eitaa logo
فرقه های بابیت و بهائیت
17.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فرقه های بابیت و بهائیت
⛔️⛔️هذیان های یک روشنفکرنما ⚠️بررسی پریشانگویی های صدیقه وسمقی، سمپات بهائیت 👈امروزه برخی از افراد که دارای سوابق دانشگاهی یا پژوهشی هستند می کوشند تا به عنوان روشنفکر شناخته شوند و برای شان اصلا اهمیتی ندارد آنچه می گویند، به عبارت دقیق تر، می بافند، تا چه حد به حقیقت نزدیک است. ▫️بهتر است نام این طیف را روشنفکرنمایان بگذاریم که از سر عقده های حقارت به چنین طریقی کشیده شده اند تا جایی که برای مطرح شدن هر امر کذبی را بر زبان جاری می کنند. اگرچه سایر افرادی که امروزه به عنوان روشنفکر شناخته می شوند هم چندان منطبق با اصول دینی و اخلاقی سخن نمی گویند، با این حال اغلب در مسیر فعالیت خویش مبادی اخلاق حرفه هستند و برای حفظ آبرو بدیهیات را انکار نمی کنند. 🔸این دسته از روشنفکران می کوشند تا قرائتی از دین و اخلاق ارائه دهند که به زعم خودشان با داده های علوم تجربی و عقلانیت منطبق است و اگرچه این شیوه استنتاج برای فهم احکام دینی کارآمد نیست با این حال متدولوژی آن ها ولو غلط، امری مشخص است. ➕در این یادداشت نمی خواهیم به نقد متدولوژی روشنفکران در تحلیل گزاره های الهیاتی بپردازیم بلکه موضوع قابل توجه، ظهور روشنفکر نمایانی است که با تظاهر به اندیشه ورزی، عاری از خرد به اظهار نظرهایی می پردازند که هیچ دلیل و بینه ای برای آن ندارند. 🔘هدف این طیف، جدای از عوام فریبی و مطرح شدن در رسانه ها این است که مشتی دین ستیز و زندیق به تمجید از آنان بپردازند و تمجیدشان کنند. الله متعال در قرآن کریم می فرماید: وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ. و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‌شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: «در حقيقت، تنها هدايت خداست كه هدايت [واقعى‌] است.» و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.(سوره بقره، آیه ۱۲۰) ❗️ صدیقه وسمقی ازجمله روشنفکرنمایان است که ابتدا برای مطرح شدن دست به دامن مهره های بهائی شد و برای جلب رضایت آنان قرائتی از احکام اسلامی ارائه کرد که برای هیچ مسلمان عاقل و آگاه به قرآن کریم قابل پذیرش نبود. خانم وسمقی در کمال جهل و نادانی از معارف قرآن کریم، خویش را زبان گویای اسلام معرفی می نماید و سعی دارد با انکار دستورات خداوند، شرایط را برای ترویج فرقه ضاله بهائیت محیا نماید. ▪️وی که تا پیش از این، با نفاق، خود را اهل مراعات احکام اسلامی نشان می داد، امروزه طاهرة قره العین را الگوی خود دانسته و حجاب از سر برداشته است. (طاهره همان زنی است که با داشتن همسر و فرزند، همراه مردان بابی که علیه اسلام قیام کرده بودند راهی بدشت شد و در آنجا با زینت و آرایش فراوان در میان نامحرمان حاضر گردید) 🔸ظاهرا خانم وسمقی نیز مانند بابیان سلف به این نتیجه رسیده است که دوره احکامی چون حجاب و رعایت حدود اخلاقی اسلام به سر آمده و در عصر حاضر بهتر است با ابتذال مدارا کنیم. ایشان گویی در خصوص سنت الهی در قرآن چیزی نمی دانند چنانچه الله متعال می فرماید: سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا، سنّت الهى از پيش همين بوده، و در سنّت الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت.(سوره فتح، ایه ۲۳) ▫️خانم وسمقی در کمال جسارت مدعی شده که از اساس، دستور به حجاب در اسلام وجود ندارد و گویی تا کنون ندیده است که الله متعال در قرآن می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا. ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسری‌های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.(سوره احزاب، آیه ۵۹)
🔰🔰همچنین در سوره نور، آیه ۳۱ می فرماید: وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‌کیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان‌]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید! 👈در آیات فوق با صراحت دستور به رعایت حجاب آمده و گویی خانم وسمقی چنان شیفته هم صحبتی با بهائیان شده که فراموش کرده مسلمانان به کتابی تحت عنوان قرآن اعتقاد دارند!!! حقیقت آن است که از گذشته تا به حال، روشنفکران ایرانی با فرقه ضاله بهائیت بر سر مهر نبوده اند و از آنجا که به ابعاد ضدانسانی آن اگاه بودند، برای حفظ آبرو هم که شده به نقد آن می پرداختند. از ملکوم خان گرفته تا کسروی، رائین و عبدالکریم سروش جملگی بر این امر اتفاق نظر داشته اند که بهائیت فاقد جنبه های یک آئین است.(اگرچه بماند که فرزند آقای سروش که تحت نام پدر خود را مطرح کرده و اخیرا نیز به سطح یک مشاور روانشناسی تنزل پیدا کرده، از مواضع خانم وسمقی استقبال نموده است) ⭕️تشکیلات فرقه ضاله بهائیت برای جبران این خلاء یعنی نداشتن سمپات و حامی از میان طیف روشنفکر به این شیوه روی آورد که افرادی با تحصیلات دانشگاهی را شناسایی نماید و آن ها را درحالی که در سطوح دسته چندم روشنفکری نیز نیستند به عنوان یک متفکر معرفی کند تا با این هویت سازی کاذب، وانمود نماید از میان اهل تفکر هم افرادی هستند که آن ها را تائید کنند. 💀@bahaiyat💀
ط) اعدام نوشتن توبه نامه، پایان ماجرا نبود. باب تا روزی که زنده بود، بر مقام های دروغین خود می افزود و از سوی دیگر، طرفدارانش نیز با حمایت بیگانگان - که در جای خود درباره آنها بحث خواهد شد - آشوب هایی در گوشه و کنار مملکت به راه انداختند که تحمل آن برای دولتمردان ممکن نبود. شوق ریاست و روان بیمار سید علی محمد باب، او را تا آنجا کشاند که. دیگر راهی برای بازگشت از آن منجلاب برایش باقی نماند و با وجود فتوای علما به احتمال خبط دماغ (نداشتن تعادل روانی) و نارضایتی از اعدام وی، میرزا تقی خان امیرکبیر ناچار دستور اعدام را صادر کرد و سرانجام به دستور صدر اعظم مقتدر و میهن دوست ایران، برای جلوگیری از ادامه آشوب هایی که پیروان و دوستداران باب به پا کردند، سید علی محمد باب در روز بیست و هشتم شعبان ۱۲۶۶ ه- .ق مطابق اول تموز در میدان صاحب الزمان تبریز به دار آویخته و تیرباران شد. (۱) بنا بر نوشته عبدالحسین آواره در کتاب کواکب الدریه، سلیمان خان افشار جنازه باب را از خندق دزدید و نخست آن را به کارخانه حریربافی حاج احمد میلانی بابی برد. سپس از آنجا به تهران و حدود شصت سال بعد به حیفا در اسرائیل انتقال یافت و در محل مخصوصی به نام «مقام اعلی» دفن شد. عبدالحسین نوایی در بررسی این نوشته و ادعای بابیان می نویسد: وقتی که انسان با مراجعه به کتب ایشان جزئیات امر را مطالعه کند، فکر می کند که از جسدی مشبک و پاره پاره بعد از این چند سال چه می ماند و از آن گذشته، جسد مومیایی نشده چطور نمی پوسد و بوی نمی گیرد، در صورتی که جسد انسانی پس از یک روز متعفن می شود، به حدی که از تحمل آدمی خارج می گردد. هرگز بدین مطالب، عقل سلیم تسلیم نمی شود و آنچه نقل شد، صرفاً برای نشان دادن کلیه عقاید مختلف است، والّا طبیعی ترین مطلب همان است که در طی سه روز افتادن در خندق، جانوران چیزی از آن باقی نگذاشته اند. (۲) استخوان های سید علی محمد باب که بهاییان آن را «رمس اطهر» یا «عرش حضرت اعلی» می-نامند، پس از شصت سال نگه داری پنهانی در محل های گوناگون، سرانجام در سال ۱۹۰۹ میلادی در زمان ریاست عبدالبهاء بر این فرقه، در این محل به خاک سپرده شد و امروز مهم ترین مکان زیارتی بهاییان است و برای دستگاه رهبری بهاییت، اهمیتی فوق العاده دارد. 📗۱)- ابوالقاسم افنان، چهار رساله تاریخی درباره قره العین، ص ۴۳. 📗۲)- فتنه باب، اعتضادالسلطنه، به سعی و توضیحات؛ عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابک، ۱۳۵۱، ص ۱۴۶؛ سید محمدباقر نجفی، بهاییان، به نقل از: فتنه باب، ص ۱۴۶. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۳۴_۳۶ 💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت الف: اتكاء به شيخيه بعد خبر فوت دانشمند جليل دوست و «معلم من»، (سيد كاظم) رسيد. پيش از رسيدن اين خبر، خوابم را به برخى از مردم خبر دادم پس درود فرستد خدا بر او به جودش). و در توقيعى كه «فاضل مازندرانى در كتاب «اسرار الاثار» نقل كرده است، على محمد شيرازى تصريح مى‌كند: «و اما رأيت من آيات معلمى...» (١) (و اما آنچه از آثار و كتابهاى معلمم «سيد كاظم» ديدم...) تا آنجا كه به نقل از كتاب: «ظهور الحق» على محمد شيرازى پيش از دعوى با بيت، و پس از شنيدن خبر مرگ سيد كاظم، به يكى از دوستانش نوشته است: «از قضيۀ عروج سيد جليل اعلى اللّٰه مقامه كه اشاره فرموده بوديد، جميع اركان وجود قميص حزن پوشانيده. اف على عيش الدهر بعده. آه ثم آه من صعوده إلى الملأ الأعلى، لم ير الدهر في أنفس الشيعة نفس مثله قط...». (٢) البته ديگر مآخذ غيربابى، مانند كتب شيخيه، به اين مسئله كه على محمد شيرازى، تا زمان حيات سيد كاظم، جزء شاگردان سيد و از اصحاب شيخيه بوده است، شك و ترديدى روا نداشته‌اند و آنچه كه مورد نقد و ايرادات «حاج محمد كريم خان كرمانى» در كتاب: «ازهاق الباطل» و رسالۀ: «در رد باب مرتاب».. مى‌باشد، مربوط به جانشينى سيد پس از فوت اوست و مرحوم «ميرزا محمد تنكابنى» ضمن شرح خاطرات خود، تصريح مى‌كند كه: «در همان زمان كه مؤلف كتاب در عتبات مشرف بودم و چند وقتى به درس حاجى سيد كاظم تلمذ مى‌نمودم. مير على محمد هم به درس او مى‌آمد و قلم و دواتى همراه داشت و هر چه سيد كاظم مى‌گفت از رطب و يا بس او در همان مجلس درس مى‌نوشت....» (٣) در هر صورت على محمد شيرازى، تا قبل از فوت سيد كاظم، در كربلا بوده و تا «سيوطى» (۴) و «حاشيۀ ملا عبداللّٰه» (۵) نيز بيشتر درس نخوانده كه بنا به تصريح «ميرزا ابوالفضل گلپايگانى»، و نقل «شوقى افندى» در كتاب: «مطالع الانوار» (۶) در آغاز ربيع الاول سال ١٢۵٧ از كربلاء و نجف به شيراز برگشته است. 📗١) . ج١، ص٣۵، ذيل كلمه آيه. 📗٢) . ص٢۶٣ 📗٣) . قصص العلماء، ص۵٩ 📗۴) . بهجة المرضية فى شرح الألفية 📗۵) . حاشيه تهذيب المنطق، ملا سعد الدين تفتازانى، كه ملا عبداللّٰه يزدى بر آن حاشيه‌اى نگاشته، و به كتاب، حاشيه ملا عبداللّٰه مشهور است. 📗۶) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسط‌عبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كرده‌اند. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۳_۱۶۴ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️پرستش حقیقی▪️ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📜عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ عَبَدَ اَللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى بِإِيقَاعِ اَلْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ اَلَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلاَنِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَقّاً 📄 امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه خدا را از روى خيال خود پرستد كافر است، كسى كه تنها نام خدا را بدون صاحب نام پرستد كافر است كسى كه نام و صاحب نام را با هم پرستد مشرک است، كسى كه صاحب نام را پرستد و با صفاتى كه خود را به آن ستوده، نامها را هم بر آن تطبيق كند و دل بدان محكم سازد و در نهان و آشكارش به زبان آورد ایشان اصحاب حقيقى امير المؤمنين عليه السّلام می‌باشند. ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📚 کافی شریف ج ۱، ص ۸۷ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا