💫 لوح | نماز ، قبلِ افطار .
🌷 #حاج_قاسم عزیز قبل از افطار ، نماز میخواندند . میگفتند : نزدیک افطار ، عطش انسان برای آب و غذا زیاد میشود ؛ در این لحظهها اجر این نماز بیشتر است .
🌙 #ماه_مبارک_رمضان ✨
#تفسیر_موضوعی
#رهبر_قرآنی
#شماره_یک
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
«وَالَّذينَ آمَنوا وَهاجَروا وَجاهَدوا في سَبيلِ اللَّهِ وَالَّذينَ آوَوا وَنَصَروا أُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقًّا» (سوره أنفال، آیه ۷۴)
#همراهی_ایمان_حقیقی_با_جهاد_و_عمل
🍃از نظر اسلام، #ایمان_مجرد_از_عمل، یک #حداقل است. ایمان کامل و ایمان حقیقی آن ایمانی است که با #جهاد در میدان #عمل همراه باشد. «و الّذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللَّه و الّذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقّا»؛ مؤمن #حقیقی آن کسی است که ایمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه میکند. تشخص بسیجی به این است. این فکر غلط و انحرافی که ما ایمان را #منهای عمل و منهای جهاد، برای تقرب الی اللَّه کافی بدانیم، این آیه و آیات زیادی آن را رد میکنند.
📚منبع: بیانات رهبر معظم انقلاب، ۱۳۸۹/۰۸/۰۲
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 جرعهای عاشقانه ...
خدای من مهربانترین است... ❣️
فرازی از دعای افتتاح
#ماه_مبارک_رمضان
#ساره
#قسمت_دویست_و_هفدهم
من مهمان داشتم. هنوز زیارت عاشورا تمام نشده، همین طور که اشک می ریختم برگشتم خانه. برادرشوهرم به علی آقا گفت: زن داداش داره خیلی خودش رو اذیت می کنه!
علی آقا نگرانی و گریه کردن های مرا می فهمید و می دانست اگر اشک نریزم و خودم را خالی نکنم، نمی توانم این اتفاق را تاب بیاورم. به همین خاطر به برادرش گفت: خب حق داره. می شناختیم همدیگر رو. تو همین خونه، تو همین اتاق، همدیگر رو می دیدیم و با هم بودیم. نمی دونی چه قدر ساره با خانم اسودی خاطره داره. حسابش رو بکن، فاطمه تو بغل خانم اسودی چند ماه بزرگ شد. ما که نبودیم، این دوتا با هم بودند، با هم می خوابیدند، با هم غذا می خوردند.
آن شب جای خالی خانم اسودی را نمی توانستم تحمل کنم. خیلی سخت گذشت. همه اش صورت آقای اسودی جلوی ذهنم بود. همه اش یاد خانم اسودی بودم. چهارماهه باردار است و بچه اش هیچ وقت پدرش را نمی بیند. برگشت به خیال این که آقای اسودی می رود پیشش. خبر ندارد شوهرش شهید شده.
مگر این فکر ها تمام می شد؟ مدام فکر، فکر، فکر... .
بعد ها من خانم اسودی را دیدم، می گفت: آقا صمد به من گفته بود، اگر یک وقت خودم نیامدم، یک نفر را می فرستم، تو وسیله هایت را جمع کن و برو شهرستان. به خاطر همین حرف آقا صمد وقتی داداشم آمد، من برای رفتن آمادگی داشتم.
#ساره
#قسمت_دویست_و_هجدهم
به خاطر همین حرف آقا صمد وقتی داداشم آمد، من برای رفتن آمادگی داشتم. داداشم تمام راه، حتی یک کلمه حرف نزد. داداشم سرش را روی فرمان می گذاشت یا خودش را خم می کرد به طرف پایین یا طرف چپش را نگاه می کرد.
تمام این مسیر، از اهواز تا گنبد، داداشم خود خوری کرد و هیچ حرفی نزد. وقتی رسیدیم گنبد، خواهرهایم اول گفتند مجروح شده، برادرم هم همین را گفت. کم کم فهمیدم آقا صمد شهید شده.
علاوه بر غم رفتن خانم اسودی و شهادت آقا صمد، درد سوختگی و تاول دستم شروع شد. سه انگشتم کامل سوخته بود. خیلی سوختگی سختی داشتم. علی آقا اصرار می کرد، می گفت: بریم دکتر یک پمادی، قرصی می ده، حداقل درد نمی کشی.
تمام همسران فرماندهان حالت شوک بهشان دست داده بود و نگرانی هایشان بیش تر شده بود. سه روز برادرشوهرهایم پشیمان ماندند. روزها می رفتند پایگاه بیگلو دور می زدند و برمی گشتند.
علی آقا و بقیه فرماندهان می دانستند که عملیات جدیدی در پیش است. من ماه های آخر بارداری ام را می گذراندم. علی آقا گفت: شما با داداشم برو بابل. من هم سعی می کنم بعد از یک مدت بیام.
ماندن در پایگاه با آن اوضاع بارداری سخت بود. با همان ماشین پیکان خودمان برگشتیم. پشت ماشین کمی دراز کشیدم و آقا یارعلی با احتیاط کامل من و فاطمه را آورد بابل. بعد از من هم برای عید، بقیه خانواده ها آمدند.
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
2⃣ دعای روز دوم ماه رمضان 🌕
#استوری
❇️ اللَّهُمَّ قَرِّبنِي فِيهِ إِلَى مَرضَاتِكَ
🔶 خدايا مرا در اين روز به رضا و خشنوديت نزديك ساز
❇️ وَ جَنِّبنِي فِيهِ مِن سَخَطِكَ وَ نَقِمَاتِكَ
و از خشم و غضبت دور ساز
❇️ وَ وَفِّقنِي فِيهِ لِقِرَاءَةِ آيَاتِكَ
🔶 و براى قرائت آيات قرآنت موفق گردان
❇️ بِرَحمَتِكَ يَا أَرحَمَ الرَّاحِمِينَ
به حق رحمتت اى مهربانترين مهربانان عالم
🎙 با صدای قاسم موسوی قهار
#امام_زمان #ماه_رمضان
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
کانال دلنشین ترین ادعیه و مناجات صوتی 👈
@ppt_doa
🌙کاشدراین رمضان لایق دیدارشوم
مهدی جان
🌙سحری بانظر لطف توبیدار شوم
مهدی جان
🌙کاش منت بگذاری به سرم
مهدی جان
🌙تاکه همسفره تولحظه ی افطارشوم
مهدی جان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ