baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_یکم 🔹 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_دوم
🔹 نگاهش میدرخشید و دیگر نمیخواست احساسش را پنهان کند که #مردانه به میدان زد :«از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط میخوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟»
دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند و صدایش به سختی شنیده شد :«من فقط میخواستم بدونم چه احساسی به #همسرتون دارید، همین!»
🔹 باورم نمیشد با اینهمه #نجابت بخواهد به حریم من و سعد وارد شود که پیشانیام از شرم نم زد و او بیتوجه به رنجش چشمانم نجوا کرد :«میترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!»
احساس تهنشین شده در صدایش تنم را لرزاند، در برابر چشمانی که گمان میکردم هواییام شدهاند، شالم را جلوتر کشیدم تا صورتم کمتر پیدا باشد.
🔹 انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود و باید فرار میکردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت :«صبح موقع نماز سیدحسن باهام تماس گرفت. گفت دیشب بچهها خروجی #داریا به سمت حمص یه جنازه پیدا کردن.»
با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو میرفت و من سختتر صدایش را میشنیدم که دیگر زبانش به سختی تکان میخورد :«من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم!»
🔹 گیج نگاهش مانده و نمیفهمیدم چه میگوید که موبایلش را از جیب پیراهن سفیدش بیرون کشید، رنگ از صورتش پرید و مقابل چشمانم به نفس نفس افتاد :«باید هویتش تأیید بشه. اگه حس میکردم هنوز دوسش دارید، دیگه نمیتونستم این عکس رو نشونتون بدم!»
همچنان مردد بود و حریف دلش نمیشد که پس از چند لحظه موبایل را مقابلم گرفت و لحنش هم مثل دستانش لرزید :«خودشه؟»
🔹 چشمانم سیاهی میرفت و در همین سیاهی جسدی را دیدم که روی زمین رها شده بود، قسمتی از گلویش پاره و خون از زیر چانه تا روی لباسش را پوشانده بود.
سعد بود، با همان موهای مشکی ژل زده و چشمان روشنش که خیره به نقطهای ناپیدا مانده بود و قلبم را از تپش انداخت. تمام بدنم رعشه گرفته و از سفیدی صورتم پیدا بود جریان #خون در رگهایم بند آمده که مصطفی دلواپس حالم مادرش را صدا زد تا به فریادم برسد.
🔹 عشق قدیمی و #زندانبان وحشیام را سر بریده و برای همیشه از شرّش خلاص شده بودم که لبهایم میخندید و از چشمان وحشتزدهام اشک میپاشید.
مادرش برایم آب آورده و از لبهای لرزانم قطرهای آب رد نمیشد که خاطرات تلخ و شیرین سعد به جانم افتاده و بین برزخی از #عشق و بیزاری پَرپَر میزدم.
🔹 در آغوش مادرش تمام تنم از ترس میلرزید و #تهدید بسمه یادم آمده بود که با بیتابی ضجه زدم :«دیشب تو #حرم بهم گفت همین امشب شوهرت رو سر میبره و عقدت میکنه!» و نه به هوای سعد که از وحشت ابوجعده دندانهایم از ترس به هم میخورد و مصطفی مضطرب پرسید :«کی بهتون اینو گفت؟»
سرشانه پیراهن آبی مادرش از اشکهایم خیس شده و میان گریه معصومانه #شهادت دادم :«دیشب من نمیخواستم بیام حرم، بسمه تهدیدم کرد اگه نرم ابوجعده سعد رو میکشه و میاد سراغم!»
🔹 هنوز کلامم به آخر نرسیده، خون #غیرت در صورتش پاشید و از این تهدید بیشرمانه از چشمانم شرم کرد که نگاهش به زمین افتاد و میدیدم با داغیِ نگاهش زمین را آتش میزند.
مادرش سر و صورتم را نوازش میکرد تا کمتر بلرزم و مصطفی آیه را خوانده بود که به چشمانم خیره ماند و خبر داد :«بچهها دیشب ساعت ۱۱ پیداش کردن، همون ساعتی که شما هنوز تو #حرم بودید! یعنی اون کار خودش رو کرده بود، چه شما حرم میرفتید چه نمیرفتید دستور کشتن همسرتون رو داده بود و ...» و دیگر نتوانست حرفش را ادامه دهد که سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد و گونههایش از #خجالت گل انداخت.
🔹 از تصور بلایی که دیشب میشد به سرم بیاید و به حرمت حرم #حضرت_سکینه (سلاماللهعلیها) خدا نجاتم داده بود، قلبم به قفسه سینه میکوبید و دل مصطفی هم برای محافظت از این #امانت به لرزه افتاده بود که با لحن گرمش التماسم میکرد :«خواهرم! قسمتون میدم از این خونه بیرون نرید! الان اون حرومزاده زخمیه، تا زهرش رو نپاشه آروم نمیگیره!»
شدت گریه نفسم را بریده بود و مادرش میخواست کمکم کند تا دراز بکشم که پهلویم در هم رفت و دیگر از درد جیغ زدم. مصطفی حیرتزده نگاهم میکرد و تنها خودم میدانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده که با همه جدایی چندسالهام از هیئت، دلم تا #روضه در و دیوار پر کشید.
🔹 میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها #حضرت_زهرا (علیهاالسلام) را صدا میزدم تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دندهای از پهلویم ترک خورده است.
نمیخواست از خانه خارج شوم و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود که مقابل در اتاق رژه میرفت مبادا کسی نزدیکم شود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🔴 هراس و وحشت «پمپئو» از انتقام ایران
پمپئو: دیگر زندگی عادی ندارم
#وزیر_خارجه ی سابق #آمریکا در کتاب خود نوشت : ما میدانیم که #ایران توانایی عملیات در داخل خاک آمریکا را دارد ، بنابراین یک سال و نیم پس از خروجم از کار در بخش دولتی ، من هنوز #پروتکلهای_امنیتی را حفظ میکنم . زندگی خودم ، همسرم و فرزندم تحت تاثیر قرار گرفته و آنها بدون #تدابیر_شدید_امنیتی نمیتوانند کارهای عادی و روزمره ی خودشان را انجام دهند . احتمالا دیگر هرگز با ماشین شخصی خود #رانندگی نخواهم کرد یا از آن سطح از حریم خصوصی که قبلا داشتم لذت نخواهم برد . اذعان #پمپئو به #هراس دائمی از جانش در شرایطی مطرح شده که اواخر دی ماه رسانههای آمریکایی خبر دادند که #واشنگتن حفاظت از او و برخی دیگر از افراد دخیل در #شهادت #سردار_سلیمانی و یارانش را تمدید کرده است.
#لبیک_یا_خامنه_ای #انتقام_خواهیم_گرفت #ایران_قدرتمند #قدرت_پوشالی_غرب #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨️🇮🇷
#تخریب ورودی اصلی #پارلمان #تروریست #اروپا
این تازه اول ماجراست!
خود کرده را #تدبیر نیست ...
#حاج_قاسم گفت ولله هرکس تیر به سمت این نظام انداخت ، #آواره شد.
#یدالله_فوق_ایدیهم #لبیک_یا_خامنه_ای #اروپا_در_آستانه_فروپاشی #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
هدایت شده از baghdad0120
4_5935772333535920184.mp3
3.99M
بسم الله الرحمن الرحیم
الله مع الصابرین... ✨
هدیه به روح دوستم محمد 🥀
#فاتحه
#صلوات
#جان_فدا
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
eitaa.com/Baghdad0120
✨️🇮🇷
#آویگدور_لیبرمن ، وزیر دارایی سابق #اسرائیل در صفحه رسمی خود در شبکه اجتماعی #توییتر نوشت: اسرائیل در آستانه ی یک #بحران_اقتصادی است که پیش از این هرگز ندیده است. کابینه ی اسرائیل در تلاش است تا این موضوع را از اسرائیلیها پنهان کند. #نتانیاهو و اعضای کابینه ی او حقیقت را میدانند و هیچ طرفی حاضر نیست دروغهای آنها را بپذیرد که این موضوع نشان میدهد اسرائیل در آستانه یک بحران اقتصادی بی سابقه است. کنفرانس خبری نتانیاهو به همراه سه وزیر کابینهاش نشان داد که آنها ترسیدهاند.
#اسرائیل_باید_از_صفحه_روزگار_محو_شود
#صهیونیست_کودک_کش #لبیک_یا_خامنه_ای #اسرائیل_بیست_و_پنج_سال_آینده_را_نخواهد_دید #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
خداحافظ آهوهای زیبای «دشت ناامید»❗️
🔻ششم #بهمن یادآور #خیانت وحشتناکی است ...
#دشت_ناامید که #میزبان آهوهای زیبا در برخی فصول سال بود، با مساحتی در حدود سه هزار کیلومتر مربع معادل چهار برابر #سنگاپور، از #ایران جدا شد!!
🔻بعد از اینکه در سال ۱۲۲۵ با کارگردانی #انگلیس، #افغانستان و #هرات از ایران جدا شد، برخی از #خطوط_مرزی نامشخص ماند و زمینه اختلاف و مناقشه بر سر #آب شد.
🔻از سال ۱۳۱۰ به بعد انگلیس به عنوان آخرین قدم قبل از #جنگ_جهانی_دوم و با هدف ایجاد خط کمربندی دفاعی در برابر #شوروی، #معاهده_سعدآباد برای پیوند #سیاسی میان ایران، #ترکیه، #افغانستان و #عراق را در تیرماه ۱۳۱۶شکل داد و با بی کفایتی #رضاشاه_پهلوی همه هزینه های این معاهده انگلیسی بر عهده #ملت_ایران قرار گرفت و بخشهای زیادی از ایران برای جلب رضایت کشورهای همسایه #خیرات شد!!
🔻بزرگترین رودی که به دریاچه هامون می ریخت، #هیرمند بود و پس از جدایی افغانستان همواره مورد مناقشه بود.
#رضاخان که پیشتر در مهر ۱۳۱۴ آتاتورک پادشاه ترکیه را به عنوان حَکم برای موضوع آب هیرمند تعیین کرده بود، با وجود خسارتبار بودن برای ایران رای حکمیت را پذیرفت. سرانجام در ۶ بهمن ۱۳۱۷ بدون هیچگونه مقاومت، قرارداد تقسیم آب هیرمند بین #تهران و #کابل منعقد شد که طبق آن «دشت ناامید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر و برخی مناطق دیگر از ایران بدون هیچ جنگ و درگیری جدا شد تا افغانستان سهم 50 درصدی ایران از هیرمند را بپذیرد.
🔻اما دولت افغانستان به همین وعده نسیه هم عمل نکرد و #نهرهای انحرافی و #سدها بهقدری حجم آب را کاهش داد که موجب تلف شدن دامها و کوچ گسترده مردم و اعتراض پی در پی آنها شد.
🔻پس از سالها اعتراض، این بار با وساطت آمریکا، #محمدرضا_پهلوی طی قراردادی در سال ۱۳۵۱ دوباره راه وطن فروشی پدر را ادامه داد و سهم ۵۰ درصدی از آب هیرمند را به ۱۵ درصد کاهش داد!! تا جایی که #اسدالله_علم در کتابش لفظ خیانت را برای این قرارداد استفاده کرد.
🔻هم دشت ناامید رفت و هم هامون خشکید ... چون برخی سردمداران حکومت شاهنشاهی اعتقاد داشتند که سرزمین #سیستان فقط چهل میلیون عایدی دارد پس ارزش اقتصادی ندارد!!
🔸پ.ن: آن وقت پسر جناب #عبدالحمید امام جماعت مسجد مکی، اخیرا در قالب کمپین احمقانه ««وکالت_میدهم» با #رضا_پهلوی بیعت می کند!!! حق نداریم شک کنیم دست وکیل و موکل توسط انگلیس به هم گره خورده؟
✍حمیدرضا ابراهیمی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
ای مظهر مظهر العجائب الغوث
مظلومترین حاضر غائب الغوث
جزدیدن توچه آرزویی داریم ؟
ای رغبت لیله الرغائب الغوث !
#یا_مهدی_ادرکنی #لیله_الرغائب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ظهور_نزدیک_است
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨️🇮🇷 ای مظهر مظهر العجائب الغوث مظلومترین حاضر غائب الغوث جزدیدن توچه آرزویی داریم ؟ ای رغبت لی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨️🇮🇷
گُمانمیڪنیمحجاب
براۍایناستڪهشناختهنشویم
اماقرآنمیفرماید :
حجابرارعایتڪنیدتاشناختهبشوید
بهچهچیزۍ؟
بهتقواوعفت
✾ــــــــــــــــــــــــ
#لبیک_یا_خامنه_ای #ساعت_عاشقی #به_یاد_فرمانده #لیله_الرغائب #حجاب #زن_عفت_افتخار #مرد_غیرت_اقتدار #قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
_حاج قاسم خاکی بود | #خاطره
در منزل شهید حاج #قاسم_سلیمانی پسر کوچکتر #شهید_کاظمی این خاطره را برایم تعریف کرد: ایشون گفتند، سالهای قبل یکبار ایشان میخواستند #کرمان بروند، من هم از ایشان خواستم همراهشان بروم، گویا به یک مراسم #عروسی دعوت بودند ، گفت روی میز پذیرایی ،جلوی ایشان ظرف و پذیرایی ویژه تری نسبت به بقیه گذاشته بودند، که از این کار #حاجی ناراحت شده بود و از صندلی آن میز بلند شده بود.
_راوی فرزند #شهید شیخ شعاعی
#hero
#baghdad0120
#جان_فدا
#ساعت_عاشقی
#لیله_الرغائب
#به_یاد_فرمانده
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
eitaa.com/Baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 9⃣ ـــــــــــــــ ـ ـ ـ 🍃🦋 موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت نهم) روایت جالب از حضور منظم حاج قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
🔟
ـــــــــــــــــــــ ـ ـ
🍃🦋
موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت دهم)
ذوالفقار ایران حاج قاسم سلیمانی...
قسمت دهم:پرونده نشان ها وافتخارات نظامی سپهبد حاج قاسم سلیمانی...
#ساعت_عاشقی
#به_یاد_فرمانده
#لیله_الرغائب
#قاسم_ابن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔eitaa.com/baghdad0120
✨🇮🇷
و گلوییکه هربار
با یادت به بغض مینشیند💔..
#ساعت_عاشقی
#به_یاد_فرمانده
#لیله_الرغائب
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
مابی تو خسته ایم
تو بی ما چگونه؟!
"دلتنگتیم حاجی"
#ساعت_عاشقی
#به_یاد_فرمانده
#لیله_الرغائب
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨01:20
به وقت بیقراری دلهای بیقرار
#ساعت_عاشقی
#به_یاد_فرمانده
#لیله_الرغائب
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
✨🌙
#ساعت_عاشقی
ای يارِ ز ديده گشته غايب برگرد
ای هجرِ تو اعظم مصائب برگرد
امشب ز خدا فقط تو را می خواهم
ای آرزوی شب رغائب برگرد
#لیلة_الرغائب
#قاسم_بن_الحسن
#پاسدار_شهید_قاسم_سلیمانی
#سپاه_پاسدار_انقلاب_است
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شب_آرزوها
#شهیدانه
#سپاه
https://eitaa.com/joinchat/1124073552C6763fa43b2
baghdad0120
✨🌙 #ساعت_عاشقی ای يارِ ز ديده گشته غايب برگرد ای هجرِ تو اعظم مصائب برگرد امشب ز خدا فقط تو را می
✨
#ساعت_عاشقی
باز دوباره شب جمعه شد و باز بی قرار یار، باز لحظه ی شهادت و باز این دست های تنهای بی قرار.
غم ظهور و نیامدنت بس نبود عزیزِ جان؟ این درد جانسوز هم بر آن اضافه شد و لبریز شد کاسه ی صبر جان.
پس از این دیگر شب های جمعه هیچ وقت مثل گذشته نخواهد بود...
ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد جمعه... 😞💔
جانان بگو پس نوبت ما کی میرسد؟ دنیا بدون تو دیگر جای قشنگی نیست...
#جانفدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
#زنده_ایم_به_قصاص
#Hero
#baghdad0120
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
{اَللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كََرِيمَةٍ}
و باز آسمان خیالِ من
روی ماهِ تو را
آرزو میکند...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ظهور_نزدیک_است
#امام_زمان
#لیله_الرغائب
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
@baghdad0120
✨️🇮🇷
#کلام_شهید
همسر عزیزم ، شما را سفارش می کنم در مورد بچه ها که نگذارید آنها از راه خدا و ولایت دور شده و آنها را بچه هایی مومن پرهیزگار بار بیاورید و به آنها همواره بگویید که پدرشان در راه حق و حقیقت قدم برداشته و جان ناقابلش را فدای راه معبود نموده و شما نیز باید پاسدار حرمت خون پدرتان بوده و از راه حق و حقیقت و پیروزی از ولی فقیه منحرف نشوید.
#سردار_شهید_عبدالرضا_مجیری
#لبیک_یا_خامنه_ای #جانفدا
#قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم #شهید_خدابخش_خاوری (لشکر فاطمیون ) #شهید_مدافع_حرم_خدابخش_خاوری شهید مدا
✨🇮🇷
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
“اشهد ان ” شما زندهتر از ما هستید! مرگ در مسلک ققنوس ندارد جایی🕊
#شهید_مدافع_حرم_خدابخش_خاوری ( لشکر فاطمیون )
#صلوات 🌷
#جانفدا
#لشکر_فاطمیون
#شهدای_مدافع_حرم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_دوم 🔹 نگاهش میدرخشید و دیگر نمیخواست احساسش را پنهان کند که #مر
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
🔹 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
🔹 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
🔹 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
🔹 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
🔹 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
🔹 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
🔹 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
🔹 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120