چند شب پیش یکی از دوست های با حال برام فیلم فرستاده،از سفر نصف شبشون، جریان این بود که همسرشون از مسئولین دوره هستند و تا نصف شب همه را منتظر گذاشته بودند تا نظم دهی فایل ها به اتمام برسه و ارسال کنند و در نهایت مجبور شدند آخر شب راهی کربلا بشند.
اینطور مسئولین وفادارای داریم که
میدونند نظم تو کار قرآنی چقدر مهمه...😍
بنظر شما هم نظم تو کارای قرآنی خیلی مهمه؟👌
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وعدهی ما سهشنبه شب، حرم مولا
پای دعای توسل روبروی ایوان
طلای حضرت... 💚
مثلا به این فراز برسیم :
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ...
📽فیلمش آماده شد ببینید 🥹🥹👆
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
#آرشیو #روابت_های_نجف
مدتهاست بخاطر کالسکهجان
از دری وارد میشویم که نزدکترین در به
محل تحویل اربانههاست.
اربانه به زبان عراقی میشود همان کالسکه خودمان.
.این بار هم مثل همیشه وارد شدیم و یک راست رفتیم نشستیم قسمت وسط
فرض کن وارد شوی و در ذهنت صحن را مستطیلی بکشی و برسی به وسط آن
آره همانجاکه قبلهی کربلاست.
و این جا جدا کننده مرد ها و زنها
و درست رو به آن قبله
یعنی روبه ضریح بود.
اینجا را خیلی دوست داشتم
یک جوره صمیمی و بی تعارفی وسط صحن، یهویی خودت را در بغل ارباب میدیدی.
اگر حتی در آخریننقطه از صحن باشی
یعنی در اولین قدم بعد از وارد شدن به حرم،
حتی در همانجا هم، ضریح ، خیلی خیلییییی
خودمونی پیداست.
و آنطوری چشمت را میگیردکه نمیتوانی حواست را جمع پلههای کوتاه و پشت سرهم ورودی کنی..
فقط میآیی آرام آرام تا به جایی دنج برسی و
یک دل سیر تماشا کنی این همه عشق را
و این همه عاشق که به معشوق میپیوندند.
در آن نقطه با اینکه مکان نابی است
برای امثال استوری، فیلم سلفی و...
ولی خیلی خیلی سکوت حاکم است.
انگار که آنجا را باید میگذاشتن نقطهای که شاعر میگوید:
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
یا مثلا آنجا که:...
داشتم به شعرهای دیگر فکر میکردم
که شاید با قلم روان شعرا، بتوانم
نام شاعرانهتری برای این، قشنگترین لوکیشن کربلا بگذارم که آن مرد
نگاهم را کشاند و کشاند و کشاند و باخودش برد...
ادامه دارد....👇
✍️#محدثه_بانکی #کربلا
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
ادامه...👆
به این نوع رفتن نگاههایم عادت کرده بودم
اما بحث اینجا بود که این مورد فرق داشت
مرا کشاند اما نبرد تا آنجایی که دلم میخواست
وسط راه هی ماند و ماند و ماند.
فاصله آرنج تا انگشتان دستش ۶ لیوان آب بود
هی میگشت دنبال زواری که غرق در دعا کنار ضریح بودن و یک جوری که متوجه نمیشدم میپرسید :
آب مینوشی؟ و با چشمانی که میخندید آب را تحویل داده و بر میگشت.
۶ لیوان تمام شد .
منتظر برگشتش بودم یا حتی نشستنش
میخواستم سریع برگردم به همان حال شاعرانه خودم، که دیدم برگشت پیش اولین تحویل لیوان آب .
✍️#محدثه_بانکی
و شروع کرد لیوانها را جمع کردن.
داشت بر میگشت
سوال پشت سؤال مثل کنه چسبیده بودن به مغزم
برخلاف میل قلبی، پاشدم که مطمئن شوم که همه لیوانها را در سطل انداخته و میرود دنبال زیارتش ...
با فاصله ایستادم لیوان ها را هی بر انداز کرد
زیر لب چیزی گفت و انداخت داخل سطل
و شروع کرد دوباره پر کردن لیوان آب
نه یکی نه دوتا .... دوباره مثل قبل
۶ تا .
دوباره راه افتاد به سمت ضریح
یک ربعی که آنجا بودم ۴ بار این مسیر را رفت، آمد ،
انگار وظیفهاش این بود:
سقای شب جمعه عشاق حسین.
دلمنمیآمد چشم ازش بردارم
دشداشه پوشیده بود
اما این حد از لطافت روحی را
کمتر در مردان عراقی دیده بودم .
زمان تمام شده بود و باید میرفتم.
دوباره داشت با لیوانهای آب میرفت داخل حرم
که با خجالت رفتم مقابلش
اصلا حواسم نبود روبنده را بزنم
با چشمای خیسم و صدایی لرزان که از سانت سانتش التماس میبارید بدون هیچ فکری روی انتخاب لغات
گفتم: ممکن تصویر؟
گفت. ای و صدای چیک از گوشیام بیرون ریخت.
هنوز وقتهایی که تشنه میشوم به آن مرد سقا فکر میکنم و درس هایی که هنوز هم تمام نشده
و با هر بار مرور خاطراتش و نگاه عکسهایش
فیشهای خیس تری برای زندگیام برمیدارم...
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
کانال محدثه بانکی
🔸️همچنین مرحوم آیت الله ارباب( ره)میگوید: من با آقای سید جمال گلپایگانی مکاتبه دارم اخیرا گفته است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلااام چطورین رفقا؟
من که راستش ی خبرایی این روزا
تونجف بود ، که خیلی بیحوصله شدم..
17.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظهر پاییزیღ 🍂
حرم مطهر امیرالمؤمنین(علیه السلام)
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
#حرم #باب_القبله #نجف_اشرف