در عصري كه سكون را در دل سياه سكوت به گور سپرده بودند و زندگي بوي مرگ مي داد و خانه ها شكل گور يافته بودند.
در اوج اين سكوت فراموش شده و در ميان روز مرگي مداوم به سال 42 كودكي ديده به جهان مي گشايد كه سعيد نام مي گيرد...
او چون ني در نيستان مي رويد.سبز مي شود و در آستان شكفتن بر حلقوم هاي خاموش خلق فرياد مي شود.در خيابانها و كوچه ها و مدارس و در جاي جاي شهرش چون اخگري سوزان بر تار و پود ستم حاكم،فرو مي افتد و خود در انبوه شعله هاي سوزناك عشق و رفتن مي پزد و آبديده مي شود تا بتواند در فرياد پيروزي و در كنار ديگري نيها همچنان فرياد باقي بماند هرچند دشمن را خوش نيايد.
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
به ما بپیوندید⏫⏫⏫
هنوز يك بهار از عمر اين انقلاب نو پانگذشته بود كه عراق تجاوزكار به ميهن اسلامي تجاوز كرد.
اونيز همزمان با اين تهاجم همراه با خيل راهيان،عازم جبهه هاي جنگ شد.
شگفتي هاي اخلاقي وجوديش را با اعمالش آشكار ساخت و مورد توجه فرماندهان و مسئولان قرار گرفت.او در جبهه هاي مختلف و در مسئوليت هاي مختلف و زمانهاي مختلف به ياري دين خداوند شتافت((كلاشين-لولان-سنندج-سومار-جزاير مجنون و جفير-خرمشهرو كلا سرتاسر طول مرز ايران و عراق در قسمتهاي فرماندهي نيرو-مهندس رزمي-معاونت جهاد در منطقه كلاشين-قسمت توزيع تيپ بيت المقدس مسئوليت بنه تداركاتي در جبهه سومار و كلا در قسمتهاي مختلف و مهمي به اسلام خدمت كرد.))
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
به ما بپیوندید⏫⏫⏫
او درانواع مسابقات و فعاليت هاي فرهنگي و اسلامي شركت مي كرد به عنوان مثال در رشته تيراندازي در منطقه 5مقام دوم را كسب نموده بود و در مسابقه كوهنوردي كه در جبهه تشكيل شده بود از دامنه تا قله به حالت دويدن رفته بو در حالي كه رقبا در همان اوائل مانده بودند و در حالت كلي در فعاليت هاي خود جوايز زيادي را دريافت كرده بود.
شب عمليات فرا ميرسد.ياران اباعبدالله به سوي ميدان رزم روانه مي شوند.ملائك مي گريند.همه جانبركفان و در ميان ايشان شهيد سعيد قره باغي زاده درهاي آسمان را گشوده ميابند و در عزم خود راسختر مي شوند و به قلب دشمن بي امان حجوم مي برند و در دل شب مواضع بي اساس دشمن زبون را تارمار ميكنند و جنايتكاران بعثي از ديدن اينهمه شهامت پابه فرار ميگذارد و آن محل بدست رزمندگان اسلام ميفتد.
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
به ما بپیوندید⏫⏫⏫
در همان زمان بود كه وي بر اثر اصابت تركش و گلوله زخمي میشود و هنگام زخمي شدن آهي نيز به زبان نمي آورد تا دوستان و نزديكان نداند تير خورده كه موجب ضعف روحيه همرزمان شود.چنانكه با ايثار حسين وارش به برادران امدادگر نگفته و امدادگران را به پانسمان ساير مجروحان راهنمايي مي كند و در همان حال در گوشه اي به زمين ميفتد و همان جا باقي ميماند و دلاور مردان عاشورایی را به پيشروي فرا مي خواند و زخمهاي گرانش را ناديده مي انگارد.پس از پايان درگيري در اول صبح او خود را در صحرايي با ز تنها ميابد و همه جا را مسكوت شده مي بيند با بيسيم خود با دلاورمردان عاشورایی تماس حاصل مي نمايد.او چنان از پشت بيسيم استوار با يارانش صحبت مي كند كه انگار مجروحیتی ندارد و كلامش را چنان شيفته ميكند كه همه متعجب از آنهمه هيبت و شجاعت مي شوند.وي از پشت بيسيم به همه درس ايثار و مقاومت و از خودگذشتي ميدهد.
بعد از چندي نيروهاي خودي تا نزديكي وي پيشروي ميكنند و با صحبت كردن از طريق بيسيم مي خواهند تا ميتواند حركت كند ولي وي مي گويد بعلت خونريزي هاي زياد و جراحت از نواحي دست و پاها نمي تواند حركتي كند و در ضمن عراقي ها به او تير خلاص زده اند و به چشم وي اصابت كرده است و بدين طريق تلاش براي آوردن وي به عقب بي نتيجه مي ماند گويا تقدير اينگونه بوده است.اين ارتباط او حدود بيست ساعت به طول مي انجامد و زماني كه خواسته مي شود ارتباطي تازه با او برقرار شود همه متوجه مي شوند كه او ارتباطش را با خدا آغاز كرده است و روحش از تنگ وجود رها شده و در آسمان به پرواز درآمده است.و ديگر آن صداي جذاب و محكم و خالي از هرگونه ضعفش از بيسيم شنيده نمي شود.در آن زمان خاك عالم بر سر عراقي ها مي ريزد و ايشان نمي داند باعث شهادت چه موجودي شدند كه فرشتگان براو سجده مي كنند.بدين ترتيب انساني بزرگ از جمع ما به جمع شهدا وصالحين مي رود و متنعم مي شود.
شهيد سعيدگلي بود از اين گلستان
از دوستان اومي توان شهدائي همانند:نعمت مهدي زاده-غلامحسين كربلاي خليلي-رحيم كربلاي خليلي-ميرهادي موسوي-پرويز بقائي-معصوم احمدي-مهندس فتحعلي زاده-رضا سيد ارونقي-مهدي اميني-جعفرطائفه باقرلو وبسياري از شهداي ديگر نام برد...
اي چشمهاي پويا و اي بازوان قوي و نفسهاي معتدل بياييد تن به ذلت ندهيم كه وصيت شهيدان گواه ريخته شدن خونشان ميباشد و پيام آن مبارزگونه حسين است و اين دنياي مادي و فاني و زندگي با عزت در آخرت هدف غایی است
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
به ما بپیوندید⏫⏫⏫
روحشان شاد و یادشان گرامیباد.
نثار شادی ارواح طیبه شهدا ، امام شهدا و سلامتی مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه ای ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
#قسمت_هشتم
.
🌸اما فکر اینجاش را نکرده بود که دوریشان اینقدر زود برسد. #فکر کرد از کسی که زن#اسلحه به دست بخواهد و#مهریه ی همسرش یک کلت کمری باشد😇،توقع دیگری نمیشود داشت!
#آنروز که حلقه خریدند،مهدی قبل از اینکه برود،پرسید"نظرتون درباره مهریه چیه؟"
#صفیه دوست داشت بداند توی سر مهدی چه میگذرد.گفت:"هر چه شما بگید"مهدی فوری گفت:"یک جلد قرآن😊 با یک کلت کمری"🔫🤐
#هیچ وقت به کسی نگفته بود دوست دارد مهرش چه باشد
#مهدی از کجا میدانست؟چرا از مهدی نپرسید؟تازه یادش افتاده بود
#حتی نگفت که خودش همین را میخواسته🙂
.
🍀مهدی میگفت:"ما یک روحیم در دو بدن😌.اصلا #ازدواج یعنی همین،من و تو حالا شده ایم یک، #یه یک قوی"💪
#قبل از مهدی هر خواستگاری میآمد،استخاره میکردم
جواب میدادند"صبر کنید.#زوج_مطهری نصیبتان خواهد شد"
🌷مهدی همان#زوج بود.آنقدر مطمئن بودم که حتی استخاره هم نکردم.
#آن دو ماه و نیم بعد از عقدمان،مهدی یک بار تلفن زد.☎️خودمان تلفن نداشتیم. #شماره ی یکی از همسایه ها را داده بودم که ما را بی خبر نگذارد. #او آمد و گفت حمید آقا زنگ زده و گفته فلان ساعت آنجا باشم،مهدی میخواهد تماس بگیرد📞
مهدی هی میپرسید"صفیه حالت خوبه؟مشکلی نیست؟من بیایم؟"
#چرا اینقدر نگران بود؟نگو آقای نادری سر به سرش میگذاشته"😌
#پاشو برو.دختر مردم را عقد کرده ای و گذاشته ای و اومدی؟پاشو برو دست زنت را بگیر و ببر خونه خودت"
#فکر کرده بود من به دوستم چیزی گفته ام یا او ناراحتی من را دیده و به شوهرش گفته که او اینطور میگوید🌹🌹
#ادامه_دارد
🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
به ما بپیوندید⏫⏫⏫