eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح دیرم شده بود، همسرم با مهربونی بهم گفت : اگه می تونی ۱۰۰٫۰۰۰ تومن بده برای کمک به مدرسۀ دخترمون .😘 من هم تحت تاثیر قرار گرفتم و دادم. بعدازظهرش دخترم پرید بغلم و گفت بابت ۵۰٫۰۰۰ تومنی که به مدرسه کمک کردی ممنونم. بعد از نیم ساعت پیامک از طرف مدرسه اومد که «بابت مبلغ ۲۰٫۰۰۰ تومن کمک به مدرسه تشکر می شود» خانواده نیستن که ؛ راهزنن !!!😂😂
✍شهید سلیمانی عُمر ما می‌گذرد... تَموم می‌شه... به سرعت هم تموم میشه. چه اینجا باشیم، چه تو خونه باشیم، هر کجا باشیم، بهترین جا را داشته باشیم توی(اصلا) بهترین هتل زندگی کنیم. همه می‌میریم. رئیس جمهور عالم باشیم, می‌میریم... امّا انتخاب راه درست خیلی مهم است.
پشتم‌گرمھ‌بھ‌تو‌‌ ڪھ‌ڪوھ‌ایمانۍ پشتم‌گرمھ‌بھ‌.. باباحاجی
|••🌿 🥀 کلام شهید : همه کارها از سلام کردن تا خداحافظی باید برای رضای خدا باشد که اگر چنین نباشد سخت در ضرر و اشتباه هستیم. 🕊️✨🕊️✨🕊️✨🕊️✨🕊️
💞امام حسین علیه السلام:" سرتورا میبرند اما درد ندارد...."❗❗ قبل از  شهادتش در خواب دیده بود که سرش بریده می‌شود.او بیدار می‌شود و مجدداً به خواب می‌رود که این بار امام حسین(علیه السلام) را در خواب می بیند که می‌فرماید: «عزیز من💗! سر تو را خواهند برید همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از هر طرف تو را دربر خواهند گرفت» . چندی بعد, خوابش تعبیر شد و همانگونه که در خواب دیده بود به دیدار مولایش امام حسین(علیه‌السلام)💗 شتافت...💞 شهید بی سر 🌹 💔🕊بسم رب الشهداءوالصدقین... ⚘🕊کانال شهدایی سربازان همیشه بیدار ولایت رادر ایتاهمراهی کنیدوبه دوستان خود معرفی کنید.. 🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔 @bidaravelayat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 زیبانگری به از اسباب تحمّل آنهاست. یکی از مصادیق زیبانگری، زیبانگاه کردن به اطرافیان از جمله است. 💠 همسر ما نیز انسانی است که ممکن است به خیر شده امّا من عاقبتم به خیر نشود. شاید در نسل همسرم، سرباز امام زمان عج یا یکی از اولیای خدا وجود داشته باشد. شاید او روزی به برسد، شاید در نزد خدا جایگاه والایی دارد که من مطلّع نیستم، شاید او روزی توبه‌ی حقیقی کند و خاص خدا شامل او شود و دهها شایدی که دور از ذهن نیست چرا که انسان، صاحب اختیار است و ممکن است مانند برخی از شهدای در لحظه‌ی آخر عمر، از گمراهی نجات پیدا کرده و به اوج سعادت برسد. 💠 با این نگاه، کینه‌ها، نفرت‌ها و ناراحتی‌های ما شده و عامل خوبی برای ایجاد ارتباط صمیمانه و گرم با همسر می‌شود. 🆔 @khanevadeh_313
نام اثر: وقتی یه زن میاد تو زندگی یه مرد 👌😅 😍 @mezahotollab 😍
خودت باش.mp3
6.87M
🎙 حضور زن و مرد نامحرم در مکان خلوت ممنوع 🔰 🆔 @khanevadeh_313
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 آیات ۳۸ و ۳۹ سوره مائده 💥 وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَآءً بِمَا كَسَبَا نَكاَلاً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۳۸) 💥فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۹) ‏ : مرد و زن دزد را به کیفر كارى كه انجام داده اند دستشان را قطع كنید. این مجازاتی است از سوى خداوند و خداوند توانای شکست ناپذیر و حكیم است. (۳۸) پس كسی كه بعد از ظلمش توبه كند و اصلاح نماید، یقیناً خدا توبه ‌اش را می‌پذیرد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است (۳۹) 🌷 : مرد دزد 🌷 : زن دزد 🌷 : قطع کنید 🌷 : دستشان 🌷 : به عقوبتى گفته مى‏ شود كه مایه‏ ى عبرت دیگران باشد. 🌷 : توانای شکست ناپذیر 🌷 : بسیار آمرزنده 🌷 : مهربان این آیات همانند سایر آیات سوره مائده در مدینه نازل شده است و حكم يعنى كسى كه بطور پنهانى و مخفيانه اموال مردم را مى‌ دزدد بيان گرديده است. نخست مى‌فرمايد: «وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما: مرد و زن دزد را به کیفر کاری که مرتکب شده اند دستشان را قطع کنید.» از روايات «عليه السّلام» استفاده مى ‌شود كه تنها چهار انگشت از دست راست بريده مى ‌شود. شاید در مرحله اول شنیدن این آیه از خدای رحیم ناخوشایند باشد شاید عده ای بگویند حالا یک نفری آمده و دزدی کرده آیا واقعا باید دستش را قطع کرد. این آیه اتفاقا کاملا با رأفت است. کسی آمده اموال بیچاره ای را که سال ها زحمت کشیده و در جایی نگهداشته دزدیده و فرار کرده است آیا قطع دست چنین فردی بی رحمانه است بلکه این قطع دست باعث می شود دیگران بترسند و دست به نزنند. از طرفی شما شب با خیال راحت می خوابید چون امنیت دارید ولی اگر از امروز به شما بگویند دزدی در محله تان است هر شب از یک خانه ای می دزدد شما از امشب دیگر راحت نخواهید خوابید چون نگران اموال و اعضای خانواده خود هستید و هم از اینکه آسیب جانی به شما و بزند نگران خواهید شد این قطع دست باعث می شود خود دزد دیگر جرأت چنین کاری نداشته باشد و هم دیگران فکر دزدی به سرشان نزند. البته دست هر دزدی نباید قطع شود شرایطی دارد که باید به احکام فقهی مراجعه کرد. سپس مى فرماید: « نَكالاً مِنَ اللّهِ؛ این مجازاتی است از سوی خداوند. یعنی این مجازات بازدارنده است و سبب کنترل دیگران از دزدی و‌ تجاوز به اموال مردم می شود. و در پايان آيه براى رفع اين توهّم كه عده ای می گویند مجازات عادلانه نيست مى ‌فرمايد: «وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ: و خداوند توانای شکست ناپذیر و حکیم است.» بنابراین این مجازات را بر اساس حکمت قرار داده است. بلافاصله از رأفت و مهربانی خدا نسبت به این دزدان سخن می گوید و‌می فرماید: فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ علیه ؛ پس کسی که بعد از ظلمش توبه کند و اصلاح نماید، یقینا خدا توبه اش را می پذیرد. حالا اگر دزدی شد و فهمید که مرتکب چه‌ گناه بزرگی شده است و از رفتار خود پشیمان شد و توبه کرد باید اموال را به صاحبانش برگرداند در چنین صورتی خدا توبه او را می پذیرد و با آغوش باز از او استقبال می کند و دیگر دستش را قطع نکنید « إن الله غفور رحیم: زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.» پس در ابتدای این دو آیه ظاهرش کمی شاید برای عده ای ناخوشایند باشد ولی در ادامه سرشار از رأفت و مهربانی خداست حالا شما بگویید آیا نباید عاشق چنین دین و خدایی شد که چنین فردی را که به اموال مردم تجاوز کرده و پشیمان شده را می بخشد. 🔹 پيام های آیات ۳۸ و ۳۹ سوره مائده ✅ كیفر و دزد یكسان است. ✅ باید امنیّت را با قاطعیّت حفظ كرد. ✅ جریمه و كیفر ، بازدارنده از دزدى است. ✅ در قوانین كیفرى ، علاوه بر تنبیه مجرم، عبرت دیگران هم مطرح است. ✅ در اجراى ، نباید تحت تأثیر عواطف قرار گرفت. ✅ با اینكه قطع دست از طرف قاضى وحاكم است، امّا به همه مؤمنین خطاب مى‏ كند، تا آنان زمینه ‏اجراى حدود الهى را فراهم كنند. ✅ مالكیّت شخصى و امنیّت اجتماعى به قدرى مهم است كه به خاطر آن، باید دست قطع شود. ✅ برای خطاکار، همیشه راه بازگشت و اصلاح باز است. ✅ ، تنها یک پشیمانی درونی نیست بلکه باید همراه با جبران مفاسد گذشته باشد. ✅ اگر انسان کند، خداوند توبه او را می پذیرد. ✅ ، ظلم به خود و جامعه و تجاوز به امنیت جامعه است. ✅ مجرمان را باید به راه دعوت و امیدوار کرد. ✍تهیه و تنظیم :استاد عاشوری
میـوه سبز : افزایش گردش خون میـوه قرمز : برطرف کردن کم خونی میـوه نارنجی : استحکام استخوان میـوه سفید : کاهش سکته قلبی میـوه زرد : افزایش اشتها میـوه بنفش : جوانی و شادابی 💥سبک تغذیه اسلامی ↙️ https://eitaa.com/joinchat/3632463883Cd3dcf3978b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛱دلخوشی های کوچک یعنی ذوق کودک از توصیف کفش جدیدش 🍀یعنی یک لبخند در جواب نگاهت 🌹یعنی جمع دوستانت 🍀یعنی امروز تو زنده  و سالم هستی 🌹یعنی باز عقربه ساعت زندگی ات برای ۲۴ ساعت دیگر به راه افتاده 🍀دلخوشی کوچک یعنی چراغ خانه هنوز روشن است 🌹یعنی مادر می خندد پدر حالش خوب است 🍀زندگی همین دلخوشی های کوچک است 💥به جزییات  زندگی دقت می کنم و از آنها لذت می برم خدایا شکرت🤲🤲 ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
🍃🍃ثبت نام آغاز شد 🍃🍃 📣برگزاری دوره های تربیت معلم ⚜️تربیت معلم روخوانی و روانخوانی ⚜️تربیت معلم تجوید ⚜️تربیت معلم حفظ 🌸به صورت حضوری و مجازی🌸 🦋 با اعطای مدرک رسمی از سازمان تبلیغات اسلامی شرایط ثبت‌نام : 🔶قبولی در آزمون ورودی 🔶حداقل سن 18 و حداکثر 45 سال 🔶دارا بودن حداقل مدرک دیپلم 🔶داشتن مدرک حفظ پنج جزء (ویژه تربیت معلم حفظ) ♦️علاقه مندان جهت ثبت نام می توانند شنبه تا پنجشنبه با شماره های 👇تماس بگیرند ⏰ ساعت 8 الی 12 صبح ☎️ تلفن 32903408_025 📞همراه 09191986356 🔹آموزشگاه تخصصی قرآن هدی، وابسته به جامعه الزهرا سلام الله علیها 🔹قم، سالاریه، خیابان بوعلی، جامعه الزهرا سلام الله علیها، مجتمع هدی ____🍀🍃🍀________ @hodaqoran _____🍀🍃🍀_______
تقويم ما ... هنوز بهـ🌸ـاري ... نديده است❗️ بشکن ... سکوت يـ❄️ـخ زده ... انتظار را❗️ سلام بهـ❤️ـار و خرمی روزگاران ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ramezani-03.mp3
2.27M
هرکی دلش گرفته و ...😭💔 🕊✨ 🌿 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌷پیامبر اکرم صلےالله‌علیه‌وآله: 🌷 بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد 🌷عرض شد : کسی که مال ندارد چکارکند ؟ 🌷حضرت فرمودند: برداشتن چیزهای آسیب رسان از ســر راه صـدقـه است. نشان دادن راه به کسی صدقه است .عیادت بیمــار صدقه است . امر به معروف صدقه است. نهی از منکر صدقـه است. و جـواب سـلام دادن صدقه است . 📚 بحارالانوار ، ج ۷۵ ، ص ۵۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبک زندگی شاد_53.mp3
8.84M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۵۳ 🎓 عاقل تـــویی؛ اگه نذاری هیچ چیز، حتی گناهات، از بغلِ خدا، جدات کننـــد! چجــوری؟ 🌷🌿🌷
📕 🎈 شهلا و شهرام زدن زیر خنده، من با صدای بغض کرده گفتم اون روز خیلی خندیدیم. شهلا گفت مامان پس قشنگی چشمای زینب واسه خوردن چشم گوسفنده؟ گفتم: چشم های زینب وقتی به دنیا اومد قشنگ بود اما انگاری بعد خوردن چشمای گوسفند درشت تر و قشنگ‌تر شد. دوباره اشکم سرازیر شد شهلا و شهرام و مادرم هم گریه می‌کردند. بعد از ساعتی چرخیدن در خیابان ها باز دلم راضی نشد به کلانتری بروم تا آن شب هیچ وقت پای ما به کلانتری و این جور جاها باز نشده بود. مادرم گفت کبرا بیا برگردیم خونه شاید خداخواهی زینب برگشته باشه. چهارتایی به خانه برگشتیم همه جا ساکت و تاریک بود. تازه وارد خانه شده بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. جیغ زدم: «دخترم اومد زینب برگشت». همه با هم خوشحال و سراسیمه به طرف درِ حیاط دویدیم. شهرام در حیاط را باز کرد وجیهه مظفری پشت در بود وجیهه دوست زینب و یکی از جنگ زده های آبادانی بود. دختری سبزه رو و قد بلند. شهلا آن شب به وجیهه زنگ نزده بود اما وجیهه از طریق یکی از دوستای مشترکشان با زینب خبر گم شدن او را شنیده بود و به خانه ما آمد. وجیهه خیلی ناراحت و نگران شده بود و می‌گفت باید برای پیدا کردن زینب به بیمارستان های اصفهان سر بزنیم زینب بعضی وقتا برای عیادت مجروحان جنگی به بیمارستان میره یکی دو بار خودم با اون رفتم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍓 🎀 من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحان میرود بارها برای من و مادربزرگش از مجروحان تعریف کرده بود ولی هیچ وقت بدون اجازه به اصفهان می رفت. خانه ما در شاهین شهر بود که ۲۰ کیلومتر با اصفهان فاصله داشت. با اینکه می‌دانستم زینب چنین کاری نکرده اما سر زدن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود. من و خانواده‌ام آن شب آرام و قرار نداشتیم حرف وجیهه را قبول کردیم. وجیهه قبل از رفتن به اصفهان با شهلا به خانه خانم دارابی رفت و به مادرش اطلاع داد که با ما به اصفهان می آید. هر چه می رفتیم جاده شاهین شهر به اصفهان تمام نمیشد. بیابان های تاریک بین راه وحشت من را چند برابر کرده بود فکرهای آزاردهنده‌ای به سراغم می‌آمد فکرهایی که بند بند تنم را می‌لرزاند. مرتب امام حسین و حضرت زینب را صدا می زدم تا خودشان مراقب زینب باشند. به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابان‌های اطراف و تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم بریم. زینب چند روز پیش با یکی از مجروهان این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای اون رو با کاست ضبط کرد و نوار رو سر صف برای بچه ها گذاشت. مجروح درباره نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبهه‌ها صحبت کرده بود همه ما سر صف به حرفایش گوش کردیم تازه زینب بعضی از حرف‌های مجروح رو توی روزنامه دیواری نوشت تا بچه‌ها بخونن. وجیهه راست میگفت مجروحی به اسم «عطا الله نریمانی» یک مقاله درباره خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح ها راهم برای همکلاسی هایش گذاشته بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿 💚 ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم ماشین هرچه می رفت به اصفهان نمی رسیدیم. چقدر این راه طولانی شده بود من هراسان بودم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد. خدا خدا می کردم که زودتر به اصفهان برسیم. وقتی به اصفهان رسیدیم به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم دیر وقت بود نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم. آنها با شنیدن ماجرا به ما اجازه دادند وارد بیمارستان شوین اول دلم نیومد برم اورژانس به هوای اینکه زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد به بخش مجروحان جنگی رفتم و همه اتاق ها را یکی یکی گشتم. مادر و بچه ها داخل راهرو منتظر بودند وقتی زینب را در بخش پیدا نکردم با وجیهه به اورژانس رفتیم و مشخصات زینب را به مسئولان آنجا دادیم. دختری ۱۴ ساله خیلی لاغر و سفید رو با چشم های مشکی، چادر مشکی، روسری سرمه ای رنگ و مانتو شلوار ساده مسئول ژانس گفت امشب تصادفی با این مشخصات نداشتیم. اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تختها مریض های بد حالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود چند مجروح تصادفی با سر و کله خونی آورده بودند پیش خودم گفتم خدا به داد دل مادراتون برسه که خبر ندارند با این وضع این جا افتاد. آنها هم مثل بچه های من بودند اما پیش خودم آرزو کردم کاش زینب هم مثل اینها الان روی یکی از تخت ها بود فکر اینکه نمی‌دانستم زینب کجاست دیوانه ام می کرد. از بیمارستان عیسی بن مریم که خارج شدیم شب از نیمه گذشته بود مأمور های شهرداری جارو های بلندشان را به زمین می کشیدند. صدای خش خش جاروی در سکوت شب بلند می‌شد و حتی این صداها وحشتم را بیشتر می‌کرد آن شب یک ماشین دربست کردیم و به همه بیمارستانها سر زدیم. داخل ماشین، شهرام به من تکیه زده بود با حالت بچگی اش گفت مامان نکنه زینب رو دزدیده باشند؟ مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم فقط جواب دادم خدا نکنه. با حرف های بچه گانه شهرام تکان جدیدی خوردم ناخودآگاه فکرم سراغ حرف‌ها و کارهای زینب افتاد یکدفعه یاد نوشته‌های روی دفتر زینب افتادم: خانه خود را ساختم اینجا جای من نیست باید بروم باید بروم. خانه زینب کجا بود؟ کجا می خواست برود؟ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹