eitaa logo
سرداران شهید باکری
481 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
452 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6039521365969600832.mp3
5.97M
تقدیم به روح پر فتوح سیدالشهدای لشگر مقدس ۳۱عاشورا امیر لشگر خوبان آقا مهدی باکری و یار باوفایش جانشین لشگر حمید آقا باکری
پروردگارا در این شب دلم را به توميسپارم تو با قلم عفو و بخشش خود خط بزن تمام گناهانم را و بکش بر صفحه دلم دريایی از سخاوت را شبتون بخیر و در پناه خدا ♥️😍
طلوع گرم چشمانت صادق ترین صبح است🌤 اگر نه کار خورشید جهان عادت شده ما را...☀️ سلام صبح و عاقبتتون بخیر 👇👇👇 💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
یاد کسے ڪہ سوے حرم #پر ڪشید و رفت... از قید و بند عشق زمینے رهید و رفت... ققنوس هم به اوج پرش #غبطہ مے خورد.. با بالهاے عرشے عشقش پرید و رفت..✨ #شهید_علی_تجلایی #سالروز_زمینی_شدنت_مبارک #ولادت:۵.مرداد ۱۳۳۸ تبریز #شهادت: ۲۵ اسفند۶۳ شرق دجله @bakeri_channel
🌷یاد و خاطره حماسه ساز سوسنگرد سردار دلاور اسلام شهید بی مزار علی تجلایی در سالروز تولدش گرامیباد🌹 @bakeri_channel
آنانڪہ قلب‌شان ... زِ تو رخصت گرفته بـود سربندشان بہ نام تو زینت گرفته بود 👇👇👇 @bakeri_channel
سرداران شهید باکری
#گمشده_هور
🍂🍂 🔻 گمشده هور 3⃣1⃣ ❣ سردار حاج علی هاشمی پس از چند ماه از مقام های بالای سپاه دستور انحلال واحدها و تیپها رسید. بعضی تیپها از جمله امام حسن که فرمانده اش "حسين كلاه کج" بود و تیپ ۳۷ نور و چند یگان دیگر منحل شد. از مرکز به من ابلاغ کردند که سپاه سوسنگرد را تحویل بگیرم. با بچه های قدیمی سپاه حمیدیه به سپاه سوسنگرد رفتیم. وقتی آنجا را تحویل گرفتم، اوضاع نابسامانی داشت. شهر تازه آزاد شده، هنوز پاکسازی نشده بود. مردم کم کم داشتند به خانه و زندگی شان بر می گشتند. منافقین در شهر تردد می کردند و در سپاه سوسنگرد فقط هشت نفر از بومیهای خود منطقه که اصلا روحیه ی خوبی نداشتند، مانده بودند. دستور بود و ما هم تابع بودیم. اما ته دلم راضی نبود. احساس میکردم از مناطق عملیاتی به شهر کشیده شده ام، در حالی که می توانم طرح عمليات بنویسم، کارهای بزرگی در جنگ انجام بدهم و تیپ و لشكر اداره کنم. به بازسازی سازمان سپاه سوسنگرد و احیای دوباره آن پرداختم. باید کارهای جدیدی آنجا انجام میدادیم. دلم به نیروهای ورزیده ای که از ابتدای جنگ با هم بودیم خوش بود. خیلی کم پیش آمده بود که مجموعه ما از هم بپاشد یا کسی برود. به هم عادت کرده بودیم و حالا میخواستیم به سوسنگرد سر و سامان بدهیم. بومی های منطقه به دلیل رفتار تبعیض آمیز مسئولان قبلی از فرماندهان و مدیران شهری دل خوشی نداشتند و ما را از خودشان نمی دانستند. تحمل دیدگاه آنها برایم سخت بود، عرب زبان بودم و احساس میکردم با مردم سوسنگرد اشتراکات فرهنگی بسیاری دارم. می خواستیم ارتباط صمیمانه و دوستانه ای با مردم برقرار کنیم و اعتماد آنان را به خودمان و سپاه جلب کنیم. با بزرگان طوایف و شيوخ که مورد احترام مردم بودند ولی به جهت بعضی رفتارهای نادرست مسئولان قبلی كلا جنگ را رها کرده بودند، دیدار می کردیم و به آنان مسئولیت می سپردیم تا ما را از خودشان و خودشان را از ما بدانند و سرنوشت جنگ برایشان اهمیت پیدا کند. بعضی دیدارها از قبل هماهنگ می شد، اما گاهی اوقات به یکی از بچه ها میگفتم بیا برویم خانه فلان شيخ. بدون هماهنگی می رفتیم، می نشستیم با بزرگ طایفه گرم می گرفتیم و در مورد مشکلات و وضعیت موجود صحبت می کردیم. کم کم سران و شیوخ به ما اعتماد کردند. احساس می کردند عزت از دست رفته شان به آنان بازگشته است. آنقدر به هم نزدیک شده بودیم که بعدها خودشان در شناسایی ها و کارهای اطلاعاتی به کمک ما می آمدند. 🍂 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سپاه دوباره غافلگیر کرد،بعداز شهرهای موشکی اینبار تونلهای دریایی سپاه پاسداران. دستاوردی دیگر از دلیر مردان ایران زمین...😳 👇👇👇 @bakeri_channel
سرداران شهید باکری
‌ خوب نگاه ڪن👀 رفیـق !! آنجا زمان بعـد از ماست ... عده ای فراموشمان می ڪنند😔 و از با ما بودن ، پشیمان می‌شوند 😞 عده ‌ای مـا برایشان نردبان می‌شویم😣 و عده‌ای دیگر در فراق‌مان می‌سوزند...💔 رفیــق !✋ چه آینـده‌ی دشواری در انتظار جامـانده‌هاست ....