💎بسم الله الرحمن الرحیم💎
📝 #قسمت_بیست_وسه
#یامجیـر
روز آزمایش نمی دانم دردی که من کشیدم بدتر بود یا دردی که منوچهر کشید. دلم می سوزد؛ می گویم ای کاش یک بار داد می زد، صدای ناله اش بلند می شد، دردش را می ریخت بیرون.
همین صبوری و سکوت ها دکترها و پرستارها را عاشق کرده بود. هر کاری از دستشان بر می آمد دریغ نمی کردند. تا جواب آزمایش آماده شود، منوچهر را مرخص کردند.
روزهایی که از بیمارستان می آمدیم، روزهای خوش زندگیم بود. همه از روحیه ام تعجب می کردند. نمی توانستم جلوی خنده هام را بگیرم. با جمشید زیر بغلش را گرفتیم تا دم آسانسور.
گفت:«می خواهم خودم را بروم» جمشید رفت جلوی منوچهر، رسول سمت راستش، برادر دیگرش بهروز سمت چپش، و من پشت سرش، که اگر خواست بیفتد نگهش داریم. سه تا ماشین آمده بودند دنبالمان.
دم خانه جلوی پای منوچهر گوسفند کشتند. مادرش شربت می داد. علی و هدی خانه را مرتب کرده بودند. از دم در تا پای تخت منوچهر شاخه های گل چیده بودند. و یک گلدان پر از گل گذاشته بودند بالای تختش.
جواب آزمایش که آمد، دکتر گفت: باید زودتر شیمی درمانی شود....
با هر نسخه ی دکتر کمرم می لرزید که اگر داروها گیر نیاید چی. دنبال بعضی داروها باید توی ناصرخسرو می گشتیم. صف های چند ساعته ی هلال احمر و سیزده آبان و داروخانه های تخصصی که چیزی نبود.
دوستان منوچهر پروندهاش را بیرون کشیدند و کارت جانبازی منوچهر را از بنیاد گرفتند، اما طول کشید این کارها. برای خرج دوا و دکتر منوچهر خانه مان را فروختیم و اجاره نشین شدیم.
منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی می شد. داروها را که می زدند گُر می گرفت. می گفت:«انگار من را کرده اند توی کوره. بدنم داغ می شود.» تا چند روز حالت تهوع داشت. ده روز دهان و حلقش زخم می شد.
آب دهانش را به سختی قورت می داد. بابت شیمی درمانی موهایش ریخت. منوچهر چشم هایش را روی هم گذاشت و من موهای سرش را باتیغ زدم. صبح که برده بودمش حمام، موهایش تکه تکه می ریخت.
موهای ریزی که متنده بود، فرو می رفت و اذیتش می کرد. گفت:«با تیغ بزنشان» حتی ریش هاش را که تنک شده بود. با همه ی بغضی که داشتم یک ریز حرف می زدم.
گاهی وقت ها حرف زدن سخت است. اما سکوت سنگین تر و تلخ تر. آیینه را برداشتم و جلوی منوچهر ایستادم. خیلی خوش تیپ شده ای، عین یول براینر.
خودت را ببین. منوچهر همان طور که چشم هایش بسته بود، به صورت و چانه اش دست کشید و روی تخت دراز کشید. منوچهر را با خودش مقایسه ی می کردم. روز هایی که به شوخی دستم را می بردم لای موهایش ،از سر بدجنسی می کشیدمشان و حالا که دیگر مژهایش هم ریخته بود.
به چشم من فرق نداشت. منوچهر بود. کنارمان بود. نفس می کشید. همه ی زندگیمان شده بود منوچهر و مراقبت از او. آن قدر که یادم رفته بود اسم علی و هدی را مدرسه بنویسم.
علی کلاس اول راهنمایی می رفت و هدی اول دبستان....
🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات
⏪ادامه دارد.....
☑️ زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف
💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠
@baghdad0120
#یاران_گمنام_شهید_سلیمانی
#مجـیـــر
#رمان_جذاب
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔘 شوخیِ ممنوع...
✅ابوبصیر رحمة الله علیه می گوید:
در کوفه به یکی از بانوان درس قرائت قرآن می آموختم. روزی در یک موردی با او شوخی کردم! مدت ها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمی گرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟
از شدت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه نمودم. امام باقر علیه السلام فرمود:
- مراقب باش که تکرار نکنی.
📚 بحار، ج ۴۶، ص ۲۴۷
--------------------------
✍ امام علی علیه السلام فرمود: هیچ گاه مردی با زن نامحرم در جای خلوت همراه نشود؛ زیرا هنگامی که مرد نامحرم و زن نامحرم در مکان خلوت همراه شوند سوّمین آنها شیطان خواهد بود.📚مستدرک الوسائل ج ۱۴ ص ۲۶۵
✍ گفتگوی خصوصی دو نامحرم در فضای مجازی ممکن است مصداق این حدیث شود.
#قاسم_بن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشتیاقی که به دیدار طُ دارد دل من🫀
دل من داند و من دانم و🤍
"و دل داند🤞
من 🙂..
#العجل
#دلتنگی
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
#کلام_شهید
«اگر بخواهید در زمان ظهور شرمنده آن حضرت نشوید پشتیبان ولایتفقیه و تابع فرامین ایشان باشید و این سید مظلوم را تنها نگذارید که اگر خدایی ناخواسته در این زمینه کوتاهی نمایید، قطعاً در روز ظهور پشیمان و آنوقت است که دیگر قابل جبران نخواهد بود».
#شهید_عمار_بهمنی
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_سید_قاسم_سادات #شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_سید_قاسم_سادات #صلوات 🌷 #
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_فرهاد_خوشه_بر
#شهید_مدافع_حرم_فرهاد_خوشه_بر
ازخصوصیت بارز شهید خوشه بر
یک فرد ساده زیست، فراری از تجملگرایی و بسیار حساس به مساله خمس وعاشق ولایت بود. ایشان سومین شهید گیلانی مدافع حرم بود که روز شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳ در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) در منطقه تل قرین سوریه در سن ۳۳ سالگی به خیل شهدای مدافع حرم پیوست
#صلوات 🌷
#مدافعان_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_فرهاد_خوشه_بر #شهید_مدافع_حرم_فرهاد_خوشه_بر ازخصوصیت بارز شهید خو
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_رضا_بخشی
#شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_رضا_بخشی
خونهایی که اینجا ریخته شده، دستوپاهایی که اینجا قطع شده، جانبازیهای بچهها و مجروحین قابل فراموشی نیست. صفحه دسکتاپ لب تاپ من از عکس شهدا پرشده، گاهی اوقات که میبینم، خجالت میکشم. حقیقتاً کمکاری میکنیم، یا هدفی که تعیینشده را دنبال نمیکنیم و پشتکار نداریم.
دوست دارم کسانی که بعد از من میآیند، باانگیزه دوچندان و خیلی قویتر از ما، ما که چیزی نیستیم، کسانی بیایند که برای نفرات بعد از خود الگو باشند. بچههای زیادی از گرانبهاترین چیز که زندگیشان بوده و از آن باارزشتر نداشتند، گذشتند، کاری بکنیم که فردا شرمنده این شهدا نباشیم و هر طور شده از این تشکیلات و از این راهی که بازشده دفاع کنیم.مسئله مهمی که میخواهم بگویم این است: دوست دارم بچههایی که من با آنها کارکردم، حقیقتاً من را حلال کنند، میترسم از اینکه کسی از من ناراضی باشد، خیلی میترسم. از هیچچیز دیگر ترسی ندارم ولی از اینکه یک کسی به خاطر اشتباه من دچار مشکل شده باشد خیلی میترسم.
به خانواده و مخصوصاً به مادرم بگویید که زیاد برای من گریه و بیتابی نکنند. تنها کسی که در این دنیا خیلی دوستش دارم، مادرم است، واقعاً هیچکس بهاندازه مادرم برایم عزیز نیست. اگر من بین بچهها نبودم، همینالان عاجزانه از آنها میخواهم که من را حلال کنند.
#صلوات 🌷
#مدافعان_حرم
#لشکر_فاطمیون
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_رضا_بخشی #شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_رضا_بخشی خونهایی که اینجا ریخت
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_علیرضا_توسلی
#شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_علیرضا_توسلی
سال ۱۳۴۱ و در افغانستان در خانواده ای مذهبی و مقید به دنیا آمد، در۷سالگی ودر۹سالگی پدرومادرخودراازدست داد
برادر علیرضا نیز در سال های بعد و در سال ۵۸ به همراه ۵ هزار افغان دیگر دستگیر شد و پس از مدت ها مشخص گردید که او را در گورهای دسته جمعی زنده به گور کرده اند. مجموع وقایع از علیرضا توسلی مردی مبارز و انقلابی ساخت.درسال ۱۳۶۳ به ایران مهاجرت کرد و در حوزه علمیه شهر اصفهان مشغول و پس از مدتی روانه قم شد تا ادامه تحصیلات حوزوی را در سطوح بالاتر بگذراند. شهید توسلی در سال ۱۳۶۶ و در سن ۲۵ سالگی تصمیم گرفت لباس رزم بپوشد و در جبهه جنگ ایران و عراق تفنگ به دست گیرد.وپس ازآن برای مبارزه با ارتش شوروی سابق به کشور زادگاهش بازگشت و به نیروهای مقاومت افغان ملحق شدپس از شکست طالبان در سال ۱۳۷۹به ایران بازگشت و به حرفه کارگری ساختمان مشغول شد.علیرضا توسلی که عمیقا معتقد به اسلام بدون مرز بود این بار در سال ۱۳۹۲ راهی جبهه شامات شدتا این بار از حرم مقدس عقیله بنی هاشم دفاع کند و در زمره مدافعان حرم جای بگیرد.وبا هماهنگی نیروی قدس سپاه پاسداران و همراهی سردار حاج ق ا س م س ل ی ما ن ی اولین پایه های تشکیل تیپ فاطیمون را بنا کند. تیپی که در طول سه سال مجاهدت توانست از استعداد یک تیپ به لشگر تبدیل شود
#صلوات 🌷
#لشکر_فاطمیون
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حسین خرازی
فرازی از وصیتنامه شهید:
از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم که شهدا من را بخشیده و شفاعت کنند واز خدا میخواهم ادامه دهنده راه آنان باشم از مسئولین و مردم عزیز میخواهم آن دسته از افراد که نتوانستند مردم را از نظر عقیده از انقلاب دور کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فسادو فحشا و بی حجابی زده اند در مقابل آنها بایستند.
#کربلای۵
#شهید_خرازی
#شهید_حسین_خرازی
#شهدای_دفاع_مقدس
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_علیرضا_توسلی #شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_علیرضا_توسلی سال ۱۳۴۱ و در
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_سید_علی_زنجانی
#شهید_مدافع_حرم_سید_علی_زنجانی
از ویژگی های بارز و شاخص سید شهید اخلاص در عمل بود کمتر کسی دیده را در حد اعلی در خود داشته باشد. سید یه ویژگی دیگه داشت این بود که نمی گذاشت کسی ازش ناراحت بشه
کلمه ی نه کمتر از ایشان شنیده می شد
علی الظاهر ، نتیجه این میشه که الان کسی توسل کنه به سید علی دست خالی نمیرود و نه به اصطلاح نمی شنود
#صلوات 🌷
#مدافعان_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
✨
چـادرم..
سیاهترینرنگِجـهانهمکهباشد..
باطنشرنگیست،
پرازنقشِحیـاست..
اگرتوفقطسیاهیاشرامیـبینی
ایرادازچـادرمننیست
عمیقتربنگر..!
#حجاب
#حجاب_زینبی
#قاسم_بن_الحسن
eitaa.com/baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
امشب که شب مبعث احمد باشد
مشمول همه عطای سرمد باشد
یارب چه شود طلوع صبح فردا
صبح فرج آل محمّد باشد
🌸 عید بزرگ #مبعث، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، بر شما مبارک باد 🌸
#عید_مبعث
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_علیرضا_توسلی #شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_علیرضا_توسلی سال ۱۳۴۱ و در
✨
گفت آقای توسلی فرمانده دلاور فاطمیون. میگفت در بزرگیش همین بس که در یک عملیات که چند گردان با هم عملیات کرده و همه گردانها بجز گردان #فاطمیون شکست خورده بودند، از حاج قاسم سلیمانی سوال شد که نبرد را ادامه بدهیم یا عقبنشینی کنیم.
حاج قاسم پاسخ جالب توجهی داده و پرسیده بود: آقای توسلی در عملیات هست؟ پاسخ شنیده بود: بله به عنوان فرمانده #گردان_فاطمیون عمل میکند.
حاج قاسم پاسخ داده بود: پس ادامه بدهید که انشاالله پیروزید.
🔹به مناسبت سالگرد شهادت #شهید_توسلی (ابوحامد)
#لشکر_فاطمیون
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
#چ۴۳
در تصویر عده ای در حال ساخت کوکتل مولوتف و تصویر دیگر فردی که کوکتل مولوتف را پرتاب میکند
تعبیر این دو وقایع بستگی به موقعیت جغرافیایی و نوع سیاست هر رسانه را دارد
جالب اینکه استفاده از ٪کوکتل_مولوتف اگر در #اوکراین باشد قهرمان، اما اگر در #فلسطین باشد #تروریست خطاب میشود!!
#جهاد_تبیین
#سواد_رسانه_ای#سواد_رسانه
#قاسم_بن_الحسن #روشنگری_در_حد_توان
@baghdad0120
baghdad0120
🍃همراهان بزرگوار ✨سلام علیکم✨ هرشب با رمان های عاشقانه های شهدایی🌷 در خدمتتون هستیم #
🍃همراهان بزرگوار
✨سلام علیکم✨
هرشب با رمان های
عاشقانه های شهدایی🌷
در خدمتتون هستیم
#قسمت_بیست_وچهار
داستان( #مجـیـــر )
🍃✨
💎بسم الله الرحمن الرحیم💎
📝 #قسمت_بیست_وچهار
#مجـیـــر
جایم کنار تختش بود.
شب ها همان جا می خوابیدم؛
پای تخت.
یک شب از یا حسین گفتنش بیدار شدم. خواب دیده بود.
خیس عرق بود.
خواب دیده بود چهل چراغ محل را بلند کرده.
«چهل چراغ سنگین بود. استخوان هام می شکست. صدای شکستنشان را
می شنیدم. همه ی دندان هام ریخت توی دهانم.»
آشفته بود.
خوابش را برای یکی از دوستانش که آمده بود ملاقات تعریف کرد.
او برگشت گفت:
تعبیرش این است که شما از راهتان برگشته اید؛ پشت کرده اید به اعتقاداتتان.
آن روزها خیلی ها به ما ایراد می گرفتند؛ حتی تهمت می زدند،
چون ریش های منوچهر به خاطر شیمی درمانی ریخته بود و من برای اینکه بتوانم زیر بغل هایش را بگیرم و راه برود چادرم را می گذاشتم کنار.
نمی توانستم ببینم منوچهر این طور زجر بکشد.
تلفن زدم به کسی که تعبیر خواب
می دانست. خواب را که شنید، دگرگون شد.
به شهادت تعبیرش کرد؛
شهادتی که سختی های زیادی دارد.
حالا ما خوشحال بودیم منوچهر خوب شده.
سرحال بود.
بعد از ظهر ها می رفت بیرون قدم
می زد.
روزهای اول پشت سرش راه می افتادم. دورادور مراقب بودم زمین نخورد.
می دانستم حساس است
می گفت:« از توجه ات لذت می برم؛
تا وقتی که ببینم توی نگاهت ترحم نیست.»
نگذاشته بودیم بفهمد شیمی درمانی
می شود. گفته بودیم پروتئین درمانی است.
اما فهمید، رفته بود سینما فیلم از کرخه تا راین را دیده بود.
غروب که آمد دلخور بود.
باور نمی کرد که بهش دروغ گفته باشیم. خودش را سرزنش می کرد که
«حتما جوری رفتار کرده ام که ترسو به نظر آمده ام.»...
اما سرطان یعنی مرگ.
چیزی که دوست نداشتم منوچهر به آن فکر کند.
دیده بودم حسرت خوردنش را از شهید نشدن و حالا اگر می دانست سرطان دارد......
نمی خواستم غصه بخورد.
منوچهر چه قدر برایم از زیبایی مرگ گفت.
گفت:«خدا دوستم دارد که مرگ را نشانم داده و فرصت داده تا بیش تر تسبیحش کنم و نماز بخوانم.»
من محو حرف هایش شده بودم؛
که منوچهر زد روی پایم و
گفت:«مرثیه خوانی بس است. حالا بقیه ی راه را باهم می رویم. ببینم تو پرروتری یا من.»
و من دعا می کردم.
به گمانم اصرارهای من بود که از جنگ زنده برگشت.
فکر می کردم فناناپذیر است.
تا دم مرگ می رود و بر می گردد.
هر روز صبح نفس راحت می کشیدم که یک شب دیگر گذشت. ولی از شب بعدش وحشت داشتم.
به خصوص از وقتی خون ریزی معده اش باعث شد گاه و بی گاه فشارش بیاید پایین و اورژانسی بستری شود و چند واحد خون بهش بزنند.
خون ریزی ها به خاطر تومور بزرگی بود که روی شریان اثناعشر در آمده بود و نمی توانستند برش دارند.
این ها را که دکتر شفاییان می گفت،
دلم می خواست آن قدر گریه کنم تا خفه شوم.
دکتر گفت: هر چه دلت می خواهد گریه کن، ولی جلوی منوچهر باید بخندی،
مثل سابق. آن قدر قوی باشد که بتواند مبارزه کند.
ما هم با شیمی درمانی و رادیوتراپی شاید بتوانیم کاری کنیم. این شایدها برای من باید بود.
می دیدم منوچهر چه طور آب
می شود....
🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات
⏪ادامه دارد.....
☑️ زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف
💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠
@Baghdad0120
#یاران_گمنام_شهید_سلیمانی
#رمان_انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اینک محمدی دیگر در راه است…
نشانه های ظهورِ بعثت او، مردمی را حیران و بی تاب دیدنش کرده بود…
آخرالزمان رقم خورد…
و اینک محمدی دیگر در راه است…🍃
#عید_مبعث مبارک باد 🍃🌸
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
#حدیث_روز
پيامبر صلي الله عليه وآله :
إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ
من مبعوث شدم تا بزرگواريهاي اخلاقي را كامل كنم.
I was sent to perfect morals.
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۰ .
#مبعث
#عید_مبعث #مسجد_النبوي #حدیث_گرافی #البعثة_النبوية #ilovemohammad #Muhammad #islam #shia #yaali
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_سید_علی_زنجانی #شهید_مدافع_حرم_سید_علی_زنجانی از ویژگی های بارز
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_احمد_مشلب
#شهید_مدافع_حرم_احمد_مشلب
#حزب_الله
قسمتی ازوصیت شهید مشلب به مادرش:
آیا می توان لحظه ای بهتر از شهادت به دست آورد، ای نور چشمانم ، ای مهربان. ای اوّلین کلمه ای که از زبانم خارج شد. ای اوّلین آموزگار مکتب شهادت، ای کسی که در زمین با دستانش تکان خوردم. ای کسی که مرا بزرگ کرد تا مردی از مردان صاحب الزمان باشم. گرم ترین سلام ها به تو ای زن صبور. ای کسی که بیشتر از من پرسیدی از راه شهادت و در این راه کربلایی تأکید داری . تمسّک جوی به قرآن و اهل بیت. مرا در دعایت فرا موش نکن که دعای تو مستجاب می شود و امید دارم که تو را در مقابل حضرت فاطمه سلام الله علیها سرور زنان جهان رو سفید کنم.
#صلوات 🌷
#مدافعان_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120