eitaa logo
کانال ‌متن روضه
88.2هزار دنبال‌کننده
818 عکس
497 ویدیو
71 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•میبینی که حالم ، چه بد حالیه.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ میبینی که حالم ، چه بد حالیه سر به زیر اومدم ، دست من خالیه شده گردنم کج ، که راهم‌ بدی بی‌پناه اومدم ، تا پناهم بدی ازم رو نگیر ، شرمسارم کنارم بمون ، کم نیارم تو داری مثل من ، ولی من به جز تو کسی رو ، ندارم درسته خرابم ، عذابم نکن پیش خوبایِ عالم ، خرابم نکن نبر آبروم و ، پناهم بده سر به راهم کن و ، سوز و آهم بده نمیخوام که از تو ، جداشم میخوام توی راهت ، فداشم اگه آخر عمرمه ، کاش عاشورا فقط ، زنده باشم باباش اومده ، با قد خم شده سایۀ یک علی ، از حرم کَم شده نخندید بهش ، که عزاداره این خنده مرحم واسه اون ، که جا خورده نیست حسین و صدا زد ، علی حیف صداش تو شلوغی‌ها ، گم بود میگن که غریبونه ، جون داد خداحافظیش ، زیر ثُم‌ بود جوونا بیاید که ، حسین ماتشه تیکه تیکه شده ، وقت خیراتشه بیاید که داره ، فاطمه میرسه اونقده پخشه که ، به همه میرسه کنار تنت ، پاره پاره شکسته شده ، داغ داره زیر بازوهاش و ، بگیرید حسین نایِ رفتن ، نداره شاعر: ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•چقدر تو حرف زدن مهربونی.. و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● چقدر تو حرف زدن مهربونی تو مثل بابام حسن مهربونی تو مدینه به همه گفته بودم بیشتر از همه با من مهربونی عمو جون، مثل بابا کریم میشم واسه تو، مدافع حریم میشم نمیذارم تو رو از من بگیرد بدون تو من بازم یتیم میشم نمیذارم کسی چپ نگات کنه زبونش لال کسی بد صدات کنه سفارش کرده بابا به مادرم من و قاسم و باید فدات کنه شمر لعنتی! برو پا پس بکش از تنِ عزیز زهرا دست بکش عمو جون! من جلوشونو میگیرم قربونت بشم، یکم نفس بکش *ایستادم به روی پنجه‌ی پایم اما دستش از رویِ سرم رد شدُ بر مادر خورد اگه اون روز، روزِ پر سوز یه کمی بودم بزرگتر توی کوچه میشدم من سپرِ بلای مادر ..* اومدم که مشکلا رو حل کنم تا به حرفای بابام عمل کنم دستم از تنم جدا شده عمو چجوری حالا تو رو بغل کنم؟ گفته بودم خودمو نشون میدم پاش بیوفته واسه‌ی تو خون میدم عاقبت بخیر شدن همینه که من دارم تو بغل تو جوون میدم ــــــــــــــــــ بهانه گیر میشوم عمو که آه میکشد صدای آهِ او مرا به قتلگاه میکشد غربتِ‌او مرا به این، وادیِ خون کشیده است بعد علیِّ اصغرش، نوبت من رسیده است نوشته اند از ازل، کشته‌ی کربلاییم اذن جهاد میدهد، غیرت مجتباییم برای زنده ماندنم، عمو بهانه میشود برای جان سپردنم، گلو بهانه میشود ببین عمه بر زمین فتاده پیکر عمو نگو بمان که شمر هم امان نمی دهد به او برای غارت سرش، رسیده نوبت سنان دو نیزه هم سپر شوم، دو نیزه است عمه جان نگو که کوچکم ببین! که بحث غیرتم شده نگو بمان نمیشود، که کوچه عبرتم شده نگیر خورده عمه‌جان، که بی قراریم به جاست سنان کربلای ما، مغیره‌ی قدیم هاست صدای غربت تو را، گوش خیام تو شنید نفس بگیر عمو حسین، لشگر کوچکت رسید تاشده نیزه هایشان در بدنِ تو آه آه وا شده پای شمر هم رویِ تن تو آه آه نیزه به نیزه از تنت، هست تو رفته آه آه به قصد غارت عقیق، دست تو رفته آه آه نیزه‌شکسته شرم کن نفس بگیرد این بدن خنجر کند رحم کن، موقع دست و پا زدن چند نفر به یک نفر، لشکر بی حیا نزن خنجرُ تیر و نیزه را جای عمو بزن به من نبی به سینه ی عمو خورده لب مطهرش شرم کنید اسب ها، نعل کجا و پیکرش شاعر: ــــــــــــــــــ قرارِ بی قرارِ تو باشم دارم میام که یارِ تو باشم تو که همش کنار من بودی منم باید کنارِ تو باشم بمیرم ای عمو چه بی حالی تو رو خدا بزن پر و بالی نفس بکش یکم عمو جونم چه روضه ای شده چه گودالی چه ماجرا تو قتلگاه بوده پر از غبارِ یا پُر از دوده با این همه غمی که میبینم حسن شدن برایم یکم زوده شبیه قاسم و علی اکبر دلِ منم برات شده پرپر درسته سنِ من کمه اما منم یه جورایی مثه اصغر فدات میشم خودم، نباش مضطر خودم سپر میشم‌ برات آخر به یادِ دست مادر اینجا جدا میشه یه دستم از پیکر این نانجیب واسه چی خندیده نگاهش به سمت خیمه چرخیده کنارِ پیکرِ تو فهمیدم بابام تو کوچه ها چیا دیده تو قتلگاه شده چه غوغایی دله منو غم تو آزرده یکی با نیزه اومده سمتت یه پیرمرد عصاشُ آورده غریب و بی کسی تو این گودال چه فکرایی که دشمنت داره یکی نگاشِ سمت انگشتر یکی نگاه به پیرهنت داره *تا اومد با شمشیر به سمت اباعبدالله بزنه، دستشو آورد بالا .. «نمیذارم به عموم بزنین ..» اون نانجیب زد به دست عبدالله دستش افتاد .. ابی عبدالله بغلش کرد .. آی امانت داداشم!.. عزیز دلم؛عبدالله.. زینب داره نگاه میکنه، چقدر گفتم نرو .. هی با خودش میگه: «کاش دستش رو محکم تر گرفته بودم...» مثل اون کوچه ای که مادرم دست حسن رو محکم گرفته بود. هی میخواست دست از دست مادرش رها کنه؛ مادرش میگفت:«صبرکن حسنم...» چادرش رو کشید جلو چشای حسنش نبینه .. اما یه مرتبه دید مادرش نقش زمینه... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net