🌷قسمت بیست ودوم🌷
#اسمتومصطفاست
مدتی که گذشت و بدو بدوی مرا که دیدی،گفتی:(وای عزیز،وطیفه تو نیست با وضعیتی که داری غذا درست کنی! یکی رو پیدا کن بیاد کمکت! اصلا زنگ بزن غذا بیارن!)در دلم گفتم:چه بریز و بپاشی ! اونم با این وضع اقتصادی!
گاهی هم که مریض میشدم،زنگ میزدی به مامانم و مادرت:چه نشستید که سمیه مریضه،بیایین پیش عزیزم!
کم کم به این نتیجه رسیدم که باید از ان ها دور شویم.اصرار پشت اصرار که خانه مان را عوض کنیم و تو مانده بودی چرا؟
_دلت برای مامانت اینا تنگ میشه ها !
_نمیشه!
میخواستم با دوری از آن ها به تو نزدیک تر شوم. میخواستم کاری کنم که بیشتر پیشم بمانی. رفتی اندیشه و خانه ای را پسندیدی:(سمیه نمیدونی چقدر بزرگه! تازه صاحب خونه می گه چند بار اونجا بساط روضه انداخته.فکرش رو بکن،جایی که روضه امام حسین(ع) خونده شده باشه،متبرکه!)
این جابه جایی،خانواده هایمان را غمگین کرد،اما چون جایمان بزرگ تر شده بود،خوش حال بودند.موقع اسباب کشی گفتی:عزیز کاری نداشته باش!به بچه های پایگاه گفتم بیان و اسبابارو ببرن.
خوشحال شدم،اما وقتی آمدم آنها را بچینم آه از نهادم در آمد.
میز تلویزیون شکسته بود،دسته های مبل ضربه خورده و شیشه میز جلوی مبل خُرد شده بود.حتی شانه تخم مرغ ها را از یخچال در نیاورده،طناب پیچ کرده بودید و در طول راه تخم مرغ ها به در و دیوار یخچال خورده بود و تا مدت ها یخچال بو میداد.
خانه جدید هم بزرگ بود هم باغچه داشت،ولی با این همه ،اولین روز بعد از چیدن اثاثیه زدم زیر گریه:((نمیخوام اینجا بمونم،دلم برای مامانم اینا تنگ شده!))
کمی نگاهم کردی و گفتی:((خیلی خُب.حالا بلند شو دست و صورتت رو بشور،لباسات رو عوض کن تا بریم.))
چقدر خوب بلد بودی با من راه بیایی،نه دعوا میکردی نه اخم و تَخم.یک بار گفتی:((مرد باید خیلی بی دست و پا باشه که ندونه چطور فرمون زندگی رو توی دست بگیره!))
امشب،چه شب آرامی است!بچه ها که خواب اند انگار دنیا از حرکت می ایستد.امروز همه گل های رز صورتی را که بیشتر وقت ها برایم هدیه می اوردی و آن هارا خشک میکردم و می ریختم داخل گلدان بزرگ شیشه ای،در اوردم و به دیوار زدم.شده مثل یک باغچه پرگل، اما حیف که عطرشان پریده،درست مثل تو که نیستی.
آن روزها چون شغل ثابتی نداشتی.حواسمان بود که زیاد خرج نکنیم.عزت نفس داشتی و درسته که از خیلی چیزها میزدی تا چیزی را که خیلی واجب است بخریم،اما هر ماه یکبار را حتما میرفتیم رستوران.همان رستورانی که بار اول ،موقع خرید حلقه رفتیم آنجا و شده بود پاتوقمان.هر بار هم کسی را دعوت میکردی که همراهمان بیاید.
قرار بود برویم ماه عسل و بهترین جا کجا میتوانست باشد جز مشهد؟باز چشم هایت را ریز کرده و گفتی:((سمیه،بگم دوستم حمید و مامانش هم بیان؟))
_انگار قراره بریم ماه عسل ها!
_این دفعه همین طوری بریم دفعه بعد بریم ماه عسل!
لب از روی لب برنداشتم.
گفتی:((خُب راضی نیستی نمیریم،ولی این بندگان خدا تا حالا مشهد نرفتن!
چه کسی میتوانست نگاه در چشم معصومت بدوزد و نه بیاورد.
رضایت دادم و رفتیم مشهد:من ،تو ،حمید و مامانش.
آپارتمانی یک خوابه اجاره کردیم که من و مامان دوستت در اتاق خواب و تو و دوستت هم در هال میخوابیدید.همان جا پخت و پز هم می کردیم.
از رفتن به بازار و گردش و خرید زدیم،حتی سوغاتی هم نخریدیم.
برای خودم چیزی نمیخواستم،اما برای انگشتان کشیده ات که خیلی دوستشان داشتم،انگشتر عقیق و فیروزه خریدم.
میخواستم روزی که ماشین خریدیم وقتی فرمان را به دست میگیری،تلالو نور را در آن ها ببینم.
آن سفر هم تمام شد،اما مهر و توجه تو به دوستانت تمام نشد:((سمیه ،یکی از بچه های محله مون برای پدرش قمه کشیده،نه اینکه خیال کنی پسر بدیه،نه! اتفاقا بچه باحالیه!به قول خودش شیطون گولش زده.امروز میگفت اگه کربلا بره آدم میشه . دلم میخواد پول جور کنم و بفرستمش کربلا.))
چشم هایم گرد شد:((مصطفی ما خودمون هشتمون گروی نهمونه!))
_میدونم میدونم عزیز،اما خیلی خوب میشد اگه میتونستیم بفرستیمش! فکر کن کسی که کار خلافی کرده،به زبان خودش بگه اگه برم کربلا دیگه درست میشم!
ادامه دارد...✅🌹
🌷قسمت بیست وسوم🌷
#اسم تومصطفاست
اشک در چشمانت جمع شد.نقطه ضعفم را میدانستی.گفتم:((باشه قبول.ان شاءالله خدا قبول کنه!))
_وای عزیز باورم نمیشه!
هر طور بود پول را جور کردیم و او را فرستادیم.وقتی از سفر برگشت،مادرش آمد و کلی از تو تشکر کرد،چون به کلی رفتار پسرش تغییر کرده بود.
تشویقت کردم بروی دانشگاه.می گفتی این طوری خرج و دخل با هم نمیخواند.ماشین آردی را که به قول خودت ماشین عروس کشون بود،از پدرت خریدیم.مدتی بعد گفتی:((یکی از دوستانم گفته دو میلیون جور کن تا یه خودروی فرسوده بخریم.
بعد اون رو بدیم و یه نیسان بگیریم و باهاش کار کنیم.))
دومیلیون را هر جور بود جور کردی،اما خودرویی تحویل داده نشد و پول رفت رو هوا.البته تو استخاره هم کرده بودی.
گفتم:((آقا مصطفی پس چرا این طوری شد؟استخاره که خوب اومده بود؟))
_شاید برای اینکه بیفتم دنبال کار بقیه.شاید برای اینکه اونا بیشترشون نمیدونن این کلاف سر درگم رو چطور وا کنن .
هفت سال بعد حرفت ثابت شد.وقتی توانستی پولت را بگیری:((دیدی؟من مامور شده بودم تا حق کسانی رو بگیرم که سرشون کلاه رفته بود و آخریشم خودم.))
مغازه ای در شهرک اندیشه چند کوچه بالاتر از خانه مان اجاره کردی. در این راه پدرم کمکت کرد و با هم می رفتید و از شمال برنج می آوردید:صدری،دُمسیاه ،دودی،هاشمی.پدرم گفته بود:((سرمایه از من،بازاریابی و فروش از آقا مصطفی.))
ماه های اول زندگی مان این طور گذشت و هر چه بیشتر می گذشت،علاقه ام به تو بیشتر میشد.صبح ها میرفتی و دوازده یک ظهر می آمدی . خود من هم به پایگاه و حوزه میرفتم،اما سخت دلم برایت تنگ میشد.منِ خجالتی حالا دنبال فرصت میگشتم که بگویم دوستت دارم.
گاه اصرار میکردم باهم برویم خرید.مهم نبود چه بخریم،همین که در کنار تو ویترین مغازه هارا نگاه کنم کافی بود.همین که به هنگام غروب یا در یک عصر پرتقالی،شانه به شانه هم راه برویم،کنار ویترینی بایستیم و باهم مجسمه های بلورین ،ظروف کریستال،لباس ها ،کفش ها یا طلاها و بدلیجات را نگاه کنیم جذاب بود.این را اطرافیان هم فهمیده بودند.مثلا پدرم میگفت:((آقا مصطفی،هر وقت خواستی حال سمیه خوش بشه ببرش بازار چرخی بزن.چیزی هم نخریدی،نخریدی!))
اگر مثلا می گفتی برم سر کوچه یک شیشه شیر بخرم یا میرم هیئت،میگفتم منم میام.یک بار خواستی به گشت شبانه بروی،آماده شدم که بیایم.با حیرت نگاهم کردی:((عزیز،تو گشت شبونه تورو کجای دلم بذارم.))اما حریفم نشدی،آمدم و در ماشین گشت نشستم.وقتی پیاده میشدی،در را به رویم قفل میکردی.در این گشت ها دوستانت هم همراهت بودند.
ادامه دارد...✅🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یه بار به خودت وقت بده، تا تهش صبر کن و ببین!
🔻 کلودیا از ایتالیا:
راه به دست آوردن خوشبختی؛ اینجا یکی از بهترین چیزهایی است که تا این لحظه به دست آوردم.
دوستان این کلیپ باید از طرف شما به دست صدها نفر برسه!
هر کس کلیپ رو دید و دلش حال خوب خواست به
#آرامید_عاشق
@aramiid
پیام بده.
https://eitaa.com/aramesh_va_omid
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#تفسیر_قران_جلسه_96
🌹 آیه ۱۳۶ سوره انعام
💥وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هَٰذَا لِشُرَكَآئِنَا ۖ فَمَا كَانَ لِشُرَكَآئِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَىٰ شُرَكَآئِهِمْ ۗ سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ
#ترجمه: و مشركان از زراعت و چهارپایانی كه خدا آفریده برای او سهمی قرار دادند، و به گمان بی اساس خود گفتند: این سهم خدا، و این سهم بُتان ما؛ آنچه برای بُتانشان باشد به خدا نمی رسد و آنچه برای خدا باشد به آنها می رسد؛ بد است آنچه داوری می كنند.
🌷 #ذَرَأَ: آفریدن
🌷 #الْحَرْث: زراعت
🌷 #الْأَنْعَام: چهارپایان
🌷 #نَصِيب: سهم
🌷 #ِزَعْمِهِمْ: گمان بی اساس
🌷 #سَآءَ: بد است
🌷 #مَا_يَحْكُمُونَ: آنچه داوری می کنند
این آیه همانند سایر آیات سوره انعام در #مکه نازل شده است.
بار ديگر براى ريشه كن ساختن افكار بت پرستى از مغزها به ذكر عقايد و رسوم و آداب و عبادات خرافى مشركان پرداخته و با بيان رسا خرافى بودن آنها را روشن مى سازد.
نخست مى فرمايد: «وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا؛ و مشرکان از زراعت وچهارپایانی که #خدا آفریده برای او سهمی قرار دادند و به گمان بی اساس خود گفتند: این سهم خدا و این سهم بتان ما»
سپس اشاره به داورى عجيب آنها در اين باره كرده، مى فرمايد: «فَما كانَ لِشُرَكائِهِمْ فَلا يَصِلُ إِلَى اللّهِ وَ ما كانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلى شُرَكائِهِمْ؛ آنچه برای بتانشان باشد به خدا نمی رسد و آنچه برای #خدا باشد به آنها می رسد»
هرگاه بر اثر حادثه اى قسمتى از سهمى كه براى خدا از زراعت و چهارپايان قرار داده بودند آسيب مى ديد و نابود مى شد مى گفتند: مهمّ نيست خداوند بىنياز است،
امّا اگر از سهم بتها از بين مى رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى دادند و مى گفتند: بت ها نياز بيشترى دارند.
در پايان آيه با يک جمله كوتاه اين عقيده خرافى را محكوم مى سازد و مى گويد: «ساءَ ما يَحْكُمُونَ؛ چه بد است آنچه داوری می کنند»
چه حكمى از اين زشت تر و ننگين تر كه انسان قطعه سنگ و چوب بى ارزشى را بالاتر از آفريننده جهان هستى فكر كند، آيا انحطاط فكرى از اين بالاتر تصوّر مى شود؟
🔹پیام های آیه ۱۳۶ سوره انعام 🔹
✅ در #کشاورزی و دامداری، اگر چه انسان نقش دارد، اما کشاورز و خالق اصلی، خداست.
✅ قانون #زکات و تقسیم در آمد و منافع، در عقاید انسان های قبلی نیز بوده است، هر چند به صورت خرافی.
✅ مشرکان با آنکه بت ها را شریک خدا می پنداشتند ولی برای #خدا موقعیت ویژه ای از عزت و غنا قائل بودند و تلفات را از سهم خدا کم می کردند.
✅ رسالت #پیامبران، مبارزه با خرافات است.
✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دهین_نجفی🥧🥮🥧🥮😍😍👌👌👌
دهین یه حلوای عراقی که به حلوای عربی یا حلوای نارگیل یا حلوای نجفی معروفه و طعم کاراملی خوشمزه ای رو میده که با نارگیل تست شده کاور شده🤩 و خیلی خیلی خوشمزه است😍
مواد لازم:
شکر ۱ پیمانه
شیر یا آب ۱/۲ پیمانه
روغن کرمانشاهی یا کره ی اب شده یا روغن معمولی ۱/۴ پیمانه
پودر هل یا وانیل نوک ق.چ
عسل یا شیره یک ق.م
ارد ۱/۲ پیمانه
پودر نارگیل تقریبا ۷ ق.غ
گردو یا هر مغز دلخواه ۱/۴ پیمانه
کره برای دور ظرف تقریبا یک ق.غ
چند نکته👌👌👌
ترجیحا از کره یا روغن حیوانی استفاده کنید طعم بی نظیری به این حلوا میده😍
میشه مغز رو حذف کرد ولی با مغز خیلی خوشمزه است😍
به جای شیر میشه اب ریخت ولی طعم شیر بهتره😋
این حلوا تقریبا دو ساعت توی طبقه ی وسط فر با دمای صدو بیست درجه و حرارت از پایین آماده میشه
واقعا فکر نمیکنید حلوایی که به این آسونی درست میشه چقدر میتونه خوشمزه باشه
🍮دهکده کیک خانگی🍮
_________🎂👩🏻🍳🎂___________
🍰 @dehkade_cake_home 🍰
⬅️ اولین جلسه دادگاه ۳ تن از عاملان دومین حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ(ع) برگزار شد
متهم ردیف اول:
🔹از طریق یکی از پیامرسانهای خارجی و در فضای مجازی جذب گروه داعش شدم.
🔹تصور اینکه دستگیر شوم را نداشتم و فکر میکردم کشته شوم. تعداد افرادی را که هدف قرار دادم نشمردم و قصدم این بود عملیات را تا آخرین فشنگ موجود در خشاب ادامه دهم.
🔹امیر داعش به من دستور داده بود تا دو ظرف بنزین تهیه کنم، اما با یک ظرف یک و نیم لیتری بنزین در کوله پشتی وارد شدم، اما پیش آنکه به فرشهای نمازگزاران برسم و آنها را آتش بزنم دستگیر شدم.
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲ میلیون نفر در سفر اربعین شرکت کردن، شیعه تونست مدیریت کنه
۷۰ هزار نفر توی آمریکای ابرقدرت تو فستیوال Burning man شرکت کردن و همگی تو گِل گیر کردن و گشنه و تشنه و داغون دارن فرار میکنن به سمت خونههاشون
دقت کنید، ۲۲میلیون نفر اینور ۷۰هزار نفر اونور، اینور تونست، اونور نتونست
*علی بیطرفان
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 حدیث داریم بچه وقتی سه سالش میشود، این کلمه رو به او یاد بدهید: لا اله الا الله
🎙استاد قرائتی
#حجاب
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
💠 با آمبولانسی که آرم هلال احمر داشت از این منطقه به آن منطقه میرفتم؛ روی شیشه عقبش نوشته بودم:
« همسـنـگرم کـجــایی؟! »
🔹 دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم؛ در جاده اندیمشک به دهلران نرسیده به دشت عباس بشدت خوابم گرفت؛ کنار جاده پارک کردم و توی ماشین خوابیدم.
🔸 نمیدانم چه مدت خوابم برد که با صدای شیشه ماشین بیدار شدم. چوپان عشایری از اهالی کرمانشاه بود که در زمستان دامهای خود را این اطراف میآورد؛ گفت: «آقا خیلی وقت است دنبال شما میگردم» گفتم: «بـرای چـی؟»
گفت: «دنبـالم بیــا»
🌹 او با موتور و من پشت سرش حرکت کردم؛ رفتیم تا به منطقه عین خـوش رسیدیم. توی جاده خـاکی پیچید؛ حدود سه کیلومتر پیش رفتیم؛ کنار تپه کوچکی ایستاد؛ خـاکـها را کنـار زد.
دو شهـید آرام کنـار هـم خوابیده بودند تازه فهمیدم آن بیخوابی ناخواسته و آن خواب یکباره، بی جهت نبوده است.
پرسیدم: «چـی شد سـراغ من آمدی؟»
گفت: «پشت ماشـین را خواندم.»
📚 برگـرفـته از کتـاب " تـفـحـص"
خـاطرات محـمد احمدیان
@emswar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️روایتی از بانوی معلول سیستانی که با پای خود به رهبر معظم انقلاب نامه نوشت و به دیدار ایشان رفت
💯قرارگاه سایبری عَمّار 🇮🇷
شماهم دعوتید👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️دوستی دیرینه رهبر انقلاب با مردم سیستان و بلوچستان
#تبعیدآذر۵۶
#دیدار۱۳۸۱
#وامروز
#رهبرم
#من_رهبرم_را_دوست_دارم
#ایرانشهر
#سیستان_بلوچستان
#لبیک_یا_خامنه_ای
💯قرارگاه سایبری عَمّار 🇮🇷
بالمس عبارت آبی👆 به جمع عمًّارها بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حضرت آیتالله خامنهای در دیدار مردم سیستانوبلوچستان و خراسان جنوبی:
دشمن دو نقطهی اساسی را هدف گرفته. یکی وحدت ملّی، یکی امنیت ملّی. وحدت ملّی مهم است. نگذارید وحدت را بهم بزنند. وحدت یعنی چه؟ یعنی آنجایی که پای منافع ملت در میان هست اختلافات مذهبی، اختلافات سیاسی، اختلافات گروهی، اختلافات قومی باید کنار گذاشته بشود. همه باید در کنار هم باشند. اقوام مختلف، مذاهب مختلف در کنار هم. آنجایی که یک جهتگیری مشخصی هست، این وحدت مهم است.
و امنیت؛ آن کسانی که امنیت ملی را تهدید میکنند دشمن ملتاند برای دشمن کار میکنند چه بفهمند خودشان چه نفهمند.
دشمن این دو نقطه را یعنی وحدت را و امنیت را آماج حملهی خودش قرار داده. باید در مقابلش ایستاد.
🌷 #ایران_عزیز
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 آیت الله العظمی #جوادی_آملی مد ظله ؛ درس تفسیر ٩۵/٨/١۶
🪞خود بینی نشانه #شیطان_صفتی
🌐... دو تا حرف است:
🔷 یک وقت انسان میگوید من از او بهتر هستم!
در این صورت او باید بداند که سخنگوی شیطان است و همین که
﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾
گفت، حرف شیطان است، چون این حرف شیطان بود. او بود که گفت من در برابر آدم خضوع نمیکنم، برای اینکه
﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾
اما قرآن آمده به ما بگوید نگو:
﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾،
بلکه بگو:
﴿عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً﴾...»
🌍 خانواده مهدوی 🌎
╭┅─────────┅╮
🌺 https://eitaa.com/khanevadahmahdvi
╰┅─────────┅╯
🙏 لطفا #خانواده_مهدوی را به دوستان خود معرفی نمایید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس گفت رضا شاه روحت شاد سریع این کلیپ میثم تمّار رو براش بفرستید 😁😂
فقط ادا اطواراش😆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از کاخ اشرف پهلوی
مجهز به وان شیر و ....
حتما ببینید
👌😳
🇮🇷⭕️🇮🇷⭕️🇮🇷⭕️🇮🇷⭕️
!بانوان بشنوند.mp3
1.51M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 بانوان بشنوند!
• لباسهای مارک دار
• لوازم آرایش گرانقیمت
• جراحیهای زیبائی
چه شد که زنان مسلمان به این زرق و برقها گرایش پیدا کردند؟
#استاد_شجاعی
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#تفسیر_قران_جلسه_97
🌹 آیه ۱۳۷ سوره انعام
💥وَ كَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَآؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ ۖ وَ لَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ
#ترجمه: و اینگونه شریکان آنها برای بسیاری از مشرکان، كشتن فرزندانشان را در نظرشان زیبا جلوه دادند تا سرگردان و هلاكشان سازند و دینشان را بر آنان مُشتبه كنند؛ اگر خدا میخواست آن كار را نمیكردند پس آنان را با آنچه دروغ می سازند واگذار.
🌷 #كَذَٰلِكَ: این چنین
🌷 #زَيَّنَ: زینت داد
🌷 #كَثِير: بسیاری
🌷 #قَتْل: کشتن
🌷 #أَوْلَادِهِم: فرزندانشان
🌷 #شُرَكَآؤُهُم: شریکانشان
🌷 #لِيُرْدُوهُم: تا سرگردان و هلاکشان سازند
🌷 #لِيَلْبِسُوا: تا بر آنان مشتبه کنند
🌷 #فَذَرْهُمْ: پس آنان را واگذار
🌷 #يَفْتَرُونَ: دروغ می سازند
این آیه همانند سایر آیات سوره انعام در مکه نازل شده است.
#قرآن در اين آيه اشاره به يكى ديگر از زشت كاری هاى بت پرستان و جنايت هاى شرم آور آنها نموده مى فرمايد: «وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ؛ و اینگونه شریکان آنها برای بسیاری از مشرکان، کشتن فرزندانشان را در نظرشان زیبا جلوه دادند» تا آنجا كه كشتن بچّه هاى خود را يک نوع افتخار و يا عبادت محسوب مى داشتند.
منظور از «شركاء» در اينجا بت ها هستند كه به خاطر آنان گاهى فرزندان خود را قربانى مى نمودند و يا نذر مى كردند كه اگر فرزندى نصيب آنها شد آن را براى بت قربانى كنند، همان طور كه در #تاريخ بت پرستان قديم گفته شده است.
و بنابراين نسبت «تزيين» به بت ها به خاطر آن است كه علاقه و عشق به بت آنها را وادار به اين عمل جنايت بار مى كرد.
سپس #قرآن مى فرمايد: «لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ؛ تا سرگردان و هلاکشان سازند و دینشان را بر آنان مشتبه کنند»
#قرآن مى فرمايد: «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما فَعَلُوهُ؛ و اگر خدا می خواست آن کار را انجام نمی دادند» ولى اجبار بر خلاف سنّت خداست، خداوند خواسته بندگان، آزاد باشند تا راه تربيت و تكامل هموار گردد؛ زيرا در اجبار نه تربيت است و نه تكامل.
و در پايان آیه مى فرمايد: «فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ؛ پس آنان را با آنچه دروغ می سازند واگذار»
🔹پیام های آیه ۱۳۷ سوره انعام
✅ بینش غلط و خرافى، سبب مى شود كه انسان، فرزند خود را پاى بت سنگى و چوبى قربانى كرده و به آن افتخار نماید.
✅ مجرمان، حتّى براى فرزندكشى هم توجیه درست مى کنند تا روان و وجدان خود را آرام كنند.
✅ توجیه #گناه و آراستن زشتى ها، عامل هلاكت و سقوط است.
✅ #پیامبر، مسئول ابلاغ است نه اجبار، اگر مردم گوش نكردند، آنان را رها كرده و به سراغ دل هاى آماده مى رود.
✅ افكار و رفتار منحرفان، نباید حق ّجویان را دلسرد كند.
✅ شریک پنداشتن براى #خدا، افترا به اوست.
✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
✍خانم «کریسدا رودریگز» طراح و نویسنده مشهور جهان قبل از مرگ در سن 40 سالگی بر اثر سرطان معده نوشت:
1. من گران ترین ماشین دنیا را در گاراژم داشتم، اما حالا باید از ویلچر استفاده کنم.
2. در خانه من انواع لباس ها، کفش ها و وسایل قیمتی مارک دار وجود دارد، اما اکنون بدنم در پارچه کوچکی که بیمارستان تهیه کرده است پیچیده شده است.
3. پول زیادی در بانک گرفتم اما الان از این مبلغ سودی نمی برم.
4. خانه من مثل یک قلعه بود، اما الان روی دو تخت در بیمارستان می خوابم.
5. از هتل پنج ستاره تا اکنون گذراندن وقت در بیمارستان از یک کلینیک به کلینیک دیگر
6. من به صدها نفر امضا داده ام اما این بار مدارک پزشکی امضای من است.
7. من برای مرتب کردن موهایم به هفت آرایشگر رفته ام، اما اکنون - یک مو روی سرم نیست.
8. با جت شخصی می توانم به هر جایی پرواز کنم، اما اکنون به دو دستیار برای پیاده روی تا دروازه بیمارستان نیاز دارم.
9. با اینکه غذاها زیاده ولی الان رژیمم روزی دو قرص و شب چند قطره آب نمکه.
10. این خانه، این ماشین، این هواپیما، این مبلمان، این بانک، شهرت و شکوه بیش از حد، هیچ کدام از اینها به درد من نمی خورد. هیچ کدام از اینها به من آرامش نمی دهد. "هیچ چیز واقعی جز مرگ وجود ندارد."
در پایان روز مهمترین چیز سلامتی است.
لطفا از کم یا مقداری که دارید خوشحال باشید در حالی که سالم هستید، همه چیز داشته باشید، یک بشقاب برای خوردن، یک جای خواب داشته باشید... هیچ چیز را از دست ندهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یانرجسخاتونسلاماللهعلیها
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شب موندن بچهها خونه فامیل!
🔰 #دکتر_عزیزی
🆔 @khanevadeh_313