eitaa logo
کانال ‌متن روضه
78.7هزار دنبال‌کننده
780 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
Banifateme_moharam1400_shab6_3.mp3
619.8K
|⇦•بیا ببین که اومده بابا... و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام رضاجان فرمودند: پسر شبيب! اگر براى چنان كنى كه اشك هايت برگونه هايت جارى شود خداوند همه كوچك وبزرگ تو را مى آمرزد اندك باشد يابسيار. ✍🏻نفس المهموم،ص26 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦• / حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شب عاشورا شد، حسین بن علی مقابل سپاه کم تعداد خودش ایستاد .. فرمود:" فَاِنَّ الْقَوْم اِنَّما یَطْلُبُونَنى..." اینا من رو میخوان... " وَلَوْ اَصابُونى لَذَهَلُوا عَنْ طَلَبِ غَیْرى ..." اگر دستشون به من برسه با دیگران کاری ندارند.. " وَالیأخذ کلُّ رجلِِ منکم بید رجل من أهل بیتی.." هر کدوم از شما بیاد دست یکی از زن و بچه من رو بگیره... " و تفرّقوا فی سوادِکُم و مَدائنِکُم..." یه نفر بلند شد،سوال کرد و نشست. گفت:"نَفعَل ذلک؟ " ما برای چی این کار رو کنیم؟ " لِنَبقى بَعدَکَ لا أرانا اللّه ذلک أبدا.‌‌‌.." خدا اون روز رو نیاره... دونه دونه اصحابش بلند شدند... زهیر بلند شد...سعیدبن عبدالله بلند شد...مسلم بن عوسجه بلند شد... یه نوجوون دید ای بابا...انگار ما داریم جا می مونیم... عمو منم فردا کشته میشم؟ جواب صریح نداد...کار رو براش تموم نکرد...فرمود:برادر زاده مرگ در دیدگان تو چگونه است؟ صدا زد:"اَحلی من العسل..." شاید آقای ما گفت:به به...ولی جواب نداد..روز عاشورا شد...عباس رفت...علی اکبر رفت...خیلی از بنی هاشم رفتند...بنی عقیل رفتند...خوارزمی نوشته: "خَرَجَ قاسمُ بنُ الحسن و هو غلام صغیر لم يَبلُغِ الحُلمَ ..." هنوز بالغ نشده بود.. (هیچ حرفی به امام حسین نزد...) "فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام اعتَنَقَهُ..." تا امام حسین چشمش به این نوجوون افتاد،قاسم رو در آغوش گرفت... "وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما.. " انقدر عمو و برادرزاده گریه کردند،بی حال شدند... (خوب که گریه کردن گفت:) "ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ..." عمو اجازه میدی من برم میدان..گ "فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ.." آقا اجازه نداد... "فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ..." هیچی نگفت...اونقدر دستای امام حسین رو بوسه زد...افتاد به پاهای امام حسین... " ويَسأَلُهُ الإِذنَ ..." هی گفت:عمو بذار من برم... "حَتّى أذِنَ لَهُ..." رفت میدان... کفنی که نبود...زرهی که نبود...لباس عربی به تن داشت... یه وقتی آمد میدان... "فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ..." اشکای چشمش روان بود... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•برای جبهه اذن از امام می‌گیره .. / حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ برای جبهه اذن از امام می‌گیره ولی خواهش‌هاش انگاری بی تأثیره هرچی میگفت، عمو میگفت نه! اما قاسم ادب کرد ایستاد دست و پای عمو رو بوسید، به گریه افتاد میون آغوش هم از حال رفتن انگاری که یه روح توی دوتّا تن گرفت اذنش رو سینه‌اش به سینه‌ی عمو چسبیده جای زره ببین کفن پوشیده گرفت اذنش رو «علی اکبر ِحسن، قاسم جان...عزیزم قاسم» تو صحرا مثل قرص قمر میمونه "وقتی آمد میدان،راوی میگه: "کَأنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ..." صورتش مثل ماه پاره بود. "وعَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ ..." کفش جنگی هم که نداشت...نعلین پوشیده بود... " قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما..." بند یکی از نعلین هاشم باز بود. یه نفر کنار من بود گفت من داغ این رو به دل عموش بگذارم امشب...* تو صحرا مثل قرص قمر میمونه مثه حیدر شمشیرش رو میچرخونه چشماش بارونی بود وقتی که مثل باباش رجزخون اومد انگار شیر جمل شد زنده، به میدون اومد با نعره‌هاش لشکرو می‌ترسونه یلای شامو سر جا می‌نْشونه به باباش رفته... چه ضربه‌های کاریِ شمشیری... صداش میاد چه نغمه‌ی تکبیری... به باباش رفته... «علی اکبرِ حسن، قاسم جان، عزیزم قاسم» *اومد میدون... "و دمعه علی خدیه..." همونطور که گریه می کرد،صدای حیدریشو بلند کرد... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦• / حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "وهُوَ يَقولُ: انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن..." اگه من رو نمیشناسید من پسر حسنم... رجز خوند... "هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن" عموی من رو اسیر کردید... جنگ نمایانی کرد.... اون نامردی که گفت من داغش رو به دل عموش میگذارم...راوی میگه من بهش گفتم: ما تُريدُ بِذلِكَ؟ " چرا میخوای همچین کاری بکنی؟! " يَكفيكَ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ... " همینا که دورش رو گرفتند کافی اند..‌ گفت: "قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! " من این کار رو میخوام بکنم... "فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ..." یه ضربه ای به سر قاسم زد... " فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ..." نوجوون با صورت به زمین افتاد... صدا زد: "يا عَمّاه! " (حسن جان یادت میاد اون روزی که با برادرت وارد خانه شدی‌‌...صدا زدیم یا عماه! ما ینیم امنا گفتید:اسماء! مادر ما این ساعت نمی خوابید... اسماء صدا زد: یابنی رسول الله ما قد فارقنی الدنیا... مادر از دنیا رفت... اسما با هزار زحمت شما دو برادر را بلند کرد...گفت برید باباتون رو خبر کنید.‌..شما آمدید... " وَ رَفَعَ اصواتهما بالبکاء..." بلند بلند گریه می کردیم...اصحاب آمدند گفتند:یابنی رسول الله چی شده؟ چرا گریه می کنید؟ شما بلند صدا زدید: "ماتَت اُمُّنا فاطمه..." مادرمون از دنیا رفت... امیرالمومنین در مسجد شنید... "فَوَقَعُ علیٍّ وجهِه..." علی با صورت به زمین افتاد... قاسم با صورت به زمین افتاد.. رسم این خانواده اینه... یه روز مادرش بین در و دیوار با صورت به زمین افتاده بود... وقتی به زمین افتاد صدا زد: یا عَمّاه! عمو بیا...عمو آمد... در مقاتل نوشته اند مثل باز شکاری آمد... فَانقَضَّ عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام كالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّةَ اللَّيثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ بِالسَّيفِ... اون ملعون رو به درک واصل کرد... میگه یک مرتبه دیدم... "بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ..." حسین بالا سر قاسم ایستاده... " وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ..." قاسم پا بر زمین می کشید...* صدای زخمیش پیچیده توی صحرا عمون جون دریاب من رو توو این واویلا عمو جون خیلی خوشحالم من پیغمبر رو بغل می‌گیرم مرگو مثل عسل می‌نوشم، برات می‌میرم اکبر که جوشن داشت شد إربا إربا قاسم فقط با یک کفن...! آه دنیا... شهید شد قاسم... پاشو به سختی میکشه رو خاکا چشماشو با گریه می‌بنده مولا شهید شد قاسم «امانتی محتبی پرپر شد، عزیزم قاسم» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Shab06Moharram1400[03].mp3
16.53M
|⇦• حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ‏دیدی امام حسین علیه‌السلام یک بیا به زُهیر گفت چه شد! و او را چگونه ساخت؟ امیدوارم به همه ما یک «بیا» بفرماید.. میرزا اسماعیل دولابی 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•کاش می شد که نسیمی... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کاش می شد که نسیمی خبرت را می‌برد خبر سوختن بال و پرت را می‌برد کاش میشد که زبان دور دهان چرخاندن اثری داشت که سوز جگرت را می‌برد *علی لای لای...* کاش جای عطشی که رمقت را برده خواب می آمد و چشمان ترت را میبرد *اگر روضه خون به اینجا میرسه باید مستمع غوغا کنه...* لب زدن ها پدرت را نگرانت کرده عطش تو نفس مختصرت را می‌بُرد *آی قربون اون کسایی که اومدن شب هفتم متوسل به قنداقه‌ی حضرت علی اصغر بشن، خدا رحمت کنه اونایی که به ما یاد دادن گفتن: شب علی اصغر شب باب الحوائجِ، هر کاری داری نگه دار شب علی اصغر بیای همه کارا حله ان شاءالله* فاصله کم شده و حرمله با قدرت زد دستِ بابات نبود، تیر سرت را می‌برد * آی رفقا! میخوام برای خودمون امشب روضه بخونیم، حاضریم همه جوره حتی حاضریم جان بدیم اما نبینیم یه نفر بخواد روی پدرمون رو زمین بندازه، تا حالا چقدر گفتی: " بِأَبِي أَنْتَ‏ وَ أُمِّي،‏ یا اَباعَبْدِاللَه " روضه‌ی من همینِ، آی مردم! حسین با محاسن سپیدش علی رو بغل گرفت، اومد وسط میدان، فرمود: بر من منت بذارید این بچه رو اصلا خودتون ببرید سیرابش کنید* ای تیر خطا کن هدفت قلب رباب است یا حنجره‌ی سوخته‌ی تشنه‌ی آب است کوتاه بیا تیر سه شعبه کمی آرام هو هو نکنید شاپرکِ تب زده خواب است او آب طلب کرده، آبی که زیاد است گیرم که ندادند ولی این چه جواب است * خدا نیاره یه مادر یه بچه شیرخواره داشته باشه که تشنه باشه، اصلاً یه مادر بچه اش خوب هم که باشه، هی نگرانه، هی میگه: سردش شد، چرا لبش اینجوری شد، چرا نگاهش اینجوری شد، حالا میخوام بهت بگم رباب چقدر نگران بود...* رنگش که پریده، دو لبش مثل دو چوب است نه تیر! تو نه، چاره‌ی کارش فقط آب است این طفل گناهی که نکرده کمی انصاف اینجاست ببینید که حالش چه خراب است این مرثیه را ختم کنید آی جماعت یک جرعه نه، یک قطره دهیدش که ثواب است *ابی عبدالله علی رو روی دست گرفت، سر آویزانِ، همه‌ی لشکر متحیرن، حسین داره امروز چه میکنه؟ هنوز صحبت حضرت تموم نشده بود یه وقت دیدن نانجیب صدا زد: حرمله! بچه رو سیراب کن... بعضی روضه ها گریه داره، بعضی روضه ها داد داره، حالا خودت تشخیص بده یه حلقوم بچه‌ی شیرخواره مگه چقدره؟* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab7_1.mp3
2.14M
|⇦•کاش می شد که نسیمی... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : با پاكي و باطن به اين مجالس مشرف شويد همانطور كه با وطهارت در اين جلسات شركت ميكنيم به وسيله استغفار ، باطني هم كسب كنيم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•گریه نمیکنی دیگه، چرا... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ لالا علی! گریه نمیکنی دیگه، چرا علی! میمیری از عطش تو خیمه ها، علی! یکم دَوُوم بیار تو رو خدا، علی! بخواب علی! میدونی تیر زدن به مشک آب، علی! کجا میری از بغل رباب، علی! روی سر تو میکنن حساب، علی! کاشکی میشد که مشکلِ داغ لبهات رو حل کنم قنداقِ خالیُ باید جای بچم بغل کنم وقت رفتت، نزدیکه، علی! خیلی گردنت کوچیکه، علی! فدا شده یه تیر زدن سر از تنش جدا شده میون خیمه ها سر و صدا شده تو لشکر اما هلهله به پا شده رباب رباب! علیت رو کشتن برای ثواب، رباب! آخرشم بهش ندادن آب، رباب! نداره ارباب پیش تو جواب رباب بینِ سر با تنِ علی افتاده خیلی فاصله کشتیش دیگه برای چی داری میخندی حرمله؟: دیگه میری تو، خواب ناز، علی! چشم تو هنوز، مونده باز، علی! *علی لای لای... شنیدی میگن مرغِ بِسمِل؟ میدونی چه لحظه ای رو میگن؟ وقتی مرغی رو ذبح میکردن، یکی دوتا میدادن در خونه فقرا، همچی که وقتی سرش رو میبرید بال بال میزد، بعد یه مرتبه از حالتش می افتاد، تا میومدی برداری، دوباره بال بال میزد، اون لحظه رو میگن مرغِ بِسمِل... من میخوام امروز مَردُم به شما همین رو بگم، وقتی حرمله تیر به گلوی علی زد، این بچه بال بال زد، حسین اومد بره سمت خیمه دید دوباره بال بال میزنه برگشت، میگفت: مادر دست و پا زدن بچش رو نبینه، همچین که دیگه علی جان داد، اومد پشت خیمه چقدر سخته یه بابا با دست خودش بخواد برای بچه اش قبر بکنه، شروع کرد یه قبر کوچیکی کندن، همچی که این بچه رو درون قبر گذاشت، یه وقت شنید یکی میگه: مَهلاً مَهلا! یابن الزهرا! اجازه بده یک بار دیگه بچه ام رو ببینم... ناله بزن: حسین!* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab7_2.mp3
1.56M
|⇦•گریه نمیکنی دیگه، چرا... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فرزند ره: ایشان می‌گفت اگر من در عُمرم پنجاه سال گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم اباعبدلله (ع) را بگیرید. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•ای کاش صدتا پسر داشتم .. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کسی قدر من واسه لبات بی تاب نیست شبیه هاجر هر جا که میرم آب نیست پاتو رو خاک بکوب اسماعیل شاید از خاک بجوشه زمزم اما نه! برمی‌گرده عباس، بهت قول میدم *مگه شما نمیدونید جایی که نوزاد هست بلند بلند داد نمی زنند..؟! " پاتو رو خاک بکوب اسماعیل شاید از خاک بجوشه زمزم اما نه! برمی‌گرده عباس، بهت قول میدم شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر گمون کنم که اومده آب آور تموم شد غصه... سکینه با گریه اومد پیشِ من میخونم از چشماش عموتو کشتن شروع شد غصه... *ای وای بر اون خیمه هایی که عباس نداره...زینب باید صدا بزنه دخترا ! "علیکن بالفرار..." فقط فرار کنید ...* شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر گمون کنم که اومده آب آور تموم شد غصه... سکینه با گریه اومد پیشِ من میخونم از چشماش عموتو کشتن... شروع شد غصه... «لالایی لالایی علیّ اصغر، عزیز مادر» بابا تنها شد، پاشو علی کاری کن به جای عبّاس، پاشو علمداری کن ای کاش صدتا پسر داشتم تا تویِ راهش فدا میکردم از اول آرزوم این بوده، دعا می‌کردم *مادرم، عزیزدلم .. یه خواهشی ازت داشتم...* آبرومو بخر میون میدون *مادر من عاشق لیلام...همیشه می گفتم لیلا میشه منم پسرم رو مثل پسر تو تربیت کنم؟ * آبرومو بخر میون میدون لشکریارو به عقب برگردون خدا به همرات ... زره به قدّ تو ندارن مادر قنداقه رو می‌بندمش محکم‌تر خدا به همرات ... «لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر» *امشب شب هفتمه .. امشب آب رو می بندن .. آقای ما شروع کرد با این قوم حرف زدن... صدا زد: "یا قوم! اِن لَم تَرحَمونی فارحموا هذالطِّفل..." اگه شما به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنید... "اَلا تَرَونَه کیف یَتَلَظّی عطَشا...؟! " نمی بینید که مثل ماهی که از آب بیرون افتاده داره دهانش رو باز و بسته می کنه؟ سیدبن طاووس نوشته: "فَبین ما هم و یخاطُبُهُم..." هنوز کلامش به آخر نرسیده بود... یه وقت تیر سه شعبه ای آمد...* حسین حرف میزد، تیری صداشو قطع کرد سه شعبه خورد به اصغر، رگاشو قطع کرد بند قلب منم شد پاره خونش پاشید به روی بابا لبهاش خشک از عطش بود و شد، فدای مولا قنداقشو کاش نمی‌کردم محکم دست و پا میزنه به سختی بچه‌ام گلم پرپر شد بین سر و تنش جدایی افتاد شیش ماهه تو آغوش باباش جون داد گلم پرپر شد «لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Shab07Moharram1400[02].mp3
11.61M
|⇦•ای کاش صدتا پسر داشتم .. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خدایا شکرت که میتونیم برای حسین اشک بریزیم .. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•شرافت ماتِ تشریفات... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شرافت، ماتِ تشریفات والای علی اکبر تعالی شمه ایی از شأنِ اعلای علی اکبر *شب جوانانِ، امشب علی اکبر رو صدا نزنی کی صدا بزنی؟...* شرافت، ماتِ تشریفات والای علی اکبر تعالی شمه ایی از شأنِ اعلای علی اکبر مُعادِ پیچش زلفش نمادِ محشر کبری قیامت جلوه ایی از قد و بالای علی اکبر *جای همه‌ی شهدا خالی اونایی که سربند بسته بودند،،: یا علی اکبرِ حسین* تجلی های پیغمبر در این آیینه بی وقفه حرم را میکند محو تماشای علی اکبر *ان شاءالله بریم کربلا پایین پای ابی عبدالله، خدا قسمت کنه...* هماوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر به یک جولان چشمش، قلب اردوگاه دشمن ریخت عجب شوری به پاکرد است غوغای علی اکبر نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده است خدا آغوش وا کرده مُحَیای علی اکبر *جانم علی اکبر، همچین که میومد جلو خیمه، همه خانواده دورش رو میگرفتن، خواهر و عمه ها دورش رو میگرفتن، عمه قربونِ قد وبالات بره...* نه تنها بهر استقبال پیغمبر آماده است خدا آغوش وا کرده محیای علی اکبر اگرچه حسرت عُمر حسین از دست رفت اما به رسم صبر تاب آورده تا پای علی اکبر *حالا میخوام بی مقدمه برات روضه بخونم، امشب پدرا برا پسرا دعا کنن، پسرا هم امشب اونایی که باباهاشون سایشون بالا سرشونه قول بدن هر طور شده دست بابا هارو ببوسن، اگه بابا سوال کرد بگو: آخه امشب شب علی اکبرِ، منم از علی اکبر یاد گرفتم دست بوس بابام باشم... یا علی اکبر!...* میروی میبَری از سینه دلِ خونِ پدر زخمی سوخته ات را کمی آهسته ببر *ای جانم! اومد مقابل بابا، سر پایین، بابا جان! اجازه به من میدی برم میدان؟ حرف علی تموم نشده بود، فرمود: علی جان! برو.. همچین که علی اومد بره میدان، یه وقت دیدن ابی عبدالله صدا زد: علی! صبر کن، همه گفتن: حتما میخواد ممانعت کنه بگه نرو میدان، حسین! حرفش رو عوض میکنه... صدا زد: علی جان! قبل از رفتنت بابا چند قدم جلو من راه برو میخوام قد و بالات رو ببینم...* شانۀ صبر دلم پشت سرت میلرزد چه کنم پیر شدم چاره ندارم دیگر به پدر حق بده که این همه بی تاب شده به خدا دیدن این منظره سخت است پسر که ببینم نفست بین گلو ذبح شده است یا که افتاده گلویت سر راهِ خنجر ناخودآگاه تمام بدنم تیر کشید به گمانم باید دست بگیرم به کمر عمه ات را پسرم گرم در آغوش بگیر شاید آرام شود در بغلِ پیغمبر ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_1.mp3
2.9M
|⇦•شرافت ماتِ تشریفات... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : وقتی یزید، مردم را تشویق به حسین و مأمور به خونریزی می ‏کرد آنان می‌گفتند: "چه مبلغ می‌دهی؟ ". اما انصار به او گفتند: ما با تو هستیم اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می‌خواهیم در جنگ کنیم و کشته شویم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•چون تو ای لاله! در این باغ... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چون تو ای لاله! در این باغ گلی پر پر نیست و از این پیر جوان مرده، کمانی تر نیست دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، آهی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست *چه کنم شب هشتمِ، نمیشه نگم، یا ابا عبدالله! خدا نیاره یه بابا زمین خوردن بچه اش رو ببینه، خدا نیاره یه بابا صورت بچه اش رو زخمی ببینه، خدا نیاره یه بابایی کتک خوردن بچه اش رو ببینه... علی اکبر رفت میدان، همه گفتن پیغمبر اومده، شبیه ترین فرد خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً به رسول خدا بود، صدای تکبیر بلند شد تا این که شروع کرد خودش رو معرفی کردن: من نوۀ پیغمبرم، من نوۀ علی ام، من نوۀ فاطمه ام، من پسر حسینم، علی ابن حسین بن علی، علیِ الاَکبر... جنگ نمایانی کرد، بعضیا گفتن تشنه اش شد، برگشت یه نگاه به بابا کرد دید بابا از خودش تشنه تره، اینقدر خواهرها براش گریه کردن، داداش! مواظب خودت باش، عمه زینب داره دعا میکنه، سکینه داره دعا میکنه، اما نالۀ اهل خیمه بلند شد میدونی کدوم ساعت؟ اون ساعتی که حسین دست رو سر گذاشت..‌ آخه مگه خبر نداری، مگه نمیدونی علی اکبر رو چطور کشتن؟ یکی نیزه به پهلوش زد، یکی شمشیر به فرقش زد، اما نتونستن یه کاری کنن از اسب واژگون بشه، این اسب اسبی است که میدونه سوارش چقدر ماهره، تربیت شده است، اونایی که سوار کارن میدونن دستش رو انداخت دورگردن اسب، یعنی اینکه دیگه توان ندارم، من رو برگردون سمت خیمه، خونِ سر علی جلو چشم اسب رو گرفت، عوض این که سمت خیمه ها بره رفت وسط دلِ دشمن، حسین یه وقت دید شمشیرا بالا میاد، همچین که با عجله دوید از خیمه گاه تا قتلگاهِ علی، هی زمین میخورد، بلند میشد، صدا میزد: وَلَدی! دید علی داره پاهاش رو روی زمین میکشه، صورتش رو گذاشت رو صورت علی... میدونی چرا بغلش نکرد؟ آخه بدنِ سالم رو میشه بغل گرفت، حسین هر طرف رو میگرفت، یه طرف دیگه روی زمین میریخت... ناله بزن: حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_2.mp3
1.37M
|⇦•چون تو ای لاله! در این باغ... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مردم را متأثر می‌سازند ولی آن و هیجانی که در پیروان حسین (ع) یافت می‌شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب (ع) مانند پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رسید حسین چجوری تا جسم علی دوید حسین اون آخرا خودش رو میکشید حسین فقط خدا میدونه که چی دید حسین سرش یه جا دونه دونه اعضای پیکرش یه جا جداشد از هم تَنِ پَرپَرش یه جا جمع نمیشه علی اکبرش یه جا این لشکر داره تو دلش کینه از اسمِ تو علی تا خیمه شاید نمونه چیزی از جسم تو علی لخته لخته خون روی این لبا ای کاش که تنت جاشه تو عبا *پسرم! چرا این طوریت کردن؟ بابا! عزیز دلم! بلند شو همه ی اهل خیمه دارن گریه میکنن... آی رفقا! آی بزرگترا! رزمنده ها! قربون همتون برم جَوُونا یادتون باشه هرکی رو زمین افتاد امام حسین رفت آوُردتش خیمه دارالحرب، حواست هست؟ زینب چهار پنج ساله بود وقتی سر قبر مادر میرفتن، علی میگفت: حسن جان! حسین جان! این روشنایی هارو کم کن نمیخوام چشمی قد و بالای زینب رو ببینه... روضه علی اکبرِ چرا از زینب دارم میگم؟ کار دارم باهات آی غیرتیا، حسینیا، تنها کشته ایی که پای ناموس حسین رو وسط میدون وا کرد علی اکبر بود، همچین که صورتش رو گذاشت رو صورت علی، هی میگفت: بابا! بابا بلند شو ببین دارن به من میخندن، پسرم علی اکبر! چرا اینقدر علی اصغر شدی بابا؟ یه وقت دید یه دستی مثل دست مادر اومد رو شونش، برگشت نگاه کرد دید زینبِ، صدا زد: حسین! خدا صبرت بده... یه جمله ای حسین گفت صدا زد:...* علی جان خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، آهی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست در کنار توام و باز به خود میگویم نه حسین! این تنِ پوشیده به خون اکبر نیست *بازم ناله بزن بگو: یاحسین!..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_3.mp3
1.53M
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : اگر منظور امام حسین در راه خواسته ‏های دنیایی بود من نمی ‏فهمم چرا خواهران و و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می‌نماید که او فقط به خاطر فداکاری خویش را انجام داد. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر.. / و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رسیده دیگه وقت جهاد اکبر برو میدون ای آیینه‌ی پیغمبر خواهرها دورتو می‌گیرن میگن به غربت ما رحم کن *آخه زن‌ها آمدند دورش رو گرفتند... *اِجتَمَعتِ النساء حولَهُ کَالحَلقَه..." همه اومدند دورش رو گرفتند، بچه ها دستش رو گرفتند گوشه لباسش رو گرفتند...همه با هم یه جمله گفتند: "اِرحَم غُربَتَنا .." علی به غربت ما رحم کن ..* خواهرها دورتو می‌گیرن میگن به غربت ما رحم کن میگن بابارو تنها نگذار، به بابا رحم کن تو اولین دلیل لبخندامی فرمانده‌ی سپاهِ فرزندامی خدا به همرات .. با ناامیدی به تو چشم می‌دوزم تو داری دور میشی و من می‌سوزم خدا به همرات .. «علی علی علی علیِ اکبر، عزیزِ بابا» *یه نگاهی انداخت، "ثُمَّ نَظَرَ علیه،نَظرَةَ آیِسٍ مِنه .." یه نگاه از سر ناامیدی به پسر انداخت"و اَرْخا عَینَیه وَ بَکاء" شروع کرد های های گریه کردن .. دلش راضی نشد، دست به آسمان بلند کرد... صدا زد: "اَللّهُمَّ اشْهَدْ فَقَد بَرَز اِلیکَ اَشبَهُ النّاس خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً بِرَسولِک .." خدا شاهد باش شبیه ترین خلق تو به پیغمبر به میدان میره .. "و کُنّا اِذا اشتَقْنا اِلی نبیِّک نَظَرنا الیک" (من از خودم میگم:خدا هر وقت دلم برا مادرم تنگ میشد حسنم رو نگاه می کردم .. هر وقت دلم برا علی مرتضی تنگ میشه، عباس رو نگاه می کنم ..) هر وقت دلم برای پیغمبر تنگ میشد علی رو نگاه می کردم... "و کُنّا اِذا اشتقنا اِلی نبیِّک نَظَرنا الیه" دلش آروم نشد،شروع کرد نفرین کردن... "یَابنَ سعد قَطَعَ الله رَحِمَک کَما قطعْتَ رَحِمی.." خدا لعنتت کنه .. از پسر دل برید .. پسر وارد میدان شد .. رجز خوند " َانا علیُّ بنُ الحسینُ بنُ علی" "فَتَقَدَّم نَحوَ القَوم" اومد مقابل لشگر .. "َفَقَتَلَ قِتالاََ شدیدا... "وَ هَلَکَ مِنه کثیراََ... ثُمُّ رَجَعَ اِلی ابیه..." برگشت مقابل پدر صدازد : "یا ابَ العطش قَد قَتَلَنی..." پدر! تشنگی من رو کشت... ببین با علی اصغر چه کرد؟ با دخترها چه کرد؟ با عباس چه کرد؟ بابا تشنگی من رو کشت .. سنگینی زره من رو خسته کرد .. یه سوالی پرسید آقا در جوابش چه کرد؟صدا زد "فهل شربتَ ماءٍ مِن س" جرعه آبی اگر هست من بخورم قدرت بگیرم برم جهاد کنم .. "فَبَکَت حسین علیه السلام..." آقای ما شروع کرد گریه کردن... "وا غوثاه یا بُنَیَّ مِن اَین آتی الماء..." پسرم از کجا آب بیارم؟ "قاتِل قلیلا..." یه ذره دیگه بجنگ... " أسرع الملتقى بجدّك محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم..." چیزی نمونده پیغمبر رو زیارت کنی.. "فیسقیك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا..." پیغمبر یه آب گوارایی از کاسه های بهشتی به تو بده که دیگه تشنه نشی .. ولی من میدونم خیلی برای تو سخته...* میدونم جنگیدن خیلی بی آب سخته با این جوشن توو گرمای آفتاب سخته اما آبی نمونده دیگه حتی یک قطره واسه اصغر برو میدون که سیراب میشی، از حوض کوثر یه عده گفتن اومده پیغمبر دلهره‌ای افتاد میون لشکر فدات شه بابا اما همین که اسمتو فهمیدن برای کشتن تو نقشه چیدن چه بُغْضی دارن! *پسرم! اینا علی رو دوست نداشتن... علی رو دوست ندارن و دوست نخواهند داشت.. هر چی بهشون گفتم چرا من رو میکشید؟ آخرش گفتند: "بُغضاً لِابیک.." ما بابات رو دوست نداریم...* اگه زخمی برداشتی بیا سمت من *علی از خدمت بابا برگشت میدان...* "خَرَجَ الی مَوضِعِ النِّزاع وَ قاتَلَ اَعظَم القِتال.فَرَماهُ تیری زدند .. علی بیهوش شد روی یال های اسب افتاد .. فقط یک جمله شنیده شد... "یا ابَتا علیکَ منی السلام" بابا خداحافظ... "هذا جدّی یُقرِئکَ السلام" پیغمبر بهت سلام می رسونه... پیغمبر یه پیغامی داره... "وَ یَقولُ لک، عَجّلِ القُدومَ عَلَینا..." حسین زودتر بیا.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر.. / و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اینجا کار علی تمام نشد.. " فَاحتَمَلَه الفَرَس الی مُعَسکَرِ الاعداء..." اسب راه رو اشتباه رفت.. خون گلو و پیشانی علی جلوی دید اسب رو گرفت.. به جای اینکه به سمت بنی هاشم برگرده و علی رو بر روی زمین بگذاره .. "فَاحتَمَلَه الفَرَس الی مُعَسکَرِ الاعداء..." اسب راه رو اشتباه رفت... "فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم اِرباََ اِرباََ..." دو طرف ایستادند .. کوچه باز کردند .. گفتند زحمتی نداره .. پیغمبر کربلا داره میاد .. شمشیرها رو بالا بردند .. از جلوی هر کی رد میشد یه شمشیر به قلب حسین می زدند... فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم اِرباََ اِرباََ..." علی رو ریز ریزش کردند... اگه زخمی برداشتی بیا سمت من چرا داری میری خیمه‌گاه دشمن؟ مراقب خودت باش اینجا کوچه وا میکنن نامردا انگار این کوچه وصل میشه به، مدینه بابا سیلی زدن به گونه‌های مادر لگد زدن به آیه‌های کوثر بمیرم واسه‌ش .. توام قدم قدم تو کوچه بردن با حوصله تنت رو ریز ریز کردن *آی علی بردنت کوچه ریز ریزت کردند .. آی مادرم با هزار زحمت بلند شد .. دنبال حیدر می دوید .. غلاف شمشیر بالا می آمد .. پایین می آمد .. مادرم علی رو رها نمی کرد .. در وسط کوچه تو را می زدند کاش به جای تو مرا می زدند چرا گوشه چشمت شده کبود به من بگو مگر علی مرده بود؟! وای من و وای من و وای من میخ در و سینه زهرای من ..* پاشو ای عمرم، تا جون نداده بابا به پیش چشمام، پاتو نکش رو خاکا صورت به صورتت میذارم، اما آروم نمیشم بابا تازه جوونِ من شد پهلوت، شبیه زهرا‌‌ .. کنارِ پیکر تو سرگردونم؟! چه جور تو رو به خیمه برگردونم؟ عزیزِ جونم... "فَاَقبَل الیه فِتیانِه .." برگشت سمت خیمه ها صدا زد: "یا فتیةَ بنی هاشم! اِحمِلوا اَخاکم..‌" جوانان بنی هاشم بیایید .. کنارِ پیکر تو سرگردونم...؟! چه جور تو رو به خیمه برگردونم؟ عزیزِ جونم .. چه کرده با تو کینه‌ی این لشکر نمونده دیگه چیزی از این پیکر عزیزِ جونم .. «علی علی علی علی اکبر، عزیز بابا» شاعر: سید مهدی سرخان شاعر بند پایانی: محمدرضا رضایی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Shab08Moharram1400[03].mp3
23.47M
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خدایا شکرت که محرم رو دیدیم .. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•حسین ای جان من جانان من.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حسین ای جان من جانان من حسین ای دین من ایمان من حسین ای روح من ریحان من امیده دلهای بی‌تاب منو دریاب اباعبدالله قلبم رو غرق عشقت کن مثه اصحاب اباعبدالله ای تنها آشنای من غریب ارباب اباعبدالله یا ثارالله و بن ثاره زهرا خیلی دوسِت داره حسین ای ماه من مصباح من حسین ای عشق من دلخواه من حسین ای ذکر من همراه من مثل حر اومدم اینبار ابالاحرار اباعبدالله از خوابِ غفلت با لطف تو شدم بیدار اباعبدالله پاتو آقا روی چشم ترم بگذار اباعبدالله کافر اینجا مومن میشه ناممکن ها ممکن میشه یا ثارالله و بن ثاره زهرا خیلی دوسِت داره حسین ای راز من اعجاز من حسین ای شور من آواز من حسین ای بال من پرواز من از من نگیر این پرچم رو پناهم رو اباعبدالله پیرهن مشکی این نور مجسم رو اباعبدالله علت زنده بودنم محرم رو اباعبدالله یا ثارالله و بن ثاره زهرا خیلی دوسِت داره ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
هییت_قاسم_ابن_الحسن_پیشوا_@seyed_sound315_6.mp3
5.62M
|⇦•حسین ای جان من جانان من.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چیزی که نمی‌توانی در قیامت از آن دفاع کنی نه ببین، نه بشنو، نه بگو، نه بنویس .. «علامه‌ جوادی‌ آملی» 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•صدا صداى حسين .. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ صدا صداى حسين ندا نداى حسين نمان، برو، بشتاب به كربلاى حسين بايد كه خودت را برسانى بايد كه دلت را بتكانى مولا تو را خوانده مبادا، جا بمانى يا حسين گفتن كجا، با حسين رفتن كجا از حسین خواندن کجا، با حسین ماندن کجا هر كس كه آزاده است آماده است اماده است آماده است _ مسير مسير ولاست، مسير مسير بلاست شهيد شهيد بشود، اگر كه اهل فناست برخيز كه مولاى تو تنهاست برخيز كه اين آخر دنياست برخيز كه در قافلهء عشق، جا مهّياست لا امام الا حسين، السلام مولا حسين از ولادت با حسين، تا شهادت با حسين سفر اگر خطر است، خطر اگر هنر است هنر به كشتنِ نفس، هنر به ترک سر است آمادهء بى سر شدن هستى اى مرد خطر از چه نشستى بايد بخندى به روى مرگ، بار بستى عاشقى مشكل بود، كار اهل دل بود شهد غم شيرين بود، مقصد ديرين بود شاعر: حسین حاجی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0105089.mp3
11.93M
|⇦•صدا صداى حسين .. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حواسمون باشه از چشم امام حسین نیوفتیم ♥️ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦• وقتی که دید موج عطش... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ وقتی که دید موج عطش بی حساب شد در بین خیمه همهمه‌ی آب آب شد وقتی نگاه کرد به طفل رباب و دید از فرط تشنگیش چنین غرق خواب شد شمشیر را گذاشت سپس مشک را گرفت ساقی اهل بیت چنین انتخاب شد *یعنی آقاش ابی عبدالله الان ازش خواسته شمشیرش رو زمین بذاره بره آب بیاره، میگه: سَمْعاً و طاعَتٰا* بر روی شانه های خود انداخت مشک را اذن از حسین خواست و پا در رکاب شد سوی شریعه یک نفس و با شتاب رفت پشن سرش هم اشک حرم پر شتاب شد وقتی رسید دست در آب فرات بُرد تصویر خشکی لب ارباب قاب شد *حالا به فرات رسیده...* گفت ای فرات هیج خبردار گشته ای یک قطره از تو حسرت طفل رباب شد *هرجوریه باید آب رو ببرم خیمه، من به بچه ها قول دادم آب براشون ببرم، دیگه علی اصغر جونی نداره، دیگه رقیه بی طاقت شده...* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی *فیض ببرن شهدایی که شب عملیات گفتن رمز عملیات چیه؟ گفتن: رمز عملیات یا قمر منیر بنی هاشمِ، بی اختیار همه قمقمه های آبشون رو خالی کردن، گفتن اباالفضل نتونست آب ببره..‌* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی پر شد که مشک از آب، زمان با شتاب شد *برگشت مشک رو پر از آب کرد، به خودش میگفت: عباس! حالا وقتشه، مادر رُشدت داده، انتظار کشیده تا بتونی غلامی حسین رو کنی، مشک رو وقتی پر کرد با یه امیدی از شریعه داره بیرون میاد* برگشت پر امید ولی در میان راه تیری رسید و حیف تمامش خراب شد خالی شد قطره به قطره امید او آبی که بود سهم سکینه سراب شد *هی به خودش میگفت: عباس! هرجور شده باید آب رو برسونی، دستش رو بریدن، هی میگفت: کاش این تیرا فقط به بدنم بخوره، با دندوناش با یه امیدی مشک رو گرفته، همش به فکر بچه های اهل خیمه است، اما یه جا امیدش نا امید شد، حس کرد داره مشک سبک میشه...* فرمود که مرا بزنید و نه مشک را خیلی در آن میان اباالفضل عذاب شد تیری به مشک و تیر دیگر هم به چشم خورد از اسب واژگون تن عالیجناب شد دستش به خاک بود و به نامردی اش زدند دیگر عمود آمد و فصل الخطاب شد اینجا حسین آمد و افتاد روی خاک آهی بلند از پسر بوتراب شد *حالا حسین اومد بالاسر علمدارش، دید دست نداره، هرکی بخواد از زمین بلند بشه باید دستش رو روی زمین بذاره، تا به حال جلوی آقاش اینطوری پاش رو دراز نکرده، هی بازوهای بریده رو روی خاک میزنه تا بلند شه... حسین اومد بالاسرش* برخیز ای پناه حسین و مخدرات برخیز که رقیه پر از اضطراب شد وقتی که خورد اسم رقیه به گوش او عباس از خجالتش آهسته آب شد در گریه میان آن دو برادر در آن میان صحبت ز گوشواره و حرف طناب شد آمد حسین و گفت سکینه عمو کجاس؟ چیزی نگفت قد خمش خود جواب شد زینب کجا به یاد اباالفضل ناله زد آن لحظه ای که وارد بزم شراب شد *هر کاری حسین داشت، با نگاهش به اباالفضل میگفت، اما حالا چه کنه با چشمی که تیر خورده، توی این همه سال رفقا! تاریخ میگه: نه جلوتر از حسین دیده، نه جلوتر از حسین راه رفته، نه جلوتر از ابی عبدالله نشسته، اما تاحالا از آقاش چیزی نخواسته، همش گفته آقا من غلام شما هستم، چون مادرش ام البنین یادش داد گفت: عزیزای من، من کنیز فاطمه ام، شما هم نوکرای بچه های فاطمه اید، اما رفقا! وقتی حسین اومد کنار بدن عباس، عباس فقط یک بار خواهش کرد، گفت: آقا! سیدی و مولای! یه خواهش ازت دارم... چیه عباسم؟ گفت: آقا! اگر میشه من رو سمت خیمه ها نبر... چرا عزیز دلم!؟ آخه از روی سکینه خجالت میکشم...* *↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net