🔰🔰همچنین در سوره نور، آیه ۳۱ می فرماید:
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!
👈در آیات فوق با صراحت دستور به رعایت حجاب آمده و گویی خانم وسمقی چنان شیفته هم صحبتی با بهائیان شده که فراموش کرده مسلمانان به کتابی تحت عنوان قرآن اعتقاد دارند!!! حقیقت آن است که از گذشته تا به حال، روشنفکران ایرانی با فرقه ضاله بهائیت بر سر مهر نبوده اند و از آنجا که به ابعاد ضدانسانی آن اگاه بودند، برای حفظ آبرو هم که شده به نقد آن می پرداختند. از ملکوم خان گرفته تا کسروی، رائین و عبدالکریم سروش جملگی بر این امر اتفاق نظر داشته اند که بهائیت فاقد جنبه های یک آئین است.(اگرچه بماند که فرزند آقای سروش که تحت نام پدر خود را مطرح کرده و اخیرا نیز به سطح یک مشاور روانشناسی تنزل پیدا کرده، از مواضع خانم وسمقی استقبال نموده است)
⭕️تشکیلات فرقه ضاله بهائیت برای جبران این خلاء یعنی نداشتن سمپات و حامی از میان طیف روشنفکر به این شیوه روی آورد که افرادی با تحصیلات دانشگاهی را شناسایی نماید و آن ها را درحالی که در سطوح دسته چندم روشنفکری نیز نیستند به عنوان یک متفکر معرفی کند تا با این هویت سازی کاذب، وانمود نماید از میان اهل تفکر هم افرادی هستند که آن ها را تائید کنند.
#صدیقه_وسمقی
#بهائیت
💀@bahaiyat💀
ط) اعدام
نوشتن توبه نامه، پایان ماجرا نبود. باب تا روزی که زنده بود، بر مقام های دروغین خود می افزود و از سوی دیگر، طرفدارانش نیز با حمایت بیگانگان - که در جای خود درباره آنها بحث خواهد شد - آشوب هایی در گوشه و کنار مملکت به راه انداختند که تحمل آن برای دولتمردان ممکن نبود.
شوق ریاست و روان بیمار سید علی محمد باب، او را تا آنجا کشاند که. دیگر راهی برای بازگشت از آن منجلاب برایش باقی نماند و با وجود فتوای علما به احتمال خبط دماغ (نداشتن تعادل روانی) و نارضایتی از اعدام وی، میرزا تقی خان امیرکبیر ناچار دستور اعدام را صادر کرد و سرانجام به دستور صدر اعظم مقتدر و میهن دوست ایران، برای جلوگیری از ادامه آشوب هایی که پیروان و دوستداران باب به پا کردند، سید علی محمد باب در روز بیست و هشتم شعبان ۱۲۶۶ ه- .ق مطابق اول تموز در میدان صاحب الزمان تبریز به دار آویخته و تیرباران شد. (۱)
بنا بر نوشته عبدالحسین آواره در کتاب کواکب الدریه، سلیمان خان افشار جنازه باب را از خندق دزدید و نخست آن را به کارخانه حریربافی حاج احمد میلانی بابی برد. سپس از آنجا به تهران و حدود شصت سال بعد به حیفا در اسرائیل انتقال یافت و در محل مخصوصی به نام «مقام اعلی» دفن شد. عبدالحسین نوایی در بررسی این نوشته و ادعای بابیان می نویسد:
وقتی که انسان با مراجعه به کتب ایشان جزئیات امر را مطالعه کند، فکر می کند که از جسدی مشبک و پاره پاره بعد از این چند سال چه می ماند و از آن گذشته، جسد مومیایی نشده چطور نمی پوسد و بوی نمی گیرد، در صورتی که جسد انسانی پس از یک روز متعفن می شود، به حدی که از تحمل آدمی خارج می گردد. هرگز بدین مطالب، عقل سلیم تسلیم نمی شود و آنچه نقل شد، صرفاً برای نشان دادن کلیه عقاید مختلف است، والّا طبیعی ترین مطلب همان است که در طی سه روز افتادن در خندق، جانوران چیزی از آن باقی نگذاشته اند. (۲)
استخوان های سید علی محمد باب که بهاییان آن را «رمس اطهر» یا «عرش حضرت اعلی» می-نامند، پس از شصت سال نگه داری پنهانی در محل های گوناگون، سرانجام در سال ۱۹۰۹ میلادی در زمان ریاست عبدالبهاء بر این فرقه، در این محل به خاک سپرده شد و امروز مهم ترین مکان زیارتی بهاییان است و برای دستگاه رهبری بهاییت، اهمیتی فوق العاده دارد.
📗۱)- ابوالقاسم افنان، چهار رساله تاریخی درباره قره العین، ص ۴۳.
📗۲)- فتنه باب، اعتضادالسلطنه، به سعی و توضیحات؛ عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابک، ۱۳۵۱، ص ۱۴۶؛ سید محمدباقر نجفی، بهاییان، به نقل از: فتنه باب، ص ۱۴۶.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۳۴_۳۶
#تحلیل_نقد_بهائیت
#ادعاهای_باب
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
بعد خبر فوت دانشمند جليل دوست و «معلم من»، (سيد كاظم) رسيد. پيش از رسيدن اين خبر، خوابم را به برخى از مردم خبر دادم پس درود فرستد خدا بر او به جودش).
و در توقيعى كه «فاضل مازندرانى در كتاب «اسرار الاثار» نقل كرده است، على محمد شيرازى تصريح مىكند: «و اما رأيت من آيات معلمى...» (١) (و اما آنچه از آثار و كتابهاى معلمم «سيد كاظم» ديدم...) تا آنجا كه به نقل از كتاب: «ظهور الحق» على محمد شيرازى پيش از دعوى با بيت، و پس از شنيدن خبر مرگ سيد كاظم، به يكى از دوستانش نوشته است: «از قضيۀ عروج سيد جليل اعلى اللّٰه مقامه كه اشاره فرموده بوديد، جميع اركان وجود قميص حزن پوشانيده. اف على عيش الدهر بعده. آه ثم آه من صعوده إلى الملأ الأعلى، لم ير الدهر في أنفس الشيعة نفس مثله قط...». (٢) البته ديگر مآخذ غيربابى، مانند كتب شيخيه، به اين مسئله كه على محمد شيرازى، تا زمان حيات سيد كاظم، جزء شاگردان سيد و از اصحاب شيخيه بوده است، شك و ترديدى روا نداشتهاند و آنچه كه مورد نقد و ايرادات «حاج محمد كريم خان كرمانى» در كتاب: «ازهاق الباطل» و رسالۀ: «در رد باب مرتاب».. مىباشد، مربوط به جانشينى سيد پس از فوت اوست و مرحوم «ميرزا محمد تنكابنى» ضمن شرح خاطرات خود، تصريح مىكند كه: «در همان زمان كه مؤلف كتاب در عتبات مشرف بودم و چند وقتى به درس حاجى سيد كاظم تلمذ مىنمودم. مير على محمد هم به درس او مىآمد و قلم و دواتى همراه داشت و هر چه سيد كاظم مىگفت از رطب و يا بس او در همان مجلس درس مىنوشت....» (٣) در هر صورت على محمد شيرازى، تا قبل از فوت سيد كاظم، در كربلا بوده و تا «سيوطى» (۴) و «حاشيۀ ملا عبداللّٰه» (۵) نيز بيشتر درس نخوانده كه بنا به تصريح «ميرزا ابوالفضل گلپايگانى»، و نقل «شوقى افندى» در كتاب: «مطالع الانوار» (۶) در آغاز ربيع الاول سال ١٢۵٧ از كربلاء و نجف به شيراز برگشته است.
📗١) . ج١، ص٣۵، ذيل كلمه آيه.
📗٢) . ص٢۶٣
📗٣) . قصص العلماء، ص۵٩
📗۴) . بهجة المرضية فى شرح الألفية
📗۵) . حاشيه تهذيب المنطق، ملا سعد الدين تفتازانى، كه ملا عبداللّٰه يزدى بر آن حاشيهاى نگاشته، و به كتاب، حاشيه ملا عبداللّٰه مشهور است.
📗۶) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسطعبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كردهاند.
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۳_۱۶۴
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
▪️پرستش حقیقی▪️
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📜عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:
مَنْ عَبَدَ اَللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى بِإِيقَاعِ اَلْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ اَلَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلاَنِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَقّاً
📄 امام صادق عليه السّلام فرمودند:
كسى كه خدا را از روى خيال خود پرستد كافر است، كسى كه تنها نام خدا را بدون صاحب نام پرستد كافر است كسى كه نام و صاحب نام را با هم پرستد مشرک است، كسى كه صاحب نام را پرستد و با صفاتى كه خود را به آن ستوده، نامها را هم بر آن تطبيق كند و دل بدان محكم سازد و در نهان و آشكارش به زبان آورد ایشان اصحاب حقيقى امير المؤمنين عليه السّلام میباشند.
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📚 کافی شریف ج ۱، ص ۸۷
#حدیث_روز
💀@bahaiyat💀
🔹معضل بهائیت در قوانین مدنی و جزایی
بهائیت از جریانهای مدعی عصر حاضر است که ادعاهای بسیاری در حوزه ديانت دارد؛ از جمله به روز و اقتضاي زمان بودن!! ولی در مقام عمل فقیر است. به عبارت دیگر، بهائیت فقیری است که با ادعاهای بسیار و جنجال و هیاهو به دنبال پنهان کردن فقر ذاتی خود است.
برای روشن شدن حقیقت، مطلب را در قالب چند مثال مطرح میکنیم تا موضوع به سادگی روشن شود.
هنگامیکه سخن از اصول و تعالیم دین میشود، بهائیت از تعالیم دوازدهگانه خود سخن میگوید؛ ولی مشکل اینجاست که این تعالیم، چند شعار کلی است که قابل تأویل و تفسیر است و وارد جزئیات نمیشود؛ مثلاً شعار «تساوی حقوق زن و مرد»، گنگ و کلی است که بهائیت با تبلیغات بسیار، آن را به خود نسبت داده و از ابداعات خود میشمارد؛ ولی حقپژوهان میدانند که موارد بسیاری در بهائیت وجود دارد که زن نه تنها مساوي و برابر با مرد نیست، بلکه به کلی از حقوق خود محروم است و بهائیان یا سکوت کردهاند یا به توجیه پرداختهاند؛ جای خالی زن در تشکیلات بیت العدل و جانشيني سران بهائيت از جمله عبدالبها و ... یکی از این موارد است.
جالبتر آن که در موارد بسیاری زنان بهائی نیز با یکدیگر برابر نیستند، چه رسد زن با مرد؛ تفاوت مهریه زن شهری با زن روستایی را میتوان از جمله این نابرابریها شمرد.
هنگامیکه وارد بحث احکام میشویم، کلیات بیان میشود؛ ولی خبری از جزئیات (فروعات) نیست؛ برای نمونه در بحث ازدواج، کلیات را بیان میکنند؛ ولی جزئیات (همچون ازدواج با محارم، نفقه زن و فرزندان پس از طلاق و مجازات سرقت، توهین و ...) را مسکوت میگذراند؛ مثلاً ميگويد: «اگر كسي خانه شما را به عمد آتش زد، خودش را بسوزانيد!»(۱) ميزان سوزاندن چقدر است؟
بنابراین بهائیت تنها یک جریان شعارپرداز و مدعی است که حرفهای به ظاهر جدید و زیبا میزند؛ ولی در حقیقت شعارهای ناپختهای را ارائه میدهد که در بسیاری از موارد بازگو کردن ادعاهای پیشینیان است، آن هم در حد کلیات، زیرا در حقیقت در عرصه حقوق جزایی و مدنی حرفی برای گفتن و قانونی برای ارائه ندارد.
جالب است كه در برابر این همه فقر، دست پيش ميگيرد و مطالبهگری ميكند؛ به این معنا که پیوسته بر دیگران ایراد میگیرند و سعی بر خردهگیری، اشکالتراشی و شبههپراکنی نسبت به آموزهها و احکام دیگران دارند؛ ولی هیچ آموزه یا حکم جایگزینی ارائه نمیکنند که امکان اجرا داشته باشد.
این گونه خردهگیری و اشکالتراشی را باید چنین پاسخ داد که با حلوا، حلوا گفتن، دهان شیرین نمیشود، شما چه پیشنهادی کابردی و قابل اجرایی دارید؟ آن هم به صورت کامل و با جزئیات وگرنه با کلیگویی که نمیتوان نیازهای جامعه را پاسخ گفت!!
البته بايد توجه داشت كه شايد اين كليگويي بيدليل هم نبوده است، زيرا اگر براي توهين و تهمت حكمي دهند و وارد جزئيات شوند، وقتي خودشان به ديگران توهين ميكنند يا نسبت ناروا ميدهند، خودشان نيز مستحق آن حكم خواهند شد، از اينرو براي خود دردسر نميخرند؛ از سويي به تجربه براي سران بهائيت ثابت شده است كه هر جا زيادهگويي كردهاند، چالشها و معضلاتي را درست كرده و تناقضات بسياري گفتهاند؛ همچنين اگر در احكام جنسي وارد جزئيات شوند و همه بايد و نبايدها را بگويند، از ميزان گرايش به بهائيت كاسته ميشود و ...
به اميد روزي كه حقجويان و باطلستيزان با ترك تقليد كوركورانه و برداشتن عينك تعصب جاهلانه، با چشم خود ببينند و حقيقت را از باطل بازشناسند…
📗۱. اقدس، ص ۱۸.
👤دکتر محمدعلی#پرهیزگار
#بهائیت_و_تناقض
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
با توجه به اينكه وى در سال ١٢٣۵ه ق متولد شده است، هنگام بازگشت از كربلا، على محمد شيرازى حدود ٢١ ساله بوده و از اين رو يكى از اصحاب جوان و متعصب شيخيه، بشمار مىرفته است. و با توجه به اينكه حملۀ «نجيب پاشا» به كربلا در سال ١٢۵٨ه .ق. و مرگ سيد كاظم در سال ١٢۵٩ ه ق، بوده است، معلوم مىشود كه:
١ - على محمد شيرازى در شرائطى از اوضاع كربلا بسر مىبرده و در درس سيد شركت مىكرده است كه كربلا محيطى پرآشوب و سيد و مريدانش در نهايت اختلاف با علماء و اوج كشاكش با مردم شيعۀ عراق و ايران بودهاند.
٢ - سن على محمد شيرازى در آن هنگام بيش از ٢١ سال نبوده (متولد ١٢٣۵ ه .ق.) و اين مقدار سن مقتضى حالتى عصبى، و در عين حال حساس و متعصب در برابر رد حملات شديد حوزههاى دينى، به رويۀ سيد و مريدانش بوده است.
با توجه به اين مقدمات و دسترسى به شناخت كلى از علايق خاص على محمد شيرازى به شيخيه، لازم است كه به دو نكتۀ اساسى توجه نمائيم:
اولاً: اگر چه بيشتر گروندگان اوليه على محمد شيرازى از تلامذۀ سيدكاظم بودند و خود او هم د ركتاب: «بيان فارسى» ٢ به آن تصريح مىكند، با اين همه بيشتر معارضه كنندگان و مخالفان جدى او نيز، از تلامذه شيخ احمد و سيدكاظم به شمار مىروند.
به استثناى حاج محمد كريم خان و شيخيۀ كرمان مرحوم «ميرزا شفيع، ملا محمد
حمزۀ شريعتمدار كبير مازندرانى، و ملاحسين گوهر، ملا مرتضى علم الهدى، و ملا محمد تقى مامقانى و...» كه هر يك از اجلّۀ تلامذۀ سيدكاظم بودند، با بابيۀ على محمد شيرازى با شدت نيرو، و به قدرت لسان و قلم، مخالفت و مبارزه كردند و اين مىرساند كه اگر چه رويۀ شيخ و سيد نويد بخش ظهور چنين پديده هائى بود، ولى به هيچ وجه من الوجوه نمىتوان شيخ احمد يا سيد كاظم را، به زعم بهائيان مؤيد افكار على محمد شيرازى در ادعاى بابيت و قائميت و بعدها نسخ شريعت مقدسۀ اسلام و ظهور دعوى جديد دانست. شيخ احمد احسائى، و سيد كاظم رشتى در جميع تأليفات و وصايا و آثارشان، به خاتميت و انقطاع سلسلۀ نبوت و رسالت به حضرت رسول محمد بن عبداللّٰه صلى الله عليه و آله و عدم نسخ شريعت محمدى و تعاليم قرآن الى يوم القيامه، و قائميت حضرت ابوالقاسم حجة بن الحسن عسكرى، يازدهمين فرزند على بن ابىطالب عليهما السلام و انتظار ظهور آن حضرت پس از آنكه زمين را جور و ستم فرا گرفته و عدل گسترى و دادگرى را روى زمين مىگستراند و او نمىميرد تا آنگاه كه بت پرستى را از جهان براندازد و بهرحال تمام آنچه را كه شيعۀ اماميه از طريق حديث در اصل امامت و غيبت و ظهور امام منظور داشته، معتقد و مسلم مؤمن و كتباً اعتراف كردهاند و از اين لحاظ هيچ نكتۀ مبهمى وجود ندارد كه شيخيه به استثناى دعاوى على محمد شيرازى، معترف به اين اصول مسلم بوده و منكر آن را منكر ضرورى دين خوانده و او از نظر شيخيه مرتد و مستوجب كيفر است.
📗١) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسطعبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كردهاند.
📗٢) . بيان فارسى باب اول از واحد دوم كتاب: ولى ظاهراً چنانچه از صفحه ٧٨ (باب سادس عشر از واحدثانى) بر مىآيد: از مريدان صبح ازل بوده است.
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۴_۱۶۵
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه غائب است؟
👤استاد #قرائتی
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
💀@bahaiyat💀