eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
137 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
👈👈👈معرفی یه کانال خوب و مفید در امام علی علیه السلام: 😍 در . با انتقادات و پیشنهادات سازنده تان در ارائه هر چه بهتر مطالب یاری مان فرمایید. تبلیغات *پیشنهادات و مشاوره همسرداری کانال . با زدن انگشت بر روی لینک زیر👇وارد شوید. http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
👌🏻یک پیشنهاد ویژه برای بهره‌مندی بیشتر از ماه رمضان 🔻ماه رمضان نزدیک است و مشتاقان تقرب خدا در حال آماده کردن خود برای ورود به این مهمانی بزرگ هستند. آمادگی پیدا کردن قبل از ورود به هر مهمانی، کمک می‌کند تا انسان با آرامش و اشتیاق بیشتری به آن مهمانی وارد شود و بهرۀ بیشتری از پذیرایی تدارک شده ببرد. 🔻اگر شما هم دوست دارید این ماه رمضان برایتان متفاوت با قبل باشد و بیشتر از آن بهره و لذت ببرید، پیشنهادی برایتان داریم. 📗 "برای مهمانی خدا آماده شویم" یک کتاب کوتاه ۸۰صفحه‌ای است که مطالعه آن شاید یک ساعت وقت ببرد اما اثر آن در نگرش شما می‌تواند فوق العاده باشد و ماه رمضان متفاوتی را برایتان رقم بزند. 👈🏻این کتاب در سه نسخه کاغذی، الکترونیکی و صوتی منتشر شده و قابل دسترسی است. 📱 taaghche.com/book/55230 🎧 taaghche.com/audiobook/95568 📗 bookroom.ir/book/29312
همه فرماندهان هر چند وقت برای تنوع هم که شده، خانواده هایشان را به مرخصی می بردند. با همان حالت و فشارهای دوره بارداری، چند باری برگشتیم بابل و با خانواده دیدار کردیم. یک بار زمستان بود و جاده هراز را بسته بودند. رادیو ماشین خاموش بود و ما از این قضیه بی خبر بودیم. برف شدیدی می آمد. با تعجب می دیدیم هیچ ماشینی رفت و آمد نمی کند. قسمتی از راه که لغزنده بود، علی آقا یک ترمز ناگهانی زد. ماشین چندین بار دور خودش چرخید و درست لب پرتگاه ایستاد. در بین این چرخیدن های ماشین، علی آقا حضرت ابالفضل (ع) را صدا زد. هر دومان شوکه شده بودیم. علی آقا فرمان ماشین را محکم گرفته بود. ماشین خاموش شده بود و نمی دانست اگر استارت ماشین را بزند، چه اتفاقی می افتد. به من نگاه کرد و گفت: تو خوبی؟! سر جنباندم. هر سه خوب بودیم؛ به علاوه بچه هفت ماهه ای که باردار بودم. آرام در ماشین را باز کرد. محکم پاهایش را به زمین کوبید و نگاهی به جلو انداخت. دید ماشین با پرتگاه فاصله ای ندارد. آرام ماشین را روشن کرد و آمد عقب. کمی از راه را که آمدیم، پلیس راه جلویمان را گرفت. -آقا! جاده بسته است. شما با زن و بچه این جا چه کار می کنی؟! مگه ماشینتون رادیو نداره؟! -چرا داره. من از اهواز دارم برمی گردم. متأسفانه رادیو روشن نکردم. -برادر با زنجیر چرخ برو. -ندارم. - بیش تر از بیست تا سرعت نرو، خیلی خطرناکه. تمام جاده هراز را آرام آرام با بیست کیلومتر برگشتیم تا وارد جاده آمل شدیم.
سال شصت و سه بود که یک اتفاق خاص همه ی فرماندهان را تحت تأثیر قرار داد و آن هم شهادت شهید زین الدین بود. چند تا از فرماندهان و جانشینانشان رفتند قم تا در تشییع جنازه شهید زین الدین شرکت کنند. موقعیت مناسبی نبود که ما هم برویم؛ ناگهانی بود و سریع باید به منطقه برمی گشتند. این رفت و برگشتشان به لحاظ امنیتی و حفاظتی بسیار مهم بود و قرار بود در حد رفت و برگشت باشد. علی آقا با بقیه فرماندهان رفتند و در تشییع باشکوه شهید زین الدین شرکت کردند. وقتی تشییع جنازه و مراسم شهید زین الدین تمام می شود، تصمیم می گیرند از قم به شمال بروند و سری به خانواده هایمان بزنند. همان شب که می رسند، می روند روستای هتکه پشت، منزل پدری علی آقا و آن جا می مانند. بعد ها پدرشوهرم می گفت: دخترم! من تا صبح خوابم نبرد. همه فرمانده بودند. با خودم می گفتم، خدایا نکنه الان منافقین بیان و درگیری بشه. این همه فرمانده مهمان من هستند، من چه کار کنم؟ تا صبح توی حیاط راه رفتم و کشیک دادم. این ها خودشان مسلح بودند، همه جوان بودند، اما مگر دلم طاقت می آورد؟! تنها دیدار با خانواده نبود، موقعیت مناسبی بود که مشکلات جبهه را با چند جلسه مشترک در سپاه استان بررسی کنند. چهار روز ماندند و بعد از چهار روز برگشتند.
1_1537453814.pdf
46.12M
📚 احکام نموداری نماز و روزه مسافر 🔻 بر اساس نظر آیات عظام: ▫️امام خمینی (ره) ▫️آیت‌الله خامنه‌ای ▫️آیت‌الله سیستانی ▫️آیت‌الله صافی گلپایگانی (ره) ▫️آیت‌الله مکارم شیرازی ▫️آیت‌الله وحیدخراسانی 🆔 @balagh_ir
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🎥 انواع شکیات نماز☝️ 🔸🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔹 🎥 کانال کلیپهای تصویری احکام شرعی👇 https://eitaa.com/joinchat/88277129C816abd05d2.
🌅 *«اگر گذر تان به بهشت زهراء افتاد!.»* ⬅️ سعی کنید حتما به مزار این دو قلو ها سر بزنید!. برادران دو قلوی غریبی که هیچ‌ گاه پدر یا مادری به خود ندیده اند و کسی زائر مزار شان نبوده است!. من سال ۶۱ و در اوج جنگ ایران و عراق ثابت و ثاقب شهابی نشاط، را برای اولین‌ بار در منطقه سومار دیدم. دو برادری که آماده بودند تا به عنوان امداد گر در خدمت جنگ باشند!، طوری که هم رزمان این دو برادر شهید نقل می‌ کردند وقتی پست چی نامه‌ ها را به خط مقدم می‌ آورد معمولاً ثابت و ثاقب غیب شان می‌ زد!. یک‌ بار یکی از رزمندهگان متوجه شده بود که وقتی همه سر گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌ های شان را با خوش حالی نگاه می‌ کنند این برادران دو قلو دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه می‌ کنند!. بعد ها که موضوع را جویا شدیم، فهمیدیم آن ها بی‌ سر پرست هستند. و در پرورش گاه بزرگ شده اند، هر بار دل‌ شان می‌ شکند که کسی آن سوی جبهه چشم انتظار شان نیست. عکس‌ های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌ اند، را بغل کرده، گریه می کنند. جنگ شوخی بر دار نیست، زن و بچه و برادر و دوست و رفیق نمی‌ شناسد، او نمی فهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه!؟. جنگ بی رحم است، این دو برادر حتی مرخصی هم نمی رفتند، چون کسی پشت جبهه چشم به راه شان نبود!. پس از مدتی تلاش و فدا کاری ثاقب برادری که فقط چند ثانیه از ثابت بزرگ تر بود، بهشدت مجروح و در نهایت شهید شد و بردارش را تنها گذاشت!. اما مگر ممکن است کسی که در این دنیا تنها یار و غم خوار و مونس تنهایی اش برادرش بوده، او را تنها بگذارد و این چنین شد تا ثابت دوری برادر را تاب نیاورد و تنها به فاصله ی چند ساعت طوری که هنوز جنازه ی برادر را به پشت جبهه منتقل نکرده بودند، او نیز بر اثر استنشاق گاز های شیمیایی شهید شود!. و اما قصه ی پر غصه ی این دو برادر شهید به نقل از دفتر خاطرات خود شان: روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یک دیگر داخل زنبیل کوچک قرمز رنگی گذاشته بود، زیر شُر شُر باران کنار درب ورودی بهزیستی رها می کند!. حال درد نان بوده یا درد جان کسی نمی‌ دانست! از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شده بود تنها یاد گاری از پدر و مادر ندیده‌ ی شان. ثاقب و ثابت سال ها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر به هر کجا که اعزام می‌ شدند در درون ساک شان اعلامی ه‌هایی را به هم راه داشتند که، عکسی از دوران کودکی‌ شان به هم راه دست نوشته‌یی به این مضمون به در و دیوار شهر ها می‌ چسباندند:« پدر و مادر عزیز از آن روزی که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید، سال ها می گذرد حال امروز دیگر ما برای خود مان مردی شده‌ ایم ولی هم چنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم!». ولی هیچ گاه از پدر و مادر شان خبری نشد ( شاید هم مرده بودند ). اما از شیر خوار گاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آن چه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط، باقی است دو قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ی ۵۰ گل زار شهدای بهشت زهراء است. سعی کنید اگر چنان چه روزی گذار تان به بهشت زهراء افتاد سری به گل زار شهداء قطعه ی ۵۰ ردیف ۶۷ شماره ی ۱۹ و ردیف ۶۶ شماره ۱۹ این دو برادر شهید غریب آرام کنار یک دیگر خفته اند. آنان شب‌ های جمعه هیچ‌ گاه پدر و مادری زائر مزار شان نبوده است و سخت چشم به راه پدر و مادر و دوستان اند. توجه کنید که آن ها خیلی غریب اند، هیچ کس را ندارند، ولی به‌ گردن‌ تک‌ت ک‌ ما‌ حق‌ دارند!. لطفاً برای شادی روح همه ی در گذشته گان که دست شان از دنیا کوتاه است، به خصوص این دو برادر شهید و غریب فاتحه و صلواتی قرائت کنید.
12.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 احکام وضو | شکیات وضو 🔸🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔹 🎥 کانال کلیپهای تصویری احکام شرعی👇 https://eitaa.com/joinchat/88277129C816abd05d2
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅در همه حال بدهکار خداییم ✅درهمه حال بدهکار انقلابیم 🆔 @Sangar_Tabien
📚 نگرفتن روزه تا رمضان سال بعد 💠 اگر انسان بر اثر بيمارى روزۀ ماه رمضان را نگيرد و پس از ماه رمضان بيمارى‏ اش برطرف شود ولى بلافاصله عذر ديگرى پيدا كند و نتواند تا ماه رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد، بايد قضاى آن روزه‏ها را در سال­های بعد بگيرد، همچنين اگر عذر ديگرى غير از بيمارى در ماه رمضان داشته باشد و پس از ماه رمضان برطرف شود ولی تا ماه رمضان بعد بر اثر بيمارى نتواند روزه بگيرد، باید آن روزه ­ها را قضا کند. ✅ رساله نماز و روزه مسأله ٩٢٥ 🆔 @leader_ahkam