eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
140 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
9.1هزار ویدیو
373 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا» (سوره مبارکه أحزاب، آیه ۲۳) ❓❓چگونه جامعه اسلامی می تواند از گذرگاه های مشکلات عبور کند؟ راه حل مشکلات جامعه ما چیست؟ 🍃«آیات سوره‌ی احزاب ... نشان‌دهنده‌ی خطّ روشن و مستقیم امّت اسلامی در هنگامه‌های ، در چنبره‌های سخت زمانه و راه امّت است. معلوم میکند که اگر امّت اسلامی در هر برهه‌ای، در هر دوره‌ای _دچار شد ... راه چیست. ✅ منَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه؛ وقتی پیمان با خدا و معاهده‌ای که دلهای مؤمن با خدا بسته‌اند باشد، همه‌ی کارها پیش خواهد رفت؛ همه‌ی برطرف خواهد شد. 🍃البتّه زندگی موانع دارد، مشکلات دارد، هیچ جادّه‌ی آسفالته‌ای در مقابل هیچ ملّتی نیست؛ باید راه را با خودشان، با کوشش خودشان هموار کنند، صاف کنند و به سمت خودشان حرکت کنند. 🍃ملّتهایی که به اوج و و رفاه و رسیدند، این‌جوری حرکت کردند.» 📚بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳۹۵/۰۵/۱۱ 🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
💠 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!» 💠 چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!» 💠 اما من می‌دانستم این کمد آخرین عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟ 💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد: «بیاید دعای بخونیم!» در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد. 💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد: «جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» 💠 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. 💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. 💠 ما مثل دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل می‌سوخت. یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد: «قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید: «حمله هوایی هم کار دولت بود؟» 💠 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد: «نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد: «نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد: «بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» 💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید: «نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» 💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید: «تو که منو کشتی دختر!»...
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 به راستی به می رویم امروز صدای آهنگهای لس آنجلسی آنقدر بلندست که فریادهای بگوش نمی رسد !!! امروز دلاوری های را فراموش کردند !!! امروز اخلاص و ساده زیستی و قهرمانی های روایت نمی شود !!! امروز همه را با اتوبان می شناسند !!! امروز نام را برای اینکه بچه ها خشونت طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید و ... می گذارند !!! امروز ستارگان هالیوود آنقدر زیادند که دیگر کسی ستارگان درخشان ایران را نمی بیند !!! امروز همه به دنبال کسب نام هستند و گمنامی فقط برای به ارث رسیده است !!! امروز جانبازان موجی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند !!! امروز کسی نمی داند، در وصیت نامه خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند !!! امروز کسی نمی داند، شب عملیات خیبر ، برادرش را جا گذاشت و رفت !!! امروز کسی نمی داند ، رتبه چهار کنکور سراسری را داشت !!! امروز کسی نمی داند تکه های پیکر را درون برای خانواده اش فرستاده بودند !!! امروز ساپورت پوش ها در جامعه خودنمایی می کنند و ارزش های دینی ما را به تمسخر گرفتند !!! امروز اصلا نیست که بخواهد ما را ببیند!!! امروز ......... 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊
✨بسم الله الرحمن الرحيم✨ 🌹 آیه 113 سوره نساء 💥 و لَولَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَّآئِفَةٌ مِّنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلَّآ أَنْفُسَهُمْ وَمَايَضُرُّونَكَ مِنْ شَىْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمْ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيما : و اگر فضل و رحمت خداوند بر تو نبود، گروهى از آنان تصمیم داشتند كه تو را از مسیر حقّ گمراه كنند، امّا جز خودشان را گمراه نمى كنند و به تو هیچ زیانى نمى زنند. و خداوند كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد، و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت. و فضل خداوند بر تو، بزرگ بوده است. 🌷 : تصميم داشتن 🌷 : گروه 🌷 : تو را گمراه کنند 🌷 : به تو زیان نمی زنند 🌷 : بر تو 🌷 : بزرگ 🔴 اين آيه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است و اشاره به گوشه ديگرى از ماجراى بنى ابيرق است كه در چند آيه قبل به آن اشاره شد. ماجرا اين بود که طايفه «بنى ابيرق» طايفه‌ اى نسبتاً معروف بودند؛ سه برادر از اين طايفه به نام «بشر» و «بشير» و «مبشر» نام داشتند، «بشير» به خانه مسلمانى به نام «رفاعه» دستبرد زد و شمشير و زره و مقدارى از مواد غذايى را به سرقت برد، برادر زاده رفاعه به نام «قتاده» كه از مجاهدان بدر بود جريان را به خدمت «صلّى اللّه عليه و آله» عرض كرد. برادران سارق وقتى باخبر شدند جمعى از قبیله خود را به خدمت «صلّى اللّه عليه و آله» فرستادند تا سارق را تبرئه كنند و قتاده را به تهمت ناروا زدن متّهم کردند. اين آیه خطاب به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ؛ و اگر فضل و رحمت خداوند بر تو نبود، گروهی از آنان تصمیم داشتند که تو را از مسیر حق گمراه کنند. آنها مى ‌خواستند با متهم ساختن يک فرد بی گناه و سپس كشيدن «صلّى اللّه عليه و آله» به اين ماجرا، هم ضربه‌ اى به شخصيّت اجتماعى و معنوى پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» بزنند و هم اغراض سوء خود را درباره يک مسلمان بی گناه عملى سازند، ولى خداوندى كه حافظ پيامبر خويش است، نقشه ‌هاى آنها را نقش بر آب كرد. سپس مى فرماید: وَ ما يُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ؛ اما جز خودشان را گمراه نمی کنند و به تو هیچ زیانی نمی زنند. سپس علّت مصونيّت پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» را از گمراهى و خطا و ، چنين بيان مى ‌كند وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ؛ و خداوند کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت. و در پايان آيه مى ‌فرمايد: وَ كانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً: و فضل خداوند بر تو ، بزرگ بوده است. در جمله فوق يكى از دلايل اساسى مسأله آمده است و آن اين كه خداوند علوم و دانش هايى به پيامبر آموخته كه در پرتو آن در برابر گناه و خطا بيمه مى ‌شود، زيرا و در مرحله نهايى موجب عصمت است. 🔹🔹 ✅ دشمنان، حتّى براى و لغزاندن او طرح و برنامه دارند، پس رهبران جامعه باید به هوش باشند. ✅ تصمیم به منحرف ساختن دیگران، در حقیقت تصمیم به منحرف كردن خود است. ✅ ، آنگونه كه قرآن را بیمه كرده، پیامبرش را نیز بیمه مى كند. ✅ تعلیم حكمت و فرستادن كتاب، نمونه ى روشن فضل و لطف الهى و رمز عصمت صلى الله علیه وآله است. ✅ به پیامبرش، علم غیب و اسرار را مى آموزد. ✅ از نشانه هاى حقّانیت پیامبر، این است كه مى گوید: تو بدون تعلیم الهى امكان آگاهى از امورى را نداشتى. آرى، اگر ساخته پیامبر بود، هرگز به خودش این نسبت را نمى داد. ✅ معلّم پیامبر است، پس هیچ خطا واشتباهى در تعلیم، رخ نمى دهد. ✅ مدار بشر حتّى پیامبر خدا، محدود است. ✍تهیه و تنظیم :استاد عاشوری
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا» (سوره مبارکه أحزاب، آیه ۲۳) ❓❓چگونه جامعه اسلامی می تواند از گذرگاه های مشکلات عبور کند؟ راه حل مشکلات جامعه ما چیست؟ 🍃«آیات سوره‌ی احزاب ... نشان‌دهنده‌ی خطّ روشن و مستقیم امّت اسلامی در هنگامه‌های ، در چنبره‌های سخت زمانه و راه امّت است. معلوم میکند که اگر امّت اسلامی در هر برهه‌ای، در هر دوره‌ای _دچار شد ... راه چیست. ✅ منَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه؛ وقتی پیمان با خدا و معاهده‌ای که دلهای مؤمن با خدا بسته‌اند باشد، همه‌ی کارها پیش خواهد رفت؛ همه‌ی برطرف خواهد شد. 🍃البتّه زندگی موانع دارد، مشکلات دارد، هیچ جادّه‌ی آسفالته‌ای در مقابل هیچ ملّتی نیست؛ باید راه را با خودشان، با کوشش خودشان هموار کنند، صاف کنند و به سمت خودشان حرکت کنند. 🍃ملّتهایی که به اوج و و رفاه و رسیدند، این‌جوری حرکت کردند.» 📚بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳۹۵/۰۵/۱۱ 🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️