eitaa logo
بختیاری آنلاین
2.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
15.4هزار ویدیو
104 فایل
بختیاری آنلاین کانالی ممتاز پیگیری حقوق و مطالبات بختیاری ها در مناطق بختیاری نشین همفکری در جهت رشد علمی،آشنایی جوانان و نوجوانان با فرهنگ و آداب رسوم و موسیقی پاک بختیاری آشنایی با اهل قلم اطلاعات عمومی سازنده کانال حمید بهرامی دشتکی @OSB1777 نشر آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 ❄️ 🩷 . که دستم از پشت کشیده شد...آقا بود ومنو از اتاق بیرون کشید:اومدی اینجا که چی؟؟؟... دادم زدم از بعد نیکراد لال شده بودم وحالا جگرم داشت ات.یش میگرفت از معصومیت نگاهش،از نیکرادی که کلی ارزو داشت و برنامه برای اینده اما همه رو یه نفر از روی بدجنسی دود کرد و اصلا به هیچ جاش نگرفت... بغلم کرد هیچی نگفت تا داد زدم،فریاد زدم،گریه کردم ،به هق هق افتادم،تموم مدت سکوت کرد و کمرمو نوازش کرد چشم که باز کردم صبح شده بود چشمام میسوخت،امید نبود بیرون زدم سفره توی ایوون پهن بود خان و سرهنگ کنار هم نشسته بودن و خان با دیدنم گفت:صبح بخیر دخترم،برو صدای خانم بزرگ بزن،دیشب سرش درد بود امید هم با اقاست نگران نباش بیا صبحانه بخور.... هنوز خبر نداشتن؟؟؟... با صدای امید از اتاق روشنا و نوحا عقب برگشتم...اقا کنارشون نشسته بود امید با دیدنم دوید خودشو توی اغوشم انداخت،سفرشون پهن بود و اقا گفت:زری صبح زود صبحانه اورد برای بچه ها،امید دیشب نخوابید و با بچه ها سرش گرم بود... صداش گرفته بود.... نوحا تشک ولحاف انداخت و روشنا امید رو بغل کرد بین خودشون گذاشت... آروم گفتم:میخواید چیکار کنید؟خانم بزرگ چیزی به خان نگفته... آقا موهاشو محکم به عقب داد وگفت:با خان حرف میزنم هر چی خان بگه همونه و احدی حق حرف نداره حتی تو.... سری تکون دادم که بلند شد... امید خواب رفته بود وبا اقا بیرون زدیم...سرهنگ با دیدنمون اخمی کرد:این خونه چرا اینطور سوت و کور شده از دیشب،امید هم نیومد سرما گرم بشه به شیرینکاری هاش.... آقا پله هارو بالا رفت... کنار خانم بزرگ نشستم سرش رو با دستمال بسته بود و با صدای گرفته ای گفت:کاش میمردم،کاش من سوار اون ماشین میشدم کاش شیشه عمرم الان بشکنه وتموم بشم.... سرشو بلند کرد:یهو چی شد؟؟تا به خودمون اومدیم زندگیمون رفت هوا،میخواستم برای اقا زن بگیرم این خونه بشه پر از بچه قد و نیمقد اما زمونه نخواست از داخل خودمون خ.نجر زدن بهمون،گلاره چطور تونست؟ خدا شاهده قد دخترم دوستش داشتم حتی بعد طلاقش هم دخترم صداش میزدم پس چرا دلش به رحم نیومد برای من مادر؟؟؟ لیمو بچه ام چی بهش گذشت و من اینجا راحت خوردم و خوابیدم و نفس کشیدم؟؟... بغلش کردم بغلم کرد گریه کردم گریه کرد اما سبک نشدیم دروغ گفت هر کی ضرب المثل کرد خاک سرده وسردی میاره... با خانم بزرگ بیرون زدیم اقا نشسته بود معلوم بود هنوز حرفی نزده .سرهنگ و خان درمورد کارگاه حرف میزدن حقوق داده بود به مردم،خان خوشحال گفت کنی دست و بال زنها باز شده بهتر توی اداره خونه زندگیشون پیش میرن...اقا نگاهش به خان رفت... . خانم بزرگ بیحال نشست وسرهنگ پیپ رو.. بختیاری آنلاین را به دیگران معرفی کنید https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯