eitaa logo
سرداران شهید باکری
479 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
449 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سرداران شهید باکری
» به نقل از . . 🌹_____ ____🌹 . . با این مقدمه می خواهم «مهدی» را و برخی از فرماندهان شهید را از حیث برجسته ترین خصوصیت و ویژگی‌هایشان، از نگاه خودم معرفی و بیان کنم. ممکن است دیگر برادران و فرماندهانی که در قید حیات هستند، «مهدی» را با کلمات و ویژگی‌های دیگری بیان کنند، ولی من او را آن‌طور که فهمیده‌ام و درک کرده‌ام، بیان می کنم - «مهدی باکری» یعنی سکوت و عمل بدون هیاهو، - «مهدی باکری» یعنی تفکر و اندیشه - «مهدی باکری» یعنی اخلاص و تجسم صادقانه و خالصانه عمل، - «مهدی باکری» یعنی در برابر دشمن و در مقاله ایستادگی و مقاومت کردن تا شهادت، - «مهدی باکری» یعنی اهل اعتراض و شکایت نبودن و از کمبودها و مشکلات گلایه نکردن، - «مهدی باکری» یعنی نقطه ثبات دل، - «مهدی باکری» یعنی عارف مجاهد و مجاهد عارف، - «حسین خرازی» یعنی زیرکی و سرسختی - «حسین خرازی» یعنی خدای تاکتیک و نقطه اثبات یا رد طرح ها از زاویه مسایل تاکتیکی، - «حسین خرازی» یعنی اطمینان و طمأنینه و اعتماد به نفس داشتن در برابر دشمن و امید و اعتماد دادن به همه رزمندگان و فرماندهان تحت امر خود، - «همت» یعنی اعتراض و راضی نبودن به وضع موجود، - «همت» یعنی جنب و جوش و عمل و فریاد علیه دشمن و نقد دوستان، - «همت» یعنی تلاش و اندیشه فراتر از لشکر و طرح نو درانداختن، - «مهدی زین الدین» یعنی شناسایی دقیق دشمن و سرعت عمل در اقدام علیه او، - «مهدی زین الدین» یعنی تلاش برای فهم عمیق و همه جانبه از موضوعات، - «احمد کاظمی» یعنی ابتکار و خلاقیت و برجستگی در تاکتیک و استراتژی - «احمد کاظمی» یعنی خیز برداشتن برای اقدامات بزرگ و زیبا و منزه - «احمد کاظمی» یعنی ذخیرہ تجارب همه فرماندهان شهید .🌷 .🌷 ........... .🌷 .🌷 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31
سرداران شهید باکری
» به نقل از . 🌹________________________🌹 . . - «احمد متوسلیان» یعنی صلابت و شکوه فرماندهی، - «احمد متوسلیان» یعنی اراده و مطالبه قاطعانه دستورات از رده پایین، - «احمد متوسلیان» یعنی با همه خطرات پای به میدان نهادن و اثبات فرمانبری، - «احمد متوسلیان» یعنی زدودن رعب و هراس از دل ها و آموزش درس‌های عملی جنگ به همه البته ویژگی‌هایی هم هست که در همه فرماندهان شهید (از جمله «حسن باقری»، «بروجردی»، «احمد کاظمی»، «حسین خرازی»، «مهدی باکری»، «مهدی زین الدین»، «احمد متوسلیان»، «همت») می‌توان سراغ گرفت نظیر سعه صدر، ایجاد تعادل و ثبات، جمع کردن پراکندگی ها و سامان دادن به اوضاع، رفع التهاب ها و دلهره ها و هراس ها به هنگام هجوم های سنگین دشمن و در شرایطی که ساختارها و نهادها فرو می پاشند، سکانداری کشتی جنگ در دریای پرتلاطم حملات دشمن و حفظ کشور از آسیب این فرماندهان آیینه حوادث و دشواری ها و فرود و فراز جنگ بودند. همه آن‌ها - به ویژه «مهدی باکری» - روح بزرگی داشتند و اراده‌ای آهنین که به تأسی از حماسه سرای بزرگ قرن - «امام خمینی» - و فرمانده سپاه - «محسن رضایی» - از پشت بی‌سیم و با صدای رساجان های پناه جسته به درگاه احدیت را از عالم خاکی بر می کندند و به لقای حق می رساندند. . . .🌷 .🌷 ........... .🌷 .🌷 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31 . . @bakeri_channel
#ناگفته_هایی_از_سردار_شهید_آقا_مهدی_باکری» به نقل از #سردار_رشید 🌹____________🌹____________🌹 «مهدی» بیشتر روزگارش خاموش بود و اگر می‌گفت بر گویندگان غلبه می‌نمود و تشنگی پرسندگان را فرو می‌نشاند": «کان کادہ اکثر دهره صامتة فان قال بذالقائلین و نقع علیل السائلین»(علی علیه السلام). «مهدی» ناتوان و افتاده به نظر می رسید و او را ناتوان می پنداشتند و هر گاه زمان کوشش پیش می آمد چون شیر خشمگین و مار پر زهر بیابان بود": کان ضعیفا مستضعفا فان جاء الجد فهو لیث نماد و صل واد(علی علیه السلام). «مهدی» از دردی شکایت نمی کرد مگر وقتی که بهبودی می یافت کان لا یشکر وجعا الآعند بئه" شهادت می دهم که «مهدی» "آنچه می گفت به جا می آورد و آنچه نمی کرد نمیگفت": کان یعفل ما یقول ولا یقول ما لا یفعل "على علیه السلام). «مهدی» در «عملیات بدر» قول داده و متعهد شده بود که در مقام سردار سرداران و اولین و آخرین لشکر از لشکریان «امام خمینی(ره)» از رودخانه «دجله» عبور کند. و عبور کرد، چون گفته و قول داده بود. و همچون «طارق بن زیاد»، در جنگ با لشکریان صدام در غرب رودخانه دجله آن اقدام را کرد که اعجاب لشکریان صدام را برانگیخت، چندان که فرماندهان دشمن اعتراف کردند که ایرانی ها شجاعانه از «هور» و «دجله» گذشتند و با ما در غرب «دجله» جنگ کردند. .🌷 .🌷 #ادامه_دارد........... .🌷 .🌷 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31 . . @bakeri_channel
» به نقل از 🌹_____________🌹___________🌹 من قبل از آنکه «مهدی» را ببینم، تعریفش را از برادرم «غلام کیانی» شنیده بودم. او در ایام نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی از شخصی به نام «مهدی باکری» یاد می‌کرد و می‌گفت، در دانشگاه تبریز که بودیم، هرگاه از تسلط و جاهلیت دوره طاغوت و حاکمان جبار و جو پلیسی و امنیتی ساواک دلمان می گرفت، به دیدار «مهدی» می‌رفتیم. آرامش و صفا و طمأنینه «مهدی»، نگاه و سکوت او و حرف زدن عارفانه اش به ما آرامش میداد. بعد از انقلاب مایل بودم «مهدی» را ببینم. خرداد 59 که برادرم «غلام کیانی» - فرماندار شهرستان دزفول - به درخواست «مهدی» و «حمید» تقاضای اعزام نیروی کمکی برای مقابله با ضد انقلاب در ارومیه را کرد، 100 پاسدار دزفولی را در دو دستگاه اتوبوس اعزام کردم و خودم را به ارومیه رساندم. وقتی که رسیدم، به دستور «حمید» و «مهدی»، ما را در ساختمانی مشرف به شهر، بر بلندی یک تپه مستقر کردند و دروازه جنوبی شهر را برای پاسداری به ما محول کردند. دستور دادم بچه‌ها موی سرشان را بتراشند و آماده شوند که تا پای شهادت با ضد انقلاب مبارزه کنند. «حمید»، معاون استانداری آمد نزد ما و دو-سه ساعت اوضاع و احوال شمال غرب را تجزیه و تحلیل کرد. بنابراین، او را دیدم ولی موفق نشدم «مهدی» را زیارت کنم. .🌷 .🌷 ........... .🌷 .🌷 اینیستاگرام 👇👇👇 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31 . . تلگرام_ ایتا 👇👇👇 @bakeri_channel
» به نقل از 🌹_____________🌹___________🌹 برای اولین بار «مهدی» را در بهمن ماه 59‌، در کنار رودخانه بهمن‌شیر دیدم. با لنج از راه ماهشهر و خور موسی به چویبده رفته بودم و از آن‌جا به ایستگاه 7 آبادان تا از جبهه آبادان بازدید کنم. بعد از دیدار با برادر«اسدی» و «قربانی»، از برادران مسئول قبضه های خمپاره 120 میلی متری در ساحل جنوبی رودخانه بهمن‌شیر بازدید کردم. آنجا «مهدی» را دیدم. «حمید» هم بود. پوتین های لاستیکی به پا داشتند و زمین نرم بود. خمپاره‌ها را با زحمت مهار کرده بودند. پشتیبانی آتش از محور ایستگاه 7 ، برعهده آن‌ها بود. بعدها«مهدی» را به خوبی در عملیات فتح المبین درک کردم. «احمد کاظمی»، او را به جانشینی تیپ 8 نجف اشرف دعوت کرده بود و «مهدی» نیز برادران و دوستان قدیمی‌اش را از خطه آذربایجان: «تجلایی»، «طریقت»،«حمید»، و ... «مهدی» مسئول محور تنگه دلیجان در کوه میشداغ شد تا دشمن را شب عملیات دور بزند. و چقدر ماهرانه این کار را کرد! شبانه دو گردان نیرو را، 20 کیلومتر در حاشیه غربی کوه میشداغ بین کوه ها و رمل ها به حرکت در آورده و هدایت کرده بود تا شب هنگام دشمن را از عقب، در تنگه رقابیه به محاصره درآورد. وی با این تاکتیک، تیپ 91 پیاده را با تمام نفرات محاصره کرد و اکثر افراد تیپ را به اسارت در آورد. فرمانده تیپ 91، سرهنگ «نزار» را نیز اسیر کرد. سرهنگ «نزار» همیشه می‌گفت: «احمد و «مهدی» با هلی کوپتر پشت یگان من نیرو پیاده کردند! .🌷 .🌷 ........... .🌷 .🌷 صفحه اینیستاگرام 👇👇👇 . . @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31 . . لینک کانال👇👇👇 . . @bakeri_channel