#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت_هفتم
چرا بی نمازی انقدر مذمت شده⁉️
❓💢❓
استاد پناهیان:
فدای امام رضا (علیه السلام)بشم
❤️
از امام رضا پرسیدن چرا وقتی کسی گناه زنا رو می کنه اعدامش می کنن یا سنگسارش می کنن ولی کسی به او نمیگه کافر❗️
اما چرا وقتی کسی نماز رو ترک می کنه بهش میگن کافر❓
❓❓❓
تو علل الشرایع ببینید؛
امام رضا علیه السلام می فرماید:
چون اون طرفی که زنا کرده، گناه بهش فشار آورده بدبخت شده و گناه کرده و الان باید اعدام بشه .
✅
ولی کسی نماز نخونده چی❓
مگه نماز نخوندن چقدر لذت داره❓
چقدر کیف کرده❓
جز این هست که خواسته بی احترامی کنه به خدا❓😔
🔴🔴🔴
همونجور که "نماز نخوندن بی احترامی به خداست، نماز دیر خوندن هم یکمی بی احترامی به خداست"
اونوقت تو میخوای چی بشی پس فردا‼️⁉️😐
این همه بی احترامی‼️😔
💠🔴💠
دیگه کسی نبود بهش بی احترامی کنی جز خدا.......❓😔
💠💠👆💠💠
بی نمازی درواقع بی احترامی به خداست
چون هیچ دلیلی برای نماز نخوندن نیست.😕
کسی که نماز نمیخونه الکی الکی داره میره جهنم. بدون هیچ لذتی❗️😐
شما چطور⁉️
نمازات سر وقت هست؟
#ترک_ارتباط_بانامحرم😔
#عاقبت_بد_ارتباط_بانامحرم😔
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#قسمت_هفتم
دو هفته ای گذشته بود از #اولین_دیدارمون
#چت📱 ، #تماس_صوتی📞، #تماس_تصویری🤳 همچنان پابرجابود.
دیگه به عنوان یک #دختر_مذهبی خیلی از #خط_قرمزهامو_رد_کرده_بودم.
#نمازم ، #قرآنم ، خیلی #اعتقاداتم برام #بی_اهمیت_شده_بود.😖
کارای شخصیم هم حسابی #عقب_افتاده_بود.
#خانوادم_شاکی_بودن که
#چقدر_گوشی_دستت_میگیری📱 بسه دیگه
ولی
#سبحان_شده_بود همه #دنیا_و_زندگی_من
#صبح_وشبم🏙🌃، #شام_ونهارم🌭🍞، #عبادت_واستراحتم😴📿
همه شده بودن سبحان
چندباری سوتی داده بودم وبه جای بردن اسم برادرم اسم اونامیگفتم😧
درکنار همه این مسائل #میترسیدم_خونوادم_بفهمن.😱
#اگه پدرم_مادرم_برادرم متوجه میشدن دیگه خیلی ناراحت میشدن😖
هزار تا #قفل_ورمز بود که گذاشته بودم رو گوشیم که #کسی_نتونه_وارد_بشه🔒
سبحان #ذهنمو_خیلی_درگیر_کرده_بود
#ولی
چیزی که #بدتر_بود،
#نخوردن_شرایط_من_وسبحان_بود
#اختلاف_سنی خیلی کم مون ،
#نداشتن_شغل،
#اختلاف_بعضی_عقاید_مهم بین من وسبحان وحتی خونواده هامون،
#مخالفت_خونوادش با اصل
#ازدواجش_تو_این_سن و.....
منم تو اون مدت #خواستگارای_مختلفی_داشتم که
#به_خاطر علاقه ام به سبحان همه شونو به دلایل مختلف #رد_میکردم.😖
چه موردهایی که میشد بیشتر بهشون فکر کنم #اما_به_خاطر این رابطه و
#بدون_ذره_ای_فکر رد میکردم.😔
همه این ذهن مشغولی ها موجب این شد که به سبحان بگم #یک_هفته نه زنگ بزنیم📱 به هم، نه پیام📧 نه هیچی.
#یک_هفته_رهای_رها_باشیم
#درست_فکر_کنیم به جوانب کار و همه چیز رو در نظر بگیریم. #اگه بعد یک هفته بازم نظرمون مثبت بود✅ ادامه میدیم.
یک هفته #اندازه_یک_سال برام گذشت
تو اون یک هفته حتی بعضیایه بوهایی هم برده بودن
در طی اون یک هفته #هر_وقت اومدم به مسائل #اشتباه_وسخت رابطه فکرکنم ،
#عشق_موهوم_سبحان جلوی همه چیز رو میگرفت.⛔
بعد یک هفته #دیگه_نتونستم_دَووم_بیارم.
#بهش_پیام_دادم
* سلام #میخوام_ببینمت
_سلام #اگه_قراره_جوابت_منفی_باشه همینجا بگو.
نمیخوام تو روم جواب رد بشنوم
* میخوام ببینمت #حضوری فقط همین و تمام...
#دوباره همون مکان قبلی قرار گذاشتیم
من زودتر رسیدم
بعد چند دقیقه رسید
#ادامه_دارد
🍊 @baharnarenj251
:
🦋✨🦋✨🦋✨
🦋✨🦋✨
🦋✨
✨
🤔خنــــــــــــــده بــه چـــــه قیمــــــت؟
#قسمت_هفتم
الان تقریبا دو هفته میشد که با سپهر در ارتباطم.
نغمه همیشه میگفت باهاش قرار بزار... برو ببینش... پسر خوبیه...
واقعا باهاش دوست شو و از این حرفا...
ولی دیگه هر چقدر بلا سرم آورده بود، کافیه!😬
این مدت واقعا خیلی نفهم بودم 😔
من کیم؟!
ی دختر محجبه؟!
ی حافظ قرآن؟!
الان کجای زندگیم ایستادم؟!
توی این مدت اصن هیچی نفهمیدم..😣
مامان تقریبا همه چیز رو میدونست!
از حرفایی که اون عوضی بهم میزد..
فقط بهم میگفت رابطت رو باهاش قطع نکن!
میگفت ویس بهش نده و زیاد باهاش چت نکن ولی همینطوری بمون🤔
مامان یه نقشه هایی تو سرش داشت و این منو میترسوند....😟
👈تا اینکه امروز بهم گفت باهاش قرار بزارم.... و نگفته بود که چیکارش داره..
😎مامان من یه بسجیه و الان حدود 15 ساله تو بسیجه😶
با سپهر قرار گذاشتم، ولی هر کاری کردم گفت :
امشب رو نمیتونه و باشه برای فردا شب...
خدا میدونه چه کارایی کردم و چه چیزایی بهش گفتم تا راضی بشه😔💔 (هوف خدا منو ببخشه) ولی اون گفتش که امشب نمیتونه...🤷♀
ولی مامان تاکید داشت که حتماً همین امشب باشه...
موضوع رو که به مامان گفتم سرزنش هاش شروع شد.....
میگفت اصن ممکنه این سپهر یه مرد متأهل 30 ساله باشه با چند تا بچه که تو رو سر کار گذاشته... ممکنه....😬😬😬
حق داشت، مامانم خودش زندگی سختی رو گذرونده تا به اینجای زندگیش رسیده ...
💪 مامان خیلی توی زمینه مجازی تجربه داشت🤗
ولی منم دختری نبودم که به همین راحتیا به کسی اعتماد کنم!!🧐
من به سپهر کاملا اعتماد داشتم..😔
⬅️مخصوصا از این لحاظ که با هیچ دختری به جز من در رابطه نیست....
من داخل اکانتش توی روبیکا بودم و از همه چیزش خبر داشتم....😌
#خنده_به_چه_قیمت؟
#سرگذشتی_که_از_سر_گذشت
#داستانهای_واقعی
🍊 @baharnarenj251