eitaa logo
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
59.4هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
614 فایل
تقدیم به مولایمان صاحب الزمان .عج. از طرف تمامی خوبان عالم درجهت تعجیل فرجشان ☀️لینک کانال eitaa.com/banoyealam ☀️پل ارتباطی بامدیریت کانال @Ashnagharib20
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت پنج صبح است و صدای همهمه جمعیت از بیرون موکب می آید. چقدر که این سرزمین حرفِ نگفته دارد
حضور در این رود متلاطم تا رسیدن به دریای کربلا، سفری است که تا تجربه نکنی، دریافتی از آن نخواهی داشت. و البته هر سفر با سفر قبل متفاوت است”.
چشمان با محبت این میزبانان که ملتمسانه می خواهند با این چای خستگی از جسم و جان برگیری. متوقفت می کند. انگار لبخند هر زائر خستگی را از آنان میگیرد که روزهاست پای آتش محبت حسین علیه السلام ایستاده اند و چای عشق دم می کنند.
مزه این چای را در هیچ کجای عالم پیدا نمی کنی.
گم می کنی هزار بار، نه راه را، که خود را. هزار بار از خودت منصرف می شوی وقتی می بینی همه از خودشان منصرف شده اند وقتی پا در راه گذاشته اند.
سر به عقب که برمی‌گردانی، تا چشم کار می‌کند، صورت درهم رفته و آفتاب‌خورده اما آرام زائران حسین (ع) است و لب‌هایی که مدام تکان می‌خورند.
چند تن از خادمین موکب ها با واکس زدن کفش زائران ارادت خود را به این طریق ابراز می‌کنند.
عشق به امام حسین و خوشحالی زائران ما را در انجام این کار مصمم‌تر کرده است. اینجا کفش زائران امام حسین را سیاه می‌کنیم تا فردای روزی پیش اهل‌بیت روسفید باشیم
بیایید که سفره‌ها پهن است و شعله گاز‌ها روشن است و دیگ‌ها آماده است... و دیوان‌های پذیرایی ما باز است...
آیا گمان می کنید بانیان خیمه ها در طول راه، همه میلیاردر و ثروتمند هستند؟ نه! بیشتر آن ها کشاورز هستند و نخلستان دارند خرج سالشان را به زحمت درمی آورند. حدود دو هفته از ماه صفر، بهترین خوراکی را که حتی خودشان در تمام سال به آن دسترسی نداشتند، آماده می کنند و شبانه روز وقت و هزینه صرف می کنند تا از زائران پذیرایی کنند.
بفرما زائر بفرما زائر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می خواستم لب باز کنم و بگویم که چقدر تشنه ام، آنقدر که زبان در کامم…اما به جای کلمات اشک بود که از گوشه ی چشمم سرازیر شد
دوباره آب و تشنگی، دوباره آب نگاه من ز دیدن تلالو اش شکسته باز پر از صدای العطش، پر از کبوتران طف دوباره پر سرودن نگاه دل شکسته ها ست دوباره آب صدای کودکانه ای ز دور دست، چقدر این صدا پر از شکایت است. و جان من پر از صدای هق هق جوانه ها صدای بیکرانه ای درون جان من رهاست دوباره آب، دوباره یک پیاله آب، بیا بنوش کودکم بیا بنوش بیا که باز هم نوازشت کنم دوباره باز تشنگی، دوباره آب دوباره باز تشنه ام دو دست خویش را پر از پیاله کرده ام پیاله ها پر از نگاه نگاه دلشکسته ای درون آب مانده است پر از لبان تشنه است تو ای ترانه ی وفا تو ای پر از سرودن عطش بیا، بیا ز دست من بنوش بیا بنوش ز من بگیر یک دم این بهانه های گریه را پر از صدای کودکان تشنه ام دوباره باز تشنه گی دوباره باز…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند صبح پیش، نشسته بودم کنار مشایه، چشمانم را بسته بودم و دلم را داده بودم به صدای قدم‌ها و سایش دمپایی‌ها روی آسفالت! با خودم فکر کردم؛ "مؤثر بودن" خنده‌دارترین توهم است در میدانی که، بی هیچ دخالت دستی، در حال لشکرسازی برای حادثه‌ای بزرگ است! با خودم گفتم: تو اینجایی که فقــط باشی ... نه تو! که همه اینجایند که فقط باشند، وگرنه بدون صدای هر کدام از این قدم‌ها، این آهنگ ناقص نمی‌ماند! آهنگ قدم‌های این لشکر نواخته شده، و هرکه در هرکجای دنیا جا بماند، خودش باخته است! و هر که تصور کند، در این لشکر مؤثر افتاده، دیوانه است! با خودم گفتم، آرام و وزین، شبیه‌ای قطره‌ای از این دریا، فقـــط چشم به مقصد بدوز و برو! عاقل‌ها را، گوشه کنار جاده، به خود مشغول نمی‌کند!