eitaa logo
سرداران شهید باکری
479 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
445 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
به : . ...و بهتر از آن این بود که بماند، صفیه دکمه‌ی لباس مهدی را محکم کرد و نخ را با دندانش کَند، مهدی جلوی آیینه ایستاده بود و با شانه پلاستیکی آبی، موهایش را مرتب میکرد، صفیه هرچه آهسته لباس را اتو کشید، فایده نداشت، بالاخره تمام میشد و او میپوشید و ... مهدی دکمه‌ی لباسش را بست،همیشه همین لباسها را میپوشید، قواره‌ی کت و شلوار دامادی که مادر به او هدیه داد، هنوز نبرده بود بدهد خیاط بدوزد، صفیه چقدر گفته بود قبل از عید اینکار را بکند، یک دست لباس نو داشته باشد، به خرجش نرفت..😊 عقب ایستاد و لباس را به تنش برانداز کرد،همین طوری هم خوشگل بود😍، مهدی دستت درد نکندی گفت و رفت... . میخواست برودعروسی ،پله ها را دوتا یکی میرفت،ماشین میفرستادند دنبالش،اگر پنج دقیقه دیر می آمدند، صبر نیمکرد،بدو میرفت،دلم پر میزد :"نمیشه سینه ت رو باز کنی و من رو بذاری توی سینه ت و با خودت ببری؟" برای اینکه اشکم سرازیر نشه،به خنده میگفت:"تو جا نمیشی اینجا"☺️ و دستش را به سینه اش میزد . آقا در آن عملیات زخمی شد و می بایست پایش را عمل میکردند،نمی خواست فاطمه اذیت شود،به اصرار راضیش کرد و فرستاد ارومیه،پشت سرش مهدی میخواست برود تهران،من همراهش رفتم راه آهن گفت:"بیا بریم یه عکس فوری بندازیم" گفت:"اگه جور بشه، شاید بریم هشت تا عکس فوری انداختیم و راه افتادیم. داییِ مهدی تهران زندگی میکرد،من را گذاشت خانه ی آنها،خانه‌ی مردم معذب بودم، مهدی که زنگ زد،بهش توپیدم:"چرا اینقدر بی فکری؟من میخوام برم،خواستی بیا ارومیه من رو ببین" خط و نشونم جواب داد و خودش را زود رساند که تنها نروم...😊 .... . ❤️ هوامونو داشته باش آقامهدی @bakeri_channel