eitaa logo
کانال ‌متن روضه
78.7هزار دنبال‌کننده
780 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
babolharam mirbagheri.mp3
3.73M
⇦🕊*‌روضه جانسوز حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _ شب تاسوعا محرم 95 _ _حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و مقتل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ شب عاشوراست،یک‌سال مامنتظر می‌مونیم‌ این‌ شب بیاد،ان شاءالله یه جلوه ای از عاشورای حضرت که هر سال تکرار میشه تو عالم نسیمش ما را هم در بر بگیره،ان شاءالله ما هم به امام حسین برسیم؛خدارحمت کنه یه استاد عزیزی،تعبیر از ایشون بود، می فرمود یکی از گریه هایی که من همیشه دارم در این ایام گریه ی خوفه،نگرانم که نکنه فردا روز عاشورا که شد آرزوهای ما،هوس های ما،اون هوس هایی که پنهانش کردیم پشت ظواهرخودمون، سر بر دارن و بین ما و امام حسین فاصله بیاندازه. خدایی نکرده این هوس ها موجب بشود ما نیایم کنارامام حسین،یا به عکس بیایم توصف مقابل امام حسین،مقابل حضرت تیغ بکشیم، شمشیر بکشیم ،وقتی دنیامون به گرو افتاد مثل مردم کوفه صبح دورو بر مسلم جمع بشم ،بعد از ظهر وقت مغرب هیشکی دورو بر مسلم نباشه ... خیلی جای نگرانیست،فرصت محرم،فرصت تصمیم های بزرگ گرفتنه، فرصت خود رو به امام حسین رساندنه... می دونید امشب امام حسین مهلت گرفت ، نوشتند بعضی از مورخین سی و دو نفر ازاون لشکر آمدنداین طرف، امشب امام حسین متحولشون کرد. این فرصت برا متحول شدن ،برای تصمیم‌های بزرگ گرفتن،برای از دنیا عبورکردن ،برای آماده شدن، برای همراهی سیدالشهداء یک فرصت مغتنمیست،ان شاالله یه جوری باشه که فردا صبح وقتی این دو تا صف مقابل هم می ایستن که این دوتاصفی هستن که تاریخ رو دو دسته کرده،ما احساس کنیم واقعا توصف سیدالشهداییم ،احساس کنیم از همه چیزمون گذشتیم،احساس کنیم حاضریم‌ سپر سیدااشهدا بشیم حضرت نمازبخونن. شب عاشورا شب این‌تحول عظیم،همه سال رو انسان بایدمراقبت بکنه که مثل امشب این تحول عظیم درانسان اتفاق بیافته.، می دونید امروز بعدازظهر دیگه دشمن تصمیم گرفت روز تاسوعا کار رو یک ‌سره کنه، تاسوعا روزیست که"یوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَینُ علیه السلام» حضرت می فرماید : "بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفُ الغَریب..." پدرم به فدای اون آقای غریبی که روز عاشورا حلقه محاصره اش کامل شد ... دشمن هیچ نگرانی نداشت،می دونست دیگه کسی برای حمایت از سیدالشهدا نمیاد، لذا نوشتند فرمان از طرف عمر سعد آمد که جنگ رو شروع بکنید،اگر امام حسین بیعت کرد او رو اسیر کنید،بفرستید و اگر بیعت نکرد سر از بدنش جدا کنید ... اسب بر بدنش بتازید ... لذا مثل امروز بعداز ظهری نوشتند سیدالشهدا بیرون خیمه نشسته بود،شمشیر خود را آماده می کرد برای فردا،لحظه ای خواب گرفت حضرت رو، خواب دید جدش فرمودندکه:به زودی به ما ملحق خواهی شد... درهمین حال صدای همهمه ی دشمن به گوش رسید... به طرف خیمه ها حرکت کردند،زینب کبری تشریف آوردند، برادرخوابیده اید؟! صدای همهمه ی دشمن میاد،دشمن به طرف خیمه ها حرکت کرد،حضرت سربرداشتند، فرمودند : خواهرم جدم رو در خواب دیدم؛ فرمود: به زودی به ما ملحق میشید، فرمود: برادرم بیاید ببینید اینا چی میگن؟حضرت ابالفضل آمدند با بیست نفر لشکر در مقابل لشکر دشمن،فرمودند:حرفوتون چیه؟گفتند:از طرف امیرفرمان آمده یاتسلیم یا جنگ! مهلت نیست.برگشتن حضرت ابولفضل فرمودند: آقااینجوری میگن.فرمودند: بهشون بگید حضرت میفرمایند:که امشبو به ما مهلت بدید، میخایم قرآن بخونیم،میدونید من قرآن خواندن ومناجات با خدا و دعا کردن روخیلی دوست میدارم... امشب رو به مامهلت بدید ... ادامه مطلب در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و مقتل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ به هرکیفیتی بود امشب رومهلت گرفتند...این شب حضرت می دونید اقدامات متعددی کرده، همه چیزروآماده کرده برای فردا، شاید همین ساعات شب بود،نوشتند:اصحاب خودشو تو خیمه جمع کرد،حمدوثناء خدا رو گفت، بعد ازحمد وثنا خدا فرمود: من از شما گله ندارم،من اصحابی بهتر از شما نمیشناسم، اهلبیتی بهتر از اهلبیت خودم نمیشناسم، اما در عین حال من بیعتم رو از شما برداشتم، این دشمن با من کارداره، بفهمد شما دارین منو تنها میگذارید خوشحال میشن، شب رو مرکب کنید،دست مردان بنی هاشمم بگیریدازاین بیابان برید ... خوب میدونید جواب های فوق العاده داده شد،یه جمله بود قمربنی هاشم فرمود که یک کتابه، فرمودما شمارو بگذاریم بریم تو دنیا زنده بمانیم؟!! برای زندگی دنیازنده بمانیم؟!شما رو رها کنیم کجابریم؟! شما روبا دنیا عوض کنیم ما رو دارید از در خانه خودتون به طرف دنیا میفرستید آقا... بعد دیگه اصحاب شروع کردند، مسلم بن عوسجه بود،زهیربود، سعیدبن عبدالله بود،هرکدام یک جور یکی عرض کردآقاجان ظاهرا مسلم بن عوسجه ست،تاشمشیردردست ماست می جنگیم اگراسلحه نداشتیم باسنگ می جنگیم تادر رکاب شمابه شهادت برسیم،چه جوری شمارورهاکنیم؟! ... سعیدبن عبدالله عرض کرد:ای آقا ای کاش منو می کشتند،میسوزاندند، خاکسترم روبه باد میدادند، دوباره زنده میشدم و هفتاد بار تکرار میشد و هفتاد بار در رکاب شمابه شهادت میرسیدیم، اینکه یک بار جان دادن، یه جان رو برداریم بریم؟ زهیر عرض کرد: ای کاش ما هزار جان داشتیم هزار بار در مقابل شماکشته میشدیم،امتحان روپس دادند،حضرت بهشون فرمود: فردا همه به شهادت میرسیم،مقاماتشون رو بهشون نشون داد آمادشون کرد،اونها را آماده کرد .. نوبت به اهل حرم رسید، امام سجاد فرمودند: من در خیمه بودم، عمه ام پیش من بود،پدرم این اشعاررومیخودند: "یادَهرُاُفٍّ لَک مِن خلیل..." اشعاری که بوی مرگ می دهد،بوی اعراض ازدنیامیده،حضرت شهادت خودش رو خبر می داد؛ من متوجه شدم،خودم روکنترل کردم... دیدم نه! پدرم اشعار رو تکرار کردن... گویا باعمه ام کاردارن، وقتی عمه ام متوجه شد، سراسیمه ازخیمه بیرون دوید،آمد محضرامام حسین، چی میگی برادرم؟! ای کاش مرده بودم...گویا الان جد و پدر و مادر و برادرم رو دارم ازدست میدهم!حضرت فرمود:خواهرم صبرکن شیطان حلمتون نبره... اهل آسمانهامی میرند، اهل زمین همه می میرند،پدرم از من بهتر بود از دنیا رفت، مادرم از من بهتر بود ... برادرم ازمن بهتربود ... همه اقتدا به جدم کردند ... منم ازدنیا میرم زینب کبری متوجه شدند مثل اینکه مسئله قطعی ست،بیتاب شد،عرض کرد آقا من ازحرف شما نگرانم... شما وعده ی قطعی به من میدید! حضرت آرامشون کردند،دعوتشون کردند به آرامش... اونها رو آماده کردند، بعدصحنه جنگ رو حضرت آرایش دادن ... امشب، میدانید دستور دادند خیمه ها رو به هم نزدیک کنید، پشت خیمه ها رو حضرت دستور دادند خندق کندند، فردا صبح هم آتش روشن کردند تو این خندق تا کسی ازپشت سر به خیمه ها نتواند حمله بکند،یک مسیر پیش رو باز بود برا رفت و آمد ... ادامه مطلب در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و مقتل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ نیمه شب این راوی می گه من دیدم حضرت از خیمه بیرون آمد، صحنه کربلا رو زیر نظر داره، صحنه فردا رو که مبادا کمین گاهی باشه، حادثه ی سختی پیش بیاد ... میگه دیدم در ضمن حضرت گاهی میشینند این خارهای سر راه رو از خیمه ها دور می کنند ... شب تاصبح به عبادت گذشت‌" لَهُمْ دَوِی كَدَوِی النَّحْلِ..." مثل زنبورهای عسل زمزمشون تو این بیابان پیچیده بود "مَا بَینَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِد..." یکی قرآن میخواند،یکی مناجات می کرد،یکی نمازمیخواند،صدای قرآن خوندن امام حسین تو این بیابان پیچیده بود . نوشتند سی و دو نفر همینجوری آمدند سراغ امام حسین ، وقتی صحنه ی شب عاشورای امام حسین رو با شب دشمن مقایسه کردند. امشب گذشت، فردا صبح در آغاز صبح نقل اینه حضرت نماز رو با شهدای کربلا و اصحابشون خوندند و عمرسعد با لشکر خودش خوند، بعد دو تا صف مقابل هم آراسته شدن، عمرسعد روکرد به لشکر خودش "یاخیل الله ارکبی.." لعنت خدا بر شما جمله ای که وجود مقدس نبی اکرم در جنگ ها میفرمود "یاخیل الله ارکبی.." آماده بشید ..‌. حضرت هم لشکر خود را آرایش داد،او لشکر خودشو آرایش داد، حضرت هم همین جمعیت اندک رو میمنه براش درست کردند،میسره براش درست کردند،فرماندهی یکی به حبیب یکی به زهیر، قلب لشکرو فرماندهی کل لشکر و به وجود مقدس قمربنی هاشم دادند. نوشتند همون سرصبح با تیراندازی از راه دور تعداد زیادی از لشکرحضرت- تا یک سوم هم نوشتند-به شهادت رسیدند ... مقاومت کردند ... استقامت کردند ... دشمن رو وادار به عقب نشینی کردند ... وجود مقدس قمربنی هاشم دوباره لشکر رو آرایش داد،ازمحاصره بیرون آورد،بعد از تیراندازی هجوم دسته جمعی آوردن به لشکرامام حسین ... حضرت لشکر رو حفظ کرد؛ دوباره آرایششون داد؛جنگ تن به تن شروع شد، خب همه اصحاب رفتند یک به یک ... حبیب رفت... زهیررفت... دیگران رفتند... هنگام ظهرشد؛ حضرت نماز ظهر شونو مثل ظاهرا به روش نماز درجنگ خوندن ... نمیدونم نماز عصر رونقل نشده. نماز ظهر و حضرت خوندن با اصحابشون ... بعد از نماز دیگه حلقه ی محاصره خیلی تنگ شد ... به سرعت کارپیش رفت... اصحاب به شهادت رسیدند ... نوبت به بنی هاشم رسید ... بنی هاشمم یک به یک رفتند ... حضرت یکی یکی آمد تو میدان ؛ اینها رو جمع کرد، برگرداند به خیمه ها... آخرینش ملاحظه فرمودید قمربنی هاشم بود ...آمد کنار علقمه... وقتی ازکنار علقمه برگشت ،دیگه خودش آرام آرام آماده ی رزم ومیدان رفتن شد ... خودش روبه خیمه هاش نزدیک کرد ... شاید همینطوری که سوار مرکب بود،ازمرکب پیاده نشد ... از بیرون خیمه ها عزیزان! زینب ،رباب، ام کلثوم ،سکینه "الیکن من السلام "عزیزانم خداحافظ ... نمیدانم در این لحن امام حسین چه افتاده بود؟! همه فهمیدند این آخرین دیدار با امام حسینِ ... لذا سراسیمه از خیمه بیرون ریختند ... دور امام حسین حلقه زدند ... تلاش می کنند مانع امام حسین بشن ... هرچه بیشتر حضرت رو زیارت کنند ... به بهانه های مختلف هرکی دامنشو میگیره دیگه رهانمیکند .... نمیدونم عنایت میکنید چقدر امام حسین مبتلاست ... رحمة الله الواسعه است ... چه جوری تو این لحظات آخر بچه هاشو وداع کنه؟! خداحافظی کنه؟!نمیخواد آزار ببینند .. نمیخواد بهشون کم محبتی بشه ... هرکی هم دامنشو میگیرد رها نمیکنه ... یکی عرضه می دارد: بابا! "رُدِّنا الی حرم جَدِّنا..." اگرمیخای بری میدان مارو به مدینه برگردان ... یکی سوال میکنه بابا واقعا آماده مرگ شدی؟ ادامه مطلب در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و مقتل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ "واِستَسلَمتَ لِلموت..." یکی عرضه میدارد:بابا! در میان این یک بیابان لشکر ما رو به که میسپاری؟ حضرت بامحبت جوابشون رو داد... یک به یک عزیزانم شما رو به خدای متعال میسپارم ... خداحامی شماست ... محافظ شماست ...من که برم بعد از من دشمنه ...اسارته ... سختیه ... همسفر با دشمنا میشید ... گرسنگیست ... تلخ کامیست، زخم زبانه، مبادا حرفی بزنید خدا ناراضی بشود،عزیزانم صبرکنید،خداعزت شمارو حفظ میکنه،خدا حامی شماست،اسیر میشید،ولی خداعزتتون رومحافظت میکنه... آرامشون کرد، درحال صحبت کردن بود، خیمه هاشو تیرباران کردن... لذا دیگه نتونست بماند ... به سرعت از خیمه هاش میخواست فاصله بگیره... فرمود: خواهرم منو کمک کن... اهل بیت رو ببر توحرم... بی بی زینب کمک کرد... بغل بازکرد بامحبت -دختر امیرالمومنین- برد همه رو تو خیمه ... آرامشون کرد فرمود:عزیزانم پرده خیمه رو بیاندازید؛دیگه بیرون نیاید...برا شما تو این بیابان محرمی باقی نمانده...سواربرمرکب میخواست به طرف میدان حرکت کنه دید ذوالجناح حرکت نمیکند... نگاه کرد دید دخترش مقابل اسب ایستاده... مثل ابر بهاری اشک میریزد... دخترم مطلبی داری؟ عرضه داشت آری بابا... ازاسب پیاده شو؛ رو زمین بنشین تا منو تو دامن ننشانی، نمیگم خواستم چیه! حضرت پیاده شد،دختر رو دامن نشاند ... عرض کرد: بابا یادته چجوری دست نوازش رو سر دخترمسلم کشیدی؟ این آخرین دیدار من و توست،میدانم... میشه دست محبت رو سر من بکشی بابا؟ فرمود: دخترم! دختر مسلم باباشو از دست داده بود،تو هنوز بابات زندست... تامن زنده ام اینجور گریه نکن ... دل باباتو نسوزان... دل باباتو آتش نزن ... دخترو آرام کرد ... ازجلو اسب کنار رفت... به طرف میدان حرکت کرد.... چند قدم رفته بود دید یه نفر از پشت سر میدوه... هی صدا میزند : مهلاََمهلا ... یابن الزهرا ... آهسته رو ... آهسته تر کرده وصیت مادرت دروقت میدان رفتنت بوسم به جایش حنجرت آهسته رو...آهسته تر... حضرت توقف کرد، خواهر به وصیت مادر عمل کرد... ولی دست ازامام حسین برنمیداشت ... دربعضی مقاتل اینجور نقل کردند : تا چند بار حضرت خواهر رو راضی کرد،فرستاد تو خیمه... به طرف میدان رفت دید باز دوباره ازخیمه بیرون آمده... میدود ... نمیدنم چه گفت به خواهرش که خواهرآرام گرفت ... شنیدید تو آخرین لحظات نبی اکرم،بی بی خیلی گریه میکرد ... حضرت یه جمله آرام درگوش فاطمه گفت آرام شد ... نمیدونم چی گفت به خواهرش زینب، فرمود: خواهرم نگران نباش باسر همراهیتون میکنم... نمیدانم، خواهرم نگران نباش... عمر تو بعد از من به دنیا طولانی نیست ... هرچه بود اشاره کرد به قلب خواهر... آرامش کرد... عرض کرد آقا میخوای بری، برو ... رفت میدان ... دیگه خواهر امام حسین رو ندید تا اون لحظه ای که آمد بالای تل زینبیه ... امام زمان ان شاالله اجازه میدید... شب عاشوراست یه سر بریم تو گودی قتلگاه ... نگاه کرد ... یااباعبدالله! ای کاش از حرم نیامده بودند بالای تل زینبیه... یه لحظه ای رسیدن تعبیر زیارت ناحیه اینه" بَرَزْنَ النِساءِ من الخُدور،ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُود..." ای کاش توفیق میدادی پای هرجمله اش یه عمرگریه میکردیم... اشک میریختیم ... "لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات، وَ بِالْعَویلِ داعِیات، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات،(باهمین حال آمدند) وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات..."جمله آخرم باشه تمام مصیبت من ... وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ ِ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam mirbagheri.mp3
6.22M
⇦🕊*‌روضه و مقتل جانسوز _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _شب عاشورا محرم 95 _حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
بسم تعالی احتراماً با توجه به کمبودِ وقت و همچنین ازدیاد مطالبِ انتقالی از به کانالِ و از همه شما همراهان گرامی بابت ارسال و پشتِ هم روضه هایِ آرشیو پوزش می طلبیم . التماسِ دعا 🔴بابُ الحَرَم↶ http://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شام غریبان محرم 95 _ حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ دلها‌ سراسر آب شد،حتی دل سنگ بس کن دگرخاموش شو ای آتش جنگ از آل عصمت پرده ی حرمت دریدی ریحانه ی ختم رسل را سر بریدی دیگر چه می خواهی زجان اهلبیتش آتش مزن بر آشیان اهلبیتش قرآن کجا و لانه ی آتش گرفته؟! عترت کجا و خانه ی آتش گرفته؟! این شعله ها از لاله های گلشن کیست؟ دودی که برگردون رود از دامن کیست؟ الله اکبر! تیغ دشمن تیزتر شد جام بلا در کربلا لبریزتر شد دشمن به گلزار ولایت آتش افروخت دودش به چشم اشک رفت و آسمان سوخت اطفال را فکر فرار از آشیانه دشمن به استقبالشان با تازیانه... در بین دشمن برفلک فریادشان رفت باسوز آتش حرف آب از یادشان رفت چون طایر بی بال و پراز جا پریدند افتان وخیزان ازحرم بیرون دویدند با آنکه دشمن گریه بر احوالشان کرد ازهرطرف با کعب نی دنبالشان کرد... اینان پیاده آن جفاکاران سواره دنبالشان کردند ... (خداکنه این جمله اش راست نباشه) دنبالشان کردند بهر گوشواره آثار کعب نیزه ها بر روی شانه گشتند نیلی یاس ها از تازیانه دوکودک ا زوحشت به صحرا روی بردند لب تشنه زیر بوته های خار مردند طفلی به زیر کعب نی ازحال می رفت طفلی سراسیمه سوی گودال می رفت تاکعب نی دردست خصم خیره سر بود برحفظ جان کودکان زینب سپر بود هرتازیانه ای بالا می رفت تن خودشو سپر قرار می داد، دست خودشو سپر قرار می داد، لذا شنیدید؛ نقل شده روز اربعین که برگشت،عرضه داشت: برادر عزیزم ای کاش نامحرم نبود .... زینب سپر شد تا که دین پاینده ماند خط شهادت تا قیامت زنده ماند چند تا حادثه بعداز ظهر امروز اتفاق افتاد، بعداز اینکه دشمن کار و تمام کرد چند تا اتفاق سنگین ،حادثه ی سنگین پیش آمده ،یکی به نیزه زدن سر سیدالشهدا بود، دوم اسب تاختن بر بدن مطهرش بود، سوم غارت کردن بدنش بود،نقل شده حتی پیراهن کهنه رو غارت کردن،چهارم هجوم به خیمه هاش بود،دستور داد: خیمه هاشو به آتش بکشید ... امام سجاد دستور داد "علیکن بالفرار ..." از یک مسیر محدود، سواره و پیاده نظام لشکر به قصد غارت، به قصد به آتش کشیدن می آمد و این زن و بچه فرار می کردند، لذا نوشتند بعضی زیر دست وپا از دنیا می رفتند، بعضی هدف کعب نی و تازیانه قرار گرفتند ... صحنه که تمام شد ، بی بی زینب کمر همت بست یه خیمه نیم سوخته به پا کرد،همه رو تو خیمه جمع کرد ... آرامشون کرد، سرشماری کرد ، دید دو تا از اطفال گم شدن ، شروع کرد تو بیابان گشتن ، دید این دو تا عزیز زیر بوته خاری دست گردن هم انداختند ... صلی الله علیک یااباعبدالله... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam mirbagheri.mp3
1.85M
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شام غریبان محرم 95 _ حجت الاسلام استاد میرباقری *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب اول محرم 95 _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ تو کی هستی ؟که تمامِ قرآن مجید پر سجده ست ،آیاتِ سجده دار ؛چهار تا آیه ش سجدۀ واجب داره ... تا قاری بخونه واجبه آدم سجده کنه ... تو کی هستی ؟که حضرت رضا می گه :حسینِ ما مثل آیات سجدۀ واجبه ،هر کی اسمشو شنید واجبه گریه کنه ! خب روایاتمون تقسیم کرد : بکاء ، صیحه ، شحقه ... کی شحقه زد ؟ اینم بگم مدرکشُ و ملاکشو ، حرفم تمام ... اما شحقه یعنی فریادِ همراه با گریۀ گلوگیر که می خواد جانِ آدمو از بدن جداکنه ... فرشتگانی رو در قرآن نام میبره به نام حَفَظه ، حفظه :حافظِ اعمالن ،حافظِ جان هان ، حافظِ انسانها از حوادثن ، حفظه جمعِ ، تعدادشون معلومه الله اکبر ! ... کی هستی تو ؟ خدا به تمام فرشتگان حفظه امر کرد : تو کلِ کرۀ زمین ، بیست و چهار ساعته پرونده ها رو که تکمیل میکنید ، نفوس رو که حفظ میکنید ، کارتون که تموم میشه ، از زمین باید صعود کنید ، بیاید در آسمان سرجایِ خودتون ، اما قبل از اینکه سفر به آسمان رو شروع کنید ، بر همتون امر دارم ، لازمه برید حرم ابی عبدالله ... با همه پرونده ها برید ... حدیث در کامل الزیاراتِ ... بیست و چهار ساعتشون اذان مغرب تموم میشه ، وارد حرم میشن ، هر بیست و چهار ساعت کلِ حفظه ، ولو عوض بشن ، وارد حرم میشن ... اونجا چند هزار فرشته از اول شب مشغولِ گریه کردن هستن ... عجب جمعی شدیم ما :ما ، فرشتگان ، انبیا ، موجودات ! جن و ملک برآدمیان گریه میکنند گویا عزایِ اشرف اولاد آدم است ... همه سلام میکنن به فرشتگان گریه کننده ، فقط جواب ، حقِ صحبت با فرشتگان گریه کننده را ندارند ، حفظه حق ندارند گریۀ اونارو ولو به یک چشم به هم زدن قطع کنند ... تا صبح ؛ صبح که میشه ، با اینا مصافحه میکنن و صحبت میکنن و میگن : میخواین برین ، حالا برین ... ولی اولِ شب تا الان حق حرف زدن با گریه کنِ ابی عبدالله رو ندارن اونا باید دائم گریه کنن ... نباید گریه بند بیاد ... وقتی میرن به طرف عالم بالا _حالا اون عوالم بالا رو ما نمیدونیم چیه ؟ _ تو مسیر برمیخورن به صدیقۀ کبری ، میبینن صدیقۀ کبری کنارِ هزار پیغمبر ، هزار صدیق ، هزار شهید و هزار فرشته ست . حفظه رو میبینه ، کجا بودید ؟ حرمِ ابی عبدالله ... فَتَشحق شَحقة : زهرا چنان ناله میزنه و گریۀ گلوگیر میکنه .... مادرِ ... مادر ! ...شحقت شحقة .... تمام فرشتگانِ در حالِ عبادت در عوالم ملکوت با گریۀ حضرت زهرا از عبادت قطع میشن ، اونام شروع میکنن به صدا زدن و گریه کردن .... خدا میفرسته پیش پیغمبر ، برو زهرا رو ساکت کن .... «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ ،أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّفآءَ فی تُرْبَتِهِ» ... این ناله هایِ شما اجازه میده من بگم ، روز اولِ «لسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ »*عذر میخوام ، حالا که هم گریه داری ، هم صَرخه داری ، هم شحقه داری بشنو * «أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ » حسین جانم «أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ » افق دوباره به یادِ حسین جامه دریده چه روی داده که رنگ از رخ هلال پریده ؟ چه روی داده ست که گردون شده ست خیمۀ ماتم؟ چه روی داده که باران خون زابر چکیده؟ چقدر مضطربی ای هلالِ ماه محرم ؟ آخر هنوز تیغ به روی حسین کس نگشوده ؟ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
2.37M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب اول محرم 95 _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله علیه السلام به کربلا_حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ بارگشایید شهیدانِ عشق کعبه همین جاست در ایمانِ عشق رونق دِیرُ و حرم از کربلاست جلوۀ باغِ ارم از کربلاست طوف گهِ عرش برین کربلاست مهبطِ جبریل امین کربلاست کرب و بلا درس وفا میدهد تربت عشق است و شفا میدهد ... گفت : بزنید خیمه ها رو ، زینب کبری اومد جلو گفت حسین جان ! این جا وقتی رسیدیم ، یه سرزمینیِ که تمامِ وجود منو از هول ، ترس ، اضطراب ، وحشت پرکرده ... پیاده شیم بمونیم ... ؟ خیلی زمین عجیبیه ... امام فرمودند :خواهر ! من ، با بابام ، با برادرم ، تو مسیرِ جنگ صفین از این جا عبور اومدیم بکنیم ، بابام گفت پیاده شو ، لشکر پیاده شد ... برادرم ، خواهر جان ! چهار زانو نشسته بود ، بابام اومد ، سرشو گذاشت رو دامن امام حسن ، خوابش برد . *داره برای زینب میگه * یک ساعت بابام رو دامن امام مجتبی ، خواهر خوابید . کم کم بیدار شد ، سرشو از روی دامن که بلند کرد ، نشست . «فَبَکی بُکائاََ» چه گریه ای کرد خواهر ! ... مگه حالا گریه مهلت میداد به بابا ... برادرم امام مجتبی گفت : بابا این چه نوع گریه ایه؟! این گریه دل سنگُ آب میکنه ... قلب ماهارو داره آتیش میزنه ... فرمود : حسن جان ! من تو خواب دیدم این منطقه یه دریایِ خونِ ... داشتم به دقت این دریا رو نگاه میکردم،حسن جان ... دیدم حسین تو خون ها داره دست و پا میزنه ...*آی حسین جان .... حسن جان ! دیدم حسینم استغاثه داره میکنه ... (استغاثه یعنی فریاد خواهی ...) یعنی تو این دریای خون داره میگه : «هَل مِن ناصر یَنصُرنی ؟ هَل مِن مُعین یُعینُنی؟ هَل مِن ذاب یَذب عَن حرمِ رَسولِ الله ؟ » بیدارشدم ... اما صحبتایِ زینب ادامه پیدا کرد ... ای مرا دلبرُ دلدار،بیا برگردیم ... خیمه برپا مکن اینجا بیا برگردیم ... دم به دم دشمنِ خون خوارتری می آید تا که فرصت بود ای یار بیا برگردیم ... این جا هی گفت بیا برگردیم و نشد ... اما روز یازدهم ... ! حسینِ من به خودت قسم ، دلم نمیخواد برم ... تو که هشت روز پیش میگفتی بیا بریم ... به خودت قسم ، دلم نمی خواد برم ... می خوام اینقدر پیشت بمونم،تو گودال گریه کنم تا بمیرم ... بدنم بیفته کنار تو ... نمی خوام برم ؛ اما دارن مارو می برن ... این مضمون مال یه شاعر آذریِ :دارن مارو میبرن ، یه لحظه حسینِ من بلند شو با این دو تا دستِ بریده ات برایِ من دعا کن که من با این زن و بچه سالم به شام برسم ... یه کسی به این شاعر گفت : اشتباه شعر نگفتی؟! دو تا دست بریده مال قمر بنی هاشمِ، گفت :نه اشتباه نکردم. به برادرم گفتم : با دو تا دست بریده ات منو دعا کن؛ مگه نشنیدی زینب کنار بدن رو به پیغمبر کرد «صَلی الله علیک یا رسول الله ، مَلیکُ السما ء،هذا حُسینک مُرمل بِالدِماء، مُقَطعُ الاعضاء ... » حسین ...... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
1.77M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله علیه السلام به کربلا_حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ میخواین من یه وکالت فضولی ،شب جمعه ،وکالت فضولی فقهیه .میخواین من یه وکالت فضولی از طرف شما بکنم و از قول ابی عبدالله بگم که ما عاشق اونیم یا اون عاشق ما؟ اجازه میدین؟ میخواین گوش به دل خودتون بدین ، صدای ابی عبدالله رو بشنوین .جوابشو بشنوین. تو عاشقی یا ما ؟؟ جواب میده : من در مقامی در این هستی قرار دارم که شما در اون مقام قرار ندارید ، چون شما در اون مقام قرار ندارید ،من در اون مقام قرار دارم ، پس من عاشق شمام. سوال دوم : عاشق حاضر میشه با حیثیت عشق (این دیگه یه جنبه روانی و عاطفی و فلسفی داره) عاشق در دنیا و آخرت حاضر میشه معشوقش رو رها کنه ؟ حاضر میشه رو از معشوق برگردونه ؟ یعنی باورتون میشه که ابی عبدالله ،قیامت اگه کل ما ،ما که امروز اینجا دور همیم ، ما ،حالا یه تعدادی ما ،قیامت بریم پیشش یه نگاه بکنه بگه نمیشناسم!! باورتون میشه ؟؟ شب جمعه‌س ... شب دو نفر هست ... خدا و أبی عبدالله ... فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً ... قسم راست میخورم اگه منو ببری جهنم و زبونمو آزاد بذاری ، چشممو آزاد بذاری ... لاَضِجَّنَّ اِلَیْکَ بَیْنَ اَهْلِها ضَجیجَ الاْ مِلینَ وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَیْکَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخینَ وَ لاََبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکاَّءَ الْفاقِدینَ وَ لاَُنادِیَنَّکَ اَیْنَ کُنْتَ یا وَلِیَّ الْمُؤْمِنینَ یا غایَةَ امالِ الْعارِفینَ ... جمله بعدی اول مولا علی گفت ... دوم هم توی گودال قتلگاه ابی عبدالله گفت .... یاغِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ صورتش رو خاک بود و میگفت :«یا غیاث المستغیثین »... اما خواهرا و دخترا نمیتونستن به دادش برسن. امام زمان میگه :دور گودالو پرکرده بودن ... راه نبود ،یا خودش بیاد بیرون یا زن و بچه وارد گودال بشن... حسین جان.... اگر هم میخواست از گودال بیاد بیرون ،دیگه نمیتونست بیاد..اینقدر خون از بدنش رفته بود...گرسنه بود ...تشنه بود...جگرش 72 تا زخم داشت... حسین جان... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam ansariyan.mp3
1.47M
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز شب پنجم محرم 95 _ویژۀ شب جمعه و ایام محرم _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ اینقدر این طبیب عاشق بیمار بود که یک ذره نسبت به مخالف نفرت پیدا نمیکرد ، یک ذره ... اینو برا اونایی که نشنیدن میگم .حادثۀ کربلا تکرارش نوره ، عرشیه ، ملکوتیه . دوتا برادر از خوارجِ نهروان بسیار پر کینه ، از اولِ طلوع صبح با امام جنگیدن تا سه بعدازظهر . چون تحقیق کردن امام ، چهار شهید شد . سه بعداز ظهر کسی دیگه نمونده بود . آخرین سرباز ، شش ماهه بود که شهید شد بود . امام جلویِ لشکر رو اسب سوار بودن . داغ دیدن ، تشنه ان ، گرسنه ان ، گرمه ، گردوغبارِ ... به لشکر فرمودند : فقط چندلحظه سکوت کنید . چندلحظه سکوت کردن ... فرمود : به خیمه های من گوش کنید . ببینید چه صدایی میاد ؟ چه صدایی میاد ؟ همه داشتن ناله میکردن ، همه داشتن گریه میکردن ... تو این گوش دادن یه مرتبه برگشت فرمود : با چه لحن با محبتی !فدای اون صدات بشم ...* حسین جان،تقریبا از هفت،هشت سالگیمون این صدای تو رو ماجواب دادیم تا حالا ... بعدشم جواب میدیم . ما نیاز نداریم از تو جدا بشیم ...*صدا رو گوش بدید و گوش دادن اونا برگشت فرمود: «هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی ؟ هَل مِن مُعین یُعنُینی وهَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ » این دوتا داداش،اینا از خوارج نهروان بودن ،ابوالحتوف بن حرث انصاری و سعدبن حرث،برادربزرگه برگشت به برادرکوچیکه گفت : شنیدی ؟ خب دوتا صداست .یکی صدایِ گریه اهل بیتِشِ ،یکی صدایِ هل منِ ناصر شه ، شنیدی ؟ گفت :آره ،چرا معطلی ؟ چرا معطلی ؟ برگشتن به لشکر ، پنجاه ،شصت نفر رو کشتن . هر دو رو با تیر و نیزه و شمشیر زدن خوردن زمین ... ابداً توقع نداشتن ابی عبدالله بیاد بالا سرشون ... حسین،طبیبِ عاشقِ ...*وای حسین جان ...* هنوز نمرده بودن که دیدن ابی عبدالله کنارشونه و داره میفرماید :«رَحِمَ الله لَکُما »نگفت خدا بیامرزدتون،فرمود : رحمت خدا رو براتون میخوام . هر دو هم الان پایینِ پا دفنن ... مسیر درمان این طبیبان طولانی نیست ، زمان زیادی نمیخواد ... حرفم تمام ... از این سه تا طبیب فاصله نگیریم دورنشیم ... روضه امروز رو بگذارید امام عصر براتون بخونه ، حسین جان .... میگه :حسین جان ،وسط میدان بودی . چون دیگه توانت داشت تموم میشد «فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ»دایره وار دورتو گرفتن که راهِ بیرون رفتن نداشته باشی ... وای... گاهی میگن یه کاری کردن نتونست تکون بخوره ... میگه :حسین جان حلقۀ محاصره رو هی تنگش میکردن که همه بتونن به تو دسترسی پیدا کنن ...*وای وای ... کلماتِ امام زمانُ دقت کنید ، بیاید ماهم مثل زینب زخم به جیگرمون بخوره ، چه عیبی داره ؟* «وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ»از نوک سر تا نوک پا زخما داشت تو رو بیحال میکرد ... توان تورو داشت میگرفت...«وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ »توانتو داشت میاورد پایین ... «حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ »چنان حلقه رو تنگ کردن که راه رهایی نداشته باشی ... نتونی تکون بخوری ... وای حسین جان ... «وَلَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ »تو اون زمین یه نفر نبود تو رو یاری بده...تک مونده بودی...غریب مونده بودی ... «وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ » لحظه به لحظه میگفتی :خدایا با تو دارم معامله میکنم... خدایا هفتاد و دو نفر رو که با تو معامله کردم، حالا نوبتِ خودمه ... خدایا چی خلق کردی و چی دیدی ؟* «تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َوَ أَوْلادِک »با اینکه حلقه تنگ شده بود ، راه بیرون رفتن برات نذاشته بودن ، اما همش تو فکر این بودی که از زنها دفاع کنی ... داشتی میگشتی تو این حلقه که کسی حمله نکنه به خیمه ها... وای حسین جان ... من دیشب تا حالا این روضه رو نمی فهمیدم . هی برمیداشتم نگاه میکردم این جمله ش :امام زمان چی گفتی ؟ *حتی کار به جایی رسید «نکسوک من جوادک »خودش نیفتاد ... انداختنش ... از رو اسب انداختنش ... خیال میکنی اومدن با دست کشیدنش پایین ؟... با صدتا نیزه انداختنش پایین ... آی ، آی ... ادامه در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز شب پنجم محرم 95 _ویژۀ شب جمعه و ایام محرم _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _ حجت ‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ امام زمان میگه : حلقه خیلی تنگ بود . وقتی انداختنش زمین جا میخواستن وا کنن «تَطَؤُکَ الخُيُولُ بِحَوافِرِها» این اسبا اومد رو بدنت ... میرفتن و میومدن و تو زنده بودی ... «تَعلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها» حلقه گشادتر شد ، ریختن سرت ... جا پیداکردن بتونن هجوم کنن ... حسین من ... «رَشَحَ لِلمَوتِ جَبِينکَ » عرق مرگ به پیشونیت نشست... «وَ اختَلَفَ بِالاِنقِباضِ وَ الاِنبِساطِ شِمالُکَ وَ يَمِينُکَ » افتاده بودی و اسبام روت اومده بودن ... تنها قدرتت این بود که تو حال افتادن دستاتُ اینور اونور میکردی ... چرا دستاشو حرکت میداد ؟ درد میکشید ..... « تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک » همینجوری از زیر دستای دشمن توان این مقدار و داشتی یه خورده پلکتُ بیاری بالا ببینی حمله نکردن ،نرفتن رو خیمه ها ؟ نگران بودی ... «وَاَسْرَعَ فَرَسُكَ شارِدا » اسب تونست راه بازکنه براخودش ... چون وقتی وضع تورو دید ، به شدت بالا و پایین میپرید . اسب بالا و پایین میپرید ... حیوون فهمید چه بلایی سر تو اومد ! اون جنس دوپایِ خبیث نفهمیدن چه کار میکنن ! بالا و پایین میپرید ... «اِلى خِيامِكَ قاصِدا »دید دیگه پیش تو نمیتونه وایسته ، کاری نمیتونه بکنه ... به طرف خیمه رفت ... «مُهَمْهِما باِكيا »اسب داشت بلندبلندگریه میکرد ... اسب اشک میریخت ، رسید... «فَلَمّا رَاَیْنَ النِساءُ جَوادکَ مَخْزِیّاً» زن و بچه یه مرتبه بیرون ریختن ... اسبتو دیدن دل شکسته ست ... اشک داره میریزه ... «وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَيهِ مَلوِيّاً» دیدن زینِ اسب وا شده ... معلوم میشه ابی عبدالله رو به زور کشیدن پایین که زین برگشته بود آي ... وای ... «بَرزَنَ مِن الخُدُورِ» هیچ دختر و زنی ، جدِ بزرگوارم ، نموند که بیرون نیاد ... ریختن بیرون همه ... خب چه حالی ...؟ « وَلِلْخُدُودِ لاطِمات » سیلی به صورت میزدن ،سیلی...«وَلِلْوُجُوهِ سافِرات » این نقابای رو دماغ و چشمشون افتاد ... «وَ بَعدَ العِزَّ مُذَّلَّلاتُ » دیدن بعد اون همه عزت خوار شدن ... آی ... «وَ إلي مِصرَعِکَ مُبادِراتٍ» وای نیستادن ... با پایِ برهنه ، با کندنِ مو ، با زدنِ به صورت ، شتابانِ ریختن تو میدان ... امام زمان میدیده میگفته ... وقتی رسیدم دیدم « وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ» ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
8.99M
⇦🕊*‌ روضه و توسل بسیار جانسوز شب پنجم محرم 95 _حجت ‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ فرشته ای بوده ،تو روایات ما اومده ،گرفتار بوده،مشکل دار بوده . شاید سیصد،چهارصد تا پیغمبرُ گذرونده بود، زمانِ گرفتاریش حل نشده ،تا ابی عبدالله به دنیا آمد .دید اوضاعِ عجیب غریبه .فرشتگان میرن،میان . به جبرییل گفت :چه خبره ؟ قیامت میخواد برپابشه ؟گفت : نه . خدا یه فرزندی به فاطمه داده،ما مأموریم بریم برا تبریک ،تسلیت ! تنها مولودی که در عالم ولادتش تبریک و تسلیت داشته او بوده . گفت :میشه منو ببری پیشش ؟گفت : من مانعی نمی بینم بخوام ببرمت . چیزی اگه بهم نگن معلوم میشه عیبی نداره .مگه اینکه رات بندازم خدا بگه نبرش ، بیا بریم . نه !جبرییل دید خدا حرفی نزد . ای طبیب درد بی درمان حسین آوردش جبرییل،پیغمبر اکرم فرمود : سریع خودتو به گهواره ش بمال، یعنی همین چهارتا چوب کهنه ای که به بدن این وصله شفا میده . نمیخواد خودتو به خودش بمالی . این اینقدر قدرت داره که چوب گهواره شم درد بی درمانُ دوا میکنه،آزاد شد . آزاد شد و بهشم اجازه دادن در ملکوت برگرده سر جای خودش ، داشت میرفت،دائما این تا برسه به محل ،ملائکه رو که میدید ،با یه شادی و غرور و افتخاری میگفت : « اَنا عَتیقُ الْحُسَینِ » من ، میدونید من کی ام ؟ حالا ببینید وجود مبارکِ امام هشتم ، بنا بر نقلِ صدوق ، این انسان والایِ بزرگ که تمام فقهای ما میگن : اگر کتابایِ صدوق روایت بی سند داره ، به جای روایت سند دار قبول داریم . خیلی رده صدوق بالاست .تو کتاب امالی ش میگه : «قَالَ الرِّضَا عليه السلام :إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ » محرم یه ماهیِ که تمام بت پرستانِ قبل از بعثت پیامبر قانون گذروندن به خاطر اینکه جزء ماههایِ حرامِ ،مطلقاً با کسی جنگ نکنند .ماه حرام ،ماه حرام بوده،نه اینکه جاهلیت این ماهُ حرام اعلام کرده . خدا اعلام کرده بوده در سوره بقره « مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ » چهار ماه از این دوازده ماه، ماه حرامِ . امام هشتم میفرماید : نه یک خنجر از غلاف درمیومد،نه یه شمشیر . نه بت پرستان به نیزه دست میبردن و نه به شمشیر .ابدا" اما ،این اما مال حضرت رضاست نه مال من ، این اما ، امای تعجب شدیده. اما «فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا » مردم در این ماه ، ریختن خون مارو حلال کردن .آه ! .. من هر سال یاد این روایت هستم که امام صادق میفرماید : دور هم که جمع میشین،اولا اینگونه گریه و ناله و ندا تو هم دادن،به هم اشاره کردن،دو کلمه اون بگو،دو کلمه من بگم ، این شکل خواست ائمۀ ماست. امام صادق جلسۀ روضه داشت هر سال . به یه روضه خوانی فرمود : شاعرم هستی ؟گفت : بله . فرمود : شعر بخوان .برای ما،برای حسین ما . به یه حالت دکلمه ای شروع کرد به شعر خواندن .حضرت فرمود : قطع کن شعرتو نمیخوام بخونی . اونجوری که دور هم میشینین زبون میگیرین برایِ ما بخوان . من خواندنِ با ناله و گریه و داد میخوام ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ امام صادق میفرماید : وقتی جمع میشین،گریه میکنین،گریه تو گریه میندازین،ناله تو ناله میندازین،با هم برا حسین ما زبون میگیرین،روح مادرم زهرا میاد بالا سرتون .آخ ! اونم با شما گریه میکنه . مادرم تک تک شمارو با اسمتون،با اسم مادرتون و اسم باباتون دعا میکنه . وای حسین !.. ما زیر دعایِ مستجاب نشستیم «هُتِکَ فِیهِ. حُرْمَتُنَا» تو محرم،تو دهم عاشورا،امام هشتم میگه تمام حرمت مارو لگدمال کردن .امام هشتم میفرماید : تو اون روز بسیار گرم که همین اوایل مهر بوده، من دنبال کردم ببینم دهم عاشورا در ماههای شمسی چه زمانی اتفاق افتاده ؟ همین هفت،هشت،ده روز اول مهر بوده . عراق گرم،بیابون،آفتاب .امام هشتم میفرماید : «أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا» تمام خیمه هامونو آتیش زدن .نمیدونم چی بگم ! شما بچه کوچیک دارید یا داشتید . توجه کرده بودین ، یه نوک سوزن ، یه نوک چوب نازک،یه بدنه قوریِ داغ به انگشت بچتون میرسید،میدیدید که بچه چه جوری بالا و پایین میپره ؟ آخ !هی میگه مادر ،بابا ، اون وقت،اینا تو این همه آتیش،زیر این خیمه نشسته بودن و خیمه آتیش گرفت .زینب کبری میدوید و بچه ها رو میبرد کنار ... بعد آتیش زدن ... امام هشتم میگه : هیچ چی تو خیمه نبود مگه اینکه بردن ... بالاخره بچه ها،خانوما لباس میخوان ... چهل روز باید ببرنشون شام و برگردونن ... وای زینب چی کشیده ؟یه بچه اگه به عمه میگفت : عمه پیرنم خاکی شده،به بدنم چسبیده،یه پیرن بده عوض کنم ، نبود ... امام هشتم میگه :همه رو برده بودن،خیلی سخت گذشت ... اینقدر سخت گذشت که زین العابدین میگه :تو مسیر شام دو تا بچه تو یه کجاوه نشسته بودن،بغل به بغل من،شترشون اومد رد بشه،دیدم اون بچه کوچیکه به بزرگه میگه :جاده کی تموم میشه ؟ما کی میرسیم ؟این جمله امام هشتم،مال شما که هر روز این برنامه سرتون میاد،میبینم من از بالا منبر ... من خودمو خیلی نگه میدارم بتونم براتون حرف بزنم .اگه نه میمردم بالا منبر «إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا » این عاشورایِ حسین ما از بس این اشک مارو درآورد،پایِ چشم ما رو زخم کرد ،«أَقْرَحَ جُفُونَنَا» پای چشمامون زخم شد ... یعنی شبانه روز گریه میکنیم تو این ایام محرم ... کنار بستر امام مجتبی یه نیم ساعتی مونده امام از دنیا بره،چشمشو باز کرد گفت :حسین جان،به قول ما ،برای من اینجوری گریه نکن ... خودتو نکش ... گفت : برادر چه جوری مرگ تو رو طاقت بیارم حسن مرگِ داداشش که تو رختخواب بود،زیر سقف بود ... اما گفت : چجوری مرگ تو رو طاقت بیارم ؟ مرگِ بچه برادرتو چجوری طاقت آوردی ؟ ! تو که مرگ تو رختخواب برادرتو طاقت نیاوردی،حسین جان ... گفت :حسین جان ، من که با یه سم دارم طبیعی میمیرم ؛ اما« لا یوم کیومک یا ابا عبدالله » روزی مثل روز تو نیست ،حسین جان ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ بعد چشمشو از ابی عبدالله برداشت یه نگاه گوشه اتاق کرد ..اسم بچه بزرگش حسن بود. گفت : حسنم بیا جلو . قاسم بیا جلو ، عبدالله که هنوز راه نیفتاده بود ،یه سالش بود .گفت : حسین جان،خیلی دوست دارم تو کربلای تو شرکت کنن ،ای کاش خودمم بودم و جانمو قربانت میکردم .امام حسن میگه وا ! کاش بودم جونمو قربون میکردم... اما حالا که خودم نیستم،این سه تا بچه من غلام توهستن،اگر کربلا،این بچه های من،مخصوصا قاسم اومد از تو اجازه بگیره بره میدان ، ممانعت نکن، بذار منم تو پرونده م شهید کربلا داشته باشم ... آی حسین،وای حسین ! بعد شهادت علی اکبر،قاسم اومد .حسن در حمله اول به شدت زخمی شد،تو کشته هامون،اهل بیت پیداش کردن و بردنش ... اما قاسم اومد ... نه شمشیری به قدش میرسه ... نه زرهی به اندازشه ... نه خودی به اندازشه ... هیچ چی نیست ... با عمامه باباش اومد ... با یه پیرهن عربی اومد ... عمو برم ؟ نه عزیزم نرو ... عمو برم ؟ نه... دو ،سه بار دیشب روایاتو میدیدم . اول اومد گفت بذار از طریق عاطفی اجازه بگیرم ، اول اومد صورت عمو رو بوسید،فدایِ اون صورتت که یه ساعت بعد رو خاک افتاد ... عمو جان نمیشه بری. چرا میگفت نمیشه ؟ میگفت : داغِ اکبر کم نیست . بذار همون یه دونه داغُ داشته باشم . بعدم،اکبر پسر من بود . تو یتیمی ، یتیمو باید رعایت کرد گفت : عمو جان خیلی خب من نرم .دستتو بده دست من .گفت : عمو جان بیا این دست من .فدای دستت بشم یه ساعت دیگه مُقطَعُ الاَعضا شدی ... خم شد دست عمو رو بوسید . گفت : برم ؟ نه عمو جان ،گفت : بالاخره من اجازه میگیرم .افتاد رو زمین و پای عمو رو بوسید ... پیغمبر میفرماید : هر چشمی برا حسن من گریه کنه ، من ضامنم قیامت گریان نباشه،حسن جان،جات خالی بود ببینی بچه ت چه کار کرد ؟ ابی عبدالله بغلش گرفت،تو آغوش همدیگه .خانوما دارن میبینن یتیم تو بغل ابی عبدالله،چنان امام داره گریه میکنه،قاسم داره گریه میکنه،بیحال شدن،هر دو افتادن رو زمین؛گفت : عمو میخوای بری برو ... رفت جنگ کرد،زور لشکر به قاسم نرسید ... دستور دادن سنگبارانش کنن ... شنیدید که رَجم،تو سنگبارون میکشن آدمو ... آخ ... سنگ ، نیزه میاد میخوره تو سینه ... شمشیر میاد میزنه به گلو ... سنگ میاد چشمشو میزنه ... پیشونی رو میزنه ... دهنو میزنه ... وای ... افتاد ... فقط صدا زد عمو بیا ... او گفت : عمو بیا ... عمر عَضُدی پرید رو سینۀ قاسم،نامرد بچه سیزده ساله مگه چقدر طاقت داره ؟ آی .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
5.71M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام_ شب ششم محرم 95 _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
هدایت شده از نازکبین | آقاجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم عزیز ایران! مدیر #آمدنيوز که صراحتا میگوید شما را به انتخاب #روحانی تشویق کرد تا امور کشور در اثر سوءمدیریت وی مختل شود و مردم به نقطه جوش برسند، امروز از شما برای #اعتراضات_سراسری دعوت میکند؛ اعتراضهایتان کاملا بجاست ولی در زمین بدخواهانتان بازی نکنید. ✍ سیاوش آقاجانی 🆔 @nazokbin
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ کُمیت بن زید اسدی ، مومنِ ، عارفِ ،عاشقِ ، نیت پاک داره . وارد خانه امام صادق شد . نشست ، سه چهار نفر تو اتاق بودن .امام فرمود : «اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین (ع) » خوب شد اومدی . کمیت روضه بخوان . امر به روضه کرد امام صادق ، ما امروز امام صادق رو اطاعت کردیم . اطاعت امام صادق ، اطاعت پیغمبرِ ، اطاعت پیغمبر اطاعت خداست . امر کرده روضه بخوان . « و اَنشَدَ کُمَیتُ فی مُصیبه الْحُسَینِ» کمیت شروع کرد شعر خوندن . شعراشو چی بگم ؟ !سنگُ آب میکنه .« بَکیَ الامام بُکاء ًشدیداً» نه گریه آروم ، نه اینکه امام صادق سرشُ بندازه پایین ، دستشو بگیره رو پیشونیش . « بَکیَ بُکاء ًشدیداً » دادمیزد . ناله میکرد .گریه میکرد .آخ ! گریه شدید امام که صداش بلند شد «وبَکَت النِّسوه و اهل حریمه » .... زنانی که تو اون اتاق نبودن ، اتاقای دیگه بودن ، اونام شروع کردن گریه کردن . گریشون گریه بود . «وصَحنَ فی حجرا تهن» زنا گیسشونو میکندن ،عربده میکشیدن ،همه داد میزدن واحسینا !.... زنها دارن ناله میزنن ، دادمیکشن ، امام صادق بکاءشدید داره ... کل روایت در روضه کافی کلینیِ . یه مرتبه در اتاق وا شد . یکی از خانوما یه بچه شیرخواره تو بغلشِ ... وای حسین جان ! ... آخ ! ... بچه رو گذاشت تو دامنِ امام صادق ، امام صادق داشت جون میداد ... بچه رو بلند کرده بود کوفیان این قصد جنگیدن نداشت این گلویِ تشنه ببریدن نداشت لاله چینان دستتان ببریده باد غنچۀ پژمرده ام چیدن نداشت اینکه با من تا به میدان آمده نیتی جز آب نوشیدن نداشت با سه شعبه غرق در خون کرده ای اینکه حتی تاب بوسیدن نداشت * اگه من بابا می بوسیدمش دردش میومد ، تشنشه ، چطور با تیر سه شعبه زدی؟! * گریه ام دیدید و .... آخه وقتی دید سر از بدن جدا شد ، زار زار وسطِ میدان گریه کرد ... گفت : خدایا شاهدی دارن چه کار میکنن ! گریه ام دیدید و خندیدید کشتۀ شش ماهه خندیدن نداشت دستِ من بستید و پای افشان شدید طفل کوچک پای کوبیدن نداشت *چرا دارین میرقصین ؟ بچه کوچیک که دیگه پا کوبیدن نداره * از چه دادیدَش نشانِ یکدگر؟! شیر خوار غرق خون دیدن نداشت ... دور لبت زبون نچرخون با همدیگه میریم به میدون بابا برات جواب میگیرم رو میزنم و آب میگیرم ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
2.21M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir