا ، واویلا )
از قبر او نشانه
( واویلا ، واویلا )
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#شهادت_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
بردند برای همه دنیا خبرش را
غمنامهای از سرخی چشمان ترش را
حتی رمقی نیست به دستان ضعیفش
آتش زده زهری همهی بال و پرش را
هم سن زیادش سبب خستگیاش شد
هم شعله زده زهر تمام جگرش را
اطفال و عیالش همگی دل نگرانند
سوزانده ز آهش همهی دوروبرش را
آنشب که پی مرکب دشمن به زمین خورد
آن شب که شکستند گمانم کمرش را
بی حرمتی و بی ادبی شد به مقامش
بدجور شکستند دل شعلهورش را
آنقدر تنش آب شده گوشهی بستر
دیدند همه حالِ بدِ محتضرش را
عمریست برای دل خود روضه گرفته
پُرکرده غم کوچه فضای سحرش را
سخت است برایش که فراموش نماید
آن مادر و آن نالهی درپشت درش را
✍ #محمدحسن_بیات_لو
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#یا_علی_بن_ابی_طالب
#دلتنگ_نجف
مثل طفلي که فقط دارد به مادر احتياج
عاشق ديوانه هم دارد به ساغر احتياج
مي بده ساقي به ما از باغ انگور نجف
ما فقط داريم بر ساقي کوثر احتياج
ما همه محتاج و تنها قاضي الحاجات اوست
عالم خلقت همه دارد به حيدر احتياج
نه فقط عيسي و نوح و آدم و موسي و خضر
بلکه دارد بر علي حتي پيمبر احتياج
در نوشتن از علي اينجا قلم کافي نبود
شهريار و صد صغير و محتشم کافي نبود
فتح خيبر شمه اي از قدرت انگشت اوست
وقت جنگ مرتضي تيغ دودم کافي نبود
در رکوعش هم گدايش دست خالي رد نشد
پس براي وصف او شاه کرم کافي نبود
بود خالي جاي صحن حضرت زهرا نجف
جا براي عاشقانش در حرم کافي نبود
#محسن_صرامی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#امام_صادق_ع_شهادت
امشب از دردِ عشق سرشاریم
آتشی داغ، در نهان داریم
همنوا با امامِ منتظران
اشک بر دیده و عزاداریم
مرقدش تکهای زِ افلاک است
مدفنِ چار پیکرِ پاک است
در حقیقت بقیع، ویران نیست
سینهی ماست اینچنین چاک است
باغ همراهِ برگ و بارش سوخت
برگریزان شد و بهارش سوخت
خانه نه،... بلکه "مهبطِ وحی" است
آنچه آنروز در کنارش سوخت
دلِ بیتابِ شیعه را خون کرد
بر پلیدیِ خویش افزون کرد
لعن و نفرین به قاتلش منصور
تیغ را از غلاف بیرون کرد
هرچه شمشیر را نشان میداد
منصرف میشد و امان میداد...
...عاقبت زهر کارِ خود را کرد
ششمین نور، داشت جان میداد
جام را سرکشید و رفت از حال
سینهاش از مَلال مالامال
آخرین لحظه یادِ جدش بود:
السلام ای قتیلِ در گودال!
خوب شد باز تشنهکام نشد
هدفِ سنگِ پشتِ بام نشد
رشتههای رگِ بریدهی او...
سخنم باز هم تمام نشد
#عادل_حسین_قربان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
سینه زنی شهادت حضرت امام صادق علیه السلام
به قلم کربلایی صابر ثمودی
سبک .سینه ده مسمار یاروه آغلارام زهرا آغلارام زهرا
ای صادق آل علی جان سنه قربان
ای فاطمه دردانه سی قیل بیزه احسان
یا مولا...یا مولا
ای درگهی بابُ الرَّجا حجّتِ یکتا
ای وارث علمِ نبی دلبر طاها
پشت و پناه ِ شیعه سن زادهء زهرا
ای یادگار مرتضی آیت سبحان
ای علم و دانش قلّه سین فتح ائدن مولا
لقمانیلر حیران قالار عِلمیوَه آقا
ای جود و بخشش صاحبی منصبی والا
ایله عنایت بیزلره منبع احسان
سن جعفریلر مذهبین ایلدون بنیاد
رنج و محندن شیعه نی ایلدون آزاد
قول شفاعتلن بیزی ایلدون دلشاد
امداده گل محشر گونی مظهر یزدان
درگاهیوی یاندیردیلار فرقه اشرار
قولاریوه ووردی رسن ایلدی آزار
احوالیوه آغلار سنون کشته ی مسمار
ای وای اوغول وای سسلنر دیده سی گریان
اولدون اسیر ِ اهل کین هشتمین معصوم
شهر پیمبرده اولان بیکس و مظلوم
منصور بی شرم و حیا ایلدی مسموم
سالدی ایاقدان زهر کین ایلدون افغان
داده چاغیردون گل ننه قلبیم اوتلاندی
ائتدی اثر شریانیمه اود دوتوب یاندی
امدادیمه تئز گل ننه گوز یاشیم قاندی
آغلور منیم احوالیمه عالم امکان
یاتدون بقیعده قلبی قان سرور خوبان
خاک بقیع نی ایلدون روضه رضوان
دعوت ایله سن بیزلری قبریوه مهمان
آغلار ثمودی سسلنر قبریوه قربان سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#امام_صادق_ع_شهادت
چون خلیل الله،اما شعله گلزارش نشد
آنکه آتش آمد و حرمت نگه دارش نشد
گنج علمش زیر طوق جهل بی دینان اسیر،
دست ظلمت کیشِ دوران،یار افکارش نشد
سرگذشتش را پر از مهر و گذشت آورده اند،
قدر دانی، پاسخ آن کوه ایثارش نشد
صبح صادق بود اما تیره شد ایام او،
سهم ظالم،یاریِ چشمان بیدارش نشد
گر چه دل خون شد ز دست شعله های در امام،
لا اقل چون فاطمه درگیر مسمارش نشد
کربلا را در میان خانه و در کوچه دید
پیرمردی که در آن غربت کسی یارش نشد
#محمد_حسن_جنتی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
212.9K
#امام_صادق_ع_شهادت
#دم
▪️نوحه سنتی شهادت امام صادق علیه السلام
دوباره مدینه غرق سوگ وعزا شد
عزای امامی از نسل مصطفی شد
عمرش رسیده آخر
مولا امام جعفر
واویلتا واویلا، واویلتا واویلا...
در خانهٔ صادق از کین آتش بپا شد
یاد مادر افتاد نالان از این جفا شد
با چشمانی چون دریا
می زد صدا یا زهرا
واویلتا واویلا، واویلتا واویلا...
تن بیمار او، بس زار وناتوان است
بهار عمر او دیگر رو به خزان است
عدو چون نانجیب است
ذکرش امن یجیب است
واویلتا واویلا، واویلتا واویلا...
بر زانو گرفته مولا کاظم سرش را
کرده غسل وکفن پیکر پدرش را
از دیده خون ببارد
برخاکش می سپارد
واویلتا واویلا، واویلتا واویلا...
با اینکه مدینه پر از چراغ ونور است
کنار مزار صادق چه سوت وکور است
باید که جان ببازیم
بهرش حرم بسازیم
واویلتا واویلا، واویلتا واویلا...
#اسماعیل_تقوایی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
مرا عجیب گرفتار کربـــــلا کردی
بگو چگونه از عشق تو دست بردارم...🖤
این قصهازحوالے دریا شروع شد
باتاروپود چادر زهرا شروع شد
خورشید سرزد و سفرما بهڪربلا
بایڪ سلام صبح بهمولا شروع شد
#صبحمبهنامشما✨
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#امام_صادق_ع_شهادت
سلام ما به حضرت صادق آل مصطفی
سلام ما به محضر رئیس مکتب هُدی
سلام ما به اشک او که بود جاری از دو عین
سلام ما به بانی مجلس روضه حسین
جهاد علم را شما به ما نموده ای عطا
آموختی به شیعیان مهرو محبت و وفا
حوزه ی مشهد و قم است گوشه ای از کرامتت
بغض گلو می شکند به روضه شهادتت
شیخ الائمه بودی و پای برهنه پس چرا
ابن ربیع پَست کشاند میان کوچه از جفا
یاد رقیه بوده ای گمان کنم در آن میان
یاد سه ساله ای که شد درد و غمش بی امان
حال که رسید به کوچه ها روضه دست بسته ات
بگم ز داغ سیلی و مادر دلشکسته ات
بگم چه شد در آن میان یا که امام حسن چه دید
حسن درد سیلی رو میان کوچه ها چشید
جوان مادری که شد ز داغ و غصه قد کمان
صادق ال مصطفی بیا شما روضه بخوان
شما بگو ز آتش و وحشت و اظطرابها
هَجمه ی دشمن به حرم دلهره ی ربابها
شما کجا و مجلس حرامیان بی حیا
مجلس میگسار ها مجلس اشقی الاشقیا
عمه سادات کجا مجلس اغیار کجا
دختر زهرا کجا کوچه و بازار کجا
#عارفی_قم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
باز ما را چشمهای از اشک جاری دادهاند
روز و شب خاصیت ابر بهاری دادهاند
سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک
آب و آتش باز با هم دست یاری دادهاند
در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی
شبنشینان فلک را بیقراری دادهاند
بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان
آسمان را در عزایش بردباری دادهاند؟
کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد
زین سبب او را ردای سوگواری دادهاند
شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او
دانش و دین را قوام و استواری دادهاند
پیروان مذهب این آفتاب عشق را
معرفت آموختند و رستگاری دادهاند..
شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید
از نمک مرهم برای زخم کاری دادهاند
دل بدین گلشن چه میبندی پس از تاراج گل؟
این چمن را آب از بیاعتباری دادهاند
سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان
عرشیان را رتبۀ خدمتگزاری دادهاند
شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را
در گذرگاه نسیم آیینهداری دادهاند
گر چراغ لالهای روی مزار او نسوخت
لالهها پایان به این چشمانتظاری دادهاند
آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقیع
هر که را پروانۀ شبزندهداری دادهاند
تا محبان را فراخواند به پابوس امام
اشکهای ما به دل، امیدواری دادهاند
#محمد_جواد_غفورزاده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam