فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻حرم عقیله بنی هاشم #حضرت_زینب_کبری سلام الله علیها
انشالله بزودی روزی همه دوستداران #اهل_بیت بشود🤲🤲
#میلاد_حضرت_زینب
https://eitaa.com/joinchat/3119448110Cf3bfc871c9
تنها_میان_داعش
#قسمت_دوازدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام، اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود
و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم!
اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم،
امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود:
«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست!
دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است!
۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن،
دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد:
«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد!
حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت:
«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم!
اگه مقاومت کنیم یا پیروز می شیم یا #شهید می شیم!
اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر می شه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره!
حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت.
دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند:
«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.»
و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد:
«من تفنگ شکاری دارم، میارم!»
و جوانی صدا بلند کرد:
«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد:
«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.»
صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود:
«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی!
قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
#تنها_میان_داعش
#قسمت_هفدهم
💠 ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست #داعشیها همه تن و بدنمان میلرزید.
اما #غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمیداد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رختخوابها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!»
💠 چهارچوب فلزی پنجرههای خانه مدام از موج #انفجار میلرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم.
آخرین نفر زنعمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکشهای انفجار بهتون نمیخوره!»
💠 اما من میدانستم این کمد آخرین #سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپشهای قلب #عاشقش را در قفسه سینهام احساس کردم.
من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر میشد؟
💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما #دفاع کند.
دلواپسی زنعمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد:
«بیاید دعای #توسل بخونیم!»
در فشار وحشت و حملات بیامان داعشیها، کلمات دعا یادمان نمیآمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از #اهل_بیت (علیهمالسلام) تمنا میکردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد.
💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد.
نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجرههای اتاق رفت.
حلیه صورت ظریف یوسف را به گونهاش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد:
«جنگندهها شمال شهر رو بمبارون میکنن!»
💠 داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره #آمرلی آمده است.
هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم.
تحمل اینهمه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سختتر گریههای یوسف بود.
حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من میدیدم برادرزادهام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد.
💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم.
حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک #عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد.
مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرتزده نگاهش میکرد و من با زبان #روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم.
💠 ما مثل #پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل #شمع میسوخت.
یوسف را به سینهاش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد:
«قراره دولت با هلیکوپتر غذا بفرسته!»
و عمو با تعجب پرسید:
«حمله هوایی هم کار دولت بود؟»
💠 عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد:
«نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح #مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر میشدن.»
از تصور حملهای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد:
«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن!
فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچهها میگفتن #ایرانیها بودن، بعضیهام میگفتن کار دولته.»
و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد:
«بچهها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برقها تموم نشده میتونیم گوشیهامون رو شارژ کنیم!»
💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لبهای خشکم به خنده باز شد.
به #همت جوانان شهر، در همه خانهها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباطمان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بیپاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید:
«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!»
💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید.
بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد.
نمیدانست از اینکه صدایم را میشنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بیخبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید:
«تو که منو کشتی دختر!»...
#ادامه_دارد
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#تفسیر_قران_جلسه_41
🌹 آیات ۳۸ و ۳۹ سوره مائده
💥 وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَآءً بِمَا كَسَبَا نَكاَلاً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۳۸)
💥فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۹)
#ترجمه: مرد و زن دزد را به کیفر كارى كه انجام داده اند دستشان را قطع كنید. این مجازاتی است از سوى خداوند و خداوند توانای شکست ناپذیر و حكیم است. (۳۸)
پس كسی كه بعد از ظلمش توبه كند و اصلاح نماید، یقیناً خدا توبه اش را میپذیرد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است (۳۹)
🌷 #السارق: مرد دزد
🌷 #السارقة: زن دزد
🌷 #اقطعوا: قطع کنید
🌷 #أیدیهما: دستشان
🌷 #نكال: به عقوبتى گفته مى شود كه مایه ى عبرت دیگران باشد.
🌷 #عزیز: توانای شکست ناپذیر
🌷 #غفور: بسیار آمرزنده
🌷 #رحیم: مهربان
این آیات همانند سایر آیات سوره مائده در مدینه نازل شده است و حكم #دزد يعنى كسى كه بطور پنهانى و مخفيانه اموال مردم را مى دزدد بيان گرديده است. نخست مىفرمايد: «وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما: مرد و زن دزد را به کیفر کاری که مرتکب شده اند دستشان را قطع کنید.»
از روايات #اهل_بيت «عليه السّلام» استفاده مى شود كه تنها چهار انگشت از دست راست بريده مى شود. شاید در مرحله اول شنیدن این آیه از خدای رحیم ناخوشایند باشد شاید عده ای بگویند حالا یک نفری آمده و دزدی کرده آیا واقعا باید دستش را قطع کرد. این آیه اتفاقا کاملا با رأفت است.
کسی آمده اموال بیچاره ای را که سال ها زحمت کشیده و در جایی نگهداشته دزدیده و فرار کرده است آیا قطع دست چنین فردی بی رحمانه است بلکه این قطع دست باعث می شود دیگران بترسند و دست به #دزدی نزنند. از طرفی شما شب با خیال راحت می خوابید چون امنیت دارید ولی اگر از امروز به شما بگویند دزدی در محله تان است هر شب از یک خانه ای می دزدد شما از امشب دیگر راحت نخواهید خوابید چون نگران اموال و اعضای خانواده خود هستید و هم از اینکه آسیب جانی به شما و #خانواده بزند نگران خواهید شد این قطع دست باعث می شود خود دزد دیگر جرأت چنین کاری نداشته باشد و هم دیگران فکر دزدی به سرشان نزند. البته دست هر دزدی نباید قطع شود شرایطی دارد که باید به احکام فقهی مراجعه کرد.
سپس مى فرماید: « نَكالاً مِنَ اللّهِ؛ این مجازاتی است از سوی خداوند. #نکال یعنی این مجازات بازدارنده است و سبب کنترل دیگران از دزدی و تجاوز به اموال مردم می شود.
و در پايان آيه براى رفع اين توهّم كه عده ای می گویند مجازات عادلانه نيست مى فرمايد: «وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ: و خداوند توانای شکست ناپذیر و حکیم است.»
بنابراین #خداوند این مجازات را بر اساس حکمت قرار داده است.
بلافاصله #قرآن از رأفت و مهربانی خدا نسبت به این دزدان سخن می گوید ومی فرماید: فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ علیه ؛ پس کسی که بعد از ظلمش توبه کند و اصلاح نماید، یقینا خدا توبه اش را می پذیرد. حالا اگر دزدی #پشیمان شد و فهمید که مرتکب چه گناه بزرگی شده است و از رفتار خود پشیمان شد و توبه کرد باید اموال را به صاحبانش برگرداند در چنین صورتی خدا توبه او را می پذیرد و با آغوش باز از او استقبال می کند و دیگر دستش را قطع نکنید « إن الله غفور رحیم: زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.» پس در ابتدای این دو آیه ظاهرش کمی شاید برای عده ای ناخوشایند باشد ولی در ادامه سرشار از رأفت و مهربانی خداست حالا شما بگویید آیا نباید عاشق چنین دین و خدایی شد که چنین فردی را که به اموال مردم تجاوز کرده و پشیمان شده را می بخشد.
🔹 پيام های آیات ۳۸ و ۳۹ سوره مائده
✅ كیفر #زن و #مرد دزد یكسان است.
✅ باید امنیّت #جامعه را با قاطعیّت حفظ كرد.
✅ جریمه و كیفر #سنگین، بازدارنده از دزدى است.
✅ در قوانین كیفرى #اسلام، علاوه بر تنبیه مجرم، عبرت دیگران هم مطرح است.
✅ در اجراى #حدود_الهى، نباید تحت تأثیر عواطف قرار گرفت.
✅ با اینكه قطع دست از طرف قاضى وحاكم است، امّا #خداوند به همه مؤمنین خطاب مى كند، تا آنان زمینه اجراى حدود الهى را فراهم كنند.
✅ مالكیّت شخصى و امنیّت اجتماعى به قدرى مهم است كه به خاطر آن، باید دست #دزد قطع شود.
✅ برای #انسان خطاکار، همیشه راه بازگشت و اصلاح باز است.
✅ #توبه ، تنها یک پشیمانی درونی نیست بلکه باید همراه با جبران مفاسد گذشته باشد.
✅ اگر انسان #توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد.
✅ #سرقت ، ظلم به خود و جامعه و تجاوز به امنیت جامعه است.
✅ مجرمان را باید به راه #خدا دعوت و امیدوار کرد.
✍تهیه و تنظیم :استاد عاشوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 بزرگان اهل سنت فدای خاک پای #امام_حسین سلام الله علیه
🔺#امام_حسین علیه السلام را شیعه و سنی دوست دارند. این کلیپ را ببینید که این جمعیت انبوه اهل سنت چگونه #یا_علی و #یا_حسین میگویند!
🔺دکتر محمد طاهر قادری از علمای بریلویه اهل سنت پاکستان می گوید:
من حنفی و پیرو امام ابوحنیفه هستم و اگر به ابوحنیفه لقب "امام" می دهم به جهت دو سال شاگردی بود که به #امام_جعفر_صادق و #امام_باقر (علیهما السلام) کرد.
🔺او میگوید: همه امامان اهل سنت فدای خاک پای #امام_حسین علیه السلام هستند...
🔺بیشتر مسلمانان اهل سنت پاکستان، حنفی مذهب با گرایش بریلوی هستند و اینگونه عاشق #اهل_بیت و #امام_حسین و #امام_علی علیهم السلام میباشند.
https://eitaa.com/Bayynat
▫️پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
أدِّبوا أولادَكُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ: حُبِّ نَبِيِّكُم، و حُبِّ أهلِ بَيتِهِ، وقِراءَةِ القُرآنِ؛ فَإِنَّ حَمَلَةَ القُرآنِ في ظِلِّ اللَّهِ- يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ- مَعَ أنبِيائِهِ وأصفِيائِه.
فرزندانتان را به داشتن سه صفت، پرورش دهيد: دوست داشتن پيامبرتان، دوست داشتن اهلبيتش، و خواندن قرآن؛ زيرا در روزى كه سايه اى جز سايه خدا نيست، حاملان قرآن، همراه با پيامبران و برگزيدگان خدا در سايه الهی قرار دارند.
📚کنزالعمال حدیث ۴۵۴۰۹.
» این حدیث از اهل سنت رسیده و اقراری است از طرف آن ها بر لزوم محبّت اهلبیت علیهم السلام.
#اهل_بیت علیهمالسلام
#فرزندان