🏴بند (۱ )
#دل سروده های مزینانی🌹
کنج خرابه از غمت.... مُردم... بابا
بجایِ آب هِی غصه... میخوردم ...بابا
تا اسم زیبات رو می یاوردم ....بابا
کتک می خوردم
کتک می خوردم
کتک می خوردم
هی از گوشم خون میومد
کتک میخوردم
عمه پریشون میومد
کتک می خوردم
نمْ نمِ بارون میومد
با گریه گفتم:
صبرم سر اومد؛ عمه جون
بیا... برس... به داد من
دیگه نمی کنه عمو
انگاری دیگه یادِ من
🏴بند (۲)
بارون میومد از چشام...نم نم...بابا
از بس که مومو می کشید...هر دم...بابا
مَعجرمو کشید و من... مُردم...بابا
عموم نبود و...
عموم نبود و...
عموم نبود و...
عموم نبود و،لگد به پیکرم زَدن
عموم نبود و ...،آتیش به معجرم زدن
عموم نبود و...،با نیزه تو سرم زدن
سرش رو نیزه؛
نگام می کرد و با نگاش؛
می گفت فدات بشم عمو
هواتو دارم رویِ نِی
حرفات باز به من بگو
#منصوره_محمدی_مزینان
#سبک_واحد_محمد_مبشری
#حضرت_علی_ابن_الحسین_علیه_السلام
#نذر_امام_سجاد🌹
#دل_سروده_های_مزینانی🌹
با آه و سوز سینه
تنها....توی مدینه
چل ساله که ندیدم...
تو رو.... دلم غمینه
چهل ساله ...رو خاک غربت میشینم
چهل ساله ....رنگ خوشی نمیبینم
چهل ساله...خوابِ اسیری می بینم
چهل ساله... باغم گره خورده سینه م
چهل ساله... با خاطرات کربلا
دل خونم... از اون همه جور و جفا
چهل ساله... از داغِ طفل و قافله
از چشمام....نرفته فکرِ آبله
چهل ساله... با ناله های عمه مون
می گم...اَلشام...اَلاَمون...اَمون...اَمون
بی تو ....بابا حسینم
چهل سال... تو شور شینم
چهل ساله... بارشِ غم
می باره از دو عینــم
چهل ساله تمومْ...غریب و بد حال
می بیـنمْ.... بابام و تویِ گــودال
چهل ساله... که می بینم تو علقمه
افتاده ....رو خاکا ...ماهِ فاطــمه
چهل ساله...آب می بینم،اشک می ریزم
تک و تنها ....می شینم اشک می ریزم
چهل ساله... با خیزران و نیزه ها
سر کردم ...همش تو خاکِ کربلا
بی تو دلِ مدینه
با غُصه ...هم نشینه
تو آسمونِ قلـبش
چل سال ... بی مهجبینه
چهل ساله.... با یاد تو غریبونه
سجادت... روضه و نوحه می خونه
چهل ساله...می خونم اَلشام و بلا
می خونم ....واسه علی.... لا لا لا
چهل ساله ....کربلا رو نشون می دم
بی تو من.... تویِ مدینه جون می دم
#منصوره_محمدی_مزینان
#سبک👇
#عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
#سبک_واحد
غریبونه میاد صداش.... ای وای عمه
منم همیشه خاکِ پاش....ای وای عمه
نمیکنه عدو، رهاش ....ای وای عمه
دستم رها کن...
دستم رها کن...
دستم رها کن....تا جونم و فداش کنم
دستم رها کن.... برم جلو،صداش کنم
دستم رها کن...تا خوب برم نگاش کنم
برم بجنگم:
شبیه قاسم داداشم
بخاطر بابم حسن
بزار برم من عمه جون
تنِ منم بکن کفن
به زیرِ تیغ و نیزه ها عموم... مونده
انگار یه استخون تویِ گلوم...مونده
به دل هنوز هزار تا آرزوم ...مونده
دلم رو بُرده...
دلم رو بُرده...
دلم رو برده ،نسیم عطر سیب تو
دلم رو برده ،محاسن خضیب تو
دلم رو برده ،همین دل نجیب تو
عمو حسینم:
سهمِ حسن رو هم بگیر
تویِ قیام کربــلا
تو بغلت شهید می شم
تا که اَزم بشی... رضا
#منصوره_محمدی_مزینان
#قاسم_ابن_حسن_علیه_السلام
#سبک_واحد
#دل_سروده_های_مزینانی🌹
🏴 بند(۱)
از اسب که با سر به زمین خوردم... بابا
غربتت و باز به یاد...آوردم...بابا
رو لبم، اسم زهرا رو بُردم... بابا
با لَگداشون....
با لَگداشون....
با لَگداشون....به زیر سمِّ مرکبم
با لگداشون...دریای خونه رو لبم
با لگداشون ...به فکر عمّه زینبم
حَسن تبارم؛
تشنه یِ اَحلیٰ عسلم
اومده انگار اَجَلم
من یلِ شیر جملَم
شاگرد عباس و یَلم
🏴بند (۲)
همینایی که حقّتو خوردن... بابا
غنیمت این سرِ منو بردن.... بابا
تلافی بد سرَم در آوردن... بابا
با نیزه هاشون...
با نیزه هاشون...
با نیزه هاشون...چه بد به پهلوم می زدن
با نیزه هاشون...به چشم و ابروم می زدن
با نیزه هاشون...آتیش به بازوم می زدن
کجایی عمّه؛
به زیر سمِّ مرکبا
نمیدونی چه ها دیدم
به زیرِ نعلِ اسباشون
ببین چقد قد کشیدم
#السلام_علیک_یا_قاسم_ابن_الحسن
#منصوره_محمدی_مزینان
#التماس_دعا
#سبک_واحد 👇
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی_الرضا
#مشهد_حرم_امام_مهربانی
#دل_سروده_های_مزینانی🌹
دلم با این حریمِ اَمن... خو کرد
مدام از شاه..... کسبِ آبرو کرد
دلِ صد پاره اَم را در خراســـان
امــامِ مهربانــــی ها رفو کرد
چه احساسِ قشنگی بود وقتی
مرا با گنـــبدِ خود رو برو کرد
کنارِ ساحلِ امنِ حریــــــــمش
دلم را مثلِ دریـــا زیر و رو کرد
به هر صحن و رواقی چون کبوتر
پرید و آب و دانـــــه جستجو کرد
دلم در بارگاهِ مهـــــــــــربانی
براتِ کربـــــــــــلا را آرزو کرد
شبی را در فضایی عـــــاشقانه
نشست و با امامش گفتـــگو کرد
دلِ شاعر...شکست ودر کنـــــارش
به اشکِ چشمهایِ خود وضو کرد
#منصوره_محمدی_مزینان📝
#دل_سروده_های_مزینانی 🇮🇷
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا
#نذر_امیر_المومنین_علیه_السلام
#دل_سروده_های_مزینانی 🌹
باغبان ،بیقرار و غمگین است
روی پیشانی اش پر از چین است
برگ زیباترین گل هستی
پاره پاره به دست گلچین است
کوثرِ هَل اَتیٰ و زمزم که ...
جانِ طاها و قلبِ یاسین است
آسمانِ مدینه بارانی است
ماه مشغول غسل و تدفین است
زخم پهلو به او نشان داده
ضربِ پایِ مغیره سنگین است
گفت مولا به زیر لب... آری
قاتلِ جانِ محسنم این است
بی امان گریه می کند آرام
آه .. دشمن چقدر بی دین است
سربلندِ جهان به پیشِ نبی
از خجالت سرش به پایین است
ارغوانی شده است یاسِ علی
این پسند کدام آیین است؟!!
#منصوره_محمدی_مزینان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_فاطمه_الزهرا🍃🌸🍃
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا
#نذر_امام_زمان_علیه_السلام
#دل_سروده_های_مزینانی 🌹
🏴بند ( ۱ )
تواین روزای بارونی
که هق هق میکنم... مادر
شبا از دردِ تنهایی
دارم دق میکنم ... مادر
یه بغض سخت و سنگینی
همیشه تو گلو دارم
همش چشمِ تو رو مادر
با چشمام روبرو دارم
نمیدونی چقد سخته
برام این روضه ها اما
نگاهم غرق بارونه
دل من خونه ی غم ها
می شینم این شبای غم
سر قبری که پنهونه
می خونم روضتو مادر
چقد دردام فراوونه
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۲ )
ببار ای بغض بارونی
چشام ابره نمی بینَـم
ببار تا مرهمی باشی
برا زخمای تو سینَـم
گرفته قلبم آتیش از
غریبیه بابام حیدر
زدن اتیش جلو چشماش
به جون یاسِ پیغمبر
دلش خونه بابام وقتی
به یادت روضه می خونه
کسی دردای قلبش رو
نمیفهمه ، نمیدونه
می بینه مادر و هر دم
میونِ دود و خاکستر
نشد کاری کنه آخر ...
که محکم وا نشه اون در
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۳ )
پایِ یه نانجیبی زد
لگد به بیتِ آلُ الله
پیچید تو گوشِ شهر اون شب
صدایِ ناله ای جانکاه
یه میخ تیز و فولادی
فرو رفته تو پهلوشو
از اون روزا گرفت مادر
پیش،بابام علی ...روشو
شبا تا صب میشه از درد
از این پهلو به اون پهلوش
نمیدونه کسی جز من
وَرم کرده چقد بازوش
چرا انقد شدن دشمن
با طفلی که تو یِ راهه؟!
میجنگن دشمنات حتیٰ
با یه نوزادِ شش ماهه!
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۴ )
حالا اون چوبه هایی که
شُـدِش جمع واسه گهواره
آخر قسمت شده تابوت
بشه واسه خودت ...آره
چشایِ دخترت زینب
شبیهِ کاسه ی خونه
موهاش از بس که غم داره
مثل قلبش پریشونه
بادستای کوچیک سهمش
با سختی، خونه داری شد
وجودش بعد تو... مادر
اسیرِ بی قراری شد
حسینت رو ببین داره
میره واسه یِ تو جونش
کی بعدت میزنه شونه
به موهای پریشونِش
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۵ )
حسن ... یه چادر خاکی
از امشب زیرِ سر داره
مگه غیر از حسن... شخصی
از اون کوچه خبر داره؟
همیشه حسرتش اینه
تو اون کوچه قَدِش اِی کاش
بلندتر بود و سـَد می شد
جلو دستایِ دشمنهاش
الهی بشکنه دستی
که خورد به صورتت مادر
زده سیلی به رویی که
همش بوسیده پیغمبر
نداره محرمِ رازی
از امشب...فاتح خیبر
چشاش بی وقفه می باره
شبا... آهسته تو بستر
(غريب آقام٤)
#منصوره_محمدی_مزینان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_فاطمه_الزهرا
#التماس_دعا
#سبک👇
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
ای حرمت نور... عَلیٰ کلِّ نور
وارث زهراییِ قلبِ صبور
خواهرِ شمس ،دخترِ محجوبِ ماه
ای که شدی خالی از هر اشتباه
چادرِ تو بر دلِ شب ...سر پناه
جلوه گرفت... از رخِ تو چشمِ ماه
فاطمه اِی عمّه ی ساداتِ عشق
خواهرِ سلطان و مباهاتِ عشق
شمسِ شرَف، دختر ایران تویی
خواهرِ خورشیدِ خراسان تویی
نجمه کند در دو جهان سروَری
چون که کند بر سرِ تو مادری
ای همه جود و کرم، همچون رضا
آیه یِ تطهیر و گلِ مرتضیٰ
دختر حیدر...نسبِ فاطمی
بانویِ مظلوم بنی هاشمی
فاطمه یِ ثانیِ در شهر قم
دختر محجوبِ امامِ هفتم
زینتِ موسیٰ ...گلِ سرسبزِ عشق
می زَند از یادِ شما نبضِ عشق
جلوه یِ تو ، آینه دارِ علی است
عصمتِ زهراییِ تو منجلی است
از شرف خاک شما ...شهرِ قم
شور گرفت از ازدحامِ مردم
منشاء و سرمایه یِ در یایِ عشق
خواهر آواره یِ صحرای عشق
ای که چو زینب، لبِ خواهر مدام
می زند از عشق برادر، کلام
نام رضا وِرد زبانِ تو شد
در همه جا عشقِ عیانِ تو شد
معدن ایمان و کرامات و علم
با دلِ زینب شده ای کوهِ حلم
از حرَمِ قدسی اَت ای مَهلقا
نیست دِگر فاصله ای تا خدا
می رسم از کوی تا با نام عشق
مثل کبوتر به سرِ بامِ عشق
بانویِ عشق و ادب و ذوالکرَم
تذکره ای دِه که بیایِم حرم
سخت دلم تنگِ حریمَت شد
تنگِ دل و دستِ کریمَت شده
اذن بده زائر رویَت شوم
شاعرِ دل خسته یِ کویت شوَم
در حرمِ عشق ... مرا جا بده
هر چه خوب است همانجا بده
محضِ گلِ روی رضا کن نگاه
خواهر سلطان... بده ما را پناه
بانویِ قم ...خواهرِ سلطان ما
چاره یِ عشق...علّتِ درمان ما
دردِ دلم با تو دوا می شود
هر گره با دست تو وا می شود
نام شما عزّتِ ایران زمین
عشق شما شوکتِ این سرزمین
روشنی عرشِ حرم دستِ تو
شاخه گل فرشِ حرم مست تو
عطرِ گلِ فرشِ حرم...گوئیا
آمده از باغ بهشتِ رضا
هر که در این خانه نشان می شود
هر نفسش مشک فشان می شود
هر در از این صحن و سرا یک بهشت
عشق شما... خوبترین سرنوشت
بوی بهشت از حرمت می رسد
خوب شوَد در حرمت... حالِ بد
بانوی عرش و فلک و شمس و ماه
بانوی من ثانیه ای یک نگاه
ثانیه ای حال مرا کن نگاه
اذن بده تا که بیایم به راه
کوله یِ چشمان ترم پر از آه
نیست در این غمکده جز اشتباه
نیست به جز اشک در این دست من
جان رضا دست مرا پس مَزن
آمده یک عبدِ سراسر گناه
با دلِ خسته...دلِ پُر... اشک و آه
سویِ تو با کوله یِ غم آمدم
خسته به آغوشِ حرم آمدم
نیست مرا جز حرمِ تو پناه
گُم شده اَم می طلبم از تو راه
دست تهی آمدم و پُر گناه
کاسه یِ چشمِ ترِ من پر زِ آه
لیک به امّیدِ کَرَم آمدم
رانده زِ هر جا به حرَم آمدم
تا به حرَم عُقده یِ دل وا کنم
لطفِ تو را خوب... تماشا کن
می رسد از قلب حرم بویِ عشق
عطر همان مادر دلجویِ عشق
هر نفسی ، زائر باران تویی
زائر آن مرقدِ پنهان تویی
اذن ورود حرمِ کاظمین
تذکره اَم ده تو به سوی حسین
عشقِ تو بانو شده سرمایه اَم
همرهِ من آمده چون سایه ام
کفترِ بامِ تو منِ بی قرار
با دلِ خود پر زده اَم سویِ یار
بال و پرم تا به هوا بُرده اَم
سر زِ حریم تو درآوردِه اَم
حال من همراه شما بهتر است
نام تو همراه رضا خوش تر است
خواهرِ زیبنده یِ شمسَ الشموس
تذکره ای ده که رَوم سمت طوس
می گذرد لطف تو بانو...زِ حدّ
بر اَحدی تو نزدی... دستِ رد
پای ضریحَت همه را می بری
درهم و برهم همه را می خری
چشمِ من و دولتِ احسان تو
رو زده اَم با قسمِ جانِ تو
بانویِ مِهر...ای صنمِ هموطن
جانِ رضا دستِ مرا پس مزن
گرد و غبارَم به سرِ دامَنَت
یک پر کاهم زِ سرِ خرمَنَت
ملجأ حاجاتِ بشر...دستِ توست
زائر این میکده...سرمستِ توست
هر چه قلم می کند هِی اهتمام
باز شد این مثنوی هم ناتمام....
اذن بده تا که سلامی دهم
آخرِ شعر ...حسن ختامی دهم
اَخترِ تابنده، سلامٌ عَلیکْ
دختر زیبنده ،سلامٌ عَلیکْ
دختر ایران... گلِ عشق... اَلسَلام
رمزِ عبور از دلِ عشق.... اَلسَلامُ
حرف دلم هست فقط،یک کلام
عشقَ تو و عشقِ رضا... وَ َالسلامــ
#منصوره_محمدی_مزینان
#شب_هفتم
##حضرت_علی_اصغر.ع
#واحد
#منصوره_محمدی_مزینان
#علیکبیری
#دلبریمیکنیبانگات
#حلقه_ادبی_ریان
#بند1
دلبری می کنی با نِگات
جون می دی با گلِ خنده هات
تویِ میدون به قلبِ بابات
از بس....منو علی دوسم داری
با ناز... سر رویِ شونَم میزاری
لا لا لا ......آسمونی
وای چقد...شیرین زبونی
لای ...لا لای... لای...
لای ...لا لای... لای...
#بند2
آخ... سه شعبه واسه... حنجرت
سخته..... خیلی برای سرت
وای... بمیره برات مادرت
دردات... بابا الهی به سرم
دیگه ... قشنگ لالا کن پسرم
این سه شعبه..... حقم و خورد
خیلی بدجور.... سَرِت و برد
لای ...لا لای... لای...
لای ...لا لای... لای...
#بند3
دنیا... رویِ سرم شد خراب
قلبِ بابا رو کردی کباب
چی بگم آخه من به رباب؟
اصغر.... بخواب یکم تو بغلم
آروم بهم بده اِی عسلم
وای.... سَرِت با نیزه گیره
مادرت... حتماً می میره
لای ...لا لای... لای...
لای ...لا لای... لای...
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شب_دهم
#امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
#واحد
#منصوره_محمدی_مزینان
#عباسمیرخلفزاده
#تااومدمکنارتومردممادر
#حلقه_ادبی_ریان
#بنداول
تا اومدم کنار تو مُردم...مادر
صدبار تو قتلگاه زمین خوردم....مادر
داشتم برات قرآن می یاوردم ...مادر
خنجر کشید و ....
خنجر کشید و ....
خنجر کشید و....نشسته بودم رو به روت
خنجر کشید و ....دریای خون شد تو گلوت
خنجر کشید و ....پیچید تو صحرا عطر و بوت
خون گریه کردم ؛
حسین غریبِ فاطمه
بمیره مادرت برات
گِل شد زِ اشک مادرت
تمومِ خاک قتلگات
مظلوم حسین... مظلوم حسین(۲)
#بند2
غریب شدی و بی پناه ...ای وای مادر
دریای خون شد قتلگاه ...ای وای مادر
سینه ام شده پُر سوز و آه....ای وای مادر
سرِت جدا شد؛
سرِت جدا شد؛
سرِت جدا شد؛خورشید گرفت تو آسمون
سرِت جدا شد؛بارون اومد با اشک و خون
سرِت جدا شد؛بابات علی شد نصفه جون
امون از این غم؛
خون شد از اشک مادرت
قلبِ تموم کائنات
ذکر لبای خواهرت؛
چه بی وفایی ای فرات
مظلوم حسین... مظلوم حسین(۲)
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شب_اول
#حضرت_مسلم.ع
#شعر
#غزل
#منصوره_محمدی_مزینان
#کوفهپراستازمردمنامردبرگرد
#حلقه_ادبی_ریان
کوفه پُر است از مردم نامَرد، برگرد
تا غنچه ی سرخت نگشته زرد، برگرد
در بینِ بازار کسادِ حق پرستی
باطل... بساطِ فتنه را گسترد، برگرد
سنگِ محک آوردمو در کوفه غیر از
یک پیرزن دیگر ندیدم مرد ....برگرد
از نعلهای تازه و سَر نیزه، پیداست
آهنگران ...بازارشان گل کرد برگرد
میترسم از تکرارِ آن کاری که فتنه
بر روزگارِ مادرت آورد...برگرد
اینجا،سلامِ گرهایش بی طمع نیست
نام آشنایِ کوچه های درد برگرد
دلگرمی اهل زمین، اینجا نیا که
ازبی وفایی میشوی دلسرد،برگرد
منزل به منزل، کو به کو ،تنهای تنها
حالا شدم یک عابرِ شب گرد برگرد
ای آفتاب این ذره ی ناچیزِ کویت
تا پَرکشد بر دامنت چون گرد، برگرد
مولا،نگاهی کن به سمتِ برج کوفه
با التماس چشم من، برگرد، برگرد
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
#شعر
#غزل
#کربلا
#منصوره_محمدی_مزینان
#امامحسین.ع
#بارانپرمهرحرمرادوسـتدارم
باران ِ پُر مهرِ حرم را دوسـت دارم
الماس ِ چشمان ترم را دوست دارم
وقتی که دفتر نوحه خوانِ ماتم توست
خون گریه ی چشم ِ قلم را دوست دارم
کنج رواق عاشقی... در زیر باران
طوفانِ شعر محتشم را دوست دارم
غرقم میانِ موج موجِ روضه هایت
طوفانِ اشک و سیلِ غم را دوست دارم
عمری نمک گیرم کنار سفره ی تو
احسانِ این بیت الکرم را دوست دارم
چون از ازل مثلِ تمام خاندانم
این خاندانِ محترم را دوست دارم
هم پایِ جابر....اربعین... پایِ برهنه
تا کربلایت، هر قدم را دوست دارم
جانا اگر مقصد تویی تا پای جانم
این جاده یِ پر پیچ و خم را دوست دارم
نامت دلیلِ آشکار معجزات است
بر نام تو حتّیٰ قسم را دوست دارم
آقا به گیسویت قسم ،از عمقِ جانم
جان دادنِ زیرِ علم را دوست دارم
در بیت آخر یک صِله می خواهم ارباب
گرمایِ آغوشِ حــــــــرم را دوست دارم
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم