eitaa logo
baghdad0120
1.2هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
30 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_علیرضا_توسلی #شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_علیرضا_توسلی سال ۱۳۴۱ و در
🕊 از ویژگی های بارز و شاخص سید شهید اخلاص در عمل بود کمتر کسی دیده را در حد اعلی در خود داشته باشد. سید یه ویژگی دیگه داشت این بود که نمی گذاشت کسی ازش ناراحت بشه کلمه ی نه کمتر از ایشان شنیده می شد علی الظاهر ، نتیجه این میشه که الان کسی توسل کنه به سید علی دست خالی نمیرود و نه به اصطلاح نمی شنود 🌷 @baghdad0120
✨ چـادرم.. سیاه‌ترین‌رنگِ‌جـهان‌هم‌که‌باشد.. باطنش‌رنگیست، پراز‌نقشِ‌حیـاست.. اگرتوفقط‌سیاهی‌اش‌رامیـبینی ایراد‌از‌چـادر‌من‌نیست عمیق‌تربنگر..! eitaa.com/baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ امشب که شب مبعث احمد باشد مشمول همه عطای سرمد باشد یارب چه شود طلوع صبح فردا صبح فرج آل محمّد باشد 🌸 عید بزرگ ، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، بر شما مبارک باد 🌸 @baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_علیرضا_توسلی #شهید_مدافع_حرم_فاطمیون_علیرضا_توسلی سال ۱۳۴۱ و در
✨ گفت آقای توسلی فرمانده دلاور فاطمیون.  میگفت در بزرگیش همین بس که در یک عملیات که چند گردان با هم عملیات کرده و همه گردانها بجز گردان شکست خورده بودند، از حاج قاسم سلیمانی سوال شد که نبرد را ادامه بدهیم یا عقبنشینی کنیم. حاج قاسم پاسخ جالب توجهی داده و پرسیده بود: آقای توسلی در عملیات هست؟ پاسخ شنیده بود: بله به عنوان فرمانده عمل میکند. حاج قاسم پاسخ داده بود: پس ادامه بدهید که انشاالله پیروزید. 🔹به مناسبت سالگرد شهادت (ابوحامد) @baghdad0120
✨ #چ۴۳ در تصویر عده ای در حال ساخت کوکتل مولوتف و تصویر دیگر فردی که کوکتل مولوتف را پرتاب میکند تعبیر این دو وقایع بستگی به موقعیت جغرافیایی و نوع سیاست هر رسانه را دارد جالب اینکه استفاده از ٪کوکتل_مولوتف اگر در باشد قهرمان، اما اگر در باشد خطاب میشود!! #سواد_رسانه @baghdad0120
baghdad0120
🍃همراهان بزرگوار ✨سلام علیکم✨ هرشب با رمان های عاشقانه های شهدایی🌷 در خدمتتون هستیم #
🍃همراهان بزرگوار ✨سلام علیکم✨ هرشب با رمان های عاشقانه های شهدایی🌷 در خدمتتون هستیم داستان( ) 🍃✨
💎بسم الله الرحمن الرحیم💎 📝 جایم کنار تختش بود. شب ها همان جا می خوابیدم؛ پای تخت. یک شب از یا حسین گفتنش بیدار شدم. خواب دیده بود. خیس عرق بود. خواب دیده بود چهل چراغ محل را بلند کرده. «چهل چراغ سنگین بود. استخوان هام می شکست. صدای شکستنشان را می شنیدم. همه ی دندان هام ریخت توی دهانم.» آشفته بود. خوابش را برای یکی از دوستانش که آمده بود ملاقات تعریف کرد. او برگشت گفت: تعبیرش این است که شما از راهتان برگشته اید؛ پشت کرده اید به اعتقاداتتان. آن روزها خیلی ها به ما ایراد می گرفتند؛ حتی تهمت می زدند، چون ریش های منوچهر به خاطر شیمی درمانی ریخته بود و من برای اینکه بتوانم زیر بغل هایش را بگیرم و راه برود چادرم را می گذاشتم کنار. نمی توانستم ببینم منوچهر این طور زجر بکشد. تلفن زدم به کسی که تعبیر خواب می دانست. خواب را که شنید، دگرگون شد. به شهادت تعبیرش کرد؛ شهادتی که سختی های زیادی دارد.
حالا ما خوشحال بودیم منوچهر خوب شده. سرحال بود. بعد از ظهر ها می رفت بیرون قدم می زد. روزهای اول پشت سرش راه می افتادم. دورادور مراقب بودم زمین نخورد. می دانستم حساس است می گفت:« از توجه ات لذت می برم؛ تا وقتی که ببینم توی نگاهت ترحم نیست.» نگذاشته بودیم بفهمد شیمی درمانی می شود. گفته بودیم پروتئین درمانی است. اما فهمید، رفته بود سینما فیلم از کرخه تا راین را دیده بود. غروب که آمد دلخور بود. باور نمی کرد که بهش دروغ گفته باشیم. خودش را سرزنش می کرد که «حتما جوری رفتار کرده ام که ترسو به نظر آمده ام.»...
اما سرطان یعنی مرگ. چیزی که دوست نداشتم منوچهر به آن فکر کند. دیده بودم حسرت خوردنش را از شهید نشدن و حالا اگر می دانست سرطان دارد...... نمی خواستم غصه بخورد. منوچهر چه قدر برایم از زیبایی مرگ گفت. گفت:«خدا دوستم دارد که مرگ را نشانم داده و فرصت داده تا بیش تر تسبیحش کنم و نماز بخوانم.» من محو حرف هایش شده بودم؛ که منوچهر زد روی پایم و گفت:«مرثیه خوانی بس است. حالا بقیه ی راه را باهم می رویم. ببینم تو پرروتری یا من.» و من دعا می کردم. به گمانم اصرارهای من بود که از جنگ زنده برگشت. فکر می کردم فناناپذیر است. تا دم مرگ می رود و بر می گردد. هر روز صبح نفس راحت می کشیدم که یک شب دیگر گذشت. ولی از شب بعدش وحشت داشتم. به خصوص از وقتی خون ریزی معده اش باعث شد گاه و بی گاه فشارش بیاید پایین و اورژانسی بستری شود و چند واحد خون بهش بزنند. خون ریزی ها به خاطر تومور بزرگی بود که روی شریان اثناعشر در آمده بود و نمی توانستند برش دارند. این ها را که دکتر شفاییان می گفت، دلم می خواست آن قدر گریه کنم تا خفه شوم. دکتر گفت: هر چه دلت می خواهد گریه کن، ولی جلوی منوچهر باید بخندی، مثل سابق. آن قدر قوی باشد که بتواند مبارزه کند. ما هم با شیمی درمانی و رادیوتراپی شاید بتوانیم کاری کنیم. این شایدها برای من باید بود. می دیدم منوچهر چه طور آب می شود.... 🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات ⏪ادامه دارد..... ☑️ زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف 💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠 @Baghdad0120
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اینک محمدی دیگر در راه است… نشانه های ظهورِ بعثت او، مردمی را حیران و بی تاب دیدنش کرده بود… آخرالزمان رقم خورد… و اینک محمدی دیگر در راه است…🍃 مبارک باد 🍃🌸 @baghdad0120
پيامبر صلي الله عليه وآله : إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ من مبعوث شدم تا بزرگواري‌هاي اخلاقي را كامل كنم. I was sent to perfect morals. بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۰ . @baghdad0120